هویتاندیشی در آثار ابراهیم یونسی؛ تکیه بر زبان فارسی و تقویت هویت ایرانی
الموضوعات :مهدی سعیدی 1 , سیده نرگس رضایی 2
1 - Assistant professor of Persian language and literature, Institute for Humanities and Social Studies (IHSS).
2 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: ابراهیم یونسی, هویت ایرانی, هویت قومی, زبان فارسی, زبان کردی.,
ملخص المقالة :
در ایران معاصر، گاهی رابطۀ میان هویتهای قومی و هویت ایرانی در مرز میان همسویی، تضاد، تنازع و گسست بوده است. روایتهای سیاسی و اجتماعی از مسئله هویت ایرانی و عناصر آن، در تضعیف یا تقویت این رابطه اثرگذار است. از سه روایت ملتگرا، مدرن و پست مدرن و تاریخی، تنها روایت تاریخی است که با پرهیز از افراط و تفریط در تبیین مسئله، به تحکیم و پیوستگی حداکثری ایران و ایرانیان توجه دارد. ابراهیم یونسی، فعال سیاسی، مترجم و نویسنده کردتبار ایرانی، صاحب آثار متعددی به زبان فارسی است. برخی از آنچه او ترجمه کرده دربارۀ تاریخ فرهنگی و سیاسی کردها و وقایع سیاسی معاصر است. همچنین از او رمانهایی نیز با زمینۀ اقلیمی منتشر شده است. او در مقدمه یا پاورقی اغلب ترجمهها به نسبت میان کردها و ایران توجه دارد و به گونهای هویتاندیشانه میان کردها و ایران رابطهای همسو و همجهت برقرار میکند و نظر نویسندگانی را که قائل به تمایز و جدایی میان هویت قومی و هویت ایرانی هستند یا بخشی از عناصر هویت قومی را در جهت تضعیف هویت ایرانی برجسته کردهاند، نقد میکند. او به ویژه متوجه نقش و کارکرد هویتساز زبان کردی و زبان فارسی است. بنابراین، به رغم وابستگی سیاسیِ ابتدایی خود یا خلاف آنچه برخی احزاب سیاسی در نظر دارند، میان زبان کردی و زبان فارسی قائل به رابطهای همسو است. از اینرو زبان فارسی را برای نوشتن به کار میگیرد و سعی میکند با کاربست فراوان واژگان و آنچه داشتههای دانشی و زبانی کردی است، بر غنای زبان فارسی و گنجینۀ لغوی و فرهنگی آن در آثارش بیفزاید. در این مقاله با تحلیل مقدمههای ترجمهها و توجه به مسائل زبانی داستانها به این وجه هویتاندیشانۀ ابراهیم یونسی پرداخته شده است.
آژند، یعقوب (1369) «وضع ادبیات داستانی در قبل و بعد از انقلاب»، در: مجله سوره، دوره دوم، شماره دوازدهم ص12تا16.
احمدی، حمید (1379) هویت و قومیت در ایران، تهران، نشر مرکز.
احمدی، حمید (1384) «دین و ملیت در هویت ایرانی»، در: مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره 67.
احمدي، حميد (1382)«هویت ملی ایرانی: بنیادها، چالشها و بایستهها»، در: نامه پژوهش فرهنگی (فصلنامه تحقیقات فرهنگی)، سال هفتم، دوره جدید، شماره 6.
ادموندز، سیسیل جان (1382) کردها، ترکها و عربها، ترجمۀ ابراهیم یونسی، تهران، روزبهان.
اشرف، احمد (1373) «هويت ايراني»، در: فصلنامه گفتوگو، ش 3.
اشرف، احمد (1374) «بحران هويت ملي و قومي در ايران»، در: ايراننامه، سال دوازدهم.
اشرف، احمد (1393) هویت ایرانی؛ از دوران باستان تا پایان پهلوی، ترجمه و تدوین حمید احمدی، تهران، نشرنی.
پهلوان، چنگیز (1371) «زبان فارسی و توسعه ملی»، در: ایران نامه، سال هفتم، شماره سوم.
توکلی، خالد (1396) «آسیبشناسی جنبش ملی کرد از دیدگاه ابراهیم یونسی»، در: شناختنامۀ ابراهیم یونسی، تهران، نگاه.
حاجیانی، ابراهیم (1387) «نسبت هویت ملی با هویت قومی در میان اقوام ایرانی»، در: جامعهشناسی ایران، دوره نهم، شماره 3و 4.
سپانلو، محمدعلی (1359) «گزارش یکساله داستاننویسی ایران»، مجله آینده، سال ششم، شماره 3 و 4.
سپانلو، محمدعلی (1376)، «داستاننویسی معاصر؛ مکتبها و نسلهایش»، آدینه، ش 121 و 122، آبان 1376، ص 62-64.
شایگان، داریوش (1380) افسونزدگی جدید: هویت چهل تکه و تفکر سیار، ترجمه فاطمه ولیانی، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز.
شیری، قهرمان (1383) «ویژگیهای اقلیمی در داستاننویسی کرمانشاه»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، اردیبهشتماه.
شیری، قهرمان (1389)، «پیشدرآمدی بر مکتبهای داستاننویسی در ادبیات معاصر ایران»، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، شماره 189.
شیری، قهرمان، (1387 ) مکتبهای داستاننویسی در ایران، تهران، نشر چشمه.
صادقی¬شهپر، رضا (1389) «نخستین رمان اقلیمی در داستان نویسی معاصر ایران» در: کتاب ماه ادبیات، شماره 40، ص35-39.
صادقیشهپر، رضا (1391) «حوزههای پنجگانة اقلیمینویسی در ادبیّات داستانی معاصر ایران»، در: پژوهش زبان و ادبیّات فارسی، ش 27، ص 99-124.
صادقي¬شهپر، رضا (1397) اقلیم داستان، داستانهای اقلیمی و روستایی ایران، تهران، نشر ورا.
قمری، محمدرضا و محمد حسنزاده (1389) «نقش زبان در هویت ملی»، در: زبانپژوهی، شماره سوم، ص153-172.
کوچرا، کریس (1373) جنبش ملی کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، نگاه.
مسكوب، شاهرخ (1373) هويت ايراني و زبان فارسي، تهران، فرزان روز.
ميرعابديني، حسن (1368) صد سال داستاننويسي ايران، (ج 1)، تهران، تندر.
ميرعابديني، حسن (1377) صد سال داستاننويسي ايران، (ج 3)، تهران، چشمه.
ميرعابديني، حسن (1383) صد سال داستاننويسي ايران، (ج 4)، تهران، چشمه.
نصر، سیدحسین (1388) «زبان فارسی و هویت ملی»، در: فصلنامۀ شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی، فصلنامۀ فروزش، شمارۀ دوم، بهار، ص92 تا 98.
نظری، زینب و همکارن (1399) «بازتاب عناصر اقلیمی در داستانهای ابراهیم یونسی» در: مجله زبان و ادب فارسی، شماره241.
ورزنده، امید و سیدشجاع نینوا، (1397) شناختنامه ابراهیم یونسی، تهران، نگاه.
همتی، ماندانا (1378) زبان و هویت فرهنگی، مجموعة فرهنگ و جامعهشناسی، شمارة 1.
هوشمند، احسان (1383) «کرد یا کردها، مدخلی جامعهشناختی بر کردشناسی»، در: مجله گفتگو، شماره 40، ص9-22.
یونسی ابراهیم (1375) دعا برای آرمن، تهران: نشر پانیذ.
یونسی، ابراهیم (1379) کج کلاه و کولی، تهران، نشر پانیذ.
یونسی، ابراهیم (1380) دادا شیرین، تهران، انتشارات نگاه.
