-
دسترسی آزاد مقاله
1 - مطالعۀ سبکشناختی وجهنمایی در گلستان سعدی در چارچوب دستور نقشگرای نظاممند
احمد تمیمداری نیره صدریبخش اعظم گلستان سعدی در نوع ادبی تعلیمی از گونۀ اخلاقی است. اشتمال آثار تعلیمی بر باید ها و نباید های اخلاقی و ارتباط آن با مفهوم اجبار می تواند موجب ایجاد لحنی صریح و آمرانه در سخن و در پی آن، سبب انزجار مخاطب و بی تأثیر ماندن کلام بر او گردد. این مقاله می کوشد تا در چکیده کاملبخش اعظم گلستان سعدی در نوع ادبی تعلیمی از گونۀ اخلاقی است. اشتمال آثار تعلیمی بر باید ها و نباید های اخلاقی و ارتباط آن با مفهوم اجبار می تواند موجب ایجاد لحنی صریح و آمرانه در سخن و در پی آن، سبب انزجار مخاطب و بی تأثیر ماندن کلام بر او گردد. این مقاله می کوشد تا در محدودۀ مقوله دستوری وجهنمایی، در چارچوب زبان شناسی نقش گرای نظام مند و به عنوان مطالعه ای سبکشناختی، به این پرسش پاسخ دهد که سعدی در گلستان، در تبیین مضامین تعلیمی از چه شگرد هایی بهره جسته است که سخنش نه تنها ملال انگیز نیست، بلکه در طول تاریخ، موفق به جلب مخاطبان بی شماری شده است. در این پژوهش، پس از بیان مسئله، مرور پیشینۀ مطالعات وجه نمایی در ایران و معرفی مختصر سبک شناسی نقش گرا، به توصیف مقولۀ وجه نمایی از دیدگاه هلیدی پرداخته ایم. پس از آن، نمونه هایی از تجزیه و تحلیل سبک-شناختی که در چند متن گزینش شده از گلستان بر اساس متغیر وجه نمایی صورت گرفته است، به همراه نمودار آمار داده ها ارائه شده و سپس تجزیه و تحلیل داده ها آمده است و در پایان نیز نتایج و یافته های تحقیق ذکر شده است. نتایج آماری این پژوهش حاکی از آن است که در گلستان، در تبیین مضامین تعلیمی، امکاناتی از حوزۀ وجه نمایی به کار رفته است که در عین حفظ صبغۀ تعلیمی سخن، کلام را غیر مستقیم می سازند و از میزان صراحت بیان می کاهند و بر ملایمت لحن سخن و در نتیجه بر تأثیر گذاری آن می افزایند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - کاربردیشدگی فعل «گفتن» در فارسی نو
مهرداد مشکین فام الهام ایزدییکی از فرایندهای تغییر زبانی، کاربردی شدگی است و از جمله محصولات این فرایند، گفتماننماها هستند. گفتمان نماها عناصر زبانی هستند که کلام را یکپارچه میکنند و به گفتمان اجازۀ انحراف از مسیر اصلی خود را نمی دهند. هدف این مقاله، بررسی کاربردی شدگی فعل «گفتن» در فارسی نو ا چکیده کاملیکی از فرایندهای تغییر زبانی، کاربردی شدگی است و از جمله محصولات این فرایند، گفتماننماها هستند. گفتمان نماها عناصر زبانی هستند که کلام را یکپارچه میکنند و به گفتمان اجازۀ انحراف از مسیر اصلی خود را نمی دهند. هدف این مقاله، بررسی کاربردی شدگی فعل «گفتن» در فارسی نو است. به منظور بررسی دقیق تر، فارسی نو را به دو دورۀ مجزا تقسیم کرده ایم؛ فارسی نو متقدم (از قرن چهارم تا اواخر هفتم) و فارسی معاصر. در فارسی نو متقدم، فعل «گفتن» در مقام فعل اصلی واژگانی در معناهای «بیان کردن» و «نامیدن» کاربرد داشته است و بیانکنندۀ مفهوم وجهیت استقرایی نیز بوده و در ساخت های غیرشخصی شرکت می کرده است. این جزء زبانی در فارسی معاصر با حفظ نقشهای قبلی از رهگذر فرایند کاربردیشدگی به گفتمان نما تبدیل شده است. در این نقش متأخر، فعل «گفتن» به صورت های «می گم» و «بگو» درآمده است و نقش های «شروع گفتمان»، «تغییر موضوع» و «اشاره به اطلاعات جدید در گفتمان» را بر عهده دارد. بسامد وقوع گفتمان نمای «میگم» بیشتر از گفتماننمای «بگو» است. داده های این پژوهش، مستخرج از کتاب های نگاشتهشده به زبان فارسی نو متقدم، اینترنت و فیلم های تلویزیونی است. از آن جا که گفتمان نماها بیشتر در گونۀ گفتاری یافت می شوند، در فارسی معاصر برای بررسی نقش متأخر گفتمان نمایی «گفتن» فیلمهای تلویزیونی برگزیده شدند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - تقلیل اثر مُدالیتة حسی بر ادراک زمان
محمدعلی نظری حسن صبوری مقدم رضا خسرو آبادی حسین سپاسی مقدم سید شهریار عربدر حیطة سایکوفیزیک، در مورد اینکه هنگام ارائة یک محرک تکراری، چه عاملی باعث انقباض زمان و هنگام ارائة یک محرک غیرتکراری یا تازه، چه عاملی باعث انبساط زمان می گردد، تبیین روشنی از سهم ویژگیهای زمانی و غیرزمانی عرضه نشده است. در این پژوهش، با بررسی 48 آزمودنی در قالب 3 آ چکیده کاملدر حیطة سایکوفیزیک، در مورد اینکه هنگام ارائة یک محرک تکراری، چه عاملی باعث انقباض زمان و هنگام ارائة یک محرک غیرتکراری یا تازه، چه عاملی باعث انبساط زمان می گردد، تبیین روشنی از سهم ویژگیهای زمانی و غیرزمانی عرضه نشده است. در این پژوهش، با بررسی 48 آزمودنی در قالب 3 آزمایش، تلاش گردید تا در مقابل ویژگیهای غیرزمانی، نقش خالص ویژگیهای زمانی که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، مورد بررسی قرار گیرد. در آزمایش 1 و 3، داده ها به وسیلة تحلیل واریانس با اندازه های مکرر روی داده های «تکلیف ادبال زمان» بررسی شدند و در آزمایش 2 نیز داده ها به کمک تابع روانسنجی افتراق زمان، تحلیل گردیدند. آزمایش 1 نشان داد که با اِعمال تغییر روی ویژگی های زمانی بین محرک های تکراری ـ غیرتکراری و به کمک کمکردن دخالتِ ویژگی های غیرزمانی، میتوان تنها در سیستم شنوایی و در یک محدودة تقریبی از آستانة افتراق، به ترتیب باعث انقباض و انبساط زمان شد. در آزمایش 2، محاسبات تکمیلی برای اصلاح برآورد اندازة مناسب آستانه انجام گردید. آزمایش 3 نشان داد که با اِعمال تغییرات مناسب در آستانة افتراق، می توان همزمان در هر دوی این مدالیته ها به صورت همسو، اثرهای مرتبط با تکراری/ غیرتکراری بودن محرک بر ادراک زمان را ایجاد کرد. پرونده مقاله