فهرس المقالات خسرو باقری نوع پرست


  • المقاله

    1 - بررسی تطبیقی تفکر انتقادی در فلسفه اجتماعی هورکهایمر و «برنامه فلسفه برای کودکان»
    دو فصلنامه فلسفه تربیت , العدد 2 , السنة 3 , پاییز-زمستان 1397
    مقاله حاضر مطالعه‌ای تطبیقی جهت بررسی نسبت میان مبانی، اهداف و روش تفکر انتقادی در فلسفه اجتماعی هورکهایمر و برنامه فلسفه برای کودکان و نقد دو رویکرد است. در این راستا 3 سؤال پژوهشی مطرح شده است که مقاله حاضر در صدد پاسخگویی به این سؤال‌ها ناظر به تبیین مبانی، اهداف و ر أکثر
    مقاله حاضر مطالعه‌ای تطبیقی جهت بررسی نسبت میان مبانی، اهداف و روش تفکر انتقادی در فلسفه اجتماعی هورکهایمر و برنامه فلسفه برای کودکان و نقد دو رویکرد است. در این راستا 3 سؤال پژوهشی مطرح شده است که مقاله حاضر در صدد پاسخگویی به این سؤال‌ها ناظر به تبیین مبانی، اهداف و روش و نسبت میان آن‌ها می‌باشد. برای پاسخگویی به این سؤال‌ها روش پژوهش تطبیقی مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج پژوهش بیانگر مشابهت‌ها و همچنین تفاوت‌هایی در ابعاد مورد نظر است. به‌عنوان مثال در حوزۀ مبانی، می‌توان تأثیرپذیری از روش و منش سقراط و تأکید بر جایگاه اندیشه‌ورزی در فلسفه به‌جای موضوعات متافیزیکی را نام برد. در حوزۀ اهداف، پرورش عقلانی و ساختن زندگی بهتر موضوعی است که هر دو دیدگاه به آن توجه دارند با این تفاوت که معنای زندگی بهتر در نظر هورکهایمر فراهم ساختن شادکامی برای بیشترین افراد ممکن است، اما در فلسفه برای کودکان زندگی بهتر به معنای زندگی در جامعه‌ای دموکراتیک با شهروندانی متفکر و مسئول است. همچنین تفاوت‌هایی مثل انطباق با شرایط اجتماعی و جایگاه دانش در نقد اجتماعی مطرح شده است. در باب روش، تفاوت عمدۀ دو دیدگاه در این است که برنامه فلسفه برای کودکان قائل به ارائه روشی مشخص برای پرورش تفکر انتقادی است، اما هورکهایمر تفکر انتقادی را فرایندی در جریان و مداوم می‌داند و از ارائۀ روشی مشخص اجتناب می‌کند و تنها به نقد منفی اشاره می‌کند. نتایج این مطالعۀ تطبیقی می‌تواند برای طراحان برنامه‌های درسی در سیستم‌های آموزشی به منظور ارائۀ الگویی برای پرورش تفکر انتقادی به‌کار رود. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - داستان، هویت دینی و تربیت دینی: تحلیلی براساس هرمنوتیک روایی پل ریکور
    دو فصلنامه فلسفه تربیت , العدد 1 , السنة 4 , بهار-تابستان 1398
    در شرایط بحران معنا و هویت در عصر حاضر، هویت‌بخشی یکی از رسالت‌های اساسی برای هر جریان تربیتی است. هویت دینی نیز یکی از ابعاد این رسالت است که در جامعه‌ی ما به‌واسطه‌ی حضور پررنگ دین در آن، از اهمیتی مضاعف برخوردار شده است. در این میان، داستان ها همواره به‌عنوان یکی از أکثر
