جلوههای بدیع معنوی در دیوان رفیق اصفهانی
محورهای موضوعی : تحلیل متون نظم
1 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد خوی، دانشگاه آزاد اسلامی، خوی. ایران
کلید واژه: رفیق اصفهانی, بدیع معنوی, دیوان اشعار, صور خیال,
چکیده مقاله :
بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی دانشی است که با آن زیبایی های سخن آشکار می شود. رفیق اصفهانی از شاعرانی است که صنایع معنوی بدیعی مورد توجّه وی بوده و برای زیبایی آفرینی و آراستن کلام خود در حد اعتدال از آرایه های بدیع معنوی در شعر خود بهره برده است. نگارنده در پژوهش حاضر به شیوهی توصیفی - تحلیلی از دیدگاه زیباییشناسی به تعیین و بررسی آرایههای بدیع معنوی در دیوان رفیق اصفهانی، میپردازد. پرسش اصلی پژوهش این است که آرایههای بدیعی مهمّ به کار رفته در دیوان وی کدامند؟ با بررسی اشعار رفیق اصفهانی در مییابیم که آرایههای بدیع معنوی نقش بسزایی در ایجاد تصویرها و زیبایی کلام وی داشته است. وی برای بیان افکار و اندیشه های خود علاوه بر صور خیال از سایر صنایع بدیعی مانند: ایهام، التفات، تجاهل العارف، تجرید، تفریق، جمع و تقسیم، تنسیق الصفات، تلمیح، طباق، لف و نشر، مبالغه، مراعات النظیر و... برای آراستن کلام خویش، بهره برده است.
From the aesthetic point of view, it is the knowledge by which the beauties of speech are revealed. Rafiq Esfahani is one of the poets whose interest in the Rhetorics spiritual industries has been used in the poetry to exert modest beauty in his poetry. In this descriptive-analytical method, the author of this study is to determine and study the Rhetorics spiritual arrays in the court of Rafiq Esfahani. The main question of the study is what are the important Rhetorics arrays used in his court? By studying the poetry of Rafiq Esfahani, we find that Rhetorics spiritual arrays have played a significant role in creating the images and beauty of his words. To express his thoughts and thoughts In addition to the imagination, he has used other exquisite industries such as: Equivoque, Apostrophe, Rhetorical Question, Verse , subtraction, Zeugma and Merismus , Conglobatio, Allusion , Allusion,Epanados, Amplification, Congeries and ...
اسفندیار، هوشمند. (۱۳۸۹) عروسان سخن (نقد و بررسی اصطلاحات و صناعات ادبی در بدیع). چاپ سوم، تهران: فردوس.
اصفهانی، رفیق. (۱۳۶۳) دیوان. به کوشش احمد کرمی، چاپ اوّل، تهران: سلسلۀ نشریات ما.
تاج الحلاوی، علی بن محمد.(۱۳۸۳) دقایق الشعر. تصحیح سید محمّد کاظم امام، تهران: دانشگاه تهران.
تقوی، نصرالله. (۱۳۱۷) هنجار گفتار(در فن معانی و بیان و بدیع فارسی). تهران: چاپخانۀ مجلس.
جرجانی، عبدالقاهر. (۱۳۶۱) اسرار البلاغه. ترجمۀ جلیل تجليل، تهران: دانشگاه تهران.
حسن زاده، شهریار. (1383) بدیع ساده در ادب فارسی. چاپ اوّل، خوی: انتشارات قراقوش.
راستگو،سیّد محمّد. (۱۳۸۲) هنر سخن آرایی(فنّ بدیع). چاپ اوّل ،تهران: سمت.
زرّین¬کوب، عبدالحسین. (1363) شعر بی¬دروغ شعر بی¬نقاب. چاپ چهارم، تهران: انتشارات جاویدان.
شفیعی کدکنی، محمّدرضا. (1366) صور خیال در شعر فارسی. چاپ سوم، تهران: آگاه.
شمیسا، سیروس. (1370) بیان. چاپ اوّل،تهران: انتشارات فردوسی.
شمیسا، سیروس. (1386) بدیع. چاپ هجدهم، انتشارات پیام نور.
علوی مقدّم، محمّد. و اشرف¬زاده، رضا. (1376) معانی و بیان. تهران: انتشارات سمت.
