نقش خانواده در تحول و شکلگیری هویت در کودکان
الموضوعات :زهرا تقیزاده قوام 1 , کبری احمدوند 2 , زهره احمدی 3
1 - دانشجوی دکتری مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان، زنجان، ایران
2 - دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران
3 - دانش آموختۀ کارشناسی ارشد برنامه¬ریزی آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اسلامشهر، اسلامشهر ایران
الکلمات المفتاحية: خانواده, هویت, بحران, کودکان,
ملخص المقالة :
یکی از موضوعهای پایه يی دنیای مدرن، مسئلة هویت است که این نوشتار به بررسی آن در کودکان پرداخته است. کودکان یکی از تأثیرپذیرترین و آسیبپذیرترین اقشار جامعه بحساب می آیند. خانواده نخستین بستری است که انسان در آن به جستجو و فهم خویشتن میپردازد و بخشی از هویت انتسابی خود را دریافته و بدنبال کسب هویتهای اکتسابی، با افراد خانواده ـ بعنوان نخستین تلاشهای لازم در فرایند هویتیابی ـ تعامل میکند و رشد می یابد. بر همين اساس، يكي از تأثیرگذارترین عوامل در فرایند هویتیابی فرد، خانواده است. این مقاله به بررسی تعدادی از مهمترین مسائل و چالشهای نهاد خانواده که تأثیر بسزایی بر فرایند هویتیابی کودکان دارند، میپردازد. در ادامه به بررسی ابعاد تأثیرگذار خانواده بر فرایند هویتیابی کودکان همچون سطوح متفاوت انسجام و انعطافپذیری خانواده، اشتغال مادر خانواده، اشتغال کودکان و در واقع استثمار آنها در سنین پایین، سبک فرزندپروری خانواده و همچنین تغییرات کمّی در چارچوب خانواده ـ همچون فقدان یکی از والدین یا هر دو و تعداد کودکان ـ ميپردازيم كه رابطهيي معنادار با فرایند شکلگیری و تحول هویت در کودکان دارد و بخشی از عوامل متعدد و پیچیدهيی که هویتیابی در کودکان را دچار تحول میکند، برای ما روشن میسازد.
قرآن كريم.
اکبرنژاد، محمد (1390) آموزش و پرورش ایتام (تأملی بر تألمی بزرگ)، تهران: ورای دانش.
انصاری، افشین؛ آقابابا قوشچی، علی؛ حسنی کریم¬آباد، اشکان (1395) «موانع شناسایی هویت در کودکان ابتدایی»، فصلنامه روانشناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی، شمارة 56، ص166ـ153.
ایروانی، محمدرضا؛ یوسفی حمیدی، سلیمه (1388) «بررسی رابطه بین عملکرد خانواده و بحران هویت نوجوانان خمینی شهر»، فصلنامه جامعه شناسی، سال1، شمارة 4، ص 161ـ141.
باستانی، سوسن؛ گلزاری، محمود؛ روشنی، شهره (1390) «پیامدهای طلاق عاطفی و استراتژیهای مواجهه با آن»، فصلنامه خانوادهپژوهی، شمارة 26، ص69-52.
پیروزفر، سهیلا؛ حسینی محمدآباد، سیدعلیاصغر (1395) «نقش خانواده در تکوین هویت فردی فرزندان با تأکید بر آموزه¬های دینی»، مجله پژوهشهای اجتماعی اسلامی، سال 22، شمارة 4، ص122ـ98.
چاوشیان، حسن؛ آزاد ارمکی، تقی (1381) «بدن بمثابه رسانه هویت»، مجله جامعهشناسی ایران، شمارة 16، ص75ـ57.
خباز، محمود؛ سعدیپور، اسماعیل؛ فرخی، نورعلی (1389) «آزمون مدل علی رابطه بین سبکهای فرزندپروری، سبکهای هویت و تعهد هویت در نوجوانان»، فصلنامه روانشناسی تربیتی، شمارة 16، ص 52ـ38.
ذاکری، مختار؛ شمشیری، بابک (1394) «بررسی مفهوم هویت در مجموعه داستانهای قصه¬های شیرین مغزدار و قصه بازی شادی»، مجله مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز، سال 6، شمارة 3، ص116ـ97.
رزاقی، علی (1381) جوانان و هویت ایرانی، تبریز: احرار.
رئوف ملایری، مریم؛ بهشتی، سعید؛ اسکندری، حسین؛ عباس¬پور، عباس (1397) «نقش خانواده و مدرسه در شکلگیری هویت جنسیتی دختران»، فصلنامه آموزش بهداشت و ارتقای سلامت ایران، سال6، شمارة 3، ص311-302.
زارع شاه¬آبادی، اکبر؛ صادقی، شیوا (1391) «خانواده و هویت ملی؛ بررسی موردی دانشآموزان شهر یزد»، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، سال5، شمارة 2، ص87ـ65.
ساروخانی، باقر؛ گودرزی، ثریا (1388) «اثرات اشتغال زنان بر خانواد»، مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال 2، شمارة 1، ص87ـ73.
سامانی، سیامک؛ خوش¬رو، علیرضا؛ رزمی، محمدرضا (1387) «تأثیر انسجام و انعطافپذیری خانواده بر شکلگیری هویت»، مجله مطالعات جوانان، سال 3، شمارة 12، ص32-17.
ستير، ويرجينياد (1389) آدمسازي در روانشناسی خانواده، ترجمه بهروز بيوشك، تهران: رشد.
سیاح، مونس؛ حسینی مجرد، اکرم (1390) «بررسی بحران مادری در جهان غرب و تأثیرات آن بر جامعه ایرانی»، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، شمارة 53، ص245-211.
شرفی، محمدرضا (1380) جوان و نیروی چهارم زندگی، تهران: سروش.
شرفی، محمدرضا (1381) جوان و بحران هویت، تهران: سروش.
شیرزاد، جلال؛ کاظمی¬فر، امیرمحمد (1384) آسیبشناسی طلاق، ماهنامه دادرسی، سال 5، شمارة 53، ص97-81.
صفری شالی، رضا؛ عبدمولایی، آتیه (1395) «تأثیر عوامل اجتماعی شدن بر هویت نوجوانان (همسالان، مدرسه و رسانه)»، فصلنامه خانواده و پژوهش، شمارة 27، ص136-117.
عامری، فریده؛ عمویی، ناهید (1395) «نقش عملکرد خانواده در میزان تجربه بحران هویت و تمایز یافتگی نوجوانان»، فصلنامه خانواده و پژوهش، شمارة 30، ص91-77.
قاسم¬زاده، فاطمه (1382) «کودکان خیابانی در تهران»، مجله رفاه اجتماعی، سال 3، شمارة 7، ص76-62.
کرباسی، منیژه؛ وکیلیان، منوچهر (1389) مسایل نوجوانان و جوانان در ایران معاصر، تهران: دانشگاه پیام نور.
کریمی، عبدالعظیم (1380) «دین¬دهی و دین¬یابی»، مجموعـه مقالات همایش آسیبشناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، دفتر همکاری مشترک مساجد، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و جهاد دانشگاهی.
محمدی، مهدی؛ آزاده، فریدون؛ بابالحوائجی، فهیمه (1389) «نقش ادبیات در شکلگیری شخصیت کودکان و نوجوانان با تأکید بر گرایشهای دینی و اخلاقی»، مجله تربیت اسلامی، شمارة10، ص120-101.
محمدیان، حمیدرضا؛ شیخ روحانی، سعید (1382) «مفهوم و فرایند شکلگیری هویت، تأثیر عوامل اجتماعی و اصلاح و درمان مسائل هویت»، مجله دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی، سال 3، شمارة 4، ص226-199.
مرعشیان، فاطمه سادات؛ صفرزاده، سحر (1396) «رابطة التزام عملی به اعتقادات اسلامی و جو عاطفی خانواده با بحران هویت در دانشجویان دختر»، فصلنامه زن و فرهنگ، شمارة81، ص94-81.
ناظمیان، صدیقه (1398) «نقش همسالان در هویت و فرایند هویتیابی کودکان دبستانی از دیدگاه دانشجو معلمان»، فصلنامه پژوهش در آموزش علوم ابتدایی، شمارة1، ص38-32.
نجفی علمی، محمود (1389) «فناوری اطلاعات، نوجوانان و بحران هویت»، مجله رهآور نور، سال 4، شمارة 32، ص23-12.
Berzonsky, D. (2005). Ego Identity: a personal standpoint in a postmodern world. Identity: an International Journal of theory and Reseach. 5(2). pp.125-136.
Kroger, J. (2013). Identity in adolescence, the balance between self and other. New York: Routledge.
Lingeren, S. (2003). God is: children’s Bibles and Bible storybooks’ presentation of religious values. Koers. 76(1): pp.119-135.
