بررسی نقش مدیریت جهادی در توسعه کشورها مبتنی بر نهادهای جغرافیایی
محورهای موضوعی :
1 - دانشگاه امام صادق(ع)، تهران
کلید واژه: واژگان کلیدی: مدیریت جهادی, نهاد, توسعه, دولت, مدیریت سیاسی فضا,
چکیده مقاله :
از آثار و ثمرات انقلاب اسلامی ایران، الگویی برای تحقق توسعه است که «مدیریت جهادی» نام دارد. مدیریت جهادی با درس هایی از «مدیریت اسلامی» و «علم مدیریت»، توان رساندن کشورهای در حال توسعه و عقب مانده را به توسعه ی مطلوب داراست؛ در پي پاسخ اين سوال که دقيقاً مديريت جهادي در تحقق توسعه چطور ايفاي نقش خواهد کرد و از چه مسيري ابواب توسعه را به روي کشورهاي توسعه نيافته يا کمتر توسعه يافته خواهد گشود؟ اين مقاله انجام شده است. فرض اصلي بر این است که مديريت جهادي براي اصلاح اصلي ترين نهادجغرافيايي يعني دولت، ورود و با اجتماعي کردن قدرت دولت، توسعه را محقق مي کند. هر کشوری که بخواهد از این مدل مدیریتی بهره گیرد باید به شرایط نهادی خود توجه کند و مدیریت سیاسی فضا در آن کشور به گونه ای انجام پذیرد که اصلی ترین نهاد مؤثر در توسعه یعنی دولت را سامان دهد و اصلاح کند. دولت در صورتی می تواند اهداف عالی و پایدار توسعه را محقق کند که قدرت خود را در سازماندهیِ صحیحی به بهترین شکل توزیع کند و با مدیریت جهادی می توان مديريت سياسي کشور را اصلاح کرد. با استفاده از منابع کتابخانه اي، از طريق روش توصيفي-تحليلي، «مدیریت جهادی» در میانه ی دو عنوان «مدیریت اسلامی» و «مدیریت سیاسی فضا» تعریف شده است. و نيز با روش تاريخي، تاثير مثبت مديريت جهادي دولةالنبي(ص) -دولت مردمي صدر اسلام- و اثرات منفي مردمي نبودن دولت مدرن در ايران در نيل به توسعه بررسي شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که این مدیریت فقط برای ایران و انقلاب اسلامی نبوده بلکه برای هر کشوری که بخواهد از آن برای نیل به توسعه استفاده کند، کاربرد دارد.
فصلنامه راهبرد توسعه/ سال هفدهم/ شماره 2 (پیاپی 66)/ تابستان 1400/ 209-178
Quarterly Journal of Development Strategy, 2021, Vol. 17, No.2 (66), 178-209
بررسی نقش مدیریت جهادی در توسعه
کشورها مبتنی بر نهادهای جغرافیایی
غلامرضا گودرزي1
الميرا رقيبي2
محمدهادي پوينده3
(تاريخ دريافت 21/6/99 ـ تاريخ تصويب 26/9/99)
نوع مقاله: علمی ترویجی
چکیده
از آثار و ثمرات انقلاب اسلامی ایران، الگویی برای تحقق توسعه است که «مدیریت جهادی» نام دارد. مدیریت جهادی با درسهایی از «مدیریت اسلامی» و «علم مدیریت»، توان رساندن کشورهای در حال توسعه و عقبمانده را به توسعهی مطلوب داراست؛ در پي پاسخ اين سوال که دقيقاً مديريت جهادي در تحقق توسعه چطور ايفاي نقش خواهد کرد و از چه مسيري ابواب توسعه را به روي کشورهاي توسعه نيافته يا کمتر توسعه يافته خواهد گشود؟ اين مقاله انجام شده است. فرض اصلي بر این است که مديريت جهادي براي اصلاح اصليترين نهادجغرافيايي يعني دولت، ورود و با اجتماعي کردن قدرت دولت، توسعه را محقق ميکند. هر کشوری که بخواهد از این مدل مدیریتی بهره گیرد باید به شرایط نهادی خود توجه کند و مدیریت سیاسی فضا در آن کشور به گونهای انجام پذیرد که اصلیترین نهاد مؤثر در توسعه یعنی دولت را سامان دهد و اصلاح کند. دولت در صورتی میتواند اهداف عالی و پایدار توسعه را محقق کند که قدرت خود را در سازماندهیِ صحیحی به بهترین شکل توزیع کند و با مدیریت جهادی میتوان مديريت سياسي کشور را اصلاح کرد. با استفاده از منابع کتابخانهاي، از طريق روش توصيفي-تحليلي، «مدیریت جهادی» در میانهی دو عنوان «مدیریت اسلامی» و «مدیریت سیاسی فضا» تعریف شده است. و نيز با روش تاريخي، تاثير مثبت مديريت جهادي دولةالنبي(ص) -دولت مردمي صدر اسلام- و اثرات منفي مردمي نبودن دولت مدرن در ايران در نيل به توسعه بررسي شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که این مدیریت فقط برای ایران و انقلاب اسلامی نبوده بلکه برای هر کشوری که بخواهد از آن برای نیل به توسعه استفاده کند، کاربرد دارد.
واژگان کلیدی: مدیریت جهادی، نهاد، توسعه، دولت، مدیریت سیاسی فضا
1ـ مقدمه
انقلاب اسلامی ایران، انقلابی مقدس بوده که با حفظ ویژگی برتر خود یعنی اتکّا به مردم توانسته چهار دهه از عمر خود را پشت سرگذارد. ثمرات پربرکت انقلاب اسلامي برای سایر ملل و مردم جهان، برای رهایی از استکبارِ معدودی از دول پرمدّعای غربی که در ادارهی سایر کشورها به هر شیوه دخالت کرده تا مانع توسعهی آنها شوند نیز شیرین بوده و باید انقلابیون در این زمینه و صدور آثار پرمنفعت انقلاب تلاش کنند. یکی از ثمرات انقلاب اسلامی، الگویی مدیریتی است که منتج به توسعهی مطلوب میشود. این الگو مدیریت جهادی نام دارد. این نوع مدیریت، بستهای کامل و جامع از معارف و درسهای درون دینی و بخشهای صحیح سایر علوم متدوال جهانی اعم از علوم مدیریتی و غیر آن را شامل میشود. از نمونههای بارز مدیریت جهادی در تاریخ انقلابی اسلامی، دفاع مقدّس و تشکیلات سپاه پاسداران بوده و به همین دلیل، عدهای از صاحبنظران مدیریت جهادی را فقط منحصر به ایران میدانند و توان بررسی آن را تنها در محدودهی سرزمینیِ ایران دارند.(حسنینیک و مختاریانپور،1397) البته که صحیح است یعنی این دو زمینه از بهترین نمونههای مدیریت جهادی میباشد ولی این نوع نگاه به مدیریت جهادی، پایین آوردن ارزش و سطح بالای قدرت و توان این الگوی مدیریتی در ادارهی امور کشورها و نیل به اهداف توسعهای را داراست. لازم به ذکر است که مدیریت جهادی یکی از ثمرات انقلاب اسلامی است و باید به گونهای تعریف شود که قابلیت صدور داشته باشد و برای سایر ملل و نحل نیز مژدهدهندهی توسعه باشد فلذا علاوه بر ايران، ساير کشورهاي توسعه نيافته يا کمتر توسعه يافته را ميتواند به توسعه مطلوب و مانا برساند. از این رو بر آن شدیم با توجه به علوم مرتبط و به روز، به بررسی این نوع مدیریت بپردازیم. مدیریت جهادی در درون خود بحثهایی از علوم جغرافیایی را در کنار عناوینی از علم اقتصاد و جامعهشناسی را شامل میشود و در ضمن از حدود و ثغور قوانین الهی اسلام نیز خارج نمیشود. در پاسخ به این پرسش که پس چطور برای کشورها و ملتهای غیر مسلمان میتواند کارایی داشته باشد؟ جواب این است که قوانین بینالمللی و حقوق بشر اسلام آن قدر جامعیت دارد که فقط درون دینی نبوده و برای خارج از امت اسلام نیز راهگشاست.(جوادی آملی،1396: آیات10-6سوره صف؛ 1397: آیات35-19 سوره معارج)4 بنابراین در میان بحثهایی از مدیریت اسلامی و جغرافیای سیاسی، الگوی مدیریت جهادی قابل تعریف است.
