چالشهاي علم و فناوري در آينده
الموضوعات :
1 -
الکلمات المفتاحية: علم و فناوری, ارتباط صنعت و دانشگاه, آینده نگری,
ملخص المقالة :
يافتههاي علمي مبتني بر آينده نگري، حاكي از اين واقعيت است كه عمدهترين تحولات در زمينهي آينده نگري، معطوف به تغييراتي است كه ناشي از تأثيرات علم و فناوري ميباشد. نگاهي به تغييرات زيست محيطي و يا بررسي مهاجرت در دهههاي اخير،كمبود آب و خصوصا آب آشاميدني و ساير تحولات كلاني كه شاهد آن هستيم، ريشه در تحولات علم و فنآوري دارند.
1. مضطرزاده، فتح اله و نوسودي، نسيم، ما و آينده، همايش آينده¬نگري، دانشگاه صنعتي اميركبير، 1387.
2. Bishop, P. and Hines, A. Thinking about the Future: Guidelines for Strategic Foresight. Social Technologies, Washington, DC, USA, 2006.
3. Binde, J. Keys to the 21st century. New York: Berghahn Books, USA, 2001.
4. Cornish, Edward, Futuring: The exploration of the future Bethesda, MD: World Future Society, 2004.
5. Dixon, P. Futurewise: Six Faces of Global Change, Profile Book, 2007.
6. Godet, M. Creating Futures Scenario Planning as a Strategic Management Tool, Economica, 2004.
7. Hecker, D. High-technology employment: A NAlCSl based update. Monthly Labor Review, 2005.
8. http://www.Unis.Unesco.org
9. Inayatullah, S. Questioning the future: Methods and Tools for Organizational and Societal Transformation. Tamsui, Tamkang University, 2007.
10. Lindgren, M. and Bandhold, H. Scenario Planning-the link between future and strategy. Palgrave Macmillan, Hampshire and New York, USA, 2003.
11. Lindgren, M. The MeWe Generation. Bookhouse Publishing, Stockholm, Sweden, 2005.
12. Rescher, Nicholas. Predicting the future. Albany, NY: State University of New York Press, USA, 1998.
13. Retzbach, R. Future-Dictionary - encyclopedia of the future, New York, USA, 2005.
14. Shakhnazarov, G. K. Futurology fiasco: a critical study of non-Marxist concepts of how society develops. Moscow: Progress Publishers, 1982.
15. Slaughter, R. A. The Knowledge Base of Futures Studies Professional Edition CDROM. Foresight International, Indooroopilly, Australia, 2005.
16. Welfare, S. New connexions. Harmondsworth: Penguin ELT,1989.
چالشهاي علم و فناوري در آينده
فتح اله مضطرزاده
استاد، دانشکده مهندسی پزشکی و عضو گروه آينده نگاري، دانشگاه صنعتي اميركبير
عضو فرهنگستان علوم جمهوري اسلام ايران
Moztarzadeh@aut.ac.ir
تاريخ دريافت :15/12/88 تاريخ پذيرش: 15/2/89
چكيده: يافتههاي علمي مبتني بر آينده نگري، حاكي از اين واقعيت است كه عمدهترين تحولات در زمينهي آينده نگري، معطوف به تغييراتي است كه ناشي از تأثيرات علم و فناوري ميباشد. نگاهي به تغييرات زيست محيطي و يا بررسي مهاجرت در دهههاي اخير،كمبود آب و خصوصا آب آشاميدني و ساير تحولات كلاني كه شاهد آن هستيم، ريشه در تحولات علم و فنآوري دارند. کلید واژه: علم و فناوری، ارتباط صنعت و دانشگاه، آیندهنگری. |
مقدمه
سرعت روزافزون تغييرات اقتصادي و اجتماعي در دنياي رقابتي امروز، مديران را به ايجاد آمادگي براي پاسخ به اين تغييرات وا ميدارد. چرا كه اصول پارادايم نوين مديريت (يعني مديريت در محيط پويا، بي ثبات و غيرقابل پيش بيني) برنامهريزي سازمان براي نگاه به آينده و تغييرات آن را مغتنم ميشمارد.
لذا مديران بويژه مديران اقتصادي كشور بايستي براي مديريت در محيط بيثبات و پوياي آينده، علم آينده شناسي و بهره برداري از آن را بياموزند. زيرا مديران موفق قرن بيست و يكم منتظر نميمانند تا فرصت به سراغ آنان برود بلكه ضمن توانايي شناسايي و بهره برداري از فرصتها،توانايي تبديل تهديد به فرصت را نيز دارند.
اگر چه بحث آينده و آينده نگاري به شيوه جديد آن سابقه چندان طولاني در كشور ما ندارد اما انسانها از ديرباز سعي كردهاند آينده را پيشبيني کرده و يا آينده مطلوب خود را ترسيم كنند.
