-
دسترسی آزاد مقاله
1 - خوانش هرمنوتيكي- بينامتني بیتی از دیوان حافظ بر مبناي نظريۀ بينامتني «مايكل ريفاتر»
دکتر سید علی قاسمزاده علی اکبر فخرواین جستار بر آن است تا با تكيه و تأكيد بر بیت «از حیای لب شیرین تو ای چشمة نوش/ غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست»، لايههاي معنايي پنهان متن را بر اساس رویکرد تحليل هرمنوتيكي- بینامتنی مورد نظر «مايكل ريفاتر» واکاوی نماید. اساس رويكرد هرمنوتيكي ساختارگرايانة ريفاتر چکیده کاملاین جستار بر آن است تا با تكيه و تأكيد بر بیت «از حیای لب شیرین تو ای چشمة نوش/ غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست»، لايههاي معنايي پنهان متن را بر اساس رویکرد تحليل هرمنوتيكي- بینامتنی مورد نظر «مايكل ريفاتر» واکاوی نماید. اساس رويكرد هرمنوتيكي ساختارگرايانة ريفاتر بر اين اصل استوار است كه وجوه بينامتني شعر، به كمك نادستوريها (قاعدهگريزيهاي ادبي) در گذر از سطح اوليۀ معنا (خوانش خطي) به سطح زيرين و ژرف ساخت شعر (خوانش غيرخطي) آشكار ميشود. به عقيدة او، تلميح يا نقل قول، هيپوگرامي است كه پيشتر در متني ديگر به فعليت رسيده است و در متن حاضر به سبب نوع خوانش مخاطب، بازيابي و دلالتهاي آن كشف ميگردد. از نتایج كاربست چارچوب نظري ريفاتر برميآيد كه ماتريس انديشة حافظ در اين بيت، غنايي و رمانتيك است و هيپوگرام آن نيز كاملاً همسو و متناظر با معيارهاي آن ماتريس بنا شده است. خواننده در فرايند خوانش، از سطح بينامتنيت آشكار به منظومة خسرو و شيرين نظامي (هيپوگرام كليشهاي و توصيفي)، با ياري هيپوگرامهاي پيش فرض و معناييِ ذهن خويش، به كشف لايههاي معنايي زيرين متن رهنمون ميشود. در واكاوي زيرساخت معنايي متن، گويا حافظ با استفاده از تمام ظرفيتهاي معناآفريني ايهام و جادوي مجاورت واژگان، در پي بازنمايي نوع مخاطبه و معاشقه با محبوب آرماني خويش است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - تحلیل شعر «خضر کجاست» سرودة تقی پورنامداریان بر مبنای رویکرد بینامتنی
همایون جمشیدیاندر این مقاله، شعر «خضر کجاست» سرودۀ تقی پورنامداریان، به لحاظ بینامتنی تحلیل می شود. هدف از این تحقیق علاوه بر تبیین نسبت تصاویر این شعر با شعر کلاسیک، نشان دادن ارتباط عناصر ژانرهای عرفانی، حماسی، غنایی و چگونگی ترکیب آنها در آفرینش شعر عاشقانۀ معاصر است. واژۀ «خضر»، د چکیده کاملدر این مقاله، شعر «خضر کجاست» سرودۀ تقی پورنامداریان، به لحاظ بینامتنی تحلیل می شود. هدف از این تحقیق علاوه بر تبیین نسبت تصاویر این شعر با شعر کلاسیک، نشان دادن ارتباط عناصر ژانرهای عرفانی، حماسی، غنایی و چگونگی ترکیب آنها در آفرینش شعر عاشقانۀ معاصر است. واژۀ «خضر»، دلالتهای عرفانی و اسطوره ای را تداعی می کند. با توجه به ویژگی خضر که دستگیر گم شدگان است، انتظار می رود گویندۀ عبارت «خضر کجاست»، در وادی های سیر و سلوک سرگردان باشد. چنین دلالت هایی در واژگان و عبارتهایی چون «ظلمات»، «آب حیات» و «بیابان شب» نیز دیده می شود. از سوی دیگر با توجه به مضمون شعر، این پرسش مطرح می شود که چگونه اجزای شعر و دلالتهای معنایی مختلف آن در کنار یکدیگر قرار گرفته است؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که این شعر در ژانر غنایی و توصیف معشوق زمینی است، اما نشانه هایی از دیگر ژانرها در آن دیده می شود. راوی شعر همچون قهرمان حماسی، مراحل سختی را برای رسیدن به مقصود پشت سر می گذارد، مثلاً