امتداد فلسفه و حکمت اسلامی در اصول استنباط و دانش حقوق و قوانین شرعی یا فقه و اصول امامیه
الموضوعات : Islamic jurisprudence and law
1 - گروه فقه و حقوق خصوصی، دانشکده علوم و معارف، جامعه المصطفی العالمیه و سطوح عالیه قم، حوزه علمیه قم، قم شریف، ایران
الکلمات المفتاحية: فلسفه فقه, فلسفه اصول, حکمت عملی, فلسفه تشریع, نظام ارزشی, امتداد فلسفه. ,
ملخص المقالة :
این پژوهش ناظر به بررسی نسبت میان فلسفه و علم اصول فقه است. فلسفه بهعنوان دانشی بنیادین، با تبیین مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و زبانشناختی، همواره بر روند شکلگیری و تکامل اصول فقه و فقه اثرگذار بوده است. این تأثیر گاه جنبهای بازدارنده داشته؛ چنانکه در عصر اخباریگری سبب رکود اجتهاد شد، و گاه جنبهای سازنده، که با دمیدن روح عقلانیت فلسفی، بنیانهای اصول را استحکام بخشید و عرصههای نوینی را در استنباط گشود. پرسش محوری آن است که فلسفه در چه سطوحی بر علم اصول و فقه تأثیر گذاشته و چه فرصتها و چالشهایی را برای آن فراهم کرده است. اهداف این بررسی عبارت است از: تبیین تأثیر مسائل فلسفی بر نظام کلی فقه، شامل روش و موضوعات آن؛ توضیح نقش قواعد فلسفی در حل مسائل جزئی اصولی؛ شناسایی فرصتهای ناشی از ورود فلسفه به عرصه اجتهاد؛ تحلیل چالشهایی همچون خلط میان واقعیات و اعتباریات؛ و نهایتاً ارائه چارچوبی متوازن برای بهرهگیری از فلسفه بدون تغییر هویت اعتباری اصول فقه. نتایج حاصل نشان میدهد که فلسفه در دو سطح کلی و جزئی بر اصول فقه و فقه تأثیر گذاشته است. در سطح کلی، به شکلگیری نگرش فلسفی به فقه، تقویت نقد اخباریان، تحول در زبان و تفسیر الفاظ، و تبیین ساختار و اهداف کلان فقه یاری رسانده است. در سطح جزئی، قواعدی همچون قاعده الواحد و استحاله تأثیر معدوم بر موجود در مباحث فقهی و اصولی کاربرد یافتهاند. جمعبندی نهایی این است که تعامل نقادانه و سنجیده فلسفه و اصول فقه و فقه میتواند به غنای بیشتر، پویایی و کارآمدی نظام اجتهادی منجر شود.