طرح بحثهايي مانند «آرمان شهر»، توسط افلاطون و پرداختن به موضوعهاي مهم ديگري از اين قبيل، همگي بر اين واقعيت دلالت دارد كه بشر همواره نسبت به ترسيم آينده خود كنجكاو بوده و بعضاً تلاشهايي در اين راه به افراط و تفريط منجر گرديده است. پرداختن به موضوعهايي خرافي چون طالع بيني حاكي از افراط بشر در رابطه با آينده و درگيري خصوصاً سياست مداران به مسائل روزمره نشانه غفلت از چالشهاي عمده ايست كه بشر در آينده با آن مواجه خواهد بود.
پيشرفت علم و فناوري و تحولاتي كه خصوصاً از قرنهاي 18 و 19 به بعد در زمينههاي مختلف علمي ايجاد گرديد، اين واقعيت را تقويب کرد كه، توسعهی علم و فناوري ميتواند تغييرات مهمي را در زمينههاي نظامي و محيطي ايجاد نمايد كه قادر به دگرگونيهاي اساسي در آينده خواهد بود.
در اين رابطه برخي از دانشمندان اعلام کردند كه قطعاً آينده شبيه به گذشته نخواهد بود و از آنجا اين سوال مهم براي سياست مداران و انديشمندان مطرح شد كه اگر آينده شبيه به گذشته نيست پس به چه چيز شباهت خواهد داشت و در اين رابطه براي برنامه ريزان كشوها بيش از پيش روشن شد كه جوامعي كه آينده خود را نسازند ديگران برايشان آينده را رقم خواهند زد.
براساس آنچه در بالا بدان اشاره رفت از قرن 19 به بعد عمده فعاليتهاي مربوط به آينده شناسي مبتني بر تغيير و تحولات ناشي از توسعهی علم و فناوري ميباشد زيرا از اين راه دگرگون سازترين تغييرات در آينده بوقوع خواهد پيوست. فكر درباره آينده و حوادث آن سابقهاي به ديرينگي تاريخ خودآگاهي بشر دارد بدان گونه كه مردم همه عصرها همواره مشتاق آگاهي از آينده خويش بوده اند. اين ميل طبيعي بتدريج جاي خويش را به ضرورت شناخت آينده در دوران معاصر داده است. چرا كه لازمه زندگي در دنياي سيال امروز مطالعه آينده بعنوان علمي مدرن براي شناخت فرصتها و تهديدات پيش رو ميباشد. نوشتههاي "ماكياولي" و "توماس مور" در عصر رنسانس ترسيم كننده الگوهاي اصلي جامعه صنعتي آينده بود كه طي چهار قرن بعد از آن تحقق يافت. دو قرن بعد از اين دو، نخستين كسي كه به اهميت مطالعات آينده شناسي بعنوان يك عرصه علمي اشاره ميكند،ولتر، فيلسوف و طنز نويس تواناي فرانسوي است. شايد وي بيش از هر كس ديگري به اهميت آنچه امروز آينده شناسي تحليلي خوانده ميشود،پي برده بود.
مبحث آينده نگري بعد از جنگ جهاني دوم به شكل آنچه ما آينده نگري مدرن ميشناسيم توسط "آسيپ فلختايم" آلماني الاصل مقيم آمريكا و "برتراند دوژوونول" فرانسوي مطرح شده و پس از آن، روشهاي آينده پژوهي با عناوين مختلف "آينده انديشي"،"مطالعات آينده" و "آينده شناسي" به صورت گستردهاي وارد حوزههاي سياسي،نظامي و اجتماعي شده است. "پيتر دراكر" در سال 1968 در كتاب "عصر ناپيوستگي" ضمن معرفي برخي از ناپيوستگيها كه جامعه آينده را شكل ميدهند تاكيد ميكند كه (در آن زمان) اكثر آنها از چشم ناظران دور ماندهاند: گذار از يك اقتصاد بينالمللي مبتني بر بازارهاي ملي در حال تعامل با يكديگر به يك اقتصادي بسيار مهم. امروزه آينده پژوهي بصورت مطالعه مجموعهاي از روشها براي شناخت نظام مند آينده،عوامل شكل دهنده، نتايج به دست آمده و در نتيجه تصميم گيريهاي مناسب بكار ميرود. بر اين مبنا،بسياري از كشورها مراكز پژوهشي و واحدهاي تصميم سازي را به اين امر اختصاص داده و يا پروژههاي متعددي در اين زمينه انجام دادهاند. سازمان توسعهی ملل متحد نيز با بكارگيري اين روشها و با همكاري كشورهاي مختلف به اجراي پروژههاي آينده نگرانه براي تدوين برنامههاي بلند مدت اقدام كرده است. در گذشتههاي دور مردم به اندازه كافي فرصت داشتند تا زندگي خود را براساس عادتهايشان بنا كرده و با خاطري آسوده آينده آن را پيش بيني كنند. ولي با پيشرفت علم و فناوري در سدههاي اخير،ثبات يك پديده نادر شده و موجهاي تغيير يكي پس از ديگري فرا ميرسند. اين تغييرات انواع و اقسام پديدههاي اجتماعي و اقتصادي بديع را به همراه دارند و از آنجا كه حامل عنصر تازگي هستند، از يك سو ما را وادار به "فهميدن " ميكنند و از سوي ديگر شالوده عادتهاي ما را در هم ميكوبند.
