نقش موزه های علوم و فناوری در تعامل دانشگاه ها و جامعه
الموضوعات :
1 - استاديار، مديريت آموزشي، گروه آينده پژوهشي، موزه ملي علوم و فناوري، تهران، ايران
الکلمات المفتاحية: موزه علوم و فناوری, مراکز علم, دانشگاه نسل چهارم, نظام دانشگاهی, جامعه, توسعه علمی,
ملخص المقالة :
این پژوهش با هدفبررسی نقش موزه ها بخصوص موزه های علوم، مراکز علم و سایر نهادهای ترویج علمدر تعامل نظام دانشگاهی و جامعه انجام شده است.در جهت رسیدن به این مهم ابتدا در بخش مبانی نظری با مروری بر تاریخچه دانشگاه هاوتحولدرنقشوکارکردهای موزه های علوم در طول تاریخ به نقش تعاملی و ارتباطی آنها بین جامعه علمی و عموم مردم به عنوانییکی از محوری ترین نقش های موزه های علوم تاکید شده است. در ادامه با تشریح و بسط مفهوم ترویج علم به کارکردها و تاثیرات آن در جامعه،انواع مدل های ترویج علم را ارائه می دهد. سپس با استفاده از روش استقرائی به بحث در مورد روابط، نقش و تاثیرات موزه های علوم و مراکز علم در تعامل بین نظام دانشگاهی و فضای اجتماعی و به تَبع آن توسعه کشور خواهد پرداخت. در پایان ضمن بازخوانی تجربه ایرانی موزه ملی علوم و فناوری در برقراری ارتباط بین نظام دانشگاهی و جامعه براساس نتایج بدست آمده، پیشنهاداتی در جهت بهبود عملکرد موزه های علوم و فناوری و مراکز علم در جهت رشد و گسترش ارتباط دو سویه بین جامعه دانشگاهی و اقشار مختلف جامعه در جهت رسیدن به اهداف توسعه پایدار ارائه می گردد.
. دومین همایش تعامل نظام دانشگاهی و فضای اجتماعی .(1399). مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور. تهران ایران قابل بازیابی در: https://conference.nrisp.ac.ir/iass/fa/
. پایا، علی. (1398). نظام دانشگاهی، چالش های بومی و جهانی، و تعامل با فضای اجتماعی. رهیافت, 29(76), 1-22. doi: 10.22034/rahyaft.2020.13795.
. محمودپور، بختیار .(1395). طراحی مدل پیشران های تجاری سازی تحقیقات علوم انسانی. مجله آموزش عالی ایران. زمستان 1395 – شماره 32 صص 51تا77.
. agy J and Robb A(2007); Can universities be good corporate citizens?, Critical Perspectives on Accounting, in press.
. مهدی، رضا و شفیعی، مسعود .(1398). نقشآفرینی و ظرفیت سازی دانشگاههای نسل چهارم برای توسعه محلی و منطقهای، نشریه صنعت و دانشگاه، 35 (10)،صص 1-22.
. Etzkowitz, H (2003); Research groups as ‘quasi-firms’: the invention of the entrepreneurial university, Research Policy, Vol.32,pp: 109–21.
. Baldini, N., Grimaldi, R. and Sobrero, M (2006); Institutional changes and the commercialization of academic knowledge: A study of Italian universities, patenting activities between 1965 and 2002, Research Policy, Vol.35, pp: 518- 32.
. Mok, K (2005); Fostering entrepreneurship: Changing role of government and higher education governance in Hong Kong, Research Policy, Vol.34 : 537-54.
. Etzkowitz, H (2003); Research groups as ‘quasi-firms’: the invention of the entrepreneurial university, Research Policy, Vol.32,pp: 109–21.
. Weckowska, D.M. (2015). Learning in university technology transfer offices: transactions-focused and relations-focused approaches to commercialization of academic research. Technovation, 41 & 42, 62–74.
. Etzkowitz, H. and Leydesdorff, L (2000); The dynamics of innovation: from National Systems and ‘‘Mode 2’’ to a Triple Helix of university–industry government relations, Research Policy, Vol.29,pp: 109–23.
. Etzkowitz, H., Webster, A., Gebhardt, C., Regina, B. and Terra, C (2000); The future of the university and the university of the future: evolution of ivory tower to entrepreneurial paradigm, Research Policy, Vol.29 ,pp: 313–30.
. وایسما، یوهان جی، اتزکوتیز، هنری. گیب، آلن.(1395) دانشگاه نسل سوم و دانشگاه کارآفرین. انتشارات دانشگاه علوم پزشکی بوشهر، 1322 .ص 2.
. دولتی، علی اکبر؛ سیادت، سید علی؛ امین بیدختی، علی اکبر؛ نیستانی، محمد رضا. (1400). تحلیل مشارکت اجتماعی دانشگاهها در جامعه؛ با تأکید بر انتظارات جامعۀ محلی. جامعه شناسی کاربردی., 32(1), 59-82 doi: 10.22108/jas.2020.121141.1858
. برادران حقیر، مریم؛ نورشاهی، نسرین؛ روشن، احمدرضا .(1398). مفهوم سازی مسئولیت اجتماعی دانشگاه در ایران، فصلنام هپژوهش و برنامه ریزی درآموزش عالی، دوره بیست و پنج، شماره 3 صص 1-26.
. Lukovics M, Zuti B. New Functions of Universities in CenturyXI Towards "Fourth Generation". Universities. Journal Transition Studies Review 2015;22:32-49.
. محمودپور، بختیار(1393). موزه های علوم و سرمایه فرهنگی، مجله ترویج علم. دوره 5، شماره 1، بهار و تابستان 1393، صفحه 25-37.
. ICOM.(2022).icom.museum/en /museum-definition. Available at:
icom.museum/en/resources/standards-guidelines/museum-definition/
. محمودپور، بختیار(1393). موزه های علوم و سرمایه فرهنگی، مجله ترویج علم. دوره 5، شماره 1، بهار و تابستان 1393، صفحه 25-37.
. Hein, G.H. (2005). The role of museum in society: Education and social action. Seminar for MuseumLink:
. محمودپور، بختیار(1393). موزه های علوم و سرمایه فرهنگی، مجله ترویج علم. دوره 5، شماره 1، بهار و تابستان 1393، صفحه 25-37.
. برنال، جان، (1356)، علم در تاریخ، تهران: انتشارت امیر کبیر، جلد دوم.
. زلفی گل، محمد علی (1383). از ترویج علم تا تولید ثروت از دانش. رهیافت. شماره 33.
. محمودپور, بختیار. (1399). بازسازی معنایی تجربه بازدیدکنندگان از جشنواره علم برای همه. رهیافت, 30(78), 97-106. doi: 10.22034/rahyaft.2020.13810
. پایا، علی (1390). «دو شیوهی نا متعارف ترویج علم در حوزه عمومی» مجله ترویج علم، دوره 1، شماره 1، پاییز و زمستان 1390، صفحه 8-16.
. حیدری، آزاده .(1390). راهکارهای ارتقاء وضعیت ترویج علم در ایران؛ یا بررسی دیدگاه صاحب نظران و متولیان. فصلنامه دانش شناسی (علوم کتابداری و اطلاع رسانی و فناوری اطلاعات) سال چهارم، شماره 15. صص 23- 41.
. Raza, G (2009).Introduction Mapping Public Understanding of Science. Science Technology & Society, Vol. 14, No. 2, Pp. 211-219.
. حیدری، آزاده؛ حسین زاده، محمد؛ حریری، نجلا؛ نوشین فرد، فاطمه .(1391). سازوکار ملی ترویج علم در ایران؛ با تمرکز بر سیاست گذاری و پیاده سازی. فصلنامه سیاست علم و فناوری. سال چهارم، شماره 3 . صص 17- 38.
. قدیمی، اکرم. (1396). ترویج علم؛ روش ها، شاخص ها و نمونه های موردی، تهران، انتشارات مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور.
. صبوری، علی اکبر (1381). بررسی کارنامه پژوهشی ایران در سال 2002 میلادی. رهیافت، 28: 87-95. . ذاکر صالحی، غلامرضا (1381). «راهبردهای ملی ترویج علم». روزنامه ایران؛ 2 خرداد ماه 1381.
. اجاق، زهرا و همکاران. (1391). تبین ماهیت و ضرورت درک عامه از علم، آموزش مهندسی ایران، 14 (56)، صص 132-117.
. پایا، علی (1387). «ترویج علم در جامعه، یک ارزیابی فلسفی» سیاست علم و فناوری، 1 (1)؛ 25-28.
Friedman, Alan J.(2007).The Extraordinary Growth of the Science-Technology Museum. CURATOR THE MUSEUM JOURNAL. Volume 50, Issue 1 January 2007 Pages 63–75 .
. محمودپور، بختیار .(1400). معرفی و ارزشیابی رویداد علمی «تو معزت چه خبره؟». مجله سیاستنامه علم و فناوری، دوره 11، شماره 3 صص98-112.
