سلبریتیزه شدن سیاست: نیروهای شکلدهنده و شاخصها
الموضوعات :احمد نقیب زاده 1 , محمد تقی شریعتی شیری 2
1 - استاد تمام گروه علوم سیاسی، دانشگاه تهران، ایران
2 - دانشجوی دکتری علوم سیاسی، دانشگاه تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: سلبریتیزه شدن سیاست, نیروهای شکلدهنده, سیاستگرمی, غیررسمی شدن سیاست و روزمره¬سازان. ,
ملخص المقالة :
چند دهه از ورود سلبریتیها به ساحت سیاست میگذرد؛ ورودی که تحولات متعددی را، چه خوب و چه بد، بر این حوزه تحمیل کرده است. فزونی گرفتن شخص گرایی، پوپولیسم و نمایشی شدن سیاست تنها گوشهای از پیامدهای این حضور سلبریتیها در سیاست هستند. باوجود این این پدیده، خواسته یا ناخواسته و به هر علّت، از مباحث جدی دانشگاهی کنار گذاشتهشده و یا بهطورکلی نادیده گرفته شده است و ازاینرو خلأ نظری درباره آن به شدّت احساس میشود. هرچند برخی متفکران از مفهوم جدیدی ذیل عنوان سلبریتیزهشدن جامعه صحبت میکنند، این مفهوم بیشتردر سطح جامعهشناسی باقیمانده است و پایش به علم سیاست کشیده نشده است. اینجاست که پژوهش پیش رو برای پر کردن این فقدان نظری در حوزۀ سیاست و هموارسازی راه پژوهشهای بعدی پیرامون چنین پدیدۀ شایعی در سیاست روز، میکوشد تا نیروهای شکلدهنده به سلبریتیزهشدن سیاست را شناسایی کند و شاخصهای آن را نشان دهد. برای نیل به این هدف و با بهرهگیری از نظریه سلبریتیزهشدن جامعه، نویسندگان این فرضیه را مطرح میکنند که نیروهای شکلدهنده به سلبریتیزهشدن مشتمل بر حکمرانی شبکهای، رسانهای شدن و ریاستی شدن سیاستند که به شاخصهای زیر منتهی میشوند: سیاستگرمی، غیررسمی شدن سیاست، زوال احزاب سیاسی و ظهور شهروندان جدید یا روزمره سازان. روش جمعآوری اطلاعات نیزاسنادی و کتابخانهای و روش داوری دادهها مبتنی بر رجوع به منابع دسته اول و تحلیل آنها جهت فراهم آوردنِ مستندهای موردنیاز برای آزمودن فرضیّه است.
خواجه نائینی، علی (1394) «درآمدی تحلیلی بر نقش شبکههای سیاستی در سیاستگذاری عمومی»، دولت¬پژوهی، سال اول، شماره 3، پاییز، صص 147-175.
DOI: 10. 22054/tssq. 2016. 2455.
غلام¬پور آهنگر، ابراهیم (1395) «مروری بر مفهوم حکمرانی شبکهای»، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، شماره مسلسل: https: //rc. majlis. ir/fa/report/show/981213.14930.
کروتی، دیوید و ویلیام هوینس (1391) رسانه و جامعه: صنایع، تصاویر و مخاطبان، تهران، دانشگاه امام صادق.
کوهن، کارل، اف (1385) سیاست: انیمیشن سیاسی در دوران جنگ سرد، مجله فارابی، زمستان شماره 62، صص 393-412.
نش، کیت (1399) جامعهشناسی سیاسی معاصر: جهانیشدن، سیاست و قدرت، ترجمه محمدتقی دلفروز، چاپ سیزدهم، تهران، کویر.
وحدانی¬نیا، ولی¬الهm و مسعود درودی (1398) «سیاستگذاری عمومی متأخّر؛ گذار از حکومتمحور به حکمرانی»، دولت¬پژوهی، سال پنجم، شماره 18، صص131-170.
.
DOI: 10. 22054/tssq. 2019. 32329. 499 Bang, Henrik P (2009) “Yes we can’: identity politics and project politics for a late-modern world”, Urban Research & Practice, 2: 2, 117-137, DOI: 10. 1080/17535060902979022.
Beer D, Penfold-Mounce R (2009) “Celebrity gossip and the new melodramatic imagination”Sociological Research Online. doi: 10. 5153/sro. 1878.
Bevir, Mark (2017) Encyclopedia of Political Theory, London: SAGE Publications, Inc; 1st edition.
Blais A, Rubenson D (2013) “The Source of Turnout Decline: New Values or New Contexts?”Comparative Political Studies 46 (1): 95-117. Doi: 10. 1177/0010414012453032.
Braudy, Leo (1986) The Frenzy of Renown: Fame and Its History. Oxford: Oxford University Press.
Donsbach, Wolfgang (2008) The International Encyclopedia ofCommunication, Blackwell Publishing Ltd.
Driessens, Oliver (2013) “Celebrity capital: redefining celebrity using field theory”Theory and Society, 42 (5), pp. 543-560. DOI: 10. 1007/s11186-013-9202-3.
----------------------- (2012) “The Celebritization of Society And Culture: Understanding The Structural Dynamics Of Celebrity Culture”. International Journal of Cultural Studies, 16 (6), 641-657. DOI: 10. 1177/1367877912459140.
Dyer, Richard (2007 [1979]) Stars, 2nd edn. London: BFI.
Esser, Frank &Strömbäck, Jesper (2014) Mediatization of Politics. Understanding the Transformation of Western Democracies Publisher: Palgrave Macmillan.
Ferreira da Silva F (2019) “Party organizational change and leader effects on voting behavior: Linking the electoral and party faces of presidentialization. ”Party Politics. 27 (4): 803-813. doi. org/10. 1177/1354068819893511.
Gunter, B (2014) Celebrity Capital: Assessing the Value of Fame. London: Bloomsbury.
Hooghe, M. and J. Oser ( 2015). “The Rise of Engaged Citizenship: The Evolution of Citizenship Norms among Adolescents in 21 Countries between 1999 and 2009. ” International Journal of Comparative Sociology, 56 (1): 29–52. doi. org/10. 1177/0020715215578488.
Manning, Nathan & Penfold-Mounce, Ruth & Loader, Brian & Vromen, Ariadne & Xenos, Michael (2016) “Politicians, Celebrities and Social Media: A case of informalization?”Journal of Youth Studies. doi. : 10. 1080/13676261. 2016. 1206867.
Marche, Stephen (2017), Celebrity Warfare: Image and Politics in the Age of Trump, Los Angeles Review of Books: Available at: https: //lareviewofbooks. org/article/celebrity-warfare-image-politics-age-trump.
Marsh, David. (2011) “Late Modernity and the Changing Nature of Politics: Two Cheers for Henrik Bang”. Critical Policy Studies. 5. 73-89. DOI : 10. 1080/19460171. 2011. 555684.
Marsh D, Hart P ‘t, Tindall K (2010) “Celebrity Politics: The Politics of the Late Modernity?” Political Studies Review;8 (3): 322-340. DOI: 10. 1111/j. 1478-9302. 2010. 00215. X.
Poguntke, T, Webb, P (2005) The Presidentialization of Politics: A Comparative Study of Modern Democracies. Published to Oxford Scholarship Online: April 2005. DOI: 10. 1093/0199252017. 001. 0001.
Ribke, Nahuel (2015)A genre approach to celebrity politics: global patterns of passage from media to politics, Basingstoke: Palgrave Macmillan.
Street, John (2003) “The celebrity politician: political style and popular culture”. In J. Corner and J. Pels (eds), The Media and the Restyling of Politics. London, Thousand Oaks, New Delhi: Sage Publications.
-------------- (2012) “Do Celebrity Politics and Celebrity Politicians Matter?”The British Journal of Politics and International Relations. 14 (3): 346-356. doi: 10. 1111/j. 1467-856X. 2011. 00480. X.
Turner, Graeme (2006) “The Mass Production of Celebrity: ‘Celetoids, ’ Reality TV and the ‘Demotic Turn”. International Journal of Cultural Studies. 9. 153-165. doi: 153-165. doi: 10. 1177/1367877906064028.
West, D. and Orman, J. (2003) Celebrity Politics. Upper Saddle River: Prentice Hall. Wheeler, Mark (2013) Celebrity Politics, Cambridge, England: Polity Press. Wood M, Corbett J, Flinders M (2016) “Just like us: Everyday celebrity politicians and the pursuit of popularity in an age of anti-politics”. The British Journal of Politics and International Relations. 18 (3): 581-598. doi. org/10. 1177/1369148116632182.
Wouters, Cas (2007) Informalization: Manners & Emotions since 1890. London: Sage.
