ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی مددسراهای شهر تهران (مطالعه موردی: مددسرای منطقه 5 تهران)
الموضوعات :
1 - دانشجوی دکتری علوم اجتماعی، دانشگاه تهران
2 - دانشجوی دکتری علوم اجتماعی، دانشگاه مازندران
الکلمات المفتاحية: مددسرا, منطقه5 شهرداری تهران, بیخانمانی, دره فرحزاد, تحلیل ذی-نفعان و حلقه حمایتی,
ملخص المقالة :
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی اجتماعی و فرهنگی مددسرای محله نفت منطقه 5 شهرداری تهران و ارائه راهکارهای اصلاحی و جبرانی برای اجرای هرچه بهتر این پروژه است. برای نیل به هدف ذکرشده از روش توصیفی- تحلیلی با رویکرد تحلیل ذی نفعان استفاده شده است. از یکسو با در نظر گرفتن دامنۀ جغرافیایی تأثیر محیط پیرامون مددسرا بر کارکرد آن، می-توان از تأثیر منفی همجواری دره فرحزاد به عنوان کانون اصلی آسیبهای اجتماعی محله نفت با ایجاد فضاهای بیدفاع شهری، حضور افراد بیخانمان و تشدید زبالهگردی بر کارکرد و وجهه مددسرا سخن گفت و از سویی دیگر در بُعد دامنه اجتماعی ميتوان مدعي شد اگر یکی از اهداف اصلی احداث مددسراها را پیشگیری از مرگ ومیر افراد معتاد و بیخانمان در معابر عمومی و حفظ مبلمان شهری و زدودن اين افراد از چهرۀ شهر و نه بازپروري در نظر گیریم، یافتهها و دادههای تحقیق حاکی از موفقیت مددسرای منطقه 5 در ایجاد فضای خوابگاهی و رفاهی مناسب مددجویان است. اما در نهایت دو آسیب اصلی در عملکرد مددسراها قابل شناسایی است: 1- تبدیل شدن مددسرا به محل دائمی اقامت مددجویان و رسوبی-شدن آنها 2- ناتمام ماندن چرخه توانمندسازی مراجعان و در نتیجه از دست رفتن ماهیت بازپرورانه مجموعه.
فصلنامه علمي- تخصصی «ارزیابی تأثیرات اجتماعی»
ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی مددسراهای شهر تهران
(مطالعه موردی: مددسرای منطقه 5 تهران)
سمیه مومنی 1
هادی درویشی 2
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی اجتماعی و فرهنگی مددسرای محله نفت منطقه 5 شهرداری تهران و ارائه راهکارهای اصلاحی و جبرانی برای اجرای هرچه بهتر این پروژه است. برای نیل به هدف ذکرشده از روش توصیفی- تحلیلی با رویکرد تحلیل ذینفعان استفاده شده است. از یکسو با در نظر گرفتن دامنۀ جغرافیایی تأثیر محیط پیرامون مددسرا بر کارکرد آن، میتوان از تأثیر منفی همجواری دره فرحزاد به عنوان کانون اصلی آسیبهای اجتماعی محله نفت با ایجاد فضاهای بیدفاع شهری، حضور افراد بیخانمان و تشدید زبالهگردی بر کارکرد و وجهه مددسرا سخن گفت و از سویی دیگر در بُعد دامنه اجتماعی ميتوان مدعي شد اگر یکی از اهداف اصلی احداث مددسراها را پیشگیری از مرگومیر افراد معتاد و بیخانمان در معابر عمومی و حفظ مبلمان شهری و زدودن اين افراد از چهرۀ شهر و نه بازپروري در نظر گیریم، یافتهها و دادههای تحقیق حاکی از موفقیت مددسرای منطقه 5 در ایجاد فضای خوابگاهی و رفاهی مناسب مددجویان است. اما در نهایت دو آسیب اصلی در عملکرد مددسراها قابل شناسایی است: 1- تبدیل شدن مددسرا به محل دائمی اقامت مددجویان و رسوبیشدن آنها 2- ناتمام ماندن چرخه توانمندسازی مراجعان و در نتیجه از دست رفتن ماهیت بازپرورانه مجموعه.
واژههاي کلیدی: مددسرا، منطقه5 شهرداری تهران، بیخانمانی، دره فرحزاد، تحلیل ذینفعان و حلقه حمایتی.
مقدمه
راهاندازي گرمخانهها(1) در بسياري از كلانشهرهاي جهان، يكي از راهكارهاي رسيدگي به وضعيت افراد بيخانمان شهري است؛ افرادي كه به دلايل گوناگون اجتماعي و اقتصادي، محروم از حق برخورداري از سرپناه و مسكني ايمن و پايدار هستند. بدين جهت، براي كاهش آسيبهاي مترتب بر اين گروه اجتماعي، احداث و فعال نگاه داشتن گرمخانهها به اقدامي رايج (و البته كوتاهمدت) بدل شده است.
در کلانشهر تهران، راهاندازی و توسعه گرمخانهها از سال 1382 مورد توجه قرار گرفت؛ زماني كه به دليل وجود سرماي شديد و بيتوجهي نسبت به عواقب آن، هجده نفر در سطح شهر تهران جان سپردند و اين موضوع در رسانهها سر و صداي زيادي به پا كرد (امامي ميبدي، 1392: 73-76). پس از آن با دستور معاون سياسي وزارت كشور، مسئوليت رسيدگي به مسئله اسكان موقت بيخانمانها بر عهده شهرداري تهران و نظارت بر آن بر عهده فرمانداري قرار گرفت. اولين مركز تأسيسشده، مركز غربالگري اوليه در اسلامشهر بود. پس از آن، دو گرمخانه ديگر افتتاح شد. این گرمخانهها، چادرهايي از جنس ضد آب بودند که در پارکهای المهدی واقع در منطقه 9 و هرندی واقع در منطقه 12 قرار داشتند که با توجه به مخاطرات احتمالی و مشکلاتی که به وجود آمد، به تدريج چند گرمخانه ديگر نيز در سولههاي ورزشي كه تغيير كاربري داده بودند، راهاندازي شد که از آن جمله میتوان به دو مددسرای خاوران واقع در منطقه 15 و مددسرای بهمن در منطقه 16 در سال 1385 اشاره نمود. در حال حاضر ظرفیت مددسرای خاوران، 700 نفر و ظرفیت مددسرای بهمن،180 نفر است.
در سال 1390 با توجه به نیاز شهر تهران و به منظور تمرکززدایی از مددسراهای خاوران و بهمن، راهاندازی مددسراهای منطقهای در سطح مناطق بیستودوگانه شهر تهران در دستورکار سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی قرار گرفت. بدین ترتیب در سال 1391، این تعداد به 6 مددسرا، در سال 1392 به 11 مددسرا، در سال 1393 به 18 مددسرا و در سال 1394 به 21 مددسرا رسید (سایت شهرداری تهران، آبان 1395).
همانطور که بیان شد، مرکز خدمات اجتماعی شهرداری تهران از اواسط دهه 80، جمعآوری و مدیریت بیخانمانها در سطح شهر تهران را انجام میدهد. افراد جمعآوری شده به مکانهایی با عنوان گرمخانه یا مددسرا منتقل میشوند. در این مکانها، خدمات گوناگونی به افراد بیخانمان ارائه میگردد. گرمخانه محله شهرک نفت منطقه 5 (واقع در خیابان نفت، خیابان هفدهم، خیابان قدس، پلاک 9)، یکی از مراکز یادشده است که از دی ماه سال 1393 آغاز به کار نموده است. این مرکز در سه طبقه با ظرفیت 120 تخت از ساعت 7 تا 18 به افراد بیخانمان خدمات ارائه میدهد. همچنین طی مصاحبه با مسئول مددسرا به این نکته اشاره شد که این مددسرا از معدود مراکز واجد ارائه خدمات دو مرکز کاهش آسیبها3 و متادون درمانی4 در میان مددسراهای شهر تهران است. علاوه بر موارد یادشده ميتوان موارد زير را به عنوان خدمات اين مجتمع برشمرد:
- ارائه خدمات اقامت كوتاهمدت شبانه
- ارائه خدمات اوليه بهداشتي (استحمام، وسايل نظافت و شستوشو و البسه تميز)
- تأمين غذاي رايگان (شام گرم، چاي، صبحانه ساده)
- ارائه خدمات كاهش آسيب (با تمركز بر انتقال بيماريهاي عفوني و واگير)
- ارائه خدمات درماني به افراد وابسته به سوء مصرف مواد
- ارائه خدمات مددكاري، مشاورهاي و روانشناختي
- ارائه خدمات پزشكي اوليه (سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی، 1394)
با توجه به اينكه دستورالعملي براي نحوۀ راهاندازي و ادارۀ مددسرای محله نفت تهيه نشده است، ميتوان طبق اطلاعات مندرج در دستورالعمل اجرایی مددسراهای منطقهای، اهداف کلی زیر را ذکر کرد:
- پيشگيري از آسيبهاي جسمي، رواني و اجتماعي
- كمك به افراد بيخانمان و سازماندهي آنها
- برطرف كردن تشويش خاطر شهروندان
- ارائه خدمات به افرادي كه روزها توانايي اداره امور خود را دارند و شبها نيازمند سرپناه هستند.
