اختلاط سیال و کانهزایی روی و سرب در کانسار کوشک، ایران مرکزی؛ شواهدی از میانبارهای سیال
الموضوعات :محمدمهدی زند 1 , غلامرضا میرزابابائی 2 , محمد لطفی 3
1 - مجتمع معدنی کوشک
2 - شهیدبهشتی
3 - سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی ایران
الکلمات المفتاحية: اختلاط همدمایی, ریزلایههای سیلیسی, کانسار کوشک, کانسنگ سولفیدی, میانبارهای سیال,
ملخص المقالة :
کانسار سولفیدی روی و سرب کوشک در بلوک پشت بادام در کمربند تکتونوماگمایی ایران مرکزی قرار دارد. سنگ میزبان کانسار شامل شیل، ماسهسنگ و دولومیت میباشد. بهمنظور بررسی شرایط فیزیکوشیمیایی حاکم بر تشکیل کانسنگ سولفیدی، تعدادی از میانبارهای سیال از ریزلایههای سیلیسی که همروند با سنگ میزبان کانسار بهویژه از کمرپایین تا افق اصلی ماده معدنی هستند، مورد استفاده قرار گرفت. در این پژوهش خصوصیات کلی میانبارهای سیال در سامانه کانهزا و تفسیر دادههای مزبور از نظر فرایندهای تکامل سیال مورد بررسی قرار گرفت. نظر به تشکیل سینژنتیک ریزلایههای سیلیسی و لایههای شیلی کانهزاییشده، میتوان شرایط تشکیل مشابهی را برای تشکیل ریزلایههای سیلیسی و کانسنگ سولفیدی در نظر گرفت. براساس نتایج بهدستآمده، دو نوع سیال با خصوصیات فیزیکوشیمایی متفاوت در تشکیل ریزلایههای سیلیسی نقش داشته است. یک سیال با شوری زیاد (متوسط 8/38 درصد وزنی معادل نمک طعام) و حامل کمپلکسهای کلریدی فلزات و دیگری سیال با شوری کمتر (متوسط 46/4 درصد وزنی معادل نمک طعام) بوده که بهعنوان حامل گونههای سولفیدی در نظر گرفته میشود. بخشی از سولفید در این نوع سیال میتوانسته حاصل فعالیت باکتریها باشد. اختلاط همدمایی دو سیال به ترتیب منجر به ناپایداری کمپلکسهای کلریدی فلزات کالکوفیل، واکنش این فلزات با گوگرد موجود در سیال با شوری پایین و تشکیل کانسنگ سولفیدی شده است.
آذرآيين، ح.، 1382. الگوي کانهزايي متصاعدي- رسوبي سرب- روي- آهن در منطقه معدني کوشک و بافق، يزد. پاياننامه کارشناسي ارشد، دانشگاه شهيد باهنر کرمان، 293.
آفتابی، ع.، 1378. کانسارهای رسوبی. دانشگاه شهید باهنر کرمان، جزوه درسی، 656.
آقانباتی، ع.، 1385. زمینشناسی ایران. انتشارات سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، 586 .
زند، م. م.، 1392. بررسی کنترلکنندههای ساختاری- معدنی بر پایه مطالعات سیالات درگیر و اکتشافات معدنی در منطقه کیل- کوشک در زیر پهنه متالوژنی بافق استان یزد. پاياننامه کارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، 235.
غارسی، م.، رسا، ا. و یزدی، م.، 1397. بررسی کانی سازی اسکارن مزرعه، شمال اهر، با تکیه بر میانبارهای شاری. مجله بلورشناسی و کانیشناسی ایران، 26 ،1، 229-244.
فخریدودوئی، ع. و علیپوراصل، مسعود.، 1399. کانیشناسی، ژئوشیمی، میانبار سیال و ژنز کانهزایی مگنتیت-آپاتیت در جنوب غرب جزیره هرمز، ایران. فصلنامه زمینشناسی ایران، 56، 1-19.
قاسمیسیانی، م. و عیسیآبادی، ف.، 1399. کانیشناسی و شیمی کانیها در ناحیه معدنی سرب-نقره (روی-مس-باریت) راونج، شمال دلیجان. فصلنامه زمینشناسی ایران، 55، 107-127.