نقش موزههای علوم و فناوری در تعامل دانشگاهها و جامعه
* بختیار محمودپور
* استاديار، مديريت آموزشي، گروه آينده پژوهشي، موزه ملي علوم و فناوري، تهران، ايران b.mahmodpoor@yahoo.com
تاریخ دریافت: 26/03/1401 تاریخ پذیرش: 28/02/1402
صص: 67- 78
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی نقش موزهها بخصوص موزههای علوم، مراکز علم و سایر نهادهای ترویج علم در تعامل نظام دانشگاهی و جامعه انجام شده است.در جهت رسیدن به این مهم ابتدا در بخش مبانی نظری با مروری بر تاریخچه دانشگاهها وتحول در نقش وکارکردهای موزههای علوم در طول تاریخ به نقش تعاملی و ارتباطی آنها بین جامعه علمی و عموم مردم به عنوان یکی از محوریترین ای موزههای علوم تاکید شده است. در ادامه با تشریح و بسط مفهوم ترویج علم به کارکردها و تاثیرات آن در جامعه،انواع مدل های ترویج علم را ارائه میدهد. سپس با استفاده از روش استقرائی به بحث در مورد روابط، نقش و تاثیرات موزههای علوم و مراکز علم در تعامل بین نظام دانشگاهی و فضای اجتماعی و به تَبع آن توسعه کشور خواهد پرداخت. در پایان ضمن بازخوانی تجربه ایرانی موزه ملی علوم و فناوری در برقراری ارتباط بین نظام دانشگاهی و جامعه براساس نتایج بدست آمده، پیشنهاداتی در جهت بهبود عملکرد موزههای علوم و فناوری و مراکز علم در جهت رشد و گسترش ارتباط دو سویه بین جامعه دانشگاهی و اقشار مختلف جامعه در جهت رسیدن به اهداف توسعه پایدار ارائه میگردد.
واژههای کلیدی: موزه علوم و فناوری، مراکز علم، دانشگاه نسل چهارم، نظام دانشگاهی، جامعه، توسعه علمی.
نوع مقاله: علمی
1- مقدمه
در جهان امروز توسعۀ کشورها بیش از همه متکی بر پیشرفت علم، فناوری و نوآوری است. دانشگاهها و مراکز علمی نیز بنا به تعریف یکی از مهمترین کانونهای تولید، پیشبرد و بهکارگیری علم، فناوری و نوآوری به شمار میآیند. بنابراین، شاید طبیعی به نظر برسد که ادعا کنیم تقویت نظام دانشگاهی هر کشوری به توسعه منجر خواهد شد. اما آنچه سبب میشود بهلحاظ نظری در برقراری چنین رابطۀ مستقیمی تردید کنیم و تجربۀ کشورهایی مانند ایران نشان دهد که در عمل نیز چنین رابطهای برقرار نیست، بیتوجهی به عاملی سوم به نام جامعه و فضای اجتماعی است. منظور از فضای اجتماعی هر نوع محیطی، اعم از واقعی و مجازی، است که در آن شهروندان گردهم میآیند، با هم تعامل دارند، دربارۀ نظرات و کنشهای هم، اظهار عقیده و داوری میکنند و در یک کلام زندگی جمعی خود را سامان میدهند. فضای اجتماعی بهواسطۀ دسترسپذیری آن برای همۀ شهروندان محل شکلگیری و بروز علایق و سلایق جمعی و بستر تحقق دموکراسی است [1].
در چند دهه اخیر جهت تسهیل ارتباط بین دانشگاه و جامعه انواع مختلفی از انجمنها، نهادها و سازمانها بوجود آمدهاند که از جمله می توان به پارکهای علم و فناوری، دفاتر ارتباط با صنعت، موزههای دانشگاهی، موزه های علوم و فناوری و... اشاره کرد. این مطلب به بررسی نقش موزه های علوم و فناوری در این ارتباط می پردازد.
نویسنده عهدهدار مکاتبات: بختیار محمودپور B.mahmodpoor@yahoo.com |
دانشگاهها و متخصصان دانشگاهی و موزههای علوم و فناوری از یک سو و انعکاس دانش و دستاوردها علمی از طریق موزهها علوم و فناوری به عموم مردم از سوی دیگر با ابزارها و تکنیک های خاص سادهسازی، همگانیسازی علم و تلفیق آن با هنر میباشد.
دانشگاهها و موزهها به عنوان نهادهای فرهنگی و آموزشی، زاده دنیا مدرن بعد از انقلاب صنعتی، در چند دهه اخیر شاهد تغییر و تحولات گوناگونی در نقش و کارکردهای خود بودهاند. موزهها، تاریخ و فرهنگ چندین هزار سالۀ هر ملت را نمایش میدهد اما تاریخ تأسیس آنها به شیوه امروزی از چند قرن تجاوز نمیکند. انواع مختلفی از
موزهها با اهداف گوناگون در سالیان اخیر تاسیس شدهاند که یکی از انواع آنها موزههای علوم و فناوری میباشند. این مقاله در پی آن است ضمن مرور نقش و کارکردهای موزههای علوم و فناوری؛ که در ابتدا مراکز فرهنگی و تفریحی جهت حفظ، نمایش و انتقال میراث علمی گذشتگان بودند و در دهه های اخیر به مراکزی آموزشی و ترویجی تبدیل شده اند، نگاهی دیگر بار به نقش جدید آنها در قالب مفهوم دانشگاه نسل چهارم و نهادهای واسط بین نظام دانشگاهی و فضای اجتماعی بنماید. در واقع این پژوهش سعی دارد با واکاوی مفهوم ترویج علم و پرداختن به ابعاد گوناگون آن به عنوان راهکار دانشگاههای نسل چهارم در ایفای مسئولیت اجتماعی، ضمن تبیین اهمیت آن در رسیدن به اهداف توسعه پایدار به نقش موزها علوم و فناوری و مراکز علم بصورت اختصاصی در ترویج علم و حلقه واسط بین نظام دانشگاهی و اجتماعی بپردازد. در جهت رسیدن به این مهم ابتدا به توضیح و تشریح تاریخچه دانشگاهها و موزهها و کارکردهای آن پرداخته شده است، و سپس مفهوم ترویج علم و مدلهای آن تشریح گردید و در نهایت با استفاده از روش استقرائی به بررسی نقش موزههای علوم و فناوری در ارتباط بین نظام دانشگاهی و اجتماعی پرداخته شده است. در پایان به بازگویی تجربیات ایرانی موزه ملی علوم و فناوری در این راستا پرداخته میشود و با استفاده از نتایج آن پیشنهاداتی در جهت گسترش و کارکرد هر چه بهتر موزهها علوم و فناوری در جهت ایفای وظیفه حلقه واسط بین نظام دانشگاهی و اجتماعی ارائه خواهد شد.
دانشگاه:
دانشگاهها (در معنا عام این واژه) در زمره مهمترین نهادهای تاثیرگذار در ظهور و نیز شکل دادن به جهان مدرن به شمار می آیند. نهاد دانشگاه همچنین نقشی اساسی در پاسخگویی به چالشهای پایانناپذیری ایفا میکند که بیوقفه در جهان مدرن رخ می نمایند.شتاب ظهور این چالشها و تنوع آنها، در قیاس با آنچه در جهان پیشامدرن پدیددار میشد به مراتب فزونتر است. [2]. نگاهی به تاریخچه فعالیت دانشگاهها و سیر تحولات نظامهای آموزش عالی نشان دهنده این موضوع است که دانشگاهها و سیستم آموزش عالی همچون سایر بخشهای جامعه همراه با روند تغییر و تحولات در جوامع بشری تغییراتی در نقش و کارکردهای خود داشتهاند و در تلاش بودهاند خود را با الزمات نقشهای جدید سازگار کنند [3]. محدوديتهاي منابع، نفوذهاي سياسي وفشارهاي رقابتي در ايفاي نقش دانشگاه درجامعه تأثيرگذارند [4]. دانشگاههای مدرن امروزی تنها محل آموزش، تولید علم و فناوری و صرفاً یک سازمان مادی نیستند. امروزه، رسالت فرهنگی دانشگاهها در آماده سازی دانشجویان برای رویارویی با واقعیتهای جامعه، اهمیت زیادی پیدا کرده و به رسالت اجتماعی و جامعه پذیری دانشگاه برای تربیت شهروند خوب، تاکید می شود [5].