2- پيشينه تحقيق
نوروزي و يارقلي(1396) در صدد ارائه مدلي براي مديريت جهادي، به ويژگيهاي فردي و اجتماعي يک مدير جهادي در رابطه با اخلاق و حوزهي مسئوليتش پرداختهاند و در اين پژوهش، عملياتي شدن مديريت جهادي را در ويژگيهاي مدير جستجو کردهاند. با بررسي ويژگيهاي مدير جهادي از منظر قرآن و نهجالبلاغه و دانشمندان علم مديريت، ظهور مديريت جهادي را منوط به رعايت آن ويژگيها توسط مدير، عنوان کردهاند. در اين صورت مدير، يک مدير جهادي شده و مديريت جهادي به منصه ظهور ميرسد. حيدري تفرشي(1393) نيز به ابعاد و مولفههاي مديريت جهادي ميپردازد. مغايرت با سرمايهداري، تکاثر و شيوههاي تکنوکراتي را از ابعاد مديريت جهادي برميشمارد. مديريت جهادي را در بنيانهاي فکري، همچون مديريت اسلامي ميداند و به جهت اخلاقي و شرعي به استخراج مولفههاي آن از آيات و روايات ميپردازد. در پژوهشي ديگر، احمديان(1393) به مدلسازي مديريت جهادي از طريق «بعثت»، «جهاد» و «راه يابي» ميپردازد. از نظر احمديان، انگيزش به همراه انقلاب دروني که بعثت نام دارد ميتواند همراه جهاد-جهاد اکبر و جهاد اصغر- وارد مرحله راه يابي يعني کشف و بروز استعدادها و خلاقيتهاي بديع در حوزه مديريت شود؛ در اين صورت مديريت جهادي محقق مي شود. با استفاده از مستندات قرآني و روايي و نيز بيانات رهبر انقلاب به اين مدلسازي پرداخته شده است. در مقاله سلطاني(1393) چالشها و الزامات مديريت جهادي بررسي شده است. چالشهاي ساختاري و رفتاري و زمينهاي مديريت جهادي را حاصل از حاکميت ديوانسالاران بر نهادهاي انقلابي دانسته است. عناصر فيزيکي و غيرانساني سازمان(ساختار) و ارتباطات انساني و زنده سازمان(رفتار) و اوضاع محيطي سازمان (زمينه) را دچار آسيبهايي ديده است که در صورت حل آنها، نهادهاي انقلابي ديگر مشکلي به جهت اداره شدن جهادي ندارند. در اين پژوهش به امر نهادها در مديريت پرداخته شده است و تنگاهاي نهادي را سبب عقب ماندن حاکميت مديريت جهادي از توسعه دانسته است. با توجه به الزامات رويکردي، مديريتي، منابع انساني و ساختاري، تلاش شده تا دريچهاي به روي مديريت انقلابي و جهادي در سازمانهاي ج.ا.ا باز شود. عبدي و طاهري هشي(1394) به پردازش مفهوم مديريت جهادي در قرآن اقدام کردهاند. تحقق مديريت جهادي در جامعه اسلامي را در گرو تقرب مديران به خداي سبحان دانسته و ويژگيهاي مدير جهادي از نهج البلاغه استخراج شده است. در پژوهشي ديگر، منطقي(1395) به گامي در مديريت جهادي ميپردازد که مرتبط با تناسب سازمانهاي جامعه اسلامي با شرايط بومي و ديني است. از نظر اين تحقيق براي ظهور مديريت جهادي در جامعه اسلامي بايد سازمانهاي جهادي به جهت تحول نظام اداري ايجاد شوند تا ساختارهاي رفتاري و فرهنگي مديران، جهادي شود. نوري(1395) هم به اشتراکات و افتراقات مديران جهادي با مديريت رايج نظر مياندازد و تعيين هدف و برنامهريزي به علاوهي مسير تحقق هدف را در اين دو نوع مديريت، با کاوش نظرات قرآن از تفاسير کتاب الهي براي مشخص کردن ويژگيهاي مديران جهادي در نظر ميگيرد.
در اين پژوهشها و البته تحقيقات بسيار ديگر، به ابعاد، ويژگيها و شاخصههاي مديريت جهادي و مدير جهادي در منابع اسلامي يعني قرآن و روايات به ويژه مجموعه روايات امام علي(ع) در قالب کتاب نهج البلاغه پرداخته شده است. اما به الگوي مديريت جهادي پيامبر(ص) و توسعهي دولت ايشان نپرداختهاند. و نيز به مديريت جهادي به عنوان الگوي پيشرفت ايران نگريسته و آن را در دفاع مقدس و سازمانهاي جهادي در کنار نظام اداريِ پرچالش ايران مورد بررسي قرار دادهاند. تمامي اين تحقيقات لازم بوده اما از جهت ارتباط مديريت جهادي با ساير علوم مثلاً علوم جغرافيايي، مباحث پردامنه دولت، موضوعات گوناگون مديريت، پژوهشي مجزا صورت نگرفته است. الگوسازي مديريت جهادي براي صدور و قالبسازي آن براي توسعهي غيرايران در تحقيقات مربوط به مديريت جهادي مشاهده نميشود. در پژوشهاي مديريت جهادي صرفاً اشاراتي به ارتباط آن با مديريت اسلامي و مبحث نهاد شده است اما از کاوش دقيق اين ارتباط خبري نيست. به نظر رسيد بايد جايگاه مديريت جهادي در مسير نيل به توسعه در ارتباط با ساير علوم همچون علوم مديريتي- مديريت اسلامي، مديريت سياسي فضا- مشخص شود و الگوي توسعه از دل اين رابطه استخراج شود. نشان دادن قدرت مديريت جهادي براي اصلاح ساختار سياسي کشورها از طريق نهادهاي جغرافيايي براي هموار کردن مسير توسعه لازم ميباشد.
3- مفاهيم نظري تحقيق
3-1- مديريت جهادي
«مدیریت» در عربی و فارسی به یک معناست و در هر دو زبان برای اداره کردن و گردانندن کارـ وظیفهای که توسط مدیر انجام میگیردـ تعریف میشود(آذرنوش، 1391: 327؛ دهخدا،1373،ج12: 18156). و در اصطلاح یعنی؛ فرآیند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی بر مبنای یک نظام ارزشی پذیرفته شده که از طریق برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل عملیات برای دستیابی به اهداف تعیین شده، صورت میگیرد، است(رضاییان، 1393: 8). و«جهاد» جهاد از ریشهی (جَهد) یعنی: «مبارزه، نبرد، جهاد، کوشش»(آذرنوش،1391: 153). و در زبان فارسی جهاد یعنی: «قصد که به سوی دشمن کنند بحرب، کارزار کردن با دشمنان در راه خدا»(دهخدا،1373،ج5: 6956). از معانی لغوی جهاد به طور مستقیم معنای«کوشش فراوان در مقابل دشمن یا دشمنان» حاصل میشود. راغب نیز معنای جهاد را به معنی طاقت و مشقت گرفتهاست و «جهد» را با فتح جیم به معنای سختی و با رفع آن به معنای گستردگی و وسعت کوشش و زحمت گرفتهاست(راغب اصفهانی،1412: 208). اصطلاح جهاد در حدود و ثغور تعاریف دینی یعنی «بذل جان و مال و توان در راه اعتلای اسلام و برپا داشتن شعائر دین است.(اصلیپور و همکاران،1395: 45)» مدیریت جهادی صرفاً به معنای اجرای فرآیند مدیریت با تمام توان و تلاش جهادی نیست. علاوه بر اينکه «مدیریت جهادی با این مفهوم که اکنون در اذهان شکل گرفته اشاره به یک معنا و مفهوم قرآنی، دینی و اسلامی دارد(اسکندری، 1395: 16)»، از تجربههای انقلاب اسلامی رشد کردهاست و درحقیقت مولودِ انقلاب، همزمان با شکلگیری و رشد انقلاب اسلامی است که قابلیت صدور دارد.
3-2 نهاد
واژهی «نهاد» به دو صورت کاربرد دارد یعنی «نَهاد» و «نِهاد» و چند معنی دارد؛ «استقرار، طینت و آفرینش(معین،1371، ج4: 4862)» و همچنین «گذاشتن، فطرت، طبع، مزاج(دهخدا،1373،ج14: 20225)» جزء معانی نهاد میباشد. از مفهوم نهاد از یک طرف یک مفهوم مکانی یا مادی استنباط می شود و از طرفی یک مفهوم ذهنی، موضوعی یا معنوی از آن استنباط می شود که اشاره به باورها، هنجارها و مقررات دارد(قلیپور،1384: 14). در تفکیک معنایی «نَهاد» و «نِهاد» ذکر این نکته ضرورت دارد که؛ «نِهاد» یک امر درونی است و با «نَهاد» که یک امر بیرونی است، تفاوت دارد «نَهاد» ناظر بر مسائل ساختاری و کارکردی است(ایروانی،1377: 15-14). آنچه که اینجا مدنظر ماست نهاد به عنوان یک امر بیرونی است.
نهادها صرفاً مجموعهای از سازمانهای بزرگ و آشنا نیستند. بلکه طیف وسیعی از متغیرهای جهتدهنده رفتار انسانها را شامل میشوند؛ از ذهنیترین قواعد رفتاری حاکم بر رفتار عمومی گرفته تا سازمانهای غیر رسمی مانند خانواده و نهادهای مدنی، بنگاهها، قوانین رسمی و غیررسمی و نهایتاً سازمانهای بزرگ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جز نهادها محسوب می شوند(قالیباف،1396: 32). نهاد در وهلهي اول يک مفهوم جغرافيايي است که از يک محيط جغرافيايي تا محيط جغرافيايي ديگر متفاوت است. نهادها طي فرايندهاي جغرافيايي حاصل از تعاملات انسان و مکان شکل ميگيرند(قاليباف و پوينده،1399: 35).
3-3 توسعه
توسعه را باید جریانی چند بعدی دانست که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامهی مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشهکن کردن فقر مطلق است، توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه نظام اجتماعی هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواستههای افراد و گروههای اجتماعی در داخل نظام، از حالت نامطلوب گذشته خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی بهتر است سوق می یابد.(دینی،1370: 84) و عدهای توسعه را امری ارزشی دانسته و بر این باورند که مفهوم توسعه مفهومی ایدئولوژیک است و تعریف و حدود آن را جامعهای تعیین میکند که قرار است دیگران را با روند خود همساز کند. لذا توسعه نمیتواند مفهومی بیطرف و عاری از ارزشها باشد. به تعبیر دیگر، توسعه یک میدان سیاسی، معنایی و اخلاقی است. از نگاهی دیگر، توسعه را باید به منزله پویش نهادمندی تعریف کرد و آن را فرایند نهادمندشدن جامعه خواند. به این معنا که؛ همزمان جمعی از عوامل در مسیرِ از پیش تعیینشده حرکت کنند و نهادسازی به معنای بسط نهادهای جدید اقتصادی، آموزشی، سیاسی و غیره ایجاد شود. به طور کلی، پویش توسعه، معطوف به گسترش نهادهای تنظیمگر، هدایتگر و مهارکننده رفتار و نیازهای انسانی، و هدف آن، بسط انتخابهای فردی در زندگی اجتماعی است. پویش هدفگرای توسعه، صرف نظر از تجربه خاص آن، به پایهریزی نظام مردم محور و انسانمدار و گسترش زمینههای بسط انتخاب های فردی(مشارکت و آزادی) میانجامد. مردممحوری یا دموکراسی مفهومی نیست که به رأی دادن و مشارکت انتخاباتی تقلیل پذیر باشد، بلکه در منظومه توسعه، مفهومی بنیادین است که میوه عقلانیت و حاکمیت نظام محاسبهگر قانونی است، این مفاهیم به شیوهای درهم تنیده و بازنشدنی با هم گره خوردهاند.(عنبری،1390: 21-18)
3-4 دولت
دایرهی معنایی «دولت» بسیار گسترده است. به گونهای که تعاریفِ متعددِ فراوانی از آن وجود دارد. «هنگام بررسی مفهوم دولت باید آگاه بود که این مفهوم پیچیدهترین مفهوم در سیاست است، هرکس عمیقاً بدان بپردازد از این نکته آگاه خواهد شد. این امر تنها نتیجهی تاریخ درهم پیچیده و یا اهمیت خاص مفهوم دولت در اوضاع سیاسی امروز نیست، بلکه علت آن دوپهلویی و پیچیدگی این مفهوم است.(بشیریه،1371: 17)» دولت یک مفهوم انتزاعی و متشکّل از چهار عنصر یعنی مردم، حاکمیت، حکومت و سرزمین میباشد، و چون این مفهوم، انتزاعی بوده در هنگام بحث حول «دولت» بازوی اجراییِ آن یعنی حکومت قصد میشود(قالیباف و پوینده و قرهبیگی،1395). پس منظور از دولت، بعد اجرايي-اداري آن ميباشد. لذا هر کجا از اين تحقيق از دولت نام برده شد، منظور نظام اداري-اجرايي حاکم بر يک کشور است.