Newman, P. and Newman, B. (1997). Childhood and adolescence. California: Brooks, Cole Publishing Company.
Olson, J. (1999). Identity in adolescence, the balance between self and other. New York: Routledge.
Strikers, S. and Burke, P. (2000). The past, present and future of social identity theory. Social pychology quarterly. 63(4). pp.284-297.
Vaishali, B. and Suchita, K. (2013). Study identity crisis of adolescents and the impact of the home Environment on them. International journal of current research. 5(2). pp.236-239.
نقش خانواده در تحول و شکلگیری هویت در کودکان
زهرا تقیزاده قوام1، کبری احمدوند2، زهره احمدی3
چکیده
یکی1از موضوعهای2پایهيی دنیای3مدرن، مسئلة هویت است که این نوشتار به بررسی آن در کودکان پرداخته است. کودکان یکی از تأثیرپذیرترین و آسیبپذیرترین اقشار جامعه بحساب میآیند. خانواده نخستین بستری است که انسان در آن به جستجو و فهم خویشتن میپردازد و بخشی از هویت انتسابی خود را دریافته و بدنبال کسب هویتهای اکتسابی، با افراد خانواده ـ بعنوان نخستین تلاشهای لازم در فرایند هویتیابی ـ تعامل میکند و رشد مییابد. بر همين اساس، يكي از تأثیرگذارترین عوامل در فرایند هویتیابی فرد، خانواده است. این مقاله به بررسی تعدادی از مهمترین مسائل و چالشهای نهاد خانواده که تأثیر بسزایی بر فرایند هویتیابی کودکان دارند، میپردازد. در ادامه به بررسی ابعاد تأثیرگذار خانواده بر فرایند هویتیابی کودکان همچون سطوح متفاوت انسجام و انعطافپذیری خانواده، اشتغال مادر خانواده، اشتغال کودکان و در واقع استثمار آنها در سنین پایین، سبک فرزندپروری خانواده و همچنین تغییرات کمّی در چارچوب خانواده ـ همچون فقدان یکی از والدین یا هر دو و تعداد کودکان ـ ميپردازيم كه رابطهيي معنادار با فرایند شکلگیری و تحول هویت در کودکان دارد و بخشی از عوامل متعدد و پیچیدهيی که هویتیابی در کودکان را دچار تحول میکند، برای ما روشن میسازد.
کلیدواژگان: خانواده، هویت، بحران، کودکان.
مقدمه
امروزه یکی از موضوعات اساسی که بخشی از مباحث اندیشمندان در حوزههای مختلف اجتماعی و فرهنگی را به خود اختصاص داده، مقولة هویت است (چاوشیان و آزادارمکی، 1381). یکی از مسائل عمدهيی که هر کودکي با آن مواجه میشود، شکلگیری هویت اوست و این بدان معناست که ذهن وي درگير پرسشهایی مانند «من کیستم؟» و «به کجا میروم؟» ميگردد و بدنبال یافتن پاسخی برای آنهاست. هویتیابی متضمن اینست که کودک تشخیص دهد برای او چه چیزهایی مهم و چه کارهایی ارزشمند است؛ همچنين متضمن تنظیم معیارهایی است که بر اساس آنها بتواند رفتار خود و دیگران را هدایت و ارزیابی کند (ناظمیان، 1398).
کمتر مفهومی است که به اندازة هویت، دارای معانی مختلف باشد. وجود مفاهيم مترادف و نزدیک برای هویت، مانند من فاعلی، من مفعولی، ما، درک خود و آگاهی از خود، خودانگاره و شخصیت نیز شاید از همین نكته ریشه میگیرد. هویت محور بررسي چندین رشتة علمی از جمله فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی، علوم سیاسی، تاریخ و ادبیات است، بشکلی که بنظر میرسد همه در اینباره حرفی برای گفتن دارند (ذاکری و شمشیری، 1394).
مارسیا هویت را اينگونه تعریف میکند:
هویت یک سازمان پویا، خودساخته و درونی از کشانندهها، تواناییها، باورها و تاریخچة فردی میباشد. افرادی که دارای ساختاری تحولیافتهترند، آگاهی بیشتری نسبت به یکتایی و نیز شباهت خود به دیگران دارند و شناخت بیشتری از ضعفها و توانمندیهای خود در یافتن راه خویش در زندگی دارند. افرادی که در سطوح پایین تحول این ساختارند، در تمایز خود از دیگران دچار سردرگمی بیشتر و در ارزیابی خود بیشتر متکی به دیگران هستند. بیشک، کودکان جزو سرمایههای ملی هر کشوری بشمار میروند. استفاده از برنامههای رسمی و غیررسمی در تعلیم و تربیت آنها، سیاستهایی است که مسئولان، آنها را در رأس برنامههای خود قرار میدهند (محمدی و همكاران، 1389).
تحول هویت و معنایی که برای فرد دارد وابسته به چارچوب فرهنگی است و در این راستا خانواده از مهمترین نهادها و نیرومندترین ارکانهای اجتماعی قلمداد ميشود، زیرا پایههای خوشبختی و بدبختی انسان در آنجا شكل ميگيرد. انسانیت و اخلاق آدمی در محیط خانواده ساخته ميشود و عواطف نیک و بد در آنجا پدید میآید (Berzonsky, 2005). تأثير عوامل خانوادگی، از جمله عقاید و افکار، مذهب و اخلاق، عاطفه و خلق و خو، درکودک به میزانی است که باعث شده برخی از روانشناسان بگويند طفل آيینه تمامنمای والدین خود است (مرعشیان و صفرزاده، 1396). برخورد کودک با الگوهاي خانوادگی در تکوین شخصیت او چنان تأثير دارد که بزحمت میتوان بخشی از آن را از صفحة ذهن و روان کودک پاك كرد. پدر و مادر اولین کسانی هستند که زیر بنای شخصیت سالم کودک را میسازند و پایهگذار ارزشها و معیارهای فکری او ميباشند.
چگونگی رفتار والدین با فرزندان در شکلگیری نظام هویت نقشي مهم ایفا میکند و با وجود بعضی تغییرات روزانه، همواره از الگويی ثابت برخوردار است. بنابرین در خانوادههایی که روابط عاطفی سالمي حاکم نیست و انسجام و ثبات وجود ندارد فرزندان بیشتر گرفتار بحران هویت شده و در ساختن نظریهيی در مورد خود ناتوانند. در واقع نبود فضاي عاطفی مناسب در خانواده به ایجاد و گسترش رفتارهای نابهنجار کمک میکند. در تأیید این مطلب ستیر (Satir) معتقد است میان اعضای خانواده احساساتی وجود دارد که اگر شناخته نشوند و به درون ريخته شوند، ریشههای رفاه خانوادگی را نابود كرده و خوداحترامی، قدرت حل مسئله و در نهایت، توانایی كودكان در کسب هویت را از بین میبرند (ستير، 1389).
روش تحقیق
پژوهش حاضر از نوع نظری ـتحلیلی بوده که بروش کتابخانهيی به جمعآوری اطلاعات پرداخته است. این تحقيق برای تحلیل نقش خانواده در تحول و شکلگیری هویت در کودکان از کتب و مقالات معتبر داخلی و خارجی استفاده كرده است. مقالات داخلی و خارجی ابتدا جمعآوری و سپس خلاصه و تحلیل شدهاند.
پیشینة تحقیق
رئوف ملایری و همكاران (1397) در پژوهش خود به اين نتيجه رسيدهاند که خانواده و مدرسه از اصلیترین نهادهای شکلدهندة هويتند و برقراری تعامل مناسب بین این دو نهاد از عوامل ضروری شکلگیری هویت سالم است، چرا که موجب تربیت هماهنگ کودکان و نهادینه شدن رفتار میشود.
انصاری و همكاران (1395) در تحقيقات خود نشان دادهاند که عواملی همچون محیط آموزشی و تربیتی نامناسب و عملكرد نامناسب والدین و رسانههای آموزشی و جمعی از مهمترین موانع هویتیابی کودکان در سنین ابتدایی بشمار ميآيند و مادامی که اين موانع مورد توجه والدین و دستاندرکاران آموزش کودکان قرار نگیرد، میتوانند مشکلات عدیدهيی در دوران نوجوانی و جوانی و آیندة کودک، بويژه در زمینة هویتیابی آنان ایجاد كنند. اين امر نیازمند تأمل و برنامهریزی دقیق در تمامی زمینههای مرتبط با این دسته از کودکان است.
صفری شالی و عبدمولایی (1395) معتقدند هر سه عامل مدرسه، همسالان و رسانه میتوانند تغییرات هویت را در کودکان پیشبینی کنند.
