دو فصلنامه فلسفه تربیت
,
العدد1,السنة
3
,
بهار-تابستان
1397
هدف این پژوهش، تبیین دوران کودکی بر اساس رویکرد برساختگرایی اجتماعی است. این کار با روش واسازی انجامشده است. واسازی، تحلیل و بازخوانی هر موضوعی از طریق مرکززدایی از آن و یافتن جنبههایی از موضوع است که معمولاً نادیده گرفته میشود. بهطورکلی، نظریههای دوران کودکی به د أکثر
هدف این پژوهش، تبیین دوران کودکی بر اساس رویکرد برساختگرایی اجتماعی است. این کار با روش واسازی انجامشده است. واسازی، تحلیل و بازخوانی هر موضوعی از طریق مرکززدایی از آن و یافتن جنبههایی از موضوع است که معمولاً نادیده گرفته میشود. بهطورکلی، نظریههای دوران کودکی به دو دسته قابلتقسیم هستند: نظریههای رشد که دوران کودکی را دورانی طبیعی و جهانشمول میدانند و نظریههایی که دوران کودکی را برساختهای اجتماعی در نظر میگیرند. با به چالش کشیدن مفاهیم مندرج در دیدگاه رشدی، فضا برای به میدان آمدن دیدگاه برساختگرایی اجتماعی هموار گردید. بر اساس رویکرد برساختگرایی اجتماعی، کودکی یک پدیده اجتماعی است. مرکزیت یافتن رویکرد برساختگرایی اجتماعی دلالتهایی برای تعلیم و تربیت دارد؛ بدین ترتیب که تعلیم و تربیت بیشاز پیش ماهیتی اجتماعی-فرهنگی به خود میگیرد. دانش و بهتبع آن، محتوای دروس نیز ماهیتی اجتماعی- فرهنگی پیدا میکند و تحت تأثیر دیگر قطبهای آموزش، یعنی معلم و دیگر عوامل نهاد آموزشوپرورش، ساخته میشود. فرایند اجتماعی- فرهنگی ساخت دانش، منجر به ترجیح رویکردهای مشارکتی در آموزش میشود. در کنار همه اینها، تکثرگرایی در حوزه محتوا و روش موجه دانسته میشود.
تفاصيل المقالة
رایمگ
يقوم نظام رایمگ بتنفيذ جميع عمليات الاستلام والتقييم والحكم والتحرير وتخطيط الصفحة والنشر الإلكتروني للمجلات العلمية.