کریمپور، م. ح. و سعادت، س.، 1389. زمینشناسی اقتصادی پیشرفته. انتشارات ارسلان، 535.
نیرومند، ش.، تاجالدین، ح. و حقیری قزوینی، س.، 1399. زمینشناسی و کانهزایی طلا در محدوده غرب کسنزان، جنوب سقز، استان کردستان. فصلنامه زمینشناسی ایران، 55، 81-94.
Aftabi, A., Mohseni, S., Babeki, A. and Azaraien, H., 2009. Fluid inclusion and stable isotope study of the esfordi apatite–magnetite deposit - A discussion. Economic Geology, 104, 137-143.
Borumandi, H., 1973. Petrographische und Lagerstittenkundli Untersuchungen der Esfordi-Formation Zwischen Mishdovaund Kushk bei Bafq (Zentraliran). Unpublished Ph.D. Thesis, Aachen, Germany, Rheinisch-Westfalische Technisch Hochschule, 174.
Diersch, H.J.G., 2014. FEFLOW: Finite Element Modeling of Flow, Mass and Heat Transport in Porous and Fractured Media. Springer Publishing Co., New York, USA.
Druschel, G.K., Labrenz, M., Thomsen-Ebert, T., Fowle, D.A. and Banfield, J.F., 2002. Geochemical Modeling of ZnS in Biofilms: An Example of Ore Depositional Processes. Economic Geology, 97, 1319-1329.
Emsbo, P., Seal, R.R., Breit, G.N., Diehl, S.F. and Shah, A.K., 2016. Sedimentary exhalative (sedex) zinc-lead-silver deposit model. U.S. Geological Survey Scientific Investigations Report, 2010–5070–N, 57.
Faure, K., Matsuhisa, Y., Metsugi, H., Mizota, C. and Hayashi, S., 2002. The Hishikari Au-Ag epithermal deposit, Japan: oxygen and hydrogen isotope evidence in determining the source of paleohydrothermal fluids. Economic Geology. 97, 481–498.
Ho, S.E., 1987. Fluid inclusions: their potential as an exploration tool for Archean gold deposits. Geology department university of western Australia publication. 11, 239–263.
Kargaranbafghi, F., Neubauer, F., Genser, J., Faghih, A. and Kusky, T., 2012. Mesozoic to Eocene ductile deformation of western Central Iran: From Cimmerian collisional orogeny to Eocene exhumation. Tectonophysics. 564–565, 83-100.
Kozina, N., Reykhard, L., Dara, O. and Gordeev, V., 2018. Framboidal pyrite formation in the bottom sediments of the South Caspian Basin under conditions of hydrogen sulfide contamination. Russian journal of earth sciences, doi:10.2205/2018ES000639.
Lattanzi, P., 1991. Applications of fluid inclusions in the study and exploration of mineral deposits. European Journal of Mineralogy. 3, 689–701.
Leach, D.L., Sangster, D.F., Kelley, K.D., Large, R.R., Garven, G., Allen, C.R., Gutzmer, J. and Walters, S., 2005. Sediment-hosted lead-zinc deposits – A global perspective. In: Hedenquist, J.W., Thompson, J.F.H., Goldfarb, R.J., Richards, J.P. (Eds.), Economic Geology – One Hundredth Anniversary. Society of Economic Geologists, Littleton, CO, USA, 561–607.
Manning, H. M. and Emsbo, P., 2018. Testing the potential role of brine reflux in the formation of sedimentary exhalative (sedex) ore deposits. Ore Geology Reviews, 102, 862-874.
Popa, R., Kinkle, B. K. and Badescu, A., 2003. Pyrite Framboids as Biomarkers for Iron-Sulfur Systems. Geomicrobiology Journal, 21(3), 193-206.
Rajabi, A., Alfonso, P., Canet, C., Rastad, E., Niroomand, S., Modabberi, S. and Mahmoodi, P., 2020. The world-class Koushk Zn-Pb deposit, Central Iran: A genetic model for vent-proximal shale-hosted massive sulfide (SHMS) deposits-Based on paragenesis and stable isotope geochemistry. Ore Geology Reviews, 124, 1-23.
Richards, J.P., 2011. Magmatic to hydrothermal metal fluxes in convergent and collided margins. Ore Geology Reviews, 40, 1-26.
