تأثیر همزمان ساز و کارهای راهبردی شرکتی و مدیریت سودبر چسبندگی هزینه¬های نوآوری شرکت¬ها
الموضوعات :علی¬اصغر شکرشکن 1 , جهانبخش اسدنیا 2 , حامد سیار 3
1 - دانشگاه آزاد اسلامی
2 - دانشگاه آزاد اسلامی،واحد ملارد
3 - دانشگاه آزاد اسلامی
الکلمات المفتاحية: مدیریت سود, چسبندگی هزینه¬ها, هزینه¬های نوآوری,
ملخص المقالة :
درک رفتار هزینه ها یکی از عناصر اصلی در تحقیقات حسابداری مدیریت است. در اين تحقيق به بررسی تاثیر همزمان سازوکارهای راهبری شرکتی و مدیریت سود بر چسبندگی هزینه های شرکت ها با تاکید بر هزینه های بازاریابی و نوآوری در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته شده است. بدین منظور اطلاعات مربوط به شرکت های پذیرفته شده طی دوره زمانی 1390 الی 1395 که نمونه تحقیق شامل 113 شرکت بوده، بررسي شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیه ها از الگوی رگرسیون چند متغیره استفاده شده است. نتایج بدست آمده نشان داد که وجود انگیزه مدیریت سود افزاینده، به صورت معناداری چسبندگی هزینه های نوآوری را کاهش می دهد. همچنین نتایج نشان دهنده تاثیر مثبت سازوکارهای حاکمیت شرکتی خوب بر کاهش چسبندگی هزینه های نوآوری می باشد. افزون بر این نتایج بطور کلی مؤید تاثیر همزمان سازوکارهای راهبری شرکتی و مدیریت سود بر چسبندگی هزینه های نوآوری شرکت ها می باشد.
1. افلاطونی، عباس و نیکبخت، لیلی. (1389). «کاربرد اقتصاد سنجی در تحقیقات حسابداری، مدیریت مالی و علوم اقتصادی»، انتشارات ترمه، چاپ اول.
2. شفیعی، حسین و شمس، ناصر. (1395). طراحی و بکارگیری الگویی به منظور ارزیابی شایستگی و عملکرد مدیران در آموزش عالی. فصلنامة نوآوری و ارزش آفرینی، دوره 5،شماره نهم، صص 17 -۳۰
3. صباغ نیل فروش، مهرداد و آقایی، آرزو. (1396). بررسی رابطه بین مدیریت سود، حاکمیت شرکتی و چسبندگی هزینه. سومین همایش ملی و سومین همایش بین المللی مدیریت و حسابداری ایران
4. فلاح، مجید و احتشام، علی. (1396). ارتباط بین مدیریت سود، حاکمیت شرکتی و چسبندگی هزینه در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. دومین کنفرانس بین المللی نقد و واکاوی مدیریت در هزاره سوم.
5. فیض، داوود و همکاران. (1391). تأثير قابليتهای بازاریابی بر پيامدهای عملکردی شرکتهای کوچکو متوسط کارآفرین )مورد مطالعه: شرکت مواد غذایی تهران همبرگر(.فصلنامه نوآوری و ارزش آفرینی، سال اول، شماره 1، صص 19-28.
6. کردستانی، غلامرضا و امیر بیگی لنگرودی، حبیب. (1387). «محافظه کاری در گزارشگری مالی: بررسی رابطه عدم تقارن زمانی سود و MTB به عنوان دو معیار ارزیابی محافظه کاری». بررسی¬های حسابداری و حسابرسی، دوره 15، شماره 52، تابستان 1387، صص 89-106.
7. کردستانی، غلامرضا و مرتضوی، مرتضی. (1391). بررسی تاثیر تصمیمات سنجیده مدیران بر چسبندگی هزینهها. بررسیهای حسابداری و حسابرسی، دوره 19، شماره 67، بهار 1391، صص 73-90.
8. کردتائیچ، اسداله و همکاران. (1393). تحلیل تفاوتها در نگرش به موانع کارآفرینی با توجه به مولفه های زمینه ای در میان دانشجویان کشور. فصلنامة نوآوری و ارزش آفرینی، سال سوم، شماره ششم، صص 1-12.
9. محمدی، مهدی و همکاران. (1394). بررسی رابطه بین شایستگیهاي عاطفی – اجتماعی مدیران و نوآوري دانشگاهی: نقش واسطه اي شایستگیهاي فنی، زمینهاي و رفتاري اعضاي هیأت علمی. فصلنامۀ نوآوري و ارزش آفرینی، سال چهارم، شمارة هشتم، صص 1-12
10. منصورفر, غلامرضا, حیدری, مهدی, کولانی, طاهره. (1396). بررسی تأثیر مدیریت واقعی سود و انگیزههای مدیریت بر چسبندگی هزینهها. مدیریت دارایی و تأمین مالی، صص 1-16.
11. نمازی، محمد و دوانی¬پور، ایرج. (1389). «بررسی تجربی رفتار چسبندگی هزینه¬ها در بورس اوراق بهادار تهران». بررسی¬های حسابداری و حسابرسی، دوره 17، شماره 62، زمستان 1389، صص 85-102.
12. نمازی، محمد. (1377). بررسی سیستم هزینه¬یابی بر مبنای فعالیت در حسابداری مدیریت و ملاحظات رفتاری آن. بررسی¬های حسابداری و حسابرسی، 7 (2)، 106-71.
13. نمازی، محمد؛ غفاری، محمد جواد و فریدونی، مرضیه. (1391). تحلیل بنیادی رفتار چسبندهی هزینهها و بهای تمام شده بر دامنهی تغییرات در بورس اوراق بهادار تهران. پیشرفتهای حسابداری، دوره چهارم، شماره¬ دوم، صص 151-177.
14. نوروش، آ. و صادقیان آژیری، ق. (1378). تحقیقی پیرامون محتوای اطلاعاتی اعداد حسابداری در گزارشگری درون¬سازمانی. بررسی¬های حسابداری و حسابرسی، 7 (2)، 144-134.
15. ولی پور خطیر، محمد و محمدپور عمران، محمد و اکبرزاده، زین العابدین. (1394). ارزیابی شاخصهای چابکی سازمانی با استفاده از تکنیک تصمیمگیری چندمعیاره فازی (مورد مطالعه: سازمان توسعه برق ایران). فصلنامة نوآوری و ارزش آفرینی، دوره 3، شماره هفتم، صص۱-۱۸
16. هاشمی، سید عباس و نجاتی، علی. (1394). تأثیر مدیریت سود بر چسبندگی هزینه¬ها. بررسی¬های حسابداری، دوره دوم، شماره هشت، صص 93-108.
17. Anderson, M., Banker, R., Janakiraman, S., 2003. Are selling, general, and administrative costs ‘sticky’? J. Acc. Res. 41, 47–63.
18. Banker, R., Byzalov, D., Plehn-Dujowich, J. 2011, Sticky Cost Behavior: Theory and Evidence. Working Paper, Fox School of Business Temple University.
19. Banker, R., Chen, L. 2006, Labor Market Characteristics and Cross-country Differences in Cost Stickiness. Working Paper, The University of Iowa.
20. Burgstahler, D., Dichev, I., 1997. Earnings management to avoid losses and earnings decreases. J. Acc. Econ. 24, 99–126.
21. Chen, C., Lu, H., Sougiannis, T. 2008, Managerial Empire Building, Corporate Governance, and the Asymmetrical Behavior of Selling, General, and Administrative Costs. Working Paper, University of Illinois at Urbana-Champaign.