گرچه شتاب تغيير يك نيروي مشخص و عيني است كه تا اعماق زندگي شخصي ما نفوذ كرده و ما را وادار ميكند كه نقشهاي تازهاي را بعهده بگيريم، ولي در عين حال اين فرصت نيز وجود دارد كه با استفاده از "دانش آينده پژوهي"، آگاهانه تغيير را پيش بيني كرده و به فكر چاره جويي بيفتيم. در واقع آينده غيرقابل شناخت است اما به كمك دانش ناقص خود ميتوانيم سهمي در شكل بخشيدن به آن داشته باشيم. ما ميتوانيم رخدادهاي آينده را به صورت غيرمتحمل و محتمل و همچنين مطلوب و نامطلوب تقسيم بندي كرده و سپس اقداماتي انجام دهيم تا احتمال رخدادهاي مطلوب افزايش يابد، يا از ظهور رخدادهاي محتمل اما نامطلوب جلوگيري كنيم. البته هنگامي كه مردم درك بهتري از تغيير داشته باشند، براي تأثيرگذاري مثبت بر آيندهاي كه در حال تكوين است فرصتهاي بيشتري خواهند داشت. براي مثال افرادي كه دارائيهاي خود را بيمه ميكنند و كساني كه هنگام رانندگي از كمربند ايمني استفاده ميكنند، عملاً از اين الگوي فكري استفاده ميكنند. با توجه به مطالب مذكور ميتوان گفت: آينده پژوهي يكي از علوم استراتژيك ميباشد كه متأسفانه حتي براي اكثر اساتيد و پژوهشگران داخلي نيز ناشناخته است. آينده پژوهي دانش و معرفتي است كه سازمان را نسبت به رويدادها، فرصتها و مخاطرات احتمالي آينده آگاه کرده، ابهامات، ترديدها، و دغدغههاي فرساينده آن را كاسته، و توانايي انتخابهاي هوشمندانه سازمان را افزايش ميدهد. در يك كلام،آينده پژوهي ابزاري براي "مهندسي هوشمندانه آينده" است. لذا بهتر است سازمانهاي ذيصلاحي،در كنار مديريت ريسك به مقوله آينده پژوهي نيز توجه بيشتري داشته باشند تا با استفاده از مسيرهايي كه اين علم در اختيارشان ميگذارد، راهبردهاي معطوف به آينده سازي را شناسايي کرده و با سهولت بيشتري به آيندههاي مطلوب خود برسند. براساس تحولات علم و فناوري بايد در آينده انتظار داشت تا تغييرات نظامي- اقتصادي،بازار كار و كالا، و تحولات فرهنگي ناشي از مهاجرت و توسعهی رسانهها به چالشهاي عمده ملل جهان تبديل شود و از سوي ديگر تخريب محيط زيست، تحليل منابع معدني،تحولات جامعه شناسي ناشي از توسعهی علم و فناوري همه و همه حاكي از اين واقعيت خطرناك است كه بشر در آينده از آرمان شهر ترسيمي توسط فلاسفه، فاصله و انحراف نگران كنندهاي خواهد داشت.
موضوع ديگري كه از اين منظر اهميت پيدا ميكند اين پديده است كه تحولات علم و فناوري ميتوانند منجر به دگرگونيهاي عظيم اجتماعي در كشوها شوند و از آنجا كه درگذشته عمدتاً انقلابهاي واقع شده در جوامع مختلف دگرگونيهاي عظيمي را در جهان ايجاد کردهاند، اين سوال بيش از پيش اهميت مييابد كه تحولات علم و فناوري و عوارض حاصل از آن،از قبيل بسط شكاف بين فقير و غني، افزايش بيكاري در جوامع در حال توسعه، بيماريهاي ناشي از صنعتي شدن و عوارض ديگري از اين نوع در آينده چگونه بوجود ميآيند و چگونه ميتوان آنها را كنترل کرد.
چالشهايي از اين نوع،محور تحقيقات گستردهاي در رابطه با آينده نگري گرديده است و سازمانها و ساختارهايي در كشورهاي مختلف جهان اين ماموريت را بعهده گرفتهاند تا به جوانب مختلف ناشي از توسعهی علم و فناوري بپردازند. بدين جهت شاهد تحقيقات گسترده اي در اين رابطه در جهان هستيم.
با توجه به مطالب فوق منابع فراواني كه حاصل آثار تحقيقاتي تعداد بيشماري از انديشمندان ميباشد، هم اكنون در دسترس صاحب نظران ميباشد،و اطلاع از اين موضوعات و دامنه و وسعت آنها ميتواند اطلاعات و آگاهيهاي لازم را براي برنامه ريزان فراهم نمايد. از طرف ديگر انجمنها و سازمانهاي مختلفي در اين رابطه تاسيس يافته و در حال گسترش ميباشند و هم اكنون متخصصان آينده نگري به مشاوران بلافصل سياست گذاران و برنامه ريزان در كشورها تبديل شده اند.
علاوه بر اين موضوعهايي چون ساخت خانههاي مسكوني و نيروگاههاي اتمي، فرودگاهها،برنامه ريزي براي لوله كشي نفت و گاز و موارد نظير آنها در زمره پروژههاي درازمدت محسوب گرديده و اجراي موفقيت آميز آنها بايد توام با لحاظ کردن تحولات آينده باشد.