دوفصلنامه علمي «پژوهش سیاست نظری»
شماره سی و دوم، پاییز و زمستان 1401: 131- 107
تاريخ دريافت: 17/07/1400
تاريخ پذيرش: 17/11/1401
نوع مقاله: پژوهشی
سلبریتیزه شدن سیاست: نیروهای شکلدهنده و شاخصها
احمد نقیبزاده1
محمدتقی شریعتی شیری2
چکیده
چند دهه از ورود سلبریتیها به ساحت سیاست میگذرد؛ ورودی که تحولات متعددی را، چه خوب و چه بد، بر این حوزه تحمیل کرده است. فزونی گرفتن شخصگرایی، پوپولیسم و نمایشی شدن سیاست تنها گوشهای از پیامدهای این حضور سلبریتیها در سیاست هستند. باوجود این این پدیده، خواسته یا ناخواسته و به هر علّت، از مباحث جدی دانشگاهی کنار گذاشتهشده و یا بهطورکلی نادیده گرفته شده است و ازاینرو خلأ نظری درباره آن به شدّت احساس میشود. هرچند برخی متفکران از مفهوم جدیدی ذیل عنوان سلبریتیزهشدن جامعه صحبت میکنند، این مفهوم بیشتردر سطح جامعهشناسی باقیمانده است و پایش به علم سیاست کشیده نشده است. اینجاست که پژوهش پیش رو برای پر کردن این فقدان نظری در حوزۀ سیاست و هموارسازی راه پژوهشهای بعدی پیرامون چنین پدیدۀ شایعی در سیاست روز، میکوشد تا نیروهای شکلدهنده به سلبریتیزهشدن سیاست را شناسایی کند و شاخصهای آن را نشان دهد. برای نیل به این هدف و با بهرهگیری از نظریه سلبریتیزهشدن جامعه، نویسندگان این فرضیه را مطرح میکنند که نیروهای شکلدهنده به سلبریتیزهشدن مشتمل بر حکمرانی شبکهای، رسانهای شدن و ریاستی شدن سیاستند که به شاخصهای زیر منتهی میشوند: سیاستگرمی، غیررسمی شدن سیاست، زوال احزاب سیاسی و ظهور شهروندان جدید یا روزمرهسازان. روش جمعآوری اطلاعات نیزاسنادی و کتابخانهای و روش داوری دادهها مبتنی بر رجوع به منابع دسته اول و تحلیل آنها جهت فراهم آوردنِ مستندهای موردنیاز برای آزمودن فرضیّه است.
واژههاي کلیدی: سلبریتیزه شدن سیاست، نیروهای شکلدهنده، سیاستگرمی، غیررسمی شدن سیاست و روزمرهسازان.
مقدمه
به بازیگران نباید اجازۀ نامزدی برای تصاحب پستی داده شود، زیرا ممکن است آنها با بهکارگیری فنون متقاعدکنندگی، کنترل مصلحت عمومی را به دست بگیرند. گفته یادشده، حرفهای روسو در جستار «نامهای به دالامبر در باب نمایش3» است؛ حرفهایی که دو قرن بعد در سال 1980، بیشتر به پیشگویی میماند تا هشدار؛ یعنی زمانی که رونالد ریگان، بازیگر و سلبریتی هالیوود به ریاستجمهوری ایالاتمتحده انتخاب شد. انتخابی که به ریگان ختم نشد. آرنولد شوارتزنگر4 -بدنساز و فوق ستاره فیلمهای آمریکایی- بپه گریلو5 -کمدین ایتالیایی- و روبن بلیدز6 -خواننده و بازیگر پانامایی- از چشمگیرترین نمونههای ورود ساحت سرگرمی به سیاست هستند. در ایران نیز میتوان به عباس جدیدی (کشتیگیر)، هادی ساعی (تکواندوکار)، علیرضا دبیر (کشتیگیر)، حسین رضازاده (وزنهبردار) و عبدالحسین مختاباد (خواننده) اشاره کرد که موفق به ورود در شورای شهر تهران شدند. بهعبارتی دیگر انتقال سلبریتیها از ساحتهای رسانه و صنایع سرگرمی به عرصه سیاست، پدیدهای فراگیر شده است. مبنای انتخاب دونالد ترامپ برای ریاستجمهوری ایالات متحده در سال ۲۰۱۶ به روشهای قابل توجهی مبتنی بر ستارگیِ ساختگیاش با تلویزیون واقعنمای (1) او (و تاحدی بر روزنامه نیمقطع و مصورش) استوار بود. در اینجاست که ورود سلبریتیها به عرصۀ سیاست و تأثیر آنها در این عرصه نیازمند تحلیل است.
ورود سلبریتیها به ساحت سیاست، تأثیراتی متعددی را بر حوزۀ سیاست اعمال کرده است. یکی از مهمترین تأثیرات، سلبریتیزهشدن سیاست است؛ مقولۀ جدیدی که به نظر میرسد بر اساس مقولههای سنتی علوم سیاسی قابل تبیین نباشد، زیرا سلبریتیها، نه طبقهای خاص از افراد هستند که منافع مشخصی داشته باشند؛ نه گروههای نفوذی که درصدد اعمالنفوذ خاص بر قدرت باشند؛ نه نامزدهایی که از طرق مردمفریبانه در راستای کسب آرا برای خود یا نامزدی خاص هدایت کنند و نه ایدئولوگهایی که با قدرت ایدئولوژی خود در تلاش هستند که توده را بسیج کنند. سلبریتیزهشدن سیاست بهخودیخود شکل نگرفته است، بلکه نیروهای شکلدهنده به آن شکل دادهاند و سیاست را بهطور بنیادی دستخوش تحول ساختهاند.
در این راستا پرسش اصلی این مقاله مطرح میشود که: سلبریتیزهشدن سیاست، چه تأثیری بر ماهیت سیاست میگذارد و نیروی شکلدهنده و شاخصهای این سلبریتیزهشدن در حوزۀ سیاست چیست؟ ایدۀ محوری مقاله، تحول در مفهوم سیاست و شکلگیری مفهوم سیاسی جدید ذیل عنوان سلبریتیزهشدن سیاست است.
پیشینۀ تحقیق
وود و فیلندرز7 (2016) در مقالۀ «انگار مثل ما: سیاستمداران سلبریتی روزمره و طلبِ مردمپسندی در عصر ضد سیاست (2)» معتقدند که در عصر «ضد سیاست»، پژوهشگران درباره سیاستمداران سلبریتی استدلال میکنند که آنها با اتخاذ استراتژیهایی از دنیای سرگرمی به محبوبیت میرسند. نویسندگان مقاله استدلال میکنند که سیاستمداران، تغییر چشمگیر در تعامل بین فرهنگ سلبریتی و استراتژیهای ارائهشده را اتخاذ کردهاند. در مرکز این تغییر، تمرکز بیشتر بر مفهوم «عادی بودن» است، زیرا سیاستمداران بیش از پیش سعی میکنند تا دلالتهای منفی مربوط به «سیاستمداران حرفهای» را کنار گذاشته، در عوض سعی کنند «درست مانند ما» ظاهر شوند.
ناهوئل ریبکه8 (2015) در کتاب «رویکرد ژانری به سیاست سلبریتی: الگوهای جهانی انتقال از رسانه به سیاست (3)» معتقد است که آثار متعدد از دو زمینه به پدیده سلبریتی پرداختهاند که میتوان به زمینۀ مطالعات فرهنگی و ارتباطات سیاسی اشاره کرد. باوجود این تاکنون چنین آثاری تنها دیدگاههای پراکنده از پیوندهای بین فرهنگ سلبریتی، صنایع سرگرمی و سیستمهای سیاسی ایجاد کرده است که وی در کتاب خود سعی دارد از آنها فراتر رود. او با تجزیه و تحلیل حرکت سلبریتیها به سیاست، به درک کامل پیوندهای بین صنایع رسانهای و سیستم سیاسی کمک میکند و ابزاری را برای درک شیوههای مختلف تبدیل سرمایه رسانهای به قدرت انتخاباتی ارائه میدهد.
بری گانته9 (2014) در کتاب خودذیل عنوان «سرمایۀ سلبریتی: ارزیابی ارزش شهرت» معتقد است که سلبریتیها، توجه منافع تجاری و دیگر چهرههای عمومی را به خود جلب میکنند. آنها در راستای حمایت از مارکها از حامیان مالی، دستمزد دریافت میکنند و به دنبال این هستند که در جریان مبارزات انتخاباتی با سیاستمداران ظاهر شوند. سلبریتیها برای تبلیغ پیامهای سلامتی به کار گرفته میشوند. بهعبارت دیگر سلبریتیها اغلب دارای ویژگیهایی هستند که به آنها ارزش خاصی میبخشد یا آنچه او از آن بهعنوان «سرمایۀ سلبریتی» یاد میکند. این بدان معناست که سلبریتیها میتوانند ارزش ویژهای به اشیا، رویدادها و مسائل خاص اضافه کنند و از اینرو این موارد را ارزشمندتر یا تأثیر برانگیزتر نشان دهند.
مارک وِلر10 در کتاب «سیاست سلبریتی» (2013)، ظرفیتهای دموکراتیک پدیدۀ سلبریتی را مورد توجه قرار میدهد. او سیاست سلبریتی را مجموعهای از فنونی میداند که در تولید شهرت ریشه دارد و باعث میشود که صاحبمنصبان و شهروندان سرشناس بتوانند افکار عمومی را در حوزۀ دموکراسی انتخاباتی، حمایت از سیاست و دیپلماسی بینالمللی، تجمیع و نمایندگی کنند. بهطور خلاصه هدف وِلر این است که بهطور منسجم از ظرفیت سیاست سلبریتی برای ارتقای ارزشهای دموکراتیک در عصر مدرنیته استفاده کند.
