هیدروپلیتیک هیرمند و بازتاب های فضایی آن در روابط ایران و افغانستان
الموضوعات :مهدی کریمی 1 , هادی سیفی فرزاد 2 , قاسم اصولی اودلو 3 , مجتبی شعیبی 4
1 - پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
2 - دانشگاه تربیت مدرس
3 - موسسه آموزش عالی بیمه اكو، دانشگاه علامه طباطبایی
4 - دانشگاه تربیت مدرس
الکلمات المفتاحية: هیدروپلیتیک, رود هیرمند, ایران, افغانستان, بازتاب های فضایی,
ملخص المقالة :
آب منشا حیات بر روی کره زمین است که امکان یافتن جایگزینی آن وجود ندارد، همینطور انتقال و شیرین کردن آب هزینه های زیاد دارد. با افزایش تقاضا برای منابع آب و آلوده شدن آب های سطحی و زیرزمینی در بسیاری از مناطق جهان، آب تبدیل به عاملی برجسته در روابط سیاسی بین کشورها شده و احتمال وقوع منازعه و درگیری بر سر آن تشدید می گردد، به گونه ای که روابط دو کشور را در زمینه های مختلف متاثر می کند. عدم تطابق مرزهای سیاسی با مرزهای طبیعی و حوضه های آبریز رودخانه ها موجب شده است که امروزه بیش از 40 درصد از جمعیت جهان در مناطقی زندگی کنند که حوضه های آبریز آن ها بین دو یا چند کشور مشترک است. با توجه به روند افزایشی مصرف آب در بخش های فرادست رودخانه ها و منابع آبی، مشاجرات هیدروپلیتیک میان جوامع و ملت های ساکن در فرادست و فرودست نیز در حال افزایش است. رودخانه هیرمند علاوه بر کاهش بارندگی و خشکسالی، بوسیله ی سدهای احداث شده، آب ورودی به کشور ایران به شدت کاهش پیدا کرده است؛ و اثرات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سیاسی(درسطح داخلی و بین المللی) بر جای گذاشته است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی در پی بررسی تبعات مناقشه بر سر آب در منطقه سیستان و بازتاب های فضایی این مناقشات می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد که مهمترین بازتاب های هیدروپلیتیک هیرمند، در بحران آب در منطقه سیستان و متاثر ساختن روابط دو کشور ایران و افغانستان انعکاس دارد همینطور در داخل کشور ایران بازتاب های فضایی در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی داشته است.
ابراهیم زاده، عیسی. (1384). تعیین و تدوین استراتژی توسعه محیط زیست سیستان و بلوچستان. طرح پژوهشی: سازمان حفظ محیط زیست سیستان و بلوچستان.
احمدی، سید عباس. (1383). بررسی هیدروپلیتیک هیرمند.رشد آموزش جغرافیا، شماره 67، صص 54-48.
حافظ نیا و دیگران. (1385). هیدروپلیتیک هیرمند و تاثیر آن بر روابط سیاسی ایران و افغانستان. برنامه ریزی و آمایش فضا، شماره 2، صص 25-1.
حافظ نیا، محمد رضا. (1385). اصول و مبانی ژئوپلیتیک. مشهد: انتشارات پاپلی.
حسیبی، رباب. (1371). تقسیم آب هیرمند و انعکاس آن در روابط ایران و افغانستان. گنجینه اسناد، شماره 5 و 6، صص 61-44.
رحمانیان داریوش و براقی، فضل الله. (1389). جایگاه مساله آب هیرمند در مناسبات ایران و افغانستان در دوره رضا شاه. تاریخ ایران، شماره 65-64، صص 70-37.
سالور، عباس. (1381). رود هیرمند و اختلاف حقابه. تاریخ معاصر ایران، سال 6، شماره 21و 22، صص 858-575.
سیستانی، محمد اعظم. (1367). سیستان : سرزمین ماسه ها وحماسه ها. کابل : آکادمی علوم جمهوری افغانستان، مرکز علوم اجتماعی.
فتحی، محمد. (1383). تهران، کابل و آب هیرمند. گزارش، شماره 161، صص 25-22.
کمپ، جفری و هارکاوی، رابرت. (1383). جغرافیای استراتژیک خاورمیانه (جلد اول). ترجمه: سید مهدی حسینی متین، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
مجتهدزاده، پیروز. (1374). هیرمند و هامون در چشم انداز هیدروپلیتیک خاور ایران. اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 102-101، صص 38-33.
محمد حسن ضیا، توانا و دیگران. (1389). بررسی تطبیقی اثرات کاهش آب هیرمند بر فعالیت های کشاورزی در روستاهای سیستان. پژوهش های جغرافیای انسانی، شماره 71، صص 65-49.
مختاری هشی، حسین. (1392). هیدروپلیتیک ایران؛ جغرافیای بحران آب در افق سال 1404. فصلنامه ژئوپلیتیک، سال نهم، شماره سوم، صص 83-49.
ملکی، بهنام. (1383). رودخانه هیرمند و چالش های پیش رو. اطلاعات سیاسی- اقتصادی. شماره 210-209، صص 71-66.
Carius, A., Dabelko, D. G., & Wolf T. , A. (2004). Water, conflict, and cooperation. Environmental Change and Security Project Report, 10, 60-66.
Choucri Nazli & Robert, North. (1975). Nations in Conflict: National Growth and International Violence. Sanfrancisco. Califi Freeman.
Engelman, R., & LeRoy, P. (1993). Sustaining water. Population and the future of renewable water supplies.
Haggett, P. (1991). Geography-a modern synthesis. UTB fuer Wissenschaft: Grosse Reihe (Germany).
Haggett, Peter. (1983). Geography: A Modern Synthesis. New York: Publisher: Harpercollins College Div.
Haggett, Peter. (2001). Geography: A Global Synthesis. Publisher: Prentice Hall.
HDR (Human Development Report) (2006). Beyond scarcity: Power, poverty and the global water crisis. Chapter 6. UNDP.
Holsti, K.J. (1986). Resolving International Conflicts: a Taxonomy of Behavior and some Figures on Procedures. Journal of Conflict Resolution.
King, M. & Sturtewagen, B. (2010). Making the most of Afghanistan’s River Basins Opportunities for Regional Cooperation. The East West Institute 11 East 26th Street, 20th Floor New York, NY 10010.
Najafi, Alireza & Vatanfada, Jabbar. (2013). Transboundary Water Management Improvements, the Way Forward in the Middle East; Case Study: Transboundary Water Management of Iran and Neighbors. Geopolitics Quarterly, Volume: 8, No 4, Pp. 135-155.
Richard, Ashley. (1980). the Political Economy of War and Peace. London: Francis Pinter.
Rijsberman, F. R. (2006). Water scarcity: Fact or fiction? Agricultural Water Management, 80 (1), 5-22.
Turton, A., & Henwood, R. (2002). Hydropolitics in the developing world: a southern African perspective: International Water Management Institute.
UN. (2008). Transboundary Waters: Sharing Benefits, Sharing Responsibilities. http://www.unwater.org/downloads/UNW_TRANSBOUNDARY.pdf, accesed on Agust 27, 2015.
UNDP. (2006). Human Development Report, Beyond scarcity: power, poverty and the global water crisis. New York.
WWAP. (2012). The United Nations World Water Development Report 4: Managing Water under Uncertainty and Risk. Paris: UNESCO.
هیدروپلیتیک هیرمند و بازتاب های فضایی آن در روابط ایران و افغانستان
مهدی کریمی - استادیار، مطالعات اسناد فرهنگی آسیا، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران.
هادی سیفی فرزاد 1- دانش آموخته دکترای جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
قاسم اصولی اودلو - استادیار، روابط بین الملل، موسسه آموزش عالی بیمه اكو، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران
مجتبی شعیبی - دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
تاريخ دريافت: 11/04/1399 | تاريخ پذیرش: 07/01/1400 |
چکیده
آب منشا حیات بر روی کره زمین است که امکان یافتن جایگزینی آن وجود ندارد، همین طور انتقال و شیرین کردن آب هزینههای زیاد دارد. با افزایش تقاضا برای منابع آب و آلوده شدن آبهای سطحی و زیرزمینی در بسیاری از مناطق جهان، آب تبدیل به عاملی برجسته در روابط سیاسی بین کشورها شده و احتمال وقوع منازعه و درگیری بر سر آن تشدید میگردد، به گونهای که روابط دو کشور را در زمینههای مختلف متاثر میکند. عدم تطابق مرزهای سیاسی با مرزهای طبیعی و حوضههای آبریز رودخانه ها موجب شده است که امروزه بیش از 40 درصد از جمعیت جهان در مناطقی زندگی کنند که حوضههای آبریز آنها بین دو یا چند کشور مشترک است. با توجه به روند افزایشی مصرف آب در بخش های فرادست رودخانهها و منابع آبی، مشاجرات هیدروپلیتیک میان جوامع و ملتهای ساکن در فرادست و فرودست نیز در حال افزایش است. رودخانه هیرمند علاوه بر کاهش بارندگی و خشکسالی، بوسیلهی سدهای احداث شده، آب ورودی به کشور ایران به شدت کاهش پیدا کردهاست؛ و اثرات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و سیاسی (درسطح داخلی و بینالمللی) بر جای گذاشته است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی در پی بررسی تبعات مناقشه بر سر آب در منطقه سیستان و بازتابهای فضایی این مناقشات میباشد. یافتههای پژوهش نشان میدهد که مهمترین بازتابهای هیدروپلیتیک هیرمند، در بحران آب در منطقه سیستان و متاثر ساختن روابط دو کشور ایران و افغانستان انعکاس دارد همین طور در داخل کشور ایران بازتابهای فضایی در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی داشته است.