- توسعه زيرساختهاي اجتماعي در حوزه آسيبديدگان اجتماعي در شهر تهران
- افزايش اميد به زندگي در افراد آسيبديده
- افزايش سطح بهداشت افراد آسيبديده
- افزايش امنيت اجتماعي در شب (سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی، 1394).
درباره گروه هدف، به طور مشخص افراد بيخانمان در سطح منطقه 5 تهران، به عنوان گروه هدف اصلي اين پروژه شناخته ميشود، اما به دليل آنكه افراد بيخانمان، وابستگي مكاني ثابتي ندارند، ميتوان دايره شمول را به منطقه غرب تهران وسعت داد. همچنين از آنجايي كه نحوۀ پذيرش افراد بيخانمان به صورت خودمعرف بوده يا توسط گشتهاي جمعآوري انجام ميشود، بنابراين موقعيت افراد بيخانمان ميتواند بسيار متكثر باشد. اما درباره سن و جنسيت افراد بيخانمان و همچنين تابعيت آنها، محدوديتهايي وجود دارد. تنها افراد بالاي هجده سال پذيرش ميشوند و اين مجتمع صرفاً قرار است به مردان بيخانمان خدمات ارائه دهد. درباره تابعيت افراد بيخانمان نيز طبق دستورالعملها، صرفاً افراد بيخانمان تابع ايران ميتوانند از خدمات مجتمع استفاده كنند يا حداكثر اتباع خارجي مجاز. اما از آنجايي كه احراز هويت و وضعيت تابعيت براي افراد بيخانمان كه الزاماً اوراق هويتي ندارند، دشوار است، عملاً اين شرط منتفي است.
آنچه ضرورت و اهمیت این پژوهش را برجسته مینماید این مهم است که اتاف به تجربهها و واکنشهای ذینفعان از تغییرات کوتاهمدت و بلندمدتی که در زندگیشان ایجاد میشود، بسیار حساس است. قضاوتهای مردم درباره اقدامات توسعهای نیز برای اتاف اهمیت زیادی دارد. تجربه اقدامات توسعهای نشان میدهد که گروههای مختلف، منافع متفاوتی در اینگونه اقدامات دارند و به همین لحاظ داوری آنها نیز متفاوت است (فاضلی، 1389: 65). از اینرو هر کدام از این گروهها، بهتنهایی میتوانند در اجرای پروژه اختلال ایجاد کنند و مانع پیشرفت پروژه و اتمام نابهنگام آن شوند. همچنین شناسایی آثار مثبت پروژه برای تقویت آن و شناسایی آثار منفی احتمالی برای کاهش و کنترل آن ضروری است. برنچ5 و راس6 معتقدند که در صورتی که اقدام توسعهای روی سه مقولۀ منابع اجتماع، سازمان اجتماعی متأثر از اقدام و شاخصهای کیفیت زندگی دارای تأثیرات احتمالی باشد، لازم است تا اتاف انجام پذیرد (فاضلی، 1389: 105).
در این رابطه براي ارتقای سطح عملكرد گرمخانهها و كاستن از عواقب و پيامدهاي منفي احتمالي ناشي از آنها، انجام مطالعات و تحقيقات اجتماعي، امري اجتنابناپذير است. در اينباره نميتوان صرفاً به مطالعات اسنادي و تحقيقات پيشين اكتفا كرد. از آنجايي كه شرايط محيطي متفاوت است و از سوي ديگر گروه هدف (افراد بيخانمان) داراي گوناگوني هستند، نياز است كه حداقل مطالعهاي در قالب «اتاف» انجام گيرد. با اين حال از آنجايي كه احداث چنين مراكزي توأم با تمركز و ازدحام جمعيت قابل توجهي از افراد بيخانمان و عمدتاً تحت تأثير آسيبهاي مختلف اجتماعي است، تجربه نشان داده كه احتمال وقوع آسيبهاي جديد و پيامدهاي منفي ثانويه نیز بسيار زياد است (توفیق، 1393: 5).
در همین رابطه پرداختن به افراد بیخانمان شهری هم به عنوان شهروند و هم به عنوان آسیبدیدگان اجتماعی از اهم وظایف مدیریت شهری است. بررسی این تأثیرات در واقع قدم گذاشتن به حوزه اتاف است. بنابراین به نظر میرسد که در این مقاله - که مشخصاً به اتاف یکی از مددسراهای واقع در شهر تهران در منطقه 5 میپردازد - ساماندهی بیخانمانها، همانند سایر پروژهها دارای تأثیرات مثبت و منفی خواهد بود. از اینرو لازم است تا این تأثیرات، شناسایی و برای تقویت آنها راهکارهای لازم ارائه گردد.
بنابراین با توجه به این ادبیات، تلاش میشود به این پرسشها پاسخ داده شود:
- گرمخانه منطقه 5، چه تأثیرات احتمالی اجتماعی و فرهنگی در پی داشته است؟
- توصیهها و پیشنهادها به منظور کاهش و تعدیل پیامدهای منفی احتمالی و افزایش پیامدهای مثبت برای پروژه کدامند؟
هدف اصلی این پژوهش، پیشبینی و شناخت آثار و پیامدهای اجتماعی ناشی از طرح مددسرای منطقه 5 در راستای اصلاح و مدیریت این آثار و پیامدهاست.
پیشینۀ تجربی پژوهش
با گذشت بیش از یک دهه از احداث گرمخانهها در سطح شهر تهران، آثار پژوهشی مناسب و درخور تأملی در این زمینه وجود دارد. برخی از این تحقیقات، پژوهشهای بنیادینی هستند که درصدد تئوریپردازی درباره پدیده بیخانمانی به عنوان یک آسیب اجتماعی برآمدهاند و برخی نیز پژوهشهای کاربردی هستند که در زمینه ارزیابی اجتماعی فرهنگی (اتاف) طرحها و پروژههای توسعهای احداث گرمخانهها صورت گرفتهاند. در رابطه با مهمترین مطالعات انجامگرفته در زمینه پروژه مددسراها (گرمخانهها) و درنظرداشت پیشینه طرحهای مطالعاتی در ایران، میتوان به پژوهشهای زیر اشاره کرد.
عقیل دغاقله (1389) به «ارزیابی تأثیرات اجتماعی تأسیس و بهرهبرداری گرمخانه بعثت» پرداخته است. طبق نتايج اين تحقيق، پيامدهاي احداث اين گرمخانه را ميتوان در سه دسته، شامل آسيبهايي كه در پي تأسيس چنين مركزی به محله و منطقه وارد ميشود، آسيبهايي كه بر اثر تمركز افراد بيخانمان در يك مكان شكل ميگيرد و اثرات فرهنگي - اجتماعي ناشي از تداخلات سازماني اين طرح بر محيط اطراف آن تقسيمبندي كرد. بر اساس نتايج به دست آمده از ماتريس دامنهيابي اين تحقيق، در مجموع تأثيرات اوليه طرح گرمخانهها مثبت ارزيابي شده است؛ به اين معني كه اگر اين كار صورت نگيرد، امكان پراكندگي افراد در شهر، مرگومير يا دشواري خدماترساني به آنها در زمينههاي مختلف، گسترش آسيبهايي مانند تكديگري و تأثيرپذيري افراد مستعد بيخانمان شدن وجود دارد.
محمدعلی رمضانی نیز در پژوهشی دیگر (1391) با عنوان «ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی پروژه سامانسرای لویزان و توسعه و ساماندهی آن» به ارزیابی پس از اجراي این طرح پرداخته است. سامانسراي لويزان، اقامتگاه موقت زنان است. اين پژوهش بر چند مسئلۀ عمده تأكيد دارد که مهمترين آنها، نقص حلقههاي حمايتي براي مبارزه با بيخانماني است. به علاوه پاسخگويان به اين پژوهش از كمبود نيرو، رسيدگي نامناسب به وضعيت بهداشتي كاركنان، امكانات اندك سامانسرا و برخورد تند مددكاران با مددجويان نيز به عنوان آسيبهاي ديگر سامانسرا سخن گفتهاند كه در اين گزارش بر آنها تأكيد شده است.
