فهرس المقالات محمدکاظم  یوسف‌پور


  • المقاله

    1 - نقش و درفش: جستاری در روابط زیرساختی پهلوان، رنگ و نگاره در داستان رستم و سهراب
    پژوهش زبان و ادبیات فارسی , العدد 0 , السنة 9 , تابستان 1390
    زيرساخت هر اثر ادبي يا هنري را مجموعۀ روابط معنايي پنهان و چندسويه ميان عناصر مختلف سازندۀ آن تشكيل مي‌دهد. اين روابط در سطح اثر بُعدِ زيبايي‌شناختي آن را مي‌آفرينند، اما مفاهيم بنيادي و معاني نمادين اثر را بايد در سلسله‌روابط پيچيدۀ دروني آن جست‌وجو كرد. شاهنامه از آ أکثر
    زيرساخت هر اثر ادبي يا هنري را مجموعۀ روابط معنايي پنهان و چندسويه ميان عناصر مختلف سازندۀ آن تشكيل مي‌دهد. اين روابط در سطح اثر بُعدِ زيبايي‌شناختي آن را مي‌آفرينند، اما مفاهيم بنيادي و معاني نمادين اثر را بايد در سلسله‌روابط پيچيدۀ دروني آن جست‌وجو كرد. شاهنامه از آن جمله آثار ادبی است كه ژرفاي غني و عميق و روابط زير‌ساختي پيچيده و وسيعي دارد. تنوع و تعدد عناصر سازندۀ اين اثر آن را از زواياي گوناگون مستعد پژوهش و تحلیل مي‌كند. اين مقاله سعي دارد تا از ميان عناصر مختلف به كار رفته در ساخت شاهنامه دو عنصر رنگ سراپرده و نگارۀ درفش را در بخشي از داستان رستم و سهراب بكاود تا با آشكار ساختن روابط پنهان ميان اين دو عنصر پركاربرد شاهنامه، گوشه‌اي از دنياي رنگين و رازآلود اين اثر را بازشناساند و نشان دهد كه چه ميزان از مفاهيم گوناگون و معاني گستردۀ آن تنها از طريق اين دو عنصر منتقل شده‌اند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - تحلیل دگردیسی گفتمان قدرت قدسی در ادبیات ایران از اوستا تا متون عرفانی
    پژوهش زبان و ادبیات فارسی , العدد 0 , السنة 13 , تابستان 1394
    بررسی صورتبندیهایِ گفتمان فرّۀ ایزدی در متون دوره‌های مختلف، با تمرکز بر اوستا و شاهنامۀ فردوسی، نشان میدهد که صورتبندیِ عناصر این گفتمان با دگرديسي‌هاي متعدّد همراه بوده است. در این آثار از میان انبوه معانی و گزاره‌های موجود، برخورداری پادشاهان ایرانی از موهبت فرّۀ ای أکثر
    بررسی صورتبندیهایِ گفتمان فرّۀ ایزدی در متون دوره‌های مختلف، با تمرکز بر اوستا و شاهنامۀ فردوسی، نشان میدهد که صورتبندیِ عناصر این گفتمان با دگرديسي‌هاي متعدّد همراه بوده است. در این آثار از میان انبوه معانی و گزاره‌های موجود، برخورداری پادشاهان ایرانی از موهبت فرّۀ ایزدی، واسطۀ فیض الهی بودن و حقّ الهی آنان برای حکومت بر مردم، به عنوان دال‌های خاص در شبکه‌ای از عناصر مرتبط و به‌هم‌پیوسته، مفصل‌بندی، برجسته‌سازی و دارای قطعيت معنا شد و معاني ديگر گفتمان فرّۀ ایزدی، به سبب منظم و هماهنگ شدن دیگر نشانه‌ها حول این نقطة مركزي و تقليل و انسداد معنای آنها، به حاشیه‌ رانده شد. اين بررسي نشان مي‌دهد که گفتمان فرّۀ ایزدی با استفاده از راهبرد‌های زبانی مانند تكرار گزاره‌های سازگار، غیریت‌سازی، قطعيت گزاره‌های گفتمان خودی، تقليل‌گرایی، تخلية معنايي نشانه‌هاي گفتمان رقيب و حاشيه‌راني بسياري از نشانهها، برساخته شده‌ و به عنوان حقیقتی بدیهی و طبیعی‌شده تثبیت شده است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - تحلیل مقایسه‌ای روایت‌های رستم و گشتاسب در شاهنامۀ فردوسی (بر اساس تعامل الگوهای چرخه‌ای و خطی زمان، در شکل‌گیری و خوانش انتقادی روایات)
    پژوهش زبان و ادبیات فارسی , العدد 0 , السنة 13 , پاییز 1394
    شاهنامۀ فردوسی در ادبیات فارسی از جمله کتاب‌هایی است که تاکنون آبشخور آثار تحقیقی فراوان و همواره مطمح نظر بسیاری از محققان ادبی و غیر ادبی بوده است. ساختار ویژۀ چندرشته ای این اثر و تنوع و گستردگی روایات آن مجالی برای خوانش‌هایی متفاوت با کاربست روش های تاریخ باوری، ت أکثر
    شاهنامۀ فردوسی در ادبیات فارسی از جمله کتاب‌هایی است که تاکنون آبشخور آثار تحقیقی فراوان و همواره مطمح نظر بسیاری از محققان ادبی و غیر ادبی بوده است. ساختار ویژۀ چندرشته ای این اثر و تنوع و گستردگی روایات آن مجالی برای خوانش‌هایی متفاوت با کاربست روش های تاریخ باوری، تحلیل گفتمان و روایت شناسی، در عرصۀ تحقیقات معاصر فراهم آورده است. در این مقاله سعی شده است با جست وجو در سرچشمه های تاریخی، شیوۀ روایت سازی دربارۀ شخصیت های رستم و گشتاسب و نحوۀ تأثیر و تأثر آنها در قالب حماسه واکاوی شود. کاربست الگوی چرخه ای در تدوین و سامان دهی روایات تاریخی عمدتاً به شکل گیری روایاتی با مضمونی اسطوره ای و حماسی می انجامد که وقایع و شخصیت‌های تاریخی را در الگوهای زیرساختی از پیش تعیین شده ای، تحدید و استحاله می کند. به همان میزان که شیوۀ تاریخ نگاری متأثر از الگوی چرخه ای به ابهام سرچشمه های تاریخی وقایع و شخصیت‌ها، همسان پنداری و تکرار می‌انجامد، در این شیوۀ تاریخ نگاری، انتقال خطی وقایع با شگردهای روایت پردازی داستان وار، از آنجا که در سیطرۀ صورت‌بندی دانایی درک چرخه-ای زمان پرورده شده ‌است، چون تمامی گذشته را انتقال نمی دهد، روایاتی به ‌ظاهر منسجم از وقایعی با سرمنشأهای تاریخی و زمانی متفاوت ارائه می کند. به همین دلیل و با توجه به منظر نوتاریخ باوری، هر روایت تاریخی، داستانی است از گذشته که با گذشته یکسان نیست. در مقالۀ حاضر پس از تطبیق الگوهای دوگانه از درک زمان، با جریان های معرفت شناسی تاریخ، با استفاده از رویکردهای گفتمانی و روایت شناسی، نحوۀ تأثیر الگوهای چرخه ای و خطی در روایات مربوط به رستم و گشتاسب و جای گشت آنها نشان داده می شود. تفاصيل المقالة