    در شرایط بحران معنا و هویت در عصر حاضر، هویت‌بخشی یکی از رسالت‌های اساسی برای هر جریان تربیتی است. هویت دینی نیز یکی از ابعاد این رسالت است که در جامعه‌ی ما به‌واسطه‌ی حضور پررنگ دین در آن، از اهمیتی مضاعف برخوردار شده است. در این میان، داستان ها همواره به‌عنوان یکی از ابزارهای هویت‌بخش تلقی شده‌اند. این پژوهش بر آن است تا با تکیه بر نظرگاه هرمنوتیک روایی پل ریکور و با استفاده از روش‌های تحلیلی و اشتقاقی صریح، تصویری را بر مبنای نظریه تفسیر از مفهوم هویت دینی و نقش داستان در شکل‌گیری آن و همچنین مواجهه‌ی ریکور با تنگناهای پیش روی تربیت دینی مبتنی بر داستان به‌دست دهد. یافته‌ی پژوهش حاکی از آن است که در نظر ریکور، هویت دینی آن فهمی است که از خواندن متون دینی به‌طور عام و روایت‌ها به‌طور خاص حاصل می‌شود. در برابر تنگنای حقیقت‌گویی داستان، نظر ریکور مبنی بر حقیقت داستان به‌مثابه‌ی امکان، اگرچه پاسخی در برابر آسیب جزم‌اندیشی است، اما در عین حال نیازمند گزاره‌های بنیادین غیرروایی نیز می‌باشد. هرمنوتیک او توصیفِ آموزه‌های دینی در قالب داستان را در معرض آسیب نقل‌گرایی دانسته و این توصیف باید در بوته نقد قرار بگیرد. در عرصه‌ی تبیین آموزه‌های دینی به‌کمک داستان نیز اگرچه هر داستان واجد دنیای خاص خود است، اما گفتمان های رقیبِ خارج از منظومه‌ی داستانی یک دین نیز باید در اعتباریابی حدسِ اولیه از معنای داستان به‌منظور رسیدن به حدس بهتر مورد تأکید قرار بگیرند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - نقد روش‌شناختی رویکرد ترکیبی ناروائز در تربیت اخلاقی
    دو فصلنامه فلسفه تربیت , العدد 2 , السنة 4 , پاییز-زمستان 1398
    هدف اصلی این پژوهش نقد روش‌شناختی رویکرد ترکیبی ناروائز در تربیت اخلاقی است. برای این منظور نخست بر اساس الگوی معینی استلزام‌های روش‌شناختی ترکیب راهبردها مد نظر قرار گرفت. سپس بر اساس این الگو، هدف و روند گزینش رویکردهای مبدأ، سطح و نوع ترکیب، ساختار و معانی اصط أکثر
    هدف اصلی این پژوهش نقد روش‌شناختی رویکرد ترکیبی ناروائز در تربیت اخلاقی است. برای این منظور نخست بر اساس الگوی معینی استلزام‌های روش‌شناختی ترکیب راهبردها مد نظر قرار گرفت. سپس بر اساس این الگو، هدف و روند گزینش رویکردهای مبدأ، سطح و نوع ترکیب، ساختار و معانی اصطلاحات بکار رفته در رویکرد ناروائز و رویکردهای مبدأ و وجود یا فقدان فرازبان در رویکرد ناروائز ارزیابی و نقد شده است. نتایج حاکی از این است که ساختار رویکردهای مبدأ به لحاظ مبنایی متعارض هستند، با این حال ناروائز به کشف یا ساخت فرازبان یا زبان مشترکی اقدام نکرده است و فقط اصطلاحاتی از دو رویکرد را به طور افقی در کنار هم قرار داده است؛ به نظر می‌رسد که برخلاف ادعای او، در عمل، ترکیبی صورت نگرفته است. علاوه بر این بررسی محتوا و معانی اصطلاحات بکار رفته در دیدگاه ناروائز و رویکردهای مبدأ نشان می‌دهد که این اصطلاحات در واقع همان رویکرد تربیت‌منش را ارائه می‌دهند یا حداقل تقریر دیگری از رویکرد تربیت‌منش ارائه شده است. بنابراین ترکیب ارائه شده توسط ناروائز از لحاظ سازواری با چالش جدی مواجه است و ترکیبی التقاطی دارد. تفاصيل المقالة