گرکانی، حاج محمّد حسین شمس العلما. (1377) ابدع البدایع. به اهتمام حسین جعفری، چاپ اوّل، تبریز: چاپ احرار.
کزّازی، میر جلا الدین. (۱۳۸۶) زیبایی شناسی سخن پارسی (بیان). تهران: مرکز.
محبّتی، مهدی. (1380) بدیع نو. چاپ اوّل، تهران: انتشارات سخن.
همایی، جلال¬الدّین. (13۷۷) فنون بلاغت و صناعات ادبی. چاپ هفتم، تهران: نشر هما.
واعظ کاشفیسبزواری، کمالالدین حسین. (۱۳۶۹) بدایع الافکار فی الصنایع الاشعار. ویراسته و گزاردۀ میر جلال الدین کزّازی، چاپ اوّل، تهران: مرکز.
وطواط، رشیدالدین، محمّد بن محمّد. (1362) حدائق السحر. تصحیح عبّاس اقبال، تهران: سنائی.
سال سوم ، شماره 6 ، بهار 1399
ISSN : 2645-6478
جلوه های بدیع معنوی در دیوان رفیق اصفهانی
دکتر لیلا عدل پرور1
تاریخ دریافت :14/08/1398
تاریخ پذیرش نهایی :19/12/1398
از ص 113 تا ص 132
20.1001.1.26456478.1399.3.6.7.7
چکیده:
بدیع از دیدگاه زیباییشناسی دانشی است که با آن زیباییهای سخن آشکار میشود. رفیق اصفهانی از شاعرانی است که صنایع معنوی بدیعی مورد توجّه وی بوده و برای زیبایی آفرینی و آراستن کلام خود در حد اعتدال از آرایه های بدیع معنوی در شعر خود بهره برده است. نگارنده در پژوهش حاضر به شیوهی توصیفی - تحلیلی از دیدگاه زیباییشناسی به تعیین و بررسی آرایههای بدیع معنوی در دیوان رفیق اصفهانی، میپردازد. پرسش اصلی پژوهش این است که آرایههای بدیعی مهمّ به کار رفته در دیوان وی کدامند؟
با بررسی اشعار رفیق اصفهانی در مییابیم که آرایههای بدیع معنوی نقش بسزایی در ایجاد تصویرها و زیبایی کلام وی داشته است. وی برای بیان افکار و اندیشههای خود علاوه بر صور خیال از سایر صنایع بدیعی مانند: ایهام، التفات، تجاهل العارف، تجرید، تفریق، جمع و تقسیم، تنسیق الصفات، تلمیح، طباق، لف و نشر، مبالغه، مراعات النظیر و... برای آراستن کلام خویش، بهره برده است.
واژگان کلیدی: رفیق اصفهانی، بدیع معنوی، دیوان اشعار، صور خیال
۱. مقدّمه
علم بدیع از دیگاه زیبایی شناسی؛ علمی است که از وجوه تحسین کلام بحث میکند و مجموعة شگردهایی است که کلام عادی را تبدیل به کلام ادبی میکند. آرایههای بدیعی که موجب زیبایی و دگرگونی کلام میشوند در کتابهای بدیعی به دو دسته؛ صنایع لفظی و صنایع معنوی، تقسیم شدهاند. آرایههای بدیع لفظی در ایجاد نظم و توازن موسیقیایی نقش مهمّی به عهده دارند، امّا در بدیع معنوی سخن از آرایههایی است که موجب تخیّل و در نتیجه آفرینش شعر میشوند و حسن و تزئین کلام، مربوط به معنی شعر است، مثل بهره گیری شاعر از عناصر صورخیال (استعاره، تشبیه، مجاز، کنایه) و آرایههایی مثل؛ ایهام، تضاد، تلمیح، مراعات النظیر و ... که از جلوه های بدیع معنوی در شعر به شمار می آید.