واژگان کلیدی: هیدروپلیتیک؛ رود هیرمند؛ ایران؛ افغانستان، بازتاب¬های فضایی
نحوه استناد به مقاله: کریمی، مهدی، سیفی فرزاد، هادی، اصولی اودلو و شعیبی، مجتبی (1400)، هیدروپلیتیک هیرمند و بازتاب های فضایی آن در روابط ایران و افغانستان، پژوهشنامه جغرافیا و نظامهای فضایی، 2 (1)، 54- 73. http://jgss.ir/Article/16071
|
مقدمه
آب منشا حیات بر روی کره زمین است که امکان یافتن جایگزینی برای آن وجود ندارد. در سراسر تاریخ بشر، دسترسی مطمئن به آب، یک شرط اساسی برای توسعه اجتماعی، اقتصادی و پایداری فرهنگ و تمدن بوده است. این امر تا بدان جا نقش دارد که حتی اگر کشورهای در حال توسعه روش های جدیدی برای توسعه خویش در پیش گیرند و از اشتباهات گذشته اجتناب نمایند، باز هم تصور استمرار توسعه پایدار در شرایطی که کمیابی و کمبود منابع و ذخایر آب شیرین تجدید شونده وجود دارد، بسیار دشوار است. آب که تصفیه آن دشوار، انتقال آن پرهزینه و جایگزین کردن آن ناممکن است یگانه عنصری است که وجود آن برای تولید مواد غذایی، توسعه اقتصادی و بقای حیات ضروری است. هیچ کشوری بدون اطمینان از داشتن تامین آب نمی تواند ثبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را حفظ کند و بدون کاهش میزان آلوگی جو، امنیت نسل های آتی از نظر آب و غذا مبهم و بدین طریق توسعه پایدار فقط در حد یک شعار باقی خواهد ماند (کرمزاده و مرادیان، 1396: 340).
با افزایش تقاضا برای منابع آب و آلوده شدن آب های سطحی و زیرزمینی در بسیاری از مناطق جهان، آب تبدیل به عاملی برجسته در روابط سیاسی بین کشورها شده و احتمال وقوع منازعه و درگیری بر سر آن تشدید می گردد. کشمکش و درگیری بر سر کیفیت منابع آب از طریق همکاری بین کشورها قابل مدیریت می باشد ولی اختلاف بر سر کمیت منابع و مساله کاهش منابع آب به دشواری قابل حل است و در بسیاری از موارد، تهدیدی برای درگیری و منازعه میان کشورها می باشد، با توجه به اینکه اگرچه تلاشها برای تنظیم مقررات مربوط به بهرهبرداری از رودهای بین المللی صورت گرفته اما هنوز تعریف دقیقی از میزان حاکمیت دولتها بر این منابع آن گونه که مورد قبول همگان باشد ارایه نشده است که بر اساس آن بتوان مسایل و اختلافات بر سر تقسیم منابع آب رودهای بین المللی را حل نمود. چگونگی استفاده مشترک و بهینه از منابع آب شیرین موجود در جهان که هم محدود و آسیبپذیر و هم عامل بقای زندگی، توسعه و محیط است می تواند تعیین کننده وضعیت صلح یا جنگ در عصر حاضر باشد. شاید نیز بتوان قرن حاضر را قرن آب نامید.
هیرمند یکی از رودخانه هایی است که مورخان قدیم و جدید در مورد اهمیت آن اتفاق نظر دارند و سیستان را زاییده هیرمند می دانند. پیش از تقسیم سیستان در نتیجه حکمیت گلداسمیت در سال 1872 و سپس با تغییر بستر رود هیرمند در سال 1896 که منجر به حکمیت مک ماهون در سال 1905 شد، مساله آب هیرمند موضوعیت نداشت، زیرا هیرمند یکپارچه و یکدست بود و ساکنان آن در دو طرف رود بر اساس عرف و رسم معمول از آب آن برای مصارف کشاورزی و آشامیدنی خود استفاده می کردند. با تقسیم سیستان و انضمام نیمی از آن به افغانستان، ساکنان میدانستند به یکباره از هم جدا افتاده در دو سوی مرزهای سیاسی قرار گرفتند و از این زمان بر سر نحوه استفاده از آب هیرمند دچار اختلاف شدند. درگیریهای محلی بر روابط دو کشور همسایه تاثیر گذاشت و با وجود مذاکرات و توافق های دو کشور در مقاطع مختلف تاریخی هنوز مساله آب محل اختلاف است و دیپلماتها از آن به "استخوان لای زخم" تعبیر کرده اند (گرگیج و خزایی، 1398: 53) آنچه که بر اهمیت مساله آب در دو کشور می افزاید، واقع بودن منطقه مورد مناقشه در یک حوزه جغرافیایی نیمه خشک و حارهای است. بررسی بازتابهای فضایی این پدیده موضوع پژوهش حاضر است. در واقع این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی در پی بررسی تبعات مناقشه بر سر آب در منطقه سیستان است. مهمترین بازتابهای هیدروپلیتیک هیرمند، در بحران آب در منطقه سیستان و متاثر ساختن روابط دو کشور ایران و افغانستان انعکاس دارد. آنچه که ضرورت چنین پژوهش هایی را دو چندان میکند این است که مساله آب همچنان به طور کامل حل و فصل نشده و مذاکرات میان نمایندگان دو طرف جریان دارد و این پژوهش ها می تواند زوایای مهم موضوع مورد مناقشه را آشکار کند. بررسی بیشتر این پدیده می تواند افکار عمومی را به این موضوع متوجه کند و این نکات مهم می تواند برای متولیان امر و مذاکره کنندگان مفید و سودمند باشد.
روش تحقیق
همان طور که در مقدمه بحث نیز اشاره شد این پژوهش به دنبال یافتن پاسخی به این سوال اصلی است که "مهمترین بازتاب های فضایی هیدروپلیتیک هیرمند چیست؟" فرضیه پژوهش نیز عبارتست از: " به نظر میرسد مهمترین بازتابهای فضایی هیدروپلیتیک هیرمند، بحران آب در منطقه سیستان و متاثر ساختن روابط دو کشور ایران و افغانستان است". با این اوصاف پژوهش مزبور به لحاظ هدف، بنيادي و به لحاظ ماهيت و روش، از نوع توصیفی- تحلیلی ميباشد. ابزار گردآوري اطلاعات با استفاده از روش کتابخانهاي ميباشد. در روش کتابخانهاي، استفاده از منابع موجود در كتابخانه ها، اطلاعات آماری رسمی و معتبر بین المللی مورد توجه قرار ميگيرد. براي تجزيه و تحليل یافته ها، از روش تحليل کیفی داده ها استفاده می شود. نتيجه گيري نهايي اين پژوهش نيز به کمک روش کیفی انجام مي گیرد.
مبانی و چارچوب نظری پژوهش
هیدروپلیتیک
هیدروپلیتیک مطالعه نقش آب در مناسبات و مناقشات اجتماعات انسانی، ملت ها و دولت ها است اعم از اینکه در داخل کشورها و یا بین آنها و دارای ابعاد فراکشوری، منطقه ای، جهانی و بین المللی باشد (حافظ نیا، 1385: 102). عدم تطابق مرزهای سیاسی با مرزهای طبیعی و حوضه های آبریز رودخانه ها موجب شده است که امروزه بیش از 40 درصد از جمعیت جهان در مناطقی زندگی کنند که حوضه های آبریز آنها بین دو یا چند کشور مشترک است. نوع تعامل میان ملت ها و جوامع محلی در بهره برداری از منابع مشترک آبی، طیف گسترده ای از سازگاری و همکاری کامل تا ناسازگاری و جنگ را دربر می گیرد. با توجه به روند افزایشی مصرف آب در بخش های فرادست رودخانه ها و منابع آبی، مشاجرات هیدروپلیتیک میان جوامع و ملت های ساکن در فرادست و فرودست منابع آب نیز در حال افزایش است و بر همین اساس برخی نظریه پردازان قرن بیست و یکم را سده هیدروپلیتیک می نامند و بر این باورند که بیشتر درگیریها و جنگهای محلی، منطقهای و جهانی ناشی از کمبود آب خواهد بود (مختاری هشی، 1392: 52). بنابراین پرداختن به مسائل آب های مرزی مشترک از حساسیت و اهمیت ویژه ای برخوردار است و برای مدیریت آن تاکنون کنوانسیونها و معاهدات بین المللی متعددی تدوین شده است. با افزایش تقاضا برای منابع آب و آلوده شدن آب های سطحی و زیرزمینی در بسیاری از مناطق جهان، آب تبدیل به عاملی برجسته در روابط سیاسی بین کشورها شده و احتمال وقوع منازعه و درگیری بر سر آن تشدید شده است. با توجه به این مسائل بررسی بحران های ناشی از کمبود منابع آب به صورت یکی از مباحث کلیدی در جغرافیای سیاسی درآمده است و شاخهای از علم جغرافیای سیاسی که به بررسی این موضوع می پردازد، هیدروپلیتیک نامیده می شود.
