موضوع نوشتار حاضر نقش مسيحيت در انتقال علوم يوناني بخصوص فلسفه به ايران عصر ساساني است. دين مسيحي در ابتدا شکلي برادرانه و تعاونگونه داشت و بعدها بود که معلمين و قدسين مسيحي جهت تثبت و تعلم خداشناسي ناچار به استفاده از يک دستگاه فلسفي شدند که آن را از آراء فيلسوفان يون أکثر
موضوع نوشتار حاضر نقش مسيحيت در انتقال علوم يوناني بخصوص فلسفه به ايران عصر ساساني است. دين مسيحي در ابتدا شکلي برادرانه و تعاونگونه داشت و بعدها بود که معلمين و قدسين مسيحي جهت تثبت و تعلم خداشناسي ناچار به استفاده از يک دستگاه فلسفي شدند که آن را از آراء فيلسوفان يوناني يعني افلاطون، ارسطو و پيروان آنها نظير نوافلاطونيان اقتباس کردند. بدعتهايي نظير نستوري، منوفيزيست و... نيز که در مسيحيت پديد آمدند با تکيه بر آراء فلسفي، خداشناسي نظري خود را تعليم دادند. همچنين مسيحيان سرياني زبان حوزه بينالنهرين که اغلب نستوري بودند، در مدارس خود آثار افلاطون و ارسطو و نوافلاطونيان را به سرياني ترجمه ميکردند تا ضمن آموزش فلسفه در حوزه ديني از آن استفاده کنند. مهاجرت اين جمعيتها به ايران بر اثر پناهندگي يا اسارت باعث انتقال علوم يوناني به ايران شد. نوشتار حاضر به استناد منابع کتابخانهيي و به روش توصيفي ـ تحليلي اين مباحث را مورد بررسي قرار داده است.
تفاصيل المقالة
رایمگ
يقوم نظام رایمگ بتنفيذ جميع عمليات الاستلام والتقييم والحكم والتحرير وتخطيط الصفحة والنشر الإلكتروني للمجلات العلمية.