Robb L., 2005. Introduction to ore-forming processes, Blackwell publishing, 373.
Roedder, E. and Bodnar, R.J., 1997. Fluid inclusion studies of hydrothermal ore deposits. In: Barnes, H.L. (Ed), Geochemistry of Hydrothermal Ore Deposits. Wiley, New York, 657-657.
Samani, B.A., 1988. Metallogeny of the Precambrian in Iran. Precambrian Research, 39, 85–106.
Shepherd, T.J., Ranbin, A.H. and Alderton, D.H.M., 1985. A Practical Guide to Fluid Inclusion Studies. Blackie, Glasgow, 239.
Skinner, B.J., 1997. Hydrothermal mineral deposits: what we do and don’t know. In: Barnes, H.L. (Ed), Geochemistry of Hydrothermal Ore Deposits. 3rd edn. Wiley, New York, 1–29.
Spooner, E.T.C., 1981. Fluid inclusion studies of hydrothermal ore deposits. In: Hollister, L.S., Crawford, M.L. _Eds.., Fluid Inclusions: Applications to Petrology. Mineralogical association of Canada, Short Course Handbook, 6, 209–240.
Sverjensky, D.A., 1984. Oil field brines as ore-forming solutions. Economic Geology, 79, 23–37.
Wilkinson, J.J., 2001. Fluid Inclusions in Hydrothermal Ore Deposits. Lithos, 55, 229-272.
Whitney, D.L. Evans, B.W., 2010. Abbreviations for names of rock-forming minerals. American Mineralogist. 95(1), 185-187.
Zhong, J., Chen, Y., Qi, J., Chen, J., Dai, M. and Li, J., 2017. Geology, fluid inclusion and stable isotope study of the Yueyang Ag-Au-Cu deposit, Zijinshan orefield, Fujian Province, China. Ore Geology Reviews, 86, 254-270.
اختلاط سیال و کانهزایی روی و سرب در کانسار کوشک، ایران مرکزی؛ شواهدی از میانبارهای سیال
محمدمهدی زند1، غلامرضا میرزابابائی2و1، محمد لطفی3
1. دانشآموخته کارشناسی ارشد زمینشناسی اقتصادی، واحد زمینشناسی و اکتشافات، مجتمع معدنی کوشک
2. دانشآموخته دکترای زمینشناسی اقتصادی، گروه زمینشناسی، دانشکده علومزمین، دانشگاه شهید بهشتی تهران
3. دانشیار، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی ایران
چکیده
کانسار سولفیدی روی و سرب کوشک در بلوک پشت بادام در کمربند تکتونوماگمایی ایران مرکزی قرار دارد. سنگ میزبان کانسار شامل شیل، ماسهسنگ و دولومیت میباشد. بهمنظور بررسی شرایط فیزیکوشیمیایی حاکم بر تشکیل کانسنگ سولفیدی، تعدادی از میانبارهای سیال از ریزلایههای سیلیسی که همروند با سنگ میزبان کانسار بهویژه از کمرپایین تا افق اصلی ماده معدنی هستند، مورد استفاده قرار گرفت. در این پژوهش خصوصیات کلی میانبارهای سیال در سامانه کانهزا و تفسیر دادههای مزبور از نظر فرایندهای تکامل سیال مورد بررسی قرار گرفت. نظر به تشکیل سینژنتیک ریزلایههای سیلیسی و لایههای شیلی کانهزاییشده، میتوان شرایط تشکیل مشابهی را برای تشکیل ریزلایههای سیلیسی و کانسنگ سولفیدی در نظر گرفت. براساس نتایج بهدستآمده، دو نوع سیال با خصوصیات فیزیکوشیمایی متفاوت در تشکیل ریزلایههای سیلیسی نقش داشته است. یک سیال با شوری زیاد (متوسط 8/38 درصد وزنی معادل نمک طعام) و حامل کمپلکسهای کلریدی فلزات و دیگری سیال با شوری کمتر (متوسط 46/4 درصد وزنی معادل نمک طعام) بوده که بهعنوان حامل گونههای سولفیدی در نظر گرفته میشود. بخشی از سولفید در این نوع سیال میتوانسته حاصل فعالیت باکتریها باشد. اختلاط همدمایی دو سیال به ترتیب منجر به ناپایداری کمپلکسهای کلریدی فلزات کالکوفیل، واکنش این فلزات با گوگرد موجود در سیال با شوری پایین و تشکیل کانسنگ سولفیدی شده است.
