المقاله
1 -
تاریخمندی در اندیشه هایدگر و دلالتهای آن در تعلیموتربیت
دو فصلنامه فلسفه تربیت
,
العدد 1
,
السنة
8
,
بهار-تابستان
1402
این پژوهش با این مسأله انجام میشود که در امر تعلیموتربیت و در مواجهه با صیرورت و تحولات جهان در پهنه تاریخ، در نسبت با گذشته و سنت تاریخی از یک سو و پدیدههای جدید از سوی دیگر، باید چه موضعی اتخاذ کرد. این موضوع، به عنوان یک مسأله فلسفی، در مبحث تاریخمندی قابل رهگیری
أکثر
این پژوهش با این مسأله انجام میشود که در امر تعلیموتربیت و در مواجهه با صیرورت و تحولات جهان در پهنه تاریخ، در نسبت با گذشته و سنت تاریخی از یک سو و پدیدههای جدید از سوی دیگر، باید چه موضعی اتخاذ کرد. این موضوع، به عنوان یک مسأله فلسفی، در مبحث تاریخمندی قابل رهگیری است. تاریخمندی را اولین بار هگل وارد فلسفه کرد و بعد از او توجه به تاریخ در معرفتشناسی توسط فیلسوفان مختلف ادامه پیدا کرد. هایدگر تاریخمندی را به نحوی متفاوت از دیگران تلقی میکند و آن را نه یک خصلت ثانوی و عارضی، بلکه یک مقوم وجودی برای انسان میداند. از نگاه هایدگر، انسان در یک سنت و فرهنگ تاریخی متولد یا «پرتاب» میشود و از آنجا که واجد اگزیستانس است، میتواند نحوه وجود خود را طرحاندازی کند. این امر مبتنی بر امکانهای منحصر به فردی است که ناشی از پرتابشدگی انسان است. نتیجه نشان می¬دهد که در تعلیموتربیت راستین، مبتنی بر تاریخمندی اصیل، اولاً سنت تاریخی را نمیتوان همچون ابژهای در نظر گرفت که لحاظ کردن آن تحت اراده و اختیار آدمی باشد؛ سنت تاریخی همواره در ما حضور دارد و تمامی امکانهای وجودی ما را عرضه میدارد. ثانیاً انسان از آنجا که واجد اگزیستانس است و اگزیستانس رو به سوی آینده دارد، بازآوری عینی سنت تاریخی و تلاش برای تربیت انسانی مشابه انسان گذشته، فاقد معنا و فارغ از زندگی «اینجا» و «اکنونی» است. ثالثاً عدم التفات به سنت تاریخی، پیوستگی وجودی تجارب انسان در طول تاریخ را زایل کرده است و کنشهای آدمی را از اصالت و «خودینگی» آن میاندازد؛ یعنی نمیتوان چنین اراده کرد که انسانی رها و برکنده از گذشتگان را پرورش داد.
تفاصيل المقالة