-
دسترسی آزاد مقاله
1 - رگههای استعمار در فلسفه کانت (با تکیه بر آراء اسپیوک)
صدیقه پورمختار شمس الملوک مصطفوی سید محمد مرندییکی از عوامل موفقیت استعمار در سرزمین های مستعمره خود، علاوه بر گزینه نظامی، استفاده هوشمندانه از فنون بلاغت و سخنوری بوده و از این رو مأموریت متمدن سازی اروپایی بر اساس فرهنگ به عنوان سخنوری پایه گذاری و از طریق ادبیات و فلسفه قرن هجدهم و نوزدهم دنبال شده است. «امانوئل چکیده کاملیکی از عوامل موفقیت استعمار در سرزمین های مستعمره خود، علاوه بر گزینه نظامی، استفاده هوشمندانه از فنون بلاغت و سخنوری بوده و از این رو مأموریت متمدن سازی اروپایی بر اساس فرهنگ به عنوان سخنوری پایه گذاری و از طریق ادبیات و فلسفه قرن هجدهم و نوزدهم دنبال شده است. «امانوئل کانت»، فیلسوف بزرگ قرن هجدهم آلمان، در کتاب «نقد قوه حکم» خود که بخش اول آن فلسفه ذوق (مبحث زیبا و والا) و بخش دوم آن به غایتشناسی اختصاص دارد، سوژه ای را معرفی می کند که تحت شرایط خاصی به درک زیبایی، والایی و غایتمندی نائل می شود؛ اما از آنجایی که از نظر کانت چنین درکی متعلق به همگان نیست، این پرسش فراروی منتقدان قرار می گیرد که آیا می توان گفت سوژه کانتی در نقد سوم، نشانی از نژادگرایی و استعمار در خود دارد؟ مقاله حاضر بر اساس آرای «گایاتری چاکراورتی اسپیوک»، منتقد و اندیشمند مشهور حوزه مطالعات پسااستعماری، به بررسی و پاسخ این پرسش میپردازد. اسپیوک بر این اعتقاد است که نظرهای کانت در دو مورد دارای نژادگرایی و استعمار است؛ یکی در تحلیل والایی که می گوید انسان خام به دلیل آنکه آموزش دیده و بافرهنگ نیست، والایی را تنها به عنوان مفهومی دهشتناک درک می کند و دوم در بحث غایت شناسی که بومیان استرالیایی را فاقد فاعلیت انسانی می داند. بنابراین سوژۀ شناسای جهان شمول یا انسان کانتی به تمامی بشریت رجوع نمیکند، بلکه تنها به سوژه آموزش دیدۀ بورژوایِ مردِ دوران روشنگری اروپا که بخشی از اصول عقلانی گسترش امپریالیسم را فراهم کرده است، توجه نشان می دهد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - اخلاق و دین از نگاه شلایرماخر
حسن قنبریدر این نوشتار ابتدا به اهیمت جایگاه «شلایر ماخر» به عنوان بنیانگذار الاهیات جدید مسیحی و سپس به تاثیر «کانت» بر اندیشه وی اشاره می شود. در ادامه به تعریف دین در تفکر وی پرداخته می شود؛ در این باره گفته خواهد شد که مهمترین کار شلایرماخر مستقل ساختن دین از همه حوزه های تج چکیده کاملدر این نوشتار ابتدا به اهیمت جایگاه «شلایر ماخر» به عنوان بنیانگذار الاهیات جدید مسیحی و سپس به تاثیر «کانت» بر اندیشه وی اشاره می شود. در ادامه به تعریف دین در تفکر وی پرداخته می شود؛ در این باره گفته خواهد شد که مهمترین کار شلایرماخر مستقل ساختن دین از همه حوزه های تجربه انسانی است. بر همین اساس این نکته برجسته می شود که بین دین و اخلاق به عنوان مجموعه ای از باید و نبایدها ی انسانی، هیچ نسبت علت و معلولی برقرار نیست و فروکاستن دین به اخلاق آن چنان که در اندیشه «کانت» آمده است، از نظر «شلایرماخر» مردود است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - تبیین و نقد تطبیقی قرابتها و پارادکسهای بین آموزه های تربیتی ایمانوئل کانت و اسلام