فصلنامه علمي «پژوهش زبان و ادبيات فارسي»
شماره شصت و ششم، پاییز 1401: 125-103
تاريخ دريافت: 28/04/1401
تاريخ پذيرش: 27/10/1401
نوع مقاله: پژوهشی
هویتاندیشی در آثار ابراهیم یونسی؛
تکیه بر زبان فارسی و تقویت هویت ایرانی1
مهدی سعیدی 2
سیده نرگس رضایی 3
چکیده
در ایران معاصر، گاهی رابطۀ میان هویتهای قومی و هویت ایرانی در مرز میان همسویی، تضاد، تنازع و گسست بوده است. روایتهای سیاسی و اجتماعی از مسئله هویت ایرانی و عناصر آن، در تضعیف یا تقویت این رابطه اثرگذار است. از سه روایت ملتگرا، مدرن و پست مدرن و تاریخی، تنها روایت تاریخی است که با پرهیز از افراط و تفریط در تبیین مسئله، به تحکیم و پیوستگی حداکثری ایران و ایرانیان توجه دارد. ابراهیم یونسی، فعال سیاسی، مترجم و نویسنده کردتبار ایرانی، صاحب آثار متعددی به زبان فارسی است. برخی از آنچه او ترجمه کرده دربارۀ تاریخ فرهنگی و سیاسی کردها و وقایع سیاسی معاصر است. همچنین از او رمانهایی نیز با زمینۀ اقلیمی منتشر شده است. او در مقدمه یا پاورقی اغلب ترجمهها به نسبت میان کردها و ایران توجه دارد و به گونهای هویتاندیشانه میان کردها و ایران رابطهای همسو و همجهت برقرار میکند و نظر نویسندگانی را که قائل به تمایز و جدایی میان هویت قومی و هویت ایرانی هستند یا بخشی از عناصر هویت قومی را در جهت تضعیف هویت ایرانی برجسته کردهاند، نقد میکند. او به ویژه متوجه نقش و کارکرد هویتساز زبان کردی و زبان فارسی است. بنابراین، به رغم وابستگی سیاسیِ ابتدایی خود یا خلاف آنچه برخی احزاب سیاسی در نظر دارند، میان زبان کردی و زبان فارسی قائل به رابطهای همسو است. از اینرو زبان فارسی را برای نوشتن به کار میگیرد و سعی میکند با کاربست فراوان واژگان و آنچه داشتههای دانشی و زبانی کردی است، بر غنای زبان فارسی و گنجینۀ لغوی و فرهنگی آن در آثارش بیفزاید. در این مقاله با تحلیل مقدمههای ترجمهها و توجه به مسائل زبانی داستانها به این وجه هویتاندیشانۀ ابراهیم یونسی پرداخته شده است.
واژههاي کلیدی: ابراهیم یونسی، هویت ایرانی، هویت قومی، زبان فارسی، زبان کردی.
مقدمه
در ایران، پیدایش ادبیات اقلیمی زمینههای سیاسی هم دارد. از اوایل دهه بیست به بعد، بخش مهمی از داستاننویسی اقلیمی تحت تأثیر اندیشه چپ و گفتمانِ هویتیای است که در آن «ملتها» یا «خلق» ایرانی در مرکز قرار دارند. تحت تأثیر همین اندیشه، چپها موضوع هویت جمعی ایرانی را از جنبه «ملی» آن به مردمان شکل دهندۀ آن تغییر میدادند، و نه از ملت ایران، بلکه از مردمان ایران (خلقهای ایران) سخن میگفتند. به گمان آنها ایران کشوری چند ملیتی است که در آن باید حق اقلیتهای قومی را به رسمیت شناخت. نتیجه محتوم و نهایی این اندیشه، نفی و انکار گذشته تاریخی و زمزمههای جدایی طلبانه بوده است. دیدگاه چپها نخست تحت تأثیر برپایی نظام جمهوریهای اتحاد شوروی بود. بنابراین، در ایران، بخشی از ادبیات اقلیمی در پیوند با قومیتها و مسائل هویتی آنها پدید آمده است و شیوه و سبک نوشتاری آثار اقلیمی هم رئالیسم سوسیالیستی است. چنانکه در آثاری که در ادبیات اقلیمی غرب ایران پدید آمده، نویسندگان، سویه و گرایش سیاسی و اجتماعی دارند. اغلب آنها (نظیر علیاشرف درویشیان، ابراهیم یونسی) زمینۀ اقلیمی و محیط روستایی را برمیگزینند تا بهسبک رئالیسم انتقادی بهتوصیف چهرۀ زشت فقر و بیان خشونت زندگی مردمانی بپردازند که از نخستین امکانات زندگی محروماند و گرفتار ظلم خانها، اربابها و سیاستهای دولتهای مرکزی شدهاند و ناامنی و آشوب و اضطراب ناشی از زندگی در موقعیتی این چنینی در روایتهای آرمانخواهانۀ نویسندگان اقلیم غرب بازتاب یافته است. این سویه و نگرشِ غالبِ سیاسی در نخستین داستانهای پدید آمده در این اقلیم هم دیده میشود. منتقدانی نظیر قهرمان شیری (1383) و رضا صادقی شهپر (1397) در میان طلایهداران ادبیات داستانی معاصر از نویسندگانی یاد کردهاند که زیستگاهشان همین اقلیم است. از جمله از محمدباقر میرزای خسروی نام میبرند که یکی از نخستین رمانهای تاریخی ایرانی یعنی رمان شمس و طغرا (1289ش) را نوشته است. بعدها نیز در میان نویسندگانِ نسل نخست میتوان از علی شیرازپور پرتو مشهور بهشین پرتو یاد کرد که داستانهای کوتاهی نوشته است. در میان نسل دوم نویسندگان ایرانی نیز میتوان از نویسندگان نامداری نظیر علی محمد افغانی، مهشید امیرشاهی، علی اشرف درویشیان، منصور یاقوتی و لاری کرمانشاهی یاد کرد (شیری، 1387: 298). رضا صادقی شهپر از منتقدانی است که پیشینۀ داستاننویسی این خطه را بررسی کرده است. او نخستین داستان اقلیمی ایران را نیز با نام روز سیاه کارگر از احمد خداداده کُرد دینوری و متعلق بهاین خطه میداند. صادقی شهپر دربارۀ کُرد دینوری مینویسد: «او کسی است که رمان روز سیاه کارگر را در سال 1305 شمسی در کرمانشاه منتشر کرده است و آن نخستین رمان اقلیمی روستایی در ادبیات داستانی معاصر ایران است و نویسندهاش بر همۀ اقلیمینویسان ایران، فضل تقدم دارد» (صادقیشهپر، 1397: 374).
ویژگیهای اقلیمی منطقۀ غرب، همچون طبیعت بومی، مکانها و مناطق بومی، زبان و گویش محلّی، ترانههای عامیانه، باورها و آداب و رسوم محلّی، مشاغل و حرفهها، مسائل مربوط بهنظام دهقانی و شیوۀ ارباب و رعیّتی رایج در روستاها از، «بازتاب عریان، خشن و خشمآلود فقر، نگرش حزبی و آرمان خواهانۀنویسندگان بهمسائل و مشکلات مردم، رئالیسم و عکسبرداری دقیق از واقعیّتها با تهمایۀ ناتورالیستی، همدردی و همسویی با فرودستان اجتماع و برانگیختن خشم و احساسات تودهها و دهقانان نسبت بهفاصلههای طبقاتی، مهمترین و بارزترین مشخّصۀ داستانهای اقلیمی غرب است» (شیری، 1383: 56). چنانکه منتقدان هم گفتهاند: «یکی از ویژگیهای این سبک مضامین اجتماعی فقرگونه و مبارزهجویانه است» (آژند، 1369: 13). نویسندگان این اقلیم عموماً زندگی روستانشینان و رعایا را همراه با توصیف خرابیها، آلودگیها، بیماریها و نوع غذا و لباسهایشان توصیف میکنند. بهگونهای که بهنظر میرسد این فلاکتها تنها مختصّ این طبقه است. روایتهای داستانی اقلیم غرب و بهویژه در داستانهای درویشیان و یونسی بهبیان و تکرار مضمون فقر میپردازد؛ برای اینکه «ادبیّات این اقلیم، حدیث نفس یک قوم است که میخواهد رنج تاریخی خود را با فریاد رسا و از منطقهای دور افتاده و فراموش شده بهگوش همۀ مردم ایران برساند» (شیری، 1383: 65).
در غرب ایران، در کنار تنوع و تشخص جغرافیایی که وجود دارد و از این نظر این اقلیم را نسبت بهبرخی دیگر از اقلیمهای ایرانی متمایز کرده است، فرهنگ بومیِ متنوعی هم وجود دارد که با قومیت، زبان و لهجههای مختلف کردی و گاه لری و نیز قومیتهای کرد و لر نسبت دارد. دو عنصر زبان و قومیت از عناصر مهم هویتساز و متمایز کننده هویتها از هم هستند. از این جهت نوع نگاهی که صاحبان این زبان و قومیت بهاین مسئله دارند و سیاستهایی که دولتهای مرکزی در صد سال گذشته دربارۀ این مسئله اتخاذ کردهاند، اهمیت دارد. از سوی دیگر حدود جغرافیایی این اقلیم و موقعیت مرزی آن و نحوۀ حضور این قومیت و صاحبان زبان کردی در دو سوی مرزها سبب شده است برخی به بحرانها و گسستهای هویتی بیندیشند. در حدود صد سال گذشته مبارزات سیاسی بسیاری در اینسو و آنسوی مرزهای ایران، عراق و ترکیه شکل گرفته که محور اغلب آنها مخالفت با سیاستهای حکومتهای مرکزی سه کشور و تأکید بر شکلگیری کردستان واحد بوده است. جداییطلبان کرد در سه کشور مذکور با مسائل متعدد مختلفی مواجه هستند. اما آنچه مهم است، مسئله کردستان در نسبت با سه کشور متفاوت و مختلف است و همین تفاوتها، چنانکه در ادامه و بر مبنای بررسی آثار یونسی نشان داده خواهد شد، موجب تقویت هویت ایرانی شده است. در بررسی پیشرو مقدمهنویسیهای ابراهیم یونسی بر آثاری که ترجمه کرده تحلیل و بررسی میشود. از جمله در کتابهای قیام شیخ سعید پیران، مسئله کرد و روابط ایران و ترکیه، گشتی در کردستان ترکیه، کردها، کردها و کردستان، کردها، ترکها، عربها و جنبش ملی کرد و تاریخ معاصر کُرد. همچنین با تکیه بر آثار داستانی او نقش زبان فارسی و زبان کردی در تقویت هویت ایرانی نشان داده میشود.