واکاوی و بررسی بدیع معنوی در متون نظم و نثر، اهمیّت فوق العادهای در زیباییشناسی آثار ادبی دارد و موجب شناخت میزان نوآوری، تعیین ارزش هنری اثر ادبی و درک سبکشناسی شعر شاعر میشود. رفیق اصفهانی از شعرای قرن دوازدهم هجری است که در بیان افکار و اندیشه ها با زبانی شاعرانه از دانش بدیع معنوی استفاده ی فراوانی برده است. وی از زمره شاعرانی است که از تتبع و پیروی از سبک هندی چشم پوشیدند و از شیوۀ متقدّمان پیروی کرده و به ساده نویسی روی آوردند. در مورد دیوان رفیق اصفهانی تاکنون تحقیقی صورت نگرفته و از دید پژوهشگران، در پردۀ اغماض مانده است. از جمله آثاری که به زندگی، آثار و سبک شعری وی پرداخته است، مقدّمۀ دیوان خود شاعر است که به قلم احمد کرمی نوشته شده است. لذا در این مقاله نویسنده بر آن است، ضمن معرّفی شاعر، به تحلیل و بررسی بدیع معنوی در دیوان وی بپردازد، تا هنرنمایی شاعر از چشم انداز زیبایی شناسانه، مورد توجّه ادبا و اهل تحقیق، به علوم بدیعی و بلاغی قرار گیرد. روش تحقیق به صورت کتابخانهای و توصیفی و تحلیلی است. پس از مطالعۀ کتب بدیعی فارسی و مقالاتی که در این زمینه نوشته شده است، دیوان رفیق اصفهانی، به دقّت و با تأمل خوانده شده و ابیات استخراج، آرایههای بدیع لفظی در دو بخش صور خیال و سایر آرایههای بدیعی تقسیمبندی، و در هر بخش، به ترتیب الفبایی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. پرسش اصلی پژوهش این است که آرایههای بدیعی مهمّ به کار رفته در دیوان رفیق اصفهانی کدامند؟ و با توجّه به اینکه رفیق اصفهانی از شعرای قدیمی و سادهنویسی پیروی کرده است، آیا در بهرهگیری از صور خیال نیز به سادگی کلام توجّه داشته و یا در شعر وی ابهام و پیچدگی به چشم میخورد. برای پاسخ به پرسش پژوهش «جلوههای بدیع معنوی در دیوان رفیق اصفهانی» تحلیل و بررسی میشود.
بدیع و آرایههای بدیعی از موضوعاتی است که همواره مورد توجّه پژوهشگران در عرصهی زبان و ادبیّات فارسی قرار گرفته و تحقیقات فراوانی در این زمینه انجام گرفته است.
1. 2. پیشینه ی پژوهش
علاوه بر کتابهایی که دربارۀ علم بدیع و فنون بلاغت تألیف شده است، مقالاتی نیز درباره بدیع معنوی به چاپ رسیده است. از جملة پژوهشهایی انجام شده؛ مقالهای با عنوان «صنایع بدیعی در شعر نو» است که در سال(1390) توسّط استاد پورنامداریان و ناهید طهرانی به چاپ رسیده است. علی محمدی و غلامرضا حیدری(۱۳۹۴) مقالۀ «بررسی جلوههای بدیع معنوی در دیوان پروین اعتصامی» در همایش جستارهای ادبی منتشرکردهاند.. در سال (1391) زینب کاظمی از پایاننامهی خود با عنوان «زیباییشناسی قصاید قاآنی» دفاع کرده و مقالهای نیز با عنوان «بررسی جلوههایی از بدیع معنوی در دیوان مختاری غزنوی» در سال (1395) توسّط شیرین بقایی ارائه شده است. امّا در مورد بدیع معنوی در دیوان رفیق اصفهانی تاکنون تحقیقی انجام نشده است، لذا برای آشنایی بیشتر با این شاعر، تحقیق در این مورد ضروری به نظر میرسد، در این مقاله پس از معرّفی مختصر شاعر صنایع بدیع معنوی در دیوان وی مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت.
1. 3. معرّفی رفیق اصفهانی
رفیق اصفهانی از شعرای قرن دوازدهم هجری و از پیروان سبک بازگشت ادبی است.