آنچه تا كنون توسط دانشمندان و از نظر زماني بعنوان برنامههاي مربوط به آينده طبقه بندي شده، ذكر اين موضوع است كه موضوعهاي آينده نگري تا 20 سال را كوتاه مدت، تا 50 سال را ميان مدت و بيش از 100 سال را درازمدت طبقه بندي ميكنند و مطالعات برنامه ريزي و سياست گذاري در كشورها نشان ميدهد كه برنامه ريزي كشورهاي مختلف با در نظر گرفتن مطالب فوق تنظيم و تدوين ميشود.
لازم به يادآوري است كه نه تنها سياست گذاران و برنامه ريزان كشورها برنامههاي خود را در سطح ملي براساس چالشهاي مربوط به آينده تنظيم مينمايند بلكه هم اكنون حتي بخش خصوصي نيز بايد جهت كاهش آسيبهاي ناشي از چالشهاي فوق بيش از پيش پارامترهاي ذكر شده را در برنامهها و استراتژيهاي خود لحاظ نمايد. افزايش سرعت مهاجرت كالا در جهان، نظير آنچه هم اكنون در رابطه با كالاهاي چيني مشاهده ميشود،تحولات پرشتاب فناوريهاي نو، مطالعه بازار و تجارت كالا و مبادلات بينالمللي را وارد عرصهاي جديد کرده و بويژه بخش خصوصي نياز دارد كه براي بقاي خود،با استفاده از صاحب نظران امر،به برنامهريزي بپردازد تا حتي الامكان ريسك ناشي از سرمايه گذاري را كاهش دهد.
چالشهاي كلان آينده
از اساسيترين بحثهايي كه هم اكنون وجود دارد و فعاليتهاي بخشي از دانشمندان را بخود اختصاص داده است،اين سوال مهم است كه چالشهاي كلان آينده كدامند و چگونه ميتوان آنها را شناخت و از همه مهمتر چگونه ميتوان براي مواجهه با آنها برنامه ريزي کرد. البته موضوعهاي فوق عمدتاً جهاني و يا منطقهاي و بعضاً و خصوصاً در كوتاه مدت و ميانمدت ميتوانند حتي ملي تلقي شوند. شناخت اين چالشها و برنامه ريزي براي كنترل و هدايت آنها از عمدهترين مباحث در امر سياستگذاري محسوب ميشود. چالشهاي كلاني كه موضوع آينده نگري ميباشند بايد براساس اجماع دانشمندان،داراي ويژگيهاي زير باشند:
1. تحولات ناشي از موضوعات «چالشهاي كلان» بايد در محدود زماني 20 ،و يا 100 سال اتفاق بيفتد.
2. در اثر تحولات ناشي از موضوع فوق بايد تأثير و تغييرات بنيادين در جامعه و يا طبيعت بوجود آيد.
البته موضوعهاي منحصر به چالشهاي كلان نامبرده شده در فوق،ميتوانند به روشهاي گوناگون علمي از جمله روش دلفي و يا جمع بندي نقطه نظرهاي صاحب نظران مختلف در عرصههايي مانند سياست، اقتصاد،علوم،فناوري، جامعه و فرهنگ بررسي و الويت بندي شده و محدوده زماني آنها مشخص شود. براساس مطالعات انجام شده تاكنون و مدلهاي ارائه شده در اين رابطه و بصورت اجمالي ميتوان به نمونهاي از عمدهترين چالشهاي كلان در زير اشاره کرد.
1. تحولات ناشي از نوآوري در علم وفناوري
2. تحولات ناشي از تخريب محيط زيست،تحليل منابع معدني و فرسايش خاك
3. تغيير و تحولهاي جمعيتي و دگرگونيهاي اجتماعي
4. جهاني شدن اقتصاد،تغييرات بازار كار،مهاجرت و تأثير آن بر جوامع
5. تأثيرات ناشي از نابرابري علمي، صنعتي، فرهنگي بين كشورهاي در حال توسعه و ساير كشورها
6. رويكرد جوامع به زندگي فردي در جامعه و محيط كار و تهديدهاي مربوط به بنيان خانواده
همان گونه كه مشاهده ميشود ميتوان چالشهاي كلان پيش روي جامعه بشري را با استفاده از صاحب نظران تدوين و تعيين کرد كه اين كار تا حد زيادي انجام پذيرفته است و خصوصاً در رابطه با چالشهاي كلان و منطقهاي بررسيهاي گستردهاي صورت پذيرفته است. براي روشن شدن مطلب و به عنوان نمونه ميتوان به برخي تأثيرات بعضي از چالشهاي فوق بر سازوكارهاي زندگي بشر در آينده اشاره کرد.
مثلاًدر رابطه با چالشكلان مربوط به محيط زيست و منابع معدني ميتوان آثار و عواقب زير را پيش بيني کرد.
در اثر تخريب محيط زيست روزانه حوادث زير بر طبيعت تحميل ميشود:
· روزانه 60 ميليون تن co2 وارد اتمسفر ميشود.