بحران آب
با افزایش جمعیت و نزدیک شدن مقادیر تقاضا به مرز نهایی منابع آب تجدید شونده، آب می تواند عامل شعله ور شدن آتش رویارویی ها در مناطقی گردد که در آنها رقابت های قومی و سیاسی، سابقهای دیرینه دارد. عدهای از تحلیل گران معتقدند که آب به عنوان یک کالای کمیاب و گران قیمت به جای نفت در کانون رویارویی و آشتیها قرار خواهد گرفت. پطرس غالی دبیر کل سابق سازمان ملل در سال 1985 اعلام کرد که "جنگ بعدی در خاورمیانه نه بر سر سیاست، بلکه بر اساس آب رخ خواهد داد" (Engelman & LeRoy, 1993). بان کی مون دبیر کل فعلی سازمان ملل نیز اشاره می کند که "رقابت شدید بر سر منابع آب ممکن است منبع منازعه و جنگ های آینده باشد" (Carius, Dabelko, & Wolf T., 2004).
براساس گزارش سازمان ملل در سال 2019، حدود 2/2 میلیارد نفر درجهان به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند و بیش از 2/4 میلیارد نفر تاکید شده است که از جمله به خاطر عدم دسترسی به آب سالم هنوز امکان دفع بهداشتی فاضلاب را ندارند و در نتیجه هر سال 297 هزار کودک زیر پنج سال از اسهال میمیرند که این امر دومین عامل بزرگ مرگ و میر کودکان در جهان است. 2 میلیارد نفر در کشورهایی زندگی میکنند که با بحران آب مواجه هستند و 80 درصد حوادث طبیعی مانند طوفان و خشکسالی به آب مرتبط هستند (UN, 2018). این گزارش خواهان تامین 20 لیتر آب سالم در هر روز برای همه به عنوان "حقی از حقوق بشر" است. سازمان ملل نیز سال های 2005 تا 2015 را "دهه آب" با شعار "آب برای همه" نامید (UNDP, 2015).
بیش از 900 میلیون نفر در نواحی روستایی که درآمدی کمتر از 1 دلار در روز دارند به آب برای معیشت خود دسترسی ندارند. عدم دسترسی به آب تاثیرات عمده ای بر روی رفاه مردم دارد. فقدان دسترسی به آب سالم و بهداشت همراه با بهداشت فردی ضعیف سبب تاثیرات بزرگی مخصوصا از طریق بیماری های اسهال می شود که همچنان که برآورد شده است سالیانه سبب مرگ 18/2 میلیون نفر که یک سوم آنها کودکان زیر 5 سال هستند، می شود. افراد فقیر، بیشتر از عدم دسترسی به آب برای اهداف تولیدی متاثر میشوند. آب تازه برای مجموعهای از چالشهای جهانی از سلامت تا سوء تغذیه، فقر و مدیریت منابع طبیعی پایدار حیاتی است. استفاده از آب تنها با رشد جمعیت کنترل نمیشود. در قرن بیستم جمعیت جهان 3 برابر شد ولی مصرف آب شش برابر افزایش یافت (Rijsberman, 2006). تا سال 2025، 8/1 میلیارد نفر در مناطق یا کشورهایی زندگی خواهند کرد که کمبود آب قطعی خواهند داشت و دو سوم مردم جهان تحت فشار حاصل از کمبود آب سالم خواهند بود. شکل شماره 1 کمبود آب جهانی فیزیکی و اقتصادی را نشان می دهد.
شکل 1: کمبود آب جهانی فیزیکی و اقتصادی Source: (WWAP, 2012)
به طور کلی رابطه بین منازعه و آب به سه عامل برمی گردد:
· دسترسی به منابع آب کافی: منازعه بر سر آب زمانی محتمل است رخ می دهد که کشمکش بر سر دسترسی به آب کافی و با کیفیت باشد. حتی زمانی که تامین آب محدود نیست، تخصیص آب بین استفاده کنندگان مختلف و مصارف گوناگون می تواند منازعه آمیز باشد.
· آب، از دست رفتن معیشت و منازعه داخلی: اهمیت آب در حفظ و پایداری معیشت انسانی می تواند به صورت غیرمستقیم با منازعه مرتبط باشد. آب منبعی حیاتی برای کشاورزی، که به صورت سنتی منبع عمده امرار معاش می باشد، است. اگر این منبع ساقط شود، افراد به دنبال فرصتهای شغلی به شهرها مهاجرت می کنند. مهاجرت خود می تواند بین مهاجران و جامعه مهاجر پذیر تنش ایجاد کند، مخصوصا زمانی که مهاجرت با افزایش فشار بر منابع کمیاب همراه باشد. کمیابی منابع خود باعث فقر می شود و متعاقبا فقر نیز مخرج مشترک بسیاری از منازعات می باشد. مانند آنچه که در جنگ های داخلی آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین در طی یک دهه اخیر شاهد هستیم.
· مدیریت منابع آب و منازعه: مدیریت آب بسیار پیچیده و کاملا سیاسی است. ایجاد توازن بین علایق رقیب بر سر تخصیص منابع آب و مدیریت کمیابی آب مستلزم نهادهای کارآمدی می باشد. مدیریت منابع آب زمانی بحرانی تر می شود که تصمیمات مدیریتی بدون مشارکت واقعی جوامع محلی و استفاده کنندگان از آب گرفته می شود که این خود باعث نادیده گرفته شدن حقوق محلی می شود که این خود منازعه را در پی دارد.
همچنان که تقاضا و دسترسی به آب غیرقطعی می شود، همه جوامع در برابر مجموعهای از خطرات ملازم با تامین آب شامل گرسنگی و تشنگی، نرخ بالای مرگ و میر و بیماری، کاهش بهرهوری و بحران اقتصادی شکنندهتر میشوند. همه این تاثیرت آب را به یک بحران نگرانی جهانی ارتقا میدهد. چالش حکمرانی قرن بیست و یکم قرار دادن آب در مرکز تمامی فرایندهای تصمیمگیری در تمامی سطوح است. به این دلیل که اولا، آب منبعی طبیعی است که همه فعالیتها بدان وابسته است و دوما، آب موضوعی تنها منطقهای و یا محلی نیست که بتواند به تنهایی در این سطح مدیریت شود.
نظریات پژوهش
نظریه رشد ملی و خشونت بین المللی2
این نظریه از طرف "نازلی شکری3" و "رابرت نورث4" ارایه شده است. این دو معتقدند که "یک جمعیت در حال رشد، تقاضاهایش برای منابع اساسی نیز افزایش مییابد. با پیشرفتهتر شدن تکنولوژی، گوناگونی و میزان منابع مورد نیاز جامعه بیشتر میشود. در صورت برآورده نشدن تقاضاها، برای ایجاد تواناییهای جدید جستجو به عمل خواهد آمد و چنانچه این منابع را نتوان در داخل مرزهای کشور به دست آورد فشارهای جانبی برای تحصیل آنها از آن سوی مرزهای ملی به وجود خواهد آمد. یک کشور حتماً مصمم نیست که ارضای نیازهایش را در ورای خاک خود تأمین کند. ممکن است به کمتر نیز قانع و نگاهش متوجه داخل باشد. ولی بیشتر کشورهای نوین صنعتی به نحوی از انحاء فشارهای جانبی نیرومندی را از خود بروز میدهند" (Choucri & North,1975).
