فهرست مقالات سيدمسعود  سيف


  • مقاله

    1 - بررسي نگره‌ بحران در نظر هوسرل و زمينه‌هاي آن در فلسفه قرن نوزدهم اروپا
    تاریخ فلسفه , شماره 25 , سال 7 , تابستان 1395
    در اوايل قرن بيستم ميلادي جريان گسترده‌‌يي پديدار گشت که نويسندگان آن در اشاره به بحران علم و فرهنگ اروپايي با يکديگر همصدا بودند. ادموند هوسرل نيز بعنوان يکي از متفکرين برجستة اروپايي در اوايل قرن بيستم، همگام با اين جريان، پديدارشناسي را بعنوان راهکار غلبه بر اين بحرا چکیده کامل
    در اوايل قرن بيستم ميلادي جريان گسترده‌‌يي پديدار گشت که نويسندگان آن در اشاره به بحران علم و فرهنگ اروپايي با يکديگر همصدا بودند. ادموند هوسرل نيز بعنوان يکي از متفکرين برجستة اروپايي در اوايل قرن بيستم، همگام با اين جريان، پديدارشناسي را بعنوان راهکار غلبه بر اين بحران همه‌جانبه ارائه ميکند که از نظر وي نيمة دوم قرن نوزدهم اروپا را دربرگرفته است. از نظر او اين بحران بصورت فقدان وحدت و انسجام در فلسفه و علوم، اعم از علوم طبيعي و انساني و همچنين بيگانگي علوم از زندگي روزمرة انسان ظهور و بروز يافته است و ريشه‌ها و علل اين بحران بايد در رويکردهاي علمي و فلسفي قرن نوزدهم اروپا جستجو شود. در اين قرن پس از مرگ هگل، با تأثر از مکاتب هگلي و نسبيت‌انگاري تاريخي برآمده از آنها، جريانهايي چون مارکسيسم، بيولوژيسم و هرمنوتيک تاريخ‌گرا پديد آمد که وجه اشتراک همه آنها تمايل به سمت نسبيت‌گرايي بود. اين جريانها هرکدام از منظر خود با نفي امکان نيل به يک حقيقت واحد و يقيني و همچنين نسبي‌سازي اين حقيقت، موجبات بحران مذکور را فراهم آوردند. هوسرل پس از آشکار ساختن ماهيت بحران در مباني تفکر غرب، از طريق خوانشي انتقادي از ريشه‌گرايي دکارتي و در جهت دستيابي به يک بنيان متقن و وحدت‌بخش براي علوم، روشي را با نام «تأويل پديدارشناسانه» پيشنهاد نمود که برغم اينکه پس از وي انتقادات فراواني را برانگيخت، اما به يکي از اصليترين عناصر پديدارشناسي تبديل شد که تقريباً در تمامي انديشه‌هاي پس از هوسرل تأثيرگذار بوده است. پرونده مقاله