پیشینه پژوهش
پیشینه این مقاله در سه دسته قابل احصا و اشاره است. نخست آثاری که به شکل کلی دربارۀ ادبیات اقلیمی نوشته شده و در کنار بیان کلیات، اشاراتی به داستاننویسی در اقلیم غرب و نویسنده مورد نظر ما هم دارند. دوم آثاری که مشخصاً دربارۀ اقلیم غرب است و سوم آثاری که به تحلیل جنبههایی ازآثار یونسی پرداختهاند. حسن میرعابدینی در صد سال داستاننويسي در ايران (1377) در بحث مربوط بهادبیّات اقلیمی، بهروستانویسی پرداخته و نویسندگان شاخصِ آن را معرّفی کرده است (ج1 و2: 505-583). او مینویسد «تحولات اجتماعی - فرهنگی دهة 1340 (اصلاحات ارضی - طرح مسئلة غربزدگی و بازگشت به زندگی ساده و سنتی روستا) نویسندگان را واداشت تا با دیدی تازه بهمسائل زندگی روستایی بنگرند و موجد گرایش ادبی تازهای گردند که آن را تحت عنوان «ادبیات روستایی و اقلیمی» مشخص میکنیم. البته این گرایش، همچون هر جریان ادبی دیگری، ریشه در گذشته دارد» (میرعابدینی، 1377: 505). یعقوب آژند در مقالۀ «وضع ادبیّات داستانی در قبل و بعد از انقلاب» (سوره، دورة دوم، ش 12، اسفند 1369: 12-16) به موضوع ادبیات اقلیمی و تقسیمبندیهای آن پرداخته است. او از هشت سبک تهرانی، اصفهان، جنوب، خراسانی، شمال، آذربایجان، شیرازی و کرمانشاهی نام میبرد و ویژگیها و داستاننویسان مشهورآنها را ذکر میکند (آژند، 1369: 13). قهرمان شیری در مقالۀ «پیشدرآمدی بر مکتبهای داستاننویسی در ادبیّات معاصر ایران»، (دانشکدة ادبیّات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، ش 189، زمستان 1382: 147-190) دربارة تقسیمبندی اقلیمهای داستاننویسی و ویژگیهای آن سخن گفته و هفت مکتب یا سبک را در ادبیات داستانی ایران مشخّص کرده و نمایندگان و نویسندگان شاخص هر کدام را معرفی کرده است. شیری در چند مقاله دیگر، بهبررسی و تحلیل ویژگیهای داستاننویسی اقلیمهای مختلف پرداخته است: از جمله«ویژگیهای اقلیمی در داستاننویسی کرمانشاه» (۱۳۸۳). او در سال ۱۳۸۷ مقالات خود در این زمینه را با تغییرات و اضافات در کتابی بهنام مکتبهای داستاننویسی در ایران منتشر کرده و در این کتاب برخی نویسندگان شاخص ادبیات اقلیمی و آثارشان را هم معرّفی کرده و از جنبه ارتباط با ادبیات اقلیمی بهشرح آنها پرداخته است.
رضا صادقی شهپر در رسالة دکتری خود تحت عنوان «ادبیات اقلیمی در داستانهای معاصر ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی (1389)» داستاننویسی اقلیمی را بهپنج حوزه شمال، جنوب، شرق (خراسان)، غرب (کرمانشاه) و آذربایجان تقسیمبندی میکند. صادقی شهپر در این رساله بهبررسی داستانهای اقلیمی و روستایی ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی پرداخته است. وی ابتدا تعریفی از داستان اقلیمی و پیشینه تحقیق در ادبیات اقلیمی بهدست میدهد، سپس در هر فصل، هر یک از حوزههای پنجگانه داستاننویسی اقلیمی را نقد و بررسی میکند. در فصل پایانی هم دلیل اصلی گرایش بهاقلیمینویسی را بر مبنای «اسطوره بازگشت جاودانه» باز میکاود. صادقیشهپر همچنین در مقالات زیر بهموضوع ادبیات اقلیمی غرب پرداخته است: «نخستین رمان اقلیمی در داستاننویسی معاصر ایران» (1389)، «داستاننویسی اقلیمی کرمانشاه» (1390) و «حوزههای پنجگانة اقلیمینویسی در ادبیات داستانی معاصر ایران» (1391). رضا صادقی شهپر مجموع مباحث پیشین خود را در کتاب اقلیم داستان (1397) گرد آورده است. دربارۀ آثار یونسی کتاب شناختنامۀ ابراهیم یونسی (1395) بهاهتمام امید ورزنده و سید شجاع نینوا منتشر شده و شامل مجموعه مقالات، مصاحبهها و یادداشتهایی است که برخی از آن مصاحبهها یا مقالات به موضوعاتی مرتبط با بحث ما اشاره دارند. یادداشت دو صفحهای«ابراهیم یونسی و مطالعات کردی» نوشتۀ کاوه بیات (1391) از جهاتی به بحث ما نزدیک است. مقالات بسیاری نظیر مقاله «بررسی ساختار داستان رؤیا بهرؤیا اثر ابراهیم یونسی» از بدریه قوامی و کاوان عظیمی همچنانکه از نامش پیداست به هنر داستاننویسی یونسی پرداخته و دو مقاله «بازتاب عناصر اقلیمی در داستانهای ابراهیم یونسی» (1399) از زینب نظری و همکاران و مقاله «اقلیمگرایی در داستانهای ابراهیم یونسی» (1399) از ههلاله امینی و رضا صادقی شهپر نیز به شکل ویژه به مسئله عناصر اقلیمی در کارهای ابراهیم یونسی پرداختهاند. مقاله امینی و صادقی شهپر در این زمینه از مقاله نظری و همکاران اصیلتر و دقیقتر است و از جهت بررسیِ بخشی از مسائل زبانی آثار یونسی به کار ما کمک میکند.
پایان نامههایی هم دربارۀ آثار یونسی نوشته شده است. برای مثال نقد و بررسی آثار ابراهیم یونسی نوشتۀ شهناز گیشگی در دانشگاه تربیت معلم و نقد و بررسی نثر ترجمههای ابراهیم یونسی نوشتۀ معصومه شفیعی حصاری در دانشگاه یزد. زهره خزاعی هم پایاننامۀ کارشناسیارشد خود را به موضوع نقد و تحلیل داستاننویسی در غرب کشور با تکیه بر رماننویسان مطرح کرمانشاه (1388) اختصاص داده است. فهرست این مقالات و پایاننامهها در سایتهای نمایه پایاننامهها و مقالات (ایرانداک، پرتال جامع علوم انسانی،SID و...) در دسترس است.
مبانی نظری: روایتهای هویت ایرانی
در آثار متعدد و متنوعِ پژوهشهایِ محققان معاصر، دربارۀ عناصر تشكيلدهنده هويّت ايراني سخن بهميان آمده است. هر محقق، برمبنای زاویهدید و از منظری خاص، هویّت ایرانی را تعریف کرده و عناصری را برای آن برشمرده است. ويژگي عمدۀ اغلب اين آثار نگرش تقليلگرايانه بهموضوع است. برخي دين را عمدهترين عنصر سازنده هويّت ايراني شمردهاند و آگاهانه يا ناآگاهانه نقش عناصر ديگر، و بهويژه عناصر مرتبط با «ايرانيّت» را ناديده گرفتهاند. بعضي، تاريخ و «ايرانيّت» را برجسته كرده و دين، مذهب و معنويت را ناديده گرفتهاند. عدهاي زبان فارسي را مهم دانستهاند و آن را بر صدر نشاندهاند و گروهي نيز بهرغم نگاه جامع و غيرتقليلي بهبرخي از عناصر تداومبخش هويّت ملّي، از توجّه بهعناصر ديگر بازماندهاند. احمد اشرف، از سه روایت هویت ایرانی یاد میکند:
روایت «ملتگرا»، روایت «مدرن و پستمدرن» و روایت «تاریخی».