22. Cohen, D., Dey, A., Lys, T., 2008. Real and accrual-based earnings management in the pre- and post-sarbanes oxley periods. Acc. Rev. 82,757–787.
23. Cooper, R., Haltiwanger, J., 2006. On the nature of capital adjustment costs. Rev. Econ. Stud. 73, 611–633.
24. Cooper, R., Kaplan, R., 1998. The Design of Cost Management Systems: Text, Cases, and Readings. Prentice-Hall, Upper Saddle River,NJ.
25. Degeorge, F., Patel, J., Zeckhauser, R., 1999. Earnings management to exceed thresholds. J. Bus. 72, 1–33.
26. Dierynck, B., Renders, A. 2009. The Influence of Earnings Management Incentives on the Asymmetric Behavior of Labor Costs: Evidence from a Non-US Setting. Working Paper, Katholieke Universitet Leuven.
27. Gao, L., He, S., Huang, Z., 2006. Corporate Governance and Tunneling, China. Econ. Quart. 04, 1158–1177 (in Chinese).
28. Gong, Q., Liu, H., Shen, H., 2010. The development of regional factor market, state holding and cost stickiness. China Acc. Rev. 04, 431–446,
29. Horngren, C.T., Foster, G. and Datar, S.M. (2006). Cost accounting: A managerial emphasis. Upper Saddle River, NJ: Prentice Hall.
30. Jensen, M.C., Mecking, W.H., 1976. Theory of the firm: managerial behavior, agency costs and ownership structure. J. Financial Econ. 3,305
31. Jin, Q., Yuan, H., 2007. Corporate governance and the determinants of the compensation ratio in the splitting-share reform. China Econ. Quart. 01, 249–270 (in Chinese).
32. Kama, I., Weiss D. 2010. Do Managers’ Deliberate Decisions Induce Sticky Costs? Working Paper, Tel Aviv University.
33. Kong, Y., Zhu, N., Kong, Q., 2007. Study on cost stickiness. Acc. Res. 11, 58–65 (in Chinese).
34. Sweeney, 1994. Debt-covenant violation and manager’s accounting and economics. J. Acc. Econ. 17, 281–308.
35. Wan, S., Wang, H., 2011. Managerial self-interest, board governance and cost stickiness. Econ. Manage. 05, 26–32 (in Chinese).
36. Warfield, T.D., Wild, J.J., Wild, K.L., 1995. Managerial ownership, accounting
choices, and informativeness of earnings. J. Acc. Econ. 20,61–91.
37. Watts. Ross. and J.L. Zimmerman, "Positive Accounting Theory",1986, pp 102-.131
38. Weiss, D., 2010. Cost behavior and analysts’ earnings forecasts. Acc. Rev. 85, 1441–1471.
39. Xue, S., Hong,Y , 2015. Earnings management, corporate governance and expense stickiness. China journal of accounting research
تأثیر همزمان ساز و کارهای راهبردی شرکتی و مدیریت سودبر چسبندگی هزینههای نوآوری شرکتها
*علیاصغر شکرشکن **جهانبخش اسدنیا **حامد سیار
* کارشناس رسمی دادگستری و کارشناسی ارشدحسابداری، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ورامین
** استاد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ملارد
***استادیار، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد ورامین
تاریخ دریافت: 20/02/1397 تاریخ پذیرش: 05/10/1397
چکيده
درک رفتار هزینهها یکی از عناصر اصلی در تحقیقات حسابداری مدیریت است. در اين تحقيق به بررسی تاثیر همزمان سازوکارهای راهبری شرکتی و مدیریت سود بر چسبندگی هزینههای شرکتها با تاکید بر هزینههای بازاریابی و نوآوری در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته شده است. بدین منظور اطلاعات مربوط به شرکتهای پذیرفته شده طی دوره زمانی 1390 الی 1395 که نمونه تحقیق شامل 113 شرکت بوده، بررسي شده است. برای تجزیه و تحلیل دادهها و آزمون فرضیهها از الگوی رگرسیون چندمتغیره استفاده شده است. نتایج بدست آمده نشان داد که وجود انگیزه مدیریت سود افزاینده، به صورت معناداری چسبندگی هزینههای نوآوری را کاهش میدهد. همچنین نتایج نشاندهنده تاثیر مثبت سازوکارهای حاکمیت شرکتی خوب بر کاهش چسبندگی هزینههای نوآوری می باشد. افزون بر این نتایج بطور کلی مؤید تاثیر همزمان سازوکارهای راهبری شرکتی و مدیریت سود بر چسبندگی هزینههای نوآوری شرکت ها می باشد.
واژههای کلیدی: مدیریت سود، چسبندگی هزینهها، هزینههای نوآوری
مقدمه
وجود چسبندگی هزینهها، قویاً در ارتباط با رفتارهای فعالانه مدیران میباشد (بانکر1، 2011). بنابراین به منظور درک چسبندگی هزینهها ضروری است دلایل چرایی تصمیمات سنجیده مدیران به منظور تخصیص و تعدیل منابع را بررسی نمود (سو و هانگ2، 2015).اغلب تحقیقات قبلی نشان
دادهاند که چسبندگی هزینهها میتواند ناشی از تعدیلات هزینه3 یا انتظارات مدیریت باشد. زمانیکه گستردگی ماهیت مسائل نمایندگی را در مؤسسات مدرن در نظر بگیریم (جنسن و مکینگ4، 1976)، احتمال اینکه مدیران طبق انتـظارات مطرح شده در یک جهـان ایدهآل (تعدیلات
نویسندة عهدهدار مکاتبات: جهانبخش اسدنیا Jahan_asadnia@yahoo.com |
روشهای کارای کاهش در چسبندگی هزینهها را ترجیح دهند. در این صورت، تحت مدیریت سود به سمت بالا، حاکمیت شرکتی باعث میشود مدیران به منظور اجتناب از زیان، کاهش در سایر هزینههای عمومی، اداری و فروش را به هزینههای تبلیغات و نوآوری ترجیح دهند (سو و هانگ، 2015).
با توجه به مطالب فوق سؤالاتی که مطرح میگردد این است که آیا انگیزههای مدیریت سود به سمت بالا میتواند چسبندگی هزینهها را کاهش دهد؟ و آیا این کاهش در چسبندگی هزینهها، ناشی از دیدگاه کوتاهمدت مدیران و رفتارهای فرصتطلبانه آنها است و یا به دلیل افزایش کارایی عملیاتی میباشد؟ همچنین حاکمیت شرکتی به عنوان یکی از مهمترین عوامل کاهش هزینههای نمایندگی، آیا میتواند چسبندگی هزینهها را کاهش دهد؟ و با در نظرگرفتن مدیریت سود به سمت بالا، آیا حاکمیت شرکتی میتواند منجر به کاهش بیشتری در شدت چسبندگی هزینهها گردد؟ و در نهایت، آیا رابطه متقابل انگیزه مدیریت سود به سمت بالا و حاکمیت شرکتی خوب میتواند میزان کاهش در سایر هزینههای عمومی، اداری و فروش را نسبت به هزینههای بازاریابی و نوآوری به میزان بیشتری کاهش دهد؟
پیشینه پژوهش
سو و هونگ (2015)، به بررسی مدیریت سود، حاکمیت شرکتی و چسبندگی هزینهها پرداختند. نمونه این تحقیق شامل شرکتهای چینی برای بازه زمانی 2010-2003
میباشد. در این تحقیق، سودهای مثبت اندک یا افزایش اندک در سود، به عنوان معیاری از مدیریت سود به سمت بالا در نظر گرفته شده است. در این تحقیق مشاهده شده است که چسبندگی هزینهها در بین شرکتهایی که دارای مدیریت سود نبودهاند، به صورت معناداری بالاتر از
شرکتهایی است که دارای مدیریت سود افزايشي بودهاند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که مدیران هزینهها را بیشتر از طریق کاهش سایر هزینههای عمومی، اداری و فروش کنترل مینمایند. همچنین یافتههای این تحقیق نشان
میدهد که حاکمیت شرکتی خوب، چسبندگی هزینهها را کاهش میدهد. در نهایت یافتههای این تحقیق در مورد تأثیر متقابل مدیریت سود و حاکمیت شرکتی بر چسبندگی هزینهها نشان میدهد که حاکمیت شرکتی خوب، میتواند چسبندگی هزینهها را مقدار بیشتری کاهش دهد، اگرچه تأثیر آن بر چسبندگی هزینهها به شدت مدیریت سود
نمیباشد.
