نگاهي تاريخي بر انتقال از معرفت نفس به معرفت رب در حکمت مشاء و حکمت اشراق
محورهای موضوعی : ریشهشناسی واژگان (اتیمولوژی) فلسفی
1 - دانشگاه حكيم سبزواري
کلید واژه: معرفت نفس معرفت رب «, من عرف نفسه فقد عرف ربه», حکمت مشاء حکمت اشراق اخوانالصفا ,
چکیده مقاله :
سير تكاملي و نتايج مترتب بر معرفت نفس در فلسفه اسلامي از جمله مباحث مهم بشمار ميرود. يكي از مهمترين اين نتايج بحكم حديث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» نيل به شناخت آفريدگار است. تبيين و تفسير اين حديث در مکاتب آغازين فلسفه اسلامي کمتر مورد توجه بوده و شکوفايي شرح و تفسير آن بيشتر به دورههاي تلفيقي و تأليفي در مکتب شيراز و اصفهان تا دورههاي تفوق حکمت متعاليه در ميان متأخران و معاصران برميگردد. اين تحقيق درصدد پرداختن به سابقه اين تبيينها و تحليلها در دو مکتب آغازين فلسفه اسلامي يعني حکمت مشاء و حکمت اشراق و حتي قبل از آن است. تفسير احاديث معرفت نفس در فلسفه اسلامي با نفسشناسي و خودشناسي پيوند دارد و بدينلحاظ براي آن ديرينهيي بسان خود فلسفه در يونان در نظر گرفته شده در کتابهاي فلسفه اسلامي اقوال و عباراتي در اين زمينه به قدما و حکماي يونان نسبت داده شده است و سرآغاز تاريخنگاري در اين زمينه بوده است. نقل اين احاديث و اقوال مشابه آن از همان دوران اوليه فلسفه اسلامي از اخوانالصفا آغاز شده است و بيشتر با تأکيد بر اهميت نفسشناسي و تجرد نفس همراه بوده است که در حکمت مشاء با توجه به برجستگي علمالنفس و نفسشناسي برجستگي مييابد. ابنسينا با استفاده از اين احاديث به اثبات مهمترين مسئله نفسشناسي خود يعني تجرد نفس ميپردازد و از آنها بعنوان تأييدي ديني براي اثبات اين امر در برابر ديدگاه متکلمان دال بر جسماني بودن نفس بهره ميگيرد. در حکمت اشراق با توجه به بنيادين بودن بعد معرفتشناختي نفس، رويکرد اساسيتري به ارتباط ميان معرفت نفس و معرفت رب پيدا ميشود و بعنوان برهاني براي اثبات وجود خدا و صفات او معرفي ميگردد؛ برهاني که بر ديگر براهين اولويت دارد. آنچه در اين گذار تاريخي نمايان است، تقرير حاکي از امکان معرفت نفس و امکان انتقال از آن به معرفت رب است که در اشراقيترين وجه آن ذومراتب دانسته ميشود.
The development and consequences of self-knowledge is one of the important discussions in Islamic philosophy. One of the most noteworthy of these consequences, according to the hadith of “One who has self-knowledge verily knows God”, is to know the Creator. The explanation and interpretation of this hadith was not taken seriously in earlier schools of Islamic philosophy. In fact, it was not until the early periods of the Schools of Shiraz and Isfahan up to the period of the dominance of the Transcendent Philosophy among contemporary thinkers that great attention was devoted to clarifying and interpreting it. This paper is intended to discuss the background of these explanations and analyses in two of the early schools of Islamic philosophy, Peripatetic and Illuminationist philosophies, and even in those preceding them. The interpretation of the hadiths on self-knowledge in Islamic philosophy is united with psychology. That is why its background is traceable to Greek philosophy. In books on Islamic philosophy, some ideas and words have been attributed in this regard to Greek early philosophers, who are considered to mark the beginning of writing the history of this issue. The narration of these hadiths and similar words began during the first periods of Islamic philosophy with Ikhwan al-Safa (Brethren of Purity). They mainly focused on the importance of self-knowledge and the immateriality of the soul, which is more prominent in the Peripatetic philosophy considering the significance of psychology and self-knowledge in this school. Through relying on these hadiths, Ibn Sina demonstrated the most important problem of self-knowledge, that is, the immateriality of the soul, and uses it as a religious confirmation of this point versus the view of mutikallimun as to the corporeality of the soul. In Illuminationist philosophy, given the fundamental status of the dimension of the epistemology of the soul, a more basic approach to the relationship between self-knowledge and the knowledge of God is observed. This approach is introduced as an argument in order to demonstrate the existence of God and His attributes; it is an argument which is indeed superior to other arguments. What is clearly witnessed in this historical process is an interpretation referring to the possibility of self-knowledge and the possibility of the move from that knowledge to the knowledge of God, which is considered to be gradational in its most Illuminationist explanation.
قرآن كريم.
آمدي، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات تبليغات اسلامي، 1361.