واژههای کلیدی: اختلاط همدمایی، ریزلایههای سیلیسی، کانسار کوشک، کانسنگ سولفیدی، میانبارهای سیال
Fluid mixing and Zn-Pb mineralization in the Kushk ore deposit, central Iran, evidence from fluid inclusions
Zand, M.M1., Mirzababaei, G.R2. and Lotfi, M3
1. M.Sc, Economic geology, department of geology and exploration, Kushk mining complex
2. Ph.D, Economic geology, faculty of Earths sciences, Shahid Beheshti university of Tehran
3. Associate professor, research institute for Earth sciences, geological survey of Iran
Abstract
The Kushk sulfide Zn-Pb ore deposit is located in the Posht-e-Badam block, in the central Iranian tectono-magmatic zone. The host rocks of the ore deposit include shale, sandstone and dolomite. In order to investigate the physicochemical condition controlling the formation of the sulfide ore, a number of fluid inclusions were used from silicic thin layers that their silicic contents have contemporaneously been deposited with shale and sulfide minerals mainly in the footwall and the main mineralized horizon. In this research, the general properties of fluid inclusions in the ore-forming system are considered and the interpretation of these data in terms of fluid evolution processes is discussed. Considering the syngenetic formation of the silicic thin layers and the mineralized shale, a similar formation condition can be considered for both these units. Based on the results obtained, two types of fluids have been involved in the formation of the silicic thin layers, including fluid 1 that is characterized by higher salinity (av. 38.8% NaCl.eq) and is thought to transport the metals chloride complexes and fluid 2 that has lower salinity (av. 4.46% NaCl.eq) and is thought to carry sulfide species. Part of sulfide in this type of fluid could be originated from bacterial activity. Isothermal mixing of the two fluids resulted, respectively, in destabilization of chloride complexes of chalcophile elements, the reaction between the elements and sulfur originated from the low salinity fluid and formation of the sulfide ore.
Keywords: Isothermal mixing, silicic veinlets, Kushk ore deposit, sulfide ore, fluid inclusions
مقدمه
میانبارهای سیال، ثبت پیوسته یا گسستهای از فرایندهای مؤثر در تشکیل کانیها، در زمان تشکیل سنگها، در اختیار میگذارند. این سیالات یا بطور مستقیم نماینده خصوصیات شیمیایی محلولهای با منشأهای یکسان یا مختلف میباشند و یا بهطور غیرمستقیم اطلاعاتی از شرایط فیزیکوشیمیایی محیط تشکیل سنگ و کانسنگ ارائه میدهند. نخستین بار Sorby (1858)، نمونههایی از کانسارهای مختلف حاوی میانبارهای سیال را توصیف کرد و نتایجی را در زمینه شرایط تشکیل کانسنگ ارائه داد که برای سالیان متمادی مورد توجه جامعه علمی آن زمان قرار نگرفت. بااینحال امروزه پژوهش در زمینه میانبارهای سیال بهعنوان یکی از کلیدهای تحقیقاتی در بازسازی شرایط فیزیکوشیمیایی محیط تشکیل کانسنگ بهطور گستردهای صورت میگیرد (Zhong et al., 2017; Diersch, 2014; Wilkinson, 2001; Roedder and Bondar, 