سیدهاشم گلستانی نرگس کشتی ارای سمیه کاظمیغرض از تعلیم و تربیت تکامل شخصیت آدمی و اصلاح رفتار اوست، فلسفه تعلیم و تربیت مبتنی بر ارزش ها است. در دین مبین اسلام، توجه به ارزشها در زندگی دنیوی و اخروی انسان هر دو با هم مد نظر بوده و از هیچ یک غفلت نگردیده، تا بدینوسیله سعادت زندگی وی را در هر دو زمینه جسمانی و رو چکیده کاملغرض از تعلیم و تربیت تکامل شخصیت آدمی و اصلاح رفتار اوست، فلسفه تعلیم و تربیت مبتنی بر ارزش ها است. در دین مبین اسلام، توجه به ارزشها در زندگی دنیوی و اخروی انسان هر دو با هم مد نظر بوده و از هیچ یک غفلت نگردیده، تا بدینوسیله سعادت زندگی وی را در هر دو زمینه جسمانی و روحانی را تضمین کند.این مقاله با روش توصیفی به تبیین و نقد تطبیقی قرابتها و پارادکسهای بین آموزه های تربیتی امانوئل کانت و اسلام می پردازد. یافته ها نشان می دهد نظام تربیتی کانت از فلسفه اخلاق وی سرچشمه گرفته است. کانت مهمترین بخش تعلیم و تربیت را تربیت اخلاقی می داند، کودک باید عادت کند تا طبق اصول کلی که منطقی بودن آن را در خود دریافته است عمل نماید. این مطلب بیانگر اهمیتی است که کانت برای انسان، عقل و اراده ی او قائل است. توجه به تربیت اسلامی نیز منجر به شکل گیری انسانی می شود که همه ی ابعاد وجودی او، مورد توجه بوده و نه تنها به بعد شناختی، فطری و یا اجتماعی توجه شده، بلکه همه ساحتهای انسانی مورد توجه قرار گرفته است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - اخلاق کانتی از منظراستاد شهید مطهری
مجید ابوالقاسم زادهکانت بر اساس فلسفه نقادی خود و با تکیه بر عقل عملی، به نظامی اخلاقی دست یازید که فلسفه اخلاق او را از جهاتی از دیگر فلسفههای اخلاق متمایز میگرداند. تکیه بر عقل عملی و نادیده گرفتن عقل نظری، وظیفهگرایی، صورتگرایی، اطلاقگرایی، تفکیک میان سعادت و کمال، تأکید بر حسن ف چکیده کاملکانت بر اساس فلسفه نقادی خود و با تکیه بر عقل عملی، به نظامی اخلاقی دست یازید که فلسفه اخلاق او را از جهاتی از دیگر فلسفههای اخلاق متمایز میگرداند. تکیه بر عقل عملی و نادیده گرفتن عقل نظری، وظیفهگرایی، صورتگرایی، اطلاقگرایی، تفکیک میان سعادت و کمال، تأکید بر حسن فاعلی، تقدم اخلاق بر دین، برخی از و یژگیهای اخلاق کانتی است. استاد شهید مطهری ضمن تبیین و تحلیل دقیق فلسفه اخلاق کانت، با استفاده از نظام اخلاقی اسلام، به بررسی و نقد آن پرداخته است. ما در این مقاله ابتدا مختصری از اصول و مسائل محوری فلسفه اخلاق کانت را تبیین کرده و سپس از منظر شهید مطهری آن را بررسی و نقد میکنیم. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - بررسی دیدگاه کانت و غزالی در اثبات وجود خداوند
فریده حکیمی مهدی دهباشیکانت در نقد عقل نظری خود معتقد است که کلیه براهین اثبات وجود خداوند مبنی بر برهان وجودی است یعنی برهانی که نفی آن ناممکن است. او نقدهای بسیاری بر این برهان روا میدارد، از این رو به بیان برهان در قالب برهان فطرت رو میآورد. فطرت از نگاه کانت در واقع به معنای نوعی استعدا چکیده کاملکانت در نقد عقل نظری خود معتقد است که کلیه براهین اثبات وجود خداوند مبنی بر برهان وجودی است یعنی برهانی که نفی آن ناممکن است. او نقدهای بسیاری بر این برهان روا میدارد، از این رو به بیان برهان در قالب برهان فطرت رو میآورد. فطرت از نگاه کانت در واقع به معنای نوعی استعداد است که فرد کسب میکند. بنابراین کانت فطرت را به عنوان