درابتدا دانشگاهها تنها نقش آموزش نيروي انساني را برعهده داشتند، كه با تغيير اوضاع و نيازهای جوامع، در اوخر قرن نوزدهم نقش پژوهش نيز به آن افزوده شد. از اين پديده تحت عنوان «انقلاب اول» دانشگاهها ياد
ميشود كه طي آن پژوهش، علاوه بر وظيفه سنتي آموزش، به كاركردهاي دانشگاهها فزوده شد [6]. با گسترش فعالیتهای پژوهشی و ایجاد مراکز تحقیقی در دانشگاهها، تحقیق به منظور اشاعه و گسترش مرزهای دانش و به عنوان مکمل فعالیتهای آموزشی انجام
میگرفت و به خودی خود فعالیتی پسندیده به شمار
میرفت، و اکثراً از بودجه دولت، هزینه فعالیتهای تحقیقی تامین میشد. کاهش بودجههاي عمومي پژوهش به دنبال پايان جنگ سرد [7] تغییر دیگری بود که بر نقش و کارکرد دانشگاهها تاثیر عمیق برجای گذاشت. دانشگاهها دیگر نمیتوانستند به صرف اتکا به بودجههای دولتی و بدون توجه به صرفه اقتصادی و بازگشت سرمایه به انجام تحقیقات مبادرت ورزند. همین امر باعث شد دانشگاههاي مدرن براي دستيابي به بخشهاي خصوصي براي كسب سرمايه هاي بيشتر، به فعاليتهاي تجاري و كسب و كار، روی آورند [8]. این تغییر سیاست همزمان با تغییر پارادیم اقتصادی حاکم بر جوامع بود و اقتصاد مبتنی بر تولید انبوه به اقتصاد دانش بنیان تغیر یافت. که در آن دانش عامل اصلی ایجاد ارزش افزوده، تولید ثروت و رشد و توسعه بود و اصلی ترین ابزار تولید دانش نیز تحقیق است وعلم به عنوان موتور رشد اقتصادي، جايگزين منابع كلاسيك سه گانه ثروت،يعني زمين، نيروي كارو سرمايه، شد [9] و سیاستهای توسعه نوآوری به دیدگاه مسلط در سیاستگذاریهای توسعه علمی تبدیل شد که بر اثر بخشی عمیقتر اقتصادی و اجتماعی فعالیتهای پژوهشی تاکید دارد [10]. دانش تولیدی در دانشگاهها برای ایجاد مزیت رقابتی و ایفای نقش
توسعهای خود باید توانایی تبدیل شدن به ثروت و درآمد را داشته باشد.بر همین اساس دانشگاهها به دليل تغيير درماهيت توليد علم و توليد اقتصادي، علاوه بر پژوهش و آموزش عالي، نقش سومي یعنی مشارکت در توسعه اقتصادي و منطقهاي، پیدا کرده اند [11]. ایفای نقش اخیر، باعث وقوع دومين انقلاب دانشگاهی شدكه پیامد آن گسترش رویکرد تجاریسازی1 تحقیقات و کارآفرینی2 دانشگاهی بود. شواهد عینی زيادي وجود دارند كه نشان ميدهند شناسايي، ايجاد و تجاريسازي داراييهاي فكري، به اهدافي نهادي در سيستمهاي دانشگاهي گوناگون، تبديل شده است [12]. در واقع ماموریت دانشگاه نسل سوم فراتر از آموزش و پژوهش تعریف گردید که همانا «بهره برداری از دانش برای جامعه و انتقال توانمندی ها به جامعه» است؛ این به معنای آن است که دانشگاه مجبور است با دانشی که زایش مینماید برای جامعه نیز خلق ارزش کند. مدل سهگانه نوآوری ارائه شده توسط اتزکویتز که شامل سه بخش«دانشگاه، دولت و صنعت» است به خوبی ترسیمگر دانشگاه نسل سوم
میباشد و بر ارتباطات دانشگاه، دولت و صنعت تمرکز مییابد [13].
در ادامه تحولات نظام آموزش عالی،نقش دانشگاهها در طی 20 سال گذشته به دلیل ارتباط جدید بین
سیاستهای آموزش عالی و توسعۀ منطقه ای تحول یافته است. این تحول به منزلۀ نقش چهارم برای دانشگاهها است و بر خدمات اجتماعی، توسعه منطقهای، مشارکت منطقهای، نوآوری منطقهای، کارآفرینی دانشگاهی و مشارکت اجتماعی تاکید دارد [14]. تاکید اصلی ماموریت دانشگاههای نسل چهارم بر مسئولیت اجتماعی و ایفاء نقش در توسعه فرهنگی و منطقهای است. در واقع دانشگاههای نسل چهارم برای بدست آوردن آرمانهای خود بسیار بر نهادهای فرهنگی، هنر و صنایع خلاق پافشاری دارند. والایس (2015) معتقد است بیتوجهی دانشگاه به مسئولیت اجتماعی در هر یک از ابعاد آن نتایج مخرب به دنبال دارد؛ از جمله، فقدان هوشمندی، فقدان آموزشهای اخلاقی و شهروندی، فقدان پژوهش مبتنی بر نیاز اجتماعی، عدم پاسخ گویی به اجتماع، نبود دمکراسی و شفافیت، سوء استفاده های بازار کار و فقر در اقدامات محیط زیستی که بسیاری از این موارد در جامعهایران قابل مشاهده است و ناشی از بی تفاوتی به مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان هست [15]. دانشگاه نسل چهارم در قالب مدل چهارگانۀ نوآوری و تولید دانش کارایانیس و کمبل که بسط یافتۀ مدل سه گانۀ اتزکویتز (دانشگاه-دولت-صنعت) است، تعریف میشود. در این مدل، بخش چهارم شامل جامعۀ مدنی، رسانه و فرهنگ همگانی، هنر، پژوهشهای هنرمندانه و نوآوریهای بر پایۀ هنر و {موزه ها} میباشد به زبان دیگر، یک دانشگاه نسل چهارم، افزون بر آموزش (نسل اول)، پژوهش (نسل دوم)، تولید و بهره برداری از دانش (نسل سوم)، جامعۀ مدنی، فرهنگ و رسانه را نیز هدف قرار میدهد [16].
قطعاً اثرگذاری اقتصادی و اجتماعی در فضای محلی و منطقهای که از وظایف و ماموریت دانشگاههای نسل سوم و چهارم می باشد نیازمند ارائه راهکار، تأسیس و همکاری با نهادهای تخصصی دیگر جامعه مدنی از جمله موزه در جهت انجام این تکالیف میباشد که ترویج علم به عنوان یک راهکار و موزه های علوم و فناوری به عنوان نهادهای تخصصی در رابطه با تعامل نظام دانشگاهی و فضای اجتماعی می توانند ایفاء وظیفه بنمایاند.
2- موزه:
در اصل واژه موزه از لغت یونانی « موزین3» به معنای مقر زندگی «موز4»، الهۀ هنر و صنایع در اساطیر یونان باستان اقتباس شده است. که تلفظ آن در زبان انگلیسی میوزیم5 و در زبان فرانسه موزه6 است. در دههی1290 ه. ق. تلفظ فرانسه موزه به زبان فارسی راه یافت. البته، موزه نام تپهای در آتن بود و فرانسویان این واژه را از آتنیها گرفتند. در یونان باستان، موزه به عبادتگاهی گفته می شد که در آن 9 الهۀ زن وجود داشت [17]. شورای بینالمللی موزهها (ایکوم7) که تنها سازمان تخصصی مردم نهادِ موزه و موزه داری در سطح جهانی است که به ارتقاء و محافطت از میرات طبیعی و فرهنگی کنونی و گذشته، محسوس و نامحسوس میپردازددر بند سه و چهار اساسنامۀ خود که جامعترین تعریف موزه است، چنین میگوید: موزه موسسهای غیرانتفاعی و دائمی، درخدمت جامعه و توسعه آن و گشوده به روی عموم که به جمعآوری، حفاظت، تحقیق، ارتباطات و نمایش میراث ملموس و ناملموس بشری در محیط پیرامونش با هدف یادگیری، مطالعه وکسب لذت میپردازد [18].
نخستین موزهها در جهان مجموعههای شخصی بودند که با هدف نمایش برای عموم ایجاد نشده بودند بلکه صرفاً نمایانگر علایق افراد بودند. یکی از اولین موزهها، موزه اشمولین8 در اکسفورد انگلستان است که در سال1683 تاسیس شد. بیش از 150 سال بعد در سال 1845 در رابطه با موزهها قوانینی به تصویب رسیدند که بر اساس آن به انجمن شهر اجازه داده شد که از محل درآمد عمومی مبالغی را به تاسیس و نگهداری موزهها اختصاص دهند. با وضع این قانون بسیاری از موزههای شهریآغاز به کار کردند. در دوران ویکتوریا عموم مردم به موزهها علاقه مند شدند. در سال 1852 یکی از اولین موزه های عمومی یعنی موزه مشهور ویکتوریا و آلبرت در لندن تاسیس شد. این موزه به هنرها و صنایع تزیینی اختصاص داشت و امروزه تصور میشود که یکی از اولین موزههای مدرنی باشد که آموزش عمومی را مدنظر دارد [19].
برای اولین بار در قرن 19 موزهها مبادرت به اخذ بلیت از بازدیدکنندگان کردند و این کار بیشتر به این جهت صورت گرفت که از ورود افراد ناخواسته جلوگیری شود، زیرا بسیاری از موزهها فضای مناسب برای بازدید عمومی در اختیار نداشتند. هنگامی که موزههای عمومی در ایالات متحده ساخته شدند به آموزش عمومی نمیپرداختند و تصور بر این بود که موزه باید فقط مرکز فراگیری برای دانشجویان و متخصصان باشد و به طور کلی آموزش در موزه نه یک هدف بلکه یک منظور فرعی قلمداد می شد.