«محمّد حسین رفیق که گاه تذکرهنویسان وی را «ملا حسن» نامیدهاند، به سال ۱۱۵۰ هجری در شهر اصفهان ولادت یافته و به سال ۱۲۲۶، در همان دیار بدرود زندگی گفته است. مؤلّف تذکرۀ روشن در احوال او مینویسد: «... با آنکه از نوشت و خواند بهره نداشت شعر خوب میگفت...» ولی این سخن مؤلّف تذکره ی روشن با مطالعۀ شعر رفیق پذیرفتنی نیست، زیرا شعر وی میرساند که وی دست کم تا آن مایه که بتواند در سخن خویش برخی صناعات ادبی را به کار برد، از دانش بهره داشته است و کسب دانش تا بدین پایه نیز بی خواندن و نوشتن بعید مینماید.» (اصفهانی، ۱۳۶۳: ص چهارمقدّمه)
در نیمه ی دوم قرن ۱۲ هجری نهضتی در شعر فارسی شروع شد، شاعرانی چون؛ شعلۀ اصفهانی، مشتاق اصفهانی و...، که اکثراً از اهل اصفهان بودند، پیشگامان حرکت نو ادبی شدند. این گروه به یکباره از سبک هندی دست شستند و از سبک کلام فصحای قدیم خراسانی و عراقی پیروی کردند. رفیق اصفهانی نیز، از شاگردان مشتاق اصفهانی و یکی از جمله همین جماعتی است که در هنر شاعری به تتبع از آثار متقدّمان و سخن سرایانی چون سعدی، معتقد بوده است، لذا کلام وی ساده و دلپذیر و بدون ابهام و پیچیدگی می باشد. هدف نگارنده در این پژوهش، تعیین و انتخاب آرایههای بدیع معنوی در دیوان رفیق اصفهانی با استفاده از کتب بدیع معتبر فارسی است.
2. بدیع معنوی در دیوان رفیق اصفهانی
بدیع معنوی فنونی هستند که با ارتباط بین کلمات و اجزای کلام از طریق معنی، باعث زیبایی و افزایش موسیقی کلام میشوند. در این نوع زیبایی کلام به معنی بستگی دارد و الفاظ نقشی ندارند. (اسفندیار، ۱۳۸۸: ۱۹)
بنابراین هر شگردی که معنی و مضمون سخن را پرورده و پرداخته سازد، تا ذهن و ذوق آن را بیشتر و بهتر بپسندد و بپذیرد، آرایۀ درونی و معنوی خواهد بود. (راستگو، ۱۳۸۲: ۸)
صنایع معنوی بدیع طبق آنچه که در کتب بدیعی به آن اشاره شده است بسیار است، که مهمّترین آن عناصر صور خیال (استعاره، تشبیه، کنایه و مجاز) میباشد. آرایههایی که موجب تخیّل و در نتیجه آفرینش شعر میشوند. به خاطر اهمیّت صور خیال در شعر، در این مقاله ابتدا عناصر چهارگانۀ صور خیال در دیوان رفیق اصفهانی تحلیل و بررسی میشود:
2. 1. صور خیال:
واکاوی صور خیال یکی از راههای تشخیص افتراق و اشتراک آثار ادبی است، لذا بررسی صور خیال در شعر شاعران، اهمیّت زیادی از نظر زیباییشناسی دارد. شفیعی کدکنی درباره ی اهمیّت صور خیال مینویسد: «صور خیال، رمز شناخت شاعر و راهیابی به دنیای ذهنی اوست، شیوۀ بیان برگرفته از مفهوم کهن خیال است، ولی در تعریف امروزین، تصرّف ذهنی شاعر را در مفهوم طبیعت، و انسان و کوشش ذهنی او برای برقراری نسبت میان انسان و طبیعت است.» (شفیعی کدکنی، ۱۳۶۶: ۲)
رفیق اصفهانی در دیوان خود از هر چهار عنصر خیال بهره برده است که در این بخش به ترتیب الفبائی مورد بررسی قرار می گیرد:
2. 1. ۱. استعاره: یکی از عواملی که شاعر با به کارگیری آن میتواند نقش خیالانگیزی را در اثر خویش به کمال رساند استعاره است. «شاعر در استعاره واژهای را به علاقه ی مشابهت به جای واژه ی دیگری به کار میبرد.» (شمیسا،138۶: 153)
استعاره از دیرباز مورد عنایت کامل و همه جانبه ی علمای علم بیان بوده است. رفیق اصفهانی نیز در دیوان خود از این عنصر خیال برای تصویرآفرینی بهره برده است. استعاره به دو نوع مصّرحه و مکنیه تقسیم میشود:
2. 1. ۱. ۱. استعاره ی مصرّحه:
تشبیهی است که از آن فقط مشبهٌ به، به جا مانده باشد، به این نوع استعاره، استعاره ی مصرّحه یا تصریحیه با تحقیقیه میگویند.» (شمیسا،1370: 146)
اغلب استعارههای به کار رفته در دیوان رفیق اصفهانی استعاره ی مصرحه است که مشبهٌ به ذکر و مشبه محذوف است؛ مثل: (گل، ص۱۱) (مه، ص۲۲) (لعبت چین، ص۲۳) (سرو راستین، رشک سهی قدان، ص۲۴) (سرو باغ زندگی، ص۳۳) (بت غنچه دهن، ص۸۶) که همگی استعاره از معشوق میباشد و (لعل، ص۸۰) استعاره از لب سرخ (معشوق و نرگس مست، ص۹۷) استعاره از چشم خمار است. اغلب استعارهها از نوع قریب میباشد که مخاطب به راحتی به معنی استعاری پی میبرد. مثل نمونههای ذیل:
با غیر دیدم آن صنم سیم ساق را |
| از رشک بر وصال گزیدم فراق را |
هستم ز کوی آن بت گل پیرهن جدا |
| نالان چو بلبلی که بود از چمن جدا |
به داغ لاله رویان زاده ایم و تا دم مردن |
| بود چون لاله مهر داغ ایشان بر جبیم ما را |
صنم سیم ساق، بت گل پیرهن و لاله رویان؛ هر سه استعارۀ مصرحه است.
