فهرس المقالات سيدمحمود  يوسف‌ثاني


  • المقاله

    1 - سالبة به انتفاء موضوع؛ بررسي ديدگاه خواجه نصير
    خردنامه صدرا , العدد 82 , السنة 21 , زمستان 1394
    ديدگاه ارسطو دربارة تهي بودن يا نبودن حدود قضايا به دو گونه تفسير شده است. مطابق يك تفسير، حدود قضايا هميشه واجد فرد يا افراد موجودند و تهي نميباشند. بنابرين، در قضاياي سالبه نيز مجموعة افراد موضوع هيچگاه مجموعه‌يي تهي نيست. از اين جهت بين قضية سالبه و موجبه در مورد لزو أکثر
    ديدگاه ارسطو دربارة تهي بودن يا نبودن حدود قضايا به دو گونه تفسير شده است. مطابق يك تفسير، حدود قضايا هميشه واجد فرد يا افراد موجودند و تهي نميباشند. بنابرين، در قضاياي سالبه نيز مجموعة افراد موضوع هيچگاه مجموعه‌يي تهي نيست. از اين جهت بين قضية سالبه و موجبه در مورد لزوم وجود افراد براي موضوع تفاوتي وجود ندارد. بنا به تفسير ديگر، در هرقضيه‌يي، سالبه باشد يا موجبه، نخست اجزاي قضيه بايد مورد تصور قرار بگيرند و بوجود ذهني موجود شوند، آنگاه اگر قضيه موجبه بود علاوه بر اين تصور ذهني، بايد فرد موجود يا مفروض الوجودي هم داشته باشد كه بتواند مورد يك حكم ايجابي واقع شود. ولي اگر قضيه سالبه بود جز همان وجود ذهني قضيه كه براي انعقاد حكم لازم است، نياز ديگري به فرد موجود يا مفروض الوجودي كه وصف محمول را بپذيرد نيست و از اين جهت ميان قضية سالبه و موجبه تفاوت هست. خواجه نصير در تفسير خود از قضية سالبه به هر دو وجه توجه كرده و هر يك از دو تفسير را به وجهي درست دانسته است. تفسير نخست با توجه به قضايايي كه در علوم مورد استفاده قرار ميگيرند و پيوسته ناظر به حقايق خارجي هستند، تفسيري درست تلقي ميشود و تفسير دوم بلحاظ مطلق قضية سالبه و اينكه امر معدوم از آن جهت كه معدوم است متصف به وصفي، از جمله وصف محمول، نيست، درست ميباشد. تفاصيل المقالة