کو و همکاران (2015)، در تحقیقی با عنوان مدیریت سود و چسبندگی هزینهها به بررسی تأثیرات انگیزههای مدیریت سود بر چسبندگی هزینههای عمومی، اداری و فروش پرداختند. نمونه آماری این تحقیق شامل شرکتهای امریکایی در بازه زمانی 2007-1997 میباشد. آنها نشان دادند که رفتار هزینهها برای شرکتهای دارای انگیزه مدیریت سود ، متفاوت از شرکتهایی است که فاقد این انگیزه هستند. بویژه، شرکتهای دارای انگیزه مدیریت سود، زمانی که با کاهش فروش مواجه هستند، چسبندگی
هزینهها را کاهش میدهند. این یافته میتواند احتمالاً ناشی از این امر باشد که مدیران به صورت متهورانه هزینهها را برای مدیریت سود یا آمادگی برای زمانی که با کاهش فروش مواجه هستند، کاهش میدهند.
بنکر و همکاران (2011) معتقدند که چسبندگی هزینه و محافظه کاری شرطی منجر به عدم تقارن مدل تجزیه و تحلیل هزینه، حجم فعالیت و سود استاندارد (CVP) میشود. آنان همچنین معتقدند که این عدم تقارن در شرکتها با حجم دارایی و تعداد کارکنان بیشتر، بالاتر و در شرکتها با اندازهی بزرگتر، کمتر است. بنابراین، آنان مدل CVP استاندارد را با ترکیب چسبندگی هزینه و محافظه کاری شرطی تعدیل کردند. کاما و ویس (2010)، به بررسی انگیزههای تعدیل منابع مدیران پرداختند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که انگیزههای ناشی از اجتناب از زیان و کاهش سود یا دستیابی به سود مورد نظر تحلیلگران مالی، زمانیکه فروش کاهش مییابد، تعدیلات منابع را به سمت پایین (چسبندگی هزینهها) تسریع میبخشد.
هامبورگ و ناسو (2010) تاثیر چسبندگی هزینه بر تقارن زمانی سود با تاکید بر ارتباط میان چسبندگی هزینه و محافظه کاری شرطی را بررسی کردند. نتایج تحقیق آنان نشان میدهد چسبندگی هزینه عدم تقارن زمانی سود را به وسیلهی تضعیف در به موقع بودن سود برای شرکتها با اخبار مثبت افزایش داده و از سوی دیگر، به موقع بودن سود برای شرکتها با اخبار منفی را تشدید میکند. همچنین، نتایج آنان تایید کردند عدم تقارن زمانی سود برای شرکتهای دارای چسبندگی هزینه از طریق فاکتورهای حسابداری منعکس شده در اقلام تعهدی نسبت به فاکتورهای غیر حسابداری منعکس در جریانهای نقدی به صورت قویتری تقویت میشود. ویس (2010) تاثیر رفتار هزینه را بر دقت پیشبینی سود برای 2520 شرکت از سال 1986 تا سال 2005 مورد بررسی قرار داد. نتایج تحقیق وی نشان میدهد در شرکتهایی که هزینههای چسبندهتری دارند، دقت پیشبینی سود توسط تحلیلگران کمتر است و سرمایه گذاران در ارزیابی ارزش شرکت، چسبندگی هزینهها را لحاظ میکنند.
صباغ نیل فروش و آقایی (1396) در پژوهشی به بررسی رابطه بین مدیریت سود، حاکمیت شرکتی و چسبندگی هزینه پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که افزایش مدیریت سود منجر به کاهش هزینه های عمومی، اداری و تشگیلاتی می شود و همچنین افزایش حاکمیت شرکتی منجر به کاهش چسبندگی هزینه های عمومی، اداری و تشکیلاتی می شود. منصورفر و همکاران (1396) در پژوهشی به بررسی تأثیر مدیریت واقعی سود و انگیزههای مدیریت بر میزان چسبندگی هزینهها طی دوره زمانی 1383 الی 1392 پرداختند. آنها به این نتیجه رسیدند که مدیران هنگام کاهش فروش یعنی زمانی که برای پرهیز از زیان انگیزه دارند، کنار گذاشتن منابع بدون استفاده را سرعت میبخشند و منابع را به طور آگاهانه تعدیل میکنند. این تصمیم آگاهانه، چسبندگی هزینهها را کاهش میدهد.
هاشمی و همکاران (1394) در پژوهشی به بررسی تأثیر مدیریت سود بر چسبندگی هزینهها طی دوره زمانی 1385 الی 1393پرداختند. نتایج پژوهش آنها نشاندهنده رابطه منفی میان مدیریت سود و چسبندگی هزینهها است.
هاشمی و همکاران (1393) به بررسی تأثیر چسبندگی هزینهها بر محافظهکاری شرطی و عدم تقارن اطلاعاتی در سالهای 1382 الی 1391 پرداختند. آنها به این نتیجه رسیدند که رابطه مثبت معناداری بین عدم تقارن اطلاعاتی و چسبندگی هزینهها وجود دارد که این رابطه تاثیر عدم تقارن اطلاعاتی بر محافظهکاری شرطی را کاهش میدهد.
کردستانی و مرتضوی (1391)، معتقدند انتظار افزایش فروش در آینده توسط مدیریت، موجب کاهش چسبندگی بهای تمام شده فروش میشود و هر چه این خوشبینی بیشتر باشد، چسبندگی بهای تمام شده فروش بیشتر کاهش مییابد. اما، خوشبینی مدیریت، چسبندگی هزینههای فروش، عمومی و اداری را افزایش میدهد و چسبندگی این هزینهها در صورت خوشبینی زیاد مدیریت، بیشتر از حالت خوشبینی کم است که شواهدی قوی از تایید فرضیه تصمیمهای سنجیده در مورد هزینههای فروش، عمومی و اداری محسوب میشود .
نمازی و همکاران (1391) وجود رفتار چسبندهی هزینههای اداری عمومی و فروش، بهای تمام شده و مجموع بهای تمام شده و هزینههای اداری عمومی و فروش را تایید کردند. یافتههای آنان نشان میدهد هزینههای عمومی اداری و فروش برای تغییرات بیش از 30 درصد در درآمد فروش، بهای تمام شده برای تغییرات کمتر از 10 درصد و بیشتر از 30 درصد در درآمد فروش، از خود رفتار چسبنده نشان میدهد.