آملي، سيد حيدر، تفسير المحيط الاعظم و البحر الخضم، تحقيق سيد محسن موسوي تبريزي، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، چ 3، 1422ق.
آملي، سيد حيدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1368.
ابن ابيالحديد، شرح نهجالبلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت، داراحياء الکتب العربيه، قم، کتابخانة آيتالله مرعشي، 1967م.
ابن ابيجمهور احسائي، عوالي اللئالي، تحقيق مجتبي عراقي، قم، سيدالشهداء، 1405 ق/ 1985م.
ابنرشد، محمد بن احمد، تلخيص کتاب مابعدالطبيعه، تحقيق و مقدمه عثمان امين، تهران، انتشارات حکمت، 1377.
ابنرشد، محمد بن احمد، رساله مابعدالطبيعه، مقدمه، تصحيح و تعليق رفيق العجم و جيرار جهام، بيروت، دارالفکر، 1994م.
ابنسينا، حسين بن عبدالله، رسائل، قم، انتشارات بيدار، 1400ق.
ابنسينا، حسين بن عبدالله، رساله احوال النفس، مقدمه و تحقيق فؤاد الاهواني، پاريس، داربيبليون، 2007م.
ابنسينا، حسين بن عبدالله، رساله في معرفة النفس، تعليق محمد ثابت الفندي، المشرق، س 33، تموز و آب و ايلول 1934، ش 7 و 8 و 9، ص 324-336.
ابنسينا، حسين بن عبدالله، رساله نفس، مقدمه، حواشي و تصحيح موسي عميد، همدان، دانشگاه بوعلي سينا، چ 2، 1383.
ابنعربي، محييالدين، الفتوحات المکيه (4 جلدي)، بيروت، دارصادر، بيتا.
ابنعربي، محييالدين، الرسالة الوجوديه في معني قوله صلي الله عليه و سلم «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، قاهره، بينا، 1973م.
خراساني، شرفالدين، «ابن عربي»، دائرة المعارف بزرگ اسلامي، زير نظر کاظم موسوي بجنوردي، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، ج4، 1370ش.
بحراني، ابن ميثم، شرح منة کلمة للأميرالمؤمنين، تصحيح و تعليق ميرجلالالدين حسيني ارموي، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه، بيتا.
اخوانالصفا، رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا، بيروت، الدار الاسلاميه، 1412ق .
الهبداشتي، علي، «من عرف نفسه فقد عرف ربه» بررسي و تحليل حديث تلازم معرفت نفس و معرفت رب از ديدگاه عالمان شيعه، مطالعات اسلامي: فلسفه و کلام، س 44، بهار و تابستان 1391، ص 31-45.
برن، ژان، سقراط، ترجمه سيد ابوالقاسم پور حسيني، ويراسته احمد سميعي، تهران، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1366.
بلياني، اوحدالدين عبدالله بن مسعود، في بيان معني قول النبي صلي الله تعالي عليه و سلم: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، المکتبةالمصطفي الالکترونيکية، www.al-mostafa.com.
تنکابني، سيد محمدمهدي، «شرح حديث: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»»، تصحيح مهدي مهريزي، گاهنامة ميراث حديث شيعه، ش 1، 1377ش، ص 141-172.
جندي، مؤيدالدين، شرح فصوص جندي، بينا، بيتا.
حسنزاده آملي، حسن، انه الحق، قم، انتشارات قيام، 1373.
خوارزمي، تاج الدين حسينبن حسن، شرح فصوصالحکم، تهران، انتشارات مولي، چ 2، 1370.
خوشصحبت، مرتضي؛ جعفري، محمد، تبيين برهان معرفت نفس بر مبناي حديث «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، معرفت کلامي، س 2، ش 2، تابستان 1390، ص 79-110.
دواني، جلالالدين محمد بن اسعد، ثلاث رسائل، تحقيق سيداحمد تويسرکاني، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1411 ق.
رحيميان، سعيد، «ارتباط خودشناسي و خداشناسي در عرفان ابن عربي»، فصلنامه انجمن معارف اسلامي ايران، س 1، ش 3، تابستان 1384، ص 11- 43.
رحيميان، سعيد، «پيوند خودشناسي و خداشناسي در عرفان ابن عربي و بوناونتوره»، قبسات، ش 55، بهار 1389، ص 145-170.
سبزواري، حاج ملاهادي، شرح المنظومه، تصحيح و تعليق حسن حسنزاده آملي، تهران، نشر ناب، 1369-1379.
سيوطي، جلالالدين عبدالرحمن، القول الاشبه في حديث «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، المکتبة المصطفي الالکترونيکية، www.al-mostafa.com.
شهرزوري، شمسالدين محمد، رسائل الشجرة الالهية في علوم الحقايق الربانية، مقدمه، تصحيح و تحقيق نجفقلي حبيبي، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفه ايران، 1383.
شهرزوري، شمسالدين محمد، شرح حکمةالاشراق، مقدمه و تحقيق حسين ضيائي تربتي، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1373.
