فهرس المقالات مینا  بهنام


  • المقاله

    1 - بررسی چگونگی پردازش زمان در غزلیات شمس با استفاده از شگرد جريان سيال ذهن
    پژوهش زبان و ادبیات فارسی , العدد 0 , السنة 11 , زمستان 1392
    برخی از غزل های مولوی، ویژگی هایی دارد که ذهن خواننده را به سوی مبانی فکری آثار جریان سیال ذهن معطوف می کند. مقالة حاضر به بررسی مقولة زمان با استفاده از بنیان های نظـری این تکنیـک دربارۀ زمـان در غزل های مولوی می پردازد. پیش فرض پژوهش، پرش های زمانی و رفت و برگشت های م أکثر
    برخی از غزل های مولوی، ویژگی هایی دارد که ذهن خواننده را به سوی مبانی فکری آثار جریان سیال ذهن معطوف می کند. مقالة حاضر به بررسی مقولة زمان با استفاده از بنیان های نظـری این تکنیـک دربارۀ زمـان در غزل های مولوی می پردازد. پیش فرض پژوهش، پرش های زمانی و رفت و برگشت های مکرر به گذشته و حال در طول غزل و نیز اهمیت زمان حال در لحظة آفرینش شعر مولوی است. در یک دسته بندی کلی می توان زمان در غزل وی را به دو نوع خطی و پیوسته و غیرخطی و ناپیوسته تقسیم کرد. نوع دوم زمان، غزل ها را به لحاظ زمانی به آثار جریان سیال ذهنی نزدیک می کند. مبنای محاسبة پرش های زمانی در این مقاله لحظة شروع غزل است. بدین گونه گاه مولوی بر بنیان قانون تداعی آزاد که بر قلمرو ذهن وی تسلط دارد، از زمان حال به گذشته، گاه از گذشته به حال و در مواردی ضمن مرور خاطرات گذشته به آینده سفر می کند و در نمونه هایی نیز میزان پرش ها و رفت و آمد به گذشته و حال سرعت می گیرد و تداوم می-یابد. این مسئله می تواند بر زبان، شیوه های روایی، چگونگی تصویرآفرینی و موارد دیگر در غزل وی تأثیر گذارد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - حس‌آمیزی: سرشت و ماهیت
    پژوهش زبان و ادبیات فارسی , العدد 0 , السنة 8 , زمستان 1389
    این پژوهش تلاش می‌کند حس‌آمیزی را بر بنیان نگاهی‌شناختی به ساختار زبان، مورد بررسی و بازکاوی قرار دهد. بنیان نظری این تحقیق بر نظریات جوزف استرن، معناشناس؛ استفان اولمان، زبان‌شناس و آزگود دانشمند روان‌شناس استوار شده است. نویسنده از این رهگذر تلاش می‌کند تا ماهیت این ع أکثر
    این پژوهش تلاش می‌کند حس‌آمیزی را بر بنیان نگاهی‌شناختی به ساختار زبان، مورد بررسی و بازکاوی قرار دهد. بنیان نظری این تحقیق بر نظریات جوزف استرن، معناشناس؛ استفان اولمان، زبان‌شناس و آزگود دانشمند روان‌شناس استوار شده است. نویسنده از این رهگذر تلاش می‌کند تا ماهیت این عنصر زبانی را از استعاره تبیین و بر فرایندهای ادراکی و تأثیرات عاطفی و ذهنی گوینده هنگام کاربرد حس‌آمیزی تأکید کند. از این رو پس از طرح و تشریح فرایند شکل‌گیری حس‌آمیزی، آن را به عنوان یک مقولة ادراکی و عصب‌شناختی مورد بررسی قرار داده، ساخت و ساختار حس‌آمیزی را با ذکر نمونه‌هایی از ادب فارسی تشریح می‌کند. آنگاه پدیدة حس‌آمیزی در هنر و پدیده‌های زبانی (شعر و نثر) مورد بازکاوی قرار می‌گیرد. دستاورد علمی، پژوهش حاکی‌ازاین مطلب است که حس‌آمیزی به لحاظ ماهیت، استعاره‌ای است که در آن از یک مقولة ادراکی به مقولة ادراکی دیگر نوعی انتقال معنی، بربنیان تشابه و تداخل دیده می‌شود. این مسئله ریشه در ساختار استعاری و نظام گزینشی تفکر انسان دارد. همین امر سبب می‌شود که حس‌آمیزی در شاخه‌های گوناگون هنر از جمله سینما، نقاشی و موسیقی فراوان به کار گرفته شود. مکتب‌های ادبی نیز به حسب ایدئولوژی و تفکر گروهی خود، از حس‌آمیزی نه فقط برای تصویرآفرینی، بلکه برای انتقال معنی و تأثیر ادراکی بر مخاطب به گونه‌های متفاوتی بهره می‌گیرند. تفاصيل المقالة