زارع شاهآبادی و صادقی (1391) در تحقیقی نشان دادهاند که جنس و هویت ملی والدین بر میزان هویت ملی دانشآموزان تأثيري مستقيم دارد. همچنین متغیرهای جنس و هویت ملی والدین، با متغیر وابسته رابطهيي بيواسطه داشتهاند.
ویشالی و سوچیتا (Vaishali and Suchita, 2013) پژوهشی را در کشور هند انجام دادند، كه نشان داد خانوادههایی که محیطي ناامن دارند و سطح تعارضهای والدین در سطح بالاست، کودکانشان با مشکلاتی همچون بحران هویت مواجه میشوند.
کروگر (Kroger, 2013) معتقد است کودکانی که در هویت زود شکلگرفته یا آشفته گرفتار شدهاند، مشکلات فضاي عاطفی خانواده و مسئولیتپذیری و تعهدات ضعیفی دارند. افرادی که دچار هویت زود شکلگرفته هستند در خانوادههای متحجر، متعصب و انعطافناپذیر زندگي ميكنند. برخی خانوادهها، تعهدات خانوادگی خود را بصورت دفاعی بکار میبرند و هرگونه اختلاف عقیدهيی را تهدید ميدانند. اکثر اعضای اين خانوادهها میترسند افرادی که برای محبت و عزتنفس به آنها وابستهاند، طردشان کنند.
حال با توجه به مطالب مطرح شده سؤال کلی پژوهش حاضر اینست که نقش خانواده در تحول و شکلگیری هویت کودکان چيست؟
تحول و شکلگیری هویت در کودکان
تأثير دورة کودکی در طول رشد شخصیت فردی امري مسلم است. از سوی دیگر، اهمیت نقش تحول و شکلگیری هویت در این دوره بعنوان اساسیترین اصل، انکارنشدني است. اریک فروم، جامعهشناس و روانکاو آلمانی، معتقد است فرق انسان و حیوان ابتدا در نیازهای اختصاصی اوست؛ بهمين دليل شناخت انسان بدون آشنایی با این نیازها میسر نخواهد بود. از نظر فروم اين نيازها عبارتند از: نیاز به تعالی، وابستگی، هویت، رجوع به اصل و وسایل راهیابی. او در ادامه میگوید: هر انسانی تمایل دارد هویتي خاص داشته باشد، از اینرو میکوشد خود را بشناسد. در عین حال، میخواهد فردی ممتاز باشد و برای دستيابي به این مقام خود را به شخص یا گروهی از اشخاص نسبتاً ممتاز مرتبط میکند یا به اصطلاح، خود را با آنها همانند میسازد تا بواسطة امتیاز شخصی که آن فرد یا آن گروهها دارند، تا اندازهيي صاحب تشخیص و امتیاز گردد. در حقیقت منظور فروم اینست که هر انسانی به احساس خاص و منحصر بفرد بودن نیاز دارد. بر همين اساس احراز هویت در دوران کودکی ضرورتی اساسی بشمار میآید (شرفی، 1381).
فرایند تحول و شکلگیري هویت در کودکان
در سالهای اولیه زندگی، کودک خودهای متفاوتي دارد و از عدم ثبات ميان آنها و فقدان وحدت با کلیت آن رنج نمیبرد. این قسمت معمول و ضروری رشد است. هویت انتزاعی هويتي پیچیده است که کودک بدلیل محدودیت تفکرش که در سطح عملیات عینی است نمیتواند آن را بواقع درک کند و قادر به اندیشیدن دربارة ایدة یک خود واحد یا کلی که برآمده از خاطرات گذشته، تجربه آنچه هست و انتظارات آینده باشد، نیست (Newman and Newman, 1997). گرچه شکلگیری هویت در صورت وجود محیطی مساعد در نوجوانی روی میدهد، با این حال نتیجة یک توالی از مراحل رشدی است که فرایندهای مربوط به کودکی در آن نقشي مهم دارند و اگرچه تحول و شکلگیری هویت در نوجوانی غیر از فرایندهای درونفکنی و همانندسازی کودکی است اما از همان چیزی برمیآید که کودک از طریق درونفکنی و همانندسازی کسب کرده است و در اواخر کودکی بعنوان خودش میشناسد. بنابرین طبق این اصل، هر مرحله زمان استیلای خود را دارد و یک توالی رشدی، زیربنای تمام پیشرفتهاست. کودک قبل از اینکه راه رفتن را بياموزد بايد چهار دست و پا راه برود (Kroger, 2013). مفهوم اولیه من در نوزادی و از طریق ارتباطی اعتمادآمیز با شکل درونفکنی شده والدینی بوجود ميآيد. اگر کودک بتواند رابطهيی امن را تجربه کند به وجود متمایز خود از شریک رشدیش پی خواهد برد. درونفکنی تصویر والدین مقدمه دستیابی به شکلهای بالغتر هویت است. پس از این مرحله، در کودکی همانندسازی ـ که سازوكار آن شبیهبودن به دیگرانی است که مورد تحسین هستند و همچنين بخود گرفتن ارزشها و قوانین آنها ـ باعث ساختاریابی اولیه «من» میشود. نقصان در هر یک از مراحل زیربنایی بیان شده ميتواند تأخیر و شکست در هویتیابی کودکان را بدنبال داشته باشد (محمدیان و شیخ روحانی، 1382).
انسجام و انعطافپذیری خانواده
تعریف ما از خانوادهيی که بتوان از آن بعنوان یکی از نهادهای مؤثر در سیر تکامل و رشد جامعه یاد کرد و تلاش برای هدایت این نهاد بسمت و سویی که موجب اعتلا و ارتقاي رشد شخصی اعضا و بتبع آن کمک به غنی کردن نیروی انسانی مؤثر در جامعه باشد ما را به این سمت سوق میدهد که اگر تمام پارامترها و مشخصههای لازم را از آنِ خانوادهيی بدانيم که بتوان بعنوان نهاد مقبول فرهنگی در جامعه از آن یاد کرد، میتوان با بررسی عوامل توفیق در کسب چنین جایگاهی، پیوند عمیق اعضای خانواده را عاملی مهم دانست که با توجه به آن میتوان وجود عناصر مهم و مطلوب دیگری را که ضامن مفهوم والای خانواده کمال یافته است، نتیجه گرفت. البته باید در نظر داشت که رسیدن به انسجام بمعنای محصور کردن مفهوم خانواده در انبوهی از حقوق و تکالیف و وظایف نیست و همیشه شرایط و مسائلی که خانواده را دچار چالش میکند را نمیتوان با یک قانون کلی و عام به مسیري مطلوب هدایت نمود. ما به مفهوم دیگری بنام انعطافپذیری نیازمندیم تا در صورتیکه اعضاي خانواده در انجام وظايف خود و رعايت حقوق الزامي خانواده كوتاهي كردند، با كمي انعطاف شرایط را بنحوی کنترل و مدیریت کنیم که در نهایت نتیجهيی را که در شرایط بهنجار به آن دست مییافتیم، در این شرایط نیز بدست آوريم.
در توضیح مفهوم انسجام و انعطافپذیری جا دارد که از نظر، «السون» یکی از کسانی که خانواده را بصورت نظاممند بررسی كرده، یاد کنیم. الگوي او بر سه بعد انسجام، انعطافپذیری و ارتباطات در خانواده تأکید دارد (Olson, 1999). یکی از تعاریفی که در توضیح مفهوم انسجام ارائه شده متعلق به «لینگرن» (Lingeren) است که انسجام را بصورت «احساس نزدیکی عاطفی با دیگر افراد خانواده» تعریف كرده است. بعقيدة او دو عامل مهم در این زمینه وجود دارد: تعهد و وقت گذراندن با یکدیگر (Lingeren, 2003). بُعد دوم نظریة السون انعطافپذیری است که در آن مقدار تغییراتی که در نقشها، کنترل، قوانین و انضباط خانواده وجود دارد، تعریف شده است. هر چه تغییرات و انعطافپذیری بیشتر باشد الگوي رهبری بسمت الگوي دموکراتیک تمايل پيدا ميكند و در غیر اینصورت بسمت الگوي استبدادی ميرود (سامانی و همكاران، 1387).
اشتغال اعضاي خانواده
بررسی زندگی اجتماعی در ادوار گوناگون تاریخ نشان ميدهد که نگرش و اقتضای فطری انسانها و فعالیتهای اجتماعیيي که به تأمین معاش ميانجاميد، متناسب با تواناییها و روحیات مردان بوده و از آنها انتظار میرفته است. با یک نگاه واقعبینانه میتوان دریافت که این امر یکی از لوازم اقتدار و تأمینکنندة حس اعتماد بنفس و جایگاه مقبول در خانواده برای مردان است. اهمیت این بحث در ارتباط با هویت و تأثیرات مثبت و منفیيی که بهم ریختن تعادل مطلوب آن در پي دارد، روشن میشود. از آن جهت که پدر مسئول تأمین معاش خانواده است بیکاری او علاوه بر تبعات اقتصادی، پیامدهای منفی روحی و روانی، از جمله افسردگی و ناکامی را بدنبال دارد. تبعات اقتصادی بیکاری پدر خانواده به روشهای جایگزینی مانند كار كردن مادر خانواده يا فرزندان منجر میشود (پیروزفر و حسینی، 1395).