راه جایگزینی برای اثبات وجود خداوند به کار میبرد. غزالی نیز پس از بیان برهان حدوث، در دور دوم حیات خویش به بحث فطرت رو میآورد و فطرت را در معانی مختلفی مانند غریزه و عقل به کار میبرد. او همچنین فطرت را امری نمیداند که از طریق استدلال منطقی به دست آید بلکه به باور او، باور به وجود خداوند از ابتدای خلقت در فطرت ماست. در حالی که کانت معتقد است ما باور به وجود خداوند را در طی حیات خویش کسب میکنیم نه این که از روز اول این باور در قالب تصورات در ما وجود داشته باشد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
6 - نقد معرفتشناسانه هیوم و کانت بر متافیزیک
حامد احتشامی سید محمد حکاکمتافیزیک یا مابعدالطبیعه واژه يی است که اولین بار بعنوان نام آن بخش از آثار ارسطو که در مجموعه آثار او پس از کتاب فیزیک قرار گرفته بود، بوسیلة گردآورندة آن آثار انتخاب شد، سپس عنوان همان علمی شد که ارسطو در آن بخش بدان پرداخته بود؛ علمی که دربارة، احکام موجود بما هو موج چکیده کاملمتافیزیک یا مابعدالطبیعه واژه يی است که اولین بار بعنوان نام آن بخش از آثار ارسطو که در مجموعه آثار او پس از کتاب فیزیک قرار گرفته بود، بوسیلة گردآورندة آن آثار انتخاب شد، سپس عنوان همان علمی شد که ارسطو در آن بخش بدان پرداخته بود؛ علمی که دربارة، احکام موجود بما هو موجود بحث میکند. از آنجا که این دانش دربارة مسائل اساسی بشری همچون خدا، نفس و اختیار بحث میکند، در تاریخ فلسفه همواره مصداق اصلی فلسفه بوده و فقط در دورة جدید است که معرفتشناسی اهمیتی بیشتر از آن پیدا کرده است؛ بعلاوه فیلسوفانی همچون دیوید هیوم و امانوئل کانت، اعتبار آن را انکار کردهاند. از نظر هیوم متافیزیک دانشی بیمعنی است، چون مفاهیم آن فاقد معنی هستند اما از دیدگاه کانت مفاهیم متافیزیک و بتبع آن، گزارههای آن، معنادار هستند ولی بحث دربارة آنها برای عقل نظری ناممکن است و حل مسائل متافیزیک را باید در حوزة عقل عملی یا اخلاق جست. در این مقاله به گزارش و سنجش نظر این دو فیلسوف پرداخته میشود. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
7 - تبیین ادراک و تجلی معنا در فضاهای معماری، مبتنی بر غایتشناسی از دیدگاه کانت و کوماراسوامی
مهدی بنیاسدی باغمیرانی سید بهشید حسینی آزاده شاهچراغییکی از موضوعات تأمل برانگیز در تفکر مدرن غربی و سنتگرای شرقی، مسئله غایتشناسی در هنر است. غایت مندی در فضاهای معماری سنتی، به جهت تبیین ادراک و تجلی معنا، نیازمند واکاوی دقیق در حوزه غایتشناسی در هنرمدرن و هنر سنتی است. پژوهش حاضر با تأمل در مفهوم غایتشناسی در اندی چکیده کاملیکی از موضوعات تأمل برانگیز در تفکر مدرن غربی و سنتگرای شرقی، مسئله غایتشناسی در هنر است. غایت مندی در فضاهای معماری سنتی، به جهت تبیین ادراک و تجلی معنا، نیازمند واکاوی دقیق در حوزه غایتشناسی در هنرمدرن و هنر سنتی است. پژوهش حاضر با تأمل در مفهوم غایتشناسی در اندیشههای فلسفی کانت و کوماراسوامی، درصدد یافتن مدل مفهومی به جهت تبیین ادراک و تجلی معنا در فضاهای معماری است. فلذا تحقیق حاضر بینرشتهای و با رویکرد تحلیلی است، که در ابتدا آرای کانت و کوماراسوامی در باب غایتشناسی هنر مدرن و سنتی مورد واکاوی قرار گرفتهاست؛ سپس آرای این دو اندیشمند را، در قالب دو نوع غایت مندی ظاهری و باطنی در کنار هم قرار داده شده است، تا براساس آن به مدل مفهومی دست بیابیم؛ که امکان شرح نحوهی ادراک و تجلی معنا در هنر و معماری سنتی را فراهم سازد. با تکیهبر این مدل مفهومی، هدف این پژوهش، بررسی جایگاه غایت مندی در هنرمدرن غربی و هنر سنتی شرقی، به جهت تشریح نحوهی ادراک و تجلی معنا در فضاهایمعماری است. پرسش کلیدی این پژوهش این است که، مفهوم غایت به چه نحوی با مفاهیم ادراک و تجلی معنا در فضاهایمعماری ارتباط پیدا میکند؟ نتایج این پژوهش نشان میدهد که، در معماری سنتی، با تجلی معنا در طرح و رنگ، زمینه ادراک معنا در افراد فراهم میشود. بر این اساس غایت اصلی، اتحاد ادراک و تجلی معنا (صفات جمالی و جلالی) در فضاهای معماری است. با تجلی صفات جمالی متکثر با معنای واحد در فضای معماری، زمینه ادراک معانی و صفات جلالی که عامل خشیت در ناظر است، فراهم میشود. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
8 - بررسی تطبیقی «نظریة فطرت» مطهری و «عقل عملی» کانت
امید ارجمند قاسم کاکاییاستاد مرتضي مطهری بعنوان یکی از اندیشمندان برجسته در حوزة فلسفة اسلامی، و ايمانوئل کانت از متفکران بزرگ فلسفة غرب، نظرياتي نوآورانه را از خود برجای گذاشتهاند. در نظام فکری استاد مطهری «نظرية فطرت»، از محوریترین و مهمترین مباحث است. او انسان را داراي سه مرتبة طبيعت، غري چکیده کاملاستاد مرتضي مطهری بعنوان یکی از اندیشمندان برجسته در حوزة فلسفة اسلامی، و ايمانوئل کانت از متفکران بزرگ فلسفة غرب، نظرياتي نوآورانه را از خود برجای گذاشتهاند. در نظام فکری استاد مطهری «نظرية فطرت»، از محوریترین و مهمترین مباحث است. او انسان را داراي سه مرتبة طبيعت، غريزه و فطرت دانسته و فطرت را نیز به دو بخش «فطرت شناخت» و «فطرت گرايش» تقسيم كرده است. عمده نوآوريهاي مطهري ـ بويژه در تبيين مباحثي همچون خدا، جاودانگي نفس و اخلاق ـ در مباحث مربوط به فطرتگرايش بيان شده است. از سوی دیگر، كانت در مقام فيلسوفي بزرگ و تأثیرگذار، مباحث مابعدالطبیعه ـ بويژه مسائلي همچون خدا، جاودانگي نفس و آزادي ـ را به بوتة نقد كشيده و حوزة اين مسائل را از عقل نظري به «عقل عملي» منتقل نموده است. نظریة فطرت مطهری و بطور خاص، بحث گرایشهاي فطری و مباحث مبتنی بر آن ـ همچون اثبات خدا، جاودانگی نفس و اخلاق با نظریة عقل عملی کانت، بويژه مبحث اصول موضوعة عقل عملی ـ یعنی آزادی، جاودانگی نفس و خدا کاملاً قابل مقايسه است. هدف از این تحقیق، مقايسة نظریة فطرت مطهری و نظریة عقل عملی کانت و بیان وجوه اشتراک آنها، یعنی شباهت کمال لایتناهی با خیر اعلی، شباهت روش اثبات جاودانگی، اثبات خدا و شباهت جایگاه فلسفة اخلاق از نظر مطهری و کانت ميباشد. در این راستا، با روش توصیفی ـ تحلیلي و تطبيقي بسراغ آثار این دو اندیشمند رفتهایم. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
9 - تبیین «استقلال اخلاقی» بهعنوان یک هدف تربیتی (با تأکید بر آرای کانت و پیترز)