سهروردي، شهابالدين يحيي، التلويحات، مجموعه مصنفات شيخاشراق، ج 1، تصحيح و مقدمه، هانري کربن، سيدحسين نصر و نجفقلي حبيبي، تهران مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چ 2، 1375.
سهروردي، شهابالدين يحيي، مجموعه مصنفات شيخاشراق، 4 ج، تصحيح و مقدمه هانري کربن، سيدحسين نصر و نجفقلي حبيبي، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چ 2، 1375.
سهروردي، شهابالدين يحيي، المشارع و المطارحات، مجموعه مصنفات شيخاشراق، ج 1، تصحيح و مقدمه هانري کربن، سيدحسين نصر و نجفقلي حبيبي، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چ 2، 1375.
شيرازي، قطبالدين، شرح حکمةالاشراق، باهتمام عبدالله نوراني و مهدي محقق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1383.
شيرزاد، امير، تبيين حکمي و عرفاني حديث «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، مقالات و بررسيها، زمستان 80، ش 7، ص 201-222.
صلواتي، عبدالله، «تبيين عرفاني و حکمي حديث شريف «من عرف نفسه فقد عرف ربه» نزد حضرت امام خميني(ره)، صدرالمتألهين و ابن عربي»، آيينه پژوهش، ش 79، فروردين و ارديبهشت 82، ص 60-71.
طالبزاده، حميد؛ ميرزايي، عليرضا، «چگونگي گذر از خودشناسي به خداشناسي از ديدگاه ملاصدرا و علامه طباطبايي»، انسانپژوهي ديني، ش 25، بهار و تابستان 1390، ص 89-109.
طباطبايي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، چ 5، 1417ق .
طوسي، خواجه نصيرالدين، تصورات يا روضةالتسليم، تصحيح ايوانف، تهران، نشر جامي، 1363.
طوسي، خواجه نصيرالدين، شرح الاشارات و التنبيهات مع المحاکمات، قم، نشر البلاغه، 1375.
علوي عاملي، سيداحمد، المعارف الالهيه (شرح حديث من عرف نفسه)، تصحيح مهدي مهريزي، گاهنامه ميراث حديث شيعه، ش 12، 1383، ص 11-30.
غزالي، ابوحامد محمد، مجموعه رسائل، بيروت، دارالفکر، 1416ق.
فخررازي، کتاب النفس و الروح و شرح قواهما، تحقيق محمد صغير معصومي، تهران، بينا، 1406ق.
فلاح، محمد جواد، «تحليلي از چگونگي دلالت روايت معرفت نفس بر خداشناسي»، انديشه نوين ديني، س 3، ش 10، پاييز 1386، ص 101- 123.
قيصري، محمد داود، شرح فصوصالحکم، بکوشش سيد جلالالدين آشتياني، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1375.
کاشاني، عبدالرزاق، شرح فصوصالحکم، قم، انتشارات بيدار، چ 4، 1370.
کاکايي، قاسم، «شيراز مهد حکمت زادگاه ملاصدرا»، خردنامه صدرا، شهريور 1384، ش 2، ص 63-69.
کاکايي، قاسم، «کيفيت شناخت و وصال خدا از طريق شناخت نفس از ديدگاه دو عارف مسلمان و مسيحي»، انديشه ديني، دوره دوم، ش 3 (پياپي 7)، ص 67-94، بهار 1380.
مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، داراحياء التراث العربي، 1403ق/ 1983م.
ملاصدرا، اسرارالآيات و انوارالبينات، تصحيح، تحقيق و مقدمه محمدعلي جاودان؛ باشراف استاد سيد محمد خامنهاي، تهران، انتشارات بنياد حكمت اسلامي صدرا، 1389.
ملاصدرا، المبدأ و المعاد، تصحيح، تحقيق و مقدمه محمد ذبيحي و جعفر شاهنظري؛ باشراف استاد سيد محمد خامنهاي، تهران، انتشارات بنياد حكمت اسلامي صدرا، زمستان 1381.
ملاصدرا، مفاتيحالغيب، تصحيح، تحقيق و مقدمه نجفقلي حبيبي؛ باشراف استاد سيد محمد خامنهاي، تهران، انتشارات بنياد حكمت اسلامي صدرا، 1386.
De Bore, The History of Philosophy in Islam, Translated by Edward R. Jones, London: Luzac and Co., 1903; repriwted by: New York: Dover Publications, inc., 1967.
Farrukh, Omar A., “Ikhwan al-Safa”, in A History of Islamic Philosophy, ed., M.M.Sharif, vo1. Wisbaden: Otto Harrasowitz, 1963.
Nasr, Seyyed Hossein, “The School of Ispahan”, in A History of Islamic Philosophy, ed. M.M. Sharif, vol. 2, Wisbaden: Otto Harrasowitz, 1966.
Ziai, Hossein, “Shihab al-Din Suhrawardi: Founder of Illuminationist School”, in A History of Islamic Philosophy, Part 1, ed. Seyyed Hossein Nasr and Oliver Leaman, Qum: Ansariyan Publication, 1380/ 2001.