بولو و همكاران ( 1391 ) به بررسي رابطه بين ديدگاه مديريت و چسبندگي هزينهها پرداختند. بر اساس نتايج اين پژوهش كه بر اساس اطلاعات شركتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، براي دوره پنج ساله از سال 1384 تا 1388 انجام شده است، نشان داده شده است كه زماني كه مديران به فروش در آينده خوش بين هستند، شدت چسبندگي هزینهها افزايش مي يابد. در این تحقیق از هزینههای عمومی، اداری و فروش و بهای تمام شده کالای فروش رفته استفاده شده است در صورتی که در تحقیق حاضر اجزای هزینههای اداری، عمومی و فروش مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین منظور از دیدگاه مدیریت در این تحقیق، انتظار مدیران در رابطه با افزایش فروش در سال بعد میباشد در حالی که در تحقیق حاضر از مدیریت سود استفاده شده است.میتوان نکات برجسته این تحقیق نسبت به سایر موارد انجام شده را تفکیک اجزای هزینههای اداری، عمومی و فروش و استفاده از هزینههای نوآوری و تبلیغات برشمرد. با توجه به اینکه در سرفصل هزینههای اداری، عمومی و فروش، هزینههای مختلفی با ماهیت متفاوت وجود دارند تفکیک این هزینهها باعث میشود تا فرضیات مربوط به چسبندگی هزینهها با اعتبار بیشتری مطرح و نتیجه گیری شوند و صرفاً اتکا به رقم کلی هزینههای اداری، عمومی و فروش برای نتیجه گیری در مورد چسبندگی هزینهها ممکن است به نتایج بعضاً غیر قابل اتکائی بیانجامد.
مبانی نظری پژوهش
مفهوم مدیریت سود: مدیریت سود، انتخاب مدیران از سیاستهای حسابداری یا اقدامات واقعی است که بر سود به منظور دستیابی به اهداف خاص گزارشگری تأثیر میگذارد بنابراین مدیریت سود شامل هر دوی انتخابهای
سیاستهای حسابداری و اقدامات واقعی میشود (اسکات، 2013). درگیر شدن با مسئله مدیریت سود برای شرکتها کاری خالی از مخاطره نیست. مخاطراتی چون مخدوش شدن اعتبار شرکتها و مدیران عامل و خطر دادخواهی از آنها (این مورد بیشتر در مورد تقلب روی میدهد) از این قبیل است. بنابراین منطق حکم میکند تنها هنگامی اقدام به مدیریت سود شود که انگیزه کافی برای آن وجود داشته باشد و منافع این کار از هزینهها و مخاطرات آن بیشتر باشد (دستگیر و حسینی،1392؛ کردنائیچ و همکاران، 1393). مدیران شرکتها ممکن است به روشهای گوناگونی بر سود گزارششده اثر بگذارند و آن را کنترل کنند. به این روشها یا ابزارها، ابزارهای مدیریت سود گفته میشود. پژوهشگران ابزارهای مدیریت سود را از زوایا و دیدگاههای مختلف، به روشهای متفاوت و در طبقهبندیهای متنوعی مورد بررسی قرار دادهاند. از جمله این روشها میتوان به انتخاب اصول حسابداری، زمانبندی فروش داراییهای ثابت، تصمیمات اقتصادی اساسی و یا اهمیت، روش مبتنی بر دوش گرفتن، دستکاری هزینههای مالی و تعدیل برآوردهای حسابداری اشاره کرد. (اردکانی،1388؛ فیض و همکاران، 1391).
چسبندگی هزینهها: مفهوم چسبندگي هزينهها اولين بار در سال 2008 توسط آندرسون9 و جاناكيرامان10، بانکر مطرح شد (اندرسون و همکاران، 2003). مفهوم چسبندگی هزينه ممکن است به عنوان افزايش بیشتر در هزينه ها، در زمانی که فروش افزايش میيابد، در مقايسه با کاهش در هزينهها در زمانی که فروش به همان میزان افت میکند، توضیح داده شود. بانکر11 و همکاران (2011) بر اين عقیده اند که اصطلاح چسبندگی هزينه، درواقع مفهوم کلی تر برای تشريح الگوی پیچیده تر رفتار هزينه است که بسته به شرايط، هم چسبندگی و هم ناچسبندگی (رفتار متقارن و نامتقارن) رفتار هزينه ها را نشان می دهد. به طور کلی، چسبندگی هزينه زمانی ايجاد میشود که میزان افزايش در هزينه، به موازات افزايش درآمدها، کمتر از میزان کاهش در هزينهها به موازات همان اندازه کاهش در درآمدهای شرکت باشد. براي مثال، اگر درآمد فروش 15 درصد افزايش يابد، هزينهها 10 درصد افزايش مي يابند؛ اما اگر درآمد فروش معادل همان 15 درصد كاهش يابد، هزينهها كمتر از 10 درصد كاهش مييابند. در چنين وضعيتي رفتار هزينهها چسبنده خواهد بود د (ويس12، 2010).
مفهوم حاکمیت شرکتی13
در سال 1999 در فاينشنال تايمز تعريف حاكميت شركتي درج شده است:"حاكميت شركتي را ميتوان در تعريف محدود آن، رابطه شركت با سهامدارانش و در تعريف گسترده آن، رابطه شركت با جامعه دانست." تريگر، صاحبنظر ديگري است كه در سال 1984 نوشته است: "...حاكميت شركتي تنها مربوط به اداره عمليات شركت نيست بلکه به هدايت، نظارت و كنترل اعمال مديران اجرايي و پاسخگويي آنها به تمام ذينفعان شركت (اجتماع) نيز مربوط است." تعريف هاي گسترده تر نشان مي دهند كه شركتها در برابر كل جامعه، نسلهاي آينده و منابع طبيعي (محيطزيست) مسئوليت دارند. در اين ديدگاه، سيستم حاكميت شركتي موانع و اهرمهاي تعادل درون سازماني و برون سازماني براي شركتهاست كه تضمين مي كند آنها مسئوليت خود را نسبت به تمام ذينفعان انجام مي دهند و در تمام زمينه هاي فعاليت تجاري، به صورت مسئولانه عمل مي كنند. همچنين، استدلال منطقي در اين ديدگاه آن است كه منافع سهامداران را فقط ميتوان با در نظر گرفتن منافع ذينفعان برآورده كرد. بررسي تعريفها و مفاهيم حاكميت شركتي و مرور ديدگاه هاي صاحبنظران، حکايت از آن دارد كه: حاكميت شركتي يك مفهوم چند رشتهاي است، و هدف نهايي حاكميت شركتي دستيابي به چهار مورد زير در شركتهاست: پاسخگويي، شفافيت، عدالت (انصاف)، رعايت حقوق ذينفعان (فلاح و احتشام، 1396).
رابطه بین حاکمیت شرکتی، مدیریت سود و چسبندگی هزینهها
اغلب تحقیقات قبلی نشان دادهاند که چسبندگی هزینهها میتواند ناشی از تعدیلات هزینه یا انتظارات مدیریت باشد. زمانیکه گستردگی ماهیت مسائل نمایندگی را در مؤسسات مدرن در نظر بگیریم (جنسن و مکینگ، 1976)، احتمال اینکه مدیران طبق انتظارات مطرح شده در یک جهان
ایدهآل (تعدیلات هزینه و انتظارات مدیریت) رفتار نمایند کم است. تضادهایی بین مدیرانی که فقط منافع خود را در نظر میگیرند با سایر ذینفعان واحد تجاری وجود دارد که یکی از بارزترین آنها، رفتار مدیریت سود تحت قراردادهای پاداش است. هیلی (1985)، دریافت که مدیران، سود را به منظور دریافت پاداش بیشتر مدیریت مینمایند. همچنین، تحقیقات پیشین نشان داده است که رسیدن به سود دوره قبل، اجتناب از زیان و برآورده نمودن انتظارات تحلیلگران مالی نیز منجر به افزایش در استفاده از مدیریت سود
میگردد (همان).