2. 1. 1. ۲. استعاره مکنیه:
«در این نوع استعاره مشبه را ذکر میکنند و برای این که این تخییل به خواننده منتقل شود یکی از صفات یا ملائمات آن جاندار را در کلام ذکر میکنند. (شمیسا، 1370: 155) استعارۀ مکنیه در دیوان رفیق اصفهانی به ندرت به کار رفته است. و تصویر کهنه در شعر او دیده میشود، مثل دست اجل و دستبرد حادثه در بیت زیر:
قبای هستیم دست اجل گو بی تو چاک ای دل |
| ز دامن تا گریبان وز گریبان تا بدامن کن |
از دستبرد حادثه در زیر خاک به |
| در پای یار سر که نباشد چو خاک پست |
2. 1. 2. تشبیه:
یکی از مباحث مهمّ بیان و بدیع است. رشید وطواط تشبیه را چنین تعریف میکند: «این صفت چنان بود که دبیر یا شاعر چیزی را به چیزی مانند کند در صفتی از صفات.» (وطواط، ۱۳۶۲: ۴۲) به عقیده برخی نویسندگان در بین عناصر صور خیال، تشبیه از جایگاه و اهمیّت ویژهای برخوردار است. عبدالقادر جرجانی در اهمیّت تشبیه و دیگر صور خیال میگوید: «نخستین و شایستهترین چیزی که باید در آن به طور کامل اندیشیده و دقّت شود، بررسی درباره ی تشبیه و استعاره است.» (جرجانی،۱۳۶۱: ۱۶) رفیق اصفهانی نیز، در دیوان خود برای زیبایی آفرینی کلام خود از تشبیه بهره برده است، مانند نمونههای ذیل:
تو سرو سرکشی و من آن ساده باغبان |
| کاندیشه می کنم که ثمر می دهی مرا |
غم او در دل ویران من جای |
| بسان گنج در ویرانه دارد |
تشبیه از جهات مختلف تقسیم بندی میشود از آنجا که بررسی همه ی انواع تشبیه، در این مقال نمیگنجد، از تشبیهات به کار رفته در دیوان رفیق اصفهانی از انواع تشبیه از نظر تعدد طرفین، بررسی شده و از هر کدام، نمونههایی آورده میشود:
2. 1. 2. 1. تشبیه بلیغ:
در این نوع تشبیه فقط مشبه و مشبهٌبه ذکر میشود و ادات و وجه شبه محذوف میباشد. «زیباترین و رساترین شکل تشبیه است، چرا که ادّعای همانندی و اشتراک بین مشبه و مشبهُ به، در این نوع از تشبیه قویتر است. » (علوی مقدّم و اشرف زاده، ۱۳۸۴: ۸۸)
اضافههای تشبیهی؛ «نهال آرزو»، «نخل انتظار»، «نخل قد»، «دام زلف»، «دام جسم»، «طایر روح»، «مرغ دل» و «طایر جان» در ابیات زیر، از نوع تشبیه بلیغ میباشد.
