اخلاق و سیاست در اندیشۀ سیاسی مکتب فرانکفورت
محورهای موضوعی : پژوهش سیاست نظری
1 - عضو هیات علمی دانشگاه
2 - دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه
کلید واژه: مکتب فرانکفورت اخلاق فضیلت سیاست اخلاق رهایی,
چکیده مقاله :
بر اساس چارچوب نظری هابرماس از «نسبت اخلاق و سیاست» در سیر تاریخ اندیشة سیاسی غرب، اخلاق و سیاست در دورۀ کلاسیک و در سنت ارسطویی حول مفهوم «سعادت» با هم عجین می شوند، زیرا اخلاق سعادت را تعریف میکند و سیاست در خدمت تحقق مفهوم سعادت قرار می گیرد. حال آنکه در اندیشة سیاسیِ مدرن و در سنتِ هابزی، اخلاق و سیاست از هم جدا می شوند، زیرا سیاست هدف خود را نه سعادتمندکردن و بافضیلت نمودن شهروندان، بلکه کنترل و مدیریت غرایز انسانی برای ایجاد «امنیت» و تحقق «رفاه» تعریف می-کند. با این توصیف و طبق چارچوب نظری هابرماس، مقالۀ حاضر بر این نظر است که در اندیشة متفکران مکتب فرانکفورت، اخلاق و سیاست همانند سنت کلاسیک حول مفهومی اخلاقی به هم پیوند می خورند، با این تفاوت که حلقۀ اتصال اخلاق و سیاست در مکتب یادشده، نه مفهوم «سعادت» بلکه مفهوم «رهایی» است؛ مفهومی که منطبق بر «اخلاق فضیلت» است. با این توضیح که هر یک از متفکران این مکتب، راه تحقق «رهایی» را در مکانیزمی خاص خود تعریف میکنند. هورکهایمر «خرد عینی»، آدورنو «زیبایی»، مارکوزه «بازسازی عقلانی جامعه» و هابرماس «گفت وگو» را راه رسیدن به رهایی می دانند.
According to theoretical view of Habermas on “relation between ethics and politics” in history of western political thought, the ethics and politics in classic era and aristotelian tradition are ingrained around the concept of welfare, because the ethics defines the welfare and the politics serves as achieving welfare concept. Although, in the modern political thought and in Hobbsian tradition, the ethics and politics are seperated from each other, because the politics defines its goal, not as prospering and giving excellence to its citizens, but as controlling and managing the human instinct for the creation of “security” and achieving “prosperity”. With this description and according to the theoretical framework of Habermas, the present paper believes that in the views of Frankfurt school intellectuals, the ethics and politics merge around the ethical concept like the classic tradition, the only difference is that the joining of ethics and politics is not “prosperity" concept but it is the “salvation” concepts; the concept that is compatible with “excellence concept”. We should add this point that any of this school intellectuals considers the “salvation” achievement way in its special mechanism. Horkhimer, “the objective intellect”, Adorno, “aeshetics”, Markoze, “the intellectual reconstruction of society”And Hobermas, “the dialogue” is the way of achieving the salvation.