در پیشینه تحقیقاتی مرتبط با مدیریت سود، تحقیقات اندکی در زمینه تأثیر مدیریت سود بر روی چسبندگی هزینهها (چن، 2008؛ دایرینک و رندرز، 2009؛ کاما و ویس، 2010 و ...) انجام شده است. به عنوان مثال، کاما و ویس (2010)، شواهدی فراهم نمودند که نشان میدهد مدیران، چسبندگی هزینههای عملیاتی را به منظور اجتناب از زیان و جلوگیری از کاهش سود، کاهش میدهند. بنابراین میتوان انتظار داشت که انگیزههای مدیریت سود منجر به کاهش شدت چسبندگی هزینهها میشود. این کاهش
میتواند به دلیل افزایش کارایی عملیاتی شرکت ایجاد شده باشد و یا ناشی از دیدگاه کوتاهمدت مدیریت باشد. مدیری که تحت فشار افزایش سود به سمت بالا میباشد و دید بلند مدتی دارد، به منظور اجتناب از کاهش سود و گزارش زیان، سایر هزینههای عمومی، اداری و فروش را به جای
هزینههای تبلیغات و نوآوری کاهش میدهد. زیرا هزینههای تبلیغات و نوآوری برای شرکت منافع آتی دارد. در نقطه مقابل، اقدامات فرصتطلبانه مدیران و دید کوتاهمدت آنها باعث میگردد که به منظور اجتناب از زیان، کاهش در هزینههای تبلیغات و نوآوری را به سایر هزینههای عمومی، اداری و فروش ترجیح دهند ( سو و هانگ، 2015؛ شفیعی و شمس، 1395).
تحقیقات نشان میدهد که حاکمیت شرکتی میتواند چسبندگی هزینهها را محدود (چن و همکاران2012 ؛ علیمرادی و احمیدی، 1392 و ...) نماید. گاهی اوقات، رفتارهای فرصتطلبانه مدیران منجر به چسبندگی هزینهها میگردد. حاکمیت شرکتی خوب با نقشی که میتواند در زمینه کنترل شرکت ایفا نماید، میبایست چسبندگی هزینهها را به نحوی کاهش دهد. زمانیکه مدیران در تلاش برای بهبود کنترل هزینهها هستند، انتظار میرود حاکمیت شرکتی خوب فرایند کنترل هزینهها را تسهیل نموده و چسبندگی هزینهها را کاهش دهد. از یک سو، حاکمیت شرکتی خوب میتواند رفتارهای فرصتطلبانه مدیران را که ممکن است ثروت سهامداران را کاهش دهد، محدود نماید. از طرف دیگر، زمانیکه مدیران انگیزههایی به منظور افزایش ارزش شرکت دارند، حاکمیت شرکتی خوب میتواند به موفقیت تصمیمات مدیران کمک نماید. بنابراین زمانی که مدیران در تلاش برای کنترل هزینهها تحت مدیریت سود به سمت بالا هستند، حاکمیت شرکتی خوب میتواند مفید باشد و میتوان انتظار داشت، تقابل حاکمیت شرکتی و انگیزههای مدیریت سود، منجر به کاهش بیشتر چسبندگی هزینهها گردد. اگر حاکمیت شرکتی، رفتارهای فرصتطلبانه مدیران را محدود نماید، از مدیران انتظار میرود که
روشهای کارای کاهش در چسبندگی هزینهها را ترجیح دهند. در این صورت، تحت مدیریت سود به سمت بالا، حاکمیت شرکتی باعث میشود مدیران به منظور اجتناب از زیان، کاهش در سایر هزینههای عمومی، اداری و فروش را به هزینههای تبلیغات و نوآوری ترجیح دهند (سو و هانگ، 2015).
مدلها و متغیرهای پژوهش
بر اساس مدل ارائه شده توسط اندرسن و همکاران (2003) به منظور بررسی چسبندگی هزینهها از مدل لگاریتمی زیر استفاده میشود:
(1)
که در آن:
SGA = مجموع هزینههای عمومی، اداری و فروش؛
SALE = فروش شرکت؛
DUM = یک متغیر مجازی که اگر فروش سال جاری کمتر از سال قبل باشد برابر 1 و در غیر این صورت مقدار آن صفر است.
CON = متغیرهای کنترلی. در این تحقیق CAPR و TOBQ به عنوان متغیرهای کنترلی در نظر گرفته میشود.
CAPR = شدت سرمایه (Capital Intensity ) که به صورت خالص ارزش دارائیهای ثابت تقسیم بر درآمد عملیاتی بدست میآید.
TOBQ = نرخ رشد که با استفاده از کیوی توبین اندازهگیری میشود که به صورت نسبت ارزش بازار سهام به ارزش دفتری داراییهای شرکت تعریف میشود (ژو و هانگ، 2015).
مدل فوق را میتوان به صورت رابطه دو نیز بیان نمود:
(2) بنابر تعریف چسبندگی هزینهها، اگر ضریب β2 در معادله فوق منفی و معنادار باشد، هزینههای عمومی، اداری و فروش چسبنده میباشند. بر اساس مدل و متغیرهای ارائه شده فرضیه های پژوهش عبارتند از :
فرضيه اول: مدیریت سود افزایشی، به صورت معناداری چسبندگی هزینههای عمومی، اداری و فروش را کاهش
میدهد.
فرضيه دوم: فرضیه 2-1:در شرکتهایی که اقدام به مدیریت سود افزایشی نمودهاند، مدیران بطور معناداری هزینههای بازاریابی یا نوآوری را کاهش میدهند.
فرضیه 2-2: در شرکتهایی که اقدام به مدیریت سود افزایشی نمودهاند، مدیران بطور معناداری سایر هزینههای عمومی را کاهش میدهند.
فرضيه سوم: سازوکارهای حاکمیت شرکتی خوب به صورت معناداری چسبندگی هزینهها را کاهش میدهد.
فرضیه 5-2:تأثیر متقابل بین سازوکارهای حاکمیت شرکتی خوب و انگیزههای مدیریت سود افزایشی، میتواند چسبندگی سایر هزینههای عمومی را نسبت به بازاریابی یا نوآوری به صورت معناداری کاهش دهد.
2-روش پژوهش
این پژوهش بر مبناي هدف، از نوع كاربردي و بر مبناي ماهيت و روش، از نوع همبستگي است. زيرا در اين پژوهش سعي شده تا به سرمايهگذاران و ساير استفادهكنندگان اطلاعات مالي، براي پيش بيني دقيقتر میزان رفتار هزینهها و اخذ تصميمات اقتصادي و سرمايهگذاري صحيح از طريق بررسي تأثیر مدیریت سود بر چسبندگی هزینه ها با تأکید بر نقش هزینه های نوآوری و بازاریابی كمك شود. قلمرو زماني اين پژوهش فاصله ي زماني بين سال هاي 1390 تا 1395 تعيين شده است. همچنین قلمرو مکانی پژوهش شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران هستند که با توجه به محدودیتهای زیر 113 شرکت انتخاب شده اند . در مجموع 678 سال شرکت به عنوان نمونه آماری مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در پژوهش حاضر براي تعيين نمونه ي آماري، از رابطه ي خاصي جهت برآورد حجم نمونه و نمونه گيري استفاده نشده است. به بيان ديگر، آن دسته از شرکت هايي که شرايط زير را دارا بودند، به عنوان نمونه ي آماري انتخاب و مابقي حذف شدند.
· شركتها بايد از ابتدای سال 1390 در بورس اوراق بهادار پذیرفته شده باشند.
· نمونه آماري شامل شركتهاي واسطهگري مالي و سرمايه گذاري نميشود.
· شركتهايي كه سال مالي آنها به پايان اسفند ختم
ميشود.
· اطلاعات مورد نیاز پژوهش در دسترس باشند.