نظریه ریچارد اشلی5
وی فرض میکند که انسانها بر اساس نوعی فرایند دیالکتیکی برای کاستن از شکافها میان هستها و بایدها میکوشند. انسانها در رقابتی بیپایان بر سر منابع کمیاب با محیط خود به تعامل میپردازند. اشلی با قبول تبیین مبتنی بر فشارهای جانبی "شکری" و "نورث" در مورد منازعات بین المللی، به عنوان نقطه عزیمت کار خود، بر عوامل جمعیتی، تکنولوژیک و اقتصادی در داخل کشورها و در تعاملاتشان با یکدیگر تأکید میگذارد. رشد جمعیت و پیشرفت تکنولوژی موجب تقاضاهای فزایندهای میگردد که باید برآورده شوند. وقتی تقاضاهای در حال گسترش کشورها با هم تلاقی میکند و نمیتوان راههایی مبتنی بر همکاری یافت، ممکن است منازعه بین المللی بروز کند (Ashley,1980).
نظریه کی.جی. هالستی6
وی در مطالعهای که در سال 1986 راجع به زمینههای موضوعی اختلافات بینالمللی که در نهایت منجر به جنگ و درگیری حکومتها شدهاند، به انجام رسانده است، 97 اختلاف بین کشوری را در فاصله سالهای 1919 تا 1986 به عنوان نمونه انتخاب کرده و از میان آنها، شش عامل زیر را به عنوان ریشههای اختلاف و کشمکش بین کشورها قلمداد میکند:
1- اختلافات ارضی محدود
2- اختلافات مرتبط با ترکیب حکومت و نوع رژیم سیاسی
3- اختلاف به خاطر شرف ملی
4- امپریالیسم منطقهای
5- جنگهای آزاد سازی یا جنگهای انقلابی
6- اختلافات ناشی از هدف یک دولت برای متحد ساختن کشوری تقسیم شده (Holsti,1986).
نظریه پیتر هاگت7
مدل "هایپوتیتکا"8 از پیتر هاگت تلاشی است در راستای مطالعه عوامل جغرافیایی تنشزا در روابط و مناسبات میان کشورها. این مدل متضمن کشوری فرضی است دارای مجموعهای از وضعیتهای اختصاصی که موجب پیدایش مشاجرات با همسایگانش میشوند. این کشور فرضی، "محصور در خشکی"9 بوده و دارای دوازده نقطه بالقوه تنشزا در روابط با همسایگانش میباشد (Haggett,1983 & 2001). هاگت این مدل را برای اولین بار در سال 1972 میلادی در چاپ اول کتاب "جغرافیا: ترکیبی نو"10 ارائه داد. هاگت در این مدل به دوازده عامل جغرافیایی تنشزا در روابط و مناسبات میان کشورها به شرح زیر اشاره کرده است:
1- حقوق دالانی برای کشور محصور در خشکی جهت دسترسی به دریا از طریق خاک کشور همسایه
2- اختلاف در نحوه تفسیر خط تقسیم آب (آبپخشان) در مرزهای کوهستانی
3- مرز بینالمللی رودخانهای متغیر
4- اختلاف در تعیین مرز در دریاچه مشترک و چگونگی بهرهبرداری از منابع آن
5- ربودن آب قسمت علیای رود توسط کشور فرادست رودخانه
6- امتداد و گسترش سرزمینی و فضایی یک گروه قومی – زبانی به خاک کشور همسایه
7- استقرار یک گروه اقلیت نژادی و قومی در امتداد دو مرز بینالمللی
8- جابجایی فصلی کوچنشینان در دو سوی مرز بینالمللی
9- جنبش جداییطلبان قومی در فضای داخلی یک کشور
10- استقرار یک منبع مهم بینالمللی در نزدیکی مرز که مورد ادعای همسایگان باشد. این منبع مهم ممکن است یک منبع استراتژیک نظیر اورانیوم و یا یک منبع فرهنگی نظیر مکانهای مقدس باشد.
11- ادعای یک کشور به خاک کشور همسایه برای حفظ موقعیت برتر و حیاتی مناطق و منابع مرزی خویش
12- منازعات قانونی بر سر باروری مصنوعی ابرها به منظور تأمین باران در فضای داخلی یک کشور و ایجاد بارش در قلمرو کشور همسایه در اثر حرکت و جابجایی ابرها.
در شکل شماره 2، مدل هایپوتیتکا پیتر هاگت و دوازده عامل جغرافیایی تنشآفرین نشان داده شده است.
شکل 2: مدل هایپوتیتکا پیتر هاگت و دوازده عامل جغرافیایی تنشآفرین
Source (Hagget, 1983: 477 & 2001:522)
نظریه جفری کمپ و رابرت هارکاوی
جفری کمپ11 و رابرت هارکاوی12، در کتاب جغرافیای استراتژیک خاورمیانه و در مطالعهای که راجع به عوامل جغرافیایی ایجادکننده مناقشات منطقهای در خاورمیانه انجام دادهاند، چهار گروه از موارد زیر را که دارای مشخصات جغرافیایی هستند، به عنوان عوامل به وجود آورنده مناقشات میان کشورها قلمداد کردهاند: 1-روندهای جمعیتشناسانه و بیقرینگیها؛ 2- قومیت، مذهب و جنگ داخلی؛ 3- اختلافات سرزمینی؛4- مناقشه بر سر آب. وی در زمینه مناقشه بر سر آب عنوان می کند که: "امروزه با مد نظر قرار دادن افزایش جمعیت دنیا و رشد کمی مصرف آب ناشی از آن، افزایش شهرنشینی، بالا رفتن سطح کیفی معیشت مردم و نیاز بیشتر به آب، پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی در بیشتر نقاط جهان، نیاز فراوان به آب در امور رو به گسترش صنعت و کشاورزی و ... باید منتظر بود که منابع آب شیرین در قرن 21 به یکی از سرچشمههای اصلی بروز تنش و منازعه در روابط کشورها در سطح جهانی و افزایش اختلاف و کشمکش میان گروههای قومی و شهروندان یک کشور در سطح ملی تبدیل شود" (کمپ و هارکاوی،1383: 173-165). کمپ و هارکاوی در این مطالعه، کشمکش و مناقشه کشورهای لبنان، سوریه، اسرائیل و اردن بر سر حوزه رود اردن، اختلافات ترکیه، سوریه و عراق بر سر حوزه دجله و فرات، مناقشه مصر، سودان و اتیوپی بر سر حوزه نیل را مورد مطالعه قرار دادهاند و به این نتیجه رسیدهاند که مناقشه بر سر آب یکی از عوامل جغرافیایی پایدار در ایجاد تنش و منازعه بین کشورها به شمار میرود.
همانگونه که مشاهده شد منابع آب به عنوان یکی از منابع رقابت و منازعه جایگاه خاصی در نظریه های منازعه و رقابت دارد. در برخی از نظریه ها به این عامل به صورت مستقیم و در دسته ای دیگر از نظریه ها به صورت غیرمستقیم به آن اشاره شده است. در ادامه مدل نظری پژوهش ارایه می شود.
شکل 3: مدل نظری پژوهش: منابع آب و منازعه و رقابت و پیامدهای آن
محیط شناسی پژوهش
سیستان نام قسمتی از سرزمین های شرقی ایران است که از سمت شمال به خراسان و از سمت جنوب به بلوچستان محدود می شود و ادامه آن در سمت شرق در داخل کشور افغانستان واقع شده است. امروزه این منطقه بخشی از استان سیستان و بلوچستان است که وسعت این سرزمین 8117 کیلومتر مربع میباشد. سیستان سرزمینی تقریبا هموار است و خاک زمینش بیشتر از نشستهای رود هیرمند شکل گرفته است. هیرمند رگ حیاتی سیستان بوده و حیات این استان با این رود ارتباط مستقیم دارد. تاکنون هیچ توافقنامه مشترک بین افغانستان، ایران و ترکمنستان در ارتباط با تعیین وضعیت حقوقی این رودخانه منعقد نشده است دولتهای حوضچه هریرود در شاخههای فرعی که در قلمرو این کشورها هستند سدهایی ساختهاند که باعث مسدود شدن جریان اصلی آب به شاخه اصلی میشود (مشهدی و اکبری، 1399: 309).
