زمینههای دروننظری و بروننظری تحول در نظريههاي منطقهگرايي
محورهای موضوعی : پژوهش سیاست نظریالهه كولايي 1 , بهاره سازمند 2
1 - حقوق و علوم سیاسی
2 - دانشیار دانشگاه تهران
کلید واژه: منطقهگرایی همگرایی جهانیشدن مناظرههای نظری جنگ سرد روابط بینالملل,
چکیده مقاله :
در دو دهه اخير منطقهگرايي نوين به يكي از اصليترين موضوعات خاص رشتههاي علوم اجتماعي، سياست مقايسهاي، اقتصاد بينالملل، روابط بينالملل و اقتصاد سياسي بينالمللي تبديل شده است. در تعريف مفهوم منطقهگرايي بين پژوهشگران حوزههاي مطالعات منطقهاي و روابط بينالملل اتفاق نظر وجود ندارد. گاه همگرايي در سياست بينالملل با منطقهگرايي یکسان برآورد شده است. در رويكردي ديگر، منطقهگرايي گاه فرا مليگرايي يا گرايشهاي بين حكومتي برآورد ميشود که به گسترش چشمگیر همكاريهاي اقتصادي و سياسي در ميان دولتها و ساير كنشگران در مناطق جغرافيايي خاص اشاره دارد. يكي از علل عرضه رويكردهاي مختلف نسبت به موضوع منطقهگرايي و حتي بيان تعاريف متفاوت درمورد آن، مباني فرانظري رويكردها و نظريههاي مختلف است. سؤال اصلي اين مقاله اين است كه عوامل تأثيرگذار در تغيير و حتي تحول نظريههاي منطقهگرايي كدام هستند؟ هدف اصلي نگارش این مقاله، پاسخ به این سؤال و بيان نگاه جامع نظري به تحول در نظریههای منطقهگرايي است. فرضيه نویسندگان اين است كه هم عوامل دروننظري و هم عوامل بروننظري موجب تحول در این نظريهها شدهاند.
Regionalism has been one of the main topics of social science, comparative politics, international economy, international relations, and international political economy in the last two decades. There is no consensus about its meaning among scholars. It is often considered as integration in international politics. Perhaps one of its reasons is the more objectivity of it in the regional level. Sometimes regionalisms perceived as intergovernment, and increased cooperation of different states. The main question of this essay is “what are the causes of development of regionalism theory?”; the assumption of the authors is that intra and supra theoretical factors have lead to changes in these theories.