اشتغال زنان بعد از انقلاب صنعتی و بطور مشهودتر بعد از جنگهای جهانی، شكلي رسميتر به خود گرفت. بدليل تحولات صنعتی و مهمتر از آن عدم حضور مردان در کنار خانواده و تأمین معیشت آنها، بدلیل شركت در جنگ، زنان مجبور شدند براي تأمين هزينه خانواده كار كنند. حضور زنان در بازار کار و از آن تأمل برانگیزتر، حضور چشمگیر آنها در فعالیتهای شغلیيي كه ظرافتهاي زنانگي، از جمله نقش مادری را از آنها ميگرفت، جدا از مباحث اجتماعی، موجب فروریختن اهرم عمودی قدرت و افقی شدن آن در خانواده شد. پذیرش مسئولیتهای اجتماعی از جانب زنان پیامدهايي منفی را بهمراه آورد؛ از جمله هیجانهای روانی، اضطراب و خستگی ممتد بدليل افزایش نقش آنها بعنوان مادر، همسر، کارمند و کارفرما (ساروخانی و گودرزی، 1388).
در چنين خانوادههايي پدر صاحب قدرت بیچون و چرا نیست و در صورتیکه اين مسئله درست مدیریت نشود، باعث اختلال در فرایند کسب هویت کودکان میشود.
اينكه اشتغال زنان نمیتواند همة ویژگیهای اشتغال مردان را داشته باشد در تأیید پذیرش وظایف مادرانة زنان است. باید توجه داشت که اشتغال زنان تنها عامل ثبات یا سستی پیوندهای خانوادگی نیست و فقط یکی از آنها بشمار میرود. اما مسئلة اشتغال کودکان بسيار مهمتر و اثرگذارتر از اشتغال زنان است. متأسفانه بدلایل گوناگون اشتغال كودكان در سنین کم در ایران و كشورهاي ديگر ديده ميشود و تا زمانی که فقر، نابرابری و ناآگاهی وجود دارد، با آن مواجه خواهیم بود. از آنجا که کودکان مانند بزرگسالان نميتوانند كاملاً از حقوق خود دفاع كنند، بیشتر در معرض استثمار و بهرهکشی قرار میگیرند. کودکان کار با معضلاتی روبرو هستند که به سلامت جسمی و روانی آنها آسیب میزند و زمينههاي بزهکاری آنان را فراهم ميسازد (قاسمزاده، 1382).
سبكهای فرزندپروری
دیدگاه تربیتی اسلام و تفاسیر آیات مرتبط با شیوههای فرزندپروری و سخن ائمه و بزرگان دین در اينباره، همواره جایگاهي رفیع برای این امر قائل شده و بر اهمیت آن تأکیدي وافر دارند. اصرار بر رعایت مساوات، گرامی داشتن کودکان، محبت به آنها و ابراز این محبت بطرق مختلف، حفظ فرزندان از خطرها و انحرافها، مشورت کردن با کودکان برای رشد و شخصیتبخشی به آنها، گفتگوی عاطفی و محترمانه با فرزندان و ذکر دیگر نکات که گواه بر نگاه دقیق اسلام و پیشوایان به این امر است، در احادیث و آیات قرآنکریم بروشنی قابل مشاهده است (صافات/ 103-102). بدیهی است که مقصود از اشارات فراوان به این امر پرورش انسانهایی با هویت سالم و مطلوب و موافق با فطرت انسانی است که در ساختن مدینة فاضله به توفیق نايل گردند.
با پذيرش تأثیرپذیری کودکان و هویت آنها از زمینههای اجتماعی (مثل تعامل با اعضای خانواده و همسالان) به بررسی این امر از دیدگاه علمی که با سیر پژوهش ما که دیدگاهها و نظریههای روانشناسی بر آن غالب است، میپردازیم. در تأکید بر این عامل و توضیح آن، الگوی «بامریند» با توجه به دو عامل مطالبهگری و پاسخدهی والدین، سه سبک فرزندپروری معرفی كرده است (ناظمیان، 1398).
1. سبك فرزندپروری مقتدرانه: والدین دارای این سبک، با محبت بوده و رابطهيي گرم و صمیمی با کودکان خود دارند. آنها ضمن کنترل منطقی فرزندان، از توقعات منطقی و عاقلانه برخوردارند، برای منع رفتار و جلب حمایت فرزندان دلایلي روشن ارائه میدهند، احساس و عقیدة کودک را در امور مختلف جویا شده و در برابر اعمال او عکسالعمل مناسب نشان میدهند.
2. سبك فرزندپروری مستبدانه: در این سبک والدین از لحاظ اعمال کنترل منطقی از رتبهيي پایینتر برخوردارند. آنها بیشتر بر اعمال قدرت و انضباط اجباری تأکید داشته و با فرزندان خود صميميت كمتري دارند و به آنها اجازة مخالفت با تصمیمات و قواعد خود را نمیدهند.
3. سبك فرزندپروری سهلگیرانه: این دسته از والدین فرزندان خود را کنترل نمیکنند و از آنها توقعی ندارند، در امور خانه نظم و ترتیب حاکم نیست، پدران و مادران در تشویق و تنبیه فرزندان خود جدی نیستند و از آنها توقع رفتار عاقلانه ندارند و به فرزندان استقلال و اعتماد بـنفس را تعليم نمیدهند (خباز و همكاران، 1389).
تغیرات کمّی چارچوب خانواده و آثار کیفی منتج ازآن
در وهلة اول پیوند زن و مرد است که عینیتبخش مفهوم خانواده است، اما اضافه شدن فرزندان كه از تغیيرات کمّی مطلوب اين ساختار است و همچنين پدیدههايی همچون طلاق يا فوت اعضای خانواده كه از تغییرات نامطلوب آن است، بر کیفیت زندگی سایر اعضای خانواده اثر میگذارد. مسئلهيی که ما را به بحث در اینباره کشانده بررسی تأثیر هر یک از این عوامل بر فرایند هویتیابی فرزندان است (رزاقی، 1381).
1ـ تعداد فرزندان خانواده
بيشك فرزندان تکمیلکنندة ساختار مطلوب خانوادهاند و زن و مرد بعنوان قاعدة این ساختار نقشهايی ارزشمند (مانند مادر و پدر بودن) را تجربه ميكنند كه با نقشهايي كه قبلاً تجربه كردهاند قابل مقايسه نيست. اما نبايد فراموش كرد که در برههيی از شرایط تاریخی (جنگ، انقلاب و...)، شرایط اجتماعی و نگرشهای حاکم بر هر عصر و نسل، تمایلات خانوادهها را براي داشتن یا نداشتن و همچنین تعداد فرزندان تحت تأثير قرار میدهد (سیاح و حسینی مجرد، 1390).