اولیور دریسنز11 (2013) در مقالهای با عنوان «سرمایۀ سلبریتی: تعریف مجدد سلبریتی با استفاده از نظریۀ میدان» با نقد رویکردهای موجود در زمینه تعریف سلبریتی و نظریۀ مرتبط با آن معتقد است که باید سلبریتی را بهعنوان نوعی سرمایه بهحساب آوریم. او متأثر از بحث میدان «پیر بوردیو» اذعان میکند که میباید مفهومی ذیل عنوان سرمایۀ سلبریتی جعل کنیم؛ سرمایهای که ناشی از بازنماییهای مکرر این افراد در رسانههاست. سرمایۀ سلبریتی را میتوان به دیگر اشکال سرمایه مانند سرمایه سیاسی تبدیل کرد.
دیوید مارش12 و همکاران (2012) در مقالهای با عنوان «سیاست سلبریتی: سیاست مدرنیته متأخر» بر این باورند که آثار پژوهشگران دانشگاهی در حوزۀ سیاست اغلب سطحی و نقلی و بهندرت نظاممند است. علاوه بر این آنها بیان میکنند که مطالعات صورتگرفته بیشتر به دستهبندی سیاستمداران سلبریتی و نقش آنها در سیاست یا کارکرد سیاست سلبریتی در تقویت یا تضعیف دموکراسی پرداختهاند. آنها در تلاش برای گذار از این مطالعات تلاش میکنند تا سازوکار سیاست سلبریتی در عصر مدرنیتۀ متأخر را واکاوی نموده، اهمیت سیاست سلبریتی در حکمرانی جدید را بررسی کنند.
جان استریت13 (2003) در مقاله «سیاستمداران سلبریتی: فرهنگعامهپسند و بازنمایی سیاسی؟» نوعشناسی مختصرتری را پیشنهاد میکند. در این نوعشناسی بین سیاستمداران سلبریتی نوع اول (CP1s) و سیاستمداران سلبریتیها نوع دوم (CP2) تمایز قائل میشود. سیاستمداران سلبریتی نوع اول، سیاستمداران یا نامزدهایی هستند که سابقۀ آنها در سرگرمی، تجارت یا ورزش است یا از «انجمنهای سلبریتیها برای تقویت تصویر خود و انتقال پیام خود» استفاده میکنند، درحالیکه سیاستمداران سلبریتی نوع دوم، بازیگرانی هستند که «درباره سیاست اظهارنظر میکنند» و ادعای حق نمایندگی از سوی مردم بدون چشمداشت به منصب خاصی را دارند (Street, 2012: 346-356).
وست و ارمان14 (2003) در کتاب «سیاست سلبریتی» به تطور و تأثیر سیاست سلبریتی در ایالاتمتحده میپردازد. آنها در این کتاب به این موضوع میپردازند که چگونه جهان سیاست و هالیوود به هم گرهخوردهاند و چگونه سلبریتیها در روند سیاسی-از مبارزات انتخاباتی تا انتخابات، حکمرانی، لابیگری و قانونگذاری- نفوذ کردهاند. آنها در انتها به این نتیجه میرسند که ایالاتمتحده دارای یک «نظام سیاسی سلبریتی» است که در آن سلبریتیها از دنیای سرگرمی بهنظام سیاسی منتقل میشوند.
آثاری که در بالا ذکر آن رفت، تا حدودی توانستهاند خلأ منابع را جبران کنند. باوجود این، این آثار به چند موضوع اساسی اشاره نکردهاند؛ نخست اینکه نیروهای شکلدهنده ورود سلبریتیها به سیاست و سلبریتی شدن سیاست چیست. دوم اینکه ورود سلبریتیها به ساحت سیاست، چه شاخصهایی را برای سیاست به بار آورده است. در جهت پر کردن این خلأها، درصدد هستیم تا به نیرویها شکلدهندۀ سیاست سلبریتیزهشده و شاخصهای آن بپردازیم.
نوآوریهای تحقیق
تحقیق پیش رو نخستین اثری است که به زبان فارسی در حوزۀ ارتباط سیاست و سلبریتی میپردازد. برخی از نوآوری مفهومی جدید را میتوان جعل مفاهیم سیاستگرمی، سلبریتزهشدن سیاست، ریاستی شدن سیاست و روزمرهسازان دانست که نخستینبار به زبان فارسی وارد شده است.
چارچوب مفهومی: سلبریتیزهشدن جامعه و فرهنگ
چارچوب مفهومی ما در این پژوهش، سلبریتیزهشدن جامعه و فرهنگ است که «الیویر دریسنز15» آن را مطرح کرده است. البته ما درصدد هستیم که این مفهوم را به سیاست تعمیم دهیم و به نوعی مقاله ما، تعمیم مفهوم سلبریتیزهشدن دریسنز به ساحت سیاست است. در این راستا ابتدا نظریۀ دریسنز را به طور خلاصه توضیح میدهیم و سپس سلبریتیزهشدن سیاست را به طور مفصل شرح میدهیم.
دریسنز ابتدا به تفکیک دو مفهوم مشابه اما کاملاً متمایز، یعنی «سلبریتیسازی16» و سلبریتیزهشدن17 میپردازد. او معتقد است که در بسیاری از آثار، این دو مفهوم بهجای یکدیگر به کار رفتهاند که منجر به کاهش دقت مفهومی شده است. بیان تفاوت روشنبین این دو مفهوم و تعریف آنها، گام نخست دریسنز در راستای تشریح فرایند سلبریتیزهشدن جامعه و فرهنگ است. ازنظر او، سلبریتیسازی متشکل از تغییراتی است که در سطح فردی رخ میدهد. بهعبارت دیگر فرایندی که در آن افراد عادی یا چهرههای عمومی به سلبریتی تبدیل میشوند. این تغییرات، تأیید فردیّت18 (Braudy, 1986: 7) و صورتبندی ذهنیّتی است که امر نمایشی19 را با امر روزمره20 و امر خاص21را با امر عادی22 یکی میکند (Dyer, 2007 [1979]: 35). با وجود ماهیت متناقض سلبریتیها که تلاش میکنند هم عادی و هم خارقالعاده23 باشند، آنها همچنان از معمولی بودن فاصلهدارند. ویژگی دیگر سلبریتیزهسازی، کالاوارگی است؛ یعنی سلبریتیها، کار و حاصل کار هستند. در اینجاست که صنعت سلبریتی، سلبریتیها را میسازد و با استفاده از آنها، کالاها را به فروش میرساند.
در گام دوم، دریسنز به تعریف «سلبریتیزهشدن» میپردازد؛ پدیدهای که همسو با دیگر کلماتی که مصدر «شدن» دارند، نظیر جهانیشدن24، سیاسی شدن25، دموکراتیک شدن26 برای آن دسته از تغییرات اجتماعی و فرهنگی به کار میرودکه مستلزم حضور سلبریتی هستند. سلبریتیزهشدن نه در سطح فردی، بلکه در سطح عرصههای اجتماعی و بهمثابه تحول ساختاری بلندمدت یا فرا - فرایند رخ میدهد؛ فرا-فرایندی که معطوف به تغییرات مشخصی در ماهیت سلبریتی و نهادینه شدن فرهنگی و اجتماعی آن است. بهزعم او، سلبریتیزهشدن، سه نیروی شکلدهنده و سه شاخص دارد (Driessens, 2012: 643-645).
دریسنز در راستای عینی ساختن نیروهای شکلدهنده به سلبریتیزهشدن جامعه و فرهنگ از سه مفهوم استفاده میکند: رسانهای شدن، شخصی شدن27و کالایی شدن. رسانهای شدن، پیشنیاز و تسهیلکنندۀ احتمالی سلبریتیزهشدن است؛ چشمانداز مشخصی که تعامل بین تغییر ارتباطات رسانهای و تغییر فرهنگی اجتماعی فراهم میکند. فرایند شخصی شدن که در جوامع به شدت تمایزیافته غالب است، به مرکزیّت فرد مستقل نسبت به جمع اشاره دارد. کالایی شدن نیز نشاندهنده این است که سلبریتی بهعنوان یک فرد عمومی و آشکارا بهعنوان یک کالای قابل فروش، بهمثابه یک نوع قدرتمند از مشروعیتبخشی در خدمت مدل اقتصادی سیاسی مبادله و ارزش -بهعنوان اساس سرمایهداری- قرار دارد.
بهزعم دریسنز، نیروهای شکلدهنده منجر به تغییرات در شاخصهای جامعه میشوند که میتوان به دموکراتیک شدن، متنوع شدن و مهاجرت اشاره کرد. دموکراتیک شدن، نشاندهنده دسترسی گستردۀ افراد معمولی به پلههای کسب شهرت است. متنوع شدن بدین معناست که سلبریتی صرفاً به حوزههای صنعت سرگرمی محدود نمیشود، بلکه به سایر عرصهها مانند سیاست، خوراکشناسی و دانشگاه نیز کشیده میشود. در انتها مهاجرت را میتوان فرایندی دید که از طریق آن، سلبریتیها هم از استقلال نسبیشان بهعنوان یک شخصیت عمومی و هم از موقعیت سلبریتی بودنشان برای گسترش فعالیتهای حرفهای دیگر درون عرصۀ اصلی خودشان یا در نفوذ به سایر عرصهها استفاده میکنند (Driessens, 2012: 245-250).