از سرزمین تاریکی ها می گذرد. بندهای چهارگانۀ شعر، تداعی گر چهار فصل سال اند. این فصل ها همچون زمان اساطیری دوری اند و سیر خطی ندارند. همگام با گردش این فصول، فراق و وصال شکل میگیرد. این شعر حاصل تلاقی و تداعی ژانرهای گوناگونی است که از ناخودآگاه شاعرِ زیسته در آن عوالم فرهنگی، مجال ظهور یافته است. در این مقاله از روش بینامتنی در تحلیل شعر استفاده شده است و با مقایسه و تحلیل عناصر ژانرهای مختلف، نسبت آنها با یکدیگر در ایجاد متنی منسجم و ساختارمند بررسی شده است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - نقدِ نظریهزدگی: کاربست نادرست نظریهها با تأکید بر مقالات مربوط به آراء باختین
عیسی امنخانيپژوهش هایی که بر پایۀ یکی از نظریه های ادبی (فرمالیسم، ساختارگرایی، روایتشناسی، شالودهشکنی و...) صورت گرفته، با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و جامعۀ دانشگاهی روبه رو شده است. این رشد تصاعدی، منتقدانی نیز داشته و دارد. هر یک از آنان به دلایلی، پذیرش و کاربست بی چون و چکیده کاملپژوهش هایی که بر پایۀ یکی از نظریه های ادبی (فرمالیسم، ساختارگرایی، روایتشناسی، شالودهشکنی و...) صورت گرفته، با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و جامعۀ دانشگاهی روبه رو شده است. این رشد تصاعدی، منتقدانی نیز داشته و دارد. هر یک از آنان به دلایلی، پذیرش و کاربست بی چون و چرای این نظریه ها را نادرست دانسته، خواستار نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه به این نظریهها همچنین مقالات و کتاب هایی هستند که بر پایۀ آنها انتشار یافته اند. مقالۀ حاضر نیز نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه دارد به پژوهش هایی (مقالات) که بر اساس آرا و آثار «میخائیل باختین» (منطق مکالمه و بینامتنیت) نوشته و منتشر شده است. نتیجۀ این بررسی نشان می دهد که عمدۀ این مقالات ضعف-های اساسی و متعددی دارد که اصلی ترین آنها عبارتند از: بی توجهی به بسترها و پیشفرضهایی که این نظریه ها در آن بالیده اند، انتخاب نادرست نظریه ها (بینامتنیت به جای ساختارگرایی، بینامتنیت به جای نقد منابع، منطق مکالمه به جای تبارشناسی)، ساده سازی، تصادفی بودن ارتباط نظریه و متن، برخورد ارزش مدارانه و نادیده گرفتن واقعیت ها. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - تحلیل روششناختی مسئلۀ تأثیر و تأثر ادبی در سخن و سخنوران فروزانفر
احمد خاتمی مریم مشرف الملک اعظم سعادتهمزمان با طرح آرای باختین دربارۀ «منطق مکالمه» در اوایل قرن بیستم که مقدمۀ وضعِ نظریۀ بینامتنیت توسط ژولیا کریستوا در دهۀ 60 میلادی گردید، بدیعالزمان فروزانفر در تألیف سخنوسخنوران، رویکردی انتقادی پدید آورد که بعدها عبدالحسین زرینکوب مبانی نظری آن را ذیل عنوان «نقد ن چکیده کاملهمزمان با طرح آرای باختین دربارۀ «منطق مکالمه» در اوایل قرن بیستم که مقدمۀ وضعِ نظریۀ بینامتنیت توسط ژولیا کریستوا در دهۀ 60 میلادی گردید، بدیعالزمان فروزانفر در تألیف سخنوسخنوران، رویکردی انتقادی پدید آورد که بعدها عبدالحسین زرینکوب مبانی نظری آن را ذیل عنوان «نقد نفوذ» در کتاب نقد ادبی تبیین کرد. این پژوهش میکوشد چگونگی عملکرد فروزانفر را در ایجاد روشی منسجم برای بیان تأثیر و نفوذِ صوری و محتوایی در شعر فارسی تبیین کند و ضمن مقایسۀ آن با روش «نقد نفوذ»، آن را بهمثابه یک رویکرد انتقادی مستقل معرفی نماید. فروزانفر با دخل و تصرف در مبحث کهن سرقات ادبی، آن را به ابزاری کارآمد و کاربردی برای توصیف چگونگی تأثیرگذاریهای ادبی در شعر فارسی تبدیل کرد و با وجود فاصله از خاستگاه نظری بینامتنیت، مفاهیمی مشابه با آن را در تحلیل روابط ادبی در شعر و تعیین نقش و جایگاه شاعران در بستر تاریخ بهکار برد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - کارکرد گفتمانیِ واژۀ زندیق: ادبیاتِ پهلوی و نوشتههای عربی و فارسی