1997; Lattanzi, 1991; Spooner, 1981). بااینحال، کاربرد میانبارهای سیال از دیدگاه زمینشناسی اقتصادی بسیار حائز اهمیت است زیرا بهعنوان یکی از ابزارهای بسیار کارآمد در اکتشاف سامانههای کانهزا بشمار میرود. بهعنوان مثال، حضور میانبارهای CO2 دار بهعنوان یکی از شاخصههای بارز برای اکتشاف کانسارهای طلای رگهای پیشنهاد شده است (Ho, 1987). کارهای متعددی در شناسایی منشأ سیال عامل کانهزایی و تیپ کانهزایی از کاربرد درجه همگنشدگی فازهای مایع و گاز و نیز میزان شوری صورت گرفته است (فخریدودوئی و علیپوراصل، 1399؛ نیرومند و دیگران، 1399؛ قاسمیسیانی و عیسیآبادی، 1399). در هر صورت قابلیت منحصر به فرد میانبارهای سیال این امکان را به وجود میآورد تا با دستیابی به شرایط فیزیکوشیمیایی تشکیل کانی میزبان میانبار سیال حتی اگر میزبان کانهزایی بهصورت مستقیم نباشد، بتوان شرایط قابل استنباطی را برای کانهزایی همراه با آن متصور بود. در این صورت چنانچه میانبار سیال از کانیهای منفرد انتخاب شود، شرایط پاراژنتیکی آن با کانههای اقتصادی بهعنوان یکی از اصول اولیه مد نظر میباشد و چنانچه در محیط رسوبگذاری میانبار از ریزلایه انتخاب شود، پیوستگی در رسوبگذاری از مبناهای اساسی در پذیرش تناسب شرایط فیزیکوشیمیایی محیط میزبان با کانی میزبان میانبار سیال بشمار میرود. در این پژوهش به بررسی شرایط مزبور در تعدادی از میانبارهای سیال برگرفته از ریزلایههای سیلیسی در کانسار روی و سرب کوشک پرداخته شده است. گفتنی است که حضور و تداوم ریزلایههای سیلیسی (بعضی بهصورت چرت) در بخش لایهای کانسنگ سولفیدی از رخدادهایی است که در موارد چندی در کانسارهای روی و سرب تیپ سدکس گزارش شده است (Emsbo et al., 2016). در مورد نحوه کانهزایی در کانسار روی و سرب کوشک، چندین کار تحقیقاتی صورت گرفته است. (2020) Rajabi et al، بر مبنای زمینشناسی کانسار، رخسارههای کانسنگ و دادههای ایزوتوپی پایدار گوگرد، منشأ کانهزایی در کانسار کوشک را خروج سیال گرمابی به داخل حوضه دریایی کمعمق متأثر از گسلش همزمان با رسوبگذاری در نظر گرفته است. با این حال این پژوهشها، فاقد شواهد میانبارهای سیال بهعنوان یکی از دادههای معتبر در زمینشناسی حداقل بهعنوان یک شاهد تکمیلی در کنار سایر شواهد موجود (از جمله ایزوتوپی و ژئوشیمیایی) برای انتساب فرایندی خاص در کانهزایی روی و سرب در کانسار کوشک میباشند. در این پژوهش تعدادی از میانبارهای سیال بهعنوان یک ابزار علمی با هدف بررسی فرایند(های) مؤثر در کانهزایی در این کانسار مورد مطالعه قرار گرفتهاند. این نوشتار همچنین مشتمل بر بررسی میزان آمیختگی سیالات با منشأهای مختلف، درجه شوری و دمای همگنشدگی سیالاتی است که در کانهزایی روی و سرب در کانسارکوشک مؤثر بودهاند. شواهد مذکور در میانبارهای سیال بهخوبی حفظ شده و مورد بررسی قرار گرفتهاند.
روش مطالعه
در پژوهش حاضر پس از بررسی زمینشناسی منطقهای، زمینشناسی محلی و سنگ میزبان کانسار روی و سرب کوشک، بهمنظور بررسی ماهیت فیزیکوشیمیایی سیالات کانهساز در کانسار کوشک، بررسی میانبارهای سیال در این کانسار انجام گرفت. انتخاب نمونهها در این بخش از مطالعه، از ریزلایههای سیلیسی صورت گرفت و از نمونهها، مقاطع دو بر صیقلی تهیه شد. مطالعات پتروگرافی میانبارها با بزرگنماییهای 500، 625 ، 800 و 1250 و اندازهگیری پارامترهای دمایی این میانبارها در آزمایشگاه کانیشناسی مركز تحقيقات فراوري مواد معدني ايران انجام شد.