روایت نخست، که آن را «ناسیونالیزم رومانتیک» نیز میخوانند، ملت را پدیدار طبیعی تاریخ بشر میانگارد که منشأ آن را باید در دوران پیش از تاریخ جست. ساختن مفاهیم مدرن ایران و هویت ایرانی از قرن نوزدهم تحت تأثیر این دیدگاه بوده است. این هویت بهکمک آثار فراوان مربوط بهسنتهای اسطورهای و افسانهای و تاریخ واقعیِ ایران رو بهتکامل بوده است. روایت «مدرن و پستمدرن» در نیمة قرن بیستم تدوین شده و رواج گرفته است. این دیدگاه ملت را پدیداری جدید میداند که ساخته و پرداختة دولتهای ملی در عصر جدید است. افزون بر این از نظر این روایت بین هویت ملی، که ویژة دنیای مدرن است، و هویتهای پیش از آن گسستی تاریخی وجود دارد. این روایت که تعبير هویت ملی را به چالش میطلبد ازحامیان ایدئولوژی چپ است که خود را قهرمانان مردم - ایران قلمداد میکردند. این گروهها اغلب موضوع هویت جمعی ایرانی را از جنبه «ملی» آن به مردمان شکل دهنده آن تغییر میدادند، و نه از ملت ایران بلکه از مردمان ایران (خلقهای ایران) سخن میگفتند. به گمان آنها ایران کشوری چند ملیتی است که در آن باید حق اقلیتهای قومی را به رسمیت شناخت. روایت سوم یا دیدگاه «تاریخینگر» در اینکه هویت ملی زادة دنیای جدید است با دیدگاه «مدرن و پست مدرن» همآواز است، اما گسست بنیادین هویت ملی همة ملل، بهویژه ایران را با هویت گذشتة آنان بهاستناد شواهد تاریخی نمیپذیرد (اشرف، 1395: 25-46). روایت تاریخینگر ضمن پرهیز از افراط و تفریط این دو روایت، راه حل میانهای برای بررسی و تحلیل «هویت ایرانی» برگزیده است. احمد اشرف معتقد است، هم از نظر تحلیلی و هم بهلحاظ هستیشناختی باید میان «هویت ایرانی» و «هویت ملی ایرانی» تمایز قائل شد. روایت تاریخینگر در عین حال که «هویت ملی» را مقولهای متعلق بهعصر جدید میداند و عطف بهماسبق کردن آن را نمیپذیرد، «هویت فرهنگی ایرانی» را مقولهای تاریخی میداند که از دوران پیش از اسلام تا بهامروز بهصُور گوناگون بازسازی شده است. بهاین ترتیب، مفهوم تاریخی هویت ایرانی که در دوران ساسانیان بازسازی شده بود، در دوران اسلامی با نشیب و فرازهایی تحول پیدا کرد، در عصر صفوی تولدی دیگر یافت، و در عصر جدید بهصورت «هویت ملی ایرانی» ساخته و پرداخته شد. پس این سخن که هویت ملی امروزی ایرانی سابقهای مثلاً سههزار ساله یا دوهزاروپانصد ساله، یا دوهزار ساله دارد، سخنی گزاف است؛ چرا که این تصور از هویت ملی مقولهای کاملاً تاریخی و متعلق بهعصر جدید است و بهاین معنا، سابقة تاریخی در دورانهای دیگر ندارد. اما در مقابل اگر گفته شود که چون مفهوم «هویت ملی ایرانی» در عصر جدید پدید آمده، پس مفهوم «هویت ایرانی» نیز امری تازه و تقلیدی از غرب یا از شگردهای استعمار است، این نیز سخنی نادرست و خلاف واقع است. اگر بهجای مفهوم «هویت ملی»، که مفهومی پیچیده است و هر کسی از منظر خود بهآن میاندیشد، از مفهوم «هویت ایرانی» و تحولات تاریخی آن از زمان ساسانیان تا عصر مشروطه، و از پیدایش هویت ملی و تحول آن در دو قرن گذشته سخن بگوییم، مناسبتر بهنظر میآید (همان: 38ـ39).
ابراهیم یونسی نویسنده و مترجم معاصر ایرانی، در سال 1305 در شهر بانه بهدنیا آمد. او از افسران شبکه نظامی حزب توده بود و پس از کودتای 28 مرداد بازداشت و بهاعدام محکوم شد؛ اما بهدلیل اینکه پیشتر یک پایش را در حین خدمت در ارتش از دست داده بود، با تخفیف بهحبس ابد محکوم گردید و نزدیک به ده سال زندانی شد. یونسی، پس از انقلاب، در مدت کوتاهی نخستین استاندار کردستان بود. او در بهمن 1390 در تهران درگذشت. از او بیش از ده کتاب تألیفی و دهها ترجمه باقی ماندهاست. هرچند کار خلاقانه و داستاننویسی ابراهیم یونسی همواره زیر سایۀ ترجمههای بینظیرش کمتر بهچشم منتقدان آمده، میشود گفت که فضا و زبان رمانهای یونسی از جهاتی که بدان خواهیم پرداخت منحصر بهفرد است.
چنانکه منتقدان نوشتهاند، نویسندگان اقلیم غرب، در کنار اثرپذیری از وضعیت جغرافیایی و اقلیمی غرب، از فضای سیاسی نیز اثر میپذیرند (شیری، 1387: 312-320). ابراهیم یونسی نیز که خود گرایش سیاسی مشخصی داشته برای بیان بنمایههای سیاسی رو بهاقلیمینویسی آورده و محیط روستا را بهترین محمل و محل برای بیان فکر سیاسی و تبیین اندیشههای حزبی یافته است. بهویژه در آثار او تمایلات سیاسی سبب شده محیط روستایی، محل وقوع داستانها باشد. زندگی نکبتبار رعایا، فقر مردمانی که گرفتار ستم و نظام ارباب و رعیتی هستند، توسل بهقاچاق و رفتوآمد بهآنسوی مرزها از موضوعات پر بسامد داستانهای یونسی هستند. او چونان دیگر نویسندگان چپ، ذیل گفتمان ادبیات متعهدِ زمانه دربارۀ زادگاه و سرزمین مادریاش مینویسد و با ترسیم سیمای اقلیم غرب و مردمانش و با بهدست دادن روایت داستانی از اندوهها و مصائب و گرفتاریهای آنان، جامعه را از وضعیت بخشی از ایران آگاه میکند. محور و نقطه مرکزی ماجراهای داستانهای یونسی مستقیم و غیرمستقیم فقر و نداری خانوادهها و خشونت حاصل از آن است. اما آنچه کارهای داستانی یونسی را که به شیوۀ رئالیسم سوسیالیستی نوشته شده از برخی آثار دیگر متمایز میکند، نگاه هویتاندیشانه آن است.
موضوع هویت در داستاننویسی یونسی و بهویژه موضوع هویت قومی و نسبت آن با هویت ایرانی برجسته است. ابراهیم یونسی در میان روایتهای هویت ایرانی که بدان اشاره شد، قائل به دیدگاه سوم است. مهمترین وجهی که ابراهیم یونسی را با مسئله هویت و این دیدگاه سوم پیوند میدهد، کارهایی است که دربارۀ کردها انجام داده است. او در بخش عمدهای از کارهای غیرداستانیاش بهموضوع کردها و کردستان پرداخته است. «یونسی همانند پارهای از دیگر سرآمدان کُرد نسل خود -چهرههایی چون شادروان محمد قاضی- در درجۀ اول بر ایرانی بودن کل کردها تأکید داشت و پیوندهای دیرینه آنها با سرزمین و اندیشه ایران. از این رو همانگونه که در مقدمه کتاب کردها ترکها و عربها خاطرنشان ساخت، ترجمههایی از آن دست را موجب فراهم آمدن مجموعهای میدانست که «...مشخصات سرزمین تقسیم شده ایرانیان هم نژاد ما و احوال مردم ساکن در آن مناطق را بر خواننده ایرانی ارائه خواهد کرد...» (ص ب) و بر همین اساس انتظار داشت که ایران نیز متقابلاً در تعاملات خود با کردها - چه در داخل قلمرو کشور و چه در ورای آن مسئولیت ناشی از یک چنین پیوندی را در نظر داشته باشد. بخشهای مهمی از مقدمههای او بر پارهای از این ترجمهها به همین موضوع اختصاص دارد» (بیات، 1390: 59). ایدۀ مرکزی فعالیتها و کارهای یونسی در پرداختن بهمسئلۀ هویت این است که «مردم ایران یکدیگر را خوب نمیشناسند» (ورزنده و نینوا، 1397: 39 -40). بنابراین، برای اینکه زمینه شناخت مردم از همدیگر فراهم شود در دو جهت کوشش کرده است: ترجمه متون پژوهشی درباره کردها و نوشتن داستان.