3-5 مديريت سياسي فضا
مدیریت سیاسی فضا از اصطلاحات کاربردی در حوزهی علوم جغرافیایی است که برای تعريف آن ابتدا به تعریف «سیاست» و سپس «فضا» پرداخته میشود.
«سیاست» در لغت به معنای: پاس داشتن ملک، حکم راندن بر رعیت، حکومت و ریاست(دهخدا،1373،ج8: 12225). عبارت است از؛ «سیاست، مطالعه، اعمال قدرت و نفوذ که به شکل وسیع در جوامع انسانی جریان دارد. (جاسمی، 1358: 254)» «فضا» در لغت به معنای: میدان وعرصه، زمین فراخ، آنچه گشاد بود از زمین(دهخدا،1373،ج5:15144). و در اصطلاح اینطور تعریف میشود که «فضا به دنبال مکان شکل میگیرد. به بیان دیگر در اثر پیوستگی و تداوم ارتباطات انسان با مکان، مکان رفته رفته تبدیل به فضا میشود،[فضا] کاملاً حاصل از روابط متقابل بین انسان و مکان میباشد. یعنی فضایی که در آن از یک طرف با عناصر طبیعی و عناصر انسانساخت انسانی روبرو هستیم و از طرف دیگر معنا و هویت و... در آن به نهایت می رسد. (قالیباف و پوینده،1399: 23)» با این تعریف، لازم مینماید منظور خود را از «مکان» بیان کنیم، «مکان» یعنی «طبیعتی که انسان با آن ارتباط پیوسته برقرار میکند. لذا آن قسمت از طبیعت که بکر است و انسانها اثری بر آن نگذاشتهاند و با آن در ارتباط مستمر نیستند، «مکان» نمیباشد. (قاليباف و پوينده،1399: 22)»
با مشخص شدن مفاهیم مذکور، نوبت به آن رسیده است که منظور خود را از «مدیریت سیاسی فضا» بیان کنیم. در اینجا، منظور از مدیریت، مدیریتی است که در ارتباط با فضای جغرافیایی باشد و بازیگران سیاسی، حکومت و عوامل و ارکان آن باشد و فضا، سطح کشور و محدودهی کشور در نظر است، در نتیجه مدیریت سیاسی کشور، معنای موردنظر میباشد. در مدیریت سیاسی کشور، دو وجه باید بررسی شود که همان وجوه تقسیمبندی مدیریت سیاسی فضاست؛ اول «سازماندهی سیاسی فضا» و دوم «توزیع فضایی قدرت».
3-5-1 سازماندهي سياسي فضا
سازماندهی سیاسی فضا، تقسیمبندی یک پهنهی سرزمینی بر اساس عوامل و محدودههای همگن اجتماعی، محیطی، اقتصادی، سیاسی و اداری به منظور اداره و مدیریت بهینهی سرزمین و بهره برداری مطلوب و منطقی از منابع در راستای برقراری توسعهی پایدار و به منظور ایفای نقش سیاسی میباشد(احمدیپور و همکاران،1390: 69). سازماندهی سیاسی فضا سطوح محلی، ملی، بین المللی و جهانی را شامل میشود، طی آن بخشی از سطح زمین که توسط مرز محدود شده است، براي ایفاي نقشهاي سیاسی سازماندهی میشود. مهمترین اهداف انجام این فرآیند، ارائه خدمات بهینه به شهروندان و سپس اداره افراد ساکن در محدوده مرزهاي سرزمینی است. در سطح ملی سازماندهی سیاسی فضا، گستراندن سازمان اداري در بعد جغرافیایی و فضایی با تقسیمبندي فضاي کشور است که به تقسیمات کشوري تعبیر میشود(احمدیپور و میرازیی تبار،1390) به بیان دیگر؛ سازماندهی سیاسی فضا عبارت است از فرایند تقسیم فضا یا همان محیط جغرافیایی و ایجاد تشکیلات خاص براساس ملاحظات سیاسی (قاليباف و پوينده،1399: 111).
3-5-2 توزيع فضايي قدرت
در توضیح توزیع فضایی قدرت، این نکته یادآوری میشود که منظور از فضا کشور است و توزیع قدرت در محدوده مرزهای کشور مدنظر است. منظور از قدرت، قدرت سیاسی است که چگونگی توزیع آن مهم است. قدرت سیاسی یعنی؛ «هرگاه قلمرو اعمال قدرت از پهنهی خصوصی و محدود فراتر رود و کل یک گروه یا همه جامعه سیاسی (کشور-ملت) را هدف قرار دهد و اعمال فشار و زور یا احتمال به کار بردن گونهای از فشار و اجبار باشد به آن قدرت سیاسی میگویند که ویژهی دولت است.(قالیباف و پورموسی و امیدی آوج،1390)» پس توزیع فضایی قدرت عبارت است از پخش قدرت متمرکز سیاسی در پهنهی سرزمین و برخوردار کردن نهادها و سازمانهای مردمی و دولت محلی از اقتدار تصمیمگیری و اجرا در امور مربوط به نحوی که متضمن امنیت و وحدت ملی و توسعه پایدار همه جانبه و پویا در سطوح ملی، منطقهای و محلی باشد(پیشگاهیفرد و همکاران،1392). بنابراین توزیع فضایی قدرت بیانگر نحوهی سازماندهی قدرت در اندامهای فضایی به منظور ایفای نقشهای سیاسی است(حافظنیا و قالیباف،1380).
4ـ روش تحقیق
رويآورد پژوهش ميانرشتهاي ميباشد و در ابتدا با استفاده از روش توصيفي-تحليلي به بررسي چارچوب مديريت جهادي و ارتباط آن با مديريت اسلامي و مبحث نهاد پرداخته ميشود. با استفاده از نظريهي منتخبِ مديريت جهادي، حلقهي وصل آن با مديريت سياسي فضا بررسي و با تحليل آن، اثر مديريت جهادي در مسير توسعه واکاوي ميشود. در ادامه با بهرهگيري از روش تحقيق تاريخي با دو نمونه مهم تاريخي، تحقق يا عدم تحقق توسعه از منظر مسير اصلي تحقيق، واکاوي ميشود. با استدلال از موضوعات عيان تاريخي، کاربرد مديريت جهادي در توسعهي کشورها مشخص خواهد شد. در اين راستا منابع مورد استفاده از نوع کتابخانهاي خواهد بود.
روش تحقيق تاريخي يکي از راهبردهاي تحقيق است که نسبت به ديگر روشهاي تحقيق به خصوص در قلمرو تحقيقات مديريتي کمتر مورد استفاده بوده و جاي استفاده از اين روش براي تحقيقات مديريت در کشور تقريباً خالي است (محمدي نسب،1389). پژوهش تاريخي بازسازي سيستماتيک و عيني گذشته است که از طريق گردآوري، ارزيابي، تعيين صحت و سقم و ترکيب حوادث به منظور اثبات وقايع و تحصيل نتيجهاي قابل دفاع صورت ميگيرد و غالباً بر فرضيهاي معين مبتني است(محمدي نسب،1389 به نقل از ايزاک و ويليام،1374).
5- چارچوب بندی مديريت جهادي
مدیریت جهادی صرفاً به معنای اجرای فرآیند مدیریت با تمام توان و تلاش جهادی نیست. مفهوم دقیق «مدیریت جهادی» تنها از جمع بین دو مفهوم «مدیریت» و «جهاد» نتیجه نمیشود بلکه به عنوان یک نظریه و مفهوم مستقل قابل طرح و تبیین است.
مدیریت جهادی یکی از جلوههای بارز مدیریت اسلامی است. به بیان دیگر مدیریت اسلامی یک فضا و مکتب تفکری بزرگتری است که میتوان از دل این مکتب فکری و عملیاتی، شکل ها و رویکردهای مختلف مدیریتی بیرون بیاید. یکی از آن رویکردها مدیریت جهادی است. پس به این بیان مدیریت جهادی اصول، مبانی و ریشههای خود را از مدیریت اسلامی می گیرد (گودرزی،1395: 240). ارتباط مدیریت جهادی با مدیریت اسلامی، حالت عموم و خصوص مطلق است. در این معنا تمامی گزارههای نظری و عملی مدیریت جهادی لزوماً یکی از انواع مدیریت اسلامی است(اصلیپور و همکاران،1395: 52).