در این مقاله به منظور بررسی فرضیه اول، ابتدا شرکتها را به دو دسته تقسیم مینمائیم. شرکتهائی که مشکوک به مدیریت سود به سمت بالا هستند و شرکتهایی که مشکوک به مدیریت سود نیستند. شرکتهائی که در طبقه اول هستند، دارای سود اندکی هستند که نشاندهنده انگیزههای آنها برای اجنتاب از زیان است. از متغیر EAMG به عنوان یک متغیر نشاندهنده استفاده میشود که اگر مشاهدات در طبقه اول باشد برابر با 1 و در غیر این صورت برابر با صفر است. زمانی فرضیه یک تحقیق مورد تأیید قرار خواهد گرفت که مقدار ضریب β2 در شرکتهای دارای مدیریت سود به طور معناداری از شرکتهایی که مدیریت سود ندارند بالاتر باشد. ضریب β2 در شرکتهایی که مدیریت سود ندارند باید منفی باشد.
به منظور آزمون قسمتهای 1 و 2 از فرضیه دوم تحقیق، هزینههای نوآوری (R&D)، تبلیغات (ADV) یا سایر
هزینههای عمومی (GSGA) را با هزینههای عمومی، اداری و فروش (SGA) در مدل 2 جایگزین مینماییم. قسمت 1 از فرضیه دوم، زمانی تأیید میشود که β2 در گروه شرکتهای مشکوک به مدیریت سود به صورت معناداری بالاتر از گروه دوم باشد و ضریب β2 در شرکتهای گروه دوم زمانی که از هزینههای بازاریابی و نوآوری به جای هزینههای عمومی، اداری و فروش استفاده میشود، باید به صورت معناداری منفی باشد. زمانی قسمت 2 از فرضیه دوم تحقیق تأیید
میشود که عکس نتایج فوق حاصل گردد. یعنی زمانی که شرکتهای دارای مدیریت سود هستند بجای کاهش در هزینههای بازاریابی و نوآوری، سایر هزینههای عمومی و اداری را کاهش دهند.
به منظور آزمون فرضیه سوم از مدل زیر استفاده میشود:
(3)
CGSC فاکتورهای حاکمیت شرکتی را نشان میدهد و متغیرهای دیگر در مدل 1 توضیح داده شده است. به منظور اینکه فرضیه سوم تحقیق تأیید شود، باید iβ به صورت معناداری مثبت باشد زیرا حاکمیت شرکتی میتواند چسبندگی هزینهها را کاهش دهد.
به منظور آزمون فرضیه چهارم، مدل 2 را بر روی چهار گروه اجرا میکنیم. مقدار بالاتری از CGSC نشاندهنده حاکمیت شرکتی بهتر است. در این تحقیق، مکانیزمهای حاکمیت شرکتی را از پایینترین تا بالاترین مقدار رتبهبندی
مینمائیم. زمانیکه مقدار آن (هر مکانیزم) از میانه بالاتر باشد، برابر یک در نظر گرفته میشود و در غیر اینصورت برابر با صفر است. بدین صورت میزان کل امتیازدهی حاکمیت شرکتی که آن را با CGID نشان میدهیم به دست میآید. سپس شرکتها را بر اساس CGID به دو دسته تقسیم میکنیم که در صورتی که میزان مکانیزمهای حاکمیت شرکتی (CGSC) بالاتر از میانه باشد، مقدار آن برابر یک است و در غیر این صورت صفر در نظر گرفته
میشود. بدین طریق شرکتها بر اساس حاکمیت شرکتی که CGID=1 حاکمیت شرکتی خوب و CGID=0 متناظر با حاکمیت شرکتی بد و مدیریت سود (EAMG=1 و EAMG=0) به چهار طبقه تقسیم میشوند. اگر نمونه را در قالب ترکیبی از (EAMG/CGID) بیان کنیم، چهار طبقه به صورت (0/0)، (1/0)، (0/1) و (1/1) به دست میآید.
فرضیه چهارم در صورتی تأیید میگردد که β2 در گروه (1/1) به صورت معناداری بالاتر از سه گروه دیگر باشد زیرا ارتباط متقابل بین حاکمیت شرکتی و انگیزه مدیریت سود به سمت بالا، بیشتر میتواند چسبندگی هزینهها را کاهش دهد.
به منظور آزمون فرضیه پنجم، هزینههای نوآوری (R&D)، تبلیغات (ADV) و سایر هزینه های عمومی (GSGA) را با هزینه های عمومی، اداری و فروش (SGA) در مدل 2 جایگزین میکنیم. در صورت استفاده از هزینههای بازاریابی و نوآوری به جای سایر هزینههای عمومی، در صورتی قسمت اول از فرضیه پنجم تأیید میشود که انگیزههای مدیریت سود فقط در گروه (CGID=0) به صورت معناداری چسبندگی هزینهها را کاهش دهد. در صورتی قسمت دوم از فرضیه پنجم تأیید میشود که چسبندگی هزینههای بازاریابی و نوآوری در هر دو گروه (CGID=0 و CGID=1) بر اثر انگیزههای مدیریت سود، کاهش یابد.
3-یافتههای پژوهش
آمارههای توصیفی
آمارههای توصیفی مربوط به متغیرهای تحقیق در نگاره زیر ارائه شدهاند. نتایج ارائه شده شمایی کلی از وضعیت
دادههای تحقیق ارائه میکند. آمارهای توصیفی متغیر نسبت هزینه های عمومی و اداری نشان می دهد که میانگین این متغیر برابر 04/1 بوده که نشاندهنده رشد نسبی این متغیر در دوره جاری نسبت به دورههای قبل می باشد. همچنین آمارهای توصیفی نسبت فروش جاری به فروش دوره قبل نیز موثد این است که بطور میانگین فروش شرکت ها دارای رشد بوده است.در کل نیز با توجه به مقادیر جدول بالا که اطلاعات آمار توصیفی متغیرهای پژوهش را نشان میدهد میتوان نتیجه گرفت در تمامی متغیرها پراکندگی متوسطی وجود دارد که این موضوع را میتوان از روی مقدار انحراف استاندارد استنباط کــرد، همچنین از روی فاصله میانگین و میانه میتوان متقارن بودن یا نبودن متغیر را نتیجه گرفت که همه متغیرها دارای تقارن نسبی هستند. بر اساس شاخص حاکمیت شرکتی شرکتهای نمونه به دو دسته شرکت دارای مکانیزمهای حاکمیت شرکتی خوب و شرکت های با حاکمیت شرکتی ضعیف تقسیمبندی شده که در نتیجه آن تعداد 550 سال – شرکت در دسته شرکت دارای مکانیزمهای حاکمیت شرکتی خوب و تعداد 128 سال – شرکت در دسته شرکتهای با حاکمیت شرکتی ضعیف تقسیمبندی شدند.
جدول1. آمارههای توصیفی تحقیق
متغیرها | میانگین | میانه | حداکثر | حداقل | انحراف معیار | ||||||
نسبت هزینه های اداری، عمومی و فروش | 04/1 | 01/1 | 3/2 | 43/0 | 248/0 | ||||||
نسبت فروش جاری به فروش دوره قبل | 036/1 | 1 | 98/2 | 33/0 | 259/0 | ||||||
نسبت سایر هزینه ها | 30/4 | 01/5 | 3/12 | 899/1 | 752/4 | ||||||
هزینه های بازاریابی و نوآوری | 35/5 | 11/6 | 01/20 | 0 | 75/4 | ||||||
شاخص حاکمیت شرکتی | 09/3 | 3 | 4 | 0 | 874/0 | ||||||
نسبت دارایی های ثابت به درآمدعملیاتی | 02/1 | 22/1 | 54/11 | 9/29- | 89/5 | ||||||
نسبت کیو توبین | 98/4 | 85/1 | 57/24 | 02/0 | 96/6 |
آزمون فرضیه های تحقیق
همانطور که قبلا نيز بيان گرديد هدف این تحقیق بررسی تأثیر مدیریت سود و حاکمیت شرکتی بر چسبندگی هزینهها با تأکید بر نقش هزینههای بازاریابی و نوآوری در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد. بدین منظور 5 فرضیه اصلی تدوین و در ادامه به آزمون آنها پرداخته شده است.