نظریه دریسنز از قابلیت تببینپذیری خوبی در عرصه جامعه و فرهنگ برخوردار است، لیکن این نظریه به ساحت سیاست ورود پیدا نکرده است. به همین دلیل با کمک نظریۀ او، به بسط سلبریتیزهشدن به عرصه سیاست میپردازیم. با نگاهی کلی به دیدگاههای موجود در حوزۀ سلبریتیزهشدن سیاست متوجه میشویم که درکی کلگرایانه از این فرا-فرایند وجود ندارد. ولی اگر این دیدگاههای پراکنده از سلبریتیزهشدن ترکیب شوند و به شکل منطقی در یک چارچوب جامع ادغام گردند، میتوانیم بینشی همهجانبه به نیروهای شکلدهنده سلبریتیزهشدن سیاست داشته باشیم؛ نیروهایی که ایجادکنندۀ شاخصهای مختلف یا نمودهای اساسی برای سیاست شدهاند.
نیروهای شکلدهنده به سلبریتیزهشدن سیاست
نیروهای شکلدهنده سلبریتیزهشدن سیاست را میتوان سازوکارهای ژرفی دانست که موجب تغییر و تحول در ماهیت سیاست شدهاند. برخلاف بسیاری از تحلیلهای تکبعدی که نیروهای شکلدهنده به سلبریتیزهشدن سیاست را بهطور خاص به موفقیت رسانههای جمعی منتسب میکنند، استدلال ما این است که سلبریتیزهشدن سیاست را باید محصول حکمرانی شبکهای، رسانهای شدن و ریاستی شدن سیاست دید. در ادامه به شرح مفصل این نیروهای شکلدهنده میپردازیم.
حکمرانی شبکهای
استدلالهای کاستلز درباره حرکت به سمت جامعۀ شبکهای، در چند دهه اخیر به علوم سیاسی و حوزۀ حکمرانی جدید راهیافته است. در پارادایم سنتی سیاست، تصویری از سیاستگذاری وجود دارد که به مدل مثلثهای آهنین معروف است؛ مثلثی که اضلاعش متشکل از سازمان دولتی، قانونگذاری و گروه نفوذ است. در پارادایم جدید سیاست، حکمرانی شبکهای، چندسطحی و چند ذینفعی و در راستای شناسایی و توضیح الگوهای جدید بهمنظور حل مشکل و تصمیمگیری تکاملیافته است (وحدانینیا و درودی، 1398: 135). در حکمرانی شبکهای، موضوع بنیادی، «ادارۀ بدون دولت28» است که به کاهش قدرت اجرایی دولت و تبدیل آن به اجزای قطعهقطعه منجر میشود. مشخصۀ این نوع از حکمرانی، چانهزنی میان سازمانها در شبکههای دربرگیرنده آنهاست (خواجه نایینی، 1394: 153).
حکمرانی شبکهای موجب «میانتهی شدن دولت29» میشود. از نظر رودز، این مفهوم ویژگیهای زیر را دارد: الف)خصوصیسازی و محدودیت در گستره و اشکال مداخله دولت؛ ب)تضعیف کارکردهای سازمانهای دولت مرکزی و محلی به نفع سیستمهای ارائه خدمات (مانند نمایندگیها)؛ ج)تضعیف کارکردهای دولت به نفع نهادهای فرادولتی؛ د) محدود کردن دایره اختیار مأموران دولت بهواسطه مدیریت دولتی نوین، تأکید بر پاسخگویی مدیریتی و کنترل شفافیت سیاسی از رهگذر تمایز آشکار میان سیاست و اداره (اجرا). یکی از ویژگیهای این فضای جدید، جامعۀ چندپاره است. در این وضعیت، دولت بهمثابه بازیگری در کنار دیگر بازیگران تبدیلشده و دارای قدرتی برتر نیست (غلامپور آهنگر، 1395: 36-37). حال در این حکمرانی جدید و میانتهی شدگی دولت با ویژگیهای برشمرده شده، ارکان جدیدی نقش دارند که به انشقاق و تضعیف بیش از پیش دولت شتاب میدهند. سلبریتی، یکی از مهمترین عناصر این عصر تازه از توسعۀ شبکههاست.
رسانهای شدن سیاست
در بررسی سلبریتیزهشدن، رسانه بهعنوان یکی از عوامل اصلی رونق یافتن و نهادینه شدن این امردر ساحت سیاست قلمداد میشود. رسانههای جمعی، بهویژه در تحلیلهای سیاسی، خالق اصلی سیاستمداران سلبریتی محسوب میشوند؛ زیرا سازندۀ شرایط و منطق عملیاتی هستند که سیاستمداران باید طبق آنها عمل کنند. اصطلاح رسانهای شدن به تغییر فرایندهای اجتماعیای اشاره دارد که در آن رسانهها بیش از پیش در حوزههای مختلف جامعه تأثیر میگذارند و عمیقاً با آنها ادغام میشوند. در چارچوب سیاست، رسانهای شدن سیاست ممکن است در قالب فرایندی بلندمدت تعریف شود که از طریق آن اهمیت رسانهها و تأثیرات سر ریز آنها بر فرایندهای سیاسی، نهادها، سازمانها و بازیگران افزایش مییابد.
رسانهای شدن سیاست، چهار بعد متمایز، اما مرتبط دارد. بعد اول به مرحلهای اشاره دارد که رسانهها، مهمترین منبع اطلاعات در حوزه سیاست و جامعه هستند. بنابراین این بعد به میزان واسطهگری سیاست اشاره دارد. بعد دوم به میزان استقلال رسانهها از سایر نهادهای سیاسی و اجتماعی اشاره دارد. هرچند همه نهادها باید وابسته به یکدیگردر نظر گرفته شوند، برای اینکه رسانهها، تأثیر مستقلی بر سیاست داشته باشند، باید نهاد مستقلی تشکیل دهند. بعد سوم به میزان هدایت محتوای رسانهای و پوشش سیاست و امور جاری با منطق رسانهای یا منطق سیاسی اشاره دارد. درنهایت بعد چهارم هم به میزان پیروی نهادها، سازمانها و بازیگران سیاسی از منطق سیاسی برمیگردد. این بعد به اصل رسانهای شدن سیاست، یعنی تأثیرات متناوب رسانهها در فرایندهای سیاسی و بازیگران و نهادهای سیاسی میپردازد.
چهار بعد رسانهای شدن سیاست، نه جداگانه که پیوسته و در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر بررسی میشوند. بهطور دقیقتر، اولین مرحله از رسانهای شدن سیاست زمانی اتفاق میافتد که رسانهها به مهمترین منبع اطلاعات و کانال ارتباطی تبدیل شدهاند. با رسانهای شدن روز افزون سیاست، بهکارگیری رسانهها بهمنظور دستیابی به گروههای بزرگتر در جامعه، برای بازیگران و نهادهای سیاسی، اهمیت بیشتری مییابد. هرچند نهادهای رسانهای بیش از پیش از نهادهای سیاسی مستقل میشوند، روند رسانهای شدن سرعت مییابد. حال هرچه این رسانهها از نهادهای سیاسی مستقلتر باشند، نیازها و استانداردهای رسانه -بهطور خلاصه منطق آن- برای آنچه پوشش میدهند و نحوۀ پوشش آنها، اهمیت بیشتری مییابد. در پی این اتفاق، نهادها و بازیگران سیاسی یکی پس از دیگری در مییابند که برای اثرگذاری بر رسانهها و از طریق رسانههای عمومی، باید خود را با منطق آنها سازگار کنند. بنابراین سازگاری با رسانهها به ابزار اصلی بازیگران و نهادهای سیاسی تبدیل میشود که سعی دارند پوشش مطلوب رسانهها را از آن خود کرده، در جهت منافعشان بهکارگیرند (Esser&Strömbäck, 2014: 6-7).
ریاستی شدن سیاست
ریاستی شدنِ (4)سیاست، مفهومی است که در راستای توصیف فرایندی به کار میرود که در آن اهمیت و قدرت شخصیت رهبران در سیاستهای حزبی معاصر، افزایش یافته است. این فرایند ناشی از تغییر در چارچوب حقوقی، قانون اساسی و نظام انتخاباتی نیست، بلکه نتیجه غیررسمیتر شدن نقش رهبران، تحت مجموعه قوانین موجود است. در تعریفی کلاسیک که پوگونتکه و وِب ارائه میدهند، براین واقعیت تأکید میشود که «ریاستی شدن بیانگر فرایندی است که طی آن رژیمها در عمل بدون هیچگونه تغییر در ساختار رسمیشان -که همان نوع رژیمشان است- ریاستیتر میشوند» (Poguntke & Webb, 2005: 5).
