تبارشناسی معنای حرکت در حکمت متعالیه و عرفان نظری (مطالعهیی تطبیقی)
الموضوعات : ریشهشناسی مکاتب و آراء فلسفی در ادوار قدیم و جدیدرسول پاداشپور 1 , رامین گلمکانی 2 , زهرا حاجی نیا 3
1 - دانشآموخته سطح 4 حوزه علمیه خراسان، مشهد، ایران
2 - استادیار گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، مشهد، ایران
3 - دانشجوی دکتری حکمت متعالیه، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
الکلمات المفتاحية: قوه, فعل, حرکت, حرکت حبی,
ملخص المقالة :
ارائة تعریفی جامع از حرکت، همواره یکی از دغدغههای اندیشمندان بوده است. این بحث پیش از فیلسوفان اسلامی، در بین متفکران یونان نیز مطرح بوده و هریک بنحوی آن را تبیین نمودهاند. ملاصدرا علاوه بر معنای رایج از حرکت (تغییر تدریجی)، معنایی عام نیز برای آن (مطلق خروج از قوه به فعل) قائل شده که بر قوه و فعل نیز منطبق میشود. همانگونه که قوه و فعل از شئون هستی و از عوارض ذاتی وجود هستند و در زمرة مسائل فلسفۀ اولی قرار میگیرند، حرکت را نیز باید از عوارض وجود دانست. در این صورت، اگر مراد از حرکت بمعنای اعم را ـبتعبیر حکیم سبزواریـ خروج از «لیس» به «أیس» و از «امکان» به «وجوب» تفسیر کنیم، از دیدگاه ملاصدرا، چنین معنای اعمی از حرکت، به مجردات نیز نسبت داده میشود. از سویی دیگر، عرفا نیز بگونهیی همسان، به حرکتی قائل هستند که از صقع ربوبی آغاز شده و تمام مراتب هستی را در بر گرفته است؛ آنها از این حرکت به «حرکت حبّی» تعبیر کردهاند، یعنی آنچه سبب و علت آفرینش و ظهور اشیاء در عالم است، همین حبّ و محبت الهی است که در تمام اشیاء جاری است و همه را در قوس نزول و صعود در بر میگیرد. بهمیندلیل، در این مقاله بروش توصیفی ـ تحلیلی، درصددیم نشان دهیم که ـبتعبیر ملاصدراـ نظام هستی و ـبتعبیر عرفاـ تعینات و مظاهر خلقی، همواره در حرکت بوده و بسوی غایتی روانه هستند. ملاصدرا این حرکت را حرکت جوهری و در نهاد اشیاء جاری میداند و عرفا از این غلیان و جنبش همیشگی در مظاهر، به حرکت حبی تعبیر کردهاند.
