«اصالت وجود» بعنوان بحثي مقدماتي و بنيادين در حکمت متعاليه تلقي ميشود؛ بحثي که جانبداري از وجود در آن نسبت به ماهيت، زمينهساز تفلسفي وجودي شده است. در اين نوشتار برآنيم تا ريشه اين بحث را در فصلي نزد ابنسينا نشان دهيم که در آن، صفت «حق» براي خدا به اثبات ميرسد. مداقه أکثر
«اصالت وجود» بعنوان بحثي مقدماتي و بنيادين در حکمت متعاليه تلقي ميشود؛ بحثي که جانبداري از وجود در آن نسبت به ماهيت، زمينهساز تفلسفي وجودي شده است. در اين نوشتار برآنيم تا ريشه اين بحث را در فصلي نزد ابنسينا نشان دهيم که در آن، صفت «حق» براي خدا به اثبات ميرسد. مداقه در اين فصل و مقايسه آن با بحث اصالت وجود در حکمت متعاليه، تأثير و تأثر عميق اين دو فصل را نشان ميدهد. بيشک، گرايشات قرآني فلاسفه اسلامي در پيدايش بحث از حق بودن خدا در ابنسينا دخالت داشته و همين گرايشات نيز منجر به بسط اين فصل شده است تا جايي که به شکل بحثي مستقل تحت عنوان اصالت وجود در حکمت متعاليه جلوهگر شده است.
تفاصيل المقالة
حكمت متعاليه بر چه منطقي استوار است؟ در اين مقاله و در پاسخ به اين پرسش مهم، «منطق طريقِ اولايي» موضوع بحث قرار گرفته است؛ اين منطق نه تنها تأثير مراتب تشكيكي وجود را بر ساختار قضايا و احكام نشان ميدهد بلكه استخراج قضاياي حاصل از مقايسة امور وجودي و عدمي را نيز تبيين مي أکثر
حكمت متعاليه بر چه منطقي استوار است؟ در اين مقاله و در پاسخ به اين پرسش مهم، «منطق طريقِ اولايي» موضوع بحث قرار گرفته است؛ اين منطق نه تنها تأثير مراتب تشكيكي وجود را بر ساختار قضايا و احكام نشان ميدهد بلكه استخراج قضاياي حاصل از مقايسة امور وجودي و عدمي را نيز تبيين مينمايد. منطق طريق اولايي را ميتوان در بسياري از آيات قرآن نيز رديابي نمود. فرض اين نوشتار بر اينست كه سير تاريخي فلسفة اسلامي از مشاء تا حكمت متعاليه با نيت توجيه گزارههاي ديني، نشان از مشابهت منطق نهفته در ساختار آن با منطق برآمده از متون ديني دارد. صحت اين فرضيه نشانگر تأثير بارز اسلام بر حكمت متعاليه خواهد بود كه از طريق آن تسمية اين فلسفه به «اسلامي» توجيه مناسب خود را باز مييابد.
تفاصيل المقالة
در علومي نظير منطق، اصول فقه و فلسفه، در باب مشتق و حقيقت اجزاء تشكيل دهندة آن، دو نظرية اصلي مطرح شده است: تركب مفهومي مشتق و بساطت آن. انتخاب هر يك از اين دو رأي، تفاسير متفاوتي را از مسائل فلسفي بدست ميدهد، لذا فلاسفه، همچون ساير انديشمندان علوم ديني، در گزينش يكي از أکثر
در علومي نظير منطق، اصول فقه و فلسفه، در باب مشتق و حقيقت اجزاء تشكيل دهندة آن، دو نظرية اصلي مطرح شده است: تركب مفهومي مشتق و بساطت آن. انتخاب هر يك از اين دو رأي، تفاسير متفاوتي را از مسائل فلسفي بدست ميدهد، لذا فلاسفه، همچون ساير انديشمندان علوم ديني، در گزينش يكي از اين دو رأي، نهايت دقت را بكار بردهاند. در ميان اين ديدگاهها، سيد سند نظر متفاوتي ارائه كرده و به مجمل بودن مشتق معتقد است. او بر اين باور است كه مشتق، بالقوه (نه بالفعل) از سه جزء تركيب شده است. بررسي آراء ملاصدرا نشان ميدهد كه نظريهيي كه با نام سيد سند در آثار ملاصدرا رد شده، با آنچه در بيانات خود سيد سند يافت ميشود، انطباق ندارد. او بيشتر به نظر رقيب سيد سند، يعني محقق دواني، گرايش دارد.
تفاصيل المقالة
رایمگ
يقوم نظام رایمگ بتنفيذ جميع عمليات الاستلام والتقييم والحكم والتحرير وتخطيط الصفحة والنشر الإلكتروني للمجلات العلمية.