در این نوشتار بر آنیم تا مهمترین نظرات و بنیادهای نظری نظریه اجتماعی آلتوسر را ارزیابی کنیم. در این مقاله که با استفاده از اسناد، کتاب ها و مقالههای مختلف دادههای موردنظر جمعآوری گردید و سپس به تحلیل آن پرداخته شد. ماركسيسم ساختاری آلتوسر در واكنش به دو تفسير از ماركس، و بـازخوانی او بسـط يافته است. آلتوسر نخست در برابر رهيافت ماركسيسم ارتدكس ايستاد و از آن انتقاد كرد؛ دومين رهيافت موردانتقاد آلتوسر، ماركسيسم هگلی و حلقة فرانكفورت اسـت. او تلاش كرد نظريه ماركسيسـتی را هـم از جبرگراهایی اقتصاد و هـم از رهيافـت انسانگرايانه لوكاچ و حلقه فرانكفورت بر حذر دارد. تلاشهایی آلتوسـر بـرای فـرار از تقلی گرايی نظريه ماركسيستی، تا حدودی موفقیتآمیز بود؛ امـا چرخش آلتوسـر بيشتر درون پاردايمی بود و ازنظر ماهوی نظريـه ماركسيسـتی را از محدودیتهای بنيادی در عرصههای هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی و روششناسی نجات نداده است. ریشههای فکری آلتوسر تحت تأثیر هگل و مارکس است، و از زبانشناسی بهره فراوان برده است. براساس تقسیمبندی کلاسیک ،آلتوسر ازجمله کسانی است که به اصالت جمع قائل است، و میگوید ایدئولوژی موجودیت مادی دارد.آلتوسر به تحقیق نظری بیشتر اهمیت میدهد تا تحقیق عملی و تجربی، و در نظریه ی خود برای روبناهای سیاست، و ایدئولوژی نقش نسبتاً مستقل قائل شده و می-گوید تشکل اجتماعی از سه عنصر سیاست،اقتصاد,و ایدئولوژی ساخته میشود. آلتوسر به تعیین چندوجهی سطوح سهگانه معتقد است، اما در تحلیل نهایی اقتصاد را تعیینکننده و عامل اصلی میداند.
تفاصيل المقالة