زمینشناسی منطقهای
کانسار کوشک در خرده قاره ایران مرکزی و در بلوک پشت بادام قرار دارد (شکل 1- الف). این بلوک در زمینشناسی ایران بهعنوان میزبان بخشی از سرزمینهای پرکامبرین پسین و اینفراکامبرین شناخته شده است. براساس بررسیهای Samani (1988) اینفراکامبرین در ایران با سیماهای مختلفی رخنمون دارد. در ایران مرکزی شامل مجموعهای از سنگهای آتشفشانی-رسوبی است که گسترش زیادی از پشت بادام تا زرند دارد و میزبان مهمترین کانسارهای اکسید آهن-آپاتیت، روی-سرب و اورانیوم در ایران است (شکل 1- ب). Borumandi (1973) نام سازند اسفوردی را برای این سری از ناحیه بافق در نظر گرفت. سری آتشفشانی–رسوبی اسفوردی، دارای امتداد شمال غربی-جنوب شرقی و یک شیب تند به سمت جنوب غرب میباشند. همچنین سریهای موجود در بخش شمال غربی با شیبی آرام به سمت جنوب شرق و دارای امتداد شرقی- غربی میباشند (شکل 1- ج).
شکل 1. الف) موقعیت زمینساختی کانسار کوشک در منطقه ایران مرکزی (آقانباتی، 1385)، ب) موقعیت کانسار کوشک در بین کانسارهای منطقه ایران مرکزی و راههای ارتباطی و دسترسی به این کانسار، ج) طرح اصلی زمینشناسی کانسار کوشک از کمرپایین تا کمربالای کانسنگ روی و سرب
زمینشناسی ناحیهای و سنگ میزبان کانسار کوشک
کمر پایین کانسار کوشک با سنگهای آتشفشانی با ترکیب ریولیت آغاز میشود و روی آنها آهکهای دولومیتی قرار میگیرد که بهطرف بالا، به آهک ماسهای و شیل دولومیتی و در نهایت به شیلهای سیاه آلی تبدیل میشوند. درون این شیلها، سیلهای نازکی از میکرودیوریت وجود دارد که نشاندهنده سن کمتر سیل نسبت به رسوبات میباشد. میزان پیریت در شیلها به سمت بالا بهتدریج افزایش مییابد، تا اینکه تبدیل به شیل پیریتی (حاوی لایههای نازک پیریت) و ِپیریت تودهای میشود. بعد از واحد پیریتی، افق معدنی میزبان سولفیدهای روی، آهن، سرب و کادمیوم، قرار دارد. به سمت بالا بهتدریج از میزان پیریت نیز کاسته میشود، تا اینکه دوباره به شیل نابارور میرسد. روی این شیلها، یک توالی کربناتی با ترکیب آهک و دولومیت قرار میگیرد. توالی سنگی که کانسار کوشک در آن تشکیل شده است، اغلب شامل واحدهای رسوبی ریزدانه از جمله شیل و سیلتسنگ میباشد. براساس بررسیهای صورت گرفته و مشاهدات میدانی، کانسار کوشک از نوع کانسارهای سدکس2 میباشد. کانسارهای سدکس شامل سامانههای کانهزایی هستند که اغلب در سنگ میزبان شیلی تشکیل میشوند و مبین محیط عمیق دریایی میباشند. این کانسارها از نوع همزاد3 هستند و واجد برخی از خصوصیات کانسارهای نوع ایرلندی میباشند. دو نوع کانسار سدکس از نظر محیط زمینساختی مشاهده شده است یکی نوع حاشیه قارهای که از نظر کانهزایی باریت (با توالی چینهای چرت)، شناخته شده است و دیگری نوع ریفتی که با کانهزایی روی-سرب-باریت همراه است و در ریفتهای کراتونی مشاهده میشود و توالی چینهشناختی آن اغلب شامل توربیدایت، شیل و ماسهسنگ میباشد (آفتابی، 1378). بدیهی است که کانسار کوشک از نوع دوم میباشد که با شیل، سیلتسنگ و کمتر ماسهسنگ همراه است. از خصوصیات بارز کانسارهای نوع سدکس، همزادی کانهزایی با توالی چینهای است که متأثر از ساختارهای گسلی تغذیهکننده هستند.