هیرمند یکی از حساس ترین رودخانه های مرزی ایران است که از رشته کوه های هندوکش و بلندیهای بابا یغما در 40 کیلومتری غرب کابل سرچشمه میگیرد و از جنوب غربی کابل پس از پیوستن به رودخانه دیگری به نام ارغنداب وارد دشت مارگون می شود و در ادامه کار در بند کوهک در 36 کیلومتری جنوب غربی زابل وارد خاک ایران میشود و از این نقطه به دو شاخه سیستان و پریان تقسیم میشود که شعبه سیستان به خاک ایران میآید. هیرمند حوزه آبریز پهناوری دارد که اندازه آن در حدود 150 هزار کیلومتر مربع برآورد میشود. طول رودخانه هیرمند تا پیش از انشعاب در نقطه مرزی یک هزار و 500 کیلومتر و در برخی منابع یک هزار و 400 کیلومتر ذکر شده است. عرض آن نیز از 200 متر تا 900 مترمتغیر است و عمق آن به 3 تا 4 متر می رسد. بارش در حوضه آبریز هیرمند اندک است و آب آن بیشتر از ذوب شدن برف در بلندی های هندوکش تامین می شود. هیرمند در ردیف 10 رودخانه بزرگ و با اهمیت قاره آسیا است و برای ایران اهمیت بسیار دارد (ملکی، 1383: 67). هیرمند منبع اصلی آب دریاچه هامون به شمار می رود. مقدار آبدهی آن به هامون به مراتب بیشتر از مجموعه رودخانه های دیگر است و در نتیجه کاهش آب هیرمند از اهمیت اقتصادی هامون نیز کاسته شده است (مجتهدزاده، 1374: 34). خشکسالی های سیستان که ناشی از کم آبی و یا خشکی رود هیرمند است در گذشته بارها حیات اقتصادی و اجتماعی منطقه را به خطر انداخته است. تاریخ سیستان مکررا از این وقایع یاد می کند که خشکسالی 1349 و خشکسالی بلند مدت و بی سابقه 84-1377 از جمله آن ها محسوب می شود (توانا و دیگران، 1389: 50).
یافتههای پژوهش
امروزه بسیاری از کشورهای جهان توافقات دو یا چند جانبه ای در ارتباط با منابع آبی فرامرزی مشترک دارند و پتانسیل منازعه در حال تغییر به پتانسیل همکاری است؛ اگرچه چالش های حل نشده فراوانی در ارتباط با آب های فرامرزی مشترک وجود دارد که نیازمند دیدگاهی جدید و چهارچوب های قانونی در جهت ارتقای صلح و امنیت در ارتباط با این آبها است. بررسی مختصر منابع آبی جهان نشان میدهد که بیش از 270 منبع آبی مشترک فرامرزی وجود دارد. جدول شماره 1 حوضه های فرامرزی نسبت به هر قاره را نشان می دهد. شکل شماره 4 نیز فاکتورها و پارامترهای توافقات آبی فرامرزی را نشان می دهد.
جدول 1: منبع آبی مشترک فرامرزی به نسبت هر قاره
قاره | تعداد حوضه های فرامرزی |
آفریقا | 60 |
آمریکای شمالی و مرکزی | 39 |
آمریکای جنوبی | 38 |
آسیا | 54 |
اروپا | 72 |
تعداد کل | 263 |
Source: (UN, 2018)
شکل 4: فاکتورها و پارامترهای توافقات آبی فرامرزی (به درصد)
Source: (HDR, 2018)
در این زمینه ایران با همسایگان خود در ارتباط با آب های مشترک توافقات و پروتکل های متعددی به امضا رسانده است که موجب ایجاد فضایی برای همکاری و جلوگیری از خشونت شده است. این توافقنامه ها شامل بندهای مختلفی در ارتباط با حقوق آب، تولید برق آبی، کشتیرانی، کیفیت و کمیت آب و غیره می باشد. جدول شماره 2 توافقنامه های انجام گرفته بین ایران و همسایگان در این زمینه را نشان می دهد.
جدول 2: توافقنامه های انجام گرفته بین ایران و همسایگان در ارتباط با منابع آبی مشترک
نام رودخانه | داخل/ خارج | شرایط کشورها در حوضه فرامرزی |
توافقنامه | ||
داخل | فرادست | فرودست | رودخانه مرزی | ||
ارس | ترکیه ارمنستان | ایران آذربایجان | ایران، ارمنستان آذربایجان | بلی | |
ساری سو و قارا سو | ترکیه | ایران | - | بلی | |
هریرود
| - | - | ایران- ترکمنستان | بلی | |
افغانستان | ایران- ترکمنستان | - | خیر | ||
هیرمند | افغانستان | ایران | - | بلی | |
آستارا چای |
خارج | - | - | ایران- آذربایجان | بلی |
اترک | ایران- ترکمنستان | ترکمنستان | ایران- ترکمنستان | بلی | |
نیهینگ13 | ایران | پاکستان | - | خیر | |
رودخانه های شمالی خراسان | ایران | ترکمنستان | - | بلی | |
رودخانه های مرزی غربی | ایران | عراق | ایران- عراق | بلی |
Source: (Najafi & Vatanfada, 2013: 146)
بحران آب در سیستان و نقش آن در بحران های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی
پس از عقد قرارداد پاریس در سال 1857 که به موجب آن ایران، کشور افغانستان را به رسمیت شناخت، اختلاف دو کشور بر سر آب رودخانه هیرمند پدید آمد (ملکی، 1383: 68). این وضع با وجود تلاش های متعدد در طول 120 سال گذشته برای حل این مسئله برجای مانده و ادامه یافته است. مشکل اصلی از آنجا آغاز شد که رهبران سیاسی افغانستان در سرآغاز قرن بیستم رودخانه هیرمند را یک رود داخلی فرض کردند و هرگونه استفاده از آب آن را حق انحصاری افغانستان دانستند. این فرض در حالی جامعه عمل پوشید که حکمیت گلداسمیت در سال 1872 مرزهای دو کشور را در دلتای هیرمند، روی شاخه اصلی رودخانه قرار داده بود. در واقع مشکل اصلی نیز از اینجا آغاز شد؛ چرا که در مورد چگونگی تقسیم آب رودخانه و حقوق دو همسایه سکوت کرده بود (مجتهدزاده، 1374: 35). قراردادهایی در سالهای 1896، 1939 و 1973 بین ایران و افغانستان امضا شد ولی هیچ کدام نتوانست مشکل تقسیم آب هیرمند را حل کند.
کم آبی رود هیرمند بارها باعث خشکسالی در سیستان شده و حیات اقتصادی و اجتماعی منطقه را به خطر انداخته است. در سال 1349 خشکسالی بسیار گسترده و فراگیری در سراسر سیستان اتفاق افتاد. در این سال قحطی عجیبی بر منطقه عارض گردید. در اثر خشکسالی دریاچه های هامون تماما خشک گردید و عرصه های پوشیده از نیزارهای سرسبز تالاب به صحرای بی آب و علف تبدیل گشت (سیستانی، 1367: 72). بسیاری از روستاییان، مزارع و مساکن شان را از دست داده و تحت سیطره ریگ روان قرار گرفتند. با توجه به بافت روستایی در این دوره، هیچ گونه زمینه تامین معیشت و اشتغال و درآمدی در سیستان برای مردم باقی نمانده بود. در نتیجه اکثریت جمعیت منطقه، مجبور به ترک آن شدند.
آخرین خشکسالی ناشی از کارکرد رودخانه هیرمند، خشکسالی وحشتناکی است که در طی سال های 84-1377 بر منطقه عارض گردیده و تمامی کارکردهای شهری و روستایی سیستان را تحت تاثیر قرار داده است. این خشکسالی در مقایسه با خشکسالی های دیگر مطرح در منابع تاریخی مرتبط با سیستان، گستردهترین و طولانیترین خشکسالی این منطقه محسوب میگردد. در این راستا از نیمه بهمن 1378 به بعد به مدت 11 ماه بستر رودخانه هیرمند کاملا خشک بوده و حتی یک قطره آب در آن جریان نیافت. در عین حال طی سال های پس از آن نیز رودخانه هیرمند به طور متناوب خشک شده و دریاچه هامون نیز طی این سال ها کاملا خشک و مراتع و نیزارهای ان نیز متروک گردیده است. لذا اگر ذخیره آب گودال های طبیعی موسوم به "چاه نیمه" در نزدیکی ورودی هیرمند به سیستان نبود، جمعیت منطقه حتی آب شرب هم نداشتند (ابراهیم زاده، 1384: 95). خشکسالی گسترده در حوضه رودخانه هیرمند که به مدت 5 سال ادامه یافته است در منطقه سیستان موجب خشک شدن دریاچه هامون، نابودی کشاورزی در ناحیه سیستان و خسارات فراوانی به افغانی های ساکن در بخش وسطی دلتای هیرمند گردید (حافظ نیا و دیگران، 1385: 20). مهمترین چالش های ایران در ارتباط با رودخانه رودخانه هیرمند عبارتند از:
- مدیریت ضعیف منابع آبی در دشت هلمند
- بهره وری پایین آب در بخش های کشاورزی
- توسعه کانال ها و سدهای انحرافی بدون توجه به نیازهای آبی بخش فرودست
- از بین رفتن تالاب هامون
- ازدیاد طوفان های شنی و فرسایش بادی در بخش پایینی حوزه هلمند
- کشت خشخاش و قاچاق مواد مخدر (Sturtewagen, 2010 & King).
