فهرس المقالات سمیه  ملکی


  • المقاله

    1 - امکان اصالت وجودي بودن فلسفه توماس آکوئيني (بر پايه فلسفه ملاصدرا)
    تاریخ فلسفه , العدد 21 , السنة 6 , تابستان 1394
    جايگاه نظام فلسفي توماس آکوئيناس در ميان فلاسفة مسيحي و ملاصدرا در ميان فلاسفه اسلامي غيرقابل انکار است. آنچه براي هر دوي آنها در مرتبة اول اهميت قرار دارد، وجود است. اما اکثر فلاسفه غربي قبل از توماس و برخي از فلاسفه اسلامي قبل از ملاصدرا ماهيت‌گرا بوده‌اند. توماس تفوّ أکثر
    جايگاه نظام فلسفي توماس آکوئيناس در ميان فلاسفة مسيحي و ملاصدرا در ميان فلاسفه اسلامي غيرقابل انکار است. آنچه براي هر دوي آنها در مرتبة اول اهميت قرار دارد، وجود است. اما اکثر فلاسفه غربي قبل از توماس و برخي از فلاسفه اسلامي قبل از ملاصدرا ماهيت‌گرا بوده‌اند. توماس تفوّق فعل وجود را بر ذات کاملاً درک کرد و ملاصدرا نيز اصالت را از آن وجود دانسته است. نوشتار حاضر سعي بر آن دارد که به بررسي امکان اصالت وجودي بودن فلسفه توماس آکوئيني بر پايه فلسفه ملاصدرا بپردازد و اين مسئله را بررسي نمايد که آيا همانطور که اتين ژيلسون و ديگر مفسرين مشهور توماس آکوئيني عنوان ميکنند، ميتوان توماس را «اصالت وجودي» ناميد. در اهميت پرداختن به اين مسئله بايد گفت که توماس آکوئيني در غرب امروز پرطرفدارترين متفکر بشمار ميرود؛ آنهم در غربي که هميشه شاهد ظهور فلسفه‌هاي نو ميباشد. بنابرين، بررسي اين مسئله که آيا يکي از مهمترين تفاسير از اين متفکر نادرست است، شايد بر اهميت موضوع مورد تحقيق بيفزايد. به اين منظور به روش کتابخانه‌يي و با توجه به تفسير و تحليل محتوا آثار دو فيلسوف مذکور بررسي شده و اين نتيجه بدست آمده است که توماس چيزي جز زيادت وجود بر ماهيت که در آثار ابن‌سينا نيز مطرح است را عنوان نکرده است و در مقايسه با ملاصدرا نميتوان او را «اصالت وجودي» دانست. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - ملاصدرا و روش‌شناسي انتقادي فهم ظاهرگرايانه از دين
    خردنامه صدرا , العدد 97 , السنة 25 , پاییز 1398
    تفاسير ظاهرگرايانه و سطحي از دين همواره در تاريخ اجتماعي دين جريان داشته و بعضي از اين تفسيرها سبب ظهور جريانهاي متحجر و تكفيري و در نتيجه بروز چهره‌يي خشن، خشك و متعصب از دين شده است. ملاصدرا يكي از فيلسوفاني است كه نقد اين نوع تفاسير، يكي از محورهاي اساسي انديشه» او ب أکثر
    تفاسير ظاهرگرايانه و سطحي از دين همواره در تاريخ اجتماعي دين جريان داشته و بعضي از اين تفسيرها سبب ظهور جريانهاي متحجر و تكفيري و در نتيجه بروز چهره‌يي خشن، خشك و متعصب از دين شده است. ملاصدرا يكي از فيلسوفاني است كه نقد اين نوع تفاسير، يكي از محورهاي اساسي انديشه» او بوده است. اين پردازش نقادانه تا آنجا است كه دستكم دو مورد از آثار خود ـ كسر اصنام الجاهليه‌ ‌و رساله‌ ‌سه اصل‌ ‌ـ را بطور كامل بدان اختصاص داده است. اين نقد در انديشة ملاصدرا ساحتهاي مختلفي دارد كه كمتر به آن توجه شده، بنابرين نوشتار حاضر از طريق روش اسنادي، تحليل محتوا و توصيف‌گرايانه به طرح و بررسي آنها پرداخته ‌است. اين ساحتها عبارتند از: بررسي عوامل زباني، عوامل عقلاني و عوامل نفساني در فهم دين. بررسي مجموع عوامل در اين ساحتهاي سه‌گانه نشان ميدهد كه ظاهرگرايي ميتواند موجب بروز جمودگرايي ديني، ‌شكلگيري گفتمان خشونت، دنياگرا شدن علما، پيدايش شبه‌ علما بجاي عالمان واقعي و شكلگيري فرهنگ ريا و نفاق شود. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - بررسي و تحليل نقدهاي ملاصدرا بر ديدگاه متكلمين دربارة هويت انسان
    خردنامه صدرا , العدد 101 , السنة 26 , پاییز 1399
    بحث جسم‌انگاري ما سواي خداوند، در ميان آموزه‌هاي كلامي از اهميتي ويژه‌ برخوردار است و از اندك مباحثي است كه تقريباً همة فرقه‌هاي كلامي دربارة آن همنظرند. متكلمان ماسوي‌الله، يعني انسان و ديگر موجودات، را اموري جسماني ميدانند و موجود مجرد را حقيقتي كامل و بينيازِ مطلق مع أکثر
    بحث جسم‌انگاري ما سواي خداوند، در ميان آموزه‌هاي كلامي از اهميتي ويژه‌ برخوردار است و از اندك مباحثي است كه تقريباً همة فرقه‌هاي كلامي دربارة آن همنظرند. متكلمان ماسوي‌الله، يعني انسان و ديگر موجودات، را اموري جسماني ميدانند و موجود مجرد را حقيقتي كامل و بينيازِ مطلق معرفي ميكنند. نگاه ظاهرگرايانه، عيني و انضمامي كلامي، جسم‌انگاري هويت و حقيقت انسان را نيز ايجاب و ايجاد مينمايد. ملاصدرا از جمله افرادي است كه با جسم‌انگاري متكلمان مقابله كرده و درصدد است تفسيري فلسفي و جامع از واقعيت و هويت انسان ارائه دهد؛ تصويري كه بتواند در زندگي فردي و اجتماعي او تأثيري مثبت داشته باشد. نوشتار حاضر، از طريق روش اسنادي، تحليل محتوا و توصيف‌گرايانه، به طرح، بررسي و نقد ديدگاههاي متكلمان از منظر ملاصدرا ميپردازد و نشان ميدهد كه تعريف صدرالمتألهين از هويت انسان و ظرفيت وجودي او، با تعريفي كه متكلمان در اينباره ارائه كرده‌اند، بكلي متفاوت و حتي مقابل آن است. متكلمان برخلاف ملاصدرا، هويت و ظرفيت وجودي انسان را بسيار جزئي و محدود شمرده‌اند و بتبع آن دچار مشكلات و محذوريتهاي متعدد شده‌اند. تفاصيل المقالة