· روزانه 55 هزار هكتار زمين كشاورزي نابود ميشود.
· روزانه 20 هكتار جنگل نابود ميشود.
· روزانه يكصد الي دويست نوع گياه و حيوان نابود ميشود.
بر اساس آنچه در فوق به آن اشاره شد اگر وضع بهمين منوال پيش برود بنظر ميرسد كه منابع طبيعي و معدني در 80 سال آينده از بين برود. در اثر تخريب محيط زيست و مسئله كم آبي پيش بيني ميشود كه در قرن بيست و يكم حدود 2.4 ميليارد انسان از آب آشاميدني سالم محروم باشند. (خصوصاً در آسيا، آفريقا و آمريكاي لاتين).
به آثار ناشي از تخريب محيط زيست در گزارشها و مجامع بينالمللي به اندازه كافي اشاره شده است و جهت پرهيز از اطاله كلام در اينجا از پرداختن به همه موارد حاصل از تخريب محيط زيست و منابع طبيعي خودداري ميكنيم.
عليرغم مطالب فوق بايستي به مهاجرت ناشي از تغييرات آب و هوايي، آلودگي منابع آبي و انتشار بيماريهاي گوناگون ناشي از آلودگي آب و غدا اشاره کرد.
در رابطه با چالشعمده مربوط به تغييرات اقتصادي و تحولات بازار كار ميتوان به موارد زير اشاره كرد.
به نظر ميرسد كه در اثر توسعهی سريع ناشي از نوآوري علمي و تحولات اقتصادي در آينده بازار كار بكلي دگرگون شود.
نگاهي به گذشته نشان ميدهد كه در اثر تحولات فوق تغييرات عظيمي در توزيع نيروي كار در جهان صورت گرفته است مثلاً در آغاز قرن نوزدهم با اختراع خيش فولادي،نيروي كار ملي كشاورزي از حدود 4/3 كل نيروي كار به 2/1 كاهش يافت و با ادامه توسعهی علمي و نوآوري در فناوري شاهديم كه امروزه تنها 3% كل نيروي كار در بخش كشاورزي مشغول به فعاليت ميباشند.
نيروهايي كه از بخش كشاورزي بيرون رانده شده اند بعضاً در بخشهاي جديدي كه فناوري ايجاد کرده مشغول بكار ميشوند اما خصوصاً در كشورهاي در حال توسعهی بيشتر اين افراد بيكار ميمانند. گزارشهاي موجود نشان ميدهند كه در دهههاي گذشته عليرغم اينكه توليدات صنعتي افزايش چشمگيري داشته اند اما مشاغل ايجاد شده به نصف كاهش يافته است. همزمان با افزايش توليدات صنعتي،عرصه جديدي از فناوري ظهور کرد كه اگر چه قادر بود مشاغل جديدي را خلق كند، اما همزمان موجب بيكاري و حذف مشاغل فراواني گرديد. بوجود آمدن رايانه با آغاز قرن 21 موجب گرديد تا بسرعت، ماشين جاي نيروي كار را بگيرد و توليد بصورت خودكار در آيد.
پيامدهاي جديد فناوري در سطح ملي و جهاني بايد واقع بينانه مورد بررسي و تحليل صاحب نظران قرار گيرد. عدهاي معتقد هستند كه فناوري موجب خواهد شد كه رنج و مشقت لازم براي توليد و فراهم کردن وسايل مورد نياز بشر براي هميشه از دوش كارگران برداشته شده و بر دوش ماشينها گذاشته شود و عدهاي نيز اعتقاد دارند كه جامعه بدون كارگر، بيانگر بيكاري و تنگدستي جهاني است كه به ناامني و شورشهاي جهاني مبدل خواهد شد. در هر حال آنچه كه مورد توافق همگان است اين است كه ما پا به عرصهاي ميگذاريم كه ماشين آلات بتدريج وظايف آدميان را به عهده ميگيرند. هم اكنون شركتهاي بزرگ فرامليتي با شتاب به دنبال جايگزين كارگران خود با ماشين آلات ميباشند و اين امر آنچنان گسترده است كه حتي مديران مباني اين شركتها در شرف اخراج شدن هستند. از نظر عمده زيادي از دانشمندان، جهان بدون كار،مقطع جديدي از تاريخ بشريت است كه هم اكنون آغاز شده است و بايد بررسي کرد كه برندگان اين مقطع از تاريخ چه كساني هستند.
رواج فنارويهاي پيچيدهترهمراه با افزايش بهره وري به معناي آن است كه اقتصاد جهاني ميتواند با درصد كمتري از نيروي كار،كالاها و خدمات بيشتري را توليد نمايد.
البته بعضي از فلاسفه معتقدند كه استفاده از ماشينهاي كارآمدتر و استفاده بهتر از زمان به آينده اي بدون كارگر منجر خواهد شد،آينده اي كه سرشار از فراواني بوده و به اوقات آزاد و نامحدود ميانجامد. و كارگران و ساير مردم ميتوانند با فراغ بال بيشتر زندگي خود را با آسودگي بيشتري بگذرانند و بدين ترتيب يك آرمان شهر جديد كه مشهور به "بهشت تكنولوژي" است شكل خواهد گرفت.