کانیشناسی کانسنگ روی و سرب کوشک
کانیهای بارز در کانسار کوشک را میتوان به مجموعههای کربناتی (کلسیت، دولومیت، آنکریت، کوتناهوریت و غیره)، اکسیدها (هماتیت، مگنتیت، اکسیدهای سرب و روی)، سیلیکاتها (کوارتز، همیمورفیت)، فسفاتها (واریسکایت و پیرومورفیت) و بهویژه سولفیدها تقسیمبندی کرد. کانسنگ سولفیدی بهعنوان مهمترین میزبان کانیهای اقتصادی در کانسار کوشک بشمار میرود. کانیهای سولفیدی اصلی به ترتیب فراوانی شامل پیریت، اسفالریت و گالن میباشد. یکی از ویژگیهای کانسارهای رسوبی روی و سرب، وجود چندین نسل پیریت است که بهطور عمده شامل پیریت کلوفرم، پیریت فرامبوئیدال و پیریت بلورین میباشد که در مراحل ابتدایی تشکیل کانسار، ایجاد شدهاند. در این سیستمها، سولفیدهای روی، سرب و گاهی کادمیم جانشین هر سه نسل پیریت میشوند. در بسیاری از موارد پیریت علاوه بر رخداد بهصورت لایهای و بلورین (شکل 2- الف و ب)، با بافت کلوفرم و فرامبوئیدال دیده میشود که در داخل آنها حفرههایی دیده میشود (شکل 2- ج). به این فرم از پیریت ملنیکویت (یا گریجیت) نیز میگویند که بهطور اولیه بهصورت کلوفرم و ژل میباشد. صورت دیگر رخداد پیریت در کانسار کوشک بهصورت بافت فرامبوئیدال یا تمشکی است و عبارت از اجتماعات کمابیش گلولهای، از ریزبلورهای منظم یا غیرمنظم پیریت با قطر اغلب کمتر از 20 میکرون است (شکل 2- د). تشکیل پیریت فرامبوئیدی در رسوبات کمعمق به آغشتگی سولفید هیدروژن و در اعماق زیاد به فرایندهای نسبت داده شده است (Kozina et al., 2018). همچنین (2003) Popa et al ، یک منشأ زیستزادی را برای پیریت فرامبوئیدی پیشنهاد کردهاند.
شکل 2. الف) رخداد ریزلایههای پیریت و باند گالن در سنگ میزبان شیل، ب) باندهای پیریت بسیار ریز در سنگ میزبان شیل سیاه، ج) تناوب ژل سولفیدی و رشتههای کلوفرم پیریت در زمینهای از اسفالریت، د) اجتماعات پیریت تمشکی (نشانههای اختصاری: Py: پیریت؛ Sp: اسفالریت؛ Gn: گالن) (نشانههای اختصاری از Whitney and Evans, 2010).
اسفالریت از نظر فراوانی پس از پیریت قرار میگیرد و کانه اصلی اقتصادی کانسار میباشد. در کانسنگ کوشک دو نوع اسفالریت قابل مشاهده است: 1) اسفالریت روشن (قهوهای تا زرد رنگ) و 2) اسفالریت تیره (خاکستری تا دودی)، نوع اول دارای مقادیر پایینتری از آهن میباشد و در دمای پایینتری تشکیل میشود. با افزایش دما، میزان آهن بیشتری جانشین روی در اسفالریت میشود و رنگ اسفالریت را تیرهتر مینماید. فراوانی نسبی اسفالریت در کانسار کوشک بیانگر درجه حرارت پایین تشکیل کانسار است (آذرآيين، 1382). لازم به ذکر است که اسفالریت نوع اول در ارتباط با بخش کمربالای ماده معدنی یا بخش کانهزایی دوم در کانسار کوشک همراه با کانی پیریت و در داخل دولومیتهایی با مقادیر بالای پیریت نهشته شدهاند که بهصورت بلورهای درشتتر مشخص میباشند (شکل 3- الف). اسفالریتهای نوع دوم در داخل سنگ میزبان شیلی یا شیلهای کربندار تشکیل شدهاند و بهطور کلی در بخش کانهزایی کمرپایین در کانسار کوشک قرار دارند (زند، 1392) (شکل 3- ب). براساس بررسیهای میکروسکوپ نور انعکاسی، در بسیاری از موارد و در بخشی از کانسنگ پر عیار، دانههای پیریت در متن اسفالریت و گالن مشاهده میشوند (شکل 3- ج) و در مواردی نیز آثار پیریت با بافت آتول مشاهده میشود که با فازهای جوانتر اسفالریت و گالن جانشین شده است (شکل 3- د). بافت آتول عبارت از لایههای حلقوی سولفیدهای فلزی و گانگ میباشند، که یک هسته مرکزی را احاطه کردهاند. رخداد جوانتری نیز از اسفالریت در این کانسار مشاهده میشود که بهوضوح بهصورت اپیژنتیک بوده و در برخی از شکستگیها و رگههای کربناتی مشاهده میشود (شکل 3- ه). بطور کلی گالن بعد از اسفالریت و در درجه دوم از نظر اقتصادی قرار دارد و میزان آن کمتر از اسفالریت است. مقدار این کانی در قسمتی از کانسار که ضخامت ماده معدنی زیاد است نسبت به بخشهای دیگر کانسار بیشتر است و به سمت حاشیه و با کاهش ضخامت ماده معدنی، نسبت سرب به روی کاهش مییابد.