نباشد غیر برگ زرد و نارد جز بر حسرت |
| نهال آرزویم را و نخل انتظارم را |
به باغبانی نخل قد تو عمر عزیزم |
| گذشت و هرگز از آن میوۀ مراد نچیدم |
گر جز به دام زلف تو گیرد دلم قرار |
| از دام جسم طایر روحم پریده باد |
ای بسا مرغ دل و طایر جان کان صیاد |
| در قفس کرد و یکی از قفس آزاد نکرد |
2. 1. 2. 2. تشبیه تفضیل:
تشبیهی است که «در آن شاعر بعد از تشبیه چیزی به چیزی، وجه تفضیل و برتری و ترجیح مشبه را بر مشبّهٌ به پیدا کند.» (تاج الحاوی، ۱۳۸۳: ۳۹)
در دیوان رفیق اصفهانی، تشبیه تفضیل بیشتر از سایر اقسام تشبیه به کار رفته است. در ابیات زیر، رخ، قد و روی مشبه است که رفیق اصفهانی به مشبهٌ بههای ماه، سرو و گل تشبیه کرده و مشبه را به مشبهٌ به برتری داده است:
رخی بهتر ز ماه بدر صدبار |
| قدی صد بار از سرو روان به |
و نمونههای ذیل که همگی از نوع تشبیه تفضیل میباشد، که شاعر معشوق خود نسبت را به مشبهٌ به، برتری داده است.
آن مهری و آن مهی که در حسن |
| چون مهر و مهست صد غلامت |
ای گل از عارض تو گشته خجل |
| سرو پیش قد تو پا در گل |
از رخش هم گل شود شرمنده و هم نسترن |
| وز قدش هم سرو گردد منفعل هم ارغوان
|
2. 1. 2. 3. تشبیه جمع:
«یعنی برای یک مشبه، چند مشبه به بیاورند.» (شمیسا،1370: 120)
رفیق اصفهانی در بیت زیر مشبه (معشوق خود را) به سرو چمن، گل گلزار، ماه فلک و آفتاب گردون تشبیه کرده است. شاعر برای یک مشبۀ چهار مشبۀ به، آورده است:
در چمن سروی و در گلزار، گل |
| بر فلک ماهی، به گردون آفتاب |
یا در بیت زیر برای یک مشبه( نگار من) سه مشبهٌ به؛ حور، فرشته و پری ذکر کرده است:
جمال حور و کمال فرشته طرز پری |
| نگار من همه دارد، دگر چه کم دارد |
2. 1. 2. 4. تشبیه مشروط:
تشبیهی است که«در آن شاعر با شرط یا شروطی مشبّه را به مشبّهٌ به مانند میکند.» (علوی مقدّم و اشرف زاده، ۱۳۸۴: ۱۰۹) مثل نمونههای ذیل:
بود اگر با قد موزون آفتاب |
| چون تو بود ای تو به رخ چون آفتاب... |
رفیق اصفهانی، آفتاب را به شرط داشتن لعل میگون و قد موزون و ماه را به شرط داشتن طره ی شبرنگ (طرّه: زلف، موی پیشانی) به معشوق خود تشبیه کرده است.
2. 1. 2. 5. تشبیه مفروق:
تشبیهی است که «هر مشبه با مشبه به خود همراه است.» (شمیسا،1370: 119) مانند تشبیهات: «گل عارض»، «مه رخ»، «رخت جنّت» و «قدت طوبی» در ابیات ذیل که شاعر هر مشبه را در کنار مشبهٌ به خود آورده است:
گلی چو آن گل عارض مهی چو آن مه رخ |
| نه بر زمین بود و نه بر آسمان باشد |
رخت جنّت قدت طوبی است گفتم |
| حدیثی خوب و حرف راست گفتم |
آن عارض چون هلال شد بدر |
| آن قد چو نارون روان شد |
2. 1. 2. 6. تشبیه ملفوف:
«تشبیهی که در آن، شاعر چند مشبّه با هم آورد و چند مشبهٌ به را با هم میآورد که به طریق لفّ و نشر، هر مشبهٌ بهی با مشبه خود ارتباط دارد. (علوی مقدّم و اشرف زاده، ۱۳۸۴: ۱۰۵)
شب قدرست و روز عید با هم |
| سیه شام خط و صبح بناگوش |
شب قدر و روز عید مشبهٌ به میباشد که از طریق لف و نشر با مشبههای، خط سیه و بناگوش ارتباط دارد. یا در بیت زیر:
به گلشن بگذرد گر با چنین قد و چنان عارض |
| شود شرمنده سرو و گل از آن قد و از آن عارض |
قد و عارض( مشبه) با مشبۀ به خود سرو و گل از طریق لف و نشر ارتباط دارد.