هر موزه، سه وظیفهی اساسی دارد : 1- حفظ و نگهداری 2- تحقیق و جستجو 3- برقراری ارتباط. حفظ و نگهداری، شامل گزینش و جمع آوری آثار فرهنگی و مراقبت از آنها می شود. تحقیق و جست و جو تهیهی اسناد است که بستر لازم برای تحقیق و جست و جو به شمار میآید. برقراری ارتباط نیز شامل تمام فعالیتهای متنوعی است که در جهت فراهم ساختن زمینه برای تعامل با عموم به کار گرفته میشوند و از جملهی آنها میتوان به برنامههای آموزشی در نظر گرفته شده برای گروههای سنی متفاوت، برگزاری نمایشگاهها، راه اندازی انتشارات، ایجاد پایگاه های اینترنتی و برنامه های چند رسانهای اشاره کرد.
تحول واقعی در موزهها در پایان قرن 19 روی داد و
موزهها از این شکل که فقط مسئول انبار کردن و نگهداری اشیاء باشند خارج شده و خود را برای ارائه خدمات اجتماعی بیشتر آماده نمودند. این تحول در اهداف و سیاستها نه فقط نتیجه تغییر تفکر مدیران بلکه بیشتر ناشی از تغییراتی بود که در جامعه پدیدار شده بودند و به دلیل صنعتی شدن جوامع غربی و مورد تهدید واقع شدن صنایع دستی و از بین رفتن سنتها، جامعه به سمت حفظ و زنده نمودن این هنرها روی آورده بود. نیروی خواست اجتماعی دگرگونیهایی را در سیاستگذاری
موزه ها پدید آورد و درهای موزه ها به روی عموم مردم گشوده شدند و حتی نمایشگاههایی برای جلب بیشتر مردم ترتیب دادند. در این زمان آثار موزه ای منابع الهام بخشی و تهییج کننده هنرمندان معاصر شدند.
در دهه 30 میلادی و دوره رکود اقتصادی در آمریکا کلاسهای هنری و کارگاههایی برای کمک به افراد بیکار تشکیل شدند و اعتبارهایی برای این امر تخصیص یافت و بسیاری از موزهها به طور رایگان درهای خود را به روی عموم گشودند با این امید که بازدید از نمایشگاهها و کارگاهها و شرکت در سخنرانیها حداقل نوعی آموزش و سرگرمی را برای خیل عظیم بیکاران فراهم آورد. به این ترتیب هر چند که موزهداران از پذیرش بار عظیم مسئولیتی که بر آنان تحمیل میشد هراس داشتند. لیکن بالاخره آموزش را در راس کارهای خود جای دادند. با وجود این هنوز هم تا مدتها امور اصلی موزهها، چیدن آثار و برپایی نمایشگاه ها بود و به تَبع آن اموری همچون تربیت راهنما، برپایی سخنرانی و دیگر فعالیتها به شکل پراکنده و تصادفی بدون برنامه ریزی دقیق صورت
میگرفت.
در اوایل قرن بیستم در غرب آموزش عمومی مبحثی مهم و مورد تایید همگان واقع گردیدو روشهای نورپردازی و نمایش جذابتر اشیاء، زیرنویس هایی بهتر با اطلاعاتی کاملتر و نیز تشکیل گروههایی از بازدیدکنندگان به همراه راهنما متداول شد، که همگی شروع گرایش به روشهای آموزشی بودند. پیشرفتهای جدید در جهت انجام فعالیتهای برنامهریزی شده و ماهرانهتر در زمینه آموزش در حدود پنجاه سال پیش ظاهر شدند، زمانی که جامعه در مورد تبعیضگذاری نسبت به معلولان، زنان و اقوامی از نژادها و فرهنگها نسبت به دیدگاه سرآمد باوری میراث اروپای غربی موضع گرفتند، موزهها مشتاقانه به این آگاهی نوین پاسخ گفتند و برای دسترسی معلولان برنامه هایی خارج از موزه ترتیب دادند و با رویکردی فرهنگی به تدریس مشغول شدند. به این ترتیب موزهها از طریق کمک به افراد در فهم جهان خود و فرهنگهایی که در آن دخیل هستند وارد جریان روزمره زندگی مردم شدند.در پاسخ به علاقه عمومی نسبت به تکثر فرهنگی، موزها و مراکز هنری جدیدی پدید آمدند و موزهها از موضع آگاهی بالاتری نسبت به مسولیت اجتماعی خود شروع به برنامه ریزی کردند و از چند طریق متفاوت آموزش را انجام دادند:
1). تشکیل کارگاههای آموزشی
2). تهیه زیرنویسهایی با اطلاعات دقیق و کافی
3). هدایت گروه با راهنما
4). برنامههای فراموزهای
5). تشکیل نمایشگاههایی با بازدیدکنندگان فیزیکی و فکری.
6). تئاتر، موزیک و برنامههای از این قبیل.
7). توسعه مواد و منابع آموزشی در موزه.
در راستای این تغییر رسالت موزهها مجمع سراسری موزهها در سال 1963 اولویت اهداف موزهها را در قرن جدید بر آموزش قرار داد. آموزش در موزه مقولهای است که در قرن گذشته مطرح شد و بر اساس آن موزههایی که در ابتدا برای افراد خاص و برگزیده به وجود آمدند و از آنها به عنوان مکانی برای نگهداری و انبار اموال تاریخی ـ فرهنگی استفاده میشد، به عنوان محلی برای الهام گرفتن، آموزش، کشف و شهود در آمدند [20].
موزهها به عنوان مراکز آموزشی، میتوانند عملکرد و نقش خطیری در معرفی تجربههای فکری، فرهنگی و هنری، القا و انتقال احساس، بینش و اندیشه و هویت ملیِ فرهنگهای مختلف بر عهده داشته باشند. موزه به عنوان معرف و نماد جنبههای گوناگون تاریخ زندگی اجتماعی بشر میتواند مفاهیم و آموزههایی را از اعماق قرنها و عصرها در چشم و گوش و دل و تفکر بیننده بگذارند و توان و درک مخاطبان خود را در زمینههای گوناگون علمی، فرهنگی و تاریخی ارتقاء دهند [21].
تغییر در موزهها صرفاً در اهداف و نقش آنها و تبدیل شدن از مراکز نمایشی و تفریحی به آموزشی نبود بلکه با این تحولات، تغییر عمده دیگری که در موزهها رخ داد تخصصی شدن آنها بود. موزههایی که در ابتدا بصورت عمومی آثار و اشیائ گذشتگان را به نمایش میگذاشتند کم کم بصورت تخصصی درآمدند براساس آثار و اهداف خود حرکت کردند و موزههای گوناگونی همچون موزه جنگ، موزه پول، موزه تلفن و... بوجود آمدند از جمله یکی از مهمترین انواع موزهها که متولد شدند موزههای علوم و فناوری بودند که تاسیس شدند و اندک اندک جایگاه رفیعی در نظام موزهداری و علمی کشورهای مختلف به دست آوردند.
مروری بر تاریخچه موزههای علوم نشان میدهد که تقریباً قدمتی به اندازه خود تاریخ موزهداری مدرن دارند و اکثراً از موزه اشمیلن اکسفورد که به عنوان نخستین موزه معرفی شد به عنوان اولین موزه تاریخ علم جهان نیز از آن یاد میشود که در آن مجموعهای از اشیائ علمی و تاریخی در کنار هم و در معرض دید بازدیدکنندکان قرار داده بود.در سده 1800 میلای کمکم موزههای فناوری9 بوجود آمدند که در آنها ماشین آلات، ابزار و قالبها به نمایش در آمدند [17]. موزههای فناوری در نیمه اول قرن بیستم به موزههای علم و صنعت10 که ابزارهای تاریخی، قالبهای صنعتی و فناوریهای قدیم و نوین را به نمایش میگذاشتند تبدیل شدند. در نهایت در نیمه دوم قرن بیست شکل جدیدی از موزههای علوم و فناوری بوجود آمدن که تحت عنوان ساینس سنتر11 یا مرکز علم از آنها یاد میشود که نمایش قوانین علمی، ترویج علم و به مشارکت طلبیدن عموم مردم در فرآیند علم و به عبارتی آموزش عمدهترین هدف آنها بود.
موزههای علوم و فناوری و مراکز علم در حال حاضر به عنوان نهادهای علمی و فرهنگی در هر کشوری دو وظیفه اساسی را برعهد دارند یک آشنایی مردم با تاریخ علم و دستاوردهای علمی گذشتگان و دوآشنایی با قوانین علمی و ایجاد انگیزه و پرورش روحیه علمی در بین اقشار مختلف مردم است به عبارت دیگر درگیر کردن و مشارکت مردم در فرآیند علم و تحقیقات علمی و ایجاد ارتباط بین عامه مردم و دانشمندان از مهمترین وظایف آنها میباشد.وظیفه اول با هویت ملی و یادآوری تلاش گذشتگان برای سازگاری با محیط پیرامونی به روشی اصولی و علمی سروکار دارد. وظیفه دوم ترویج علم و فناوری در جامعه و کمک به توسعه علمی کشور که قطعاً هر دو وظیفه یعنی هویت ملی و توسعه علمی کشور از مهمترین اهداف سیاستگذاری هر کشوری به حساب میآیند [17]. این نکته بخوبی نشان دهند اهمیت
موزههای علوم و فناوری در جامعه امروز و لزوم توجه به آنها در نظام سیاستگذاری علمی و فرهنگی هر کشوری است و از مهمترین پایههای دستیابی به توسعه علمی میباشند.
