-
دسترسی آزاد مقاله
1 - ساختار تقدیرمحور داستانهای تراژیک شاهنامه
ایرج مهرکی خديجه بهرامي رهنماهدف مقالة حاضر آن است که ساختار تقدیرمحور داستان های تراژیک شاهنامه را نشان دهد. درتراژدی، عامل ناگزیری وجود دارد که قهرمان داستان قادر به جلوگیری از فاجعه ای که او را به اضمحلال می کشاند، نیست. آن عامل ناگزیر، سرنوشت و تقدیر محتوم نام دارد. تمام قهرمانان داستان های ترا چکیده کاملهدف مقالة حاضر آن است که ساختار تقدیرمحور داستان های تراژیک شاهنامه را نشان دهد. درتراژدی، عامل ناگزیری وجود دارد که قهرمان داستان قادر به جلوگیری از فاجعه ای که او را به اضمحلال می کشاند، نیست. آن عامل ناگزیر، سرنوشت و تقدیر محتوم نام دارد. تمام قهرمانان داستان های تراژیک شاهنامه، مقهور سرنوشت هستند و هنگامی که در شبکة علت و معلول ها قرار می گیرند، علیرغم تمام تلاش و کوشش خود به جبر سرنوشت معترف می شوند و می دانند که توان سرکشی مقابل سرنوشت را ندارند. پس به حکم تقدیر گردن می نهند و معتقد می شوند که آنچه باید بشود، میشود و از آن گریزی نیست. عوامل بسیاری، ساختار تقدیر محور داستان های تراژیک شاهنامه را تشکیل می دهند که حذف یکی از این عوامل، لطمهای بر کل عناصر و عوامل تشکیلدهندة اثر خواهد زد. بنابراین، با بررسی این عوامل، می توان ساختار تقدیر و سرنوشت محتوم در داستان های تراژیک شاهنامه را مورد بررسی و تحلیل قرار داد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - نقد تقدیرگرایی در الهیات رهایی بخش اقبال لاهوری
عزیزالله سالاریعلامه محمد اقبال لاهوري (1938 – 1877 م)، از فيلسوفان، شاعران و احياگران بزرگ جهان اسلام بوده كه با سرودههاي روشنگرانه و نيز گفتارها و نوشتارهاي پرمايهاش، طرح فلسفه و نظامي فكري به نام «حكمت خودي» را درانداخت. وي با نفی از حكمتهاي بيفروغ غرب مدرن ، در پي نگاه واقعيت چکیده کاملعلامه محمد اقبال لاهوري (1938 – 1877 م)، از فيلسوفان، شاعران و احياگران بزرگ جهان اسلام بوده كه با سرودههاي روشنگرانه و نيز گفتارها و نوشتارهاي پرمايهاش، طرح فلسفه و نظامي فكري به نام «حكمت خودي» را درانداخت. وي با نفی از حكمتهاي بيفروغ غرب مدرن ، در پي نگاه واقعيتمدار، ژرف و ديدهورانة شرقي و قرآني است كه آميزهاي از خداباوري، فطرت، عشق، عرفان، خردورزي، خودآگاهي، حماسه، غيرت، ايثار، تپش، انتخابگري، آفرينشگري و ... است . دیدگاهی كه مجموعاً الهيات رهايي بخش او را شكل ميدهند. او با درك و دريافت دقيق و سنجيده از قرآن و سنت و با سرمشق گرفتن از فيلسوف مجاهد شرق، سيّد جمالالدين اسدآبادي، تقدير و مشيت الهي را – كه از ديرباز بهانهاي براي ركود و سازش و واپسگرايي بود – از تفسيرهاي جبرباورانه و اشعريگرا رها كرد و عملاً تفسيري شيعي و برآمده از مکتب اهل بیت(ع) را كه به وفق انتخابگري، آزادي و سرنوشتسازي است، بهرخ كشيد. از اينرو، روح شرقي را برتن بيجان خفتگان دميد، تا بندگي قدرتهاي استعماري برهند و به اتحاد و اقتدار و آفرينشگري و پويايي و طرح و تحقق آرزوها دستيابند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - نقش اراده آزاد در مقابل تقديراز دیدگاه قرآن، روانشناسی و عصبشناسی