صدیق سروستانی و نصر اصفهانی (1389) در تحقیق خود با عنوان «اعتیاد، طرد اجتماعی و کارتنخوابی در شهر تهران» با استفاده از رویکرد «مسیر بیخانمانی7» به جستوجوي علل و ریشههاي کارتنخوابی در شهر تهران پرداختهاند. این رویکرد، شیوهاي از بازنمایی و بررسی تجربههای مختلف افراد بیخانمان است که در آن ویژگیهاي فردي، شرایط زندگی، تجربههای افراد و تمامی عوامل مؤثر بر وضعیت آنها در بررسی مسئله به حساب میآید. یافتههاي تحقیق نشان میدهد که سه عامل مهم و اساسی در بیخانمانی افراد نقش داشته است: اعتیاد و مصرف مواد مخدر، ناتوانیهاي جسمی و روانی، مهاجرت و عدم تطابق با محیط جدید.
علاوه بر اين پژوهش مرتبط ديگري كه به دست آمد، گزارش «مستندسازي تجربیات طرح ساماندهی متکدیان و افراد بیخانمان در شهرداری تهران» است كه راضيه امامي ميبدي انجام داده و در مجموعهاي با عنوان «مستندسازي تجارب مديريتي ساماندهی متکدیان و افراد بیخانمان در شهرداری تهران» زير نظر كيومرث اشتريان در سال 1392 انتشار يافته است. در اين پژوهش كه بيشتر سابقه تجارب مديريت شهري در زمينه برخورد با متكديان و افراد بيخانمان را مورد توجه قرار داده، اطلاعات مربوط به سالهاي 1378 الي 1388 در اين حوزه بررسي شده است.
«مطالعۀ جامعهشناختي كارتنخوابي: علل، تجارب جهاني و راهكارها» (1389) پژوهشی است كه اكبر عليوردينيا آن را براي دفتر مطالعات فرهنگي و اجتماعي شهر تهران انجام داده است. وی ميكوشد تا مقدمات كار ساماندهي كارتنخوابها را فراهم سازد. اين تحقيق تلاش ميكند تا با شناسايي كارتنخوابها، تحليل اجتماعي آنها، بررسي ميزان اعتياد و بيماريهاي مسري در ميان آنان و بررسي و مطالعۀ تجربههای جهاني در اين زمينه، علل اين پديده را به زبان جامعهشناختي تبيين كند و راهكارهايي براي حل اين مسئله ارائه دهد. روش این تحقیق، پیمایشی و ابزار جمعآوري اطلاعات، پرسشنامه بوده است. جامعه آماري تحقیق، کلیه کارتنخوابهاي ساکن در مراکز نگهداري با عنوان گرمخانههاست و حجم نمونه، 318 نفر بوده است.
در مرتبطترین پژوهش در این زمینه به لحاظ موضوعی و دامنه جغرافیایی اقدام مداخلهای مورد مطالعه، ابراهیم توفیق به «ارزيابي تأثيرات اجتماعي و فرهنگي پروژه توسعه و ساماندهي گرمخانه در منطقه 5 شهرداري تهران - محله انديشه» (1393) پرداخته است. این پژوهش به عنوان یک اتاف پیش از اجرا با تشریح کامل و جامع مبانی نظری درباره ساماندهی بیخانمانها و بهرهگیری از روش تحقیق با رویکرد تحلیل ذینفعان و ارائه کاربست مورد نظر با نظرداشت همین رویکرد، از جمله منابع مهم مورد استناد در پژوهش حاضر است.
در مقام تطبیق، مهمترین تجربه انباشتی مشترک این پژوهشها، انتقاد به بیتوجهی به چرخۀ حمایتی، رسوبی شدن مددجویان و لزوم بازنگری در برخی سازوکارهای مددسراهاست. جنبه نوآورانه پژوهش حاضر در مقایسه با تحقیقات نامبرده در این است که اتاف حاضر با بهرهگیری از رویکرد تحلیل ذینفعان و در نظر گرفتن و گسترش حلقه حمایتی در سه ضلع (مددجویان، نهادهای متولی کاهش آسیبها و مدیریت شهری و جامعه محلی میزبان)، این دایره را وسعت داده است.
بارت8 و همکاران در مطالعهای از وضعیت بیخانمانی به این نکته اشاره کردهاند که اکثر کسانی که در حال حاضر بیخانمان هستند، حداقل یک یا چند بار نیز قبلاً این وضعیت را تجربه کردهاند. تأکید آنان بر بازگشت به وضعیت بیخانمانی از سوی افراد است. در این ارتباط، آگرام9 در پیمایش خود در سال 2005 دریافت که 66% از افراد بیخانمان قبلاً نیز بیخانمان بودهاند. این مطالعات نشان میدهد که برنامههای کمک به بیخانمانها نتوانسته است به حل مشکلات اساسی مددجویانی که مجبورند در خیابان زندگی کنند، بپردازد (Doak, 2008: 104).
جاهیل10 با رویکردی کارکردگرایانه به تحلیل کارکردهای خانه و مخاطراتی که برای افراد هنگام بیبهره بودن از آن برایشان پیش میآید، توجه نموده است. وی بیان میدارد که با درک این موضوع که خانه چه چیزهایی به یک فرد ارائه میدهد، ما میتوانیم درک بهتری از دلیل اهمیت جلوگیری از بیخانمانی بیش از درمان آن، زمانی که اتفاق میافتد داشته باشیم (ر.ک: سیدپورآذر، 1394).
مطالعات باسوك11 با عنوان روابط اجتماعی و تأثیر آن بر بیخانمانی (1987) نشان میدهد که فقدان روابط اجتماعی یا ناکافی بودن آن با بیخانمانی بهویژه در میان زنان، رابطه معناداري دارد. وجود شبکۀ حمایت اجتماعی مناسب، متغیري کلیدي در پیشگیري از بیخانمانی و بسیاري از نتایج منفی دیگر است. حمایت اجتماعی میتواند در سطح خانواده بیواسطه، خانواده گسترده یا اجتماع وجود داشته باشد. وجود یک شبکه از دوستان، خانواده و یا هر دو که بتواند فرد در زمان نیاز بر آنها تکیه کند، میتواند فرآیند بیخانمانی را در ابتداي آن، قبل از اینکه فرد واقعاً بیخانمان شود، متوقف کند. در این زمان راهنمایی شخصی که میخواهد از بیخانمانی رهایی یابد، راحتتر از کسی است که زمان بیشتري از بیخانمانیاش سپري شده است (ر.ک: علیوردينیا، 1389).
در میان فعالیتهای بینالمللی، شورای فدرال آمریکا، فعالیتهای ویژهای در راستای کنترل توسعۀ بیخانمانی طراحی نموده است. این طرح که به استراتژی «درهای باز» معروف است، در اواسط سال 2010 منتشر شد و به عنوان فرآیندی مؤثر در کنترل بیخانمانی شناخته شد که در طول دهه گذشته، پیشرفتهای چشمگیری در کاهش بیخانمانی در میان اجتماعات و جمعیتهای خاص داشته است.
استراتژی فدرال بر چهار هدف تمرکز دارد:
1. پایان دادن به بیخانمانی مزمن در طول پنج سال
2. جلوگیری و پایان بیخانمانی در میان جانبازان و معلولین در طول پنج سال
3. جلوگیری و پایان بیخانمانی برای خانوادهها، جوانان و کودکان در مدت ده سال
4. مجموعه روشهایی برای پایان دادن به تمام انواع بیخانمانی (هومبز12 به نقل از سیدپور آذر، 1394: 11).
یافتهها و نتایج پژوهشهاي صورتگرفته در داخل و خارج از کشور به خوبی و به روشنی بیانگر این موضوع است که بیخانمانی را نمیتوان با یک عامل تبیین کرد. به عبارتی بیخانمانی یک پدیده تکعلیتی نیست. از نگاه جامعهشناختی، بیخانمانی یک پدیده و واقعیت اجتماعی است. به همین منظور براي بررسی هر واقعیت اجتماعی باید آن را با واقعیتهاي اجتماعی دیگر تبیین کرد. از اینرو نگرش جامعهشناسان در ریشهیابی و علتیابی بیخانمانی، یک نگرش چندبُعدي است.
رویکرد نظري
در حوزۀ بیخانمانی، رویکردهای مختلفی مطرح میشود. دو رویکرد تضاد و طرد اجتماعی را در رابطه با موضوع پژوهش میتوان مورد توجه قرار داد.