علیرضا حیدری مجتبی منشیزاده فائزه فرازنده پوردر این مقاله، با بهرهگیری از رویکردهای مرتبط به تحلیلگفتمان انتقادی، کارکرد واژۀ «زندیق» در طول زمان مطالعه شده است. ظاهراً این واژه در ادبیات پهلویِ ساسانی، نخستینبار در کتیبههای موبد متعصب زرتشتی، کرتیر، به کار رفته است و به مانویانی اطلاق شد که این موبد، آنان ر چکیده کاملدر این مقاله، با بهرهگیری از رویکردهای مرتبط به تحلیلگفتمان انتقادی، کارکرد واژۀ «زندیق» در طول زمان مطالعه شده است. ظاهراً این واژه در ادبیات پهلویِ ساسانی، نخستینبار در کتیبههای موبد متعصب زرتشتی، کرتیر، به کار رفته است و به مانویانی اطلاق شد که این موبد، آنان را سرکوب و کشتار میکرد. واژۀ «زندیق» سپس در ادبیات پهلوی، عربی و فارسی، برای طرد و سرکوب مخالفان عقیدتی به کار برده شد. احتمالاً با تلاش موبدان ساسانی، ارتباط «زند» در واژۀ «زندیق» با ریشۀ اوستائیِzan- به معني «دانستن» پنهان شده بود، که تبیین این نظر تازه، در مقالۀ حاضر، مبتنی بر تقسیمبندی فوکو (1970) از روشهای طرد در گفتمان بوده است. در این تحقیق روشن میگردد که بنابرالگوی سهلایهایِ فرکلاف (1995) در تحلیلِ گفتمانی و «بینامتنیت»، با اتکا به متون یک دوره،کارکردِ گفتمانیِ واژهای چون «زندیق» درک نمیشود. همچنین معلوم خواهد شد که در گذرِ زمان، دامنۀ طرد با «زندقه»، در گفتمانها گستردهتر میگردد و رهبران هر گفتمان در کنار پیروان خود، برای کسبِ هژمونی در ایدئولوژی خود، غالباً مخالفانشان را با اتهام «زندقه» طرد میکردند. این مدعا بنابر نظریۀ گفتمان لاکلائو- موفه (1985) روشن میگردد و نیز مشخص میشود که با عناصر متفاوت، مفاهیمی برای «زندیق» از همان گفتمان فقهیِ عصرساسانی تا دورههای بعدی پدید آمد و معنی و کاربرد «زندیق» از مفسر اوستا به مبدِعِ عاملِ گمراهی، همارز با جادوگر در گناه و... دگرگون شد. بدین ترتیب، دلالتهای فقهاللغوی، بییاریِ تحلیلگفتمان انتقادی در فهم «زندیق» و کاربردش، کارساز نیستند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
6 - تحلیل تداوم سازهها و ساختارهای سیاست ایران شهری در اندرزنامههای ایرانی و اسلامی (مطالعه موردی: عهد اردشیر و سیاستنامه خواجه نظامالملک طوسی)
محدثه جزائی روح الله اسلامیسنت اندرزنامهنویسی از سنتهای دیرپای ایرانی است که درباره تداوم این سنت در ایرانِ اسلامی نمیتوان تردید نمود. در این نوشتار به منظور کشف سازهها و ساختارهای تداوم سیاست ایران شهری، «عهد اردشیر» به عنوان نماینده اندرزنامههای ایران باستان و «سیر الملوک» یا «سیاستنامه» خ چکیده کاملسنت اندرزنامهنویسی از سنتهای دیرپای ایرانی است که درباره تداوم این سنت در ایرانِ اسلامی نمیتوان تردید نمود. در این نوشتار به منظور کشف سازهها و ساختارهای تداوم سیاست ایران شهری، «عهد اردشیر» به عنوان نماینده اندرزنامههای ایران باستان و «سیر الملوک» یا «سیاستنامه» خواجه نظام الملک به عنوان اندرزنامه شاخصِ ایرانی- اسلامی با استفاده از روش بینامتنیت مورد بازخوانی قرار گرفته