نسبت سوژه و اقتدار ساختارمند در آرای آلتوسر و لاکان
الموضوعات : Research in Theoritical Politics
پیمان زنگنه
1
,
سید حسین اطهری
2
,
روح الله اسلامی
3
,
رضا نصیری حامد
4
1 - دانشجوی دکتری علوم سیاسی (اندیشههای سیاسی)، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد
2 - دانشیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد
3 - استادیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد
4 - استادیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه تبریز، تبریز
الکلمات المفتاحية:
ملخص المقالة :
پارادایمها، الگوهای معنایی مشترکی هستند که نوع نگرش نسبت به جهان و کردارهای اجتماعی را جهت میدهند. معمولاً از پارادایمهای چندگانهای ذیل عنوان سنت، مدرنیسم و پستمدرنیسم برای اشاره به تطورات فکری صورتگرفته در مبانی و مفروضات و نیز تتبعات اندیشهورزی در طول تاریخ استفاده میشود. یکی از مهمترین اصول این تقسیمبندی پارادایمی، تحلیل نسبت ساختار با کارگزار و تقابل و تعامل آنها بوده است. بهویژه به نظر میرسد که نسبت ساختار و کارگزار در اندیشۀ معاصر، بسی پیچیدهتر از تقسیمبندی دوگانه و ذاتگرایانه متداول و مرسوم گردیده است؛ چنانکه برای نمونه، اندیشمندان پساساختارگرا و یا الهامبخش پستمدرنی همانند «ژاک لاکان»، مباحث خود را با استفاده از تلقی ناخودآگاه آدمی بهمثابۀ ساختاری مبتنی بر زبان به پیش بردهاند. از سوی دیگر اندیشمندان قابل دستهبندی در رویکرد مدرن همچون «لویی آلتوسر» با دیدگاه ساختارگرای خود، زمینههای تردید در هویت مستقل و خودبنیاد سوژه را فراهم آوردهاند. در این نوشتار با تمرکز بر خوانشی از آرای آلتوسر و لاکان به برخی از همانندیهای دیدگاه ایشان و تبعات آن بر نسبت بین سوژه با اقتدار پرداخته میشود. یافتههای مطالعه بیانگر آن است که سوژه در فرایند تکوین خود در بستر زبان و ایدئولوژی و در نسبتی با ساختارهای اجتماعی، با همۀ نوسانها و افتو خیزهایی که داشته، دچار مرگ نشده و قدرت درکنار وجه سرکوبگر و محدودکنندۀ خویش، به برساختن سوژه نیز میپردازد. از اینرو در اندیشه آلتوسر، ضمن بسیاری از تشابهات با اندیشه لاکان، مرجعیت اقتدار، بیشتر مورد توجه است و در نگرش لاکان، سوژه، امکانهای بیشتری برای گریز از اقتدار دارد. پس آلتوسر با طرح بحث ایدئولوژی، سوژه را ذیل آن در نظر گرفته، هرچند از دید او در عرصه ایدئولوژی، امکان شکلگیری کانونهای مقاومت نیز وجود دارد. افزون بر این لاکان نیز زبان را به صورت ساختاری مسلط بر سوژه در نظر میگیرد که به کردارهایش جهت میدهد، اما متأثر از متحول بودن امر سیاسی در دیدگاه وی، نوعی وضعیت بیقراری وگریز از مرجع اقتدار در سوژه مشاهده میشود.