[1] تاريخ دريافت: 20/ 1/1400 تاريخ پذيرش: 20/ 5/1400
. دانشجوی دکتری مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان، زنجان، ایران (نویسنده مسئول)؛ z.ghavam2010@yahoo.com
[2] . دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران؛ kobraahmadvand1394@gmail.com
[3] . دانش آموختۀ کارشناسی ارشد برنامهریزی آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اسلامشهر، اسلامشهر ایران؛
ahmadi.zohreh6767@gmail.com
موقعیت فرزندان در خانواده | تأثیرات ایجاد شده بر هویت کودکان متأثر از جایگاه آنها در خانواده |
1. تک فرزندی | رشد قابل توجه مهارتهای زبان و فعالیتهای ذهنی بیشتر بدلیل تماس با بزرگسالان؛ آنها نسبتاً منزویند که باعث میشود به جهان تخيلي خودشان پناه ببرند؛ نشان دادن رفتار و خلق و خوی هر دو جنس مذکر و مؤنث بدلیل نداشتن مرجع الگوی اخلاقی در خانواده که البته صحت این امر متأثر از كيفيت ارتباط و رفتار والدین است. |
2. اولین فرزند | سختگیری، دلواپسی، تنبیه در صورت بروز خطا و علاقة بیشتر والدین عمدتاً معطوف به آنهاست؛ کندی و کمبود جنب و جوش حرکتی که تمایل والدین برای انجام کارها توسط خودشان در این امر مؤثر است؛ وابستگی و عدم استقلال و ممانعت والدین برای داشتن استقلال؛ جاهطلبی، میل به ترقی، انضباط در کارها؛ برخورداری از وجدان و آگاهی و بتبع آن احساس شدید گناه در انجام خطا و همچنین طراحی قوانین و موارد انضباطی برای کودکان کوچکتر از خود؛ رشد بالای مهارتهای زبانی و فرایندهای ذهنی بر اثر معاشرت با بزرگسالان. |
3. فرزند میانی | از توجه و محبت و گذراندن اوقات کنار والدین بهرة کمتری دارند چون در این حالت والدین بدلیل تجربه آرامش بیشتری دارند؛ داشتن حس مسئولیت و سازگاری بیشتر بعلت تأکید والدین و الزام به کنار آمدن با فرزندان بزرگتر؛ وابستگی کمتر به والدین؛ پیشرفت کمتر رشد مهارتهای کلامی در قیاس با فرزند اول؛ کمترین مشکل را در انجام تصمیمگیری دارند؛ جویای دوست و خواهان روابط اجتماعیند. |
4. فرزند آخر | دقت، توقع و سختگیری والدین نسبت به آنها کمتر است؛ عمدتاً ویژگیهای سهلگیری و راحتطلبی را در رفتار خود نشان میدهند؛ مهارتهای زبانی و کلامی آنها بويژه با افزايش فاصلة سنی از فرزند يا فرزندان بزرگ خانواده رشد کمتری دارد؛ جاهطلبی و کمالگرایی که در فرزند نخست پر رنگ بود در فرزند آخر عمدتاً با درجة کمی فرصت بروز و ظهور دارد. |
در جدول بالا نتایج بررسیهای گوناگون را در مورد تأثیر جایگاه فرد در خانواده و شیوة تربیتیيي که مطابق آن جایگاه بر او اعمال میشود و همچنين تأثیرات ایجاد شده بر شخصیت و روحیات او را ملاحظه میکنیم. ميتوان گفت این موقعیتها هر یک بر ابعاد چندگانه هویت تأثيرگذارند. بعنوان مثال، رشد مهارتهای کلامی و زباني که در توصیف مشخصات فرزندان اول و تکفرزندان بر آن تأکید شده است، در دستیابی به هویت فردی متمایز و برخورداري از جایگاه مطلوب میان همسالان به فرد كمك ميكند و بتبع آن، بر هویت جمعی و همچنین هویت شغلی وي تأثيرگذار است. ذکر مشخصة وجدان و سرزنش خود هنگام انجام خطا، به بخشی از سبک هویت هنجاری، و بهرهمندی از آگاهی و اندیشهورزی به بخشی از سبک هویت اطلاعاتی اشاره دارد. ویژگی سهلگیری و راحتطلبی که از ویژگیهاي فرزند آخر خانواده است، هویت فردی و شغلی آنها را تحتالشعاع قرار میدهد، چون افراد با این ويژگيها ممکن است برای انتخاب شغل به عواملی همچون استعداد، علاقه و شرایط جامعه توجه کمتری داشته و بیشتر از ویژگی راحتطلبی استفاده کنند. سختگیری و تنبیه والدین نسبت به فرزندان اول یا سهلگیری نسبت به فرزندان آخر، التزام به انضباط و قانونمندی و... نه تنها ابعاد گوناگون هویت فرد را متأثر میکند، بلکه با قرار گرفتن او در شرایطی مانند رهبری گروههای مختلف یا جایگاه پدر و مادر، در شکلدهی به اعمال گروه و همچنین هویت افرادی که بر آنها تأثيرگذار است، نقشي مهم ایفا میکند؛ مثل استبداد در تصمیمگیری و تنظیم قواعد سختگيرانه و التزام به رعایت آنها که هم در جایگاه اجتماعی و هم در خانواده، باعث میشود احساس بیکفایتی و عدم استقلال بر ديگران غالب گردد.
همانطور که میدانیم، بطور قاطع نمیتوان گفت كه همة افراد قرارگرفته در این جایگاه داراي اين ويژگيها هستند اما بطورکلی میزان تأثیر والدین بر فرزندان بسیار عمیق و انکارنشدني است. خصوصیات شخصیتی، اخلاق و عقاید و نظریات والدين زمینههای رفتاری کودکان را شکل میدهد. بازخوردی که فرزندان از والدین دریافت میكنند نشانگر تأیید یا تکذیب یا قبول یا مطرود بودن رفتار آنهاست. «خودپنداری» یا «تصور از خود» فرزند عمیقاً تحتتأثیر الگوی والدین است و تا حد زيادي نتیجة تجارب او در خانه و همانندسازی با والدین است (اکبرنژاد، 1390). حتی قدرت معنوی و روحیة فرزندان یک خانواده که دارای يك پدر يا مادرند، متفاوت بوده و به موقعیت کودک و نحوة برخورداری از احترام والدین بستگي دارد.
اگر ساختار خانواده متعادل بوده و هریک از اعضای آن در جای خود قرار گرفته و ایفای نقش كنند، فرزندان تربیتیافته در این محیط بخوبی میتوانند با دیگران ارتباط برقرار نمايند و در زمینة عاطفی دچار مشکل نخواهند شد. این افراد براحتي با دیگران معاشرت میکنند و آمادة همکاری با دوستان خود هستند، برای دیگران احترام قائلند و اختلاف عقاید دیگران در نظر آنها عادی است و نسبت به آن تعصب ندارند. همچنین ضمن حفظ حریم خصوصی خود، به حریم و حقوق دیگران تجاوز نميكنند (نجفی علمی، 1389).
در جواب این پرسش که چرا فرزندان یک خانواده از نظر خلق و خو و هویت اکتسابی یکسان نیستند، میتوان گفت رفتار والدین یکی از عواملی است که تأثیري قاطع در شخصیت فرد دارد و تنوع رفتار والدین با فرزندان که در موقعیتهايی متفاوت قرار گرفتهاند، باعث ميشود خلق و خو و هویت فرزندان نیز متنوع گردد.
2ـ فقدان والدین (پدر يا مادر)
در توضیح این عامل و تأثير آن بر مقولة هويت بطور خلاصه به بررسي آن در سه مرحلة فقدان پدر، فقدان مادر و فقدان هردو، میپردازیم.
ـ فقدان پدر
پدر علاوه بر نقش معمولی خود یعنی حمایت از مادر، در تکوین پایههای اساسی بخشی از شخصیت واقعي کودک سهیم است. نقش پدر در رشد و پرورش فرزندان، تأمین نیازهای اقتصادی، حمایت و نظارت منطقی و داشتن نقش الگو برای فرزند پسر در همانندسازی، یک مرجع اخلاقی ـ رفتاری معتبر بوده و همچنین ایجادکننده نگرشي مثبت یا منفی از جنس مخالف در ذهن فرزند دختر است. حضور پدر همچنین تقویتکنندة حس شایستگی و عزت نفس در کودک و مادر است. فروید معتقد است: در دوران کودکی و نوجوانی هیچ نیازی سودمندتر از نیاز به حمایت و مراقبت پدر از فرزند در برابر سه خطر عمده نيست: خطرهاي جهان بیرون، امیال پرخاشگرانه و خیالبافیهای اضطرابآمیز و مادری که با دلسوزی بیش از اندازه و غیرمنطقی موجب دلبستگی و عدم استقلال فرزند میشود (کرباسی و وکیلیان، 1389). بدیهی است که با از دست دادن این عنصر مهم و مؤثر خلاءهايی جبرانناپذیر در فرایند شکلگیری هویت و طی مسیر دستیابی به شخصیت سالم ایجاد ميشود. آدلر در تأیید این مدعا ميگويد:
کودک در حال تحول نمیتواند و نباید خود را از یک همزیستی آمیخته با عواطف نیکخواهانه و تفاهم عاطفی از سوی پدر بیابد. مرگ پدر یکی از استرسآورترین و مهمترین اتفاقاتي است که ممکن است در مراحل شکلگیری هویت فرزندان رخ دهد. سازگاری با واقعیت تلخ فقدان پدر، تغییرات ایجاد شده ناشي از آن در شرایط خانوادگی و یادگیری چگونگی ادامة روند زندگی با پذیرش فقدان دائمی پدر، از جمله چالشهای پس از این واقعیت تلخ است. واکنش فرزندان به مرگ پدر و آسیبپذیری آنها از این رویداد متأثر از متغیرهایی همچون عوامل ژنتیکی، خلق و خو، هوش و مهارتهای مسئلهگشایی است (کریمی، 1380).
