-
حرية الوصول المقاله
1 - عقلِ مطهَّر (منزلت عقل درتفکرشیعی و اعتزالی)
محمدجواد رودگر علی مردان خطیبیعقل در جهان بینی استاد شهید مطهری از منزلت ممتاز و موقعیت برتر درساحت دین شناسی و دینداری برخورداراست ، به گونه ائی که استاد شهید بر این باور بودند که در اسلام اصالت از آن عقل است. با عقل است که دین شناخته و شناسانده می شود. عقل در درک و درد دینی نقش متعالی دارد و راز چ أکثرعقل در جهان بینی استاد شهید مطهری از منزلت ممتاز و موقعیت برتر درساحت دین شناسی و دینداری برخورداراست ، به گونه ائی که استاد شهید بر این باور بودند که در اسلام اصالت از آن عقل است. با عقل است که دین شناخته و شناسانده می شود. عقل در درک و درد دینی نقش متعالی دارد و راز چنین منزلت و کاربست عقل در ساحات و سطوح دین و دینداری همانا در عقلانیت اسلام و اسلام عقلانی است و اسلام شیعی درحقیقت اسلام عقل و عقلانیت بدون افراط و تفریط در همه حوزه های نظری و عملی است.اینک پرسش این است که در شعاع بینش و افق گرایش استاد شهید مطهری عقل از چه جایگاهی برخوردار بوده و ایشان موضع جریان های اسلامی(شیعی و اعتزالی) را در کاربست عقل چگونه بیان و تبیین کرده اند؟نوشتار حاضر پاسخ پرسش یاد شده پس از یک مقدمه با دو روش گزارشی و پژوهشی مورد کاوش و پردازش قرار داده و نگاه و نگره استاد شهید مطهری را در باب عقل شیعی توصیف و تفسیر کرده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - تحلیل مسئلهی پیروی از قواعد تربیتی با تأکید بر دیدگاه ویتگنشتاین
محسن بهلولي فسخوديقواعد، مؤلفههای اساسی در حیات اجتماعی و تجربههای زیستی ما هستند که تمامی نهادهای اجتماعی و فعالیتهای آدمی از جمله تعلیم و تربیت را شکل میبخشند. هنگامیکه دیگران را به پیروی از قواعد فرامیخوانیم، همواره این پیشفرض در ذهن ما وجود دارد که ما و دیگران دارای مفهوم مشتر أکثرقواعد، مؤلفههای اساسی در حیات اجتماعی و تجربههای زیستی ما هستند که تمامی نهادهای اجتماعی و فعالیتهای آدمی از جمله تعلیم و تربیت را شکل میبخشند. هنگامیکه دیگران را به پیروی از قواعد فرامیخوانیم، همواره این پیشفرض در ذهن ما وجود دارد که ما و دیگران دارای مفهوم مشترک و واضحی از قواعد هستیم. ویتگنشتاین معتقد است که آدمی را برای پیروی از قاعده میتوان تربیت کرد؛ اما او تناقض نمای مهمی را دربارهی پیروی از قاعده مطرح میکند که بر اساس آن نمیتوان از تطابق یا عدم تطابق با یک قاعده سخن گفت. ابعاد منطقی این تناقضنما توجه فیلسوفان تربیتی را به خود جلب کرده است. پیروی از قواعد آموزشی و تربیتی در فضای مدرسه و کلاس درس از نمونههای برجستهی پیروی از قواعد است؛ اما آیا هنگامی که فرزندان و دانشآموزان خود را به پیروی از قواعد فرامیخوانیم، دلایل کافی برای اقناع آنها در اختیار داریم؟ دو دیدگاه خردگرا و اقتدارگرا از رویکردهای مهم موجود در حوزهی تعلیم و تربیت در خصوص مسئلهی پیروی از قواعد به شمار میآیند. این مقاله با روش پژوهش توصیفی و تحلیل مفهومی و تکیه بر رویکرد زمینهمحور ویتگنشتاین، برای گریز از تناقضنمای مطرح شده مدعی است که بهترین راه برای درک مقولهی پیروی از قاعده نوعی توافق ضمنی میان اجتماع و محیط آموزشی است که خود را تنها در مقام عمل نشان میدهد و بیانشدنی نیست. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - مطالعه انتقادی نظریه¬های قانون طبیعیِ عقل¬گرایان غربی در دوره جدید
محمدحسین طالبیقانون طبیعی درمشهورترین تفسیرخود به معنای فرمان عقل درباره رفتارهای اختیاری بشربرای رسیدن به خوشبختی همیشگی است.پس ازسپری شدن دوره میانه وسپس عصرنوزایی، دوره جدیدتمدن غرب تاسه قرن، یعنی تا قرن بیستم میلادی و پیش از دوره پساتجدد ادامه داشت. مهمترین نماد دوره جدید تمدن غر أکثرقانون طبیعی درمشهورترین تفسیرخود به معنای فرمان عقل درباره رفتارهای اختیاری بشربرای رسیدن به خوشبختی همیشگی است.