رویکرد تضاد، جامعه را به صورت مجموعهاي از گروههاي متمایز میداند که در تضاد و تعارض دائمی هستند. در این رویکرد، بیخانمانی و بهویژه کارتنخوابی، رفتاري فردي محسوب نمیشود، بلکه مشکلی ساختاري در جامعه است. از این دیدگاه، فقر و وضعیت اقتصادي، علت اصلی بیخانمانی است. آنها همچنین بر رابطه بین کمبود واحدهاي مسکونی مناسب براي افراد کمدرآمد و بیکاري نیز تأکید میکنند. نظریهپردازان تضاد بر عواملی چون سوء مصرف مواد، مصرف الکل، بیماريهاي روانی و بیسازمانی خانواده براي تبیین علل بیخانمانی، کمتر متمرکز میشوند؛ زیرا معتقدند که این عوامل فردي نیست که موجب بیخانمانی افراد میشود، بلکه عوامل ثانویه در این امر دخیل است. بنابراین عوامل ساختاري و اجتماعی، تأثیر عمدهاي بر وضعیت نابسامان زندگی بیخانمانها و کارتنخوابها دارد و یا اینکه موجب تداوم بیخانمانی میشود.
رویکرد طرد اجتماعی13 هم در واقع نوعی رانده شدن است و معمولاً در برابر مشارکت قرار میگیرد. بر اساس این دیدگاه، طرد اجتماعی و فقدان قابلیتهاي اجتماعی با یکدیگر رابطه تنگاتنگی دارند. از اینرو هرچه فرد از کمبود یا فقدان قابلیتهاي اجتماعی مانند سطح سواد، سلامتی و مهارت شغلی برخوردار باشد، به همان میزان از منابع مادي، روابط اجتماعی و فعالیتهاي مدنی به دور بوده، در نتیجه دچار طرد اجتماعی خواهد شد. میتوانیم بگوییم بیخانمانی تحت تأثیر فقدان و یا کمبود قابلیتهاي اجتماعی به وقوع میپیوندد یا به بیانی دیگر، افراد هنگامی بیخانمان میگردند که در اثر کمبود قابلیتهاي اجتماعی، دچار طرد اجتماعی گردیدهاند و از اینرو بیخانمان و کارتنخواب میشوند (کلانتری و دیگران، 1392: 13-15).
روششناسی پژوهش
در اين پژوهش به عنوان یک تحقیق ارزيابي تأثيرات اجتماعي فرهنگی، از روش «تحليل ذينفعان14» (ر.ک: توفیق، 1393) استفاده شده است.
مفهوم «ذينفعان» طي دو دهه گذشته، جايگاه ويژهاي در نظريههاي مديريت دولتي و غير انتفاعي كسب كرده است. اين مفهوم به افراد، گروهها و سازمانهايي اشاره دارد كه بايد توسط رهبران و مديران مورد توجه ويژه قرار گيرند. به طور كلي تعاريف زير دربارة ذينفعان ارائه شده است:
- تمام گروههايي كه ميتوانند استراتژيهاي سازماني را تحت تأثير قرار دهند و يا تحت تأثير آن قرار گيرند (Nutt & Backoff, 1992: 439).
- افراد يا گروههاي كوچك داراي قدرت براي پاسخگويي، مذاكره و تغيير آينده استراتژيك سازمان (Eden & Ackerman, 2011: 117).
- آن دسته از افراد يا گروههایی كه جهت تحقق اهداف خود به سازمان وابسته هستند و متقابلاً سازمان نيز به آنها وابسته است (Johnson & Scholes, 2002: 206).
- ذينفع به بازيگراني اطلاق ميشود (فرد يا سازمان) كه داراي منافع مشخص از سياست در حال تدوين هستند.
به باور برخي پژوهشگران، مسئلۀ مهم در شناسايي ذينفعان، قدرت آنها در تحت تأثير قرار دادن آيندۀ اقدام به طور مستقيم است که در غير اين صورت و بدون وجود قدرت، آنها ديگر ذينفع سازمان به حساب نخواهند آمد (Bryson, 2004: 4). به طور كلي بايد گفت که ذينفع، شخص، گروه و يا نهادي است كه در اجراي طرح مورد نظر داراي منافع است. اين تعريف شامل ذينفعان حاضر، واسطهها، برندگان و بازندگان و آنهايي ميشود كه در فرايند تصميمگيري قرار گرفتهاند يا از آن كنار گذارده شدهاند. با اين تعريف كلي، ذينفعان را ميتوان به گروههاي زير تقسيم نمود:
1. ذينفعان كليدي: آنهايي هستند كه ميتوانند اثر مهمي بر اجراي طرح داشته باشند يا در تحقق اهداف آن، مهمترين نقش را ايفا كنند.
2. ذينفعان اوليه: آنهايي هستند كه تحت تأثير اجراي طرح قرار ميگيرند، خواه از آن منتفع شوند يا منفعتي را از دست بدهند.
3. ذينفعان ثانويه: آنهايي كه داراي نقش واسطهاي هستند و ميتوانند بر اجراي طرح، اثر مهمي داشته باشند.
بر اساس يك تعريف ديگر، تحليل ذينفعان عبارت است از «فرايند نظاممند جمعآوري اطلاعات كمي به منظور شناسايي منافع افرادي كه بايد در جريان ايجاد، توسعه و يا اجراي يك سياست مدنظر قرار گيرد» (Schmeer, 2001: 4).
مديران و سياستگذاران ميتوانند از تحليل ذينفعان به عنوان ابزاري براي شناسايي بازيگران اصلي و ارزيابي دانش، منافع، جهتگيري و اتحاد آنها و هر مسئله مهم ديگر مرتبط با سياست استفاده كنند. اين تحليل، امكان تعامل مؤثرتر با ذينفعان را براي سياستگذاران و مديران فراهم ميسازد و موجب افزايش حمايت آنها از سياست يا برنامه مورد نظر ميشود (همان). به طور خلاصه، اهداف تحليل ذينفعان را ميتوان چنين برشمرد: تشخيص هويت هر يك از ذينفعان و هدفهايشان و مشخص نمودن اهميت آنها براي آينده سازمان؛ تشريح چگونگي تأثيرگذاري ذينفعان و تعيين روابط چندگانه و لازم و ملزوم بين آنها؛ توسعۀ استراتژيهاي مديريت ذينفعان و تشخيص زمان و روش مناسب براي تغيير يا ارتقاي اهميت نقش هر يك از ذينفعان. اين موضوع خود مستلزم تعريف دقيق قدرت و چگونگي تأثيرگذاري آنها بر مسير حركت سازمان است (ر.ک: Eden & Ackerman, 2011).
اولين گام در اجراي تحليل ذينفعان، مشخص نمودن هدف از اجراي تحليل، شناسايي استفادهكنندگان بالقوه از اطلاعات حاصل و به كارگيري طرحي جهت استفاده از اطلاعات حاصله است. اطلاعات حاصل از تحليل ذينفعان ميتواند در حوزههاي مختلفي مورد استفاده واقع شود: تأمين ورودي ساير تحليلها، ايجاد آگاهي از پيشرفت برنامههاي اجرايي به منظور افزايش حمايت از سياستهاي اصلاحي، هدايت مشاركتها، ارزيابي نهادي و يا در فرايندهاي ايجاد اجماع. سياستگذاران و مديران برای جلب حمايت ذينفعان بايد اطلاعات حاصل از تحليل را در برنامههاي خود استفاده كنند (ر.ک: Schmeer, 2001). در نهايت ميتوان گفت كه تحليل ذينفعان معطوف به اهداف زير است:
- شناسايي و تعريف خصوصيات ذينفعان كليدي
- ارزيابي شيوهاي كه ذينفعان ممكن است از طريق آن بر نتايج طرح اثر بگذارند يا از نتايج آن متأثر شوند.
- درك روابط ميان ذينفعان، شامل ارزيابي تضادهاي بالقوه يا بالفعل منافع و انتظارات ميان ذينفعان
- ارزيابي ظرفيت ذينفعان مختلف كه مشاركت ميكنند.
فرایند گردآوري دادهها
پروژه ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی به دنبال یافتن راهبردی مناسب با کمترین آثار منفی است و از طرف دیگر با استفاده از اصول و مراحل ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی استاندارد به شناسایی، برآورد و مدیریت پیامدهای اجتماعی میپردازد. به همین دلیل از فنون تعیین راهبرد و نیز مطالعات ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی استفاده شده است. در مجموع در اين تحقيق، از چند شيوۀ عمده براي گردآوري و تجزيه و تحليل اطلاعات استفاده شده است. از جمله کوشیده شده است تا از طریق ارزيابي مجموعه اطلاعات آماري و اسنادي متعددي كه درباره عملكرد مديريت شهري در حوزۀ ساماندهي افراد بيخانمان شهري موجود است، يافتههاي معتبري در اختيار قرار گیرد. همچنین با توجه به اهمیت محیط اجتماعی و جغرافیایی استقرار مددسرا، دادهها از طریق گردآوري اسناد بالادست، طرح تفصيلي منطقه 5 شهرداری تهران، سند توسعه منطقه 5 شهرداری تهران و محله شهرک نفت (گردآوري دادهها و آمارهای موجود درباره پروژه و محل اجراي پروژه)، اطلاعات فني مربوط به پروژه، اطلاعات و آمارهاي مربوط به محيط اجتماعي، نيمرخ محله شهرک نفت، نتايج تحقيقات پيشين دربارۀ محيط اجتماعي (اتاف، نظرسنجي، همانديشي محلي و...) و مصاحبه با ذینفعان به دست آمده است.