یونسی، مترجم بخشی از مهمترین نوشتههای محققان غربی دربارۀ کردهاست و بهشکلی هدفمند برای آگاهی دادن بیشتر دربارۀ هویت آنها و شناخت بهترشان و شناساندن مردم کرد، بخشی از پژوهشهای کُردشناسانۀ محققان غربی را بهزبان فارسی ترجمه کرده است. از جمله آثاری نظیر قیام شیخ سعید پیران و کتاب مسئله کرد و روابط ایران و ترکیه نوشته نوشته رابرت اُلسن، گشتی در کردستان ترکیه نوشته شیرین لیزر، کردها نوشته مصطفی نازدار، کردها و کردستان نوشته درک کینان، کردها، ترکها، عربها نوشته سیسیل جی. ادموندز و جنبش ملی کرد از کریس کوچرا و تاریخ معاصر کُرد از دیوید مک داول.
یونسی دربارۀ دلیل انتخاب این موضوعات برای ترجمه میگوید: «از آنجایی که من کردستان را ریشۀ خود میدانم تلاش کردم موضوعات تألیفاتم بیشتر حول و حوش مسائل مرتبط با کردستان بگذرد، حال چه کتابهای تاریخی و تحلیلیام باشد و چه کتابهای داستانی و رمانهایم. معمولاً سعی کردهام در مقدمه کتابهایم نقدی را بهبرخی از گروههای کرد وارد و این نکته را مطرح کنم که چرا بهجای تفنگ، گفتوگو و قلم را برنگزینیم؟» (ورزنده و نینوا، 1397: 25).
یونسی در مقدمههایی که بر ترجمههایش نوشته بهنقد برخی از پژوهشهای کردشناختی نیز پرداخته یا در همین مقدمهها بخشی از رفتارهایی را که از نظر او خلاف فرهنگ کُردی است، نقد کرده است. نگاه او در مقدمههایی که نوشته آسیبشناسانه است. یونسی در این مقدمهها با درک روایات متنهای اصلی کتابها که عموماً خاستگاهی شرقشناسانه دارند و مسئله کردها و نسبتشان با سرزمین مادری را از منظر همین خاستگاه تحلیل میکنند، بهنقد نگاه برتریجویانه شرقشناسانه نسبت بهانسان شرقی میپردازد و از دیگرسو آنچه را رفتارهای نامناسب کردها میپندارد، بهصراحت نقد میکند. «من کردستان و ایران را دارای یک ریشه میدانم و همواره شعارم در زندگی این بوده است که من کردم و ایرانیام. شاید هم دستی در کار باشد که بخواهد ریشه فرهنگی کُردها را از دیگر ایرانیان جدا کند، در حالی که من ریشۀ آنان را مشترک میدانم و همواره هم در آثار و مواضعم براین موضوع تأکید کردهام (همان: 25). یونسی بر ایرانی بودن همۀ کردها تأکید دارد و پیوندهای دیرینۀ آنها را با سرزمین و اندیشۀ ایران یادآوری میکند. او در مقدمۀ کتاب کردها، ترکها و عربها نوشته است: «[...] اگر روزی در آینده کسی دامن همت بر کمر زند و حاصل پژوهشهایی را که دربارۀ کردان ایرانینژاد ترکیه و سوریه و اتحاد شوروی شده به پارسی درآورد و بر این دو اثر بیفزاید آنگاه مجموعهای در دست خواهد بود که مشخصات سرزمین تقسیمشدۀ ایرانیان همنژاد ما و احوال مردم ساکن در آن مناطق را بر خواننده ایرانی ارائه خواهد کرد و او را با تاریخ این مردم و جغرافیای زیستگاه آنها و وقایع عمدهای که این مردم در طول قرنها از سر گذراندهاند آشنا خواهد ساخت» (ادموندز، 1382: ص ب).
یونسی سیاستمداران کرد و سیاستهایشان را نقد میکند. از نظر یونسی جنبش ملی کُرد را چیزهایی تهدید میکند که هیچ ارتباطی با کردها ندارد. از جملۀ اینها بیتوجهی به ثبت وقایع و تبلیغ و نشر آرمانهاست. از نظر او کردها برای ثبت تاریخ خود ارزشی قائل نیستند «آنچه او [کُرد] میشناسد تفنگ ست و بس». به عبارت دیگر یونسی به جدال میان قلم و تفنگ در جنبش ملی کرد اعتقاد دارد (توکلی، 1396: 284). از دید یونسی بیتوجهی به تاریخ و غفلت از خود و توجه به مسائلی که هیچ ربطی به کردها ندارد، پیامد منفی دارد. برای همین او از نقش منفی اغلب احزاب کردی انتقاد میکند. از نظر ایشان «احزاب حاضر نیستند کتابهای رمان، پژوهش و تاریخ مردم کردستان را منتشر نمایند و به جای آن حاضرند مطالبی دربارۀ انور خوجه یا مائو به چاپ برسانند و هزینههای مالی و جانی کلانی برای آن بپردازند. وقتی حاضر به انتشار کتاب نیستند به طریق اولی آن را نیز نخواهند خواند و عدم آگاهی از تاریخ و فرهنگ منجر به گرفتن تصمیمهای نادرست در جنبش و عدم شناخت سازوکار سیاست داخلی و شرایط جهانی میشود» (همان).
ابراهیم یونسی در کنار ترجمهها بهنوشتن داستانهایی هم پرداخته است. این داستانها وجه دیگری از کارهای هویتشناختی او است. ده اثر داستانی او در کنار ترجمههایی که موضوع آنها کردها است، مهمترین منابعی است که بهشناخت بیشتر و تحکیم هویت قومی و هویت ایرانی و فرهنگسازی کردها مدد رسانده است. دغدغه یونسی برای نوشتن داستان این است که طوایف مردم ایران را بههم معرفی کند. اینکه «چرا مردم ایران همدیگر را نمیشناسد یا کم میشناسد»، پرسش و دغدغه اوست: «دغدغۀ اصلی من این بود که بتوانم به نوعی طوایف مردم ایران را به همدیگر معرفی کنم. اینکه چرا «لر»، «کرد» را نمیشناسد یا «کُرد»، «ترکمن» را و «ترکمن»، «کرمانی» را و «کرمانی»، «شیرازی» را... و چرا این اقوام اینقدر از هم دور هستند؟ ما اگر به تاریخ معاصر نگاه کنیم میبینیم اقوام گوناگون این کشور، تنها در عرض چهل-پنجاه سال اخیر، آن هم بهواسطۀ کشیده شدن جادهها، امکان این را پیدا کردند، همدیگر را بشناسند» (ورزنده و نینوا، 1397: 39).
یونسی در پی زدودن اطلاعات نادرست و بیان تصورات نادرست و خرافی هم هست:«میخواستم تصورات بد و خرافی را هم بیان کنم و با چنین مسائلی گلاویز بشوم و این تصورات را از ذهن مردم برانم که بابا قوم کُرد ترسناک نیست. در خانهشان، کردها، شبها شما را نمیکشند. خفه هم نمیکنند. فرض کنید در رمان دعا برای آرمن، دختر ارمنی که پناه میبرد به این خانوده، خانواده او را از خودش نمیداند. شما اگر دعا برای آرمن را خوانده باشید، زن، بچه را سر دست میگیرد که خدا بهتر و بیشتر ببیندش. ضمن کارهای دیگرش، نمیداند یا «یاسین» یا دعایی به زبان کردی میخواند. یعنی این بچه را از بچه خودش جدا نمیداند و همان کارهایی را که برای بچه خودش میکند، برای او هم انجام میدهد. بدون هیچ تفاوتی» (همان: 50).