است. بینامتنیت مدعی است که هر متنی از گذشته و اکنون جدا نیست و نمیتوان به متن به عنوان یک نظام بسته و خودبسنده نگریست. هر نوشته حامل مفاهیمی از گذشته و تحت تأثیر فهم اکنون خواننده است. بر این اساس گفتهها همگی مکالمه بنیاد بوده، معنا و منطقشان وابسته به آنچه پیشتر گفته شده و نیز نحوه دریافت آتی آنها از سوی دیگران خواهد بود. در حقیقت متون بازتاب دهنده واقعیتهای سیاسی- اجتماعی دوران خود هستند که به گونهای گفت وگومند یا خودگومند در نوشتهها منعکس میشوند. نویسندگان پس از توضیح نظریه بینامتنیت و با استفاده از این روش میکوشند تا نشان دهند که سازههایی همچون کیفیت حکمرانی و تأکید بر جنبه فرهمند شاه، پیوستگی دین و سیاست، اهمیت نهاد وزارت، گماشتن جاسوس و همچنین ساختارهایی چون سیاست متافیزیکی، ساخت استبدادی و پدرسالار حکومت از یکسو بر وجود رابطه بینامتنی بین این دو متن تأکید می کند و از سوی دیگر امکان تداوم اندرزنامه نویسی را توجیه پذیر می سازد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
7 - سیاستنامهنویسی و چرخش گفتمانی اندیشه سیاسی ایران؛ تحلیل کنش گفتار «سیر الملوک»
حمدالله اکوانینسبت نقش مؤلف و زمینه اجتماعی در چرخش گفتمانی اندیشه سیاسی اسلام و ایران دوره میانه اسلامی، موضوعی شایسته بررسی است. زمینههای اجتماعی قرنهای سوم تا پنجم ه.ق، بسترهایی را ایجاد کرد که از درون آن، الزامات تحول اندیشه سیاسی اسلام و ایران و چرخش گفتمانی آن شکل گرفت. در وا چکیده کاملنسبت نقش مؤلف و زمینه اجتماعی در چرخش گفتمانی اندیشه سیاسی اسلام و ایران دوره میانه اسلامی، موضوعی شایسته بررسی است. زمینههای اجتماعی قرنهای سوم تا پنجم ه.ق، بسترهایی را ایجاد کرد که از درون آن، الزامات تحول اندیشه سیاسی اسلام و ایران و چرخش گفتمانی آن شکل گرفت. در واکنش به تحولات و زمینههای سیاسی جامعه اسلامی- ایرانی این دوره، سه گونه اندیشه ورزی درباره خلافت- سلطنت شاهد هستیم؛ ابوالحسن ماوردی با طرح اندیشه خلافت اسلامی به دنبال حفظ خلافت؛ امام محمد غزالی ضمن تلاش برای توجیه شرعی قدرت امرا و سلاطین به دنبال آشتی خلافت و سلطنت و در نهایت خواجه نظام الملک طوسی با نظریه شاهی از نظم خلافت-محور گذر نموده و گفتمانی جدید را صورتبندی کرده است. چنین منازعهای در متن «سیرالملوک» قابل بازیابی است. در این متن، منازعه سه گفتمان اندیشه سیاسی قابل بازیابی است: گفتمان خلافت، گفتمان شاهی و گفتمان دینی مقاومت. این مقاله این فرض را به آزمون میگذارد که خواجه نظام الملک در متن سیر الملوک، نقش «سوژگی سیاسی» را در تحول گفتمانی از شریعت نامه به اندرزنامه بازی کرده است. او در متن سیرالملوک، از سه استراتژی زبانی برای ایفای نقش موقعیت سوژگی بهره میگیرد: «کم رنگ سازی» که از طریق آن در بازنماییها، خلیفه و ارکان ساختاری آن را به «حاشیه» میراند؛ «طرد» که از طریق آن، گفتمانهای دینی مقاومت را در زنجیره نفی گفتمانی قرار میدهد و «برجستهسازی» که از طریق آن، گفتمان شاهی را «صورتبندی» میکند. روش تحلیل در این مقاله، تلفیقی از نظریه گفتمان «لاکلائو» و «موفه» برای سطح کلان تحلیل و رویکرد گفتمان سطح خرد «ون لوون» است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
8 - عناصر بینامتنی و سیلان ذهن در آثار محمود اکبرزاده و محمدرضا شمس