در این پژوهش با هفده نفر از ذینفعان شامل معاون خدمات اجتماعی سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی، مدیر مددسرا، روانشناس مددسرا، مدیر محله نفت، دبیر شورایاری محله، عضو شورایاری محله، افسر کلانتری 140 باغ فیض، امام جماعت مسجد امام حسین(ع)، عضو هیئتامنای مسجد، سه نفر از بنگاهداران و پنج تن از مددجویان مصاحبه به عمل آمد.
یافتههای پژوهش
«کاهش مرگومیر افراد بیخانمان» و «ایجاد مراکز DIC (مرکز کاهش آسیبها) و MMT (متادون درمانی) برای معتادان و به تبع آن، تمایل معتادان به ترک مواد مخدر» را میتوان از مهمترین تأثیرات مثبت احداث مددسرای منطقه 5 شهرداری تهران نام برد. «شکلگیری بازار احتمالی برای پخش و فروش مواد مخدر»، «افزایش احتمالی فضای جرمخیز و به تبع آن، افزایش ناامنی (شکلگیری و تقویت شبکههای جرم)»، «مخالفت ساکنان محلی با مددسرا» و «افت نسبی قیمت زمین و مسکن در اطراف مددسرا» نیز از مهمترین تأثیرات منفی اقدام مداخلهای مدنظر است. تأثیرات یادشده در نمودار زیر آمده است.
یافتههای پژوهش حاضر، دو سطح تحلیل را مدنظر قرار داده است. از یک منظر با قائل شدن به دامنه جغرافیایی به ارزیابی تأثیر محیط پیرامون مددسرا بر کارکرد آن پرداخته که این ارزیابی، حکایت از تأثیر منفی همجواری دره فرحزاد به عنوان کانون اصلی آسیبهای اجتماعی محله نفت با ایجاد فضاهای بیدفاع شهری، حضور افراد بیخانمان و کارتنخواب و تشدید زبالهگردی بر کارکرد و وجهه مددسرا دارد.
از سوی دیگر در بُعد دامنه اجتماعی در رابطه با کارکرد مددسراها ميتوان مدعي چند یافته شد. اول اینکه اگر یکی از اهداف احداث مددسراها را پیشگیری از مرگومیر افراد متکدی و بیخانمان در معابر عمومی و حفظ مبلمان شهری و زدودن اين افراد از چهره شهر و نه بازپروري قلمداد نماییم، یافتهها و دادههای تحقیق حاکی از موفقیت مددسرای منطقه 5 در ایجاد فضای خوابگاهی و رفاهی مناسب مددجویان است. در نگاهی کلیتر، تداوم رسوبی شدن مددجویان و تداوم اعتیاد، عدم بازگشت افراد بیخانمان به زندگی عادی به علت نبود یک چرخه حمایتی، از مهمترین نقاط ضعف مددسراهای تهران از جمله مددسرای منطقه 5 به شمار میآید. از اینرو مهمترین مشکل، نقص حلقههای حمایتی برای مبارزه با بیخانمانی است. در نهایت میتوان گفت که مددسراها تنها توانستهاند به یکی از اهداف خود یعنی پیشگیری از مرگومیر افراد متکدی و بیخانمان در معابر عمومی به طور کامل دست یابند. از اینرو در نهایت دو آسیب اصلی در عملکرد مددسراها قابل شناسایی است: ناتمام ماندن چرخه توانمندسازی مراجعان و در نتیجه از دست رفتن ماهیت بازپرورانه مجموعه و تبدیل شدن آن به محل اقامت مددجویان.
در زمینه دامنه جغرافیایی و اجتماعی میتوان به یافتههای زیر اشاره نمود:
دره فرحزاد به عنوان کانون اصلی آسیبهای اجتماعی محله نفت
رشد شتابان شهر تهران و به تبع پیوستگی و اتصال بافت شهری محله نفت به دره فرحزاد به عنوان یکی از مراکز سکونتی حاشیهای و یک بافت فرسوده شهری، موجد پیامدهایی برای این محله بوده است. در حقیقت محله نفت به علت همجواری با دره فرحزاد و سکونت اقشار خاص از جامعه در این بافت سکونتی، با پدیده تجمع مهاجران ایرانی و اتباع خارجی روبهرو بوده و از آنجا که سکونتگاههای حاشیهای و ارگانیک همواره با آسیبهای اجتماعی از جمله فقر، فساد و اعتیاد دست به گریبان هستند، به تبع محله نفت نیز درگیر برخی مشکلات امنیت فردی و محلی و پیامدهای ناشی از این همجواری محلی شده است (ر.ک: مقدم، 1390) که مهمترین آنها عبارتند از: «فضاهای بیدفاع شهری»، «حضور افراد بیخانمان و کارتنخواب» و «زبالهگردی». در ادامه، هر یک از موارد گفتهشده توضیح داده شده است.
فضاهای بیدفاع شهری
در تعریف فضاهای بیدفاع شهری میتوان گفت: فضاهایی که به کسی تعلق ندارد و یا در صورت داشتن مالک، از آنها نگهداری نمیشود و یا نظارت و کنترل لازم بر این فضاها صورت نمیگیرد، به نحوی که این فضاها در تمامی ساعات شبانهروز و یا بخشی از ساعات رها شده و به ندرت مورد استفاده قرار میگیرند. در تعریفی دیگر، فضاهای بیدفاع شهری دارای ویژگیهای فیزیکی مانند کمبود نور و روشنایی، ساختمانهای مخروبه و نیمهکاره است و از ویژگیهای اجتماعی آن میتوان به عدم حضور یا استفاده مستمر، خلوتی، عدم حضور مأمور یا مسئول نظارت، نداشتن تابلوهای شناسایی هویت و نداشتن علائم اشاره نمود.
فضاهای بیدفاع شهری در زمانهای متفاوت دارای کارکردهای متفاوت از جمله گردهمآیی دستفروشان تا محل سکونت بیخانمانها و گاه کژکارکردهای نامطلوب از جمله ریختن زباله تا محل استفاده مواد مخدر هستند. در همین ارتباط میتوان به وجود فضاهای بیدفاع شهری متعدد در سطح محله شهرک نفت و همجواری محله با رود دره فرحزاد به عنوان مهمترین فضای بیدفاع شهری و اسکان طبقه خاصی از اقشار جامعه در این دره اشاره نمود که مأمنی مناسب برای معتادان، سارقان محلی و فضاهایی برای وقوع کژکارکردهای اجتماعی ایجاد کرده است.
به دلیل ارائه خدمات در مددسرا و مراجعه بیخانمانها - که اکثریت آنها را معتادان تشکیل میدهد - به آن، مکانهای بیدفاع در سطح محله افزایش یافته است. مدیر محله از رشد بیست درصدی این مکانها پس از افتتاح مددسرا سخن به میان میآورد: «درست است که ما از سالها پیش به دلیل وجود دره فرحزاد با مشکل مکانهای بیدفاع مواجه بودیم، اما بعد از ساخت مددسرا، این مکانها بیست درصد رشد کردهاند» (مصاحبه با مدیر محله نفت).
حضور افراد بیخانمان و کارتنخواب
بر اساس اطلاعات دریافتی پژوهشی از هر یک از مناطق بیستدوگانه شهر تهران در سال 1390، آسیبهاي اجتماعی در سطح مناطق به تفکیک ناحیه و محلهها اولویتبندي شده است. بر این اساس از شایعترین و مهمترین آسیبهاي اجتماعی منطقه 5 به ترتیب به حضور معتادان خیابانی و افراد بیخانمان، خرید، فروش و توزیع مواد مخدر و تکديگري اشاره شده است (کلانتری و دیگران، 1392: 40). این مسئله همچنین در آن سوی دره فرحزاد در منطقه 2 نیز شایع و مشهود است، به طوری که بر اساس گزارش گروه اجتماعي دفتر تسهيلگري نوسازي محله فرحزاد منطقه 2، انواع آسيبهاي اجتماعی در محل شناسايي شده است كه بيشترين فراواني را خريد و فروش كالاي قاچاق، خشونت عليه زنان، حضور افراد بیخانمان و مصرف مواد مخدر تشكيل داده است (واحدی، 1390: 10).
