-
مقاله
1 - نقشهای زنانه در رمانهای «پیرزاد» و «وولف» با تکیه بر نقشهای کهنالگویی یونگپژوهش زبان و ادبیات فارسی , شماره 0 , سال 17 , پاییز 1398نقد کهن الگویی که بر پایۀ نظریّه های «کارل گوستاو یونگ» پایهگذاری شده است، کهنالگوها را در متنهای ادبی میکاود و نقشها، کارکردها و دگردیسی آنها را تبیین میکند. از جمله کهنالگوهایی که یونگ در آثارش برمیشمرد، میتوان به چهار کهنالگوی زنانه اشاره کرد که به صورت نقش چکیده کاملنقد کهن الگویی که بر پایۀ نظریّه های «کارل گوستاو یونگ» پایهگذاری شده است، کهنالگوها را در متنهای ادبی میکاود و نقشها، کارکردها و دگردیسی آنها را تبیین میکند. از جمله کهنالگوهایی که یونگ در آثارش برمیشمرد، میتوان به چهار کهنالگوی زنانه اشاره کرد که به صورت نقشهایی زنانه در زندگی آنان نمود مییابد. این چهار نقش عبارتند از: نقش مادر، همسر، مدونا و نقش آمازون. این نقشها در ارتباط با سایرین، محیط و فرهنگ حاکم بر محیط زندگی در رفتارهای زنان ظهور مییابد. با بررسی آثار ادبی زنان میتوان چگونگی و میزان حضور این نقشها را مشاهده کرد. رماننویسان زن غربی و ایرانی به فراخور محیط، فرهنگ و هنجارهای اجتماعی به این نقشها پرداختهاند. در پژوهش حاضر به بررسی میزان نمود این نقشهای زنانه و بررسی مقایسهای آنها در رمان های «چراغ ها را من خاموش می کنم» و «عادت می کنیم» از زویا پیرزاد و «خانم دالوی» و «به سوی فانوس دریایی» از ویرجینیا وولف پرداخته شده است. نتیجۀ اجمالی پژوهش نشان میدهد که نقشهای زنانهای که بر اساس کهنالگوهای یونگ تبیین شدهاند، در پیرزاد و وولف یکسان به کار گرفته نشده است. وولف به عنوان رماننویس غربی به نقشهای مادر و همسر به صورتی متعادلتر پرداخته است. در «به سوی فانوس دریایی» نقش مدونا حضور پررنگی دارد و در عوض در «خانم دالوی» آمازون توانسته است با قدرت کافی به نمایش خود بپردازد. در نوع پرداختن به این نقشها، نگرش فمینیستی وولف بیتأثیر نبوده است. از این رو خصلت جنگندگی، کنشگری و استقلال زنان وولف بارزتر است. در آثار پیرزاد، نقش مادر را با رویکردی فداکارانه و نقش همسر را محافظهکارانه مشاهده میکنیم. وی برای نقش مدونا، جایگاه ویژهای در نظر گرفته است و نقش آمازون را در چارچوب فرهنگ سنتی شرقی و به صورتی گام به گام و کمرنگ وارد آثارش کرده است. پرونده مقاله -
مقاله
2 - ملال و اطوار سوژه مدرن در شعر الیوت و بیژن الهیپژوهش زبان و ادبیات فارسی , شماره 61 , سال 19 , تابستان 1400تی، اس، الیوت، شاعر و منتقد بریتانیایی- امریکایی به واسطه تکنیکهای فرمی و بیانی و مضمونپردازی، یکی از پیشگامان مدرنیسم ادبی دانسته شده است. دفتر «سرزمین ویران» و «چهار کوارتت»، شیوه و دوره جدیدی از فردیت و خوداگاهی در شعر را به نمایش میگذارد که در آن سوژه/راوی شعر ب چکیده کاملتی، اس، الیوت، شاعر و منتقد بریتانیایی- امریکایی به واسطه تکنیکهای فرمی و بیانی و مضمونپردازی، یکی از پیشگامان مدرنیسم ادبی دانسته شده است. دفتر «سرزمین ویران» و «چهار کوارتت»، شیوه و دوره جدیدی از فردیت و خوداگاهی در شعر را به نمایش میگذارد که در آن سوژه/راوی شعر به تجربه و درک عمیقتری از زندگی دست مییازد. نسبت سوژه مدرن الیوت با ابژه تماشایش نه تنها بر شعر اروپایی تأثیر میگذارد بلکه الگو و منشأ الهام شعر مدرن فارسی نیز میشود. بیژن الهی، شاعر موج نو، در دفترهای «جوانیها» و «دیدن» نشان میدهد به شاخصهای شعر مدرن نزدیک شده است.