فهرس المقالات ابوالفضل  شکوری


  • المقاله

    1 - عصبیت ابن‌خلدون و سرمایة اجتماعی؛ تحلیلی بر ثبات سیاسی
    پژوهش سیاست نظری , العدد 11 , السنة 6 , بهار-تابستان 1399
    بحث در باب ثبات سياسی و نظم اجتماعی و بالعکس انحطاط و زوال، يکی از بحث‌های محوری در انديشة سياسی و اجتماعی است. سده‌ها قبل، یکی از اندیشمندان اسلامی، ابن‌خلدون با رويکردی نوين، با نظریه‌پردازی در حيطة مفهوم عصبيت، به کالبدشکافی نظم و ثبات سياسی پرداخته و مفهوم‌سازی جدید أکثر
    بحث در باب ثبات سياسی و نظم اجتماعی و بالعکس انحطاط و زوال، يکی از بحث‌های محوری در انديشة سياسی و اجتماعی است. سده‌ها قبل، یکی از اندیشمندان اسلامی، ابن‌خلدون با رويکردی نوين، با نظریه‌پردازی در حيطة مفهوم عصبيت، به کالبدشکافی نظم و ثبات سياسی پرداخته و مفهوم‌سازی جدیدی در حیطة آن صورت داده است. امروزه نیز تحليل نظم و ثبات سياسی- اجتماعی حول مفهوم سرماية اجتماعی، نگرشی خاص را ميان پژوهشگران گسترش داده و نظریه‌پردازی‌های مختلفی را مترتب شده است. هدف مقالة حاضر، تبيين ضرورت بازنگري و شناخت انديشة متفكر بزرگ اسلامي، ابن‌خلدون و كاربردهاي كنوني آن است؛ زيرا عقيده بر اين است كه بسياري از جنبه‌هاي انديشة او همراه با اصلاح و جرح و تعديل، قابل انطباق و بهره‌گيري براي شرايط اجتماعي نوين است و به نظر مي‌رسد رسيدن به اين خواسته از راه مطالعة تطبيقي ميان جنبه‌اي از انديشة او و يكي از مفاهيم عصر جديد به عنوان راه حل بسياري از معضلات، امكان‌پذير باشد. هدف اين است كه با تحليل محتواي انديشة ابن‌خلدون در باب عصبيت و مقايسة آن با مفهوم سرماية اجتماعي، پرتويي نو بر انديشة او به منظور قابل فهم ساختن هر چه بيشتر آن براي مردمان اين روزگار و حل معضلات جوامع كنوني تابانده شود. يافته‌ها و نتايج مقاله نشان مي‌دهد كه انديشة اجتماعي- سياسي ابن‌خلدون مي‌تواند در پرتو مفاهيم مدرن بازخواني شده و امكانات نظري- تحليلي مناسبي براي تبيين سرمايه‌هاي اجتماعي به دست دهد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - مدینه فاضله افلاطونی در روایتی پارادایمی (بر پایه همپرسه جمهوری)
    پژوهش سیاست نظری , العدد 25 , السنة 13 , بهار-تابستان 1398
    وجودشناسی و معرفت شناسی و انسان شناسی، اساس هر نوع نظریه پردازی در علوم انسانی است. هیچ نظریه ای نیست که چه آشکارا و چه ضمنی، مبتنی بر این مبانی بنیادین متافیزیکی نباشد. همچنین اندیشه سیاسی به عنوان اندیشه‌ای هنجاری، همواره در نسبت با زمینه و زمانه و بحران های معاصرش ش أکثر
    وجودشناسی و معرفت شناسی و انسان شناسی، اساس هر نوع نظریه پردازی در علوم انسانی است. هیچ نظریه ای نیست که چه آشکارا و چه ضمنی، مبتنی بر این مبانی بنیادین متافیزیکی نباشد. همچنین اندیشه سیاسی به عنوان اندیشه‌ای هنجاری، همواره در نسبت با زمینه و زمانه و بحران های معاصرش شکل می گیرد، این بحران ها را مورد تأمل قرار می دهد و بر اساس مبانی بنیادین فلسفی خود، شرایط مطلوب خود را مبتنی بر هنجاری که مناسبات معیار را تعیین می کند، ترسیم می نماید و بر اساس آن، صورت بندی خاص خود از الگوهای اقتدار را ارائه می دهد. مقایسه نظرورزی ها در اندیشه سیاسی با یکدیگر نشان می دهد که می توان بر اساس مبانی متافیزیکیِ آنها و نیز هنجار پیشنهادی و راهبرد اقتدارشان، به یک دسته بندی در اندیشه سیاسی رسید. تحلیل اندیشه سیاسی بر اساس چنین فرایندی، روایتی پارادایمی از اندیشه سیاسی نام دارد. این مقاله سعی دارد که از اندیشه سیاسی افلاطون مبتنی بر همپرسه جمهوری، روایتی پارادایمی به دست دهد؛ به این معنی که با نشان دادن مبانی بنیادین متافیزیکی افلاطون و بحران های معاصرش، نسبت ایجابی و سلبی مدینه فاضله افلاطونی را با آن مبانی و بحران ها تحلیل کند. بحران اخلاقی و روند رو به انحطاط پولیس آتن در اثر جنگ های پلوپونزی و ظهور سوفیسم، بحران مرکزی افلاطون است. عالم مُثُل نیز در مرکز معرفت شناسی و هستی شناسی افلاطون قرار دارد. مدینه فاضلۀ افلاطونی مبتنی بر حاکمیّت فیلسوف- شاه که ذیل پارادایم ریاستی قرار می گیرد، تنها در نسبت با همین بحران های معاصر افلاطون و نیز بنیادهای متافیزیکی او فهم خواهد شد و ابعاد و وجوه و اوصاف خود را نشان خواهد داد. تفاصيل المقالة