در همین زمینه، دبیر شورایاری محله نفت معتقد است: «اینکه شما میفرمایید اهالی محل هیچ شکایتی از وجود گرمخانه از سامانه 137 و 1888 نداشتهاند، به دلیل رضایت مردم نیست، بلکه به دلیل ناآگاهی مردم از این سامانههاست. به همین دلیل به نظر من تماس با این سامانهها، شاخص مناسبی برای ارزیابی نظرات مردم محله نیست، بلکه چون مردم، نیروی انتظامی را مسئول برخورد با معتادان و کارتنخوابها میدانند، شما باید شکایت مردم محله را از نیروی انتظامی و کلانتری باغ فیض پیگیری کنید. اعتراض مردم محله به ما به عنوان دبیر شورایاری محله، همین مسئله معتادان است که آقا شما چرا کاری نمیکنید؟ حتی چندینبار استشهادیه نوشتند، اما تا حالا اتفاقی در این زمینه نیفتاده است. ما مردم محله در بحث امنیت محله از گرمخانه متضرر شدیم، چون خدمات به معتادان، بیشتر از خدمات امنیتی به محله است».
زبالهگردی
افرادی با ابزاری مانند کیسه و گونی در دست، به جستوجو و جداسازی زبالهها در سطح محله نفت مشغولند که از دید ساکنان محله، بسیار آزاردهنده است. آنان تنها به جستوجو بسنده نمیکنند، بلکه با پاره کردن کیسه زبالههای موجود و به هم ریختن محتویات آنها، به دنبال موادی چون فلزات، شیشه، کاغذ و... هستند تا بتوانند آنها را در مکانهایی مانند داخل دره فرحزاد به فروش برسانند. میتوان وجود زباله در سطح محله در تمام ساعات روز را به مثابه سرمایة عظیم (طلای کثیف) و قابل دسترس برای زبالهگردها و معتادان دانست. همانطور که اشاره شد، همجواری با رود دره فرحزاد و اسکان طبقه خاصی از اقشار جامعه در این دره، باعث تشدید حضور زبالهگردها و معتادان در سطح محله شهرک نفت شده است. به طوری که دبیر شورایاری محله معتقد است که از زمان افتتاح مددسرای محله، زبالهگردی به میزان سی درصد افزایش یافته است: «آقا شما خودتان دو ساعت در خیابانهای اطراف گرمخانه قدم بزنید و ببینید که معتادان چه بر سر سطلهای زباله و محله میآورند. کیسههای زباله را پاره میکنند و زبالههای تر را در کنار سطل زباله میریزند و منظر محله را خراب میکنند. به جرأت میتوان بگویم که در سالهای اخیر، زبالهگردی در محله نفت، سی درصد بیشتر شده است» (مصاحبه با دبیر شورایاری محله نفت).
در اين قسمت، دامنة تأثيرات اجتماعي احداث مددسرا در سه عنوان «کاهش مرگومیر افراد بیخانمان»، «مسئولیت سنگین شهرداری و نداشتن تخصص کافی» و «عدم چرخه حمایتی و رسوبی شدن مددجویان» شناسايي و تحليل ميشود. در اين بخش مشخص میشود كه منافع يا مسئوليتهاي چه گروههايي به نوعي با اين پروژه گره ميخورد و چگونه هر يك از اين ذينفعان از احداث اين مجتمع اثر ميپذيرند. اين دامنهيابي مبناي تحليل پيامدها و ارائة راهكارهاست.
كاهش مرگومير افراد بيخانمان
مهمترين پيامدي كه با احداث مددسرا متوجه افراد بيخانمان خواهد شد، كاهش مرگومير مددجویان است. پراكندگي افراد بيخانمان در شهر، علاوه بر مرگومير، باعث دشواري خدماترساني به آنها در زمينههاي مختلف خواهد شد و گسترش آسيبهايي مانند تكديگري، ابتلا به بيماريهاي واگيردار و... را در پی خواهد داشت. در واقع مهمترین پیامد این اماکن، کاهش مرگومیر افرادی است که توان زندگی در محیطی امن و پایدار را ندارند. مددسراها از آغاز با همین هدف راهاندازی شدند. بزرگترین پیامد این مراکز نیز همین کاهش میزان مرگومیر بیان شده است که این مراکز در چنین کاری موفق بودهاند (منصوری و دیگران، 1394: 36). در واقع شهرداري قطعاً موفق شده است كه از ميزان مرگومير شبانه در خيابانهاي تهران بكاهد. چنين كاري، هدفي بزرگ براي شهرداري به حساب ميآيد و طبيعي است كه پيامدهاي مثبتي براي شهرداري و نحوة عملكرد آن خواهد گذاشت. معاون خدمات اجتماعی سازمان در سالهای 1388 تا 1393 در مصاحبه با نویسندگان به این نکته اشاره میکند که: «از سال 1389 تا 1393 حتی یک مورد مرگومیر به دلیل یخزدگی و سرمای بیخانمانها در تهران مشاهده نشده است» (مصاحبه با معاون خدمات اجتماعی سازمان).
یکی از مسئولان کلانتری 140 باغ فیض نیز در همین زمینه معتقد است که: «وقتی معتادان به گرمخانه میآیند، کنترلپذیری، آموزش و مدیریت آنها آسانتر میشود و در ضمن خیال ساکنان از ساعت 5 بعد از ظهر تا 7 صبح راحت است، چون میدانند که حدود صد نفر در گرمخانه هستند و جلوی خانه آنها یا کوچه و خیابان نمیخوابند. در ضمن خود کارتنخوابها هم جایی برای خواب دارند و از سرما در امان میمانند» (مصاحبه با یکی از مسئولان کلانتری 140 باغ فیض).
مسئولیت سنگین شهرداري و عدم تخصص کافی
ميتوان مدعي شد كه يكي از دلايل اصلي بروز پيامدهاي منفي یا عدم کارآمدی ساماندهی بیخانمانها، عدم تمايل و تخصص مجموعه «شهرداري» در قبول مسئوليت «ساماندهي افراد بيخانمان» است. به عبارت ديگر، ناكارآمدي و ناقص بودن ارائه خدمات و همچنين عدم هماهنگي چنين پروژهاي با محيط اجتماعي پيرامون آن، ريشه در تحميل شدن اين مسئوليت به شهرداري دارد. همانطور كه در بخش پيشين اشاره شد، مسئوليت امر جمعآوري و اسكان افراد بيخانمان به دلیل مرگومیر یازده نفر از بیخانمانها(2) به دلیل یخزدگی در زمستان 1383 در مجادله ميان نهادهاي ذيربط بر عهده شهرداري قرار گرفت. بر همین مبنا «گروهي معتقدند احداث سكونتگاهها، وظيفه بهزيستي است و سرپناههاي حمايتي به طور كلي در قالب مسئوليتهاي بهزيستي تعريف ميشود و بحث در مورد مسئوليت شهرداري، بيشتر سرپناههاي اضطراري را شامل ميشود» (دغاقله، 1389: 43).
بدین ترتیب اضافه شدن اين مراكز به وظايف نهادهاي زيرمجموعة شهرداري، خودبهخود حجم كار شهرداري را افزايش داده و در انتخاب پيمانكار، نظارت بر او و ارائة خدمات جانبي، ميزان قابل توجهي از وظايف اداري به مجموعه وظايف شهرداري اضافه شده است. اما تمامي اين فعاليتها بيش از آنكه به تقويت رابطه مردم با نهادهاي بخش عمومي بينجامد، در عمل باعث نارضايتي ميشود و شهرداري به عنوان هدف حملات مقاومتهاي محلي، بيش از هر نهاد ديگري در معرض تنش قرار خواهد گرفت (توفیق، 1393: 126).
در رابطه با مددسرای منطقه 5 هم میتوان به وجود این نکته اذعان نمود، به طوری که مسئولان محلی مانند رییس شورایاری و مدیر محله، مدیریت بیخانمانها و بهویژه معتادان را وظیفه سازمان بهزیستی میدانند.