طاهره بهمنی دکترمسعود صفایی مقدم دکتر محمد جعفر پاک سرشت دکترسید منصور مرعشیاستقلال اخلاقی، به معنای «خود قانون گذاری» و «اطاعت از قوانین خود» است. این مقاله به شیوه تحلیلی و استنتاجی در جستجوی پاسخ به این دو سؤال است که اولاً، تحقق «استقلال اخلاقی» مستلزم حضور و تمهید چه شرایطی است؟ ثانیاً، آیا استقلال اخلاقی شرایط لازم را برای آنکه یک «هدف ت چکیده کاملاستقلال اخلاقی، به معنای «خود قانون گذاری» و «اطاعت از قوانین خود» است. این مقاله به شیوه تحلیلی و استنتاجی در جستجوی پاسخ به این دو سؤال است که اولاً، تحقق «استقلال اخلاقی» مستلزم حضور و تمهید چه شرایطی است؟ ثانیاً، آیا استقلال اخلاقی شرایط لازم را برای آنکه یک «هدف تربیتی» به حساب آید، دارد؟ چارچوب تئوریک این پژوهش دیدگاه کانت و پیترز است که در پاسخ به سؤالات تحقیق مبنا قرار گرفته اند. در پاسخ به سؤال اولنظر کانت مبنا قرا گرفته و در پاسخ به سؤال دوم، به نظر پیترز استناد شده است. اعتقاد کانت به جایگاه اساسی عقل و اراده آزاد مبنایی برای اعتقاد او به استقلال اخلاقی است. از سوی دیگر، پیترز معتقد است که تحلیل مفهوم «تربیت» و مفهوم «فرد تربیتشده» شاخص ها و شرایط ضروری برای «استقلال اخلاقی» را در اختیار می نهد. از این رو نتیجه گرفته می شود که با به کارگیری روش تحلیل مفهومی و تحلیل مفهوم «تربیت» و «فرد تربیتشده» می توان نشان داد که استقلال اخلاقی یکی از اهداف اصلی تربیت است، زیرا واجد ارزش هایی است که در مفهوم «تربیت» و «فرد تربیتشده» مستتر می باشد. در این میان مشکلات و تعارضات مفهومی بین «استقلال» و «اقتدار تربیتی»، میان «عقل» و «عادت» و «اصالت انتخاب» و «محتوای آموزشی» به میان می آید که در ادامه مورد بحث قرار گرفته اند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
10 - تبیین مبانی فلسفی صیانت از قانون و بایستههای تربیتی آن از منظر افلاطون و کانت
سعید آزادمنش دکتر شهین ایروانیمقاله در پی پاسخ به دو پرسش بر اساس آرای افلاطون و کانت در موضوع صیانت از قانون است. نخست آنکه اطاعت از قانون چه مبنایی دارد و دوم آنکه چه بایستههای تربیتی از آن قابل استنتاج است. روش بررسی از نوع استنتاج و قیاس است و برای یافتن وجوه اشتراک و تفاوت دیدگاههای دو فیلسو چکیده کاملمقاله در پی پاسخ به دو پرسش بر اساس آرای افلاطون و کانت در موضوع صیانت از قانون است. نخست آنکه اطاعت از قانون چه مبنایی دارد و دوم آنکه چه بایستههای تربیتی از آن قابل استنتاج است. روش بررسی از نوع استنتاج و قیاس است و برای یافتن وجوه اشتراک و تفاوت دیدگاههای دو فیلسوف از روش تحلیل تطبیقی بهره برده است. هر دو فیلسوف اطاعتپذیری مطلق در برابر قانون را تعریف صیانت از قانون میدانند. هدف از این صیانت در مقام عمل، تبعیت از قانون و در مقام نظر بحث و بررسی عالمانه برای اصلاح قانون است. دو فیلسوف در سه اصل تربیتی مشتمل بر آگاهی نسبت به مفاد قوانین، آگاهی نسبت به ضرورت قانونمداری و نگاه نقادانه نسبت به قوانین و محتوای آنها مشترکاند. اما علاوه بر آنها، افلاطون به اصول احترام به قانون و اولویت و تقدم مطلق قانونمداری، و کانت نیز به اصل تفکر و گفتگو قائل است. روشهای تربیتی شامل تعیین سهمیهای در برنامه درسی علوم اجتماعی برای بحث درباره قانون، تبیین ضرورت قانونمداری در محتوای برنامه درسی، ارائه الگوی عملی در اطاعت از قوانین آموزشی، برگزاری جلسات آزاداندیشی و تأمل در بازبینی و اصلاح قوانین در مدرسه بر اساس اصول تربیتی فوق توصیه میشود. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
11 - حلّ پارادوکسهای زنون با نظریة «جمع تحلیلی خطی» و سنجش تطور پاسخها
