ملاحظاتی در سیر تطورات عنوان «فلسفه» در جهان اسلام
الموضوعات :
فردین جمشیدی مهر
1
,
عارف دانیالی
2
1 - استادیار گروه الهیات (فلسفه)، دانشکدۀ علوم انسانی و علوم ورزشی، دانشگاه گنبدکاووس، گنبدکاووس، ایران
2 - استادیار گروه الهیات (فلسفه)، دانشکدۀ علوم انسانی و علوم ورزشی، دانشگاه گنبدکاووس، گنبدکاووس، ایران
الکلمات المفتاحية: فلسفه, فلسفة اولی, حکمت اسلامی, فلسفة اسلامی, میرداماد,
ملخص المقالة :
فلسفه علمی برهانی است برای شناخت حقایق هستی، از آن جهت که موجودند. چنین معرفتی در عنوان خود، هیچ اشارهیی به امر قدسی و الهی ندارد. اما در جهان اسلام بتدریج فلسفه با قیود دینی و الهی همراه شد که سرآمد این قیود، قید «اسلامی» است. تعبیر «فلسفة اسلامی» در چند دهة گذشته مورد پرسش متفکران قرار گرفت و هر کدام در توجیه آن نظری ارائه کردند. بنظر میرسد برای بررسی دقیقتر حقیقتِ فلسفة اسلامی، لازم است نخست از لحاظ تاریخی ریشة آن را مورد مداقه قرار دهیم. بعد از آنکه در نهضت ترجمه، نوبت به ترجمة کتب فلسفی یونانی رسید، عنوان «فلسفه» بدون هیچ قید و وصفی در جهان اسلام رواج پیدا کرد. کندی اولین فیلسوف مسلمان، فلسفه را جز با قید «اولی» بکار نبرد. البته او برای فلسفه، نقشی مانند دین قائل بود که میتوانست انسان را به اوج کمالات الهی نایل گرداند، اما بهر حال، وی جز «فلسفه» و «فلسفة اولی» تعبیر دیگری انتخاب نکرد و بکار نبست. فارابی که در بسیاری از زمینهها ابتکار خویش را نشان داده، نخستین فیلسوف و همچنین از معدود فیلسوفان مسلمانی بود که فلسفه را با صفاتی که بار ارزشی و دینی داشت، توصیف کرد. او حتی فلسفه را به طبقات مختلف تقسیم نمود و برخی از مراتب فلسفه را خسیس، و بعضی را شریف میدانست؛ یا برخی را ناقص و بعضی را کامل توصیف میکرد. بر همین اساس، میتوان گفت فارابی در دینی کردن فلسفه نقشی مهم ایفا کرده است. بعد از او، فیلسوفان مسلمان از قیود و توصیفاتی متعدد برای فلسفه بهره گرفتند. ابوحیان توحیدی از تعبیر «فلسفة عالیه» استفاده کرد، اخوانالصفا تعبیر «فلسفة روحانی» را بکار بردند، حتی ابنسینا در برخی از مواضع، ترکیب «فلسفة الهی» را ارائه کرده و همچنین، از «فلسفه مهذّب» و «فلسفه غیرمهذّب» و «فلسفة مشرقیه» سخن گفته است. غزالی ـکه معارضت وی با فلسفه عیان استـ «فلسفة الهیون» را مطرح کرد. «فلسفة اعلی»، «فلسفة حسنه» و «فلسفة حق»، توسط فخررازی، ابنطبیب و شهرزوری معرفی شد. شیخاشراق نیز «فلسفة اشراقی» را که اشاره به شیوه و روش فلسفۀ او داشت، عرضه نمود. جالب اینست که هیچیک از این تعابیر، بار ارزشی، دینی و قدسی نداشتند و هر یک به وجهی از وجوه فلسفة مدنظر فیلسوفان اشاره دارد. اما میرداماد، فیلسوف مشائی عصر صفوی، کسی بود که ـبر خلاف اکثر فیلسوفان مسلمان که فلسفه را همان حکمت میدانستندـ برای فلسفه، شأنی نازلتر و خسیستر از حکمت قائل شد. او فلسفه را همان میراث یونانیان میدانست که در پرتو تعالیم اسلامی ارتقا یافته و به حکمت تبدیل شده است. بهاعتقاد او، فلسفه هرگز نمیتواند به مقام حکمت ارتقا یابد، مگر در پرتو دین اسلام و تعالیم عالیة آن. میرداماد کسی بود که برای نخستینبار، اصطلاح «فلسفة اسلامی» را بکار برد و مراد او از فلسفة اسلامی، همان حکمتی است که آن را شریفتر و کاملتر از فلسفة یونانی میشمرد. میرداماد خود را در ریاست بر فلسفة اسلامی شریک ابنسینا و در مقام تعلیم فلسفه اسلامی، شریک فارابی تلقی میکرد. بعد از میرداماد، تا دوران معاصر، تعبیر فلسفة اسلامی مهجور ماند. حتی در عصر حاضر، فیلسوفی مانند علامه طباطبایی از آن تعبیر استفاده نکرده بلکه بجای آن، از تعبیر «فلسفة اسلام» یا «فلسفة الهی اسلام» بهره برده که از نظر بار معنایی میتواند با «فلسفة اسلامی» متفاوت باشد. عبدالرحمن بدوی و استاد مطهری تقریباً بصورت همزمان، یعنی در دهة سی شمسی، مصادف با دهة1950 میلادی، اصطلاح «فلسفة اسلامی» را رواج دادند. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد که آنچه معاصران در توجیه عنوان فلسفة اسلامی تعریف میکنند، با آنچه میرداماد از فلسفة اسلامی مدنظر داشت، کاملاً متفاوت است. این نوشتار در جمعآوری اطلاعات بشیوۀ اسنادی، و در تحلیل آنها، بر اساس شیوة تاریخی، توصیفی و منطقی نگاشته شده است.
