تعبیر «خمیره ازلی» و مساله «احیاء یا تاسیس؟» در حکمت اشراق سهروردی
محورهای موضوعی : ریشهشناسی واژگان (اتیمولوژی) فلسفی
1 - گروه فلسفه دانشگاه محقق اردبیلی
کلید واژه: خمیره ازلی حکمت اشراق خمیره خسروانی خمیره فیثاغوری ازل حکمت خسروانی,
چکیده مقاله :
تعبیر «خمیرة ازلی» و ارتباط آن با «حکمت خسروانی» در حکمت اشراق، دستمایه يی شده تا برخی از محققان نظیر هانری کربن، هدف حکمت اشراق و «طرح عظیم همة عمر» سهروردی را احیای حکمت ایران باستان موسوم به حکمت خسروانی بدانند. به اعتقاد نويسنده، قرائن بسیاری در حکمت اشراق وجود دارد که نشان میدهد کار سهروردی تأسیس حکمتی جدید است و نه صرفاً احیای سنتی موجود. تحلیل مفهوم «خمیرة ازلی» و مفاهیم پیرامونی آن و توجه به مصداقهای ظهور خمیرة ازلی در دل تمدنهای مختلف، حقیقت دیدگاه شیخاشراق را برخلاف ادعاهای یاد شده نمایان میكند. میان تعبیر «تأسیس» و «احیا» تفاوتهای بسیاری وجود دارد؛ احیا امری ثانوی، تبعی و تقلیدی است اما تأسیس امری اصیل، بنیادین و ابتکاری است که احیا را هم میتواند در پی داشته باشد. احیا با تأثیر و تأثر خط تاریخی سازگار است در حالیکه ازل، نه امری تاریخی که ورای آن است و دریافت از خمیرة ازلی، بمعنای دریافت از منبعی ورای خط تاریخی است؛ بنابرین مناسبات میان ایران باستان و حکمت اشراق سهروردی نمیتواند مقصود بالذات سهروردی باشد. اگر شیخاشراق حکمت خسروانی را جلوه يی از خمیرة ازلی میداند، دیدگاهش در مورد حکمت فیثاغوریِ منشعب از خمیرة ازلی و دیگر حکمتهای متجلی در تمدنهایی مانند هند و بابل هم همینگونه است. بنابرین طرفداران ادعای احیای حکمت ایرانی باید عیناً همین سخن را در مورد احیای حکمت یونانی و سایر حکمتها هم تکرار کنند. پس هدف اصلی سهروردی ـ برخلاف ادعای برخی از محققانـ تأسیس حکمت اشراقی است نه احیای حکمت خسروانی. قرائتهای یادشده زمینه را برای ادعای شعوبیگري سهروردی یا اتکاء نوشعوبی گرایی بر اندیشه های وي فراهم می آورد اما توجه به مضمون نظریة خمیرة ازلی و لازمه های آن، همة ادعاهای یاد شده را مردود میسازد.
The concept of “perennial essence” and its relationship with “Khosravani wisdom” in Illuminationist philosophy has prompted some researchers, such as Henry Corbin, to consider the purpose of Illuminationist philosophy and Suhrawardī’s “huge lifelong project” to be the revival of the philosophy of ancient Persia known as Khosravani wisdom. The present study reveals that several pieces of evidence in Illuminationist philosophy indicate that his goal was to establish a new school of philosophy rather than merely reviving a traditional one. An analysis of the concept of “perennial” and the related concepts and the attention to the newly emerged referents of perennial essence in various civilizations disclose the truth of Suhrawardī’s view. There are several differences between the concepts of “establishment” and “revival”; revival is a secondary, dependent, and imitative job, while establishment is an original, fundamental, and innovative endeavor which can also be followed by revival. Moreover, revival is consistent with historical changes, while pre-eternity is not a historical entity and is, rather, metahistorical, and any reception from perennial essence means receiving from a metahistorical source. Hence, discovering the relationship between ancient Persia and Suhrawardī’s Illuminationist philosophy could never be Suhrawardī’s main purpose. If he considers Khosravani wisdom to be a manifestation of the perennial essence, his view of Pythagorean philosophy and other schools of philosophy in some civilizations such as those of India and Babylonia should be the same. As a result, the advocates of the idea of the revival of Persian wisdom should repeat exactly the same views regarding the revival of Greek philosophy and other philosophical schools, while this is not the case. Therefore, Suhrawardī’s main purpose, unlike what some researchers claim, was to establish the Illuminationist philosophy and not to revive Khosravani wisdom. A careful scrutiny of the content of the theory of perennial essence and its concomitants nullifies any claim as to Suhrawardī’s being a Shu‘ūbi philosopher or the dominance of neo-Shu‘ūbism over his philosophical thoughts.
ابراهیمی دینانی، غلامحسین (1395) حکمت خسروانی، تهران: وایا.
ابوریّان، محمد علی (2011) تاریخ الفکر الفلسفی، اسکندریه: دارالمعرفة الجامعية.
امين رضوي، مهدي (1377) سهروردي و مكتب اشراق، تهران: نشر مركز.
بابایی، علی (1398) سه¬گانه¬های عالم معرفت، اردبیل: انتشارات دانشگاه محقق اردبیلی.
زارع، زهرا؛ پازوکی، شهرام (1394) «نقدی بر تبارشناسی اشراقیان»، جاویدان خرد، شماره 28، ص 40ـ27.
سبزوارى، ملاهادی (1369) شرح المنظومة، تهران: نشر ناب.
سجادي، جعفر (1375) فرهنگ علوم فلسفي و كلامي، تهران: اميركبير.
سهروردی، شهابالدين يحيي (1372) المشارع و المطارحات در: مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی.
شهرزوری، محمد بنمحمود (1372) شرح حکمةالإشراق، تحقيق حسين ضیایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگى.
کربن، هانری (1395) تاریخ فلسفة اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، تهران: مینوی خرد.
کربن، هانری (1397) چشم¬اندازهای معنوی و فلسفی اسلام ایرانی؛ سهروردی و افلاطونیان پارس، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران: سوفیا.
مستملي نجاري، اسماعيل (1363) شرح التعرف لمذهب التصوف، تهران: اساطير.
ملاصدرا (1366) تفسیر القرآن الکریم، قم: بيدار.
ملاصدرا (1368) الحكمة المتعالية في الأسفار العقلية الأربعة، قم: مصطفوي.