رضا شاکری علی عابدی شاهرودیزنون بپیروی از استادش پارمنیدس، مسئلة حرکت را بچالش کشیده و در ضمن چهار استدلال، ايرادات خود را كه در واقع پارادوكسهاي اين نظريه بود، سامان داد. این پارادوکسها که انکار یک مسئلة بدیهی (یعنی حرکت) بشمار میرفت با واکنشهایی مواجه شدند. در این نوشتار نخست به دو مورد از پارا چکیده کاملزنون بپیروی از استادش پارمنیدس، مسئلة حرکت را بچالش کشیده و در ضمن چهار استدلال، ايرادات خود را كه در واقع پارادوكسهاي اين نظريه بود، سامان داد. این پارادوکسها که انکار یک مسئلة بدیهی (یعنی حرکت) بشمار میرفت با واکنشهایی مواجه شدند. در این نوشتار نخست به دو مورد از پارادوکسهای زنون اشاره میشود، سپس پاسخهای برخی اندیشمندان از ادوار مختلف نقل میگردد. این پاسخها عبارتند از: پاسخ ارسطو که موقعیت بالفعل و بالقوة حرکت را از هم تفکیک نمود و پاسخ ریاضی که به مفهوم «اندازههای بینهایت کوچک» متوسل گردید. کانت نیز در آنتینومیها به این مشکل اشاره کرده است. در ادامه نظریة «جمع تحلیلی خطی» تبيين ميشود. این نظریه از دو مؤلفه تشکیل شده است؛ 1) فاصلة بین دو نقطة انتقال، تا بینهایت قابل تقسیم است اما همواره قدر مطلق فاصلة پسین کوچکتر از قدر مطلق فاصلة پیشین است. 2) از آنجا که نامتناهی بودن تقسیم، تحلیلی است نه ترکیبی، حدّ جمع این فاصلهها نیز مساوی با فاصلة آغازین خواهد بود. براساس این نظریه، از آنرو که حرکت، تهی از راستا و حدود پیوسته نیست، در هر لحظه، انتگرال حدی مسافت پیموده میشود و حدود تحلیلی و متوالی و غیرمتناهی مسافت، استیفا میگردند. سنجش اين پاسخها نیز بخش دیگری از این نوشتار است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
12 - مطالعة انتقادی نظریه¬های قانون طبیعیِ عقلگرایان دوره جدید با تأکید بر دیدگاههای منتسكيو، روسو و كانت
محمدحسین طالبیاز میان تفاسیر متنوع قانون طبیعی، پرطرفدارترین آنها عبارتست از اينكه «قانون طبیعی، فرمانهای عقل عملی دربارة رفتارهای اختیاری بشر در همة زمینها و زمانهاست که بشر با اطاعت از آنها به خوشبختی همیشگی دست می یابد». آموزة قانون طبیعی در دورة جدید دستخوش دو خوانش متضاد تجربه گ چکیده کاملاز میان تفاسیر متنوع قانون طبیعی، پرطرفدارترین آنها عبارتست از اينكه «قانون طبیعی، فرمانهای عقل عملی دربارة رفتارهای اختیاری بشر در همة زمینها و زمانهاست که بشر با اطاعت از آنها به خوشبختی همیشگی دست می یابد». آموزة قانون طبیعی در دورة جدید دستخوش دو خوانش متضاد تجربه گرا و عقلگرا قرار گرفت. مراد از «عقل» در اندیشة عقلگرایی دورة جدید، عقل حسابگر بود که عقلگرایان آن را ابزاری برای رسیدن به آرزوهای مادی و غیرمادی (اخلاقی) خویش میدانستند. سه فیلسوف عقلگرای عصر روشنگری که در آن زمان بیش از دیگران دربارة آموزة قانون طبیعی بحث و نظر داشتهاند، عبارتند از: منتسکیو، روسو و کانت. در این مقاله پس از بیان گزارشی مختصر از مباحث و نظريات آنها در مورد قانون طبیعی، به ارزیابی اين ديدگاهها بترتيب ذيل پرداخته شده است. در گفتار نخست، منتسکیو با طرح يك افسانة خودساخته معتقد است كه پیروی از میل طبیعی، بشر را به خوشبختی میرساند. این پیروی در نگاه او، مفاد قانون طبیعی است. مهمترین نقد بر نظریة قانون طبیعی منتسکیو آنست که او قانون طبیعی را با «قانون طبیعت» خلط کرده است. در گفتار دوم، روسو برخلاف منتسکیو، اعتقاد دارد كه قانون طبیعی مبتنی بر عقل نیست، بلکه در غرایز و احساسات بشر ریشه دارد. اشكال اساسي