پس ازسپری شدن دوره میانه وسپس عصرنوزایی، دوره جدیدتمدن غرب تاسه قرن، یعنی تا قرن بیستم میلادی و پیش از دوره پساتجدد ادامه داشت. مهمترین نماد دوره جدید تمدن غرب توجه به منزلت انسان و قرار دادن او در کانون اندیشه های علمی و فلسفی بود (اومانیسم). آموزه قانون طبیعی در دوره جدید دستخوش دو خوانش متضاد تجربه گرا و عقل گرا قرار گرفت. این مقاله درصدد مطالعه انتقادی آرای عقل گرایان دوره جدید و به ویژه در عصر روشنگری درباره آموزه قانون طبیعی است. پرسشی که این مقاله به آن پاسخ می دهد، عبارت است از: نظریه های عقل گرایانِ دوره جدید درباره قانون طبیعی چه کاستی هایی دارند؟ برای پاسخ دادن به این سوال افکار سه تن از دانشمندان عقل-گرای دوره جدید، یعنی منتسکیو، روسو و کانت که بیش از دیگر عقل گرایان در دوره جدید درباره قانون طبیعی نوشته اند، در سه گفتار جداگانه طرح و بررسی می شوند. منتسکیو قانون طبیعی را در چهار قانون خلاصه می کرد: میل به صلح، میل به تغذیه، میل جنسی و میل اجتماعی. مهمترین کاستی نظریه منتسکیو آن است که او قانون طبیعت را به جای قانون طبیعی بیان کرده است. روسو قانون طبیعی را منحصر به قوانین حاکم بر طبیعت مادی بشر می دانست. او عقل بشر را نادیده گرفت و رتبه انسان را به سطح یک حیوان تقلیل داد. کانت در تبیین و تعیین مصادیق قانون طبیعی ناکام ماند و فقط به ذکر برخی اوصاف کلی آن قانون بسنده کرد. روش پژوهش در این مقاله روش ترکیبی نقلی-عقلی-انتقادی است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - مطالعة انتقادی نظریه¬های قانون طبیعیِ عقلگرایان دوره جدید با تأکید بر دیدگاههای منتسكيو، روسو و كانت
محمدحسین طالبیاز میان تفاسیر متنوع قانون طبیعی، پرطرفدارترین آنها عبارتست از اينكه «قانون طبیعی، فرمانهای عقل عملی دربارة رفتارهای اختیاری بشر در همة زمینها و زمانهاست که بشر با اطاعت از آنها به خوشبختی همیشگی دست می یابد». آموزة قانون طبیعی در دورة جدید دستخوش دو خوانش متضاد تجربه گ أکثراز میان تفاسیر متنوع قانون طبیعی، پرطرفدارترین آنها عبارتست از اينكه «قانون طبیعی، فرمانهای عقل عملی دربارة رفتارهای اختیاری بشر در همة زمینها و زمانهاست که بشر با اطاعت از آنها به خوشبختی همیشگی دست می یابد». آموزة قانون طبیعی در دورة جدید دستخوش دو خوانش متضاد تجربه گرا و عقلگرا قرار گرفت. مراد از «عقل» در اندیشة عقلگرایی دورة جدید، عقل حسابگر بود که عقلگرایان آن را ابزاری برای رسیدن به آرزوهای مادی و غیرمادی (اخلاقی) خویش میدانستند. سه فیلسوف عقلگرای عصر روشنگری که در آن زمان بیش از دیگران دربارة آموزة قانون طبیعی بحث و نظر داشتهاند، عبارتند از: منتسکیو، روسو و کانت. در این مقاله پس از بیان گزارشی مختصر از مباحث و نظريات آنها در مورد قانون طبیعی، به ارزیابی اين ديدگاهها بترتيب ذيل پرداخته شده است. در گفتار نخست، منتسکیو با طرح يك افسانة خودساخته معتقد است كه پیروی از میل طبیعی، بشر را به خوشبختی میرساند. این پیروی در نگاه او، مفاد قانون طبیعی است. مهمترین نقد بر نظریة قانون طبیعی منتسکیو آنست که او قانون طبیعی را با «قانون طبیعت» خلط کرده است. در گفتار دوم، روسو برخلاف منتسکیو، اعتقاد دارد كه قانون طبیعی مبتنی بر عقل نیست، بلکه در غرایز و احساسات بشر ریشه دارد. اشكال اساسي اين ديدگاه، نگرش مادی روسو به طبیعت بشر است و همين باعث شده که انسان در نظر او، در سطح یک حیوان فروكاسته شود. سرانجام، در گفتار سوم به بررسي انتقادی قانون طبیعی در اندیشة کانت پرداخته شده است. بنظر وي، قانون طبیعی با قانون طبیعت تفاوت دارد. كانت بر این باور است که ماهیت قانون طبیعی دو ویژگی دارد: جهانشمولی (کلیت) و درونی (باطنی) بودن. با اینهمه، او هیچیک از مصادیق قانون طبیعی را بیان نکرده و در ارائة تبييني كامل براي این آموزه موفق نبوده است. این ناکامی ريشه در نظام معرفتیِ فلسفة کانت دارد که بر مبناي آن، عقل عملی و فرامين آن (يا همان قانون طبيعي) را بايد غیرمستدل و غیرقابل اعتماد دانست. كانت معتقد است مباحث مربوط به امور غیرمادی و حتی جواهر مادی، مباحثی جدلی هستند، و نه برهانی. روش تحقیق در این نوشتار، همانند هر مطالعة انتقادی دیگر، روش ترکیبی نقلی ـ عقلی است. در این روش، ابتدا ديدگاههاي اين سه فیلسوف عقلگرای دورة جدید دربارة قانون طبیعی نقل شده و سپس بکمک برهان و استدلال عقلی، بررسي و ارزيابي شده است. تفاصيل المقالة