3- ترویج علم:
بزرگترین نتیحۀ حاصل شده از بررسی موقعیت و رشد علم در جامعۀ امروز، این است که علم مهمتر از آن شده که تنها در دست دانشمندان یا سیاستمداران باشد و اگر بخواهیم علم مایۀ برکت و رفاه باشد باید همه مردم دستی در آن داشته باشند [22]. اصلیترین راه برای دسترسی همگان به علم سادهسازی و ترویج آن در بین عموم مردم است. ترویج علم و تلاش برای انعکاس اندیشههای علمی بهگونهای است که تمام افراد (بهویژه غیردانشمندان) بتوانند مفاهیم اساسی و جوهر اصلی علم را درک کنند [23].
ترویج علم به معنای سادهسازی و انتقال مفاهیم علمی به عامه مردم بهصورت نظاممند و نهادینه شده، یکی از اصلیترین اهداف و شریانهای رسیدن به توسعه پایدار و علمی در کشورهای پیشرفته بوده است [24]. کشورهای در حال توسعه نیز سعی نمودهاند برای رسیدن به اهداف توسعه پایدار، گریزی به این وادی بزنند. کشور ما نیز از جمله این کشورها است که شاهد تلاشهایی در چند دهه اخیر بوده و در این سالها، تلاشها با تأسیس انجمنها و سازمانهای مردمنهاد و دولتی مضاعف شده است.
امروزه کشورهاي توسعهیافته در مقایسه با کشورهاي در حال توسعه، به ماهیت، مفهوم و کاربرد علم بیشتر میپردازند و نقش تولید و ترویج علم در زندگی روزمره مردم این کشورها آشکار است. آنها علاوه بر تلاش در جهت تولید علم و انتشار آن در مجلات معتبر و بالا بردن سطح علمی خود، درصدد ترویج علم در لایههاي میانی علمی کشور خود نیز هستند و میکوشند تا سطح علمی همه اقشار اجتماع را بهطور نسبی بالا ببرند. این کشورها با تأسیس انواع موزههاي علم، اهداي جوایز به مروجان علم، تقویت روحیۀ علمی کشور و ... به این امر مهم میپردازند. در این کشورها بسترسازي مناسب براي توسعه مهیا شده است و دانشمندان، سیاستگذاران و مدیران در این جوامع باور دارندکه اولاً براي رسیدن به هر توسعهاي برنامهریزي راهبردي و عالمانه مورد نیاز است و ثانیاً بهرهمندي از دانش و علم، شرط لازم براي توفیق در هر کاري است. آنها به مردم خود این شعار را آموختهاند که براي کمک به خودتان علم و دانش را در کارهایتان به کار ببرید [25].
موقعیت کنونی علوم تجربی، بهویژه در کشورهای پیشرفته در نظر بسیاری چنین مینماید که این محصولِ نبوغ و تلاش بشری از دیرترین باز، از جایگاهی برجسته و تأثیرگذار برخوردار بوده است، اما قابل توجه است تا قبل از قرن نوزدهم هنوز حتی از واژۀ «دانشمند» خبری نبود و عامه و نیز خواص کسی را با این عنوان نمیشناختند [25]. این نکته زمینه را برای درک موقعیت علم و تأثیرگذاری آن در ظرف و زمینه اجتماعی بهتر مهیا
میکند [21]. و بهخوبی گویای اهمیت ترویج علم و فعالیتهای ترویجی برای سوق دادن جامعه به سمت جامعهای علمی است، اما آنچه ضرورت ارتقای درک عامه از علم را به شکل نوین و بهصورتی نظاممند مطرح کرد، شکاف فزاینده میان متخصصان و پژوهشگران با غیرمتخصصان و مردم عادی جامعه بود. از نظر تاریخی، این شکاف در قرن نوزدهم و بیستم به عنوان یک مسئله مطرح شد [27]. برهمین اساس ضرورت ترویج علم، درک عامه از علم و ارتباط بین متخصصان و مردم عادی بهوجود آمد.
اگر قرار است در جامعهاي تمام حوزههاي خرد و کلان پیشرفت کنند، قطعاً دسترسی همگان به اطلاعات و گسترش علم در میان همه اقشار جامعه امري ضروري است. ترویج علم باید بالقوه در خدمت تولید علم باشد؛ این دو جدا از هم نیستند. تولید علم بدون ترویج آن تنها به زمان حال بسنده کردن است، در حالیکه براي دستیابی به شکوفایی جامعه، باید به آینده نیز نظر داشت. به اعتقاد، آلوم و میلر، «علم، بخشی از سرمایه فرهنگی دانش است که هرفردي در جامعه باید با آن آشنا باشد» [28].
ﻋﺒﺎرت «ترویج علم12» ﻣﻌﺎدﻟﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ از اﻧﮕﻠﯿﺴﯽ وارد زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﯽ ﺷﺪ و ﺑﺎ ﻣﺘﺮادفﻫﺎي ﻣﺘﻌﺪدي ﻧﻈﯿﺮ ﻫﻤﮕﺎﻧﯽﮐﺮدن ﻋﻠﻢ، ﻋﻤﻮﻣﯽﮐﺮدن ﻋﻠﻢ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽﮐﺮدن ﻋﻠﻢ ﺑﻪﮐﺎر ﻣﯽرود و ﻧﻘﻄﻪ ﻣﺸﺘﺮك ﻫمۀ اﯾﻦ اﺻﻄﻼﺣﺎت اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻋﻠﻢ را از داﯾﺮۀ ﻣﺤﺪودي ﻓﺮاﺗﺮ ﺑﺒﺮﯾﻢ، ﺑﻪ ﻧﺤﻮيﮐﻪ ﻫﻤﻪ اﻗﺸﺎر ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪات ﻋﻠﻤﯽ در ﺳﻄﺢ ﻓﻬﻢ و درك ﺧﻮد آﮔﺎﻫﯽ و ﺑﯿﻨﺶ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷند [28].
«ترویج علم» ﻋﺒﺎرت است از ﻫﺮ ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﯽ ﮐﻪ در ﺟﻬﺖ ﻫﻤﮕﺎﻧﯽ ﮐﺮدن ﻋﻠﻢ، ﮔﺴﺘﺮش ﺗﻔﮑﺮ و ﻃﺮز ﻓﮑﺮ ﻋﻠﻤﯽ ﯾﺎ ﻋﻼﻗﻪﻣﻨﺪ ﮐﺮدن ﻣﺮدم ﯾﺎ ﮔﺮوهﻫﺎﯾﯽ از آنها ﺑﻪ ﻋﻠﻢ و ﻓﻌﺎلیتهای ﻋﻠﻤﯽ اﻧﺠﺎمﺷﻮد. ﻣﻨﻈﻮر از ﺗﺮوﯾﺞ ﻋﻠﻢ، ﺳﺎزﮔﺎرﮐﺮدن و ﺗﻌﺪﯾﻞ اﻧﺪﯾﺸﻪﻫﺎ و ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎي ﭘﯿﭽﯿﺪه ﻋﻠﻤﯽ اﺳﺖ ﺗﺎ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎن ﻏﯿﺮﻣﺘﺨﺼﺺ ﯾﺎ ﻋﺎﻣﻪ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ آن را درک کنند. اﻃﻼﻋﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻧﺘﺎﯾﺞ ﭘﮋوﻫﺶ و ﺑﺮرﺳﯽﻫﺎي ﻋﻠﻤﯽ اراﺋﻪ ﻣﯽﺷﻮد ﻫﺮﮔﺎه ﻗﺮار ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻏﯿﺮﻣﺘﺨﺼﺼﺎن ﻗﺮارﮔﯿﺮد ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﺑﺎﯾﺪ از زﺑﺎن، ﺳﺎﺧﺘﺎر و ﻗﺎﻟﺒﯽ استفاده کند که برای آن مخاطبان قابل فهم باشد [28].
تحقيقات علمي بستر اصلى توسعۀ همهجانبه، سازندگى و استقلال هر كشورى است. شكاف اصلى بين كشورهاى پيشرفته و عقبمانده، ريشه در تفاوت بسترهاى تحقيقاتى آنها دارد. ميزان توجه دولتها به تحقيقات و بودجهاى كه به آن اختصاص مىدهند، از شاخصهاى اصلى ارزش دادن به تحقيقات در جهت توسعه همه جانبه محسوب مىشود [30]. با وجود بسترها و بودجههای تحقیقات علمی در ایران، مقوله مغفول مانده مبحث ترویج علم و درک عامه از علم و تحقیقات است که مسئله توسعه علمی در کشور را بیش از پیش دچار چالش کرده است.