هم اكنون اين سوال مطرح است كه آيا انقلاب تكنولوژيك به تحقق روياي آرمانشهري دير پا ميانجامد كه ماشين آلات جايگزين كار آدمي ميشود و در نهايت با آزاد سازي انسان او را به دوران "پسا بازار" هدايت ميكند؟ پاسخ به اين پرسش بعهده فلاسفه و دانشمندان علوم اجتماعي ميباشد.
تحولاتي كه از نظر تاريخي در عرصه تكنولوژي صورت گرفته موجب دگرگونيهاي عميق اجتماعي و اقتصادي گرديده است. كشف نيروي بخار در ابتدا توانست دگرگوني عظيمي را در عرصه توليد پديد آورد و سپس با جايگزيني ذغال سنگ با نفت و كشف الكتريسيته توانستند بار عظيم كار را از دوش آدمي برداشته و بر دوش ماشين بگذارند.
و با پايان يافتن جنگ جهاني دوم، اختراع كامپيوتر و روباتها، توسط عدهاي از دانشمندان به عنوان سومين رويداد بزرگ جهان شمرده شدند كه اولين رويداد پيدايش كيهان، و دومين ظهور حيات و سومين ظهور هوش مصنوعي بوده است. اگر چه دانشمندان، فيلسوفان و منتقدان اجتماعي بر سر تفاوت بين "هوش مصنوعي" و "هوش واقعي" هم داستان نميباشند. اما بدون ترديد كامپيوترها قادر به اعمال پيچيدهاي هستند كه بايد با برداشتي جديد با آنها برخورد کرد و هم اكنون عدهاي معتقدند كه بزودي تواناييهاي رايانه ميتواند از هوش انسان پيشي گيرد. از هم اكنون ساخت رايانههايي آغاز شده است كه قادر بخواندن متن، درك گفتاز پيچيده، تفسير و ايجاد اشارات چهره و حتي پيشبيني رفتار انسان ميباشند. و بدين ترتيب و به رغم ادعاي برخي از متخصصين،كارايي اين ماشينها از لحاظ پيچيدگي به گونهاي خواهد شد كه ميتوانند از عهده پيچيدگيهاي خود برآيند و آنگاه ما با سيستمهايي سرو كار خواهيم داشت كه خودشان تكامل مييابند.
هم اكنون دانشمندان معتقدند كه تا پايان نيمه اول قرن بيست و يكم اين امكان وجود خواهد داشت كه كامپيوترهاي انسان گونه با ايجاد تصاوير سه بعدي ليزري و زنده قادر به ارتباط با انسانهاي واقعي شوند به نحوي كه حتي شايد از انسانهاي واقعي هم قابل تشخيص نباشند و اين موجودات جديد هوشمند سزاوار عزت و احترام خواهند بود اين موضوع چند سال قبل كه خانم مارگارت تاچر- نخست وزير انگلستان- در ژاپن با يك روبات دست داد توجه جهانيان را بخود جلب کرد و دانيال هيليس با هويت قائل شدن براي رابطه خود با كامپيوتر از اين هم پيشتر ميرود و ميگويد :"دوست دارم كامپيوتري بسازم كه به من افتخار كند.
چندي قبل گروهي از دانشمندان، فلاسفه و دانشگاهيان به رهبري جي رابرت اپنهايمر با نامهاي سرگشاده خطاب به كندي،رئيس جمهور وقت آمريكا در نيويورك تايمز خواستار گفتگويي ملي در رابطه با تكنولوژي شدند و آنها اعتقاد داشتند كه در تاريخ بشريت تا كنون در هيچ مقطعي چون امروز توزيع منابع اقتصادي متكي به ماشين نبوده است و بدين ترتيب بايد عواقب و چگونگي شرايط جديد مورد ارزيابي و تحليل قرار گيرد. هم اكنون برآورد ميشود كه هر روبات بتواند جايگزين چهار كارگر شود و اين روباتها ميتوانند در صورت استفاده 24 ساعته از آنها، سرمايه را كه صرف خريد آنها شده، يكساله مستهلك كنند.
براساس گزارش سازمان بينالمللي كار در يك دوره 25 ساله در كشورهاي سازمان همكاري اقتصادي و توسعه (OECD)، توليد فولاد فقط 6 درصد افت كرده و اين در حالي است كه بيش از پنجاه درصد از شاغلين بخش فولادكار خود را از دست دادهاند.
دريك دوره 15 ساله بيش از يك ميليون شغل در صنعت فولاد كشورهاي (OECD)، حذف شده است كه علت عمده آن بهبود در بهره وري ذكر شده است.
صنايع پلاستيك – معدن و ... نيز روندي مشابه را دارند كه جهت پرهيز از اطاله كلام از ذكر آمار و ارقام هر يك از بخشها بطور جداگانه خودداري ميشود. هم اكنون ماشينهاي هوشمند سلسله مراتب اداري را طي ميكنند و جانشين كارمندان ميشوند و حتي سطوح مديريت را اشغال كردهاند.