مهمترین پیامدهای منفی و قطع آب هیرمند در سیستان را می توان به صورت زیر تقسیم بندی کرد:
1. پیامدهای اقتصادی
همان طور که شکل شماره 4 نیز نشان می دهد، بخش کشاورزی بیشترین مصرف آب را به خود اختصاص می دهد. کشاورزی در منطقه سیستان از گذشتههای دور دارای اهمیت اقتصادی زیادی بوده است و این منطقه را انبار غله ایران و یا سبد نان خراسان نامیدهاند. همه مشاغل این منطقه در صورتی ممکن خواهند بود که آب هیرمند جاری باشد و دریاچه هامون هم کم آب یا خالی از آب نباشد. دریاچه هامون بزرگترین منبع تامین علوفه برای دام های منطقه است. با خشک شدن هامون حدود 1500 خانواری که به صید ماهی اشتغال داشتند و سالانه 12 هزار تن ماهی تولید میکردند، بیکار شدهاند. با خشک شدن آب دریاچه هامون، تردد توریست های خارجی و داخلی که در شرایط عادی از جاذبههای طبیعی سیستان و آثار باستانی موجود در کوه خواجه که به صورت جزیره ای در وسط دریاچه قرار دارد، بازدید میکردند و به نوعی منشا اثر اقتصادی برای منطقه بودند، مختل شده است (احمدی، 1383: 50).
شکل 2: نمودار فراوانی روستاها به تفکیک درصد فعالیت های باغداری در اوج خشکسالی 84-1377
(منبع: توانا و دیگران، 1389: 63).
با کاهش شدید آب هیرمند یا توقف جریان آب ورودی آن به سیستان و کاهش فعالیتهای معیشتی، بخش عمده ای از خانوارهای روستایی سیستان، منابع درآمد خود را به طور کامل از دست داده (شکل شماره 6) و بر این اساس بر تعداد فقرا و افراد تحت پوشش سازمان های حمایتی- امدادی افزوده شده است که افزایش 59 درصدی تعداد افراد تحت کمیته امداد طی سال های 1375 تا 1381 موید چنین تبعاتی است. تردیدی نیست که همزمان با خشکسالی های 84- 1378 و خشک شدن تالابهای پوزک، صابوری و هیرمند، جمعیت پرندگان مهاجر آبزی در تالاب به صفر رسیده و ضمن توقف فعالیتهای شکار، صیادان سیستانی نیز با خشک شدن تالابها، شغل و پیشینه خود را از دست دادهاند.
2. پیامدهای اجتماعی
با قطع آب هیرمند و خشک شدن هامون، بیشتر مردم منطقه بویژه روستاییان شغل خود را از دست دادهاند و ضریب بیکاری به شکل خطرناکی بالا رفته است. بیکاری علاوه بر تاثیرات ناخوشایند بر خانوادههایی که درآمد خود را از دست دادهاند، باعث مهاجرت یا روی آوردن مردم به قاچاق کالا و مواد مخدر شده است. پرداختن مردم به فعالیتهای منفی اقتصادی ضمن ایجاد مسائل و مشکلاتی که به اقتصاد ملی کشور لطمه می زند، سبب ناامنی در منطقه میشود که این امر بحرانهای اجتماعی عدیدهای را به ارمغان خواهد آورد و در ادامه هزینههای امنیتی توسط حکومت مرکزی را افزایش خواهد داد.
3. پیامدهای سیاسی
از سوی دیگر قطع آب هیرمند امنیت داخلی را با مخاطراتی روبه رو کرده است. هر چند تنشهای قومی در شرق کشور نادر است ولی باید پذیرفت که برخی کمبودها و فشارها و نیز برخی زمینه های بالقوه و بالفعل نارضایتی در منطقه میتواند مشکل آفرین باشد. با توجه به کمبود شدید آب در سیستان، هیرمند نقشی حیات بخش برای ساکنان منطقه دارد و در واقع می توان آن را عامل ثبات منطقه نامید؛ زیرا ضریب وابستگی سیستان به هیرمند تقریبا صد در صد است و هر گونه اختلال در جریان آب، زیان های جبران ناپذیری در پی خواهد داشت (ملکی، 1383: 70). مهاجرت گسترده مردم به خراسان شمالی و سواحل شرقی دریای خزر موجب مشکلات فراوانی هم در این منطقه و هم در منطقه سیستان شده است (احمدی، 1383: 50). به بحرانهای اشاره شده در بالا می توان بحران زیست محیطی، شیوع بیماری های مختلف مانند بیماری های ریوی، چشمی و پوستی که سلامت مردم منطقه را به خطر انداخته است، را نیز اضافه کرد.
هیدروپلیتیک هیرمند و روابط ایران و افغانستان
همان گونه که در بخش ادبیات و مباحث نظری اشاره شد هیدروپلیتیک بررسی نقش آب در منازعات مختلف در سطوح مختلف می باشد. هیدروپلیتیک مانند آب تمامی ابعاد زندگی انسانها را تحت تاثیر قرار میدهد. هر فردی که از کمبود و یا فقدان آب متاثر است بایستی قدرت، نقش و اطلاعات و ابزارهای لازم را جهت حل این موثر این مشکل داشته باشد (Turton & Henwood, 2002).
در میان جغرافی دانان پیتر هاگت در مدل فرضی خود به عوامل 12 گانه تنش زا بین کشوری فرضی با همسایگانش اشاره می کند که حداقل یک سوم از این عوامل به طور مستقیم و غیرمستقیم به منابع آب بستگی دارد (Haggett, 1991). 5/97 درصد آب کره زمین در دریاها و دریاچه است که آب شور را تشکیل می دهد. 5/2 درصد باقی مانده آب شیرینی است که در زمین وجود دارد که از این مقدار، 3 درصد آب رودخانه ها، 8/30 درصد آب های زیرزمینی و 9/68 درصد یخچالها و پوشش دایمی برف کوهها است(حافظ نیا، 1385: 100). تامین آب آشامیدنی قابل اطمینان و خدمات بهداشتی برای بیش از یک میلیارد نفر در دههی آینده یکی از بحرانیترین چالشهایی است که بشر امروزی با آن روبه رو است. این اعتقاد عمومی وجود دارد کمبود آب به صورت اجتناب ناپذیری به منازعه منجر خواهد شد. این تصور از ادبیات در دسترسی نشات میگیرد که از بررسی مناطق جغرافیایی مانند خاورمیانه و دیگر حوضههای رودخانههای بینالمللی که در مناطق منازعه آمیز جریان دارند، حاصل شدهاست (Turton & Henwood, 2002).
رود هیرمند یکی از رودخانه های مورد مناقشه ایران و افغانستان است. گلد اسمیت با قرار دادن مرز ایران و افغانستان بر روی قسمتی از مسیر رودخانه هیرمند، این رودخانه را تبدیل به یک رودخانه بین المللی کرد که بعد از آن همواره با نقش آفرینی سیاسی خود روابط دو کشور را تحت تاثیر قرار دادهاست. طغیان رود هیرمند و تغییر مجرای آن در سال 1869 اختلافاتی بین ساکنان دو سوی مرز بر سر مالکیت بین مجرای قدیم و مجرای جدید بوجود آورد. اختلافات بوجود آمده بر سر مکان مرز و تجاوز افغانیها به ایران به همراه کم آبی شدید سیستان موجب تنش شدیدی بین ایران و افغانستان شد که در نهایت موضوع به حکمیت مک ماهون سپرده شد. مک ماهون سهم آب ایران را به یک سوم آبی که به بند کمال خان می رسید، کاهش داد. رای وی مورد پذیرش دولت افغانستان قرار گرفت ولی مورد قبول ایران واقع نشد (سالور، 1381: 576). اختلافات همچنان ادامه یافت و ایرانیان همواره بیشتر از آب هیرمند استفاده می کردند و این موضوع باعث منازعه بین دو طرف در مواقع کم آبی می شد.
با پایان جنگ جهانی اول و فروکش کردن بحران های سیاسی، برای نخستین بار در اوایل سال 1300 شمسی، مذاکرات سیاسی رسمی بین دو کشور ایران و افغانستان آغاز شد. این مذاکرات در اوایل تیرماه 1300 شمسی به نتیجه رسید و نخستین قرارداد بین دو کشور با عنوان عهدنامه مودت بین ایران و افغانستان امضا شد که منجر به ایجاد فضای دوستانهای در روابط سیاسی دو کشور گردید و فصل جدیدی در روابط سیاسی دو کشور گشوده شد. شش سال پس از استقلال افغانستان در سال 1927 عهدنامه دیگری تحت عنوان "عهدنامه ودادیه و تامینیه" میان دو دولت منعقد گردید که موجب تحکیم روابط سیاسی دو کشور شد. بر اثر دیدگاه های مشترک زمینه برای اولین مذاکرات مستقیم دو دولت در مورد تقسیم آب هیرمند فراهم شد. این مذاکرات در سال 1310 صورت گرفت که دو طرف پیشنهاد تصنیف آب را پذیرفتند اما در مورد مکان تقسیم آب به توافق نرسیدند (حافظ نیا و دیگران، 1385: 9). این پیمان تا مدتی خصوصا در سال هایی که بارندگی زیاد بود، عملی گردید.