فهمِ ریاستی شدن، از توسعه دو مقوله میگذرد: الف) فرایند گسترش منابع قدرت رهبری و خودمختاری درون حزب و قوۀ مجریه، ب)بیشتر و بیشتر شدن فرآیندهای انتخاباتی با محوریت رهبری. اساساً تحول در این دو مقوله بر سه حوزۀ اصلی حکومت دموکراتیک تأثیر میگذارد: قوه مجریه، وجه حزبی و وجه انتخاباتی. اصولاً همه انواع رژیمها میتوانند به درجات مختلف بین گونههای نظامهای حزبی و نظامهای ریاستی حرکت کنند. عوامل ساختاری نهفته مختلف (مانند تغییرات در ساختار اجتماعی و سیستم رسانهای) و عوامل احتمالی (مانند شخصیت رهبران)، میزان نزدیک شدن هریک از قطبهای متضاد (نظام حزبی و ریاستی) را به ریاستی شدن سیاست تعیین میکنند. ریاستی شدن سیاست از نیروهای بنیادی شکلدهنده در سلبریتیزهشدن سیاست است و موجب شکلدهی رهبران سلبریتیشدهای است که درصدد مطرح کردن بیشتر خود هستند و چندان در قیدوبند نهادهایی مانند احزاب نیستند (Ferreira da Silva, 2019: 805).
شاخصهای سیاست سلبریتیزهشده
نیروهای شکلدهنده بهعنوان سلبریتیزهسازان سیاست، چنان عمل میکنند که شاخصها یا نمودهای سیاست را متحول میکنند. این شاخصها را میتوان در چهاردسته کلی زیر برشمرد: سیاستگرمی، غیررسمی شدن، شخصی شدنو ظهور شهروندان جدید (روزمرهسازان).
سیاست گرمی (5)
سیاست گرمی، یکی از شاخصهای اساسی سلبریتیزهشدن سیاست است. این اصطلاح معادل Politainment است که از ترکیب دو واژه politics (سیاست) و entertainment (سرگرمی) ایجادشده است. سیاستگرمی به آمیختن سیاست و سرگرمی در ارتباطات سیاسی اشاره دارد و در معنای وسیعتر، نشاندهندۀ درهمتنیدگی بازیگران سیاسی، موضوعات و فرایندها با فرهنگ سرگرمی است. به گفته دورنر30، دو سطح متفاوت از سیاستِ سرگرمی وجود دارد: سیاستِ سرگرمکننده و سرگرمیِ سیاسی. هر دو سطح، از پتانسیل رسانههای جمعی برای جذب مخاطبان گسترده و خلق سلبریتیها استفاده میکنند. سیاستگرمی در خدمت بازیگران سیاسی است تا به رسانهها دسترسی یابند و تصاویر عمومی خود و برخی مسائل سیاسی را ارتقا دهند. این امر در مبارزات انتخاباتی کاملاً آشکار است (Donsbach, 2008: 3660). برخی پژوهشگران، انتخاب ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا را پایان سیاست سنتی و آغاز سیاست گرمی میدانند.
مارش معتقد است: «البته این انتخاب، پایان بسیاری از چیزها از جمله سیاست سنتی است؛ ولی با تمام این احوال، آغاز سیاستگرمی هم محسوب میشود. ناظران سیاسی در واشنگتن، حتی بعد از اینکه سالها شاهد نمایش ترامپ بودند، از دولت جدید او گیج و غافلگیر شدند. علت این غافلگیری را میتوان در این نکته دانست که سیاستمداران هیچوقت سلبریتیها را جز به چشم مزاحمی برای سیاست واقعی ندیدهاند. سیاست واقعی یعنی جلب حمایت همگانی برای سیاستگذاریها و به تصویب رساندن آنها. سلبریتیها مادون سیاستمدارانند؛ سیاستمداران هستند که تاریخ و اقتصاد و علوم سیاسی و حقوق خواندهاند، نه مجری برنامه «مرد مجرد»؛ اما با تمام این اوصاف، برنامۀ «مرد مجرد» برای مردم آمریکا، مهمتر از تاریخ، اقتصاد، علوم سیاسی و یا حقوق است» (Marche, 2017: 4-5).
دونالد ترامپ مخلوق ایدئولوژی یا حزب نبود؛ هیچ عقیدۀ راسخ یا وابستگی متعصبانه این داشت؛ هرگز متعلق به دستگاه حکومتی نبود؛ حتی حقوقدان هم نبود؛ کارزار انتخاباتیاش و به همان اندازه، مقام ریاستجمهوریاش، سرگرمی محض شد. دونالد ترامپ از آنجا رئیسجمهور آمریکا بودکه در تلویزیون، نقش رئیسجمهور آمریکا را بازی میکرد. ترامپ میدانست تا وقتی چهرهاش در رسانهها به نمایش در میآید، تأثیرگذاریاش ادامه دارد (Marche, 2017: 4-5).
غیررسمی شدن سیاست
نمود دیگر سلبریتیزهشدن سیاست، غیررسمی شدن31 سیاست است. این مفهوم را نخستینبار، کاس ووترس32متأثر از نوربرت الیاس به کار برد. او با مطالعۀ تطبیقی چهار کشور (آمریکا، هلند، انگلیس و آلمان) در قرن بیستم به روندی کلی در حوزۀ غیررسمی شدن دستیافت که به دنبال آن رفتارهای غیرمجاز گذشته، مجاز شدو به دنبال آن رفتار و کردار مجاز در زیست اجتماعی، غیررسمیتر شد. این تغییرات منعکسکننده سطوح بیشتری از یکپارچگی، اختلاط اجتماعی و کاهش فاصله اجتماعی و روانی بین افراد و گروههاست. بهاینترتیب «ما شاهد آزادسازی بدیلهای احساسی و رفتاری نیستیم. در عوض شاهد افزایش تقاضا برای خودسامانی هستیم که جایگزین قواعد و انتظارات رسمی شدهاند» (Wouters, 2007: 4). از آنجا که آداب و رسوم بهطور رسمی تنظیم نمیشود، از «ما خواسته میشود که در پذیرش بدیلهای رفتاری و کردارهای احساسی، طبیعی به نظر برسیم. بنابراین کاهش رسمی شدن اجتماعی به این معنا نیست که «هر چیزی ممکن است33»، بلکه مستلزم تحمیل جدیدی برای خود سامانی گسترشیافته است» (Wouters, 2007: 4). ازنظر ووترس، ما بیش از پیش تحت «محدودیتی برای عدم محدودیت، سهولت و اصالت34» (Wouters, 2007: 4) قرار میگیریم.
همانند روابط بین افراد و آدابورسوم، نسبت افراد با سیاستهای انتخاباتی نیز غیر ساختیافته و غیررسمیترشده است. غیررسمیتر شدن موجب تغییر در سیاستهای انتخاباتی شده است، بهگونهای که تناسب میان طبقه اجتماعی و رأیدهی بهشدت کاهشیافته است و موجب شکلگیری جوامع پیچیدهتر با شهروندانی منتقد شده است؛ شهروندانی که اعتماد کمتری به دولتها دارند و رهبران سیاسی خود را مدام زیرسؤال میبرند و به چالش میکشند. بخشی از این تغییر در حکم عدم تضمین مشارکت انتخاباتی شهروندان و کاهش مشارکت انتخاباتی بهویژه در میان جوانان است (Blais &Rubenson, 2013: 97-102).
برخی از نویسندگان استدلال میکنند که شهروندان جوان از مفاهیم مبتنی بر وظیفۀ شهروندی با اولویت سیاست انتخاباتی، فاصله میگیرند و بهسوی خودکارآمدی و شکلهای غیر نهادی مشارکت مدنی حرکت میکنند (Hooghe & Oser, 2015: 32-34). این سپهر سیاسی پیچیده، مشخصۀ جوامع مدرن متأخر است که با فرایندهای سنتزدایی همراه است. برای بسیاری از شهروندان، رابطه آنها با سیاست -اعم از انتخاباتی و غیر انتخاباتی- ممکن است کمتر به موقعیت اجتماعی آنها در ساختارهای اجتماعی مربوط باشد و بیشتر با فرایندهای بازاندیشی35، خودنمایانگری36 و خودشکوفایی37 ارتباط داشته باشد (Manning& et al, 2016: 2-5).
در چنین وضعیتی، فرایندی مشابه غیررسمی شدن را میتوان با افزایش آشنایی و حتی صمیمیت در قلمرو سلبریتیها و فرهنگ سلبریتی مشاهده کرد. این فرایند را گریم ترنر، چرخش دموتیک مینامد. او نخستینبار مفهوم «چرخش دموتیک (6)» را در کتاب درک سلبریتی به کار برد. منظور ترنر از این مفهوم، قابلیت دیده شدن روزافزون افراد معمولی است. افراد معمولی از راه فرهنگ سلبریتی، تلویزیون واقعنما، سایتهای «خودت انجام بده (7)» و مواردی نظیر آن خود را به موضوع رسانهای تبدیل میکنند. غیررسمی شدن همراه با چرخش دموتیک، فراتر از تلویزیون و رادیو گسترشیافته و رسانههای اجتماعی را بهعنوان محرک اصلی مشارکت روزافزون مردم عادی در رسانهها و حوزۀ عمومی و کدر شدن مرز عمومی و خصوصی در برمیگیرد (Turner, 2006: 155).