علاوه بر اين رشتههاي علمي به تدريج به اشغال ماشينهاي هوشمند در ميآيند.
عرصههاي آموزش، هنر و حتي نويسندگان تا حد زيادي به تسخير ماشينهاي هوشمند درآمدهاند و حتي نوازندگان ناظر ظهور نسل جديدي از ماشينهاي هوشمند هستند كه بسرعت شيوه نواختن و ساخت موسيقي را متحول ميكنند.
هدف از عنوان مثالهايي در رابطه با چالشهاي كلان آينده اين بود تا به اهميت و دامنه اين تغيير و تحولات تاكيد بيشتري شود و اين در حالي است كه شرح كامل اين تاثيرات ميتواند موضوع مقالهاي جداگانه باشد و ذكر همه اين تاثيرات از زواياي گوناگون در اين مختصر نميگنجد. آنچه كه بايد در اين جا مورد تاكيد قرار گيرد اين است كه برنامه ريزان و سياست گذاران كشورها بايد اطلاعات و شناخت خود را از تحولات آينده و آثار ناشي از آن گسترش داده و با استفاده از نقطه نظرات صاحبان انديشه و فرهنگ به تحليل تحولات آينده بپردازند.
برنامه ريزي مبتني بر آينده نگري، موضوعي است كه در كشورهاي در حال توسعه به فراموشي سپرده شده و يا بسيار كم رنگ است و تأسف بارتر از آن، اينكه بعضاً برخي از سياست گذاران به اهميت چالشهاي كلان آينده اعتراف ميكنند اما در عمل آنچه كه انجام ميدهند همانا روزمرگي و بي اعتنايي به ادعاي خود ميباشد. با توجه به مطالبي كه به آن اشاره شد، يكي از مباحثي كه براي كشور ما از اهميت زياد برخوردار است، شناخت چالشهاي جهاني، بومي و منطقهاي و داشتن برنامه و استراتژي براي رويارويي و مواجهه با آنها است. البته ما شاهد بوده و هستيم كه در كشور ما برنامههاي پنج ساله توسعه، تدوين و به اجرا گذاشته شده است.
همانگونه كه قبلاً اشاره شد برنامههاي پنج ساله در طبقه بنديهاي موجود در زمرهي موضوعها و برنامههاي مربوط به آينده نگري محسوب نميشوند، اما ميتوانند به عنوان پيش نياز و مقدمه آن منظور شوند.
علاوه بر اين برنامه چشم انداز بيست سالهي جمهوري اسلامي ايران كه حدود چهار سال از ابلاغ آن ميگذرد ميتواند در زمرهي برنامههاي آينده نگري محسوب شود و اخيراً اعلام تدوين و پايان يافتن نقشهي جامع علمي كشور ميتواند از موضوعاتي باشد كه در اين رابطه قابل مطالعه و ملاحظه ميباشد. براساس گزارشهاي بينالمللي و تجارب ساير كشورها، اصولاً كشورهايي ميتوانند به آينده نگري بپردازند كه پيش زمينه و الزامات زير را داشته باشند:
داشتن استراتژي و اهداف درازمدت در هر كشور بايد مطابق معيارها و شاخصهاي شفاف و دقيق تعيين و تدوين شود،با ذكر اين نكته كه اين اهداف نبايد شعارگونه و انشايي باشند،در غير اين صورت همانگونه كه در بسياري از برنامه ريزيهاي كشور شاهد آن هستيم، به علت مبهم و غيرشفاف بودن اهداف، هدايت، كنترل و نظارت بر تحقق اين اهداف عملاً غير ممكن شده و برنامه به فراموشي سپرده ميشود.
مسئله ديگري كه براي برنامه ريزي آينده حائز اهميت فراوان است ثباب سياسي – اجتماعي كشورها است. چون تغيير مداوم در سياستها و اهداف، منجر به نوسانات كوتاه مدت در برنامهها شده و دستيابي به اهداف بلند مدت مختل و غير ممكن ميشود.
اصولاً برنامههاي درازمدت در صورت وجود يك انتظام ملي قابل تحقق ميباشد.
اغتشاشات سياسي و جرياني و تغييرات سليقهاي آفت بزرگي براي برنامه ريزيهاي دراز مدت محسوب ميشوند. موضوعي كه ما بعضاً در كشور با آن روبرو ميباشيم. تدوين برنامههاي درازمدت و تعيين جايگاه ايران در مواجه با آن در صورتي تحقق مييابد كه دانشمندان و برنامه ريزان كشور به آمار و ارقام ملي دسترسي داشته باشند. زيرا تعيين شاخصها و اهداف بدون در دست داشتن آمارهاي معتبر ملي امكان پذير نمي باشد. اينكه به چه علت از انتشار آمار معتبر ملي خودداري ميشود و يا اصلاً چرا آماري وجود ندارد، موضوع مورد بحث اين مقاله نميباشد و بايد در جاي ديگر مورد بررسي قرار گيرد. از طرف ديگر آماري كه بعضاً و گاهاً توسط سازمانها منتشر ميشود به علت عدم بكارگيري روشهاي معتبر علمي در تهيه آنها، عمدتاً غيرقابل استفاده هستند و نميتوان به آنها استناد كرد و يا آنها را مبناي مقايسه در سطح بينالمللي قرار دارد.