بهترین راه پیشروی یونسی برای نزدیک کردن اقوام و شناساندنشان به همدیگر در یک کشوری چون ایران، از طریق داستان است. به ویژه رمان. چرا که رمان در واقع انعکاسی است از خود زندگی (همان: 41). یونسی در رمانهایش که اغلب در زمینهای روستایی اتفاق میافتد بهنحوۀ زیست و پارهای از ویژگیهای خاص فرهنگی مردمان روستانشین کرد و مسائلی که با آن دست بهگریبان هستند میپردازد. از جملۀ این مسائل روابط مردمان و رعایای فقیر با اربابان و ظلم و ستمی است که بر آنها میرود. این ظلم و ستمها و بیپناهی مردم آنها را بهسمت گروههای مبارز سیاسی میبرد. این گروهها وعدۀ آزادی و نان میدهند. در میان کُردها جنبشها و مبارزات آزادیخواهانه و جدایی طلبانهای وجود دارد که بر پایه تأکید بر زبان، مذهب یا قومیت کُرد و نسبت آن با زبانها، قومیتها و زبانهای دیگر شکل گرفته است. این جنبشها عموماً زبان، مذهب یا قومیت را فصل میان خود و دیگران میدانند و بر پایه تأکید بر یکی از این عناصر در پی جداسازی هویتی هستند. این جنبشها عموماً مبانی علمی دربارۀ قومیت و زبان را نادیده میگیرند. «بسیاری از آنچه که بهلحاظ تئوریک در تعریف قومیت «افسانه اجداد مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگی و ...» خوانده میشود، مابین کردها و سایر ایرانیان مشترک و البته با اعراب (عراق) و ترکها (ترکیه) مقدار این اشتراک (بهجز عامل دین) بهشدت کاهش مییابد. حماسة اسطورهای کاوه آهنگر، رستم و سهراب، حکومت مادها و خاندان زند و بهخصوص کریم خان زند، بزرگداشت نوروز، پیروی از آیین اسلام (و مذهب شیعه برای کردهای شیعه مذهب)، آداب و رسوم، تاریخ طولانی مشترک و حتی نزدیکی ریشههای زبانی کردی و فارسی از جمله فهرست بسیار طولانی اشتراکات متعدد کردها و سایر ایرانیان است. خصوصاً آنکه نام کرد (کرد با هر دو عنوان عام و خاص) همواره بهعنوان بخشی از مردمان ایران و کردستان با عنوان بخشی از ایران در خاطره این مردم ثبت گردیده است. تا جایی که حتی تا این اواخر، بخش کردشناسی در مراکز پژوهشی و فرهنگی غربیها بخشی از ایرانشناسی محسوب میگردید» (هوشمند، 1383: 9).
جایگاه زبان فارسی و کردی در نظر یونسی
در ایران، زبان فارسی، یکی از مهمترین عناصر هویت ایرانی است. زبان فارسی متعلق بهقوم یا نژاد ویژهای نیست؛ از اینرو وقتی بهعنوان عنصر هویتی از آن یاد میشود، وجه مشترک همۀ مردمانی است که بر محور نام ایران گرد هم آمدهاند. از اینرو از بندرترکمن تا بندرعباس، از طبس تا خرمشهر و از بانه تا مشهد، همۀ مردم بهزبان فارسی سخن میگویند. در تاریخ ایران نمونههای توجه و کاربرد رسمی زبان فارسی در میان اقوام ایرانی که زبانهای محلی و مادری متفاوتی هم دارند، بسیار است. برای مثال، بسیاری از شعرای بزرگ زبان فارسی نظیر خاقانی، نظامی گنجوی، قطران تبریزی با اینکه ظاهراً زبان مادریشان فارسی نبوده، بهزبان فارسی شعر سرودهاند. از طرف دیگر، آنچه باعث شده زبان فارسی حلقۀ وصل و وجه مشترک اقوام ایرانی قرار گیرد، کارکرد وحدت بخش آن است. در تاریخ معاصر ایران نیز که گاهی تنشهایی میان برخی از قومیتها و دولتهای مرکزی پدید آمده و نقش زبانها یا گویشهای محلی برجسته شده، زبان فارسی نقش وحدتبخش داشته است. در این میان، در ایران معاصر، حضور نویسندگان و روشنفکران ایرانی که زبان مادریشان فارسی نبوده اما بهزبان فارسی نوشتهاند، از دو جهت اهمیت دارد: یکی اینکه آنها با نوشتن بهزبان فارسی بر پیوند میان قومیتی که بدان وابسته هستند با تمامیت ایران تأکید کردهاند و از سوی دیگر بودن نویسندگان بزرگ فارسینویس برای مردمی که بهقومیت، مذهب یا گویش و زبانی خاص وابسته هستند اهمیت دارد. آنها در تحکیم پیوند میان مردمان وابسته به خردههویتهای فرهنگی، زبانی، قومی و مذهبی با هویت ایرانی اثرگذارند.
در میان کردها زبان کردی و نقش هویتی آن اهمیت بارزی دارد. برخی از جنبشهای معاصر کردی با تأکید بر مسئلۀ زبان، ساز جدایی نواختهاند. دولت مرکزی نیز گاهی در سیاستهای که داشته با محدودیت برای گویشها و زبان مادری بر آتش تفرقه یا نارضایتیها دمیده است. اما آیا زبان کردی بهتنهایی میتواند نقش مستقلی برای تمایز تام و تمام میان هویت کردی و دیگر هویتها داشته باشد. آیا بهواقع زبان کردی، زبانی مستقل از فارسی است؟ آیا در طول تاریخ زبان کردی چنین نقشی داشته است. پژوهشها نشان میدهد که تأکید بر چنین نقشی برای زبان کردی از مسائل نوپدید معاصر است. از سویی عموماً منابعی که بهگذشته تاریخی کردها پرداختهاند و حتی آنهایی را که خود کردها نوشتهاند (مانند تاریخ شرفنامه نوشته شرفخان بن شمسالدین بدلیسی) بهزبان فارسی است(1) و زبان فارسی تا اوایل قرن بیستم، زبان فراگیر ادبی در میان کردها -چه ساکنین ایران و چه کردهای دیگر نقاط- بوده است (هوشمند، 1383: 10). تعداد نویسندگان و شعرای کردی که بهفارسی شعر میسرایند و داستان مینویسند نیز بسیار است. حتی در میان نویسندگان و شعرای طراز اول معاصر نیز نویسندگان و شعرای کرد فراوان هستند. زبان کردی نیز بر پایۀ مطالعات زبانشناختی همخانوادۀ زبان فارسی و از شاخههای خانواده زبانهای ایرانی است.
بنابراین بحث، زبان کردی نمیتواند عنصر جداییساز باشد. تشابهات عمده بین زبانها و گویشهای کردی با فارسی یکی از دلایل تشریح این وضعیت است. همچنین نزدیکی فرهنگی و نیز عشق عمیق کردها بهنمادهای ایرانی از دیگر دلایل این امر است. یونسی در مقدمهای که بر ترجمه کتاب جنبش ملی کرد از کریس کوچرا (1377) نوشته است با اشاره به برگزاری «جشن کردی»(2) در سلیمانیه عراق به حضور تاریخی کردها در تاریخ ایران اشاره دارد و نقش آنها را حفظ کیان ایران در مهمترین وقایع تاریخی نشان میدهد و گلایه دارد که چرا این نقش در پیوند میان کردها و ایران نادیده گرفته میشود.
مسئلۀ دیگری که دربارۀ زبان کردی قابل توجه است، تنوع گویشهای آن است. احسان هوشمند به نقل از دیوید مک داول، مؤلف کتاب تاریخ معاصر کرد مینویسد: «چیز دیگری که بر تنوع منشأ و تبار کردها اشاره میدارد تفاوتهای زبانی است. امروزه در کردستان دو زبان یا دو گویش اصلی وجود دارد: «کرمانجی» که بیشتر مردم کردستان شمال بدان تکلم میکنند و «سورانی» که بیشتر مردم جنوب بدان سخن میگویند. این دو زبان از حیث نحو و دستور زبان به اندازة زبانهای انگلیسی و آلمانی با یکدیگر فرق دارند، هر چند از حیث لغت شاید این تفاوت در حد تفاوتی است که بین لغات هلندی و آلمانی به چشم میخورد [...] علاوه بر اینها سه زبان دیگر نیز هستند که اقلیتهای قابل توجهی بدانها سخن میگویند. در جنوب شرق - از سنندج به کرمانشاه - بیشتر کردها به گویشی سخن میگویند که به پارسی جدید نزدیکتر از سورانی است. دو زبان دیگر عبارتاند از گورانی و زازا: گورانی زبان برخی از مناطق کردستان جنوب است، و زازا زبان علویهای کردستان شمالغرب اعم از ترک و کرد است: زازا و گورانی خویشاوندند و به گروه زبانهای ایرانی شمالغرب تعلق دارند در حالی که کرمانجی و سورانی متعلق به گروه جنوبغربیاند. این امر حکایت از این دارد که مردمی که به این دو زبان، زازا و گورانی سخن میگویند ممکن است از تباری مشترک باشند، و احتمالاً از دیلم یا گیلان واقع بر حاشیة جنوب غرب دریای خزر نشئت کرده باشند و تا همین سدة کنونی عدهای از رعایای کشاورز منطقه سلیمانیه گوران خوانده میشوند و در محل، آنها را از تباری جدا از تبار کردهای قبیلهای میدانستند» (هوشمند، 1383: 22).