آزمون فرضیه اول: از طریق تخمین مدل چسبندگی هزینه در دو دسته شرکتهای دارای انگیزه و فاقد انگیزه به آزمون این فرضیه پرداخته شده است. در ادامه نتایج تجزیه و تحلیل آنها ارائه شده است. برآورد مدلها نشان میدهد که ضریب و سطح خطای متغیر (نسبت فروش جاری به فروش دوره قبل * متغیر مجازی کاهش فروش( در دسته شرکتهای دارای انگیزه مدیریت سود به ترتیب برابر (035/0) و (000/0) بوده و در دسته شرکتهای فاقد انگیزه مدیریت سود به ترتیب برابر (033/0) و (000/0) میباشد. نتایج بدست آمده نشاندهنده تفاوت در ضرایب بدست آمده وجود داشته و هر دو ضریب نیز معنادار میباشد. همچنین ضریب مربوط به دسته شرکتهای دارای انگیزه بیشتر از شرکتهای فاقد انگیزه میباشد. بنابراين شواهدي مبني بر رد این فرضيه يافت نشده و این فرضيه مورد تاييد قرار
ميگيرد.
فرضیه فرعی شماره یک: هدف این فرضیه بررسی این موضوع می پردازد که آیا وجود انگیزه مدیریت سود به سمت بالا، به صورت معناداری چسبندگی هزینههای نوآوری و تبلیغات را کاهش میدهد یا خیر. در ادامه از طریق تخمین مدل چسبندگی هزینه در دو دسته شرکت های دارای انگیزه و فاقد انگیزه به آزمون این فرضیه پرداخته شد.در ادامه نتایج تجزیه و تحلیل آنها ارائه شده است. برآورد مدل ها نشان می دهد که ضریب و سطح خطای متغیر (نسبت فروش جاری به فروش دوره قبل * متغیر مجازی کاهش فروش( در دسته شرکت های دارای انگیزه مدیریت سود به ترتیب برابر (282/0) و (000/0) بوده و در دسته شرکت های فاقد انگیزه مدیریت سود به ترتیب برابر (14/2-) و (000/0) می باشـد. نـتایج بدسـت آمـده نشـاندهنده تفـاوت در |
جدول 2. نتایج برآورد مدل
|
|
ضرایب بدست آمده وجود داشته و هر دو ضریب نیز معنادار می باشد. همچنین ضریب مربوط به دسته شرکتهای دارای انگیزه و فاقد انگیزه به آزمون این فرضیه پرداخته شد.در ادامه نتایج تجزیه و تحلیل آنها ارائه شده است. برآورد مدل ها نشان می دهد که ضریب و سطح خطای متغیر (نسبت فروش جاری به فروش دوره قبل * متغیر مجازی کاهش فروش( در دسته شرکت های دارای انگیزه مدیریت سود به ترتیب برابر (282/0) و (000/0) بوده و در دسته شرکت های فاقد انگیزه مدیریت سود به ترتیب برابر (14/2-) و (000/0) می باشد. نتایج بدست آمده نشاندهنده تفاوت در ضرایب بدست آمده وجود داشته و هر دو ضریب نیز معنادار می باشد. همچنین ضریب مربوط به دسته شرکت های دارای انگیزه بیشتر از شرکت های فاقد انگیزه می باشد. بنابراين شواهدي مبني بر رد این فرضيه يافت نشده و این فرضيه مورد تاييد قرار
|
فرضیه فرعی شماره دو هدف این فرضیه بررسی این موضوع می پردازد که آیا وجود انگیزه مدیریت سود به سمت بالا، به صورت معناداری چسبندگی سایر هزینههای عمومی را کاهش میدهد یا خیر. در ادامه از طریق تخمین مدل چسبندگی هزینه در دو دسته شرکت های دارای انگیزه و فاقد انگیزه به آزمون این فرضیه پرداخته شده است. در ادامه نتایج تجزیه و تحلیل آنها ارائه شده است. برآورد مدل ها نشان می دهد که ضریب و سطح خطای متغیر (نسبت فروش جاری به فروش دوره قبل * متغیر مجازی کاهش فروش( در دسته شرکت های دارای انگیزه مدیریت سود به ترتیب برابر (46/4) و (000/0) بوده و در دسته شرکتهای فاقد انگیزه مدیریت سود به ترتیب برابر (93/1) و (000/0) میباشد. نتایج بدست آمده
|
|
جدول 3. نتایج برآورد مدل
|
|
فروش( در دسته شرکت های دارای انگیزه مدیریت سود به ترتیب برابر (46/4) و (000/0) بوده و در دسته شرکت های فاقد انگیزه مدیریت سود به ترتیب برابر (93/1) و (000/0) می باشد. نتایج بدست آمده نشان دهنده تفاوت در ضرایب بدست آمده وجود داشته و هر دو ضریب نیز معنادار می باشد. همچنین ضریب مربوط به دسته شرکت های دارای انگیزه بیشتر از شرکت های فاقد انگیزه می باشد. بنابراين شواهدي مبني بر رد این فرضيه يافت نشده و این فرضيه مورد تاييد قرار مي گيرد.
|
جدول 4. نتایج برآورد مدل
|
|
آزمون فرضیه سوم هدف این فرضیه بررسی این موضوع می پردازد که آیا وجود مکانیزم های حاکمیت شرکتی خوب به صورت معناداری چسبندگی هزینهها را کاهش میدهد یا خیر. در ادامه از طریق تخمین مدل چسبندگی هزینه به آزمون این فرضیه پرداخته شد که نتایج در جدول 5 ارائه شد. برآورد مدل نشان می دهد که ضریب و سطح خطای متغیر (نسبت فروش جاری به فروش دوره قبل * متغیر مجازی
|
آزمون فرضیه چهارم هدف این فرضیه بررسی این موضوع می پردازد که آیا تأثیر متقابل مکانیزم های حاکمیت شرکتی خوب و انگیزههای ناشی از مدیریت سود به سمت بالا، میتواند چسبندگی هزینهها را مقدار
|
کاهش فروش*شاخص حاکمیت شرکتی (به ترتیب برابر (092/0) و (000/0) می باشد. نتایج بدست آمده نشان دهنده این است که متغیر شاخص حاکمیت شرکتی تاثیر مثبتی بر چسبندگی هزینه ها داشته و سبب افزایش آنها شده است. بنابراين شواهدي مبني بر تایید این فرضيه يافت نشده و این فرضيه مورد تاييد قرار نمي گيرد.
|
جدول 5. نتایج برآورد مدل
|
|
4 دسته شرکت شامل شرکت های دارای انگیزه مدیریت سود و مکانیزم های حاکمیت شرکتی ضعیف(دوم)، شرکت های فاقد انگیزه مدیریت سود و مکانیزم های حاکمیت شرکتی خوب(سوم) و شرکت های فاقد انگیزه مدیریت سود و مکانیزم های حاکمیت شرکتی ضعیف (چهارم) ایجاد شده و مدل چسبندگی هزینه در این ۴ دسته مورد تخمین قرار گرفته است. این فرضیه در صورتی مورد تایید قرار می گیرد که ضریب چسبندگی هزینه در دسته اول بصورت معناداری بیشتر از سایر دسته ها باشد. در ادامه نتایج تجزیه و تحلیل آنها در جدول 6 ارائه شده است.
