مسئلة «ادراك» همواره يكي از مباحث مهم فلسفي از روزگار باستان تا به امروز بوده است. فيلسوفان يونان باستان بويژه افلاطون و ارسطو، بطور مبسوطي دربارة ادراك ـ ابزار و شرايط آنـ سخن گفتهاند. در اين ميان، ارسطو با تدوين دو رساله دربارة نفس و حاس و محسوس به تبيين ادراك ظ چکیده کامل
مسئلة «ادراك» همواره يكي از مباحث مهم فلسفي از روزگار باستان تا به امروز بوده است. فيلسوفان يونان باستان بويژه افلاطون و ارسطو، بطور مبسوطي دربارة ادراك ـ ابزار و شرايط آنـ سخن گفتهاند. در اين ميان، ارسطو با تدوين دو رساله دربارة نفس و حاس و محسوس به تبيين ادراك ظاهري و باطني نفس پرداخته است. در ميان قواي ادراكي حيوان و انسان، ادراك حسي از جايگاه ويژهيي برخوردار است زيرا نخستين مواجهة ما با عالم خارج بوسيلة اين حواس صورت ميگيرد. ارسطو براي تبيين ادراك حسي از قواي ظاهري نفس (لامسه، باصره، ذائقه، سامعه و شامه) و معرفتبخش بودن دادههاي آنها سخن ميگويد. وي معتقد است ادراك حسي بايد با عقل درهمتنيده شود تا براي ما معرفتبخش باشد. فيلسوفان مسلمان نيز به بحث از ادراك حسي پرداختهاند و عمدة مباحث آنها همان نظرياتي است كه ارسطو بيان كرده است. ملاصدرا با مطرحكردن انشائيبودن صور توسط نفس، از ديدگاه ارسطويي فاصله گرفت و توانست طرحي نو را در علمالنفس فلسفي دراندازد. در اين مقاله به بررسي و مقايسة رويكرد ارسطو و ملاصدرا به مسئلة ادراك حسي ميپردازيم. بدين منظور، ابتدا از تعريف نفس و قواي آن بحث ميكنيم و سپس قواي ظاهري را از ديدگاه هر دو فيلسوف مورد بررسي قرار خواهيم داد. در پايان نيز به بحث مهم معرفتبخشي ادراك حسي ميپردازيم.
پرونده مقاله
رایمگ
سامانه رایمگ تمامی فرآیندهای دریافت، ارزیابی و داوری، ویراستاری، صفحهآرایی و انتشار الکترونیکی نشریات علمی را به انجام میرساند