رسانههای اجتماعی میتوانند روندهای غیررسمی را تسهیل کنند. در حالیکه بسترهای رسانههای اجتماعی از برابریخواهی و یا صرفاً نیرویی برای تغییرات مثبت اجتماعی فاصله میگیرند، بسترهای مختلف آن، اشکال ارتباطات «اصیل» را با از بین بردن شکاف امر عمومی و خصوصی ترویج میکنند. رسانههای اجتماعی، انتشار فعالیتهای روزمرۀ «خصوصی» (برایمثال از راه «سلفی»)، به اشتراکگذاری افکار و نظرهای «خصوصی» و همچنین استفاده از آنها برای انتشار بخشهای «عمومی» زندگی (مانند دستاوردهای کاری) را فراهم میکند. علاوه بر این رسانههای اجتماعی، لحظهای هستند و «زندگی واقعی» را به شکل خودانگیخته ثبت میکنند و از این راه، به غیررسمی شدن دامن میزنند و سرعت اشتراکگذاری پستها را بالا میبرند. این سرعت انتشار، به استفاده گسترده از زبان کوچهبازاری و اختصارات منجر میشود که به جریان سیال ذهن38شباهت دارد. این ویژگیها که برای بازنماییهای «معتبر» و «واقعی» مناسب هستند، برای ثبت بیدرنگ یک لحظه یا به اشتراکگذاری مشغولیتی جاری ساخته میشوند. رفتهرفته این کار موجب برقراری صمیمیت بالقوه با دیگر کاربران شبکههای اجتماعی میشود تا بدان حد که جزئیات مربوط به زندگی روزمره خصوصی و کارهای روزمره در حوزۀ عمومی آشکار شود (ر. ک: Beer & Penfold-Mounce, 2009).
این دسترسی افراد عادی به افراد خصوصی در فضای عمومی، نشاندهنده نبود مرز تمایزگذاری است که پیامد آن، معتبر جلوه کردن امر خصوصی در ملأ عام است. هرچند ممکن است در ترکیب برخی از مطالب پستها، دقت و ملاحظات زیادی صورت گیرد، این با ماهیت لحظهای رسانه یا ظرفیت آن برای عبور از شکافهای عمومی/خصوصی سازگاری ندارد. علاوه بر این رسانههای اجتماعی برخلاف رسانههای ایستا همچون مجلهها و تلویزیون، اغلب به این دلیل مورد اقبال سلبریتیها مواجه میشوندکه امکان دسترسی مدام، تعاملی و آنی به زندگی خصوصی سلبریتیها را در اختیار طرفداران قرار میدهند. این نوع از دسترسی مخاطب، رابطۀ پایدار و صمیمانه با سلبریتی را پرورش میدهد (Manning& et al, 2016: 4).
رسانههای اجتماعی، توانایی متناقضی به سیاستمداران سلبریتیشده میبخشند تا آنها بتوانند در عین معمولی بودن، خارقالعاده به نظر بیایند. سیاستمداران سلبریتی میتوانند از رسانههای اجتماعی برای برجسته ساختن جنبههای روزمره و عادی شخصیتشان و یا نقاط قوتشان استفاده کنند و در همان حال هم با سایر افراد برجسته، کالاهای لوکس و شیوۀ زندگی پرزرق و برق سروکار داشته باشند. در سیاست سلبریتیزهشده، نمایندگی برای مردم به این معناست که فرد، ظاهری فوقالعاده و دستنیافتنی برای دیگران دارد، اما چنان معمولی و خودمانی به نظر میرسد که دستیافتنی و در دسترس است. سیاستمداران در این شکل از سیاستورزی، سعی میکنند خود را «باحال» یا کوول به نمایش بگذارند. باحال بودن، شیوهای خاص از زیست سیاسی جدید است. سیاستمدار میخواهد شیک یا نامتعارف باشد، زیرا سلبریتی از نظر ظاهر، متفاوت است. او به این تداعیهای فرهنگی، برای ارزشگذاری رأیدهندگان و تصدیق باحال بودن و وثاقت رابطه، محتاج است. «باحال بودن» نشانه این است که سیاستمدار- سلبریتی به روح زمانه آگاهی دارد، مسئول و مردمی است و همۀ شاخصهها، برآوردهکننده معیارهای شخصی برای انتخاب او هستند (Street, 2003: 96).
با سلبریتیزهشدن سیاست در انتخابات و مبارزات انتخاباتی، اهمیت تشکیلات سیاسی کمتر شده است. در دهه 40 قرن بیستم، هنگامیکه محققان مطالعاتی اولیه درباره رأیدهندگان انجام میدادند، مهمترین عامل رأی دادن افراد، وابستگی حزبی بود. تبعیت از گروه، درک رأیدهنده از شخص نامزد و ملاحظه مسائل و موضوعات به ترتیب سایر عوامل را تشکیل میداد. پس از گذشت هشتاد سال از آن مطالعات به نظر میرسد که ترتیب اولویت، تغییر کرده است. اکنون در مبارزات انتخاباتی، شخصیت نامزد دارای بیشترین اهمیت برای رأیدهندگان است (کروتی و هوینس، 1391: 286).
بهعبارتدیگر با کاهش محبوبیت و زوال احزاب سیاسی در دموکراسیهای غربی، اطمینان و اعتماد به احزاب سیاسی از دیگر سازمانهای عمومی مشهور، نظیر شرکتهای بزرگ، اتحادیههای کارگری و... کمترشده است. پیامد زوال این محبوبیت، شکلگیری تغییرات در خود احزاب سیاسی بوده است، بهگونهای که احزاب اکنون کمتر از گذشته، ابزار بیان اراده عمومی (حالت ایدهآل) هستند. در عوض آنها به سازمانهایی شبیه هستند که همواره سیاستمداران حرفهای را برای حضور در عرصۀ انتخابات ترغیب میکنند. در این شرایط احزاب سیاسی، رأیدهندگان را نه از منظر ایدئولوژی سیاسی، بلکه بهعنوان شهروند مصرفکننده، هدف تبلیغات خود قرار میدهند. احزاب تاحد زیادی در تکنیکهای ارتباط سیاسی، حرفهایتر شدهاند و در این راستا متخصصان نحوه برخورد با رسانهها یا«ماستمالها39 (8)» استخدام میکنند. آنها چارچوب بیانیههای مطبوعاتی را طوری تنظیم میکنند که به نفع سیاستها و شخصیتهای حزبی باشد. درنتیجه سبک، ظاهر و نحوۀ نمایش احزاب در رسانهها بیش از پیش برای آنها اهمیت یافته است. در حقیقت منتقدان آنچه «بازاریابی سیاسی» نامیده میشود، استدلال میکنند که اکنون شخصیت یک سیاستمدار، مهمتر از سیاستهای حزبی است. تمرکز کنونی احزاب بر سبک دربردارنده پرورش دقیق «کیفیت ستاره40» به همراه ظاهری صمیمی و قابل اعتماد است. احزاب سیاسی به دنبال ایجاد چیزی هستند که جان استریت آن را «سیاستمداران سلبریتی41» مینامد (نش، 1399: 251-255).
ظهور شهروندان جدید یا روزمرهسازان (9)
ظهور سیاست سلبریتیزهشده، تصویر شهروند دموکراتیک را از تماشاگر به تولیدگر مشترک تغییر داده است. بهطور سنتی، شهروند دموکراتیک بهمثابه تماشاگر در نظر گرفته میشد. این شهروند، شاهد نوعی از حکمرانی بود که نخبگان منتخب، مدیران عمومی و متخصصان اعمال میکردند. در صورت انتقاد شهروند از نحوۀ حکمرانی، سعی میکرد تا در روز انتخابات، قضاوت صحیح و شایستهای داشته باشد. این تصویر از شهروندان بهمثابه تماشاگر انتقادی، بهخوبی با نهادهای سنتی دموکراسی نمایندگی و تمرکز آنها بر رأیگیری بهعنوان شکل اولیه مشارکت سیاسی مطابقت داشت. درصورتیکه شهروندان در سیاست سلبریتیزهشدن، مواجهۀ متفاوتی با موضوع دارند.