شکل شماره(1)ـ مدل مفهومي ارتباط مديريت جهادي با مديريت اسلامي
مدير هر سازماني امروزه يک مسئله مهم پيش روي خود دارد و آن سرعت شتابان توسعه و تحولات است و از طرف ديگر مدير جامعه اسلامي بايد مسير مديريت خود را به گونهاي ريل گذاري کند که پيشرفت و توسعه به همراه ارزشهاي اسلامي ايجاد شود، «لذا مدیریت اسلامی اجرای همان وظایف مدیریت در چارچوب اصول علمی به همراه رعایت ارزشهای اسلامی است. به همین دلیل در این نگاه نمیتوان مدیریت علمی را با مدیریت ارزشی در تقابل دانست به این دلیل که اگر ارزش را به معنای عام آن در نظر بگیریم مدیریت در هر نظامی، مستلزم رعایت ارزشهای آن نظام است.(چیتسازیان و جوانعلیآذر،1394: 206)» يک نوع رویکرد به تعريف مديريت اسلامي، نگاه تأسیسی و بلند مدت به آن است که با توجه به فاصلهای که از تولد علم مدیریت رایج دارد، نیاز به تجربه و پختگی بیشتری است.5 رویکرد دوم، تعریف مدیریت اسلامی بر مبنای دانش مدیریت است که چهار رکن علم مدیریت را در قالب ارزشها و معارف اسلامی باز تعریف میکند که این نظر، مورد پذیرش است.(چیتسازیان و جوانعلی آذر،1394: 206)با توجه به این نگاه در خصوص مدیریت اسلامی، مدیریت جهادی سعی در پیادهسازی چارچوب مدیریت در قالب مفهوم والا و گسترده جهاد در میان تمام ارزشهای اسلامی دارد. دستورات و معارف اسلام فقط مباحث دروندینی نیست، برای غیرمسلمانان نیز راه گشاست. جهاد دارای ابعاد گستردهایست که برای همه مدیران کاربرد دارد؛ یعنی مدیران غیرمسلمان در جوامع غیر اسلامی هم اگر از آن استفاده کنند در مدیریت خود موفق خواهند شد. در اینکه بسیاری از ارزشهای اسلامی در معنای جهاد نهفته است، به این دلیل است که جهادِ ابتدایی، مقابله و مجاهده با خواهشهای درونی و تمایلات شخصی است که به جهاد اکبر تعبیر میشود. برای اجرای هر چه بهترِ چهار رکن مدیریت، مدیر هر سازمانی، باید در این سمات کوشش کند. ابعاد جهاد، گزارههای قرآنی فراوان دارد اما مسائلی برون دینی است که به هر سیستمی برای تفوق و توسعهی سازمانیِ آن از سوی مدیریت آن کمک شایان خواهد کرد.(ر.ک:بسيج،1386؛ احديشعار و همکاران،1393)
شکل شماره(2)ـ ابعاد برون دینی جهاد
بنابراین یکی از رویکردهای مدیریت اسلامی، مدیریت جهادی است. این رویکرد، برای هر کشوری که بخواهد آن را مدل مدیریتی خود قرار دهد، قابل استفاده است اما لازم است که آن را بومیسازی کند؛ «به بیان بهتر مدیریت جهادیای که من اجرا میکنم با مدیریت جهادیای که کشور الف اجرا می کند، با آن که برای ب مهم است یا مناسب است، متفاوت میباشد (گودرزی،1395: 241)». به همین دلیل توجه به ارزشها و محیط عملکرد نهادی در پیادهسازی مدیریت جهادی در هر کشوری مهم است. لذا مدیریت جهادی از سه ضلع تشکیل شدهاست: «اول؛ اصول علمی مدیریت، دوم؛ ویژگیها و مبانی مأخوذ از «جهاد»، سوم؛ توجه به ویژگیها و شرایط نهادی.(گودرزی،1395: 246-241)» مدیریت جهادی با عنایت به نهادهای هر کشور می تواند به فعلیت برسد و از این طریق راهکار توسعه را ارائه میدهد. مديريت جهادي، اصول علمي مديريت را با ويژگيهاي جهادي در عرصهي اصلاح و بازسازي نهادها، پياده ميکند.
شکل شماره(3)ـ ابعاد مديريت جهادي
5-1 الگوي نهادمند مديريت جهادي در توسعه کشورها
توسعه، پويش نهادمندِ مرمگرا تعريف شد. پس براي توسعه کشورها، توجه به نهادهاي کشور و مردمي کردن آنها، بايد مورد توجه قرار گيرد. توسعه به لايههاي مختلف اجتماع مربوط ميشود. امروزه در مباحث توسعه، جامعه شناسان و مردم شناسان در کنار صاحبنظران علوم توسعه قرار گرفتهاند. (فورتادو،1357: 85)پس در اين که توسعه، مردمي است و بدون دخالت مردم محقق نميشود شکي نيست. از طرفي طبق تعريف نهاد، در وهلهي اول منظور از نهاد همان نهادهاي جغرافيايي است. لذا توسعه، همان مردمي کردن نهادهاي جغرافيايي کشور است. مديريت جهادي، دانش مديريت را با ويژگيهاي جهادي، در راستاي اصلاح نهادهاي جغرافيايي هر کشور، براي دستيابي به توسعه به کار ميبندد.
شکل شماره(4)ـ روند شکلگيري توسعه
از طرف ديگر، اساساً دولتها و حکومتها براي پايداري خود بايد به امر توسعه اهتمام ورزند. زيرا «توسعه نيافتگي يکي از معضلات اجتماعي امروز است و زيربناييترين و کلانترين مشکل هم محسوب ميشود.(قاليباف،1388: 244» البته منظور، کشورهاي توسعه نيافته يا کمتر توسعه يافته ميباشد. اگر دولتها به اهداف توسعهاي دست نيابند، به مشکلات مشروعيت برميخورند. «روند توسعه تأثير مستقيم بر کارآمدي نظام حکومتي ميگذارد. توسعه نشاندهندهي کارآمدي است . اگر توسعه اتفاق نيفتد، مشروعيت حکومت به مخاطره ميافتد. توسعه در حفظ ملل، پايدار ماندن شئون ملي، همبسته ماندن انسانها با حکومت و همچنين در ارجگذاري و معيار سنجي نظام حاکم، داراي اهميت خاصي است.( صدريه،1370: 47)» بنابراين دولتها وقتي ميتوانند ثبات سياسي داشته داشته باشند که کارآمدي خود را به مردم ثابت کنند و اين در صورتي اتفاق ميافتد که توسعه ايجاد کنند. و اصليترين مسير ايجاد توسعه، اصلاح نهادهاي جغرافيايي و مردمي کردن اين نهادها توسط دستگاه دولت و حاکميت است. متوسلي جايگاه نهادها را در تحقق هدف توسعه توسط مديران يک کشور اينگونه توضيح ميدهد: «حتی اگر تصمیم گیرندگان اقتصادی-سیاسی یک کشور اهداف و اغراض شخصی را بر اهداف ملی اولی ندانند و به سازندگی و افزایش رفاه مردم تمایل و تعهد داشته باشند، لزوماً اصلاحات نهادی در کشور صورت نخواهد گرفت. مثلا اگر مسئولان، در خصوص شناخت و درک عدم تعادلهای نهادی اطلاعات و دانش لازم را نداشته و قادر به طراحی و اعمال نهادها و اتخاذ ترتیبات مناسب نباشند، انجام اصلاحات موفقیت آمیز نخواهد بود.(متوسلی،1382: 152)» يعني لاجرم براي نيل به توسعه، بايد به اصلاح نهادها همت شود. اين دقيقاً همان مسيري است که مديريت جهادي براي توسعه کشورها بدان اهتمام دارد. اگر مديران کشور، آگاهي و دانش کافي در خصوص ارکان مديريت داشته باشند و متّصف به اوصاف جهاد باشند اما در خصوص اشکالات نهاديِ فضاي جغرافيايي کشور، آگه نباشند لذا توسعه حاصل نخواهد شد.
5-1-1 اصلاح نهادِ اصلي توسعه و مردمي کردن دولت
دولتها براي ثبات خود بايد نهادهاي جغرافيايي را مردمي کنند تا توسعه در دسترس قرار گيرد، لذا بايد سراغ مهمترين و بزرگترين نهاد جغرافيايي رفته تا بقيه نهادها که ذيل اين نهاد قرار مي گيرند، در امتدادِ اصلاح نهاد اصلي، به خودي خود اصلاح شوند. «در ميان نهادهاي مهم توسعه، نهادهاي سياسي و اداري جامعه يا همان نظام حکمراني، تعيين ميکند يک کشور ظرفيت تحقق اهداف توسعه را دارد يا دچار تنگناهاي نهادي است.(قاليباف،1396: 32)» تجربه توسعه در کشورهایی که طی نیم قرن گذشته توانستهاند از کشورهای کمتر توسعه یافته به کشورهای توسعه یافته و تولیدکننده تکنولوژیهای پیشرفته تبدیل شوند نشان میدهد اصلاح نظام اداری پیش نیاز اساسی توسعه است.(قاليباف،1396: 25) يکي از مباني توسعه در هر جامعهاي، نظام اداري و مديريت آن است. بديهي است که نظام اداري مطلوب و کارآمد، ميتواند تسهيلکننده و زمينه ساز تحقق هدفهاي برنامه توسعه قرار گيرد. چرا که نظام اداري هر کشوري، سيستم تنظيم کنندهکليه فعاليتها براي نيل به هدفهاي از پيش تعيين شده است.(ميرمحمدي و حسن پور،1390) دولت بزرگترين نهاد جغرافيايي يک کشور است چون محدود به محيطي خاص نميشود و تمام محدودهي سرزميني کشور را در برميگيرد، لذا بايد ابتدا خود دولت اصلاح شود؛ يعني اين نهاد، مردمي شود. «الگوي دگرگوني اداري، سياسي و اجتماعي متضمن تعميق نهادهاي دموکراتيک جامعه در راه توسعه مشارکت مردم در امور سياسي و اداري مي باشد. (قوام،1368)» اعمال حاکميت ملي يا تثبيت اراده عموم معمولاً از دو طريق صورت ميپذيرد؛ يکي از طريق دربرگيري لايههاي اجتماعي کشور، و ديگري از راه دربرگيري بخش هاي جغرافيايي آن.(حيدري،1384)اين بدان معناست که تمام بخشهاي جغرافيايي و تمام مردم از هر لايه و طبقه اجتماعي، بايد در حاکميت ملي و اعمال قدرت دولت نقش داشته باشند. ايفاي نقش مردم در اعمال قدرت و زور مشروع دولت در تمام فضاي جغرافيايي کشور، يعني ساماندهي جديدِ مديريت سياسي فضا بايد انجام شود؛ به بيان ديگر نهاد دولت براي مردمي شدن لاجرم سازماندهي سياسي فضايش بايد مردمي، و قدرت در تمام اندامهاي فضايي آن با مشارکت مردم اعمال شود.