صاحبنظران معتقدند که توسعه علمی در ایران یک مقولۀ پیچیدۀ فرهنگی- اجتماعی است. تنگناي این مبحث تنها در فقدان برنامه مدون توسعه علمی و نبود چارچوب در برنامههای دولت نیست بلکه ماهیت مسئله پیچیدهتر از کمبود چند قانون بوده و به جنبههاى فرهنگى، اجتماعى و تاريخىاي چون عدم حاكميت روحيه و فرهنگ علمى در سطح جامعه نيز مربوط مىشود [31]. قطعاً فایق آمدن بر این چالشها و مشکلات و استقرار فرهنگ و روحیه علمی در بین اقشار مختلف مردم که زمینهساز توسعه علمی و دستیابی به جامعۀ دانا محور است نیازمند توجه و تلاشهای وافر در زمینۀ ترویج علم و مشارکت و درگیر کردن عامه مردم با علم است.
بهطور کلی، همگانی کردن علم برای اهداف متفاوتی انجام میشود. ارتقای سطح آگاهی مردم دربارۀ رخدادهای علمی، بالابردن سطح سواد علمی مخاطبان، نشان دادن ویژگیهای فعالیت و کار علمی، معرفی مشاغل علمی و علاقهمند ساختن جوانان به اشتغال در آنها، آموزش ماهیت و ویژگیهای علم، تشویق مردم به استفاده از راهحل علمی برای داشتن زندگی سالم، دستیابی به محیطزیست پایدار و معرفی محاسن و معایب علم توأمان، میتوانند هدف یا مجموعه اهداف همگانی کردن علم باشد [32].
با مروری بر تاریخ و ادبیات ترویج علم، با نمونههایی از کوششهای فردی یا دسته جمعی برای ترویج علم روبهرو میشویم که از جملۀ آنها میتوان به تأسیس آکادمیهای علوم، انتشارات نشریات علمی، تألیف کتابهای درسی، برگزاری نمایشگاهها و برپایی موزههای علمی و فناورانه، ایراد سخنرانیهای عامه فهم بهوسیله دانشمندان صاحبنام و نیز اقبال رسانههای عمومی در خصوص انتشار مضامین و اخبار علمی اشاره کرد [33]. این تلاشها برای ترویج علم، سادهسازی و درک عامه از علم در کشور ما نیز به شکلهای مختلفی بهوسیله سازمانهای دولتی و خصوصی، انجمنها و مروجان علم انجام شده است.
بررسی ادبیات ترویج علم و ارتباطات علم نشاندهندۀ دگرگونی و تحول مدلهای ترویج علم است و این مدلها از نقصان علمی به درگیر کردن مردم با علم و سپس مدل مشارکت مردم در علم تغییر کرده استو میتوان نوعی سیر تاریخی برای تغییر این مدلها در نظر گرفت، به این صورتکه ابتدا اساس ترویج علم بر مدل نقصان علم مردم استوار بود و پیش فرض آن کمبود دانش و اطلاعات علمی مردم بود و وظیفه ترویج علم جبران این کمبود دانش و اطلاعات علمی مردم بود، سپس مدل درگیر کردن مردم با علم بهوجود آمد که هدف ترویج علم را فراتر از دادن دانش و اطلاعات به مردم قرار داد و درگیر کردن مردم با علم و فهم آنان از علم را هدف قرار داد. بعد از مدل درگیر کردن مردم با علم، مدل مشارکت عمومی در علم مطرح شد که اساس آن مشارکت عامه در فرایند تولید علم میباشد. این مدل درصدد است که فاصله بین دانشمندان و مردم را از بین بردارد و فضای گفتوگو و ارتباط دو جانبه بین آنها را برای استقرار فرهنگ علمی و ایجاد جامعه دانامحور برقرار کند و پایههای علم شهروندی13 را بهعنوان یکی از مدلهای توسعه علم بنیان گذاشت [24].
4- بحث و نتیجه گیری:
همانطور که اشاره شد دانشگاهها در طول دوران حیات خود با تغییرات مختلفی در نقش و کارکردهای خود مواجه بودهاند و از موسسات صرفاً آموزشی تبدیل به دانشگاههای نسل چهارم شدهاند که علاوه بر سه نقش قبلی خود یعنی آموزش، پژوهش و توسعه اقتصادی وظیفه ایفای مسئولیت اجتماعی و اثرگذار منطقهای در جهت توسعه را برعهد دارند. دانشگاه سنتی یا آموزشی نماینده دانشگاههای نسل اول، دانشگاههای پژوهشی نماینده دانشگاههای نسل دوم و دانشگاههای دانشمحور و کارآفرین نماینده دانشگاههای نسل سوم هستند که در این دانشگاهها هر سه کارکرد آموزش، پژوهش و نوآوری و پیوند با محیط از اهمیت یکسانی برخوردارند. این دانشگاهها به واسطه انتقال دانش، فناوریها و ایدهها و بهره برداری از دانش و فناوری، نقش کارآفرین را ایفا
میکنند. همچنین، نوع دیگری از دانشگاهها متولد شده اند که ویژگی ذاتی آنها خلقکننده توسعه محلی و منطقه ای و اهتمام به ارتقای محیط پیرامون است. بر اساس مطالعات اندکی که در زمینه این نوع دانشگاهها انجام شده استآنها را دانشگاه نسل چهارم، نام گذاری کرده و ویژگی ممتاز آنها تمایز جدی در شیوه و الگوی مدیریتی است.[5]لازمه رسیدن به این مهم توجه دانشگاهها به مسئله ترویج علم و همگانیسازی آن است. نظام دانشگاهی باید از طریق فضای اجتماعی و گفتمان عمومی از مسائل و نیازهای جامعه خبردار شود، اعتماد عمومی را در این فضا به خود جلب کند، دستاوردهایش را در همین فضا عرضه کند و از شهروندان دربارۀ این دستاوردها و میزان کارآمدی آنها بازخورد دریافت کند. در چنین فضایی است که علم، فرهنگ، صنعت و عموم شهروندان از طریق ابزارهایی که در اختیار دارند بر هم اثر متقابل میگذارند و یکدیگر را به پاسخگویی و لحاظ کردن نیازها، حساسیتها و ارزشهای دیگر بازیگران وامیدارند. بدون فضایی حائل که بین دانشگاهها و مراکز علمی از یک سو و جامعه از سوی دیگر پیوند برقرار کند، نهادهای علمی همچون جزیرههایی بیارتباط با بدنۀ جامعه به کار خود مشغول خواهند بود و جامعه نیز نیازهای خود را به منابعی دیگر عرضه میکند و راهحلها را از آن منابع میگیرد. [1]موزهها بخصوص موزههای علوم و فناوری نیز همانند دانشگاهها در طول دوران حیات خویش دچار تغییر در اولویت نقش و کارکردهای خود شده اند و در جهت همخوانی با تحولات اجتماعی از موسسات که صرفاً به جمعآوری آثار میپرداختند به موسسات ترویجی و آموزشی با ویژگیهای خاص تبدیل شدهاند و با اهمیت پیدا کردن توسعه و همگانیسازی علم بخشی از آن برعهد آنها گذاشته شده است.
الن فریدمن14 در مقاله با مرور تاریخچه و نقش موزههای علوم و فناوری سه نسل از موزه های علم و فناوری با تاکید بر سیر تاریخی آنها بر می شمارد. براساس تقسیم بندی وی نسل اول موزههای علوم و فناوری وظیفه جمع آوری، حفظ و نگهداری آثار و اشیاء گذشته که جنبه تاریخی داشتند و پژوهش بر روی آنها را در بر میگرفت و بیشتر موزههای هنر و تاریخی در این نسل قرار میگیرند. نسل دوم موزه ها که بر بازدیدکنندگان و جذب تعداد بیشتری از آنها متمرکز شده بودند و موزههای علمی و صنعتی بیشتر در این نسل قرار میگرفتند. نسل سوم موزههای علوم و فناوری، موزهایی را در برمیگرفت که از وظیفه سنتی حفظ و نگهداری آثار و اشیاء گذشته فراتر رفته بودند و به جنبه آموزش عمومی میپرداختند.
موزههای نسل سوم که در شکل ظاهری و چیدمان آثار و اشیاء موزه ها تفاوت بسیار زیادی با موزه ها نسل قبلی پیدا کردند و حتی بیشتر آنها دیگر واژه موزه را یدک
نمیکشیدند و آن را از عنوان خود حذف کردند و اکنون تبدیل به مراکز علم و فناوری15شدهاند که در آنها سعی شده است با طراحی نمایشگاه و ابزارهای تعاملی در باب موضوعات گوناگون نسبت به آموزش عمومی و افزایش توجه و حساسیت آنها نسبت به موضوعات علمی را جلب نمایند [34]. موزهها به عنوان نهادهای فرهنگی که بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی هر جامعه را تشکیل
میدهند برای بقا و ایفاء وظیفه تدامبخشی به فرهنگ جامعه باید خود را با تغییرات و دگرگونیهای اجتماعی و محیطی که در آن به فعالیت میپردازند هماهنگ کنند و پاسخگوی نیازهای جامعه به فراخور ماهیت و هویت خود باشند. فریدمن اعتقاد دارد موفقیت برنامه فضایی روسیه با پرتاب اولین ماهواره، اسپوتنیک، باعث بروز یک اجبار ملی در ارتقای آموزش عمومی، بخصوص در ایالات متحده شد. علاوه براین، تاثیر نظریات یادگیری ژان پیاژه که بر نقش تجربیات ملموس تاکید داشت منجر به توسعه برنامههای درسی عملی و تعاملی محور شد [34]. برهمین اساس نسل سوم موزهای علوم و فناوری مبتنی بر آموزش عمومی و تعامل محور بوجود آمدند. در دهههای بعدی تاکید بر تجاریسازی و ترویج علم، اطلاع و بهرهمندی عموم مردم از نتایج تحقیقات علمی اهمیت این نسل از موزه ها بیش از پیش نمایان کرد.