در جامعهای که سیاست آن سلبریتیزهشده است، بسیاری از کانالهای نفوذِ جایگزین، در دسترس قراردارند که به هر نحوی برای شهروندان، گروهها و سازمانهای آسیبدیده، امکان دسترسی مستقیم جهت مشارکت در فرایند حکمرانی را فراهم میکنند. با این حال در جامعۀ سلبریتیزهشده، رأی دادن تنها شاخص شهروند دموکراتیک بهحساب آمدن محسوب نمیشود؛ بلکه توقع این است که شهروند در فرآیندهای حکمرانی مؤثر بر خودش، مشارکت فعال داشته باشد. حال هرچه این اثرپذیری مستقیمتر باشد، انتظار مشارکت از او، بیشتر خواهد بود. بهطور خلاصه، تصویر شهروند دموکراتیک به تصویر سازندۀ مشترک حکومت تبدیل میشود. این ورود مستقیم شهروندان به ساختار جدید حکمرانی، گونههای نوینی از نمایندگی سیاسی در خارج از نهادهای اصلی سیاست و احزابی را به دنبال دارد که مردم دیگر از آنها تأسی نمیکنند (Marsh, 2011: 4-5). این شهروندان که به روزمرهسازان معروف هستند، بهجای اینکه به دنبال انجام وظایف شهروندی باشند، در پی آنند که در اجتماعات خود، حس مشارکت را تجربه کنند. هنریش بَنگ، رئوس کلی ایدههای این افراد را بهصورت زیر دستهبندی کرده است (10):
«خودت انجام بده42؛ همانجایی که هستی کارت را انجام بده43 (Bang, 2009: 132)؛ هم برای سرگرمیاش وهم برای ضرورتش انجام بده44؛ موقتی یا پارهوقت انجامش بده45؛ عینی انجامش بده (نه ایدئولوژیک)46؛ مسئولانه انجامش بده و اعتماد به توانایی خودت را نشان بده47؛ جوری انجامش بده که در نظرت، تخصص، دیگری باشه نه دشمن48 (Bevir, 2017: 298)».
به نظر میرسد که این شکل از مشارکت سیاسی، فردیت را با جمعیت ترکیب کرده است تا روابط متفاوت خودگردانی را برقرار کند. از این منظر، عموم دیگر علایق، هویتها یا ترجیحات از پیش تعیینشده ندارند و به عنوان برسازندگان اجتماعی در جامعۀ سلبریتیزهشده معاصر شرکت میکنند. بهعبارت دیگر بیشتر مردم درگیر روایتهای کوچک محلی خود هستند که بر اساس منافع متقابل بنا شده است. بنابراین از آنجا که فعالیت سیاسی دیگر مبتنی بر ایدئولوژی و عضویت نیست، سیاستمداران باید بهطور مستمر در معرض دید شهروندان باشند تا آنها را ترغیب به مشارکت کنند. بهاینترتیب تغییری از الگوی ورودی- خروجی سیاست49-الگویی که در آن احزاب، شهروندان را با مذاکره و تجمیع در ماحصل سیاسی دولت دخیل میکنند- به الگوی سیستم رفت و برگشتی50-یعنی الگویی که در آن «دمو- الیت»ها (مردم- نخبهها) از راه کنشهای سیستم سیاسی و با توجه به شرایط و ارزشهای آن عمل میکنند و از این رهگذر به منافع و هویت اجتماعی ساخت و شکل میبخشند- اتفاق میافتد (Bang, 2007: 8).
با این اوصاف، در حوزه شیوههای مشارکتی، تغییری در رابطۀ شهروندان و طبقات سیاسی ایجادشده است. روزمرهسازان به نقشهای نیمبندی در سیاست اولویت میدهند که هویتشان را از رهگذر قابلیتهای فردی جهت نیل به خودگردانی و حکمرانی میسازند. این بدان معناست که باید روابط متقابلی میان نخبگان سیاسی و شهروندان وجود داشته باشد. در این وضعیت، احزاب «سلبریتی- متخصص»، جای «احزاب کارتل51»را که محققکنندۀ سیاست دولتها بودند، میگیرند (Marsh& et al, 2010: 328-330). احزاب سلبریتی متخصص، سیاستمداران خاص خود را تولید میکنند که این قابلیت را داشته باشند تا شهروندان با هویتهای متفاوت را گرد هم بیاورند. باراک اوباما، نمادی از اینگونه سیاستمداران در عرصه است.
اوباما از خود ایماژی واضح در قالب مقام سیاسیای الهامبخش ارائه کرد که چشمداشتی به اطاعت کورکورانه و یا ناشی از عقلانیت (آنچنان که رهبران سیاسی جریان غالب انجام میدهند) نداشت. او از اقتداری متقابل و گفتوشنودی سخن میراند؛ رابطه قدرتی دوسویه که اهداف، تاکتیکها و باورها را درهم میآمیخت تا مردمی با هویتها و برنامههای متفاوت و حتی گاهی ناسازگار را گرد هم بیاورد؛ مردمی که بپذیرند همکاری آزادانه در تمامی مرزهای متعارف میتواند تنها راهی باشد که چالشها و مسائل مشترک ایالتمتحده و بهطورکلی جهان را حل کند (Bang, 2009: 133).
نتیجهگیری
سیاست و سلبریتی از اواخر قرن بیستم به انحای مختلف، مستقیم و غیرمستقیم، درهمتنیده شدند. در ثلث آخرِ قرن بیستم، سیاستمدارانی روی کار آمدند که خواستگاهشان، صنعت سرگرمی و فراغت بود و این امر بیسابقه مینمود. سیاستمداران در راستای کسب آرا و مطرحشدن نامشان از شگردها و فنونی استفاده میکنند که سابق بر این، بیشتر در صنعت سینما و صنایع دیگر سلبریتیساز به کار گرفته میشد. آنها دشمن فرضی میساختند و برای تحریک شور جمعی و سانتیمانتالیسم از شگرد بمبهای خبری، کار کردن بر ژست، لحن و تن صدا، لباس و آرایش صورت و تصویرسازی رسانهها استفاده میکردند. سرعت درهمرفتگی دو مقولۀ سلبریتی و سیاست که هرگز هم متوقف نشد، چنان پرشتاب بود که از سرعت نظریهپردازی در علم سیاست پیشی گرفت. اکنون به نظر میرسد که برای پر کردن این خلأ، هرگونه نظریهپردازی در اینباره نیازمند دانستن چرایی سر برآوردن پدیدۀ سلبریتیزهشدن سیاست باشد و هرگونه تجزیه و تحلیل حول آن نیز بهنوبه خود، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با شناسایی نیروهای شکلدهنده به آن داشته باشد.
از بنیادیترین نیروهای پیشبرنده و به عبارتی نیروهایِ کاتالیزور در سلبریتیزه شدن سیاست میتوان به ادارۀ بدون دولت و میانتهی شدن دولت (حکمرانی شبکهای)، ملاحظات و دغدغههای رسانهای سیاستمداران (رسانهای شدن سیاست) و عبور از سیاست نهادی به سیاست غیر نهادی (ریاستی شدن) اشاره کرد. این نیروها با خود تغییرات اساسی در شاخصهای سیاست به همراه میآورند و به چهار شاخۀ فرعیتر انشعاب مییابند: سیاستگرمی که در معنای موسّع آن نشاندهنده آمیزش حوزۀ سیاست (بازیگران، موضوعات و فرایندها) و سرگرمی است، همانند انتخاب ترامپ در سال 2016؛ غیررسمی شدن سیاست که نشاندهندۀ عمومی شدن یا به میدان آوردن «امر خصوصی» از سوی سیاستمداران است، سیاستمدارانی که باید بهاصطلاح «باحال» باشند تا رأی بیاورند؛ زوال احزاب سیاسی در معنای کلاسیک و پیدایش سیاستمداران سلبریتی همراه با احزاب متخصص این حوزه؛ و ظهور شهروندان جدید یا روزمرهسازان که دیگر ذهن ایدئولوژیک ندارد و دغدغههای آنی دارند.
از آنجا که تسری فرهنگ سلبریتی به عرصۀ سیاست همانند هر پدیدۀ دیگری بهخودیخود شکل نگرفته است و چرایی و چگونگی خاص خود را دارد، فهم درست، نظری و غیر کلیشهای از آن به درک بهتر و دقیقتر سیاست امروز، کمک شایانی میکند. در همین راستا امید است که پژوهش حاضر با نگاهی نو و با برداشتن نخستین گامهای راهگشا در این حوزه، بستری فراهم آورده باشد تا مسیر کندوکاوهای بیشتر در اوجگیری پدیدۀ سلبریتیزه شدن سیاست -که شاید بتوان آن را مؤثرترین عامل بر تحولات سیاسی معاصر دانست- بگشاید.
پینوشت
1. تلویزیون واقعنما52 از انواع برنامههای زندۀ تلویزیونی است که بخشهایی از زندگی آدمهای واقعی را دنبال میکند. اینگونه مجموعههای تلویزیونی از سال ۲۰۰۰ ابتدا در تلویزیونهای آمریکا و بعد در دیگر کشورهای جهان رواج یافت.
2. Just like us: Everyday celebritypoliticians and the pursuitof popularity in an age ofanti-politics.
3. A genre approach to celebrity politics: global patterns of passage from media to politics.
4. اصطلاح Presidentialization به اهمیت یافتن نظام ریاستی در مقابل نظام پارلمانی اشاره دارد.
5. تاکنون این اصطلاح در زبان فارسی به کار نرفته است و نویسندگان ناگزیر به جعل واژۀ «سیاستگرمی» شدند.
6. «دموتیک» در واقع نسخه تقلیلیافتۀ «دموکراتیک» است. ترنر، کلمه Kratos به معنای قدرت و حاکمیت را از Demos به معنای مردم حذف کرده است. اگر دموکراتیک را به معنای مردمسالاری بدانیم، دموتیک به معنای مردم، بدون سالاری یا بدون قدرت است.
