سرمقاله
الموضوعات :
1 - بنیاد حکمت اسلامی صدرا
الکلمات المفتاحية: مسجد, تربیت اسلامی, سیاستهای تربیتی,
ملخص المقالة :
مساجد و فرهنگسراها و تشكلهاي مردمي و نقش تربيتي آنان در تربيت و شكلدهي شخصيت كودكان و نوجوانان با شروع دهة 90 شمسي بسياري اعتقاد داشتند كه انقلاب تمام شده و تفكر انقلابي و بسيجي مربوط به دهههاي قبل بوده است و با پير شدن شيرمردان جبههها و تأثيرات فرهنگي فضاي مجازي، جوانان به راه پدران خود نميانديشند و ارزشها تغيير كرده است... . بسياري گفتند و بسياري باور كردند كه زمانة جديدي آغاز شده است، البته بدون ياد امام و راه امام و خط امام ... ولي برخي از شاگردان انقلاب اسلامي، هوشمندانه از مساجد، مدارسي ساختند تا براي سالهاي بعدي راه و سخن امام زنده بماند. مساجد كه در دوران انقلاب بهترين پايگاه براي مبارزه با طاغوت زمان بود اكنون نيز ميتوانست مدرسهيي براي پرورش نسلهاي بعد باشد... در اين «مدارس مسجدي» شاگردان خود صاحب مكتب شدند و در دهههاي بعد منشأ اتفاقات بزرگي گرديدند؛ جواناني كه نيازهاي به روز انقلاب و نظام را شناخته و پاسخي مناسب براي آنها ارائه ميدهند، وظايف بر زمين ماندة دولتها را بر دوش ميكشند و گمنام و غريب، نهضت امام خميني را پيش ميبرند. شهيد مصطفي صدرزاده نمونه خوبي است از مكتب «مسجد النبي» كُهَنز (منطقهيي در شهريار). او متولد 1365 و بمعناي واقعي، تربيت شدة مسجد است. شهيد مصطفي در نظام تربيت غيررسمي مسجد مانند طرح تربيتي «صالحين» پرورش يافت و جز خدمت به مردم و حفظ آرمان شهدا به چيزي فكر نميكرد. در تمام بحرانهاي طبيعي و سازمانيافته (سياسي) به كمك مردم شتافت و سرانجام به خط مقدم مبارزه عليه داعش در خاك سوريه رسيد. دفاع از مظلوم مرز نميشناسد. در مكتب مصطفيها در ميانة ميدان، تقابل جبهه حق و باطل است؛ نه صرفاً در داخل مرزهاي ايران كه حتي در پشت سيمهاي خاردار اسرائيل. در اين تربيت غيررسمي و متعالي، هدف، تعالي است و پرورش يافتة اين نظام تربيتي، بازوي قدرتمند جمهوري اسلامي است. آمار نشان ميدهد كه مستشاران، فرماندهان و رزمندگان جوان در ميدان نبرد با تكفيريهاي سوريه كه تربيتشان در پايگاههاي بسيج شكل گرفته بود، توانستند نيروهاي تراز انقلاب اسلامي باشند (در مكتب مصطفي، 1399). از آنجا كه اين پايگاههاي تربيتي با سياستهاي فرهنگي غرب و غربزدگان مغاير بود طرح تأسيس «فرهنگسرا» مطرح شد. بجرئت ميتوان گفت فرهنگسراها با هدف نابود كردن نقش تربيتي مساجد تأسيس شدند؛ اتفاقي كه در رنسانس اروپا افتاد. در قرون وسطي و حاكميت كليسا، مركز فرهنگي و هنري همان كليسا بود و نقش تربيتي اين مركز فرهنگي با كنترل عقايد مذهبي شكل ميگرفت. بعد از رنسانس فرهنگي فرهنگسراها بوجود آمدند كه برخي نقش هنري داشت و برخي تربيتي و فرهنگي. در اروپا فرهنگسرا را «آكادمي» ميناميدند مثل «آكادمي علوم روسيه» يا «آكادمي هنر» (هاشمي، 1373). با جستجوي تاريخ درمييابيم كه اولين فرهنگسرا در ايران همان مساجد، حسينيهها و هيئتهاي مذهبي بودهاند، مانند «تكيه دولت» كه در سال 1285 هـ . ق به دستور ناصرالدين شاه ساخته شد و اولين بناي مذهبي ـ فرهنگي در ايران است. در زمان پهلويها مراكز فرهنگي بسياري ايجاد و وجهة مذهبي از آنها گرفته شد و اين روند تا زمان انقلاب اسلامي ادامه داشت (يكاني، 1374). انقلاب از مساجد شروع شد و با مساجد پيروز شد و مساجد بعنوان پايگاههاي فرهنگي و هنري و خدماتي و حتي نظامي، فعاليتهاي جدي خود را پررنگتر كردند و اين برخلاف خواستة دشمن بود... . تأسيس فرهنگسراي شهرداري تهران در زمان آقاي كرباسچي شروع برنامهيي جدي و هدفمند بود براي جدا كردن دين و اهداف انقلاب از نسل جوان كشور كه تا حدودي موفق شد. فرهنگسراها تحت كنترل امام جماعت نبودند و زمان اذان، صفوف نماز جماعت در آنجا تشكيل نميشد. نفوذ در فرهنگسراها و جهتدهي به افكار نسل جوان كه تشنة دانش هستند بسيار آسان بود. كمكم با توسعة فرهنگسراها، مساجد از حضور جوانان خلوت شد و قهرماناني كه توانستند مساجد را بعنوان كانون تعليم و تربيت اسلامي نگه دارند، نسل شهيد مصطفي صدرزادهها را تربيت كردند. نسل دهة هفتاديها و حججيها و عزيزاني كه در اين محيط ولنگاري فرهنگي و فضاي مجازي مسموم، همراه با تمام تلاش دشمن براي گمراهي جوانان، توانستند در تاريكي، راه روشن هدايت را پيدا كنند و به سعادت برسند. تأسيس فرهنگسراها دانسته يا ندانسته ضربة مهلكي بود بر پيكر نقش تربيتي مساجد. شايد اگر هزينه و بودجة اين مراكز را در مساجد خرج ميكردند... شايد... و حال ما مدعيان فرهنگ و تربيت كشور چه بايد بكنيم؟! زهرهحسيني خامنهاي
--
سرمقاله
مساجد و فرهنگسراها و تشكلهاي مردمي
و نقش تربيتي آنان در تربيت و شكلدهي شخصيت كودكان و نوجوانان
با شروع دهة 90 شمسي بسياري اعتقاد داشتند كه انقلاب تمام شده و تفكر انقلابي و بسيجي مربوط به دهههاي قبل بوده است و با پير شدن شيرمردان جبههها و تأثيرات فرهنگي فضاي مجازي، جوانان به راه پدران خود نميانديشند و ارزشها تغيير كرده است... .
بسياري گفتند و بسياري باور كردند كه زمانة جديدي آغاز شده است، البته بدون ياد امام و راه امام و خط امام ... ولي برخي از شاگردان انقلاب اسلامي، هوشمندانه از مساجد، مدارسي ساختند تا براي سالهاي بعدي راه و سخن امام زنده بماند.
مساجد كه در دوران انقلاب بهترين پايگاه براي مبارزه با طاغوت زمان بود اكنون نيز ميتوانست مدرسهيي براي پرورش نسلهاي بعد باشد... در اين «مدارس مسجدي» شاگردان خود صاحب مكتب شدند و در دهههاي بعد منشأ اتفاقات بزرگي گرديدند؛ جواناني كه نيازهاي به روز انقلاب و نظام را شناخته و پاسخي مناسب براي آنها ارائه ميدهند، وظايف بر زمين ماندة دولتها را بر دوش ميكشند و گمنام و غريب، نهضت امام خميني را پيش ميبرند.
شهيد مصطفي صدرزاده نمونه خوبي است از مكتب «مسجد النبي» كُهَنز (منطقهيي در شهريار). او متولد 1365 و بمعناي واقعي، تربيت شدة مسجد است. شهيد مصطفي در نظام تربيت غيررسمي مسجد مانند طرح تربيتي «صالحين» پرورش يافت و جز خدمت به مردم و حفظ آرمان شهدا به چيزي فكر نميكرد.