اين ديدگاه، نگرش مادی روسو به طبیعت بشر است و همين باعث شده که انسان در نظر او، در سطح یک حیوان فروكاسته شود. سرانجام، در گفتار سوم به بررسي انتقادی قانون طبیعی در اندیشة کانت پرداخته شده است. بنظر وي، قانون طبیعی با قانون طبیعت تفاوت دارد. كانت بر این باور است که ماهیت قانون طبیعی دو ویژگی دارد: جهانشمولی (کلیت) و درونی (باطنی) بودن. با اینهمه، او هیچیک از مصادیق قانون طبیعی را بیان نکرده و در ارائة تبييني كامل براي این آموزه موفق نبوده است. این ناکامی ريشه در نظام معرفتیِ فلسفة کانت دارد که بر مبناي آن، عقل عملی و فرامين آن (يا همان قانون طبيعي) را بايد غیرمستدل و غیرقابل اعتماد دانست. كانت معتقد است مباحث مربوط به امور غیرمادی و حتی جواهر مادی، مباحثی جدلی هستند، و نه برهانی. روش تحقیق در این نوشتار، همانند هر مطالعة انتقادی دیگر، روش ترکیبی نقلی ـ عقلی است. در این روش، ابتدا ديدگاههاي اين سه فیلسوف عقلگرای دورة جدید دربارة قانون طبیعی نقل شده و سپس بکمک برهان و استدلال عقلی، بررسي و ارزيابي شده است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
13 - روایت «فلسفی-تاریخی» هوسرل از خاستگاه «اصالت روانشناسی» و ضرورت «چرخش استعلایی»
علی فتحیهوسرل در کتاب بحران علوم اروپایی کوشیده تا خاستگاه «اصالت روانشناسی» را در تاریخ فلسفة جدید نمايان سازد. «روانشناسی پدیدارشناسانه» نهتنها بنیادی برای «روانشناسی تجربی» فراهم میآورد، بلكه میتواند بمثابه مقدمه یی برای «پدیدارشناسی استعلایی» قرار گیرد. او در روایت فلسف چکیده کاملهوسرل در کتاب بحران علوم اروپایی کوشیده تا خاستگاه «اصالت روانشناسی» را در تاریخ فلسفة جدید نمايان سازد. «روانشناسی پدیدارشناسانه» نهتنها بنیادی برای «روانشناسی تجربی» فراهم میآورد، بلكه میتواند بمثابه مقدمه یی برای «پدیدارشناسی استعلایی» قرار گیرد. او در روایت فلسفی خود از سير تاريخي مفهوم اصالت روانشناسي، ما را به جان لاک ارجاع میدهد و بيان ميكند كه ديدگاههاي لاك را بارکلی و هیوم ادامه دادند. پژوهشهای روانشناختی لاك در خدمت مفهوم استعلایی درآمد که نخستین بار توسط دکارت در کتاب تأملات صورتبندی شده بود. بر اساس دیدگاه او، مابعدالطبیعه میتواند نشان دهد که تمام واقعیت و کل جهان و آنچه برای ما وجود دارد، چیزی جز اعمال شناختی ما نیست؛ اینجاست که توجه به «امر استعلایی» ضرورت مييابد. شک روشی دکارت، نخستین روش برای طرح «سوژة استعلایی» بود و توصیف او از «إگو کوگیتو» (منِ انديشنده) نخستین صورتبندی مفهومی از آن را فراهم ساخت. جانلاک «ذهن استعلایی محض» دکارت را با «ذهن بشر» جایگزین كرد، با این حال پژوهش خود را در زمينة ذهن بشری از طریق تجربة درونی بدليل یک دغدغة ناخودآگاهِ استعلایی ـ فلسفی ادامه داد، اما خواسته یا ناخواسته در دام جریان اصالت روانشناسی افتاد. هوسرل با نگاهي تاریخی و بنحوي كاملاً فلسفي نشان داد که چگونه بارقههای توجه به امر استعلایی برای نخستینبار در فلسفة دکارت و پس از آن در تقابل میان «مکتب اصالت عقل» و «مکتب اصالت تجربه» ظهور مييابد و در ادامه با نشو و نمای آن در فلسفة استعلایی کانت، امکانات نهایی آن در فلسفة پدیدارشناسانة هوسرل به ثمر مینشیند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
14 - دوگانۀ خودآیینی و اصالت در تربیت، انسان خودآیین یا مسئول؟!
