-
المقاله
1 - نزاع در نفي و اثبات استلزام ممكن و ممتنعخردنامه صدرا , العدد 83 , السنة 21 , بهار 1395در بحث از مواد ثلاث ـوجوب، امكان و امتناعـ يكي از سؤالهاي مطرح شده اينست كه آيا ميان ممكن و ممتنع ـاعم از بالذات يا بالغيرـ تلازم وجود دارد يا خير؟ ميان حكما، هم در جهت نفي و هم در جهت اثبات اين مسئله، مدافعاني ديده ميشود. برخي با اين بيان كه استلزام آنها منجر به تح أکثردر بحث از مواد ثلاث ـوجوب، امكان و امتناعـ يكي از سؤالهاي مطرح شده اينست كه آيا ميان ممكن و ممتنع ـاعم از بالذات يا بالغيرـ تلازم وجود دارد يا خير؟ ميان حكما، هم در جهت نفي و هم در جهت اثبات اين مسئله، مدافعاني ديده ميشود. برخي با اين بيان كه استلزام آنها منجر به تحقق ملزوم بدون لازم خواهد شد، به رد تلازم مبادرت كردهاند. برخي ديگر با ايراد موارد نقضي از جمله تلازم امكان عدم صادر نخست با امتناع عدم ذات حق، تلازم را منتفي ندانستهاند. در اين صورت اعتبار قياس خلفي به چالش ميافتد زيرا در آنجا از بطلان تالي به امتناع مقدم و اثبات مطلوب پي برده ميشود. در اين نوشتار عقيده بر اين است كه با تكيه بر اصول حكمت متعاليه و تحليل صحيح آن، ميتوان به حل و رفع اين نزاع دست يافت. تفاصيل المقالة -
المقاله
2 - رويكرد حكمت صدرايي به مشيت الهيخردنامه صدرا , العدد 76 , السنة 19 , تابستان 1393مشيت بعنوان اولين تجلي ذات حق، فارغ از زمان و مكان، پنجرة بروز و ظهور ساير مخلوقات از منشأ هستي است. در انديشة حكمت متعاليه مشيت الهي ذيل مباحثي مانند قدرت، علم و اراده خداوند مطرح ميشود. اما اين صفات با ذات حق، تنها در مفهوم مغايرت دارند و بحسب مصداق و وجود عين ذات خدا أکثرمشيت بعنوان اولين تجلي ذات حق، فارغ از زمان و مكان، پنجرة بروز و ظهور ساير مخلوقات از منشأ هستي است. در انديشة حكمت متعاليه مشيت الهي ذيل مباحثي مانند قدرت، علم و اراده خداوند مطرح ميشود. اما اين صفات با ذات حق، تنها در مفهوم مغايرت دارند و بحسب مصداق و وجود عين ذات خداوند هستند. ملاصدرا در توجيه عينيت ذات و صفات، بر اين مبنا استدلال ميكند كه خداوند بسيط الحقيقه و صرف الوجود است و بهمين دليل نميتوان به غيريت و تعدد وجودي صفات با يكديگر و با ذات حق رأي داد. قدرت خداوند قرين اراده و مشيت ازلي اوست و بهمين دليل است كه فعل بدون تراخي از ذات حق صادر ميگردد. بنابرين فعل فاعل قادر ـ برخلاف نظر متكلمان كه آن را به صحت فعل و ترك معنا كردهاندـ همراه با مشيت است؛ مدار قادريت اينست كه مشيت سبب صدور يا ترك فعل باشد. از طرفي، عنايت خداوند همان علم تفصيلي حق تعالي به ذات خود و نظام خير است كه موجب پيدايش فعل ميگردد. مشيت الهي بهمراه عنايت او سبب تحقق خارجي فعل مورد رضايت خداوند است. تحقق عيني موجودات مطابق خصوصياتي است كه در علم و مشيت ازلي خداوند مقدر شده است. اين همان قضا و قدر و آخرين مرتبة علم الهي است كه بدنبال مشيت ازلي ـكه شامل عنايت، علم، عليت و رضايت ذات حق استـ ظهور مييابد. تمام ممكنات، از جمله اختيار انسان، مشمول اين مشيت و قضا و قدر الهي خواهد بود. تفاصيل المقالة -