عدم چرخه حمایتی و رسوبی شدن مددجویان
چنانکه آمد، واگذاري مسئوليت ساماندهی بیخانمانان به شهرداري در حالي صورت پذيرفت كه اين نهاد عملاً از زيرساختهاي تخصصي كافي براي چنين امري برخوردار نبود. هرچند در سالهاي اخير تلاشهايي صورت گرفته تا اين زيرساختها هم به لحاظ تأسيسات و تجهيزات فيزيكي و هم از نظر نيروي متخصص انساني تأمين شود، هنوز به آن ميزان از كارآمدي و كيفيت نرسيده است كه بتواند امر ساماندهي و بازپروري افراد بيخانمان را پيش ببرد. به اين دليل كه همچنان رويكرد اصلي كه ساير اقدامات را تحت الشعاع قرار ميدهد، تنها تلاش برای «كاهش مرگومير افراد بيخانمان» است. يا حتي به نظر میرسد که «هدف اصلی، يك نوع مبلمان شهري و زدودن اين افراد از چهره شهر است و نه بازپروري» (رمضانی، 1391: 47). در نتیجه «عملاً شهرداري فقط در جمعآوري و اسكان شبانه افراد بيخانمان فعاليت دارد و براي ساماندهي به اين معني كه شرايطي را براي بازگشت افراد بيخانمان به زندگي عادي فراهم كند، اقدامي نميكند» (علیوردینیا، 1389: 3). از اینرو مهمترین مشکل، نقص حلقههای حمایتی برای مبارزه با بیخانمانی است.
در نهایت میتوان گفت از میان اهداف سیزدهگانه تأسیس مددسراها، این مراکز تنها توانستهاند به یکی از اهداف خود (پیشگیری از مرگومیر افراد متکدی و بیخانمان در معابر عمومی) به طور کامل دست یابند. از اینرو در نهایت دو آسیب اصلی در عملکرد مددسراها قابل شناسایی است: ناتمام ماندن چرخه توانمندسازی مراجعان و در نتیجه از دست رفتن ماهیت بازپرورانه مجموعه و تبدیل شدن آن به محل اقامت مددجویان.
نتيجه تمركز يافتن چنين رويكرد و شرایطی، باقي ماندن و تشديد ريشۀ اصلي معضل بيخانماني است. به طوري كه ساير ابعاد اجتماعي مسئلة بيخانماني مورد بيتوجهي قرار گرفته و پس از مدتي با پيامدهاي انباشتي چندين برابري، خود را تحميل خواهد كرد. بنابراین میتوان چنین بیان داشت که هرچند در یک دهه اخیر، مدیریت شهری با احداث مددسراها و سامانسراها، برای بهبود وضعیت موجود تلاش نموده و راهاندازی گرمخانهها در دهه 80، زمینهساز حرکت در امتداد رسیدن به ایدهآلهای ساماندهی بیخانمانها شده است و در نگاهی کلی میتوان اقدامات یک دهه اخیر را «دورۀ گذار» از وضعیت بحرانی دانست که به دنبال ایجاد ثبات در شرایط پیشآمده بوده است. اما آنچه در کنار احداث سرپناه در وضعیت کنونی از اولویت اصلی برخوردار است، ایجاد شبکۀ وسیع اطلاعاتی، ارتباطی و آموزشی است که در خدمت یک چرخۀ تکمیلی حمایتی به منظور کمک به آسیبدیدگان اجتماعی برای بازگشت به اجتماع قرار گیرد.
نتیجهگیری
نویسندگان معتقدند که اگر ارتباط مناسبي ميان اين سه دسته از ذينفعان فراهم نشود و جايگاه و نوع مشاركت هر كدام از آنها مشخص نشود، چنانکه تاکنون نیز وضعیت به همین منوال پیش رفته است، نهتنها اهداف مورد انتظار پروژه تحت تأثير قرار گرفته، به خوبي تأمين نميشود، بلکه پيامدها و عوارض منفي نيز ممكن است به بار آيد.
همانطور که اشاره شد، جايگاه شهرداري به عنوان متولي امر ساماندهي افراد بيخانمان، دچار چالشهايي است كه در نتيجه روي پروژه تأثير دارد. عملاً اگر سه مرحله در امر ساماندهي افراد بيخانمان را از هم تفكيك كنيم، يعني جمعآوري افراد بيخانمان از سطح شهر، غربالگري و اسكان موقت شبانه افراد بيخانمان و بازپروري و ارائه خدمات حمايتي به افراد بیخانمان، شهرداري به طور مشخص در مرحله دوم داراي مزيت نسبي است و در سطح اول در مشاركت با نيروي انتظامي به جمعآوري افراد بيخانمان مبادرت ميورزد و در سطح سوم نيز نهادي مانند سازمان بهزيستی باید به بازپروری معتادان بپردازد.
به این ترتيب ميتوان گفت كه براي تحقق اهداف پيشبيني شده براي مددسرای محله نفت فراتر از هدف فعلی یعنی كاهش مرگومير افراد بيخانمان، به منظور تحقق كاهش آسيبهای اجتماعی، ارائه خدمات حمايتي و حتي توانمندسازي افراد بيخانمان و از سویی دیگر به دلیل همجواری مددسرا با دره فرحزاد به عنوان یکی از مهمترین کانونهای آسیبزای شهر تهران، ضروري است كه همكاري جدّيتر، مسئولانهتر و شفافتري ميان شهرداري، نيروي انتظامي، وزارت بهداشت و سازمان بهزيستي محقق شود. بر اين اساس ضلع نخست راهبرد مديريت پيامدها شكل ميگيرد، يعني «همسوسازي نهادهاي دولتي ذيربط».
در واقع ضرورت همكاري بيننهادي ناشي از چندوجهي بودن مسئله و معضل بيخانماني است. به عبارت ديگر، تنها زماني دور باطل جمعآوري، اسكان و تشديد آسيبهاي ناشي از بيخانماني پايان مييابد كه در سطوح مختلف به «تشكيل حلقههاي حمايتي» براي تغيير شرايط افراد بيخانمان انديشيده شود (رمضاني، 1391: 64).
بنابراين با چشمانداز خروج افراد بيخانمان از چرخه بيخانماني، لازم است تا از سطح نيازهاي اوليه افراد بيخانمان فراتر رفت. در واقع افراد بيخانمان علاوه بر اسكان، نيازمند خدمات ديگري هستند. تأمين مجموعه اين نيازها، نهتنها توسط يك سازمان امكانپذير نيست، بلكه بدون در نظر داشتن مشاركت و دخالت خود افراد بيخانمان نيز ميسر نميشود. به عبارت ديگر علاوه بر تأمين سرپناه و يا حتي ارائه خدماتي حمايتي به افراد بيخانمان، نياز است تا فرايندي جهت توانمندسازي افراد بيخانمان براي بازگشت به جامعه انجام شود. به اين معني كه مهارتهاي اجتماعي و حرفهاي آنها ارتقا يافته و فرصتهايي براي اشتغال و فعاليت اقتصادي رسمي برايشان فراهم شود. اين جهتگيري، ضلع دوم راهبرد مديريت پيامدها را به خود اختصاص ميدهد، يعني «توانمندسازي افراد بيخانمان».
اما در اين ميان، تنها مشاركت نهادهاي عمومي - دولتي و خود افراد بيخانمان كفايت نميكند؛ سطحي از مداخله اجتماعي بهویژه از جانب نهادهاي محلي و مدني نيز لازم است که ميتوانند ظرفيتهاي جديدي براي همكاري فراهم آورند. هم از اين جهت كه با جلب مشاركت و در نظر گرفتن جايگاهي نظارتي براي نهادي محلي (شوراياري و هيئتامنای مساجد محله شهرک نفت) ميتوان از نگرانيهاي آنها درباره تبعات و آسيبهاي ناشي از استقرار و ادامه فعالیت مددسرا در محله كاست و از طرف ديگر ميتوان حمايتها و تلاشهاي نهادهاي مدني (از جمله مؤسسات خيريه و سازمانهاي مردمنهاد) را به سمت توانمندسازي افراد بيخانمان سوق داد. در همین راستا، سومين ضلع راهبرد مديريت پيامدها ميتواند شامل «جلب مشاركت نهادهاي محلي و مدنی» باشد.
به این ترتيب راهبرد اصلي مديريت پيامدهاي خدمات مددسرای محله نفت، عبارت است از «جلب مشاركت ذينفعان محلي و همسوسازي نهادهاي دولتي مرتبط براي ارائه سلسله خدمات حمايتي و توانمندسازي جهت تكميل چرخه درمان، بازپروري و ادغام افراد بيخانمان در جامعه».
با توجه به نکات یادشده و با در نظر داشتن سه ضلع راهبرد مدیریت پیامدها، به صورت خلاصه پیشنهادهای زیر ارائه میگردد.
پیشنهادهای ناظر به «بهبود فضای مددسرا»
استحکام بخشیدن به ساختمان فعلی مددسرا، افزایش امکانات رفاهی - بهداشتی اعم از سرویسهای بهداشتی و حمام در مددسرا، رفع مشکل فاضلاب ساختمان، رسیدگی به مسائل مربوط به حق انشعاب آب، برق و گاز ساختمان، افزایش پرسنل مددسرا با توجه به تعداد مددجویان، بهبود شرايط كاري نيروي انساني شاغل در مددسرا، پیگیری مطالبات و پرداخت معوقات پیمانکار بهرهبردار مددسرا و طراحی و تدوین فهرستی برای نظارت مستمر و منظم جهت اصلاح عملكرد مديريت بهرهبردار مددسرا باید اقدامات جدی انجام گیرد.