در تمام بحرانهاي طبيعي و سازمانيافته (سياسي) به كمك مردم شتافت و سرانجام به خط مقدم مبارزه عليه داعش در خاك سوريه رسيد. دفاع از مظلوم مرز نميشناسد. در مكتب مصطفيها در ميانة ميدان، تقابل جبهه حق و باطل است؛ نه صرفاً در داخل مرزهاي ايران كه حتي در پشت سيمهاي خاردار اسرائيل.
در اين تربيت غيررسمي و متعالي، هدف، تعالي است و پرورش يافتة اين نظام تربيتي، بازوي قدرتمند جمهوري اسلامي است. آمار نشان ميدهد كه مستشاران، فرماندهان و رزمندگان جوان در ميدان نبرد با تكفيريهاي سوريه كه تربيتشان در پايگاههاي بسيج شكل گرفته بود، توانستند نيروهاي تراز انقلاب اسلامي باشند (در مكتب مصطفي، 1399).
از آنجا كه اين پايگاههاي تربيتي با سياستهاي فرهنگي غرب و غربزدگان مغاير بود طرح تأسيس «فرهنگسرا» مطرح شد. بجرئت ميتوان گفت فرهنگسراها با هدف نابود كردن نقش تربيتي مساجد تأسيس شدند؛ اتفاقي كه در رنسانس اروپا افتاد.
در قرون وسطي و حاكميت كليسا، مركز فرهنگي و هنري همان كليسا بود و نقش تربيتي اين مركز فرهنگي با كنترل عقايد مذهبي شكل ميگرفت. بعد از رنسانس فرهنگي فرهنگسراها بوجود آمدند كه برخي نقش هنري داشت و برخي تربيتي و فرهنگي. در اروپا فرهنگسرا را «آكادمي» ميناميدند مثل «آكادمي علوم روسيه» يا «آكادمي هنر» (هاشمي، 1373).
با جستجوي تاريخ درمييابيم كه اولين فرهنگسرا در ايران همان مساجد، حسينيهها و هيئتهاي مذهبي بودهاند، مانند «تكيه دولت» كه در سال 1285 هـ . ق به دستور ناصرالدين شاه ساخته شد و اولين بناي مذهبي ـ فرهنگي در ايران است. در زمان پهلويها مراكز فرهنگي بسياري ايجاد و وجهة مذهبي از آنها گرفته شد و اين روند تا زمان انقلاب اسلامي ادامه داشت (يكاني، 1374).
انقلاب از مساجد شروع شد و با مساجد پيروز شد و مساجد بعنوان پايگاههاي فرهنگي و هنري و خدماتي و حتي نظامي، فعاليتهاي جدي خود را پررنگتر كردند و اين برخلاف خواستة دشمن بود... . تأسيس فرهنگسراي شهرداري تهران در زمان آقاي كرباسچي شروع برنامهيي جدي و هدفمند بود براي جدا كردن دين و اهداف انقلاب از نسل جوان كشور كه تا حدودي موفق شد.
فرهنگسراها تحت كنترل امام جماعت نبودند و زمان اذان، صفوف نماز جماعت در آنجا تشكيل نميشد. نفوذ در فرهنگسراها و جهتدهي به افكار نسل جوان كه تشنة دانش هستند بسيار آسان بود. كمكم با توسعة فرهنگسراها، مساجد از حضور جوانان خلوت شد و قهرماناني كه توانستند مساجد را بعنوان كانون تعليم و تربيت اسلامي نگه دارند، نسل شهيد مصطفي صدرزادهها را تربيت كردند.
نسل دهة هفتاديها و حججيها و عزيزاني كه در اين محيط ولنگاري فرهنگي و فضاي مجازي مسموم، همراه با تمام تلاش دشمن براي گمراهي جوانان، توانستند در تاريكي، راه روشن هدايت را پيدا كنند و به سعادت برسند.
تأسيس فرهنگسراها دانسته يا ندانسته ضربة مهلكي بود بر پيكر نقش تربيتي مساجد. شايد اگر هزينه و بودجة اين مراكز را در مساجد خرج ميكردند... شايد...
و حال ما مدعيان فرهنگ و تربيت كشور چه بايد بكنيم؟!
زهرهحسيني خامنهاي