المقاله
3 - ملاصدرا؛ از تشكيك عامي تا توحيد خاصيخردنامه صدرا , العدد 86 , السنة 22 , زمستان 1395اصطلاح «تشكيك» نخستينبار در مباحث منطقي رايج شد و بدنبال آن در فلسفه نيز كساني همچون ابنسينا و سهرودي به استفاده و بحث از آن مبادرت كردند. از مجموع آثار ابن سينا برميآيد كه وي فقط در محدودة تشكيك عامي گام برداشته است. سهروردي نيز كه زمينة تشكيك خاصي را در انديشة ملا أکثراصطلاح «تشكيك» نخستينبار در مباحث منطقي رايج شد و بدنبال آن در فلسفه نيز كساني همچون ابنسينا و سهرودي به استفاده و بحث از آن مبادرت كردند. از مجموع آثار ابن سينا برميآيد كه وي فقط در محدودة تشكيك عامي گام برداشته است. سهروردي نيز كه زمينة تشكيك خاصي را در انديشة ملاصدرا فراهم ساخت، بدليل اعتباري دانستن وجود، به تشكيك در ذات و ماهيت روي آورد؛ نظريهيي كه مورد پذيرش ملاصدرا و حكماي مشايي واقع نشد. اگر اصالت، وحدت و تشكيك وجود سه پاية اصلي حكمت متعاليه باشد، تشكيك خاصي و خاص الخاصي، تكميل كنندة آن و اوج حكمت متعاليه صدرايي خواهد بود. ملاصدرا ابتدا تشكيك خاصي را در ردّ تشكيك عامي و نظرية تباين وجودات مطرح ساخت و آنگاه به تفسير نويني از آن در قياس با تشكيك خاصي اشراقي همت گماشت. وي ضمن عبور از اين نوع تشكيك و با الهام از انديشة عرفاني و آيات وحياني، به تشكيك خاص الخاصي نائل آمد تا بتواند با تمسك به آن، كثرت موجودات را توجيه نمايد و تفسير جديدي از توحيد ارائه دهد كه همسو با توحيد عرفاني باشد. تفاصيل المقالة -
المقاله
4 - هبوط، نردباني تا بيكرانة عروج (تبيين هبوط از ديدگاه حكمت متعاليه)خردنامه صدرا , العدد 99 , السنة 25 , بهار 1399دربارة هبوط حضرت آدم(ع) تفاسير و تاويل متفاوتي، اعم از رويكرد مدحي و ذمّي وجود دارد اما اينكه كدام تفسير با مقام نبوت و خلافت ايشان سازگارتر بوده و از دقت و قوت بيشتري برخوردار است، نياز به بحث و بررسي دارد. در اين مقاله تبيين ميشود كه در ميان تفاسير متعدد، چگونه وجه م أکثردربارة هبوط حضرت آدم(ع) تفاسير و تاويل متفاوتي، اعم از رويكرد مدحي و ذمّي وجود دارد اما اينكه كدام تفسير با مقام نبوت و خلافت ايشان سازگارتر بوده و از دقت و قوت بيشتري برخوردار است، نياز به بحث و بررسي دارد. در اين مقاله تبيين ميشود كه در ميان تفاسير متعدد، چگونه وجه مدحي هبوط بيش از وجه ذمّي آن قابل دفاع است و از سويي آيا ميتوان براي هبوط وجه ضرورت و وجوب نيز لحاظ نمود يا خير؟ از ديدگاه اهل معرفت ـ بخصوص صدرالمتألهينـ پيدايش كثرات كرانهناپيداي عالم طبيعت، عمران و آباداني زمين، كثرت نسل انسان، استكمال او در پرتو عشق، عرفان و عمل تا نيل به مقام لامقامي خليفةاللهي و بويژه ظهور يافتن غايت عالم هستي، انسان كامل محمدي، حضرت خاتم الانبياء(ص) و اهل بيت مطهر ايشان(ع) در كسوت بشري و بسياري بركات ديگر، همه در پرتو هبوط محقق شد. از اينرو هبوط نه فقط امري ممدوح، بلكه ضروري بود كه طبق ارادة تكويني و ازلي خداوند، ضرورتاً بايد محقق ميشد و انسان را نردباني ميگشت از حضيض نزول تا بينهايت عروج و صعود. تفاصيل المقالة