|
برآورد مدل ها نشان می دهد که ضریب و سطح خطای متغیر (نسبت فروش جاری به فروش دوره قبل * متغیر مجازی کاهش فروش( در دسته اول به ترتیب برابر (149/0) و (000/0) بوده و در دسته دوم به ترتیب برابر (192/0-) و (011/0) و در دسته سوم به ترتیب برابر (024/0) و (944/0) و در دسته چهارم به ترتیب برابر (002/0-) و (586/0) می باشد. نتایج بدست آمده نشان می دهد که تفاوت در ضرایب بدست آمده وجود دارد. همچنین ضریب مربوط به دسته شرکت های دارای انگیزه مدیریت سود و مکانیزم های حاکمیت شرکتی خوب (اول) بیشتر از سایر دسته ها می باشد. بنابراين شواهدي مبني بر رد این فرضيه يافت نشده و این فرضيه مورد تاييد قرار مي گيرد. آزمون فرضیه پنجم هـدف این فرضـیه بررسی این موضوع می پردازد که آیا
|
|
جدول 6. نتایج برآورد مدل
|
تأثیر متقابل مکانیزم های حاکمیت شرکتی خوب و انگیزههای ناشی از مدیریت سود به سمت بالا، میتواند چسبندگی هزینهها را مقدار بیشتری کاهش دهد یا خیر. در ادامه از طریق تخمین مدل چسبندگی هزینه در ۴ دسته به شرح زیر این فرضیه مورد بررسی قرار گرفته است. این فرضیه در صورتی مورد تایید قرار می گیرد که ضریب چسبندگی هزینه در دسته اول بصورت معناداری بیشتر از سایر دسته ها باشد. در واقع این فرضیه مشابه فرضیه چهار بوده با این تفاوت که در این فرضیه بجای متغیر هزینه های اداری و فروش، هزینههای بازاریابی و نوآوری (و یا سایر هزینه ها) لحاظ شده است که در قالب دو فرضیه فرعی مورد آزمون قرار می گیرد.
|
فرضیه فرعی شماره یک هدف این فرضیه بررسی این موضوع می پردازد که آیا تأثیر متقابل مکانیزم های حاکمیت شرکتی خوب و انگیزههای ناشی از مدیریت سود به سمت بالا، میتواند چسبندگی هزینههای بازاریابی و نوآوری را مقدار بیشتری کاهش دهد یا خیر. در ادامه نتایج تجزیه و تحلیل آنها ارائه شده است. برآورد مدل ها نشان می دهد که ضریب و سطح خطای متغیر (نسبت فروش جاری به فروش دوره قبل * متغیر مجازی کاهش فروش( در دسته اول به ترتیب برابر (496/0-) و (829/0) بوده و در دسته دوم به ترتیب برابر (7/2-) و (073/0) و در دسته سوم به ترتیب برابر (24/1) و (954/0) و در دسته چهارم به ترتیب برابر (074/0-) و (014/0) می باشد. نتایج بدست آمده نشان می دهد که ضرایب بدست آمده از لحاظ آماری معنادار نیستند. بنابراين شواهدي مبني بر تایید این فرضيه يافت نشده و این فرضيه مورد تاييد قرار نمي گيرد.
|
|
جدول 7. نتایج برآورد مدل
|
فرضیه فرعی شماره دوم هدف این فرضیه بررسی این موضوع می پردازد که آیا تأثیر متقابل مکانیزم های حاکمیت شرکتی خوب و انگیزههای ناشی از مدیریت سود به سمت بالا، میتواند چسبندگی سایر هزینههای عمومی را مقدار بیشتری کاهش دهد یا خیر. در ادامه نتایج تجزیه و تحلیل آنها ارائه شده است. برآورد مدل ها نشان می دهد که ضریب و سطح خطای متغیر (نسبت فروش جاری به فروش دوره قبل * متغیر مجازی کاهش فروش( در دسته اول به ترتیب برابر (496/0-) و (829/0) بوده و در دسته دوم به ترتیب برابر (239/0-) و (501/0) و در دسته سوم به ترتیب برابر (24/1) و (046/0) و در دسته چهارم به ترتیب برابر (074/0-) و (013/0) می باشد. نتایج بدست آمده نشان می دهد که ضرایب بدست آمده از لحاظ آماری معنادار نیستند. بنابراين شواهدي مبني بر تایید این فرضيه يافت نشده و این فرضيه مورد تاييد قرار نمي گيرد.
|
5-بحث و نتیجه گیری در پیشینه تحقیقاتی مرتبط با مدیریت سود، تحقیقات اندکی در زمینه تأثیر مدیریت سود بر روی چسبندگی هزینهها انجام شده است. به عنوان مثال، کاما و ویس (2010)، شواهدی فراهم نمودند که نشان میدهد مدیران، چسبندگی هزینههای عملیاتی را به منظور اجتناب از زیان و جلوگیری از کاهش سود، کاهش میدهند. در نقطه مقابل، اقدامات فرصتطلبانه مدیران و دید کوتاهمدت آنها باعث میگردد که به منظور اجتناب از زیان، کاهش در هزینههای بازاریابی و نوآوری را به سایر هزینههای عمومی، اداری و فروش ترجیح دهند ( سو و هانگ، 2015). تحقیقات نشان میدهد که حاکمیت شرکتی میتواند چسبندگی هزینهها را محدود (چن و همکاران2012 ؛ علیمرادی و حمیدی، 1392) نماید. از یک سو، حاکمیت شرکتی خوب میتواند رفتارهای فرصتطلبانه مدیران را که ممکن است ثروت سهامداران را کاهش دهد، محدود نماید. از ط
|
جدول 8. نتایج برآورد مدل
|
|
طرف دیگر، زمانیکه مدیران انگیزههایی به منظور افزایش ارزش شرکت دارند، حاکمیت شرکتی خوب میتواند به موفقیت تصمیمات مدیران کمک نماید. بنابراین زمانی که مدیران در تلاش برای کنترل هزینهها تحت مدیریت سود به سمت بالا هستند، حاکمیت شرکتی خوب میتواند مفید باشد و میتوان انتظار داشت، تقابل حاکمیت شرکتی و انگیزههای مدیریت سود، منجر به کاهش بیشتر چسبندگی هزینهها گردد. اگر حاکمیت شرکتی، رفتارهای فرصتطلبانه مدیران را محدود نماید، از مدیران انتظار میرود که روشهای کارای کاهش در چسبندگی هزینهها را ترجیح دهند. در این صورت، تحت مدیریت سود به سمت بالا، حاکمیت شرکتی باعث میشود مدیران به منظور اجتناب از زیان، کاهش در سایر هزینههای عمومی، اداری و فروش را به هزینههای بازاریابی و نوآوری ترجیح دهند (سو و هانگ، 2015). نتایج به دست آمده حاکی از این است که میان مدیریت سود و چسبندگی هزینههای نوآوری و تبلیغات رابطه منفی معناداری وجود دارد و نتایج بدست آمده در این مورد مشابه با نتایج بنکر و همکاران (2011) |
[1] Banker
[2] Xue & Hong
[3] adjustment costs
[4] Jensen & Mecking
[5] Healy
[6] Chen
[7] Dierynck & Renders
[8] Kama & Weiss
[9] Anderson
[10] Janakiraman
[11] Banker
[12] Weis
[13] Corporate Governance