فهرست مقالات محمد مهدي  مشکاتي


  • مقاله

    1 - عوامل تأثيرگذار بر نگرش حکيم زنوزي درباره معاد جسماني
    تاریخ فلسفه , شماره 30 , سال 8 , پاییز 1396
    تبيين فلسفي معاد جسماني از مهمترين مسائل فلسفه پس از صدرالمتألهين در ميان اهل تحقيق بشمار مي‌آيد. حکيم آقا علي مدرس زنوزي با توجه به ابهامات و سؤالات باقي مانده در اين موضوع و با توجه به ميراث فيلسوفان قبلي بويژه ملاصدرا در اين زمينه و با استفاده از مباني حکمت متعاليه، چکیده کامل
    تبيين فلسفي معاد جسماني از مهمترين مسائل فلسفه پس از صدرالمتألهين در ميان اهل تحقيق بشمار مي‌آيد. حکيم آقا علي مدرس زنوزي با توجه به ابهامات و سؤالات باقي مانده در اين موضوع و با توجه به ميراث فيلسوفان قبلي بويژه ملاصدرا در اين زمينه و با استفاده از مباني حکمت متعاليه، مانند حرکت جوهري و تشکيک در وجود، بررسي دقيق و تحليلي نو نسبت به اين مسئله نموده است. ديدگاه حکيم زنوزي مبتني بر سه مقدمه است: اولاً، نفس پس از مرگ، آثار و صور نفساني را در ذرات و عناصر بدن به وديعه ميگذارد. ثانياً، اين ودايع، سبب حرکت جوهري و تغيير و تحوّل در ذات بدن ميشود. ثالثاً، پس از سپري شدن استکمال بدن به محوريت حرکت جوهري، بدن به نفس خود ملحق ميگردد به صورتي که هيچ نفس ديگري تناسب لازم براي اتحاد با بدن مذکور را نخواهد داشت. حکيم مؤسس به پشتوانة اصول فلسفي و تحليل و بررسي رواياتي از مجامع حديثي معتبر توانسته است تبيين جديد خود را به اثبات برساند. نوشتار حاضر، مباني فلسفي حکيم زنوزي را مانند اتحاد و علاقة نفس و بدن، ترکيب حقيقي و اتحادي و چگونگي باقي ماندن صورت در دو حالت را مورد بررسي قرار داده و در ادامه به چگونگي تثبيت نظريه خاص حکيم زنوزي به پشتوانة روايتي از امام صادق(ع) ميپردازد. پرونده مقاله

  • مقاله

    2 - تحليلي بر «تعالي حكمت»؛ با تكيه ‌بر نفس‌شناسي و روش‌شناسي صدرايي
    خردنامه صدرا , شماره 100 , سال 25 , تابستان 1399
    مكتب فلسفي صدرالمتألهين بنام حكمت متعاليه شناخته ميشود. ملاصدرا واژة «حكمت» را بر واژة «فلسفه» ارجح دانسته و «تعالي» را ـ‌كه در نظر او موقعيتي پوياست ـ جهتگيري كلي ساختار فكري خود قرار داده است. اين امر ما را با منظومه‌يي از عواملي كه از كيفيت، جهت و چگونگي تعالي در اين چکیده کامل
    مكتب فلسفي صدرالمتألهين بنام حكمت متعاليه شناخته ميشود. ملاصدرا واژة «حكمت» را بر واژة «فلسفه» ارجح دانسته و «تعالي» را ـ‌كه در نظر او موقعيتي پوياست ـ جهتگيري كلي ساختار فكري خود قرار داده است. اين امر ما را با منظومه‌يي از عواملي كه از كيفيت، جهت و چگونگي تعالي در اين مكتب بحث ميكند، مرتبط ميسازد. نوشتار پيش‌رو درصدد است، از ميان عناصر متعدد برتري حكمت صدرايي، چگونگي ايجاد اين تعالي را از طريق بررسي دو مؤلفة نفس‌شناسي و روش‌شناسي در دو حوزه مبدأ و معاد تبيين نمايد. در رويكرد صدرايي اگر كسي خواستار حكمت باشد، بايد براي خويش و در خويشتن دست به آفرينش زده و از تماشاگري به بازيگري در عرصة وجود قدم بگذارد. نوع نگاه متفاوت ملاصدرا به حقيقت نفس و توسع در مراتب ادراكي آن، با روش‌شناسي درهم‌تنيده و مرتبط است، زيرا در حكمت صدرايي شناخت نفس بمثابه يك روش براي خداشناسي و آخرت‌شناسي قلمداد ميشود. ملاصدرا در روش‌شناسي از بازآفريني مفاهيم آغاز ميكند و با رهيافتي ميان‌رشته‌يي و جامع‌نگر، روش درست را جمع ميان عقل و نقل و شهود ميبيند. تأويل و زبان برتر نيز از مؤلفه‌هايي است كه با روش‌شناسي خاص ملاصدرا مرتبط است. پرونده مقاله