ابن¬رشد، محییالدین (1993م) تهافت التهافت، تقدیم و تعلیق محمد العریبی، بیروت: دار الفکر.
ابن¬سینا (1400ق) رسائل ابن¬سینا، قم: بیدار.
ابن¬سینا (1404) الشفاء (المنطق)، به تحقیق سعید زاید، قم: کتابخانة آیتالله المرعشی.
ابن¬سینا (1405ق) الشفاء (الریاضیات، الموسیقی)، تحقیق عبدالحمید صبره، قم: کتابخانة آیتالله مرعشی.
ابن¬سینا (1980م) عیون الحکمة، مقدمه و تحقیق عبدالرحمن بدوی، بیروت: دار القلم.
ابن¬منظور، محمدبن مکرم (1414) لسان العرب، بیروت: دار الصادر.
اخوانالصفا (1412ق) رسائل اخوان الصفاء و خلّان الوفاء، بیروت: الدار الاسلامیّة.
بستانی، فؤاد افرام (1376) فرهنگ ابجدی، ترجمة رضا مهیار، تهران: اسلامی.
توحیدی، ابوحیان (1929م) المقابسات، تحقیق حسن السندوبی، مصر: المکتبة البحاریة.
جوادی¬آملی، عبدالله (1384) «چیستی فلسفه اسلامی»، قبسات، شمارۀ 35، ص10ـ5.
رازی، قطبالدین¬ محمد (1375) المحاکمات بین شرحی الاشارات، قم: نشر بلاغت.
سهروردی، شهاب¬الدین یحیی (1375) مجموعه مصنّفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن، سیدحسین نصر و نجفقلی حبیبی، تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
شهرزوری، شمس¬الدین محمد (1372) شرح حکمة الإشراق، تقدیم و تحقیق حسین ضیائی تربتی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
شیخون، لویس (1985م) مقالات فلسفیة لمشاهیر المسلمین و النصاری، قاهره: دار العرب.
غزالی، ابوحامد محمد (1416ق) مجموعه رسائل الامام الغزالی، بیروت: دارالفکر.
غفاری، حسین (1379) «فلسفه اسلامی یا فلسفه مسلمانان»، مجله فلسفه و کلام، شمارة 1، ص96ـ71.
فارابی، ابونصر محمد (1413ق) الأعمال الفلسفیّة، مقدمه و تحقیق جعفر آل¬یاسین، بیروت: دار المناهل.
فارابی، ابونصر محمد (1996م) السیاسة المدنیّة، مقدمه و شرح علی بوملحم، بیروت: مکتبة الهلال.
فخررازی، ابوعبدالله محمدبن عمر (1404ق) شرح علی الاشارات (شرحی الاشارات)، قم: کتابخانة آیتالله مرعشی.
فخری، ماجد (1374) سیر فلسفه در جهان اسلام، ترجمة مرتضی اسعدی و دیگران، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
کندی، ابویوسف یعقوببن اسحاق (بی¬تا) رسائل الکندی الفلسفیّة، تصحیح محمد ابوریده، قاهره: دار الفکر.
محقق، مهدی (1383) «مقدمه»، در ابنسینا، طبیعیات دانشنامه علائی، تصحیح سیدمحمد مشکوة، همدان: دانشگاه بوعلی¬سینا.
ملکیان، مصطفی (1385) «فلسفه اسلامی؛ هستی و چیستی»، مجله نقد و نظر، شمارة 41و42، ص167ـ118.
میرداماد، محمدباقر (1367) القبسات، به¬اهتمام مهدى محقق و دیگران، تهران: دانشگاه تهران.
میرداماد، محمدباقر (1380) جذوات و مواقیت، تصحیح علی اوجبی، تهران: میراث مکتوب.
میرداماد، محمدباقر (1385) مصنّفات، به¬اهتمام عبدالله نورانی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.