ظرفیت شناختی و تفاوتهای فردی و همچنین تصور فرزند از مفهوم مرگ و چگونگی از دست دادن پدر (شهادت، مرگ طبیعی، تصادف، اعدام، خودکشی و...) نيز برهويتيابي كودك مؤثر میباشد. تأثیر این رویداد تلخ در فرزندان دختر و پسر متفاوت است. دختران فاقد پدر اغلب در مواجهه با مشکلات خود بسیار آسیبپذیر و شکننده هستند. بسیاری از محققان معتقدند رفتارهای پرخاشگرانهيی که دختران در بازی با عروسکها نشان ميدهند، ممکن است انعکاس اعتراض آنها به مادران خود باشد. علائمی مانند ناسازگاری مداوم در مدرسه و رفتارهای احساسی نيز در بین دختران فاقد پدر که هنوز به سن بلوغ نرسیدهاند، مشاهده میشود كه ممکن است نمايانگر کمبود توان آنها در برقراری روابط معنیدار با یک مرد بالغ در محیط خانوادگی خود باشد.
در مورد همانندسازی در نقش جنسی دختران، یافتههای میدانی حاکی از اینست که دخترانی که از ارتباط با پدر محروم شدهاند، در تحول نقش زنانه خود و در ارتباط عادی با افراد مختلف مشكل پیدا میکنند، هر چند که نوع روابط مادرـپدر، برادرـخواهر، مادرـدختر ميتواند اين مشكل را كمتر يا تشديد كند. در پسرها پرخاشگری، عدم دریافت بازخورد مناسب از همجنس نسبت به کنشهای وی و گرایش به انجام اعمال ناهنجار، در مقایسه با دختران آمار بیشتری را بخود اختصاص داده است. پسران فاقد پدر تمایل یا انزجار بيش از حدي نسبت به جنس مخالف خود پيدا ميكنند زيرا رفتار مناسب با جنس مخالف را از الگوی قابل اعتماد نياموختهاند و این امر سلامت هویت جنسیتی آنها را بمخاطره میاندازد.
بررسی این نتایج بروشنی آسیب عمیقي كه به ابعاد جنسیتی، فردی، جمعی و حتی مذهبی اين دسته از دختران يا پسران وارد شده را نشان ميدهد. عواملي همچون نداشتن تصویری از انجام اعمال مذهبی توسط الگوی معتبر اخلاقی و همچنين افزايش تأثیر گروه همسالان و رسانهها بموازات کاهش تأثیر پدر در قید حیات، که گاه شامل تأثیرات منفی و سوء میباشد، اين آسيبها را تشديد ميكند. پژوهشهای متعدد تأثیرات قابل توجه فقدان پدر بر گرایش فرزندان به بزهکاری را نمايان ميسازد؛ اگر معتقد باشیم بزهکاری در انحراف از طی مسیر تکامل هویت بنحو مطلوب و حتی شکلگیری هویت منفی و ایجاد اختلال در روند رشد ابعاد درهم تنیدة هویت مؤثر است، میتوان با صراحت فقدان پدر را یکی از دلایل مهم گرایش جوانان (بويژه پسران) به بزهکاری دانست. برای مثال، گرایش به مصرف مواد مخدر بعلت عدم ایفای نقش نظارتی پدر و سرقت بدلیل نبود پشتوانه اقتصادی، از جمله انحرافات از قانون است که در صورت حضور و نظارت پدر میزان آن بطور چشمگیری كاهش مییابد.
با همة این اوصاف، نباید از این نکتة مهم غافل شد که فقدان پدر در خانواده تأثیري شگرف در ممانعت از شکلگیری و تخریب هویت شکل گرفته فرزندان دارد. علاوه بر تأثیرات سلسلهواری که فقدان پدر بر تغییر سیر تکامل هویت فرزندان میگذارد، این متغیر تأثیري مستقیم در کسب هویت فرزندان نیز دارد و آن هم بدلیل نقش حمایتی ـ حفاظتی پدر در خانواده است که در صورت فقدان این متغیر، شاهد کجرویها و عدم حمایت از کودکان بعد از اشتباهات ناآگاهانه خواهیم بود (شرفی، 1380).
ـ فقدان مادر
حضور بیشتر مادر در کنار فرزند بعنوان عنصري مؤثر در رشد اولیه، ارضای احساسات فرزند و بتبع آن، رشد اخلاقی و احساسات وی، الگوی جنسیتی برای فرزند دختر و زمینهساز نگرش نسبت به جنس مخالف در فرزند پسر، نقش ارتباطی ميان فرزندان و پدر بدلیل مقبولیت عاطفی نزد فرزندان، نقش نظارتی بر عمکرد تحصیلی، رشد زیستی و رفتار فرزندان و... همه از وظایف مادر است که در صورت ایفای این نقش بنحو احسن، تأثیر مثبت آن را بر رشد شخصیت و سلامت روانی فرزندان میتوان مشاهده کرد.
یکی از اتفاقات تلخ و ناخوشایندی که گاهي فرزندان آن را تجربه ميکنند از دست دادن مادر است كه تأثیر عمیق آن در مقاطع مختلف زندگی و در هر دو جنس پسر و دختر مشهود است. از دست دادن مادر، بويژه در دورهيی که کودکان نشانههایی از تلاش برای کسب هویت را در رفتار خود آشكار میکنند، تا زمانی که این مهم بصورت امري حیاتی در کودکان مطرح میگردد، تأثیراتی عمیق ـ و البته متفاوت نسبت به فقدان پدرـ بر هویتیابی و سلامت روان فرزندان خواهد گذاشت. بدیهی است که فقدان مادر نفیکننده مسئولیتهای مهمی است که تنها او از عهدة آنها برميآمده و فرزندان را بشکلهای مختلف برحسب جنسیت، دچار آسیب میکند.
فرزندان دختر با از دست دادن مادر دچار افسردگی، افت تحصیلی، اضطراب، سرکوب کردن احساسات، از دست دادن مقبولترین الگوی جنسیتی و افسردگی و اخلال در برقراری روابط اجتماعی خواهند شد که این مشكلات هویت فردی، جنسیتی و حتی شغلی آنها را دچار مشکل خواهد کرد.
اگر با فوت مادر، پدر سرپرستی دختر را بعهده داشته باشد، ناخواسته بيشتر تربیت او بسمت تربيت پسرانه سوق داده ميشود و از آنجا که دختر بعد از مادر، پدر را معتمدترین الگو میداند ممکن است با الگوبرداری از پدر، رفتارهای جنس مخالف را تقلید کرده و حتی به مشاغلی که روحیة مردانه میطلبد، تمايل پیدا کند.
تأثیر فقدان مادر در پسران شكلي متفاوت دارد. محبوبترین فرد از جنس مخالف و مؤثرترین فرد در برقراری توازن در احساسات پسرها، مادر است. از دست دادن مادر، نظم و انضباط فردی، اتخاذ بهترین شیوه برای ابراز احساسات و عملکرد تحصیلی پسران را دچار اختلال کرده و همچنین موجب شناخت ناقص و سطحی از جنس مخالف، اضطراب و ناامیدی و... میشود.
بطور کلی، اختلال در هویت فردی با عدم نظارت مادر بر رفتار و الزام فرزند در رفع نواقص اخلاقی و رفتاری، اختلال در هویت جمعی با انزوا و گوشهگیری بعد از فقدان مادر، اختلال در کسب هویت جنسیتی در دختران و... همه از نتایج برهم زننده تعادل رشد ابعاد هویت بر اثر از دست دادن مادر است (کرباسی و وکیلیان، 1389).
3ـ فوت والدین
همانطور كه گذشت، با فوت يكي از والدين ـ چه پدر و چه مادرـ، هويت فرزند و سلامت روان او بخطر ميافتد، ولي اين اميد كه هنوز یکی از والدین در قید حیات است، به حل چالشهای سایر ابعاد هويتي او كمك ميكند. ولي با فوت هر دو، سرپرستی فرزند به افراد ديگر سپرده ميشود که ممکن است با اين كار چالشهايی جدیدتر و بحرانهايی عمیقتر ایجاد گردد. علاوه بر اینها، انزوا، اضطراب، بیاعتمادی، وقفه یا اشکال در عملکرد تحصیلی، احساس عدم امنیت و ترس مداوم از مرگ و... همه از آسیبهای جدی این اتفاق هستند که هویت و سلامت روان فرزندان را متزلزل خواهند کرد (نجفی علمی، 1389).