پیشنهادهای ناظر به «جلب رضایت و مشارکتهای نهادهای محلی- مدنی»
رایزنی و همکاری با کلانتری 140 باغ فیض با هدف استقرار کانکس و مکاتبه برای افزایش گشت نیروهای انتظامی جهت تقویت امنیت محله نفت، تهیه نقشه آسیبهای اجتماعی محله نفت، ساماندهی رود دره فرحزاد و فضاهای بیدفاع شهری محله، استقرار کانکس بازیافت زباله و تخلیه سطلهای زباله دو یا سه نوبت در روز، ظرفیتسازی به منظور مشارکت ساکنان، خیرین و سمنها برای تقویت عملکرد مددسرا و در راستای کاهش آسیبهای اجتماعی، جلب همکاریهای مالی، معنوی و آموزشی توسط نهادهای محلی مدنی، واگذاري بخشي از مسئوليت نظارت بر عملكرد مددسرا به هيئتامنای محله و برگزاری جلسه با شورایاری محله و دعوت از آنان برای حضور در مددسرا به منظور آشنایی با فعالیتهای آن.
پیشنهادهای ناظر به «همسوسازي نهادهاي دولتي ذيربط»
جلب حمايت و مشاركت سازمان بهزيستي و دانشگاه علوم پزشكي و گسترش همکاری و تعامل با دانشگاه علوم پزشکی با هدف استمرار خدماتدهی مرکز کاهش آسیبها و متادون درمانی در مددسرا، تقویت تعاملات و همکاری با مراکز «مددکار شهر» مستقر در پایانههای مسافربری شهر تهران.
پیشنهادهای ناظر به «توانمندسازي افراد بيخانمان»
ایجاد بانك اطلاعات جامع هویتی یکپارچه از مددجویان از لحظة ورود به این مراکز تا بازگشت کامل به جامعه با استفاده از اثر انگشت مددجویان یا بهرهگیری از روشهای پیشرفته و دقیق همچون ثبت اطلاعات بر اساس قرنیه چشم، توجه جدی به انجام غربالگری در مددسرا و در صورت امکان مکاتبه و هماهنگی با نهادهای ذیربط همچون ثبت احوال کشور به منظور تسریع در روند صدور مدارک هویتی المثنی برای مددجویان فاقد مدارک هویتی.
پینوشت
. در نخستين سالهاي راهاندازي گرمخانهها در تهران به دليل آنكه فعاليت اين مراكز محدود به فصول سرد سال بود، نام گرمخانه براي آنها مصطلح شد. اما از سال 1392، با تغيير سياستهاي سازمان رفاه، خدمات و مشاركتهاي اجتماعي، نام اين مراكز به «مددسرا» تغيير يافت.
2. هرچند آماری از تعداد دقیق فوتشدگان در زمستان 1393 در دست نیست، بیشتر مسئولان و کارشناسان سازمان رفاه، خدمات و مشارکت اجتماعی در مصاحبهها به عدد یازده اشاره کردند، هر چند تعدادی هم از مرگ ده و دوازده نفر نیز سخن به میان آوردند.
امامی میبدی، راضیه (1392). مستندسازي طرح ساماندهي متكديان و افراد بيخانمان در شهرداري تهران در مستندسازي تجارب مديريتي در شهرداري تهران. تهران: تیسا.
تاریخچه مددسراهای تحت پوشش سازمان شهرداری تهران (بهمن 1394). چهارشنبه 15 آذر، قابل دسترسی در: http،//swsc.tehran.ir/madadsaraha
توفیق، ابراهیم (1393). ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی پروژه توسعه و ساماندهی گرمخانه در محله اندیشه (منطقه 5 شهرداری تهران). معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه 5.
شهرداری تهران (1394). دستورالعمل اجرایی راهاندازی مددسراهای اضطراری در شهر تهران. معاونت امور اجتماعی و فرهنگی، سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی.
دغاقله، عقیل (1389). ارزیابی تأثیرات احداث گرمخانه بعثت در منطقه 16 تهران. دفتر مطالعات فرهنگي و اجتماعي شهرداری تهران.
رمضانی، محمدعلی (1391). ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی پروژه سامانسرای لویزان و توسعه و ساماندهی آن. معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه 4.
سیدپورآذر، سید علی (1394). ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی احداث مددسرای منطقه 22 (سرای کار و زندگی بهاران). معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه 22.
شهرداری تهران (1388). سند راهبردی توسعه منطقه 5. اسناد راهبردي پنجساله توسعه محلات منطقه.
صدیق سروستانی، رحمتالله و آرش نصر اصفهانی (1389). «اعتیاد، طرد اجتماعی و کارتنخوابی در شهر تهران؛ پژوهشی کیفی». فصلنامه بررسی مسائل اجتماعی ایران. سال اول، شماره چهارم، زمستان، صص 1-18.
علیوردينیا، اکبر (1389). مطالعه جامعهشناختی کارتنخوابی؛ علل، تجارب جهانی و راهکارها، «بررسی موردي شهر تهران». طرح پژوهشی، دفتر مطالعات فرهنگی و اجتماعی شهرداري تهران.
فاضلی، محمد (1389). ارزیابی تأثیرات اجتماعی. تهران: جامعهشناسان.
کلانتري، عبدالحسین و دیگران (1392). «سیاست اجتماعی و تکديگري، ملاحظاتی براي ایران و شهر تهران». دانش شهر. شماره 237، مرکز مطالعات و برنامهریزي شهر تهران، زمستان، صص 1-64.
مقدم، زهره (1390الف). گزارش هماندیشی محلهای، امنیت محله نفت (عدم وجود ایستگاه نیروی انتظامی در محل). معاونت اجتماعي و فرهنگي منطقه 5.
--------- (1390ب). گزارش هماندیشی محلهای، فراوانی زبالهگردها و معتادین در سطح محله شهرک نفت.
منصوری، فردین و دیگران (1394). «ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی احداث مددسراهای شبانه و نقش آن در امنیت شهری در شهر کرمانشاه». دانش انتظامی کرمانشاه. سال ششم، شماره 20، بهار، صص31-40.
نگذاريد دره فرحزاد پاتوق معتادان شود، دردسرهاي اطعام كارتن خوابها براي اهالي (بهمن1394). محله من، دوشنبه ۱۴ دي، قابل دسترسی در:
http،//www.mahaleman.ir/detail/news/7929/5
واحدي، مریم (1389). توصيف محله فرحزاد. مؤسسه انديشهسراي شهر.
Bassuk, E. L. (1987). The feminization of homelessness. Families in Boston shelters. American Journal of Social Psychiatry, 7, 19-23.
Bryson, John M. (2004). "What to do when stakeholders matter. stakeholder identification and analysis techniques" from Public Management Review 6 (1) pp.21-53.
Doak, Melissa J. (2008). Social Welfare، Fighting Poverty and Homelessness, Published by Information Plus, Wylie, Texas.
Eden, C. & Ackermann ,F (2011). "Strategic Management of Stakeholders، Theory and Practice". Long Range Planning 44, pp 179-196.
Hombs, Mary Ellen (2011). Modern Homelessness a Reference Handbook. by ABC-CLIO, LLC, California.
Johnson, G., and Scholes, K (2002). Exploring Corporate Strategy. Sixth Edition, Harlow, England، PearsonEducation.
Nutt, P. &. Backoff, R (1992). Strategic Management of Public and Third Sector Organizations. A Handbook forLeaders, San Francisco، Jossey-Bass.
Schmeer, Kammi (2001). Stakeholder Analysis Guidelines. last visit، 21.7.2014, in http،//www.eestum.eu/voorbeelden/Stakeholders_analysis_guidelines.pdf
[1] * دانشجوی دکتری علوم اجتماعی، دانشگاه تهران، ایران somayehmomeni@ut.ac.ir
[2] ** دانشجوی دکتری علوم اجتماعی، دانشگاه مازندران، ایران hadidarvishi26@gmail.com
[3] . Drop In Center (DIC)
[4] . Metadon Mintenance Therapy (MMT)
[5] . Branch
[6] . Ross
[7] 1. Homelessness Pathways
[8] . Bart
[9] . Agram
[10] . Jahill
[11] . Bassuk
[12] . Hombs
[13] . Social Exclusion
[14] . Stakeholder Analysis