مریم غفاری جاهدجریان مدرنیسم در ایران پدیدهای تازه ا.ست که مورد توجه برخی نویسندگان قرار گرفته و با الگوپذیری از ادبیات غرب، آثاری پدید آوردهاند که در مواردی موفق بودهاست. با توجه به این که مدرنیسم هنوز در ادبیات داستانی بزرگسال ایران جای خود را چنانکه باید پیدانکرده، ورود آن به اد چکیده کاملجریان مدرنیسم در ایران پدیدهای تازه ا.ست که مورد توجه برخی نویسندگان قرار گرفته و با الگوپذیری از ادبیات غرب، آثاری پدید آوردهاند که در مواردی موفق بودهاست. با توجه به این که مدرنیسم هنوز در ادبیات داستانی بزرگسال ایران جای خود را چنانکه باید پیدانکرده، ورود آن به ادبیات کودک، به سختی میتواند مورد پذیرش قرارگیرد. از سویی، عدم توجه نویسندگان به شرایط سنّی کودک و نوجوان و گرایش به ابهام و ایجاز، درک مفهوم متن را برای این قشر غیر ممکن ساختهاست. در این پژوهش با هدف شناخت ویژگیهای مدرنیستی ادبیات کودک در دهههای اخیر و جنبههای نوآوری نویسندگان، داستانهای محمود اکبرزاده و محمدرضا شمس را از جهت کاربرد عناصر مدرن با تأکید بر بینامتنیت و سیّال ذهن بررسیکرده و به این نتیجه رسیدهایم که محمود اکبرزاده در حوزۀ داستاننویسی مدرن، دارای نوآوریهایی است و بیشترین عناصر بینامتنی در آثارش عبارت از فراداستان و فولکلور بوده و در مواردی از جریان سیّال ذهن برای روایت داستان سود جستهاست. عناصر بینامتنی محمدرضا شمس نیز بیشتر شامل باورهای عامیانه، فولکلور و اسطورههاست و از جریان سیّال ذهن به وفور استفاده نمودهاست. بنابراین، آثار وی، پیچیده تر از آثار محمود اکبر زاده است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
9 - بررسی رابطه ترامتنی غزل رهی معیری با سعدی
هوشنگ محمدی افشار مبین صالحی نیاچکیده سخنوران برجستة ادب فارسی هرکدام در برخی از انواع ادبی دستی توانا داشته اند. به گونه ای که آن نوع ادبی را به شاخص و معیاری برای آثار ادبی دیگر تبدیل کرده اند و آثارشان به عنوان مادر متن مورد توّجه شاعران، نویسندگان و دیگر هنرمندان قرار گرفته است. از جملة این سخ چکیده کاملچکیده سخنوران برجستة ادب فارسی هرکدام در برخی از انواع ادبی دستی توانا داشته اند. به گونه ای که آن نوع ادبی را به شاخص و معیاری برای آثار ادبی دیگر تبدیل کرده اند و آثارشان به عنوان مادر متن مورد توّجه شاعران، نویسندگان و دیگر هنرمندان قرار گرفته است. از جملة این سخنوران بزرگ، از «سعدی شیرازی» – استاد مسلّم غزل فارسی – می توان نام برد. بسیاری از غزلسرایان در شیوة شاعری خود متأثر از سبک سخن سعدی هستند. یکی از غزلسرایان معاصر که در شیوة سخن پردازی و انتخاب واژگان، ترکیبات، مضمون، محتوا و نوع نگاه بیش تر از دیگران از سعدی متأثر است، «محمّدحسن رهی معیّری» (1347 – 1288) است. این مقاله سعی دارد کیفیّت تأثیرپذیری رهی معیّری از سعدی در غزل را بر مبنای نظریة «ترامتنیت ژرار ژنت» بررسی و تحلیل کند. این نظریه کلیة روابط یک متن با متون دیگر را بررسی و بیان می کند و کیفیّت تأثیر و تأثر «پیش متن» و «بیش متن» را مشخص و وجوه آن را متمایز می سازد. آنچه از نتایج این گفتار حاصل شده ، عبارت است از: چگونگی برخورد رهی با غزل سعدی و استفاده از واژه ها و ترکیبات به شکل صریح و غیر صریح، پردازش مضمون و موضوع، نوع نگاه و برداشت رهی از شعر سعدی در موضوعات متفاوت و کیفیّت تقلید یا تغییر نگاه به مضامین شعری سعدی که به شیوة تحلیلی - توصیفی بر اساس روش کتابخانه ای تنظیم گردیده است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
10 - جستاری در ارتباط بینامتنی قصیدۀ ایوان مدائن خاقانی و سینیۀ بحتری