4ـ فوت خواهر يا برادر و تأثیر آن بر مقوله شکلگیری هویت
وجود فرزندان در خانواده همراه با ايفاي نقشهایی مانند خواهري و برادري است که بیقین علاوه بر تأثیرات قطعی در رشد یا سرکوب مهارتها، روحیات فرد، احساس عزت نفس یا حقارت و...، غالباً موقعیتی خوشایند را برای فرزندان فراهم ميكند. عموم افراد نگرشی مثبت به خواهر یا برادر خود دارند و نگرش آنها به این ارتباط بیش از داشتن رابطهيي خانوادگی، بسته به اینکه چقدر از حضور خواهر و برادر خود بهره ميبرند، دوستانه است. یکی از حوادث ناگوار در زندگی هر فرد، از دست دادن خواهر یا برادر است که در هر مقطع زماني تأثیرات تأملبرانگیز مقتضی آن دوره را بر روان و جریان زندگی فرد میگذارد. اگر این موضوع در دورهيی که کودک بدنبال کسب هویت و شناخت هویتهای انتسابی خود است اتفاق بيفتد، بدون شك او را از جریان اصلی هویتیابی خود منحرف میکند. ارتباط ميان خواهرها و برادرها در خانواده عمیق، صمیمی و طولانیمدت است و بهمین دلیل مرگ یکی از آنها میتواند اتفاقي مخرب برای دیگران باشد، بویژه اگر این اتفاق در سنین کودکی رخ دهد. خواهران و برادرانی که نقشي مهم و تأثيرگذاري بسيار در زندگی یکدیگر دارند وجودشان برای هم ضروری است. وقتی یک خواهر یا برادر میمیرد، خواهر و برادر بازمانده ممکن است تا مدتي طولانی در شوک و ناباوری بسر ببرد که باعث ایجاد اختلال در طی رویة معمول و حل بحرانهای مختص به مقاطع مختلف زندگی میگردد. اما این تأثیرات صرفاً در فقدان خواهران و برادران صمیمی نیست و در مورد خواهرها و برادرهايي كه در شرایط خوب یا در كنار یکدیگر نيستند نيز صدق ميكند و ممكن است با مرگ يكي از آنها بازمانده شديداً احساس گناه كند (اکبرنژاد،1390).
5ـ طلاق و متارکة والدین
یکی از آسیبهای اجتماعی زیانبار در طی روند هویتیابی و مسائل پیرامون آن برای فرزندان، طلاق و متارکة والدین است که تأثیر سوء آن اجتنابناپذير است. بطور کلی، ازدواج یک تصمیم انسانی است و همانطور که در سایر تصمیمات انسان امکان خطا وجود دارد، هنگام اتخاذ این تصمیم مهم یا بعد از آن نيز بدلیل مواجهه با چالشهای پیشبینی نشده، امکان اشتباه هست و تشکیل خانواده که بمنظور رفع نیازهای مختلف جسمی، روانی، اجتماعی، معنوی و... صورت گرفته، ممكن است نه تنها نیازهای زن و مرد را برطرف نکند، بلکه باعث سرکوب نیازها و ايجاد بحرانهای روحی برای هر دو طرف گردد. در این شرایط طلاق آخرين و تنها راه حل مشكلات بشمار ميآيد. اما خود طلاق باعث بروز مسائل و مشکلات دیگری ميگردد که گريبانگير همة اعضاي خانواده، بويژه فرزندان ميشود.
تعاریفی که از طلاق در ذهن عموم وجود دارد تماماً بر تعریف طلاق رسمی بمعنای انحلال نهایی و قانونی ازدواج، یعنی جدایی زن و شوهر بر اساس حکم دادگاه است که به هر دوي آنها اجازه ازدواج مجدد بر اساس قوانین هر کشور را میدهد (شیرزاد و کاظمیفر، 1384). اما نوعي دیگر از طلاق هم وجود دارد که زوجین بدلايل مختلف، بر خلاف طلاق رسمی که در مراجع قانونی به ثبت میرسد، طلاق خود را ثبت نميكنند اما عملاً در نقش و وظيفة خود نسبت به يكديگر و نهاد خانواده را كوتاهي ميكنند. اين نوع از طلاق، طلاق عاطفی ناميده شده که شاید بتوان گفت دو برابر آمار طلاقهای قانونی را به خود اختصاص ميدهد. اين خانوادهها فاقد عشق و محبت و دوستیند و همسران فقط با جریان زندگی خانوادگی پیش میروند و زمان را سپری میکنند. آنها از روابط و کنش متقابل با یکدیگر و حمایت احساسی محرومند اما با وجود این شرایط هیچگاه تقاضای طلاق قانونی نمیکنند. طلاق معمولاً تصميمي نيست كه بتنهايي گرفته شود بلکه شامل زنجیرهيی از تغییرات نامطلوب و ناسازگاریها و وقفهيي در روند زندگی معمول طرفین است که گاه سالها بطول میانجامد و حتی مدتها قبل از وقوع، کودکان را در معرض ناراحتیهای خانوادگی از جمله مجادلات لفظی و جسمی خشونتبار بین والدین و سایر اعضای خانواده قرار ميدهد.
تحقیقات متعددی که دربارة نتایج زیانبار طلاق ـ اعم از طلاق عاطفی و رسمیـ بر روي فرزندان طلاق انجام شده نشان دادهاند كه آنها از مشكلات روحي و رفتاري بسياري رنج ميبرند كه برخي از آنها عبارتند از: اضطراب شدید، انزوا و گوشهگیری، فرار از خانه، افت تحصیلی، احساس عدم امنیت و پرخاشگری، احساس انزجار و بیوفایی، احساس نابرابری نسبت به همسالان که تأثیري مستقیم بر «تصویر خویشتن» آنها دارد (باستانی و همكاران، 1390).
نظرية فرزندان طلاق جودیت وارستین و جون کلی به این موضوع اشاره دارد که جدایی والدین در گرایش فرزندان به بزهکاری بسيار مؤثر است. پس از جدایی پدر و مادر، در اغلب موارد كودكان دچار اضطراب عاطفی آشکار ميشوند. این دو نظریهپرداز معتقدند کودکانی که در شرایط خانوادگی خود با مسئلة طلاق مواجه ميشوند دچار اضطراب و دوري از خانه و خانواده میشوند و در نتیجه براحتي در دام مشکلات، انحرافات و بزهکاریهای مختلف ميافتند. وجود مسائلی مانند طلاق باعث میشود کودک دست به دست شود و بيمسئوليتي والدین نسبت به زندگی فرزندانشان و نوع روابط آنها، بر افزايش بزهکاری در بين جوانان تأثیري مستقیم دارد (Strikers and Burke, 2000).
عدهيی از زوجین بخاطر فرزندانشان از طلاق رسمی خودداری میکنند غافل از اینکه طلاق عاطفي نيز همان نتایج زیانبار را دارد و بهمان ميزان هویت فرزندان را مختل میسازد. هویت جنسی فرزندان بدلایلی همچون نزاع والدین، آسیب فیزیکی مادر، عدم رعایت احترام متقابل و... دچار آسیبهای جدی در روابط و نگرش نسبت به جنس مخالف میشود؛ هویت فردی و جمعی فرزندان با گرایش به انزوا و عدم اعتماد بنفس و همچنین هویت شغلی با وقفه و کاهش پیشآمده در عملکرد تحصیلی و تقارن با گرایش به بزهکاری خدشهدار گشته و احتمال بازسازی و طی مسیر هویتیابی بطور مطلوب، در خوشبینانهترین حالت نیز دچار نقص و خلاءهای مشهود و انکارناشدنی ميگردد.
یافتههاي تحقيق
خانواده از ارکان عمده و نهادهای اصلی هر جامعه و یکی از طبیعیترین گروههایی است که میتواند نیازهای مادی، عاطفی، تکاملی و معنوی انسانها را برطرف كند. این واحد اجتماعی مبدأ بروز عواطف انسانی و کانون صمیمانهترین روابط و تعاملات بین فردی است. اهمیت خانواده به اندازهيي است که سلامت و بالندگی هر جامعه وابسته به سلامت و رشد خانوادههای آن است و هیچیک از آسیبهای اجتماعی بدون تأثیر خانواده بوجود نیامده است (عامری و عمویی 1395).
خانواده بعنوان یک منبع هویتسازی، امر جامعهپذیری و انتقال ارزشها را بر عهده دارد. اگر هویت کودک طی زمان و بر اساس تجربیات حاصل از برخورد اجتماعی شکل بگیرد و بتواند خود را بشناسد و از دیگران جدا سازد، تعادل روانی او تضمین میشود، ولی اگر سرخوردگی و عدم اعتماد بر او غلبه كند و بجای تماس با مردم، گوشهگیر و منزوی شود، بجای تحرک به رکود گرایش پيدا خواهد كرد و بجای خودآگاهی و تشکیل هویت مثبت، دچار ابهام در نقش خود خواهد شد، هماهنگی و تعادل روانی وی برهم خورده و به بحران هویت مبتلا خواهد شد. مخالفت و ستیز کودکان با والدین خود و عصیان آنان در برابر ارزشها و قدرتها و دخالتهای دیگران، برای تثبیت هویت و جدا كردن هویت خویش از سایرین است؛ این عملکرد خانوادههاست که به کودکان شخصیت میدهد، چراکه تعیینکنندة سرنوشت واقعی هر کودک، خانوادة اوست (ایروانی و یوسفی حمیدی، 1388).