این سابقه تاریخی به خوبی گویا نقش و اهمیت موزههای علوم و فناوری در ایفای وظیفه خود در عمومیسازی علم و گسترش علم و فناوری در جوامع توسعه یافته میباشد و بر اساس همین نقش شاهد اهمیت، رشد و گسترش نفوذ اینگونه موسسات در این جوامع و ساختارهای علمی و فرهنگی آنها می باشیم.اینک که مسئله توسعه علمی و پایدار به معنای واقعی کلمه که فراتر از نگارش و چاپ مقالات در ژورنالهای علمی میباشد و اقتصاد دانشبنیان مبتنی بر علم به یکی از دغدغههای اصلی سیاستگذران و حکمرانان کشور ما تبدیل شده است قطعاً بهرهگیری از این تجربیات میتواند بسیار راهگشا باشد.در واقع مروری بر کارکردهای دانشگاه، موزه و مدلهای ترویج علم بخوبی گویای تغییرات در هر سه آنها همگام با تحولات اجتماع و هماهنگ شدن آنها در جهت پاسخگویی به وظایف اجتماعی و ایفای نقش در توسعه می باشد. چیزی که در کشور ما اگرچه به بعد اول دانشگاه توجه کافی شده است و گسترش دانشگاه ها و چاپ میزان بالا مقالات علمی نشان از آن دارد اما به تعامل با جامعه که از الزمات رسیدن به توسعه و دانشگاه نسل چهارم است توجهای نشده است و وضعیت ترویج علم و موسسات مربوط به آن از جمله موزههای علوم و فناوری به خوبی گویا آن
میباشد.
مروری بر پژوهشهای مرتبط با توسعه و ترویج علم در ایران نشاندهنده این موضوع است که معضل اصلی جهت ترویج علم و درگیر کردن عموم مردم با علم را میتوان عدم تمایل و رغبت جامعه دانشگاهی به ارتباط با عموم مردم و به مشارکت طلبیدن آنها و به تَبع آن فقدان مهارت در برقراری ارتباط و به زبان عامه صحبت کردن است [35]. از طرف دیگر همانطور که اشاره شد توسعه علمی در ایران یک مقولۀ پیچیدۀ فرهنگی- اجتماعی است. مسئله اصلی این مهم تنها در فقدان برنامه مدون توسعه علمی و نبود چارچوب در برنامههای دولت نیست بلکه ماهیت مسئله پیچیدهتر از کمبود چند قانون بوده و به جنبههاى فرهنگى، اجتماعى و تاريخىاي چون عدم حاكميت روحيه و فرهنگ علمى در سطح جامعه نيز مربوط مىشود [31].
این مشکلات به خوبی نشاندهنده اهمیت وجود یک حلقه واسط در ارتباط بین جامعه دانشگاهی به عنوان متخصصان و تولید کنندگان علم و عامه مردم به عنوان بخش های مختلف اجتماع است که دانش تولید شده در دانشگاهها را به زبان ساده و عامه فهم در قالبهای متفاوت و مطابق با ذایقه فرهنگی مردم انتشار دهد و با شیوههای گوناگون زمینه ارتباط نزدیک، گفتگو و مشارکت در علم شهروندان و دانشمندان و متخصصان را فراهم کند. تا این مشارکت زمینهساز همافزایی و گسترش فرهنگ علمی در بین قشرهای مختلف جامعه گردد و زمینه رسیدن به جامعه علمی و اهداف توسعه پایدار محقق گردد. موزههای علوم و فناوری میتوانند به عنوان پل ارتباطی و حلقه واسط در جهت رسیدن به این مهم باشند. نوع و ماهیت فعالیت موزههای علوم و فناوری، آموزش همراه با سرگرمی و تفریح میباشد کهبهترین قالب و مدل در جهت درگیر کردن و به مشارکت طلبیدن عموم مردم در علم میباشد. قطعاً اینگونه موسساتقادر هستند با پتانسیل و برنامههای متنوعی که میتوانند طرحریزی و اجرا کنند دانش تولید شده در دانشگاهها را به عموم افراد جامعه منتقل کنند و این انتقال به زبان ساده و قالب، شکل و برنامههای گوناگونی رخ میدهند که مطابق با ذایقه افراد مختلف جامعه باشد و بتواند آنها را درگیر در علم و فرآیندهای آن به شیوه جذاب و مورد علاقه آنها کند. که البته بازخوانی تاریخ و تجربه ایرانی در زمینه ای ایجاد این پل ارتباطی به خوبی نشاندهنده عدم توجه و درک اهمیت این حقلههای واسط در ایران بوده است. بطوری که امروز با وجود صدها مرکز دانشگاهی (بیش از 2000 مرکز به نقل از برخی منابع) که به عبارتی به امر تولید علم مشغول هستند هنوز تعداد موزهها و مراکز علم و فناوری به عنوان حقلههای واسط در ایران بسیار محدود است و رگههای حیات و فعالیت آنها به چشم نمیآید.
سابقه موزه ملی علوم و فناوری ایران که اصلیترین و شاهرگ اینگونه مراکز میباشد هنوز به دو دهه نرسیده است و فاقد هویت مستقل مکانی میباشد. با وجود کمبود امکانات و نارساییها، موزه علوم وفناوری ایران در طول حیات اندک خودتوانسته است با طرحریزی فعالیتها، رویدادها و برنامههای گوناگون بخش بزرگی از ایدهپردازی جهت ایجاد تجربهای ایرانی جهت پیوند نظام دانشگاهی و فضای اجتماعی را به دوش بکشد.
نمونههایی از فعالیتهای که موزه علوم و فناوری در این مدت محدود جهت برقراری پیوند بین نظام دانشگاهی و متخصصان آن با عموم مردم طرحریزی نموده است
میتوان به موارد زیر اشاره نمود.
1) راهاندازی گالری: طراحی و اجرای نمایشگاه علمی موضوعی جهت سادهسازی علوم مختلف و انتقال آن به عموم مردم.
2) جشنواره علم برای همه: برپایی جشنواره سالانه جهت ایجاد فضای گفتگو بین مختصصان و عامه مردم و استفاده از قالبهای مختلف بازی، تئاتر، داستاننویسی علمی، هنر، جنگ، ساخت آثار تعاملی و... مطابق با ذایقههای مختلف مردم جهت ترویج علم.
3) رویدادهای علمی: طرح ریزی و اجرای رویدادهای علمی با موضوعات علمی ویژه جهت مشارکت و درگیری خانوادهها و کودکان با علم.
4) نمایشگاه سیار: برگزاری نمایشگاههای سیار در سطح شهر تهران و کشور جهت دسترسی و ایجاد آشنایی عموم مردم جهت مشارکت در برنامه علمی و فعالیتهای موزه ملی علوم و فناوری.
5) «سار»: مخفف سخنگاه اندیشههای راهبردی که افرادی که صاحب ایده یا تجربهای در زمینه ترویج علم و فناوری میباشند در این گردهمایی فصلی به ارایه اندیشه و تجربیات خود خواهند پرداخت.
6) تولید اسباببازی و محصولات علمی: تولید اسباببازی و سایر محصولات علمی جهت درگیری و مشارکت عموم مردم با علم بخصوص کودکان و خانوادههای آنها.
7) انتشارات: چاپ کتب و انتشارمحصولات فرهنگی در جهت شهروندی علمی از طریق ارتقای سواد علمی و فناورانه .
این تنوع فعالیتها به خوبی گویا ظرفیت و توان موزه علوم و فناوری جهت استفاده زبان، قالبها و شکلهای گوناگون مطابق با ذایقههای مختلف مردم جهت برقراری پیوند بین نظام دانشگاهی و عموم مردم است.