بحثها دربارۀ منشأ زبان کردی، رابطۀ آن با زبان فارسی و جایگاه آن در خانوادۀ زبانهای ایرانی، تنوع گویشهای آن بسیار است. تأکید مستشرقین و نیز فعالان سیاسی قومگرای کرد بر استفاده از مقولة زبان بهعنوان یک خواستة قومی مردم کُرد گاه بهاظهارنظرهای غیرعلمی دربارة ریشههای زبان کُردی منجر گردیده است و برخی از حرکتهای سیاسی با تأکید بر نوع خاصی از گویش یا تقسیمبندی زبانی، میان خود و دیگران مرزبندی کردهاند. برخی از همین حرکتهای سیاسی برای زبان کردی بدون ارائه هرگونه دلیل و شاهد علمی قائل به ریشههایی هستند که با مستندات و مطالعات زبانشناختی همخوانی ندارد.
بنابراین، نقش زبان فارسی و تأکید و تکیه بر وجه وحدتبخش آن دربارۀ کردها و نسبتشان با هویت ملی بسیار مهم است. در عین اینکه حفظ و پاسداری از زبان کردی و توجه به مسائل آن و آزادی آموزش و حفظ آن نیز همجهت و همراه با تقویت هویت ایرانی است. ابراهیم یونسی از نویسندگانی است که به اهمیت این مسئله پی برده است. یونسی در بحث زبان، به نوعی تعادل در نگرش به مسئله باور دارد. یعنی همچنانکه به فارسی مینویسد، بر اهمیت زبان کردی در ساختار و سازۀ هویت کردی واقف است و نسبت به کسانی که دانسته یا نادانسته در جهت تحریف یا تحقیر زبان کردی کار کردهاند انتقاد میکند؛ چنانکه در نقد رشید یاسمی که خود او هم، تبار و خاستگاه کردی دارد مینویسد: «وی برای اینکه شبههای در کار نباشد [...] میگوید زبان کردی در واقع وجه کجوکوله شدۀ زبان فارسی است؛ فارسیای است از شکل افتاده. چنانکه فارسها مثلاً میگویند برف، کردها میگویند بفر، فارسها میگویند روز، کردها میگویند روژ، فارسها میگویند ماه، کردها میگویند مانگ [...]» (کوچرا، 1377: 11). او همچنین از نویسندگان دیگر کردتباری که زبان کردی را تحریف یا تحقیر کردهاند گلایه دارد. چنانکه دربارۀ محمد مکری مینویسد که او تحریف لغت داشته و «متأسفانه با اینکه شاید دانسته باشد که این زرهبحر همان دریاچۀ مریوان است، کمترین روشنگری در این باب نگفته» (همان: 11).
به نظر میرسد در میان نویسندگان کُرد، کسی به اندازۀ ابراهیم یونسی به ویژگیهای اقلیمی و محلّی مناطق کُردنشین توجّه نکرده است؛ یکی از نمودهای بافت اقلیمی در رمانهای یونسی، واژگان و اصطلاحات کُردی بیشماری است که در داستانهای او آمده است. او در جای جای رمانها از کلمات و اصطلاحات بومی استفاده میکند و همین کار صبغۀ اقلیمی داستانهای او را پررنگتر کرده است. او که زادۀ مناطق کردنشین است و زبان مادریاش هم کردی است، اغلب آثارش را بهزبان فارسی نوشته است؛ اما در نوشتههایش از زبان کردی و گویشهای محلی بهره برده است. این کار بهواقعگرایی و عینیّت داستانهای او کمک میکند، زبان فارسی و مخاطبان گسترده آن را با واژههای بسیاری از زبان کردی آشنا میکند. در میان واژگان کردی که در داستانهای یونسی بهکار رفته، بیشترین واژهها و عناصر زبانی مربوط بهواژهها، ترکیبات و اصطلاحات مربوط باورهای بومی و محلی، خورد و خوراک، پوشش، اوضاع و احوال جغرافیایی و وضعیت اقلیمی است. ثبت و ضبط این واژهها از چند جهت ارزشمند است. از یک جهت خواننده فارسی زبان با آنها آشنا میشود و لذت دانستن و خواندن متن برای او دو چندان است. از دیگرسو کاربرد و کاربست برخی از واژهها سبب رواج آنها در زبان فارسی و غنا بخشیدن بهآن میشود. او در کنار ثبت برخی از باورها، آداب، معتقدات و رسوم محلی، از امکانات وسیع زبان مادریاش که کردی است، بهرهها برده است و بر مخزن بزرگ واژگان فارسی، واژه و عبارت و اصطلاح افزوده است. برخی از این واژهها، در زبان فارسی وجود دارند و در داستانهای یونسی صورت دیگری از آنها با اندکی تفاوت در تلفظ بهکار رفته است. یونسی از امکانات وسیع زبان کردی بهره برده است و با کاربرد این واژگان در متن فارسی دایره لغات زبان فارسی را غنیتر کرده است. زبان داستاننویسی یونسی از این جهت زبانی ویژه است. شخصیتهای داستانهای او بهفارسی لهجهداری سخن میگویند و این فارسی لهجهدار خاص ابزاری است برای بیان این نکته که آنها در کنار وابستگی بههویت قومی با هویت دیگر و قومیتهای دیگری در پیوستگی با هویتی اشتراک دارند که زبان فارسی از مهمترین عناصر آن است.
گاهی استفاده زیاد یونسی از لغات و اصطلاحات بومی موجب میشود خوانندۀ غیرکُرد زبان از درک مفهوم سخن باز بماند. برای همین نویسنده در پاورقی و یا حتّی در همان متن داستان راجع بهمعنای آنها توضیح میدهد و یا معادل فارسی آنها را بیان میکند.
برای مثال بخشی از واژههای به کار رفته در رمان کجکلاه و کولی به نقل از امینی و صادقی شهپر (1399: 19)(3) به شرح زیر است:
«بناوان»: خانهدار (ص 7)، «قاقذ»: کاغذ (ص9)، «شیت»: دیوانه (ص16)، «کَل آوردن»: به فحل آوردن (ص29)، «چاو بِرکینه»: چشم در چشم هم دوختن و مژه نزدن (ص36)، «در»: دریده، گستاخ (ص37)، «کانیژنان»: چشمۀ مخصوص زنان (ص37)، «یکانه»: نرِ گله (ص58)، «مان کردن: ماندن، پای افشردن» (ص58)، «گاوِر»: مسیحی (ص60)، «نان بَرَه»: کیسهگونهای که نان در آن مینهند و به کمر میبندند (ص65)، «نُوشتَه»: دعا (ص80)، «نان خوردن»: شام و نهار خوردن (ص86)، «کال»: موی بور، چشم خاکستری یا آبی کمرنگ (ص99)، «بیری»: ماندن شب هنگام گوسفندان در کوه، دختر شیردوشی که به کوه میرود و گوسفندان را در کوه میدوشد (ص117)، «تریقه تریق»: قهقهۀ ریز (ص118)، «قُلَه رَشَه»: کاکا سیاه (ص118)، «خوشامایی»: خوشامدگویی (ص121)، «دُوانَه»: دوقلو (ص130)، «چارهنوس»: سرنوشت (ص138)، «گوشتپاچ»: ساطور (ص133)، «خوشکه»: خواهر (ص148)، «نیر و بَرانی»: نر و ماده قاطی (ص149)، «ژان»: درد (ص149)، «موز کردن»: بیقراری کردن حیوان در اثر نیش زدن نوعی مگس درشت (ص160)، «دارتَرم»: تخت روان، برانکار (ص161)، «شرطه شوان»: قراری که با شبان میگذارند دربارۀ دستمزد (ص164)، «بانیژه»: بامچۀ کنار پنجره (ص172)، «گِژوگیا«: گیامیا (گیاه) (ص174)، «خِشپَه»: خشخش (ص178)، «زردهخَن»: پوزخند (ص178)، «نافک بریدن»: خشتک درآوردن (ص180)، «مِتِق»: نُطُق (ص181)، «شاخهرَش»: تیغ/ کوه سیاه (ص189)، «گومَه گورَه»: قُمب: جای گود رودخانه- «گوره»: بزرگ (ص190)، «دوژِنگ»: دوغزنک (ص194)، «مانگا»: ماده گاو (ص198)، «دوجانه»: آبستن (ص199)، «ژَک»: آغوز (ص203)، «تارا»: توری، بافتۀ بسیار نازک و لطیف که روی سر عروس میاندازند (ص209)، «شورَهیی»: ننگ و عار (ص209)، «کَرَهشین»: خرِ کبود (ص211)، «مشکوله»: مشک کوچک (ص212)، «گُریس»: ریسمان باربندی (ص213)، «پَله قاژَه»: دست و بال زدن یا تکان دادن (ص218)، «تاتَهشور»: نیمکت مخصوص شستن مرده (ص221)، «دستهدُول»: سنگی برای کوبیدن برنج و جدا کردن پوسته از شلتوک (ص241).