یادم از روی تو و کوی تو آمد هر گاه |
| بی تو سیر گل و نظارۀ گلشن کردم |
شاعر میگوید: سیر گل روی تو و نظاره ی گلشن کوی تو را به یاد من آورد، هر مشبۀ به وسیلۀ لف و نشر با مشبهٌ به ارتباط دارد.
2. 1. 2. 7. تشبیه تلمیحی:
«تشبیهی که درک وجه شبه آن در گرو آشنایی با اسطوره و داستانی است. (شمیسا، ۱۳۷۰: ۲۱۹) تلمیح در لغت به معنی از گوشه ی چشم اشاره کردن است. در اصطلاح «آن است که متکلّم در نظم یا نثر، اشاره نماید به قصّهای معروف یا مثلی مشهور، به طوری که معنی مقصود را قوّت دهد.» (گرگانی، ۱۳۷۷: ۱۶۶) رفیق اصفهانی به خاطر آشنایی با قصص قرآنی و وقایع دینی برای زیبایی آفرینی کلام خود از تشبیهات تلمیحی قرآنی استفاده کرده است، مانند نمونههای ذیل:
یوسف صفت ز شهر سفر کرده یار من |
| یعقوب وار مانده به بیت الحزن غریب |
بیت اشاره دارد به کلبه ی احزان حضرت یعقوب در فراق حضرت یوسف
تو آن نگار مسیحا دمی که میخواهد |
| مسیح از قدح آفتاب با تو خورد |
بیت اشاره دارد به معجزه ی دم شفا بخش عیسی مسیح
بوی پیراهن یوسف شنود بار دگر |
| گر به یعقوب رسد نکهت پیراهن تو |
بیت تلمیح دارد به بوی پیراهن یوسف که سبب بینا شدن یعقوب شد.
به حسرت ای پری می دانی از کویت چسان رفتم |
| چسان آدم ز جنّت رفته بیرون آنچنان رفتم |
بیت تلمیح دارد به داستان رانده شدن حضرت آدم از بهشت
گاهی شاعر به وسیله ی تشبیه تلمیحی، به داستانهای عاشقانه چون لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا و فرهاد و شیرین اشاره کرده است، مانند نمونههای زیر:
عزیز من چو یعقوب و زلیخا |
| تو را عاشق بسی از مرد و زن هست |
قصّۀ لیلی و شیرین شنوم چون جایی |
| درد مجنون و غم کوه کنم می سوزد |
گر پر شود از لیلی و شیرین همه عالم |
| مجنون خدا دادم و فرهاد و خدا داد |
2. 1. 3. کنایه:
در لغت به معنای پوشاندن و پوشیده سخن گفتن است. «در اصطلاح شیوه ی بیان سخن، به گونهای است که شنونده مستقیم با معنا برخورد نیابد بلکه نخست یک معنا و سپس معنای دیگری از همان کلام به چنگ آورد که مقصود اصلی گوینده است.» (محبّتی، 1380: 80)
ارزش زیباشناختی کنایه آن است که سخن درست، با درنگ و تلاش ذهنی میباید، سرانجام به معنای پوشیده و فرو پیچیده در کنایه راه برد و راز آن را بگشاید، از این روی گفتهاند، کنایه رساتر از آشکارگی در سخن است. (کزّازی، ۱۳۸۶ :۱۵۶)
رفیق اصفهانی در اشعار خود، به وفور از کنایه استفاده کرده است. کنایاتی مثل: (آتش به جان افکندن، ص۲۶) (چین در جبین فکندن، ص۲۳) (پا در گل ماندن، ص۲۹) (دل ز جان کندن و دامن کشان: ص۳۰) (رخت کشیدن، ص۸۰) که اغلب کنایه ها، کنایه از فعل است و قریب(واسطه ها بین منی حقیقی و مجازی اندک است) که فهم معنای کنایی آنها راحت و آسان است. مانند نمونههای ذیل:
هم شست دست از دل و هم کند دل ز جان |
| هر کس چو من به دست کسی پای بست گشت |
دست از دل شستن و دل ز جان کندن: هر دو عبارت کنایه از نا امید شدن، چشم پوشیدن و دست کشیدم می باشد.