این پیمان گرچه در راستای موازین موجود بین المللی قرار داشت و از دید ایران پیشرفت چشمگیری نسبت به حکمیت مک ماهون شمرده میشد، اما نتوانست مهر پایان بر اختلافات دو کشور نهد، چرا که افغان ها نتوانستند میان خود توافق کنند و به دلیل دگرگون شدن محیط سیاسی ایران و تبعید رضاخان در سال 1941 افغان ها از تصویب پیمان سر باز زدند (رحمانیان و براقی، 1389: 64). اختلافات هنگامی دوباره اوج گرفت که شماری از شرکت های آمریکایی در سال 1945 ساختمان سدها و کانال های انحرافی چندی بر روی رود هیرمند را آغاز کردند. همچنین ساختمان دو سد در سال 1949 در افغانستان باعث سر و صدای زیادی میان ایرانیان شد (مجتهدزاده، 1374: 37). در نتیجه میانجیگری ایالات متحده، دو کشور سرانجام نمایندگان خود را به واشنگتن فرستادند. این گفتگوها به نتیجه نرسید و اختلافات تا سال 1973 ادامه یافت. در آن سال دو کشور پیمان تازهای را درباره چگونگی تقسیم آب امضا کردند که هرگز به تصویب نرسید. بر اساس این پیمان نافرجام، قرار بود 22 متر مکعب در ثانیه از آب هیرمند به عنوان سهم ایران در نظر گرفته شود. کودتای سال 1973 در افغانستان مانع از تصویب پیمان در آن کشور شد (حسیبی، 1371: 45).
به دنبال وقوع انقلاب اسلامی در ایران و شروع جنگ داخلی دامنهدار در افغانستان که در نهایت به حاکمیت طالبان انجامید، ادامه مذاکرات در پی یافتن راه حل تازهای بر سر آب هیرمند متوقف شد (احمدی، 1383: 53). در زمان حکومت طالبان، خشکسالی در افغانستان موجب کاهش جریان آب هیرمند به سمت ایران و سپس قطع کامل آن از اواخر 1378 گردید که زیانهای شدیدی به مردم ساکن در حاشیه رودخانه در ایران و افغانستان وارد نمود. در سال 1379 جریان سالانه آب هیرمند به سوی سیستان به میزان 98 درصد کمتر از متوسط سالانه بود و در سال آبی 80-1379 تنها 48 میلیون متر مکعب آب به سیستان جریان یافت و دریاچه هامون بطور کامل خشک شد. کاهش بارندگی در قسمت علیای رودخانه و تضاد در دیدگاههای سیاسی گروههای حاکم در دو کشور، زمینه را برای قطع کامل آب هیرمند و تحت فشار قرار دادن ایران از سوی گروه طالبان فراهم نمود و برای اولین بار جریان آب هیرمند با بستن دریچههای سدهای مخزنی ارغنداب و کجکی بر روی ایران بسته شد (حافظ نیا و دیگران، 1385: 19-18).
با برچیده شدن حکومت طالبان در افغانستان و استقرار حکومت جدید در سال 1380 فصل جدیدی در روابط سیاسی دو کشور گشوده شد. در اسفند ماه سال 1380 حامد کرزای رئیس دولت موقت افغانستان به همراه هیاتی عالی رتبه به ایران سفر کرد و با مقامات دولت ایران دیدار نمود. یکی از مسائلی که در این دیدار مورد توجه قرار گرفت و در سفر رئیس جمهور وقت ایران نیز از سوی طرفین به بحث گذارده شد، وضعیت رود هیرمند و سهم ایران از آب این رود بود. نگاهی به سخنان حامد کرزای در تهران بیانگر این واقعیت است که دولت کابل درصدد است به نوعی دامن خود را از این مقوله کنار کشیده و اجازه ندهد مساله رود هیرمند به یک معضل میان دو طرف تبدیل شود؛ هر جند برخی افراد و گروهها در افغانستان وجود دارند که تمایلی به حل این مشکل نداشته و در حل دوستانه و مسالمت آمیز آن سنگ اندازی میکنند (فتحی، 1383: 22). ایران در دولت جدید افغانستان از جبهه متحد شمال (ازبکستانها و تاجیکها) و همچنین شعیان حمایت کرده است. علاوه بر این، در بین پشتوهای مخالف طالبان نفوذ داشت. در دولت جدید تعداد شایان توجهی از نیروهای نزدیک به ایران در افغانستان (جبهه متحد شمال و شیعیان هزاره) به کابینه راه یافتند. حضور این نیروها که در سالهای جنگ و جهاد و بعد از سقوط طالبان مورد حمایت ایران بودند، نشاندهنده نفوذ ایران در دولت جدید افغانستان بود. از آن زمان تاکنون، روابط ایران و افغانستان در فضایی متفاوت با دوران طالبان سپری شده است (طلوعی و شفیعیفر، 1397: 140).
مطالعه تاریخچه مساله آب هیرمند و نقش آن در روابط ایران و افغاستان نشان می دهد که نوسان آب هیرمند روابط بین دو کشور را شکننده کرده و زمینه ساز بروز مشکلاتی گردیده است که اگر با درایت و حسن نیت در جهت رفع این اختلافات گامی برداشته نشود، احتمال جنگ و خونریزی وجود خواهد داشت. اما اقدامات دو طرف در جهت حل این مساله می تواند بر موارد زیرین متمرکز گردد.
- افزایش بهره وری آب
- حقوق بین الملل جهت استفاده منصفانه از آب
- کاهش ریسک فجایع طبیعی
- توسعه پایدار زیرساخت های تامین آب
- تقسیم منافع بین ذی نفعان به طور متناسب
- ایجاد مرکز اطلاعاتی جهت تبادل اطلاعات (Najafi & Vatanfada, 2013: 153).
نتیجه گیری
هیرمند به عنوان پدیده ای جغرافیایی نقش بسیار مهمی در حیات سیستان و همچنین در روابط ایران و افغانستان داشته است. مشکلات مربوط به چگونگی تخصیص آب هیرمند در کنار عدم مدیریت بهینه منابع آبی در دو کشور در بحران های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ژئوپلیتیکی بازتاب یافته است. مشکل اصلی از آنجا نشات می گیرد که کشمکش و درگیری بر سر کیفیت منابع آب براحتی از طریق همکاری بین کشورهای حاشیه رود قابل حل است اما اختلاف بر کمیت منابع آب و مساله کاهش منابع آب به دشواری قابل حل است. همین امر باعث تنش در روابط دو کشور شده است و به نوعی به بحران آب انجامیده است.
بحران آب در سیستان موجب خشکسالیهای شدید در سیستان و بلوچستان بوده است. این مساله باعث رواج پدیده مهاجرت شده است؛ به طوری که بسیاری از ساکنان سیستان و بلوچستان به واسطه بروز مشکلات ناشی از خشکسالی، به مناطق شمالی از جمله گنبد و گرگان مهاجرت کردهاند که خود این مساله در ایجاد تنشهای قومی میان مناطق مهاجرپذیر و مهاجران نقش داشته است. علاوه بر پدیده مهاجرت این مساله باعث بروز بحران های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شده است. علاوه بر این بحران ها، یک فاجعه زیست محیطی فزاینده سرزمین و مردم سیستان را تهدید می کند. شیوه بیماری های روحی، روانی، جسمانی و بویژه ریوی، چشمی و پوستی سلامت مردم منطقه را به خطر انداخته است.
بحران های ناشی از آب جزو بحران های ژئوپلیتیکی بوده و به راحتی حل و فصل نمی شوند؛ چرا که منازعه بر سر یک ارزش جغرافیایی مانند آب است و این ارزش ها جزو منافع ملی تلقی می شوند و دولت ها به آسانی نمی توانند بر سر منافع ملی دست به معامله بزنند. این امر در ارتباط با رود هیرمند کاملا صادق است. این رود با نقش آفرینی سیاسی خود روابط ایران و افغانستان را متاثر ساخته است و در واقع تبدیل به نوعی بحران ژئوپلیتیکی شده است. مساله آب مانع از گسترش روابط و همکاری ایران و افغانستان شده است. با این اوصاف به نظر می رسد این بحران به دلایل اشاره شده در پایین ادامه خواهد داشت:
1- اول اینکه در حال حاضر قانون صریح و قاطع بین المللی برای حمایت و تقسیم آب بین کشورها و جوامع ذی نفع وجود ندارد. بنابراین عدم قاطعیت و شفافیت قوانین بین المللی مانع از حصول توافق بین کشورها می شود.
2- دومین امر با مشکلات سیاسی در افغانستان مرتبط است. روی کارآمدن حکومت های پی در پی و بروز جنگ داخلی موجب رعایت نکردن قراردادهای بین المللی از طرف مسئولان محلی در مسیر هیرمند می شود.