جمعبندي و نتیجهگیري
هویت به صفاتی گفته میشود که فرد را از افراد دیگر متمایز میسازد. بهمين دليل مهمترین مسائل و چالشهای نهاد خانواده که تأثیر بسزایی بر فرایند هویتیابی کودکان دارد عبارتند از: انسجام و انعطافپذیری خانواده، نحوة اشتغال اعضای خانواده، سبک فرزندپروری، تغییرات کمّی چارچوب خانواده، تعداد فرزندان و چندمین فرزند بودن در خانواده، فقدان والدین، فوت خواهر يا برادر، طلاق ـاعم از عاطفی یا رسمیـ و... که رابطهيي معنادار با فرایند شکلگیری و تحول هویت در کودکان دارد و بخشی از عوامل متعدد و پیچیدهيی که هویتیابی در کودکان را دچار تحول میکند برای ما روشن میسازد.
بطوركلي، خانواده بعنوان اولین و مهمترین ركن جامعه، تأثیرات فراوان و پایداري بر ابعاد هویتی کودکان دارد. بررسی این ابعاد علاوه بر کمک به فهم عمیقتر و آشنایی مؤثرتر با مسائل پیرامون آن، موجب چارهاندیشی و ارائة راهکار برای جلوگیری از وقوع مسائل آسیبزای ناشی از عوامل و تصمیمهای نادرست قابل کنترل و کاهش لطمات ناشی از پیامدهای غیرقابل کنترل ميگردد.
منابع
قرآن كريم.
اکبرنژاد، محمد (1390) آموزش و پرورش ایتام (تأملی بر تألمی بزرگ)، تهران: ورای دانش.
انصاری، افشین؛ آقابابا قوشچی، علی؛ حسنی کریمآباد، اشکان (1395) «موانع شناسایی هویت در کودکان ابتدایی»، فصلنامه روانشناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی، شمارة 56، ص166ـ153.
ایروانی، محمدرضا؛ یوسفی حمیدی، سلیمه (1388) «بررسی رابطه بین عملکرد خانواده و بحران هویت نوجوانان خمینی شهر»، فصلنامه جامعه شناسی، سال1، شمارة 4، ص 161ـ141.
باستانی، سوسن؛ گلزاری، محمود؛ روشنی، شهره (1390) «پیامدهای طلاق عاطفی و استراتژیهای مواجهه با آن»، فصلنامه خانوادهپژوهی، شمارة 26، ص69-52.
پیروزفر، سهیلا؛ حسینی محمدآباد، سیدعلیاصغر (1395) «نقش خانواده در تکوین هویت فردی فرزندان با تأکید بر آموزههای دینی»، مجله پژوهشهای اجتماعی اسلامی، سال 22، شمارة 4، ص122ـ98.
چاوشیان، حسن؛ آزاد ارمکی، تقی (1381) «بدن بمثابه رسانه هویت»، مجله جامعهشناسی ایران، شمارة 16، ص75ـ57.
خباز، محمود؛ سعدیپور، اسماعیل؛ فرخی، نورعلی (1389) «آزمون مدل علی رابطه بین سبکهای فرزندپروری، سبکهای هویت و تعهد هویت در نوجوانان»، فصلنامه روانشناسی تربیتی، شمارة 16، ص 52ـ38.
ذاکری، مختار؛ شمشیری، بابک (1394) «بررسی مفهوم هویت در مجموعه داستانهای قصههای شیرین مغزدار و قصه بازی شادی»، مجله مطالعات ادبیات کودک دانشگاه شیراز، سال 6، شمارة 3، ص116ـ97.
رزاقی، علی (1381) جوانان و هویت ایرانی، تبریز: احرار.
رئوف ملایری، مریم؛ بهشتی، سعید؛ اسکندری، حسین؛ عباسپور، عباس (1397) «نقش خانواده و مدرسه در شکلگیری هویت جنسیتی دختران»، فصلنامه آموزش بهداشت و ارتقای سلامت ایران، سال6، شمارة 3، ص311-302.
زارع شاهآبادی، اکبر؛ صادقی، شیوا (1391) «خانواده و هویت ملی؛ بررسی موردی دانشآموزان شهر یزد»، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، سال5، شمارة 2، ص87ـ65.
ساروخانی، باقر؛ گودرزی، ثریا (1388) «اثرات اشتغال زنان بر خانواد»، مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال 2، شمارة 1، ص87ـ73.
سامانی، سیامک؛ خوشرو، علیرضا؛ رزمی، محمدرضا (1387) «تأثیر انسجام و انعطافپذیری خانواده بر شکلگیری هویت»، مجله مطالعات جوانان، سال 3، شمارة 12، ص32-17.
ستير، ويرجينياد (1389) آدمسازي در روانشناسی خانواده، ترجمه بهروز بيوشك، تهران: رشد.
سیاح، مونس؛ حسینی مجرد، اکرم (1390) «بررسی بحران مادری در جهان غرب و تأثیرات آن بر جامعه ایرانی»، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، شمارة 53، ص245-211.
شرفی، محمدرضا (1380) جوان و نیروی چهارم زندگی، تهران: سروش.
ـــــــــــ (1381) جوان و بحران هویت، تهران: سروش.
شیرزاد، جلال؛ کاظمیفر، امیرمحمد (1384) آسیبشناسی طلاق، ماهنامه دادرسی، سال 5، شمارة 53، ص97-81.
صفری شالی، رضا؛ عبدمولایی، آتیه (1395) «تأثیر عوامل اجتماعی شدن بر هویت نوجوانان (همسالان، مدرسه و رسانه)»، فصلنامه خانواده و پژوهش، شمارة 27، ص136-117.
عامری، فریده؛ عمویی، ناهید (1395) «نقش عملکرد خانواده در میزان تجربه بحران هویت و تمایز یافتگی نوجوانان»، فصلنامه خانواده و پژوهش، شمارة 30، ص91-77.
قاسمزاده، فاطمه (1382) «کودکان خیابانی در تهران»، مجله رفاه اجتماعی، سال 3، شمارة 7، ص76-62.
کرباسی، منیژه؛ وکیلیان، منوچهر (1389) مسایل نوجوانان و جوانان در ایران معاصر، تهران: دانشگاه پیام نور.
کریمی، عبدالعظیم (1380) «دیندهی و دینیابی»، مجموعـه مقالات همایش آسیبشناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، دفتر همکاری مشترک مساجد، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و جهاد دانشگاهی.
محمدی، مهدی؛ آزاده، فریدون؛ بابالحوائجی، فهیمه (1389) «نقش ادبیات در شکلگیری شخصیت کودکان و نوجوانان با تأکید بر گرایشهای دینی و اخلاقی»، مجله تربیت اسلامی، شمارة10، ص120-101.
محمدیان، حمیدرضا؛ شیخ روحانی، سعید (1382) «مفهوم و فرایند شکلگیری هویت، تأثیر عوامل اجتماعی و اصلاح و درمان مسائل هویت»، مجله دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی، سال 3، شمارة 4، ص226-199.
مرعشیان، فاطمه سادات؛ صفرزاده، سحر (1396) «رابطة التزام عملی به اعتقادات اسلامی و جو عاطفی خانواده با بحران هویت در دانشجویان دختر»، فصلنامه زن و فرهنگ، شمارة81، ص94-81.
ناظمیان، صدیقه (1398) «نقش همسالان در هویت و فرایند هویتیابی کودکان دبستانی از دیدگاه دانشجو معلمان»، فصلنامه پژوهش در آموزش علوم ابتدایی، شمارة1، ص38-32.
نجفی علمی، محمود (1389) «فناوری اطلاعات، نوجوانان و بحران هویت»، مجله رهآور نور، سال 4، شمارة 32، ص23-12.
Berzonsky, D. (2005). Ego Identity: a personal standpoint in a postmodern world. Identity: an International Journal of theory and Reseach. 5(2). pp.125-136.
Kroger, J. (2013). Identity in adolescence, the balance between self and other. New York: Routledge.
Lingeren, S. (2003). God is: children’s Bibles and Bible storybooks’ presentation of religious values. Koers. 76(1): pp.119-135.
Newman, P. and Newman, B. (1997). Childhood and adolescence. California: Brooks, Cole Publishing Company.
Olson, J. (1999). Identity in adolescence, the balance between self and other. New York: Routledge.
Strikers, S. and Burke, P. (2000). The past, present and future of social identity theory. Social pychology quarterly. 63(4). pp.284-297.
Vaishali, B. and Suchita, K. (2013). Study identity crisis of adolescents and the impact of the home Environment on them. International journal of current research. 5(2). pp.236-239.