خداوند و تصوری که در حکمت متعالیه از او وجود دارد، مهمترین نقش را در انسان شناسی ملاصدرا ایفا میکند. از نظر ملاصدرا تمامی کائنات جلوههای مختلف خداوند هستند و انسان، کاملترین جلوۀ اوست که در آیات قرآنی به خلیفۀ الهی و امانتدار خداوند توصیف شده است. مهمترین مبانی م چکیده کامل
خداوند و تصوری که در حکمت متعالیه از او وجود دارد، مهمترین نقش را در انسان شناسی ملاصدرا ایفا میکند. از نظر ملاصدرا تمامی کائنات جلوههای مختلف خداوند هستند و انسان، کاملترین جلوۀ اوست که در آیات قرآنی به خلیفۀ الهی و امانتدار خداوند توصیف شده است. مهمترین مبانی ملاصدرا در انسانشناسی، اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود و حرکت جوهری است. وی نفس انسانی را در بستر حرکت جوهری دارای مراتب ماده، مثال و عقل دانسته و در نهایت به مقام فوق عقل دست مییابد. داشتن مراتب گوناگون، خدشه ای بر وحدت نفس وارد نمیسازد همانطور که خداوند هم دارای جلوههایی از عقل، مثال و ماده بوده؛ ولی این منافی با وحدت او نیست. وحدت خداوند، وحدت حقّه است و انسان نیز وحدتی ظل وحدت حقّۀ خداوند دارد. تناظر خداوند و انسان به این مسئله ختم نمیشود: در نگرش صدرایی همانطور که خداوند خالق و مبدع هستی است، انسان نیز بهعنوان خلیفه و جانشین وی دارای این ویژگی است؛ یعنی با قوۀ تخیل خود، وجودات ذهنی را در سرزمین خیال میآفریند، تفاوت تنها در این است که ابداع خداوند در قلمرو خارج است و ابداع تخیل در قلمرو ذهن. این مقاله به تبیین جایگاه خداوند در انسانشناسی ملاصدرا بر مبنای اصالت وجود وحرکت جوهری میپردازد. جایگاهی که ملاصدرا برای خداوند قائل است و تصویری که از او به عنوان مبدأ و غایت موجودات، ارائه میدهد، به خوبی میتواند، مبیّن جایگاه او در انسان شناسیاش باشد
پرونده مقاله
رایمگ
سامانه رایمگ تمامی فرآیندهای دریافت، ارزیابی و داوری، ویراستاری، صفحهآرایی و انتشار الکترونیکی نشریات علمی را به انجام میرساند