7. Do It Yourself یا بهاختصارDIY، به سبکی از ساختن، اصلاح کردن یا تعمیر کردن هر چیزی گفته میشود که بدون کمک متخصصان یا حرفهایها انجام شود.
8. مردان خوشلباس و زنان شیکپوشی که در میان گزارشگران وجود دارند که نمایندگان مطبوعات و یا کارگزاران آنها نیستند، بلکه تنها تلاش آنها، تحریف و دستکاری اطلاعات و حقایق است. در واقع آنها، تحریفکنندگان و مشاوران ارشد رییسجمهور و... بهحساب میآیند (کوهن، 1385: 403).
9. اصطلاح Everyday Makers، روزمرهسازان یا سازندگان روزمره به شهروندانی اشاره دارد که دغدغۀ آنها ناشی از شکافهای سنتی در جامعهشناسی سیاسی نیست، بلکه مسائل آنی و روزمره است.
10. از ویژگی اساسی شهروندان جدید یا روزمرهسازان، زبان غیررسمی یا خودمانی است که ما در این قسمت سعی کردهایم که این ویژگی را بهصورت غیررسمی ترجمه کنیم (چنانکه در متن اصلی نیز اینچنین است).
منابع
خواجه نائینی، علی (1394) «درآمدی تحلیلی بر نقش شبکههای سیاستی در سیاستگذاری عمومی»، دولتپژوهی، سال اول، شماره 3، پاییز، صص 147-175.
DOI: 10. 22054/tssq. 2016. 2455
غلامپور آهنگر، ابراهیم (1395) «مروری بر مفهوم حکمرانی شبکهای»، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، شماره مسلسل: https: //rc. majlis. ir/fa/report/show/981213.14930
کروتی، دیوید و ویلیام هوینس (1391) رسانه و جامعه: صنایع، تصاویر و مخاطبان، تهران، دانشگاه امام صادق.
کوهن، کارل، اف (1385) سیاست: انیمیشن سیاسی در دوران جنگ سرد، مجله فارابی، زمستان شماره 62، صص 393-412.
نش، کیت (1399) جامعهشناسی سیاسی معاصر: جهانیشدن، سیاست و قدرت، ترجمه محمدتقی دلفروز، چاپ سیزدهم، تهران، کویر.
وحدانینیا، ولیالله و مسعود درودی (1398) «سیاستگذاری عمومی متأخّر؛ گذار از حکومتمحور به حکمرانی»، دولتپژوهی، سال پنجم، شماره 18، صص131-170.
. DOI: 10. 22054/tssq. 2019. 32329. 499
Bang, Henrik P (2009) “Yes we can’: identity politics and project politics for a late-modern world”, Urban Research & Practice, 2: 2, 117-137, DOI: 10. 1080/17535060902979022
Beer D, Penfold-Mounce R (2009) “Celebrity gossip and the new melodramatic imagination”Sociological Research Online. doi: 10. 5153/sro. 1878
Bevir, Mark (2017) Encyclopedia of Political Theory, London: SAGE Publications, Inc; 1st edition.
Blais A, Rubenson D (2013) “The Source of Turnout Decline: New Values or New Contexts?”Comparative Political Studies 46 (1): 95-117. Doi: 10. 1177/0010414012453032
Braudy, Leo (1986) The Frenzy of Renown: Fame and Its History. Oxford: Oxford University Press.
Donsbach, Wolfgang (2008) The International Encyclopedia ofCommunication, Blackwell Publishing Ltd.
Driessens, Oliver (2013) “Celebrity capital: redefining celebrity using field theory”Theory and Society, 42 (5), pp. 543-560. DOI: 10. 1007/s11186-013-9202-3
----------------------- (2012) “The Celebritization of Society And Culture: Understanding The Structural Dynamics Of Celebrity Culture”. International Journal of Cultural Studies, 16 (6), 641-657. DOI: 10. 1177/1367877912459140.
Dyer, Richard (2007 [1979]) Stars, 2nd edn. London: BFI
Esser, Frank &Strömbäck, Jesper (2014). Mediatization of Politics. Understanding the Transformation of Western Democracies Publisher: Palgrave Macmillan.
Ferreira da Silva F (2019) “Party organizational change and leader effects on voting behavior: Linking the electoral and party faces of presidentialization. ”Party Politics. 27 (4): 803-813. doi. org/10. 1177/1354068819893511.
Gunter, B (2014). Celebrity Capital: Assessing the Value of Fame. London: Bloomsbury.
Hooghe, M. and J. Oser ( 2015). “The Rise of Engaged Citizenship: The Evolution of Citizenship Norms among Adolescents in 21 Countries between 1999 and 2009. ” International Journal of Comparative Sociology, 56 (1): 29–52. doi. org/10. 1177/0020715215578488.
Manning, Nathan & Penfold-Mounce, Ruth & Loader, Brian & Vromen, Ariadne & Xenos, Michael (2016) “Politicians, Celebrities and Social Media: A case of informalization?”Journal of Youth Studies. doi. : 10. 1080/13676261. 2016. 1206867.
Marche, Stephen (2017), Celebrity Warfare: Image and Politics in the Age of Trump, Los Angeles Review of Books: Available at: https: //lareviewofbooks. org/article/celebrity-warfare-image-politics-age-trump/
Marsh, David. (2011) “Late Modernity and the Changing Nature of Politics: Two Cheers for Henrik Bang”. Critical Policy Studies. 5. 73-89. DOI : 10. 1080/19460171. 2011. 555684.
Marsh D, Hart P ‘t, Tindall K (2010) “Celebrity Politics: The Politics of the Late Modernity?” Political Studies Review;8 (3): 322-340. DOI: 10. 1111/j. 1478-9302. 2010. 00215. x
Poguntke, T, Webb, P (2005) The Presidentialization of Politics: A Comparative Study of Modern Democracies. Published to Oxford Scholarship Online: April 2005. DOI: 10. 1093/0199252017. 001. 0001
Ribke, Nahuel (2015)A genre approach to celebrity politics: global patterns of passage from media to politics, Basingstoke: Palgrave Macmillan.
Street, John (2003) “The celebrity politician: political style and popular culture”. In J. Corner and J. Pels (eds), The Media and the Restyling of Politics. London, Thousand Oaks, New Delhi: Sage Publications.
-------------- (2012) “Do Celebrity Politics and Celebrity Politicians Matter?”The British Journal of Politics and International Relations. 14 (3): 346-356. doi: 10. 1111/j. 1467-856X. 2011. 00480. x
Turner, Graeme (2006) “The Mass Production of Celebrity: ‘Celetoids, ’ Reality TV and the ‘Demotic Turn”. International Journal of Cultural Studies. 9. 153-165. doi: 153-165. doi: 10. 1177/1367877906064028
West, D. and Orman, J. (2003) Celebrity Politics. Upper Saddle River: Prentice Hall.
Wheeler, Mark (2013) Celebrity Politics, Cambridge, England: Polity Press.
Wood M, Corbett J, Flinders M (2016) “Just like us: Everyday celebrity politicians and the pursuit of popularity in an age of anti-politics”. The British Journal of Politics and International Relations. 18 (3): 581-598. doi. org/10. 1177/1369148116632182.
Wouters, Cas (2007) Informalization: Manners & Emotions since 1890. London: Sage.
[1] *نویسنده مسئول: استاد تمام گروه علوم سیاسی، دانشگاه تهران، ایران anaghib21@gmail.com
[2] **دانشجوی دکتری علوم سیاسی، دانشگاه تهران، ایران mtshariati2007@gmail.com
[3] . Lettre sur les spectacles
[4] . Arnold Schwarzenegger
[5] . BeppeGrillo
[6] . Rubén Blades
[7] . Wood &Flinders
[8] .Ribke
[9] . Gunter
[10] .Wheeler
[11] .Driessens
[12] .Marsh
[13] .Street
[14] .West& Orman
[15] . Olivier Driessens
[16] . Celebrification
[17] . Celebritization
[18] . Confirmation of individuality
[19] . the spectacular
[20] . the everyday
[21] . the special
[22] . the ordinary
[23] . extraordinary
[24] . Globalization
[25] . politicization
[26] . democratization
[27] . Personalization
[28] . Governance without government
[29] . the Hollowing out of the State
[30] . Dörner
[31] . informalization
[32] . Cas Wouters
[33] . anything goes
[34] . constraint to be unconstrained, at ease, and authentic
[35] . Reflexivity
[36] . self-expression
[37] . self-actualizing
[38] . Stream of consciousness
[39] .Spindoctors
[40] . Starquality
[41] . celebrity politicians
[42] . Do it yourself
[43] . Do it where you are
[44] . Do it for fun but also because you find itnecessary
[45] . Do it ad hoc or part time
[46] . Do it concretely (rather than ideologically)
[47] . Do it responsibly and show trust in yourself
[48] . Do it by looking at expertise as an otherrather than as the enemy
[49] . Inputoutput model of politics
[50] . Recursive
[51] . Cartelparty
[52] . Reality television