شکل شماره(5)ـ الگوي مردمي کردن نهاد دولت در راستاي هدف توسعه
جلب مشارکت مردمي، نهادهاي مدني و مشارکت آنها و نهايتاً واگذاري طيف گستردهاي از اختيارات به مردم و شهروندان با هدف کاستن از بار وظايف و هزينههاي دولت از جمله مقتضيات ارتقاي کيفيت عملکرد نظام حکمراني کشور است. آنچه که «مردمي يا اجتماعي کردن قدرت سياسي» ناميده ميشود.(قاليباف،1396: 80) عدم مردمي کردن قدرت سياسي در تعداد قابل توجهي از کشورها، آنها را به کشورهاي توسعه نيافته يا کمتر توسعه يافته مبدل کرده و اهداف توسعهاي در اينگونه کشورها را در دوردستها قرار داده است. «ساختار و شکل کنوني توزيع فضايي قدرت سياسي با توجه به برنامهريزي و توزيع قدرت از بالا به پايين، سبب تکوين ناکارآمدي در مديريت اينگونه کشورها شده است. چرا که در اثر حضور بيش از حد و اثرگذاري زياد نهادها و کنشگران دولتي و نقش ضعيف و کمرنگ نهادها و کنشگران مردم پايه ونيز دخالت نهادهاي دولتي در ادارهي امور نهادهاي مردمي، عملاً مشارکت مردمي که وجه بارز حکمروايي خوب است به شدت ناديده گرفته شده است.(پيشگاهي فرد و همکاران،1392)»
براي اصلاح توزيع فضايي قدرت يا همان مردمي کردن قدرت سياسي، الگوي مد نظر، سپردن امور محلي به مردم و انجام امور حاکميتي توسط مرکزِ دولت يا به اصطلاح بهتر، دولت مرکزي ميباشد. «امور حاکمیتی، اموري هستند که با سطح جغرافیایی ملی یا به عبارتی محیط جغرافیایی کشور سر و کار دارند. همان طور که از نام این امور پیداست این امور در ارتباط مستقیم با دولت یا حکومت می باشند.در واقع وظایف اصلی مربوط به حاکمیت میباشند. امور محلی، اموري هستند که با سطح جغرافیایی محلی یا به عبارتی نقاط پیوسته جمعیتی در قالب روستاها و شهرها و محلات شهري سر و کار دارند. این امور که از آنها تحت عنوان امور مربوط به تصدیگري نیز یاد می شود از جنس امور خدماتی-رفاهی محسوب می شود که در زمره وظایف اصلی حکومت ها محسوب نمی شوند.مشغولیت حکومتها ودولتها به این امور باعث افزایش حجم آنها و در نهایت نارکارآمدي شان مي شود. (قالیباف و پوینده،1399:ص96)»
طبق تعريف «سازماندهي سياسي فضا»، در هر کشوري طبق ملاحظات سياسي، بخشهاي محلي و فروملي وجود دارد که به تقسيمات کشوري معروف است. منظور از تفکيک امور محلي از امور حاکميتي اين است که به هر بخش از تقسيمات کشوري، اداره امور همان منطقه به مردمي که در همان قسمت زندگي ميکنند سپرده شود. تا اين گونه، قدرتِ دولت، با ساماني مناسب توزيع شود. بدين منظور بايد در توزيع فضايي قدرت، دقت کافي صورت گيرد تا متناسب با تقسيمات کشوري باشد. از طرفي براي اينکه مردم پايبند به سازماندهي منطقه خود باشند، مي بايست در انجام تقسيمات کشوري تعلقات و احساس مکاني6 مردم در نظر گرفته شود. به همين دليل در الگوي ارائه شده، اين نکته به خوبي به چشم ميخورد که هر دو قسم از مديريت سياسي کشور، بايد مردمي و متناسب با هم باشد.
6- الگوي نهايي توسعه محور مديريت جهادي حاصل از تحليل راهکار تحقيق
مديريت جهادي با دارا بودن ابعاد بروندينيِ مفاهيم و ارزشهاي اسلامي و با تکيه به دانش مديريت، تلاش بيشينهي خود را در اصلاح نهادهاي مهم توسعه-در قدم اول نهادهاي جغرافيايي- مبذول ميدارد. در اين ميان با اصلاح اصليترين و مهمترين و البته بزرگترين نهاد توسعه که تمام فضاي جغرافيايي کشور را در برميگيرد يعني دولت، مژدهدهندهي توسعه مي باشد. اساساً دولتها براي حفظ خود بايد مديريت جهادي را پيادهسازي کنند تا توسعهي مطلوب محقق شود و خود پايدار بمانند. مديريت جهادي با توان خود، تفکيک امور حاکميتي از امور محلي را در راستاي اصلاح مديريت سياسي کشور انجام ميدهد و بخشي بزرگ از قدرت دولتها را ميان مردمانشان تقسيم ميکند. وقتي قدرت دولت، مردم محور شد، توسعه که امري مردمگراست محقق ميشود.
شکل شماره(6)ـ نقش مديريت جهادي در توسعه مبتني بر اصلاح نهاد دولت
7- مطالعه دو پديده تاريخي و بررسي تأثير مردمي شدن قدرت دولتها در توسعه
دو نمونه تاريخي، يکي نمونه موفق دولةالنبي(ص) در صدر اسلام و ديگري نمونه ناموفق دولت مدرن در ايران -چه قبل از انقلاب اسلامي و چه بعد از انقلاب اسلامي- نشان دهندهي تاثير تفکيک امورحاکميتي از امور محلي و توزيع صحيح قدرت در قالب اصلاح مديريت سياسي فضا در راستاي نيل به توسعه است. تحقيقات متعدد در موضوعات مديريت پيامبر(ص) و دولت مدرن در ايران انجام شده، اما در اينجا فقط از نگاه تفکيک امور حاکميتي از امور محلي در ميزان تحقق توسعه نگريسته ميشود. مسئله مهم در اين واکاوي تاريخي، ظهور و عدم ظهور ادارهي جهادي جامعه است، که در دولةالنبي(ص) منجر به توسعه شد. دليل انتخاب دو نمونه با فاصلهي زماني بسيار، شباهت توپوگرافيکي اين دو و نيز ارائه تاثير ابعاد برون ديني جهاد در مديريت کارآمد است که مصداق اتمّ و اکمل آن رسول الله(ص) ميباشد. اين دو پديده تاريخي با هم و به موازات همديگر کاوش خواهد شد تا نتيجهي مطلوب سريعتر حاصل شود.
حکومت پيامبر(ص) عليرغم نوپا بودن، نمونه کاملي از يک الگوي اوليه و مطلوب مديريت سياسي فضا به شمار ميآيد. مديريت فضاي رسول خدا(ص) توانست همه نيرويهاي واگرا در سازمان قبيلهاي را که در يک فضاي آشفته سياسي متکي بر فرهنگي جاهلي و بدون قانون قرار داشت را مديريت کرده و با تقسيم کار و جهت دهي اجتماعي آنها را به همگرايي و تعامل و صلح و دوستي با فرهنگ غني مملو از ارزشهاي ديني منجر و روبرو کرده و يک جامعه متحد و منسجم بنام امت را شکل دهد. حدود سياسي قلمرو حاکميت اسلامي با مديريت مدبرانه رسول خدا و کارگزاران اصلح به رسميت شناخته شد و اداره آن به نحوي صورت گرفت که به سرعت شهري با سازه تمدني به نام مدينةالنبي متمايز از يثرب تاسيس شد.(حافظنيا و همکاران،1396) طبق آيات قرآن، شخص پيامبر(ص) تبيان قرآن و روشنگر تعاليم آن است.(نحل:89، حشر:7، نساء:104؛طباطبايي،1417ق،ج1: 11) لذا مصداق اتم و اکمل ابعاد برون ديني جهاد که در قرآن آمده و الگوي بينظير جهاد نفساني شخص رسولالله(ص) ميباشد که با اولويت قرار دادن مردم در دولتشان و سپردن امور به ايشان با ايجاد نظام اداري کارآمد و توسعهگر، بهترين مديريت جهادي را بروز دادند.
حضرت رسول(ص) از ابتدا مردم را در حکومت دخیل و امور را تا حد امکان به خود مردم واگذار کرده و از وسعت بی دلیل دولت اسلامی در صدر اسلام جلوگیری کردند. پایهها و چارچوب تشکیل دولت اسلامی در یثرب، همان است که امروزه برای مشارکتپذيري و توسعه محور بودن دولت از آن الگو گرفتهایم.
در خصوص یثرب باید گفت که کاملاً فضای متفاوتی با مکه داشت و این امر از نظر پیامبر(ص) دور نبود. رسول اکرم(ص) داهیانه و با هوشمندی تمام، مقدمات هجرت به آنجا را ترتیب داد. در مورد شهر یثرب فیرحی مینویسد: «در دورهی جاهلی ساکنان یثرب به دو گروه اصلی تقسیم میشدند که عبارت بودن از یهود وعرب.»(فیرحی،1385: 190-189) به گفتهی النجّار یهودیان59 قلعه که اصطلاحاً «اُطم» نامیده میشد و عربها13اطم داشتند. که با درایت مردی از خزرج به نام مالک بن عجلان پس از مدتی که قدرت در دست یهودیان بود، قدرت آنان را از هم پاشید و عربهای یثرب نیرو گرفتند و به تعداد127 اطم به گسترش یافتند.(النجار،1956: 327-325) اما اعراب مدینه، به رغم موفقیتهایی که در یثرب داشتند، هرگز قادر به تأسیس یک نوع دولت مرکزي نشدند. در نتیجه از فروپاشی حکومت یهود به بعد ساختاری از زندگی مدنی و سیاسی شکل گرفت و تداوم پیدا کرد که بر «استقلال هر قبیله و عشیره» استوار بود. به هنگام هجرت پیامبر(ص) به یثرب، نه تنها اعراب بلکه قبایل یهودی نیز از نظر سیاسی از یکدیگر جدا بودند. یثرب بر خلاف مکه، شهری متمرکز و متراکم نبود.(فیرحی،1385: 191-190) مردم یثرب به علت دوری محلهها از هم و وسعت شهر، و نیز اشتغال مردم قبایل به زراعت، ارتباط سیاسی عمیقی با هم نداشتند. همچنین به علت عدم وجود دولت مرکزی هنگامی که اختلافی بین دویا چند قبیله رخ میداد تا مدتها با هم درگیر نزاع و جنگ میشدند.(احمدالعلی،1381: 17040) مکه جنگ گریز ولی مدینه جنگطلب و غیرمتحد بود. پس زمانی که پیامبر(ص) اراده فرمود به یثرب هجرت کند و دولت اسلامی را بنا نهد با توجه به شرایط یثرب اقدامات اولیه را انجام داد.