حامد صافییولیا کریستوا اصطلاح بینامتنیت را نخستین بار در سال 1966 مطرح کرد، امّا از نظر او و رولان بارت که بنیانگذاران اصلی این نظریه بودند، بینامتنیت به عنوان دیدگاهی روشمند برای بررسی و ردیابی تأثیر یک متن در متن دیگر نبود . بنابراین مطالعات آنها هیچ گاه به روشی برای مقایه و چکیده کاملیولیا کریستوا اصطلاح بینامتنیت را نخستین بار در سال 1966 مطرح کرد، امّا از نظر او و رولان بارت که بنیانگذاران اصلی این نظریه بودند، بینامتنیت به عنوان دیدگاهی روشمند برای بررسی و ردیابی تأثیر یک متن در متن دیگر نبود . بنابراین مطالعات آنها هیچ گاه به روشی برای مقایه و تحلیل ارتباط متون نینجامید. نسل دوم نظریهپردازان بینامتنیت مانند لوران ژنی، ژنت و ریفاتر تلاش کردند تا بینامتنیت را کاربردیتر کنند. آنها به دنبال جستجو و کشف تأثیر متون بر یکدیگر بودند. از این منظر، بینامتنیّت اخیر را میتوان وجه متکامل ادبیات تطبیقی دانست که در تلاش بررسی تأثیر متون بر یکدیگر است؛ بدون توجّه به اینکه این متون به یک یا چند فرهنگ متعلّق باشند. در واقع، ادبیات تطبیقی نیز به دنیال دریافتن تأثیر و تأثر متون در ارتباط با یکدیگر است. در این مجال با بررسی سخن این دو شاعر پیرامون ایوان کسری در دو سطح فنون ادبی و مضمون ابیات و ترسیم نمودار آرایههای به کار رفته، سطح پرداختن به وصف در دو قصیده سنجیده شده است. بنابراین ضمن مقایسه و تطبیق این دو متن، این نتیجه حاصل شد که بر خلاف نظر پژوهشگران، قصیدۀ ایوان مدائن خاقانی فاقد ارتباط بینامتنی با سینیۀ بحتری است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
11 - بررسی ابعاد بینامتنیت واژگانی و تصویری شفیعی کدکنی با اخوان و شاملو
سونیا حسنی سیف الدین آب برین برات محمدیمحمدرضا شفیعی کدکنی از شاعران معاصر است که در شعر خود رابطة بینامتنی گستردة درزمانی و همزمانی داشته است؛ او هم به شکلی گسترده از میراث غنی ادب فارسی در شعر خود سود جسته و روابط بینامتنی گستردهای با شاعران سنّتی فارسی و بخصوص حافظ داشته و هم آشنا به جریانات شعری معاصر و چکیده کاملمحمدرضا شفیعی کدکنی از شاعران معاصر است که در شعر خود رابطة بینامتنی گستردة درزمانی و همزمانی داشته است؛ او هم به شکلی گسترده از میراث غنی ادب فارسی در شعر خود سود جسته و روابط بینامتنی گستردهای با شاعران سنّتی فارسی و بخصوص حافظ داشته و هم آشنا به جریانات شعری معاصر و شاعران برجستة معاصر بوده و روابط بینامتنی در سطوح مختلف با شاعران معاصر داشته است. روابط بینامتنی او با شعر سنّتی، بسیار مورد کاوش قرار گرفته و مظاهر این رابطة بینامتنی توسط پژوهشگران، مورد بررسی و مداقّه قرار گرفته است. با توجه به حجم قابل توجه پژوهشها در زمینة رابطة بینامتنی درزمانی، رابطة بینامتنی شفیعی کدکنی با شاعران معاصر چندان مورد پژوهش قرار نگرفته است و به شکلی بسیار گذرا و خلاصه وار اشاراتی به آن شده است. در پژوهش حاضر، با نظر به خلأ موجود در این بخش، تلاش شد تا رابطة بینامتنی شفیعی در ساحت واژگان و تصاویر شعری با دو تن از شاعران برجستة معاصر؛ مهدی اخوان ثالث و احمد شاملو مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد و ابعاد رابطة بینامتنی او با این شاعران در این دو ساحت با پرداختن به نمودها و مظاهر این رابطه، آشکار گردد. نتیجة پژوهش روشن میسازد که رابطة بینامتنی با شعر معاصر نیز بخش قابل توجّهی از رابطة بینامتنی شفیعی کدکنی را شامل میشود. پرونده مقاله