تعيين موضوعات و برنامههاي درازمدت بايد توسط متخصصان و صاحب نظران بر اساس مدلهاي علمي تاييد شده انجام پذيرد. اينكه صرفاً افرادي هر چه دلسوز و قابل تاييد با هم برنامه اي را تدوين كنند كه در آن به همه ي ابعاد چنين موضوعي پرداخته نشود، قطعاً نتيجه نهايي و مطلوب را بدست نميدهد. در مدلهاي ارائه شده در سطح بين المللي و تجارب ساير كشورها ميتوان تركيب مطلوب صاحب نظران و متخصصان واجد صلاحيت براي تدوين چنين برنامهاي را استخراج و استنتاج کرد. اگر چه در اينجا كپي كردن و تقليد از آنچه ديگران انجام دادهاند مطرح نمي باشد و ميتوان در صورت لزوم عناصر بومي را در هر برنامهاي لحاظ کرد، اما بايد چارچوب و شاخصهاي علمي و نظري در آن حتماً رعايت شود.
عمدهترين موضوع براي اجراي برنامههاي درازمدت، داشتن مديريت و ساختار علمي لازم براي تحقق چنين برنامههايي است.
يكي از شاخصهاي مهم در اين رابطه قرار گرفتن دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي و علمي در مدار توسعه و برنامه ريزي كشورهاست. تجارب گذشته نشان ميدهد كه متاسفانه در كشور ما چنين ساختاري وجود ندارد و دانشگاههاي ما عليرغم داشتن سرمايههاي علمي مانند اساتيد مجرب و دانشمند و دانشجويان فوقالعاده با هوش و زبانزد در سطح جهان به علت موانع متعدد كه بارها مورد بررسي قرار گرفته نميتوانند به عنوان محور توسعهی كشور و پشتيبان برنامههاي درازمدت ملي عمل نمايند.
البته موارد متعدد ديگري نيز وجود دارند كه قصد نگارنده پرداختن به همه عوامل موثر نمي باشد اگر چه مطالعات بسيار زيادي خصوصاً در سطح بينالمللي به اين موضوع، پرداختهاند.
با توجه به موارد فوق هم اكنون ميتوان براساس مدلهاي ارايه شده پيش بيني کرد كه برنامههاي درازمدت در جمهوري اسلام ايران تا چه حد ميتوانند به تحقق اهداف خود اميدوار باشند.
نتيجه گيري
يكي از مهمترين تحولات در آينده جهان تحولات آينده نگري و مرتبط به تحولات علم و فناوري مي باشد. اين تحولات را مي توان بر اساس مدل هاي مختلف طبقه بندي نمود. يكي از اين روش ها تحولات آينده نگري را بر اساس تحولات دراز مدت 20 و 50 و يكصد ساله برنامه ريزي مي كند. اين مطالعات نشان مي دهد كه براي برنامه ريزان و مديران كشور مهمترين عامل تحول در آينده بايد بر مبناي تحولات علم و فناوري برنامه ريزي شود و تاثيرات اين تحولات در ابعاد مختلف اقتصادي-صنعتي و اجتماعي مورد مطالعه قرار گيرد.
منابع
1. مضطرزاده، فتح اله و نوسودي، نسيم، ما و آينده، همايش آيندهنگري، دانشگاه صنعتي اميركبير، 1387.
2. Bishop, P. and Hines, A. Thinking about the Future: Guidelines for Strategic Foresight. Social Technologies, Washington, DC, USA, 2006.
3. Binde, J. Keys to the 21st century. New York: Berghahn Books, USA, 2001.
4. Cornish, Edward, Futuring: The exploration of the future Bethesda, MD: World Future Society, 2004.
5. Dixon, P. Futurewise: Six Faces of Global Change, Profile Book, 2007.
6. Godet, M. Creating Futures Scenario Planning as a Strategic Management Tool, Economica, 2004.
7. Hecker, D. High-technology employment: A NAlCSl based update. Monthly Labor Review, 2005.
8. http://www.Unis.Unesco.org
9. Inayatullah, S. Questioning the future: Methods and Tools for Organizational and Societal Transformation. Tamsui, Tamkang University, 2007.
10. Lindgren, M. and Bandhold, H. Scenario Planning-the link between future and strategy. Palgrave Macmillan, Hampshire and New York, USA, 2003.
11. Lindgren, M. The MeWe Generation. Bookhouse Publishing, Stockholm, Sweden, 2005.
12. Rescher, Nicholas. Predicting the future. Albany, NY: State University of New York Press, USA, 1998.
13. Retzbach, R. Future-Dictionary - encyclopedia of the future, New York, USA, 2005.
14. Shakhnazarov, G. K. Futurology fiasco: a critical study of non-Marxist concepts of how society develops. Moscow: Progress Publishers, 1982.
15. Slaughter, R. A. The Knowledge Base of Futures Studies Professional Edition CDROM. Foresight International, Indooroopilly, Australia, 2005.
16. Welfare, S. New connexions. Harmondsworth: Penguin ELT,1989.