تعداد127اطم نه به معنای وجود127قبیله در یثرب است بلکه هر قبیله و عشیره تعدادی اطم داشتند. «در آن هنگام هر عشیره، به تنهایی عهدهدار کارهای خویش بود و هر یک از عشایر دارای یک یا چند اطم بودند که به هنگام جنگ به آن پناه میبردند.(احمدالعلی،1381: 165)» اطمها، قلعه و بناهایی بلند و مستحکم بودند که مفهومی جغرافیایی است و فضای هندسی یثرب را به تصویر میکشد. همانطور که ذکر شد یثرب دارای محلههای جدا از هم بود. محلهها بخشی از زمین برای هر قبیله بودند و زراعت و مسکن قبایل در آن قرار داشت به همراه یک یا چند اطم که به ضرورت و برای امنیت ساخته شده بودند. محلهها از هم دور بودند و در یثرب حکومت مرکزی هم وجود نداشت لذا قبایل به جهت سیاسی بسیار از هم دور بودند.(فیرحی،1385: 191)
چشمانداز توپوگرافیک ایران بر خلاف نمای کلی یکپارچه آن در چارچوب کلان فلات ایران از لحاظ ویژگیهای طبیعی و جغرافیایی گسسته است. (قالیباف،1396: 226) و به تناسب جغرافیای طبیعی پراکنده، اقوام متعدد با آداب و رسوم گوناگون در ایران زندگی میکنند. (ر.ک:پورموسي و همکاران،1387) این شرایط در ایران بیشباهت به یثرب قبل از هجرت نیست. حضرت رسول(ص) در مدینه با آن همه تشتت، حکومتی را تشکیل میدهد که قدرت مرکزی آن حفظ شده و در عین حال با مشارکت مردم، اسلام را تا آنجا گسترش میدهد که علاوه بر جزیرةالعرب، تا دوردستها یعنی ایران و روم از پیام اسلام با خبر میشوند و اهداف بزرگی در آن زمان محقق میشود. لذا برای دستیابی به اهداف توسعه در ايران باید چارچوب دولت به سمت اجتماعي کردن قدرت سياسي تغيير مسيردهد و اين اتفاقي است که از آغاز دولت مدرن در ايران نيفتاد و مسير توسعه براي ايران ناهموار شد. با اينکه دوره معاصر دوران پيشرفت تکنولوژي و ارتباطات است و با قرنها قبل و اوان ظهور اسلام تفاوت دارد اما با وجود اين، با يک تناسب ساده ميتوان توسعهي چشمگير دولةالنبي(ص) را به واسطهي مردمي کردن قدرت دولت و توزيع صحيح آن مشاهده کرد و در مقابل عدم توسعه ايران را به علت تمرکز قدرت در دولت مرکزي و عدم اجتماعي کردن آن، به عيان نگريست. پيش از طرح اقدامات پيامبر(ص) به سازماندهي ناصواب فضاي ايران و قدرت نامتوازن آن از آغاز دولت مدرن پرداخته ميشود و الگوي جايگزين براي تفکيک امور محلي و حاکميتي از هم ارائه ميشود.
پس از انقلاب مشروطه و تغييرات اساسي در حکومت قاجار، اولين قانون تقسيمات کشوري به نام «قانون تشکيل ايلات و ولايات و دستورالعمل حکام» در سال1286به تصويب رسيد. به موجب اين قانون هر ايالت به چند ولايت حاکمنشين و هر ولايت به چند بلوک تفکيک گرديد. با انقراض قاجاريه و استقرار حکومت پهلوي سياست کلي دولت تغيير کرد. رضاشاه تحت عنوان سياستهاي مدرنيستي و توسعه اقتصادي، سياست يکپارچهسازي و برخورد شديد با نيروهاي سياسي محلي را در پيش گرفت و نظام سياسي شديداً متمرکز را بر کشور حاکم کرد. در طرز تفکر جديد هويتهاي محلي اعتبار خود را از دست ميدادند. در اين روش حتي نام استانهاي تازه تاسيس را نيز دولت معين ميکرد. تا اينکه در سال1357کشور به24 استان تقسيم شد.(احمديپور و منصوريان،1385)
شکل شماره(7)ـ اقدامات مشروطه در راستاي توسعه
انقلاب مشروطه نتوانست به اهدافش برسد. به جاي آرمان مشروطه نظامي مستبد و متمرکز برآمد، انحصار و تمرکز قدرت تجلي يافت. تمام ثمرات مشروطه قلع و قمع گرديد. به فعاليت نهادهاي مدني و مشارکت مردمي، انجمنهاي محلي و ايالتي و ولايتي خاتمه داده شد. (احمدي پور و منصوريان،1385) با روي کار آمدن پهلوي، بساط توازن قدرت مردمي که ميوه ي نورس مشروطه بود، برچيده شد. اين ويژگي تا زمان کنوني ادامه يافته و ميتوان دولت ج.ا.ا را يک دولت متمرکز ناميد. البته بايد اذعان داشت که انقلاب اسلامي دولتي را به وجود آورد که ماهيتاً تفاوت زيادي با دولت قبلي(پهلوي) داشت اما در تمرکز قدرت مرکزي تغيير قابل ملاحظهاي پديد نيامد. «تجربه يک قرن مديريت کشور ما علي رغم موفقيتهاي محدود، روند اصلي آن بيگانگي از مردم و عدم استفاده از قابليتهاي مشارکت مردمي در اداره بهتر امور بوده است.»(قاليباف،1396: 220) و متاسفانه اين الگوي نظام اداري دائماً در حال توليد و بازتوليد است نه تنها نشاندهنده تداوم ميراث تاريخي حکمراني متمرکز در کشور ماست بلکه امروزه هم اين الگوي تثبيت شده، انتخابهاي کنوني و آتي ما را محدود ميکند.(قاليباف،1396: 130) در الگوی فعلی، کلیه امور حاکمیتی و محلی توسط ادارات محلی و نمایندگان حکومت مرکزی در سطح محلی انجام میگیرد و مردمِ هر محل نقشی در اداره امور شهرها و روستاهای خود ندارند.
شکل شماره(8)ـ الگوي فعلي توزيع قدرت دولت در ايران
در الگوی مطلوب براي ايران، عمده تغییرات در چارچوب توزیع فضایی قدرت اتفاق میافتد و متمرکز بر نقاط جمعیتی شهرها و روستاهاست.(قالیباف،1396: 236)به علت شباهتهاي توپوگرافيکي ايران با يثرب ميتوان الگوي مشابهي براي مديريت سياسي فضا ارائه داد تا امور حاکميتي از امور محلي به خوبي تفکيک شود؛ يعني ثابت ماندن سازماندهي سياسي فضا و تغيير در توزيع فضايي قدرت. یعنی با تفکیک امور محلی(تصدیگری) از امور حاکمیتی(تولیگری) به صورت نظاممند، مدیریت محلی و ملی بتوانند در چارچوب یک تقسیم کار مطلوب، در کنار هم، هر یک به وظایف خود عمل کنند.