3- سومین عامل به نبود عزم ملی در نزد مقامات ایران برمی گردد. دولتمردان ایرانی نسبت به این مسئله به طور خاص و مسائل زیست محیطی به طور عام توجه چندانی ندارند. اما بایستی خاطر نشان کرد که این مساله بایستی در دستور کار سیاسی و دائمی دولت قرار گیرد چرا که اگر دولت کنونی افغانستان یا طالبان از ورود آب هیرمند به ایران جلوگیری کند، آنگاه با مشکلاتی جدی روبه رو خواهیم شد. در کنار این موارد بایستی به هزینه های ناشی از کاهش و یا قطع آب هیرمند که تابحال به ایران هزینه های سنگینی بر دوش ایران نهاده است، نیز توجه داشت. از طرف دیگر قرار داشتن سرچشمه ها و بخش وسیعی از حوضه رودخانه هیرمند در فضای سرزمینی افغانستان، این کشور را به لحاظ ژئوپلیتیکی در موضع فرادستی و کشور ایران را در موضع فرودستی قرار داده است و این امر نوعی چالش ژئوپلیتیکی برای ایران محسوب می شود، که این امر نیز ضرورت بیش از پیش توجه به این مساله را گوشزد می کند.
نهایتا جهت حل این مشکل موارد زیر پیشنهاد می شود، به امید اینکه زمینه برای پیدایش راه حلی هموار گردد که مورد پذیرش هر دو طرف باشد:
· تدوین نظام نامه حقوقی مابین دو دولت در جهت تخصیص آب هیرمند
· غیر سیاسی کردن مساله آب هیرمند
· انجام پژوهش های دقیق در ارتباط با میزان زمین های کشاورزی و میزان نیازمندی های آنها
· انجام طرح های مشترک جهت بهینه سازی مصرف و مدیریت بهینه آب.
در پایان در پاسخ به سوال اصلی پژوهش بایستی اشاره کرد که "بحران آب هیرمند نه تنها باعث خشکسالی، مهاجرت، تنشهای قومی و متعاقب آن بحران های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شده است، بلکه باعث تنش و منازعه در روابط دو کشور شده و به نوعی تبدیل به یک بحران ژئوپلیتیکی شده و از موانع گسترش همکاریهای دو کشور به شمار میآید و پتانسیل به چالش کشیدن دیگر ابعاد همکاریها را دارد".
منابع
- ابراهیم زاده، عیسی. (1384). تعیین و تدوین استراتژی توسعه محیط زیست سیستان و بلوچستان. طرح پژوهشی: سازمان حفظ محیط زیست سیستان و بلوچستان.
- احمدی، سید عباس. (1383). بررسی هیدروپلیتیک هیرمند. رشد آموزش جغرافیا، شماره 67، صص 54-48.
- حافظ نیا و دیگران. (1385). هیدروپلیتیک هیرمند و تاثیر آن بر روابط سیاسی ایران و افغانستان. برنامه ریزی و آمایش فضا، شماره 2، صص 25-1.
- حافظ نیا، محمد رضا. (1385). اصول و مبانی ژئوپلیتیک. مشهد: انتشارات پاپلی.
- طلوعی، هادی و شفیعیفر، محمد (1397). "تحلیل قدرت هوشمند ایران در افغانستان پس از تهاجم آمریکا به این کشور". مطالعات اوراسیای مرکزی، دوره 12، شماره 1، صص 155-137.
- حسیبی، رباب. (1371). تقسیم آب هیرمند و انعکاس آن در روابط ایران و افغانستان. گنجینه اسناد، شماره 5 و 6، صص 61-44.
- رحمانیان داریوش و براقی، فضل الله. (1389). جایگاه مساله آب هیرمند در مناسبات ایران و افغانستان در دوره رضا شاه. تاریخ ایران، شماره 65-64، صص 70-37.
- سالور، عباس. (1381). رود هیرمند و اختلاف حقابه. تاریخ معاصر ایران، سال 6، شماره 21و 22، صص 858-575.
- سیستانی، محمد اعظم. (1367). سیستان : سرزمین ماسه ها وحماسه ها. کابل : آکادمی علوم جمهوری افغانستان، مرکز علوم اجتماعی.
- فتحی، محمد. (1383). تهران، کابل و آب هیرمند. گزارش، شماره 161، صص 25-22.
- کرمزاده، سیامک و مرادیان، بهرام. (1396). "حقوق ایرران در بهرهبرداری از رودخانه هیرمند از منظر حقوق بینالملل". مطالعات حقوق انرژی، دوره 3، شماره 2، صص 339- 370
- کمپ، جفری و هارکاوی، رابرت. (1383). جغرافیای استراتژیک خاورمیانه (جلد اول). ترجمه: سید مهدی حسینی متین، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی.
- گرگیج، فرهاد و خزایی، ضیاء. (1398). "بررسی تأثیر هیدروپلیتیک هیرمند بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران"، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، سال چهاردهم، شماره چهل و هفتم، صص 70- 49.
- مشهدی، علی و اکبری، نرگس. (1399). "تعهدات دولتهای حوضچه هریرود در احداث تأسیاست آبی". مجله حقوقی بینالمللی، شماره 63، صحفات 309-342.
- مجتهدزاده، پیروز. (1374). هیرمند و هامون در چشم انداز هیدروپلیتیک خاور ایران. اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 102-101، صص 38-33.
- محمد حسن ضیا، توانا و دیگران. (1389). بررسی تطبیقی اثرات کاهش آب هیرمند بر فعالیت های کشاورزی در روستاهای سیستان. پژوهش های جغرافیای انسانی، شماره 71، صص 65-49.
- مختاری هشی، حسین. (1392). هیدروپلیتیک ایران؛ جغرافیای بحران آب در افق سال 1404. فصلنامه ژئوپلیتیک، سال نهم، شماره سوم، صص 83-49.
- ملکی، بهنام. (1383). رودخانه هیرمند و چالش های پیش رو. اطلاعات سیاسی- اقتصادی. شماره 210-209، صص 71-66.
- Carius, A., Dabelko, D. G., & Wolf T. , A. (2004). Water, conflict, and cooperation. Environmental Change and Security Project Report, 10, 60-66.
- Choucri Nazli & Robert, North. (1975). Nations in Conflict: National Growth and International Violence. Sanfrancisco. Califi Freeman.
- Engelman, R., & LeRoy, P. (1993). Sustaining water. Population and the future of renewable water supplies.
- Haggett, P. (1991). Geography-a modern synthesis. UTB fuer Wissenschaft: Grosse Reihe (Germany).
- Haggett, Peter. (1983). Geography: A Modern Synthesis. New York: Publisher: Harpercollins College Div.
- Haggett, Peter. (2001). Geography: A Global Synthesis. Publisher: Prentice Hall.
- HDR (Human Development Report) (2018). Beyond scarcity: Power, poverty and the global water crisis. Chapter 6. UNDP.
- Holsti, K.J. (1986). Resolving International Conflicts: a Taxonomy of Behavior and some Figures on Procedures. Journal of Conflict Resolution.
- King, M. & Sturtewagen, B. (2010). Making the most of Afghanistan’s River Basins Opportunities for Regional Cooperation. The East West Institute 11 East 26th Street, 20th Floor New York, NY 10010.
- Najafi, Alireza & Vatanfada, Jabbar. (2013). Transboundary Water Management Improvements, the Way Forward in the Middle East; Case Study: Transboundary Water Management of Iran and Neighbors. Geopolitics Quarterly, Volume: 8, No 4, Pp. 135-155.
- Richard, Ashley. (1980). the Political Economy of War and Peace. London: Francis Pinter
- Rijsberman, F. R. (2006). Water scarcity: Fact or fiction? Agricultural Water Management, 80 (1), 5-22.
- Turton, A., & Henwood, R. (2002). Hydropolitics in the developing world: a southern African perspective: International Water Management Institute.
- United Nation, (2019), Available at: https://www.un.org/en/sections/issues-depth/water/
- UN. (2018). Transboundary Waters: Sharing Benefits, Sharing Responsibilities. http://www.unwater.org/downloads/UNW_TRANSBOUNDARY.pdf, accesed on Agust 27, 2018.
- UNDP. (2015). Human Development Report, Beyond scarcity: power, poverty and the global water crisis. New York.
- WWAP. (2012). The United Nations World Water Development Report 4: Managing Water under Uncertainty and Risk. Paris: UNESCO.
[1] نویسنده مسئول مقاله: hadisayfifarzad@yahoo.com
[2] National Growth and International Violence
[3] Nazli Choucri
[4] Robert North
[5] Richard Ashley
[6] K.J.Holsti
[7] Peter Hggett
[8] Hypothetica
[9] Landlocked
[10] Geography: A Modern Syntheses
[11] Geoffrey Kemp
[12] Robert Harkavy
[13] . Nihing river