نتیجهگیری
آنچه دربارۀ روایتهای داستانی و ترجمههای ابراهیم یونسی و در نسبت با موضوع این مقاله اهمیت دارد، موضوع کردها و هویت قومی در نسبت با ایران و هویت ایرانی است. این موضوع و اندیشیدن دربارۀ این نسبت و تحولات سیاسی متناسب با آن، همانند مسئلۀ جامعهشناختی «هویت»، از جمله مسائل نوپدیدی است که در حدود یک قرن گذشته در ارتباط با مسئله ایران طرح میشود و در ادبیات سیاسی و اجتماعی و نیز فرهنگی ایران با اهمیت تلقی میگردد. برخورد و مواجهۀ با این مسئله و نحوۀ تعریف آن در نسبت با مسئلۀ ایران و نیز حضور کردها در مرزهای کشورهای همسایه، پیدایش جنبشهای کردی، احزاب کرد و پیدایش حوزه سیاسی اقلیم کردستان در عراق بر اهمیت این موضوع افزوده است. هویتاندیشی یونسی دو جنبه دارد: از یکسو با ترجمه منابع پژوهشی که درباره تاریخ، سیاست و جامعه کردها نوشته شده است، زمینه را برای شناخت و شناساندن مردم کرد فراهم کرده و در خودآگاهی کردها نقش عمدهای داشته است. از دیگرسو در نوشتن داستان به زبان فارسی، به عناصر و امکانات زبان کردی توجه بسیار کرده است. او در مقدمه یا پاورقی اغلب ترجمههایش به نسبت میان کردها و ایران توجه دارد و به گونهای هویتاندیشانه میان کردها و ایران رابطهای همسو و همجهت برقرار میکند و نظر شرقشناسان و نویسندگانی را که قائل به تمایز و جدایی میان هویت قومی و هویت ایرانی هستند یا بخشی از عناصر هویت قومی را در جهت تضعیف هویت ایرانی برجسته کردهاند، نقد میکند. او به ویژه متوجه نقش و کارکرد هویتساز زبان کردی و زبان فارسی است. بنابراین، به رغم وابستگی سیاسیِ ابتدایی خود یا خلاف آنچه برخی احزاب سیاسی در نظر دارند، میان زبان کردی و زبان فارسی قائل به رابطهای همسو است. از اینرو زبان فارسی را برای نوشتن داستان به کار میگیرد و سعی میکند با کاربست فراوان واژگان و آنچه داشتههای دانشی و زبانی کردی است، بر غنای زبان فارسی و گنجینه لغوی و فرهنگی آن در آثارش بیفزاید و با درک همۀ این حساسیتها در جهت تقویت همزمان هویت قومی و هویت ایرانی حرکت کند. زمینه داستانهای او عموماً روستاهای کردنشین است، بنابراین، نامها، جایها و عناصر فرهنگی اقلیمی و بومی در این داستانها حضور پررنگ دارند و فضاسازی و بهرهگیری از لهجههای محلی از ویژگیهای داستانهای اوست.
پینوشت
1.کتاب شرفنامه یا تاریخ کردها معروف به شرفنامه بدلیسی را شرفخان بن شمسالدین بدلیسی در سال 1005 هجری نوشته است. این کتاب را ولادیمیر ولییامینوف زرنوف در سال 1860 تصحیح کرده است. مصحح روس این کتاب در مقدمه کتاب نوشته است که این کتاب «معتبرترین، مهمترین و قابل ملاحظهترین بخش تاریخ کرد است.»
2. جشنی که در گذشتهها به مناسبت روز رهایی ایران از جور و ستم ضحاک برگزار میشده و در ایران کنونی این جشن به فراموشی سپرده شده اما در ۳۱ اوت در سلیمانیه و برخی مناطق دیگر کردنشین برگزار میشود.
3. در مقاله امینی و صادقی شهپر (1399) واژههای به کار رفته در چند رمان دیگر یونسی هم ذکر شده است.
منابع
آژند، یعقوب (1369) «وضع ادبیات داستانی در قبل و بعد از انقلاب»، در: مجله سوره، دوره دوم، شماره دوازدهم، صص 12-16.
احمدی، حمید (1379) هویت و قومیت در ایران، تهران، مرکز.
احمدي، حميد (1382)«هویت ملی ایرانی: بنیادها، چالشها و بایستهها»، در: نامه پژوهش فرهنگی (فصلنامه تحقیقات فرهنگی)، سال هفتم، دوره جدید، شماره 6.
ادموندز، سیسیل جان (1382) کردها، ترکها و عربها، ترجمۀ ابراهیم یونسی، تهران، روزبهان.
اشرف، احمد (1393) هویت ایرانی؛ از دوران باستان تا پایان پهلوی، ترجمه و تدوین حمید احمدی، تهران، نشرنی.
امینی، ههلاله و رضا صادقی شهپر (1399) «اقلیمگرایی در داستانهای ابراهیم یونسی»، پژوهشهای ادبی، شماره 69.
بیات، کاوه، (1391) «ابراهیم یونسی و مطالعات کردی»، جهان کتاب، فروردین و اردیبهشت 1394، صص 59-60
توکلی، خالد (1396) «آسیبشناسی جنبش ملی کرد از دیدگاه ابراهیم یونسی»، در شناختنامۀ ابراهیم یونسی، تهران، نگاه.
حاجیانی، ابراهیم (1387) «نسبت هویت ملی با هویت قومی در میان اقوام ایرانی»، در: جامعهشناسی ایران، دوره نهم، شماره 3و 4.
سپانلو، محمدعلی (1359) «گزارش یکساله داستاننویسی ایران»، مجله آینده، سال ششم، شماره 3 و 4.
شیری، قهرمان (1383) «ویژگیهای اقلیمی در داستاننویسی کرمانشاه»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، اردیبهشتماه.
شیری، قهرمان (1389)، «پیشدرآمدی بر مکتبهای داستاننویسی در ادبیات معاصر ایران»، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، شماره 189.
شیری، قهرمان، (1387 ) مکتبهای داستاننویسی در ایران، تهران، چشمه.
صادقیشهپر، رضا (1389) «نخستین رمان اقلیمی در داستان نویسی معاصر ایران» در: کتاب ماه ادبیات، شماره 40، صص 35-39.
صادقیشهپر، رضا (1391) «حوزههای پنجگانة اقلیمینویسی در ادبیّات داستانی معاصر ایران»، در: پژوهش زبان و ادبیّات فارسی، ش 27، صص 99-124.
صادقيشهپر، رضا (1397) اقلیم داستان (داستانهای اقلیمی و روستایی از آغاز تا انقلاب اسلامی)، تهران، ورا.
قمری، محمدرضا و محمد حسنزاده (1389) «نقش زبان در هویت ملی»، در: زبانپژوهی، شماره سوم، صص 153-172.
کوچرا، کریس (1377) جنبش ملی کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، نگاه.
ميرعابديني، حسن (1377) صد سال داستاننويسي ايران، (ج 2و 3)، تهران، چشمه.
ميرعابديني، حسن (1383) صد سال داستاننويسي ايران، (ج 4)، تهران، چشمه.
نظری، زینب و همکارن (1399) «بازتاب عناصر اقلیمی در داستانهای ابراهیم یونسی» در: مجله زبان و ادب فارسی، شماره241.
ورزنده، امید و سیدشجاع نینوا (1397) شناختنامه ابراهیم یونسی، تهران، نگاه.
همتی، ماندانا (1378) زبان و هویت فرهنگی، مجموعة فرهنگ و جامعهشناسی، شمارة 1.
هوشمند، احسان (1383) «کرد یا کردها، مدخلی جامعهشناختی بر کردشناسی»، در: مجله گفتگو، شماره 40، صص 9-22.
یونسی ابراهیم (1375) دعا برای آرمن، تهران: پانیذ.
یونسی، ابراهیم (1379)کج کلاه و کولی، تهران، پانیذ.
یونسی، ابراهیم (1380) دادا شیرین، تهران، نگاه.
[1] . این مقاله برگرفته از طرح پژوهشی «تحلیل ادبیات داستانی اقلیمی در ایران (آذربایجان، غرب، شمال، خراسان) و نقد نسبت آن با هویت ایرانی» با کد 22-2324 است که با حمایت دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی اجرا شده است.
[2] * نویسنده مسئول: استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی mehdesaedi@yahoo.com
[3] ** استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران sn.rezaie@pnu.ac.ir