شکل شماره(9)ـ الگوي مطلوب دولت و توزيع صحيح قدرت در ايران
در آستانهی سال سیزدهم بعثت در پی پیمان عقبهی اول که یک سال جلوتر از پیمان عقبهی دوم، میان رسولالله(ص) و دوازده تن از اعراب یثرب که مسلمان شده بودند، منعقد شد، پیمانی میان حضرت(ص) و بیش از هفتاد تن از یثربیان که به اسلام روی آورده بودند، تحت عنوان پیمان عقبهی دوم برقرار گشت. عقبه نام گردنهای است نزدیک منی که در ایام حج محل ملاقات پیامبر(ص) با سایر مردم بوده و از این طریق حضرتش به اسلام، دعوت میکرد.(سبحانی،1388: 183) این پیمان یک پیمان عادی نبوده و شامل مسائل مربوط به تشکیل یک دولت بود.(فیرحی،1385: 193) این پیمان جایگاه و پایگاه تازهای را برای رسول خدا(ص) به وجود آورد که بستر آن مجموعهای از افراد قبایل متعدد ولی جدا از هم بودند که فاقد قدرت مرکزی و نظم سیاسی فراگیر بودند؛ رهبر و رئیسی هم نداشتند که پراکندگی آنان را از میان برداشته و کارها را منظم سازد.(احمدالعلی،1381: 61)
پایهگذاری دولةالنبی به شکلی بود که تمرکز شدید قدرت در آن مشاهده نمیشود و از همان ابتدا امور محلي از امور حاکميتي تفکيک شد. توضیحات راجع به نقیبان ما را به نتیجهی مورد نظر میرساند. فیرحی مینویسد: «نخستین اقدام سیاسی- فرهنگی پیامبر(ص) پس از پیمان عقبهی دوم، تعیین نقیبان دوازدهگانه از مسلمانان یثرب به منظور گسترش اسلام در این منطقه بود. گزارشهای تاریخی نکتهی بسیار ظریفی را در اقدام پیامبر(ص) ثبت کردهاند. پیامبر(ص) بی آنکه خود کسی را تعیین کند، از یثربیان حاضر در عقبه خواست تا دوازده نماینده را به عنوان سرپرست قوم خود معرفی نمایند.»(فیرحی،1385: 195)حضرت(ص) فرمود:«دوازده نقیب برگزینید که به کار قوم خویش بپردازند.» و دوازده نقیب برگزیده شد، نه تن از خزرج و سه تن از اوس. ابن اسحاق گوید آن گاه پیامبرخدا(ص) به نقیبان گفت: «بر کار قوم خویش هستید و مانند حواریون عیسی بن مریم، سرپرست آنهایید و من نیز سرپرست قوم خویشم.»(طبری،1375: ج3، 953) گزارشات تاریخی اشاره بر این نکته دارد که نقیبان در طول حیات سیاسی پیامبر(ص) و مدینةالنبی حضور مؤثر و فعّال داشتند.(فیرحی،1385: 197) این اقدام پیامبر(ص) حاوی نکات مهمی است؛ اول:پیامبر(ص) با در نظر گرفتن تفاوت شرایط جفرافیایی یثرب با زادگاهش تصمیمات لازمه را اتخاذ میفرمود. دوم:هر چقدر وسعت و تعدد اقوام در یک سرزمین بیشتر باشد تحقق یک دولت مرکزی مطلوب در آن سرزمین دشوارتر خواهد بود لذا تمرکز قدرت مانعی در این مسیر میباشد. یثرب با این ویژگی موجبات اجتماعي کردن قدرت دولت را از همان نطفه در برنامهی رسالی رسولاعظم(ص) قرار داد. لذا در کشوری به وسعت ایران و تعدد اقوام گوناگون باید قالب مديريت سياسي فضا اصلاح و مردمي شود تا اهداف توسعه محقق شود. سوم:مهاجران در طول سیزده سال رسالت نبیاکرم(ص) به تعدادی رسیده بودند که حضرتش بتواند دوازده نفرشان را به عنوان نقیبان در مدینه برگزیند به ویژه آن که عموم صحابی کبار و سابقون در اسلامخواهی در جمع مهاجران بودند، اما هرگز این کار را نکرد. مشارکت مردم هرمنطقه و هر قسمت از تقسیمات جغرافیایی و واگذاری نقش به ایشان در امور دولتی باید لحاظ شود. مشارکتی که از همان ابتدای ورود به مدینه در برنامه پیامبر(ص) به چشم میخورد. چهارم:ظرافت مدیریت پیامبر(ص) اینجا مشخص میشود که انتخاب نقیبان را به خود اهالی یثرب واگذار کرد و به انتخاب ایشان احترام و در تمام طول دوران مدیریت جامعهی اسلامی آن روز از ایشان به عنوان فعالان امر دولت استفاده میفرمود. لذا با الگوگيري از مدل دولت نبوي به عنوان نمونهاي موفق، لزوم تغييرات مثبت در توزيع فضايي قدرت در ايران احساس ميشود.
انطباق الگوی مطلوب دولت در ايران با دولةالنبی(ص) در این امر است که با هجرت و ورود پیامبر(ص) به یثرب، قبایل و محلهها و اطمها بر سرجای خود باقی ماندند و نقیبان به انتخاب خود قبایل، امور محلات را بر عهده گرفتند. یعنی تفویض اختیار برای انجام امور محلی به خود افراد قبیله به مسئولیت نقیبِ منتخب از جانب پیامبر(ص) صورت گرفت. و با توجه به فرمودهی نبی مکرم(ص)، خود حضرت مسئول امور گروه مهاجران شدند، چرا که به هر حال شخصی هم باید به امور خدماتی مهاجران در یثرب رسیدگی میکرد و این کار را خودشان عهدهدار شدند. شاید یکی از دلایل این باشد که پیامبر(ص) علاوه بر وظیفه پیغمبری و ایمان مسلمانان مهاجر به ایشان، از قبل از اسلام هم در بین اهل مکه چه موحد و چه غیرموحد به عنوان فرد امین و مورد اطمینان شناخته شده بودند و همه ایشان را قبول داشتند. به گفته محمد حمیدالله، پیامبر(ص) از بین نقیبان اسعد بن زراره را مهتر نقیبان برگزید.(حمیدالله،1374: 92) اسعد در حقیقت نماینده دولت پیامبر(ص) در بین اهالی یثرب بود. خود حضرت نیز به عنوان مسئول حکومت اسلامی، در راستای اهداف کلان نظام اسلامی آن روز، مسئول مهاجران نیز بودند. یعنی رسول اکرم(ص) جدا از ریاست دولت اسلامی آن روز، هم نماینده دولت و هم مسئول اداره امور محلی مهاجران بودند. البته اینکه فقط در بین اهالی یثرب فقط یک نماینده دولت وجود داشت و خود پیامبر(ص) همه امور محلی و حاکمیتی مهاجران را برعهده داشتند، دلیل واضحی دارد و آن هم جمعیت محدود یثرب در1400سال پیش است که همین تعداد نماینده برای اداره شهر کافی بود. این تفکیک مسئولین امور محلی و حاکمیتی، طبق روایت نبی مکرم(ص) و مستندات تاریخی، مثل پیماننامههای تشکیل حکومت از جمله عقبه ثانی کاملاً مشهود است.
شکل شماره(10)ـ تفکيک امور حاکميتي از امور محلي در دولةالنبي(ص)
وقتی اسلام فراتر از یثرب گسترش یافت و به مکه و سایر بلاد آن زمان رسید به هر کدام از مناطق، حضرت(ص) نمایندگان خود را گسیل میفرمود. این نمایندگان مسئول نشر و انتقال چارچوب اصلی حکومت یعنی تعالیم و قوانین اسلام و قرآن بودند و هرگز به صورت گروهی برای به اختیار گرفتن تمام امور محلی و حاکمیتی مناطق و شهرهای مختلف فرستاده نمیشدند. این نمایندگان به انجام امور حاکمیتی برای قدرت مرکزی در مناطق خود میپرداختند. برای نمونه ابوعبیده جراح برای یمن، عمرو بن حزم انصاری برای نجران و عتّاب بن اسید برای مکه به عنوان نماینده حکومت تعیین شدند. نهایت اگر جایی نیاز بیشتری داشت رسول الله(ص) دو نفر را ماموریت میدادند. مانند معاذ بن جبل که همراه عتّاب در مکه باقی ماند.(ر.ک:رامیار،1397: 88) چرا که هر شهر دارای قبایل متعددی بوده و اگر قرار بود برای اداره تک تک قبایل، پیامبر(ص) مسئولی را تعیین کند، خیلی بیش از یک یا دو نفر باید مشخص میفرمود.
8- نتيجهگيري
جهانشمولی اسلام باعث شده که هر چیزی که به طور حقیقی رنگ اسلامی داشته باشد، محدود به مکان و زمان خاصی نباشد. انقلاب در ایران که اسلامی میباشد پس گذشت چهار دهه از پیروزیِ آن، همچنان استواری خود را حفظ کرده و کهنه نشده است. از وظایفی که بر دوش ماست این است که درسهای اسلامی انقلاب را به گونهای تنظیم کنیم که قابلیت صدور داشته باشد. یکی از ثمرات مهم انقلاب اسلامی، مدیریت جهادی است. مدیریت جهادی الگویی برتر برای تحقق توسعه است که فقط منحصر به ایران نمیباشد. مدیریت جهادی به اصلاح نهادهای یک کشور که مهمترینِ آن دولت میباشد، میپردازد.
مديريت جهادي برآمده از دل مديريت اسلامي، با توان جهادي و با تکيه به علم مديريت در راستاي اصلاح مهمترين نهاد جغرافياي هر کشور يعني دولت آن، با مردمي کردن قدرت دولت و توازن صحيح آن در کليه اندامها و فضاهاي جغرافيايي ميتواند توسعه را ايجاد کند. چون توسعه امري مردمي و نهادمند است لذا چارچوب مديريت جهادي در قالب اصلاحات نهادي، توان بازسازي نهاد دولت و مديريت سياسي فضا را دارد. با کاوش دو پديده تاريخي اين نتيجه حاصل شد که رسولالله(ص) برترين الگوي مديريت جهادي، قرنها قبل يک نظام اداري و دولت مردمگرا را تأسيس و آثار توسعه آن را به خوبي نماياند. مديريت پيامبر(ص) با تلاش مجاهدانه، در تفکيک امور محلي از امور حاکميتي به منظور مردمي شدن قدرت دولت از همان ابتدا اقدام کرد. اما ايران ازآغاز دولت مدرن تا کنون با وجود شباهتي که از نظر سازماندهي سياسي فضا با دولةالنبي(ص) داشت اما نتوانست از آن الگو بگيرد و نوع مديريت پيامبر(ص) و اجتماعي کردن قدرت دولت را پيادهسازي کند و توسعه را به ارمغان آورد. هر کشور توسعه نيافته يا کمتر توسعه يافته اگر از علم مديريت بهره گيرد و ابعاد برون ديني جهاد را در مديران دولتي خود بپروراند و کارايي و ويژگيهاي نهادي خود را بشناسد، لذا ميتواند اصلاح مديريت سياسي کشورش را در جهت توزيع متوازن قدرت در ميان تمام بخشهاي جغرافيايياش به منظور دستيابي به هدف توسعه صورت دهد. نقش مردم در توسعه انکار ناشدني است و از طرفي دولتها براي پايداري و ماندگاري خود بايد توسعه را ايجاد کنند در غير اين صورت دوامي نخواهند داشت پس ناگزير هستند توسعه را از مسير اصلياش يعني بدنه جامعه و مردمانشان محقق کنند. مديريت جهادي نيروي کافي براي اصلاح مديريت سياسي کشورها دارد چرا که جهاد، بحثي گسترده و فراديني است و به همه کشورهاي دور از توسعه و پيشرفت، کمک خواهد کرد.
منابع
- قرآن کريم
- آذرنوش، آذرتاش،(1391)،فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی،تهران:نشر نی،چاپ چهاردهم.
- احديشعار، سيدمجيد و همکاران،(1393)، «بررسي رابطه معنويت در محيط کار از ديدگا ميليمن و درگير شدن در کار»،مديريت فرهنگ سازماني،شماره1،صص61-41.