این پژوهش با تکیه بر آرا و شیوه نگارش مدرنیستی از دو منظر طرز بیان و درونمایه شعر این دو شاعر را بررسی کرده است. هدف بررسی نشان دادن تأثیرپذیری الهی از مؤلفههای شعر مدرن به ویژه شعر الیوت بوده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که الیوت و الهی به شیوههای شخصیسازی و غیرشخصیسازی، موقعیت انسان/ سوژهای را به تصویر میکشند که در مرزهای خودآگاهی و فردیت با تنشها و بحرانهای جهانِ مدرن روبهرو میشود و اندوه و یأس خود را از تماشا و تجربه جهانی فاش میکند که با فرسودگی، تباهی و ویرانی نشاندار میشود. گرچه تصویر تباهی و مرگ در سرزمین ویران الیوت پربسامدتر از شعر الهی است و الهی بیشتر از الیوت در تمنای روشنی و امید برمیآید اما در نمای کلی، روشنی و امید در شعر الهی کارکردی حاشیهای دارد. پرونده مقاله -
مقاله
3 - چندپارگی و تزلزل هویت و روایت در رمانهای «محمدرضا کاتب»پژوهش زبان و ادبیات فارسی , شماره 69 , سال 21 , تابستان 1402هویت در رمانهای پست¬مدرن، انسجام و ثبات رمانهای پیشامدرن را ندارد و از این¬رو سیال، چندپاره، از هم گسیخته و متزلزل است. روایتپردازی در داستان پسامدرن به تأثیر از هویتهای چندپاره و سیال شخصیتها، غیر قابل اعتماد، مشکوک و متناقض است. «محمدرضا کاتب»، یکی از نویسندگان پ چکیده کاملهویت در رمانهای پست¬مدرن، انسجام و ثبات رمانهای پیشامدرن را ندارد و از این¬رو سیال، چندپاره، از هم گسیخته و متزلزل است. روایتپردازی در داستان پسامدرن به تأثیر از هویتهای چندپاره و سیال شخصیتها، غیر قابل اعتماد، مشکوک و متناقض است. «محمدرضا کاتب»، یکی از نویسندگان پرکار دورۀ معاصر است که برخی رمانهایش به مؤلفههای پست¬مدرنیستی تشبه میجوید. به همین منظور، پژوهش پیش رو درصدد بررسی مسئله هویت و روایتپردازی رمانهای این نویسنده برآمده است. در این پژوهش به شیوۀ توصیفی- تحلیلی، شش رمان کاتب به نام¬های «آفتاب پرست نازنین»، «بالزن¬ها»، «بیترسی»، «پستی»، «رام¬کننده» و «هیس» از منظر مؤلفههای پست¬مدرنیستیِ هویت، شخصیت و روایتپردازی بررسی شده است. نتایج اجمالی پژوهش بیانگر آن است که در رمانهای بررسیشده، بیشتر شخصیتها، هویتهای نامتعین، سیال و چندپاره دارند. سرگردانی، جابهجایی و همپوشانی شخصیتها با یکدیگر، ناتوانی در شناختِ خود، گواه هویتهای ازهمگسیخته آنهاست. روایتهای چندپاره و متناقض از شخصیتها و ماجراها، شاخصۀ دیگری است که رمانهای کاتب را با عدم قطعیت نشاندار میکند. مؤلفههای پست¬مدرنیستیِ تردید هستیشناسانه، عدم قطعیت و چندپارگی و تناقض در هویت و روایتپردازی در رمانهای «آفتاب¬پرست نازنین»، «پستی»، «رام¬کننده» و «هیس» بسیار چشمگیر است ولی در «بالزنها» و «بیترسی» به میزان ملایمتری به کار رفته است. پرونده مقاله