-
المقاله
1 - رنج تنهایی در مثنوی معنویپژوهش زبان و ادبیات فارسی , العدد 0 , السنة 9 , تابستان 1390مولوی (604-672 ق) عارف و شاعر بینظیر ادبیات عرفانی فارسی که معرفت، تجربه و آفرینندگی را یک جا جمع کرده است و در عصر خود و پس از مرگش جدی گرفته شده آثاری به یادگار گذاشت که گرد کهنگی به خود ندیدهاند و همچنان محل رجوع و بحث و تأملاند. این دفتر حیات بخش مشحون از تعالیم أکثرمولوی (604-672 ق) عارف و شاعر بینظیر ادبیات عرفانی فارسی که معرفت، تجربه و آفرینندگی را یک جا جمع کرده است و در عصر خود و پس از مرگش جدی گرفته شده آثاری به یادگار گذاشت که گرد کهنگی به خود ندیدهاند و همچنان محل رجوع و بحث و تأملاند. این دفتر حیات بخش مشحون از تعالیم و نظریات است. مولوی عارف و شاعر انسان است از این رو درد و رنج بشری را خوب میفهمد و البته راه حلهای مفید و رهایی بخشی ارائه میکند. تنهایی که از بحرانهای انسان معاصر است در مثنوی او بازتاب قابل توجهی یافته است. این که آدمی تصور کند که در دنیا نه کسی در اندیشة اوست، نه در دلی جایی دارد و نه کسی میخواهد به او کمکی کند و یا از مشکلاتش بکاهد در یک کلام تنهایی را فراهم میآورد. اما مولوی ذاتاً انسان را تنها نمیداند در عین این که بر نیاز ذاتی انسان به همراه (درونی ـ بیرونی) صحه میگذارد. از این جهت درصدد بر میآید تا رنج تنهایی را مورد توجه قرار دهد و برای درمان آن نسخهای بپیچد. نويسنده در این مقاله کوشیده است تنهایی در مثنوی را با عنایت به مفاهیمی چون معنا، مبانی، علل، انواع و راههای رهایی بکاود و طبقهبندی و تحلیل كند. تفاصيل المقالة -
المقاله
2 - خاستگاه اطوار و سرشت انسان در مثنويپژوهش زبان و ادبیات فارسی , العدد 0 , السنة 7 , زمستان 1388انسان از موضوعات كليدي در آثار مولوي بهويژه مثنوي است. مولوي انسان را عبارت از ديدهاي ميداند كه آفريده شده تا به خدا نظر کند و از آن حظ وافر ببرد. گوهر وجودي او در انديشه خلاصه ميشود؛ انديشهاي كه تنها موضوع آن خداوند است. بیشک درباره انسان این سؤال را میتوان طرح أکثرانسان از موضوعات كليدي در آثار مولوي بهويژه مثنوي است. مولوي انسان را عبارت از ديدهاي ميداند كه آفريده شده تا به خدا نظر کند و از آن حظ وافر ببرد. گوهر وجودي او در انديشه خلاصه ميشود؛ انديشهاي كه تنها موضوع آن خداوند است. بیشک درباره انسان این سؤال را میتوان طرح کرد که خاستگاه اولیه او چه بوده است؟ منظور از خاستگاه اولین، منشأ انسان است. در ادیان وحیانی و مکاتب عرفانی متأثر از آنها خاستگاه چنین انسانی از گل و نخستین مصداق او آدم است. پس از طی این مرحله این سؤال طرح میشود که انسان برای رسیدن به وضعیت کنونی چه مراحلی را طی کرده است؟ جواب این سؤال با عنوان تبار مورد بررسی قرار گرفته است. مولوی در میان تبار انسان مراحل گوناگونی طرح میکند. طی این مراحل انسان را وارد دوره جدید زندگیاش کرده و او را با این سؤال مواجه کرده است که وضع کنونی انسان چگونه است؟ پاسخ این سؤال را در سرشت آدمی باید جست که مولوی سرشت آدمی را دوگانه میداند. خلاصه آن که تمام این مسائل در مثنوی منعکس شده است. آفريده شدن انسان از خاكهاي مختلف نماد وجود استعدادها و خوهاي مختلف در اوست. اما در عین حال در وجود این انسان کاخی نهاده شده که نشیمنگاه خدا و روح دمیده شده در او نشانة حضور خدا در این کاخ است. اين روح مراتبي دارد كه نباتي، حيواني و قدسي از جمله آنها است. از نظر مولوي انسان علت غايي هستي است هر چند كه در ظاهر پس از همه موجودات آفريده شده است. اگر او بتواند به خودشكوفايي برسد استعداد تعالي پيدا خواهد كرد و این تعالي او را در كنار خدا خواهد نهاد و خدا نمايي و خداگونه شدن نتيجة محتوم چنين سيري خواهد شد. در سایه چنین دگردیسی است که انسان از گیاه، حیوان و فرشته فراتر رفته، جایگاه بالاتری پیدا میکند؛ زیرا سه مرتبه وجودی یاد شده را طی کرده است در حالی که آنها هر کدام در وضعیت ثابتی باقی ماندهاند. تفاصيل المقالة -
المقاله
3 - تحليل نگرش مولوي دربارة پيامبر اعظم(ص)پژوهش زبان و ادبیات فارسی , العدد 0 , السنة 5 , پاییز-زمستان 1386پيامبر اسلام(ص) نزد مولوي جايگاه ويژهاي دارد. او در مقايسه با ساير پيامبران بسان ميوهاي است كه درخت نبوت به بار آورده است. لذا به رغم آنكه در آخر همه آنها قرار گرفته بر همه آنها تقدم دارد. از نظر مولوي پيامبر با خود پيامهايي آورده است كه انسان تا زنده است محتاج آنها أکثرپيامبر اسلام(ص) نزد مولوي جايگاه ويژهاي دارد. او در مقايسه با ساير پيامبران بسان ميوهاي است كه درخت نبوت به بار آورده است. لذا به رغم آنكه در آخر همه آنها قرار گرفته بر همه آنها تقدم دارد. از نظر مولوي پيامبر با خود پيامهايي آورده است كه انسان تا زنده است محتاج آنها خواهد بود؛ زيرا پيامبر قفلهايي را گشوده است كه پيش از آن هيچ كسي نسبت به گشودن آنها اهتمام نكرده بود. البته بهرهمندي از آنها مشروط به آن است كه اولاً انسان احساس نياز كند، يعني از نيازهاي خود اعم از وجودي و روانشناختي آگاه شود تا اين آگاهي باعث حركت وي به سمت آموزههاي پيامبر گردد. ثانياً در زندگي خود در صدد عملي ساختن آنها باشد، ثالثاً بين حيات مطلوب معنوي و حيات نامطلوب مقايسه به عمل آورد تا قدر پيغام پيامبر را بداند. بيشك آگاهي از جايگاه عظيم پيامبر(ص) ميتواند شخص را در سير اين سلوك ياري نمايد؛ زيرا با عنايت به اين جايگاه و داشتههاي پيامبر ميتوان از آموزههايش بهرهمند شد. اخلاق، معرفت و عرفان قطعاً از جمله حوزههايياند كه انسان عصر جديد ميتواند از دستاوردهاي پيامبر بهره ببرد. وقتي اين مقولات با دقت مورد توجه قرار گيرد آنگاه ميتوان از خدمات و حسنات پيامبر سخن گفت و از دستاوردهايش بهرهمند شد. تفاصيل المقالة