اکرم جهانگیر فرزانه مفتونجبر و اختيار همواره از قديم پردامنهترين مباني فلسفه و مورد بحث فلاسفه و حكما بوده است. گروهي به جبر مطلق و جمعي مانند معتزليان به اختيار مطلق معتقدند؛ اما قول ميانه «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن» كه از ائمه هادين(ع) به ما رسيده امروز چکیده کاملجبر و اختيار همواره از قديم پردامنهترين مباني فلسفه و مورد بحث فلاسفه و حكما بوده است. گروهي به جبر مطلق و جمعي مانند معتزليان به اختيار مطلق معتقدند؛ اما قول ميانه «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْن» كه از ائمه هادين(ع) به ما رسيده امروز در آزمايشگاه تخصصي علم اعصاب به اثبات رسيده است. در این مقاله، مطالعات نوروفیزیولوژی در زمینه اراده آزاد، آیات قرآنی مرتبط و سایر دیدگاههای روانشناسی و عصبشناسی مربوط به صورت مروری، مورد توجه قرار گرفته است. «بنجامين ليبت» نوروفيزيولوژيستي است كه طي مطالعات علمي روي مغز درك جديدي از هوشياري اثبات کرده است.اين دانشمند میگوید: مغز پاسخ به يك تحريك خارجي را قبل از تصميم آگاهانه شروع ميكند (پاسخ قبلاً وجود دارد، آنچه تقدير ميناميم). مقاله شواهدی از جبر متعالي و دايره سرنوشت از آيات قرآن كريم، ديدگاه يونگ، تفاسير مولانا و حافظ پیشرو میگذارد و سپس عصبشناسي تعالي در علم اعصاب را مورد بررسی قرار میدهد. با تأمل در آگاهيهاي ديني و ارتباط آن با علوم جديد میتوان گسترهی افقهای دید انسان نسبت به آگاهیهای دینی را افزایش داد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - سخن سردبیر
حسین کلباسی اشتری«تاریخ متافیزیک» از زمره عناوین و مداخل پُربسامد در میان مداخل فلسفی دورۀ جدید و معاصر است. تعریف، موضوع و مسائل متافیزیک (و «مابعدالطبیعه» در ترجمه عربی و فارسی آن)، از زمان خود ارسطو و در میان شاگردان و اتباع وی در ادوار مختلف ـ از جمله در دوران اسلامی ـ محل بحث و تأ چکیده کامل«تاریخ متافیزیک» از زمره عناوین و مداخل پُربسامد در میان مداخل فلسفی دورۀ جدید و معاصر است. تعریف، موضوع و مسائل متافیزیک (و «مابعدالطبیعه» در ترجمه عربی و فارسی آن)، از زمان خود ارسطو و در میان شاگردان و اتباع وی در ادوار مختلف ـ از جمله در دوران اسلامی ـ محل بحث و تأمل بوده و هست. همچنین در فرهنگها و دائرةالمعارفهای بزرگی همچون فرهنگنامه تاریخی مفاهیم فلسفه، نوشته یوآخیم ریتر، مدخل نسبتاً مفصلی به «مابعدالطبیعه» اختصاص داده شده است. در آغاز دورۀ اسلامی، فارابی و پس از وی ابنسینا، بدرستی در تعریف و موضوع و مسائل آن تأمل کردند؛ برای نمونه، ابنسینا با نقد ارسطو، خدا (علت اولی) را نه موضوع، بلکه از زمره مسائل این دانش خواند و موضوع آن را همچنان «موجود بما هو موجود و عوارض ذاتی آن» دانست. این مطلب شاید در بدو امر ساده به نظر آید، اما حکایت از دشواریها و احتمالاً ناسازگاریهایی دارد که در سخن مشائیان وجود داشت و شیخالرئیس با دقت و تفظّن خاص خود، بدان راه یافته بود. اگرچه اتباع ارسطو در قرون بعد و کسانی مانند فرفوریوس، بوئتیوس، توماس آکوئینی، سوارز و دنس اسکوتوس و در قرون اخیر، برنتانو و پس از او نیچه و هیدگر نیز به این امر توجه داشتهاند، اما در کنار تمامی این مباحث، لازم است به موضوع دیگری که بویژه از قرن بیستم به این سو مطرح شده و سخت مورد توجه اهالی فلسفه قرار گرفته است نیز بپردازیم. امروزه عنوان «تقدیر متافیزیک» به زبان بسیاری از فیلسوفان معاصر راه یافته و از پسِ آن، عناوینی چون «پایان متافیزیک» نیز بنوعی در ادبیات و گفتمان امروز مستقر شده است. در اینجا پرسشی محوری قابل طرح است: آنچه دربارۀ تقدیر متافیزیک در سیاق تاریخ فلسفه غرب خوانده شده، آیا قابل تسّری به مابعدالطبیعه در سیاق تاریخ فلسفه اسلامی هست یا خیر؟ بعبارت دیگر، بفرض تصدیق آنچه که امروزه تحت عنوان «پوشیدگی حقیقت» و «غیبت وجود» در متافیزیک غربی مطرح شده است، آیا همین عناوین را میتوان به سیر و ادوار و مراحل تاریخی تفکر فلسفی در عالم اسلام سرایت داد؟ این در حالی است که حداقل در ادوار مهمی از این تاریخ، «وجود» و حضور آن در بنیان هرگونه تأمل فلسفی مورد تأکید قرار گرفته و بنا بر رأی برخی از شارحان فلسفۀ ابنسینا، اطلاق اصالت وجود و عناوینی چون بداهت و تشکیک در وجود نیز مورد توجه وی بوده و این چندان دور از واقعیت نیست. جا دارد اهالی فلسفه، بویژه آن دسته از فیلسوفان که در عرصۀ تطبیق و مقایسه میان مشارب و مسالک فلسفی تأمّل میکنند، به این پرسش نیز التفات کرده و چنانچه آن را شایسته بحث و گفتگو بدانند، در محافل و مجامع فلسفی به بحث و تأمل در آن بپردازند. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - مقایسه آرا ابن سینا و ابن عربی درمسأله اختیار و تقدیر
سمیه حیران عباس احمدی سعدی محمد علی اخگردر این تحقیق مسئلۀ اختیار در انسان و قضا و قدر الهی در آراء ابن سینا و ابن عربی بررسی و سپس مقایسه می شوند. اهمیت تحقیق به سبب ایجاد تمایز میان نگرش فلسفی ابن سینا و نگرش عرفانی-کلامی ابن عربی برای پاسخ به مسئله اختیار در انسان و تقدیر الهی است، در حالیکه هر دو متفکر رو چکیده کاملدر این تحقیق مسئلۀ اختیار در انسان و قضا و قدر الهی در آراء ابن سینا و ابن عربی بررسی و سپس مقایسه می شوند. اهمیت تحقیق به سبب ایجاد تمایز میان نگرش فلسفی ابن سینا و نگرش عرفانی-کلامی ابن عربی برای پاسخ به مسئله اختیار در انسان و تقدیر الهی است، در حالیکه هر دو متفکر رویه ای یکسان در تشریح موضوع قضا و قدر و اختیار در بحث فلسفی یا عرفانی وحدت وجود دارند. مهمترین شباهت آراء این دو متفکر در غیر ذاتی دانستن اراده در انسان است که آنرا در پرتو اراده ذاتی خداوند می دانند. مهمترین تفاوت میان آراء ابن عربی و ابن سینا در رابطه با قضا و قدر الهی تکیه و تأکید ابن سینا بر علم عنایی خداوند و تأکید ابن عربی بر حکم الهی است. این تفاوت ریشه در روش نگرش فلسفی ابن سینا و عرفانی-کلامی ابن عربی برای تحلیل موضوع است. در رابطه با اختیار در انسان ابن سینا قائل است که شخص با انجام برخی اعمال توانایی بر اعمال نظر و تغییر سرنوشت خود را دارد و خداوند با قضای الهی چنین خواسته که قطعیت و حتمیت در فعل انسان باشد و قضا پس از اختیار و اراده او باشد و قضای الهی، اختیار در فعل انسانها را مقدر داشته است. از نظر ابن عربی نیز قضا و قدر حکم الهی در مرتبه اعیان ثابته و اقتضائات آنهاست و بنابراین اراده و اختیار انسان نیز در حیطه آنهاست. و قضا و قدر نقض کننده اختیار و اراده انسان نیست. روش این تحقیق بر اساس توصیفی-تحلیلی و بر با استفاده از متون کتابخانه ای است. پرونده مقاله