پای بست گشتن: کنایه عاشق شدن و گرفتار شدن
هزار خار جفا در دلم شکست از تو |
| همان به دل ز توام خار خار، بسیار است |
خار خار: کنایه از غم و اضطراب
دلم از حسرت لعلت خون شد |
| تا کیم خون به جگر خواهی کرد |
دل خون شدن: کنایه از سخت آزرده خاطر شدن
خون به جگر کردن: کنایه از رنج و تعب فراوان دادن می باشد.
2. 1. 4. مجاز:
از آرایههای بیان است که در ادبیّات بسیار کاربرد دارد «در لغت مصدر میمی است به معنی گذشتن و عبور کردن، و در اصطلاح؛ استعمال لفظ است در غیر موضوعله به مناسبت معنی اصلی یا قرینهای که بفهماند مراد معنی حقیقی کلمه نیست» (همایی،13۶۸: 172)
استعمال مجاز در دیوان رفیق اصفهانی کاربرد اندکی دارد و فقط در چند بیت «کف» مجازاً به معنی «دست» به کار رفته است، که مجاز مرسل به علاقه ی جزئیّت می باشد که شاعر جزء(کف) را گفته و کل(دست) را اراده کرده است. مثل نمونههای زیر:
ز پا اندازدم اندوه دوران گرنه یک ساعت |
| به دستم شیشه ای یا بر کفم پیمانه ای باشد |
من نه آن رندم که تا جان در بدن دارم دمی
|
| ساغر صهبا نهم از کف سبوی می ز دوش
|
2. 2. سایر آرایههای بدیع معنوی:
رفیق اصفهانی علاوه بر عناصر صور خیال، از آرایههای دیگری چون؛ ارسال المثل، ارصاد و تسهیم و.. بهره برده است که به ترتیب الفبائی از هر کدام نمونههایی ذکر میشود:
2. 2. 1. ارسال المثل:
آن است که عبارت نظم یا نثر را به جملهای که مثل یا شبیه مثل و متضمن مطلبی حکیمانه است بیارایند. (همایی، ۱۳۶۸: ۲۹۹) مثل عبارت؛ کار از کار گذشتن و دل به دل راه داشتن که رفیق اصفهانی به طریق آرایۀ «ارسال المثل» در ابیات ذیل به کار گرفته است:
کنون ز لطف بنه مرهمی وگرنه چه سود |
| ز کار چون گذرد کار زخم کاری ما | |
آگه ز رفیق بودی ار بود |
| راه از دلها به سوی دلها | |
گر درست است این که دارد دل خبر از دل چرا |
| ترک من کردی تو و من همچنان می خواهمت |
2. 2. 2. ارصاد و تسهیم:
چنان است که اوّل کلام بر آخر آن دلالت داشته باشد. (تقوی،۱۳۷۱: ۲۴۰) در مصراع دوم ابیات زیر شنونده با شنیدن الفاظ اوّل مصرع میتواند قافیه و کلمات پایانی مصراع را حدس زند.
گر رفت جان و جسمم شد خاک آستانت |
| جسمم فدای جسمت جانم فدای جانت (رفیق اصفهانی، ۱۳۶۳: ۲۷) |
دوری از یاران و مهجور از دیار |
| بر تو آسانست بر من مشکل است |
داغ تو و درد تو هست مرا خوش که هست |
| مرهم من داغ تو درد تو درمان من |
2. 2. 3. التفات:
در اصل به معنی چپ و راست نگریستن و روی برگرداندن به سوی کسی یا چیزی است و در اصطلاح آن است که در سخن از غیب به خطاب یا برعکس از خطاب به غیب منتقل شوند و این عمل از لطایف تفنّن ادبی است. (همایی، ۱۳۶۸: ۲۹۹) هر دو شیوه ی التفات از غیب به خطاب و از خطاب به غیب مورد توجّه رفیق اصفهانی بوده است. وی در ابیات زیر التفات از خطاب به غیب کرده است:
کم کن جفا به عاشق خود شاه من که او |
| سلطان عالمست اگر چه گدای توست |
التفات از خطاب (کم کن) به غیب (او سلطان عالمست)
[1] . استادیار دانشگاه آزاد اسلامی مرکز خوی. خوی، ایران.Email: adlparvar12@gmail.com