- احمدالعلی، صالح،(1381)،دولت رسول خدا(ص)،ترجمه هادی انصاری،قم:پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
- احمديان،علياکبر،(1393)،«مدلسازي مديريت جهادي با بهرهگيري از بيانات مقام معظم رهبري»،سياست دفاعي،شماره87، صص170-137.
- احمديپور،زهرا؛ منصوريان،عليرضا،(1385)،«تقسيمات کشوري و بيثباتي سياسي در ايران»، ژئوپليتيک،شماره3،صص89-62.
- احمدیپور، زهرا؛ قنبری، قاسم؛ کرمی، قاسم،(1390)،سازماندهی سیاسی فضا،تهران:سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، چاپ اول.
- احمدیپور، زهرا؛ میرزاییتبار، میثم،(1390)، «نقش احساس مکانی در سازماندهی سیاسی فضا»، آمایش محیط، شماره12،صص62-47.
- اسکندری، عباس،(1395)،مصاحبههای تخصصی مدیریت جهادی،تهران:مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران،چاپ اول.
- اصلی، پور، حسین و همکاران،(1395)،درآمدی بر نظریه مدیریت جهادی،تهران:مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران،چاپ اول.
- ایروانی، محمدجواد،(1377)،نهادگرایی و جهاد سازندگی، تهران:وزارت جهادسازندگی، چاپ اول.
- بسيج،احمدرضا،(1386)، «مراتب و مراحل جهاداکبر»،رشد آموزش معارف اسلامي،شماره65، صص37-28.
- بشیریه، حسین،(1371)،نظریههای دولت،تهران:نشر نی.
- پورموسي،سيدموسي و همکاران،(1387)، «سازماندهي سياسي فضا و نواحي فرهنگي و کارکردي در ايران»، ژئوپليتيک، شماره13،صص101-75.
- پیشگاهی فرد، زهرا و همکاران،(1392)، «آسیب شناسی توزیع فضایی قدرت سیاسی در کلانشهر»،جغرافیا، شماره38، صص112-93.
- جاسمی، محمد؛ جاسمی، بهرام،(1358)،فرهنگ علوم سیاسی، بیجا، گوتنبرگ،چاپ اول.
- جوادی آملی، عبدالله،فایلهای صوتی تفسیر تسنیم،www.esra.ir.
- چیتسازیان، علیرضا؛ جوانعلی آذر، مرتضی،(1394)،نقطههای آغاز در مدیریت اسلامی، تهران:دانشگاه امام صادق(ع)،چاپ اول.
- حافظنیا، محمدرضا؛ قالیباف، محمدباقر،(1380)،«راهبرد توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران از طریق توسعه نهادهای محلی»،تحقیقات جغرافیایی،شماره61، صص61-39.
- حافظنيا،محمدرضا و همکاران،(1396)، «الگوي مديريت سياسي فضا در عهد پيامبر(ص)»، پژوهشهاي جغرافيايي سياسي، شماره4،صص20-1.
- حسنی نیک، محمدعلی؛ مختاریانپور، مجید،(1397)،«عقلانیت مدیریت جهادی»،مدیریت اسلامی، شماره4،صص106-79.
- حمیدالله، محمد،(1374)،نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام،ترجمه سید محمد حسینی،تهران: سروش.
- حيدري، غلامحسين،(1384)،«تبيين الگوهاي مديريت سياسي فضا»،ژئوپليتيک، شماره،صص96-77.
- حيدري تفرشي،غلامحسين،(1393)،«مديريت جهادي»،تحقيقات مديريت آموزشي،شماره20، صص46-13.
- دهخدا، علیاکبر،(1373)،لغتنامه دهخدا،تهران:دانشگاه تهران،چاپ اول دوره جدید.
- دینی، علی،(1370)،تفاوت کیفی مفهوم "رشد" و "توسعه"،تهران: توسعه،چاپ اول.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد،(1412ق)،مفردات الفاظ القرآن، بیروت:دارالقلم، الطبعة الاولی.
- رامیار، محمود،(1397)،تاریخ قرآن، تهران:جهاددانشگاهی، بی چا.
- رضاییان، علی،(1393)،مبانی سازمان و مدیریت، تهران:سمت، چاپ هفدهم.
- سبحاني، جعفر،(1388)،فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام،تهران:مشعر،چاپ بيست و پنجم.
- سلطاني، محمدرضا،(1393)،«مديريت جهادي چالشها و الزامات»،مديريت اسلامي،شماره8، صص40-9.
- صدريه،عبدالرحمن،(1370)،رشد اقتصادي يک الزام است،تهران:توسعه، چاپ اول.
- طباطبايي،سيدمحمدحسين،(1417ق)،الميزان في تفسيرالقرآن،قم:دفتر انتشارات اسلامي،چاپ پنجم.
- طبری، محمدبن جریر،(1375)،تاریخ طبری،ترجمه ابوالقاسم پاینده،تهران:اساطیر.
- عبدي، بهنام؛ طاهريهشي،علي،(1394)،«مفهوم پردازي مديريت جهادي در پرتو قرآن کريم»، مطالعات بينرشتهاي دانش راهبردي،شماره124،صص139-119.
- عنبری، موسی،(1390)،جامعه شناسی توسعه از اقتصاد تا فرهنگ،تهران: سمت، چاپ اول.
- فورتادو،سلسو،(1357)،توسعه و توسعهنيافتگي،ترجمه گيتي اعتماد،تهران: دانشگاه ملي ايران.
- فیرحی، داود،(1385)،«دولت-شهر پیامبر(ص)»،حقوق،ش73،صص236-183.
- قالیباف، محمدباقر، (1396)،تمرکزگرایی و تمرکززدایی در ایران به سوی طراحی الگوی نیمه متمرکز، تهران: دانشگاه تهران،چاپ اول.
- قالیباف، محمدباقر،(1388)،ایران و دولت توسعهگرا، تهران:وزارت امور خارجه، چاپ اول.
- قالیباف، محمدباقر؛ پوینده، محمدهادی،(1399)،مروری بر مفاهیم جغرافیای انسانی، تهران: انجمن ژئوپلیتیک ایران،چاپ اول.
- قالیباف، محمدباقر؛ پوینده، محمدهادی؛ قرهبیگی، مصیب،(1395)،«پردازش ساخت مفهومی نظری و معناشناختی Stateو عناصر آن»،پژوهشهای جغرافیای سیاسی، شماره2،صص107-79.
- قالیباف، محمدباقر؛ پورموسی، سیدموسی؛ امیدیآوج، مریم،(1390)،«درآمدهای نفتی و توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران»،ژئوپلیتیک، شماره2،صص70-37.
- قلیپور، آرین،(1384)،نهادها و سازمانها(اکولوژی نهادی سازمانها)،تهران: سمت،چاپ اول.
- قوام،عبدالعلي،(1368)، «فرآيند مردمي کردن نظام اداري»،فرآيند مديريت و توسعه،شماره6، صص9-1.
- گودرزی، غلامرضا،(1395)، مصاحبههای تخصصی مدیریت جهادی، تهران: مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران،چاپ اول.
- متوسلی، محمود،(1382)،توسعه اقتصادی،تهران: سمت،چاپ اول.
- محمدينسب، مهدي،(1390)، «کاربرد روش تحقيق تاريخي در مطالعه مديريت»،روششناسي علوم انساني،شماره66،صص140-117.
- معین، محمد،(1371)،فرهنگ فارسی، تهران: امیرکبیر،چاپ هشتم.
- منطقي، محسن،(1395)،«گامي در مديريت جهادي»،اسلام و پژوهشهاي مديريتي،شماره13، صص37-23.
- ميرمحمدي،سيدمحمد؛حسنپور،علياکبر،(1390)،«نظام اداري ايران؛تحليلي بر مشکلات و چالشها»،چشمانداز مديريت دولتي، شماره8، صص22-9.
- النجار، محمدبن محمود،(1956)،الدرة الثمینة فی تاریخ المدینة، قاهره:دارالارقم.
- نوروزي، فريبا؛يارقلي، عليرضا،(1396)،«نگاهي به چالشهاي پيشروي فرهنگ و مديريت جهادي و الزامات آن در ايران»،مطالعات راهبردي علوم انساني و اسلامي،شماره7،صص186-157.
- نوري، روحالله،(1395)،«مديران جهادي،اشتراکات و افتراقات با برنامهريزي رايج»،مديريت در اسلام، شماره29و30،صص50-29.
[1] 1ـ دانشيار مديريت، دانشکده مديريت و معارف دانشگاه امام صادق(ع) (نويسنده مسئول)rgodarzi@yahoo.com
[2] 2ـ کارشناس ارشد علوم قرآن دانشگاه علوم و معارف قرآن کريم
[3] 3ـ دکتراي جغرافياي سياسي دانشگاه تهران
[4] 1ـ این بخش از تفسیر تسنیم تا زمان نگارش این مقاله به چاپ نرسیده و فایلهای صوتی جلسات از پایگاه علوم وحیانی اسراء دریافت شده است. جلسه4سوره صف به تاریخ22/12/1396 و جلسه6سوره معارج به تاریخ26/10/1397. در مجموع این دو جلسه آیت الله جوادی توضیحاتی در خصوص همگانی و راهگشا بودن احکام اسلام حتی مستحبات برای مسلمان و غیر مسلمان ولو مشرکین میفرماید.
[5] 1-برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید:کارگروه بنیادین مدیریت اسلامی،(1395)،نقشه جامع مدیریت اسلامی(نجما)، قم: دانشگاه قم، چاپ اول.
[6] 1- حس مکاني را ميتوان حس منحصر به فرد حاصل از تعاملات انسانها با محيطهاي جغرافيايي در نظر گرفت خواه محيط جغرافيايي خودشان باشد(فضاي جغرافيايي مشترک)يا از طريق ذهني با آن ارتباط برقرار نمايند. هرچقدر اين تعاملات بيشتر باشد حس مکاني نيز قويتر خواهد بود.(قاليباف و پويند،1399: 32)