جلال کریمیان نرگس سجادیه خسرو باقری مهدی منتظرقائمخودآیینی بهعنوان آرمانی شناختهشده در تعلیموتربیت مورد تفاسیر گوناگون قرار گرفته است. در تعریفی کلی خودآیینی به معنای پیروی فرد از قانونگذاری خویشتن است. کانت بهعنوان بنیانگذار این مفهوم در فلسفۀ مدرن، خودآیینی را وصف ارادۀ آزاد انسان میداند و آن را شرط وضع قانونم چکیده کاملخودآیینی بهعنوان آرمانی شناختهشده در تعلیموتربیت مورد تفاسیر گوناگون قرار گرفته است. در تعریفی کلی خودآیینی به معنای پیروی فرد از قانونگذاری خویشتن است. کانت بهعنوان بنیانگذار این مفهوم در فلسفۀ مدرن، خودآیینی را وصف ارادۀ آزاد انسان میداند و آن را شرط وضع قانونمطلق اخلاقی در نظر میگیرد. این اصطلاح پیوند مستحکمی با عقلانیت مدرن دارد. در مقابلِ خودآیینی، اصالت مفهومی است که ضمن قبول آزادی انسان بهعنوان غایت تربیت، تحقق آزادی در فرآیند تربیت و رشد انسان را در مرکز توجه قرار می¬دهد. در دوران معاصر تعاریف مختلفی از خودآیینی در تربیت ارائه شده که در آن سعی شده است پیوند میان عقلانیت و اصالت به نحوی تبیین گردد با این وجود عمق فلسفی مفهوم اصالت در این تعاریف کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این زمینه تببین هایدگر از اصالت یا همان خودینگی می¬تواند تعمیقبخش ایده¬آل خودآیینی در تربیت باشد. هایدگر در اگزیستانسیالیسم هستیشناسانهاش، اصالت را توانایی انسان برای هستیاندیشی و تفکر معنوی و بهچنگ آوردن بودنِ خود در هستی بهعنوان یک کل معنادار تفسیر می¬کند و خود بودن انسان را در ارتباط دائم او با حقیقت میداند. در این بستر، اصالت، گشوده بودن رو به هستی و طلب حقیقت در زیست انسانی است. اصالت حاصل سیری از ناخودینگیِ شیوه زیستنِ تحمیل شده به انسان بهسوی پروامندی و فراچنگ آوردن هستی بهسوی مرگ است. پای گذاشتن در این مسیر منوط به پذیرفتن دعوت وجدان آدمی بهسوی قبول مسئولیت هستیشناسانۀ خویش است. بدینترتیب اصالت درهمتنیده با ذات حقیقتجوی انسان است و بهعنوان هدفی غایی میتواند تکمیلکنندۀ تعاریف موجود از خودآیینی باشد. نتیجه آنکه مرجعیت اصالت در تربیت، مسئولیت¬پذیری را بهعنوان هدف و روش محوری در کردوکارهای تربیتی برمی¬کشد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
15 - سیر تطور تئودیسه در اندیشۀ نقادی متقدم و متأخر کانت
فرح رامین زهرا فرزانگانحیات علمی کانت، با یک نگاه کلی، به دو دورۀ پیشانقدی و نقادی تقسیم میشود. برخی محققان با دقت نظر بیشتری به بررسی سیر تاریخی تحول و تکامل اندیشه¬های کانت پرداخته و دورۀ نقادی را نیز به دو بخش تقسیم کرده¬اند. تبیین دیدگاه کانت در مسئلۀ شر ـ با توجه به تفاوت نگاه ظریفی که چکیده کاملحیات علمی کانت، با یک نگاه کلی، به دو دورۀ پیشانقدی و نقادی تقسیم میشود. برخی محققان با دقت نظر بیشتری به بررسی سیر تاریخی تحول و تکامل اندیشه¬های کانت پرداخته و دورۀ نقادی را نیز به دو بخش تقسیم کرده¬اند. تبیین دیدگاه کانت در مسئلۀ شر ـ با توجه به تفاوت نگاه ظریفی که در آثار منتشر شده از وی در اوایل دورۀ نقادی و اواخر آن بچشم میخوردـ سیر شکلگیری ساختار فکری وی در اینباره را بتصویر میکشد. مطالعات صورتگرفته در این زمینه، فاصلهگرفتن تدریجی کانت از معرفت نظری نسبت به خدا و بالتبع، پاسخ کلامی به مسئلۀ شر را نشان میدهد، که در اواخر دورۀ نقادی به اوج میرسد. اصل «آزادی» که از اصول موضوعۀ اخلاق در اندیشههای نقادی کانت است، محور اصلی توجیه شرّ اخلاقی در آثار او، بویژه در دورۀ نقادی متأخر است. نوشتار پیشرو با شیوۀ توصیفیـتحلیلی، به بررسی دیدگاه کانت در مورد مسئلۀ شر در دو دورۀ نقادی میپردازد. کانت در اوایل دورۀ نقد، نظریۀ «بهترین جهان ممکن» را تأیید کرده، اگرچه در این نظریه، مفهوم «کمال» با مفهوم «واقعیت» یکسان پنداشته شده است، اما او در اواخر دورۀ نقد، از تعریف رایج «خیر و شر» فاصله گرفته و با انکار شایستگی تئودیسه¬های فلسفی، پاسخی جدید برای معضل شرور ارائه میدهد. کانت در دورۀ نقادی، شر را ذاتی بشر دانسته و تفسیر سنتی و رواقی از منشأ زمانی و عقلی شر در طبیعت انسان را نفی مینماید. پرونده مقاله