همانطور که اشاره شد لازمه رسیدن به توسعه علمی و پایدار که فراتر از تعداد مقالات تولیدی و چاپ شده در ژورنالهای علمی میباشد گسترش سواد، تفکر و شهروندی علمی در بین اقشار مختلف مردم است. مردمی که علم و بهرهگیری از آن دغدغه آنهاست و سبک زندگی آنها مبتنی بر علم است و ابزار اصلی تصمیمگیری آنها در زندگی روزمره، علم است. قطعا رسیدن به این مهم نیازمند وجود پلهای ارتباطی جهت تسهیل ارتباط بین نظام دانشگاهی به عنوان تولیدکنندگان علم و فضاهای اجتماعی به عنوان تشکیلدهندگان جامعه و موتور محرک آن میباشد که یکی ازاصلیترین این حلقههای واسط موزه های و مراکز علم و فناوری هستند که علم را به زبان و قالبی عامهفهم تبدیل کنند. بیشک حمایت و توجه بیش از بیش دولت و جامعه به این گونه مراکز که
منابع
1. دومین همایش تعامل نظام دانشگاهی و فضای اجتماعی .(1399). مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور. تهران ایران قابل بازیابی در:
https://conference.nrisp.ac.ir/iass/fa/
2. پایا، علی. (1398). نظام دانشگاهی، چالش های بومی و جهانی، و تعامل با فضای اجتماعی. رهیافت, 29(76),
.1-22 doi: 10.22034/rahyaft.2020.13795
3. محمودپور، بختیار .(1395). طراحی مدل پیشران های تجاری سازی تحقیقات علوم انسانی. مجله آموزش عالی ایران. زمستان 1395 – شماره 32 صص 51تا77.
4. Nagy J and Robb A(2007); Can universities be good corporate citizens?, Critical Perspectives on Accounting, in press.
5. مهدی، رضا و شفیعی، مسعود .(1398). نقشآفرینی و ظرفیتسازی دانشگاههای نسل چهارم برای توسعه محلی و منطقهای، نشریه صنعت و دانشگاه، 35 (10)،صص 1-22.
6. Etzkowitz, H (2003); Research groups as ‘quasi-firms’: the invention of the entrepreneurial university, Research Policy, Vol.32,pp: 109–21.
7. Baldini, N., Grimaldi, R. and Sobrero, M (2006); Institutional changes and the
تسهیلگر و پیونددهنده این ارتباط هستند میتواند به رشد علم و فناوری و به تَبع آن توسعه علمی و پایدارشتاب بیشتری ببخشد و رشد علمی را از حالت شعاری خارج نموده و در معنای واقعی کلمه لایههای مختلف جامعه اثرات و فواید آن را ببیند.
این حمایتها باید هم از جانب سیاستگذران بصورت مستقیم و از منظر حمایتهای مادی و قانونی و هم غیر مستقیم جهت ترغیب متخصصان به مشارکت و ایجاد ارتباط با عموم مردم باشد تا جامعه متخصصان همچنان که تولید علم را وظیفه خود میداند ترویج آن را و به زبان عامه درآورند و نیز آن را هم وظیفه خود بدانند و با نهادها واسط در این زمینه همکاری بنمایند. همچنین الزام به تاسیس موزههای دانشگاهی و اهمیت دادن به رخدادهای ترویج علم همچون روزهای درهای باز دانشگاهها میتواند از عوامل تاثیرگذار در گسترش علم در بین عموم مردم و بهرهگیری از فواید آن باشد.
commercialization of academic knowledge: A study of Italian universities, patenting activities between 1965 and 2002, Research Policy, Vol.35, pp: 518- 32.
8.Mok, K (2005); Fostering entrepreneurship: Changing role of government and higher education governance in Hong Kong, Research Policy, Vol.34 : 537-54.
9.Etzkowitz, H (2003); Research groups as ‘quasi-firms’: the invention of the entrepreneurial university, Research Policy, Vol.32,pp: 109–21.
10.Weckowska, D.M. (2015). Learning in university technology transfer offices: transactions-focused and relations-focused approaches to commercialization of academic research. Technovation, 41 & 42, 62–74.
11.Etzkowitz, H. and Leydesdorff, L (2000); The dynamics of innovation: from National Systems and ‘‘Mode 2’’ to a Triple Helix of university–industry government relations, Research Policy, Vol.29,pp: 109–23.
12.Etzkowitz, H., Webster, A., Gebhardt, C., Regina, B. and Terra, C (2000); The future of the university and the university of the future: evolution of ivory tower to entrepreneurial paradigm, Research Policy, Vol.29 ,pp: 313–30.
13. وایسما، یوهان جی، اتزکوتیز، هنری. گیب، آلن. (1395) دانشگاه نسل سوم و دانشگاه کارآفرین. انتشارات دانشگاه علوم پزشکی بوشهر، 1322. ص 2.
14. دولتی، علی اکبر؛ سیادت، سید علی؛ امین بیدختی، علی اکبر؛ نیستانی، محمد رضا. (1400). تحلیل مشارکت اجتماعی دانشگاهها در جامعه؛ با تأکید بر انتظارات جامعۀ محلی. جامعه شناسی کاربردی., 32(1), 59-82
doi: 10.22108/jas.2020.121141.1858
15. برادران حقیر، مریم؛ نورشاهی، نسرین؛ روشن، احمدرضا .(1398). مفهومسازی مسئولیت اجتماعی دانشگاه در ایران، فصلنامه پژوهش و برنامهریزی درآموزش عالی، دوره بیست و پنج، شماره 3 صص 1-26.
16. Lukovics M, Zuti B. New Functions of Universities in CenturyXI Towards "Fourth Generation". Universities. Journal Transition Studies Review 2015;22:32-49.
17. محمودپور، بختیار (1393). موزههای علوم و سرمایه فرهنگی، مجله ترویج علم. دوره 5، شماره 1، بهار و تابستان 1393، صفحه 25-37.
18.ICOM.(2022).icom.museum/en /museum-definition. Available at: icom.museum/en/resources/standards-guidelines/museum-definition/
19. محمودپور، بختیار(1393). موزه های علوم و سرمایه فرهنگی، مجله ترویج علم. دوره 5، شماره 1، بهار و تابستان 1393، صفحه 25-37.
20.Hein, G.H. (2005). The role of museum in society: Education and social action. Seminar for MuseumLink.
21. محمودپور، بختیار(1393). موزههای علوم و سرمایه فرهنگی، مجله ترویج علم. دوره 5، شماره 1، بهار و تابستان 1393، صفحه 25-37.
22. برنال، جان، (1356)، علم در تاریخ، تهران: انتشارت امیر کبیر، جلد دوم.
23. زلفی گل، محمد علی (1383). از ترویج علم تا تولید ثروت از دانش. رهیافت. شماره 33.
24. محمودپور, بختیار. (1399). بازسازی معنایی تجربه بازدیدکنندگان از جشنواره علم برای همه. رهیافت, 30(78), 97-106.
doi: 10.22034/rahyaft.2020.13810
25. پایا، علی (1390). «دو شیوهی نا متعارف ترویج علم در حوزه عمومی» مجله ترویج علم، دوره 1، شماره 1، پاییز و زمستان 1390، صفحه 8-16.
26. حیدری، آزاده .(1390). راهکارهای ارتقاء وضعیت ترویج علم در ایران؛ یا بررسی دیدگاه صاحب نظران و متولیان. فصلنامه دانش شناسی (علوم کتابداری و اطلاع رسانی و فناوری اطلاعات) سال چهارم، شماره 15. صص 23- 41.
27. Raza, G (2009).Introduction Mapping Public Understanding of Science. Science Technology & Society, Vol. 14, No. 2, Pp. 211-219.
28. حیدری، آزاده؛ حسینزاده، محمد؛ حریری، نجلا؛ نوشین فرد، فاطمه .(1391). سازوکار ملی ترویج علم در ایران؛ با تمرکز بر سیاستگذاری و پیادهسازی. فصلنامه سیاست علم و فناوری. سال چهارم، شماره 3 . صص 17- 38.
29. قدیمی، اکرم. (1396). ترویج علم؛ روشها، شاخصها و نمونههای موردی، تهران، انتشارات مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور.
30. صبوری، علی اکبر (1381). بررسی کارنامه پژوهشی ایران در سال 2002 میلادی. رهیافت، 28: 87-95.
31. ذاکر صالحی، غلامرضا (1381). «راهبردهای ملی ترویج علم». روزنامه ایران؛ 2 خرداد ماه 1381.
32. اجاق، زهرا و همکاران. (1391). تبین ماهیت و ضرورت درک عامه از علم، آموزش مهندسی ایران، 14 (56)، صص 132-117.
33. پایا، علی (1387). «ترویج علم در جامعه، یک ارزیابی فلسفی» سیاست علم و فناوری، 1 (1)؛ 25-28.
34.Friedman, Alan J.(2007).The Extraordinary Growth of the Science-Technology Museum. CURATOR THE MUSEUM JOURNAL. Volume 50, Issue 1 January 2007 Pages 63–75 .
35. محمودپور، بختیار .(1400). معرفی و ارزشیابی رویداد علمی «تو معزت چه خبره؟». مجله سیاستنامه علم و فناوری، دوره 11، شماره 3 صص98-112.
[1] .commercialization
[2] .Enterprisement
[3] .Mousein
[4] .Mouse
[5] .Museum
[6] .Musee
[7] .international council of museums(ICOM)
[8] .Ashmolean- Oxford
[9] .Technical Museums
[10] .Science and Industry Museums
[11] .Science Center
[13] . Citizen Science
[14] . Alan, Friedman
[15] . Science center