شکل 3. الف) رخداد همزمان اسفالریت، گالن و پیریت که اغلب در بخش تودهای کانسنگ مشاهده میشود، ب) باندهای اسفالریت در بخشی از کانسنگ لایهای که بهطور متناوب با لایههای ضخیمتر پیریت و با رخداد کم اهمیتتر گالن تشکیل شده است، ج) دانههای منفرد پیریت در میزبان اسفالریت و گالن، د) رخداد گالن و اسفالریت که میزبان پیریت در بافت آتول شدهاند، هـ) رخداد رگههای اسفالریت و گالن و فاز کربناتی (کلسیت) در میزبان پیریت (شیل بهشدت پیریتی) (نشانههای اختصاری: Py: پیریت؛ Sp: اسفالریت؛ Gn: گالن؛ Ca: کلسیت) (نشانههای اختصاری از Whitney and Evans, 2010).
ریزلایههای سیلیسی و انتخاب نمونهها
علاوه بر کانسنگ روی و سرب که در سنگ میزبان شیل تشکیل شده است، ریزلایههایی از سیلیس نیز در سنگ میزبان شیل دیده میشود که بهطور کامل همروند با لایههای کانسنگ بوده و دارای امتداد و گسترش فراوانی در معدن زیرزمینی کانسار میباشند. ضخامت ریزلایههای سیلیسی از کمتر از یک سانتیمتر تا بیشتر از 10 سانتیمتر (و در مواردی نیز بسیار بیشتر) متغیر است. این ریزلایهها بهویژه از کمرپایین ماده معدنی شروع شده و تا افقهای میانی کانسنگ مشاهده میشوند. بااینحال رخداد آنها در کمربالای ماده معدنی کمتر مشهود است اگرچه رگهها و رگچههای سیلیسی در این بخش از کانسار نیز حضور دارند. برخی از افقهای شیلی در بخش اصلی کانسنگ، شیل کربناتی هستند و در بخشهایی نیز لایههای سیلیسی حالت چرتی نشان میدهند که در کانسارهای تیپ سدکس، امری معمول است. در برخی از لایههای سیلیسی حضور کربنات نیز مشهود است که اغلب جوانتر از فاز سیلیسی است (شکل 4- الف). در بعضی موارد حضور ریزلایههای سیلیسی در سنگ میزبان شیل سیاه و سیلت بهویژه در بخشهایی از کانسار که هم ضخامت ماده معدنی و هم عیار بالاست نیز از پدیدههای محسوس بشمار میرود (شکل 4- ب) اگرچه در برخی از موارد نیز در شیلهای سیاه زیر افقهای معدنی نیز مشاهده میشود (شکل 4- ج). در برخی از نقاط علاوه بر لایهای بودن شواهد دیگری نیز دال بر تشکیل سینژنتیک لایههای سیلیسی و شیل میزبان کانسنگ به چشم میخورد (شکل 4- د).
شکل 4. الف) حضور لایه سیلیسی (و کربناتی) در سنگ میزبان شیل، ب) حضور ریزلایه سیلیسی در بخش پرعیار کانسنگ، ج) حضور ریزلایه سیلیسی در سنگ میزبان شیلهای سیاه زیر افقهای معدنی، د) حضور لایه سیلیسی در سنگ میزبان شیل با آثار نفوذ سیلیس در شیل زیر لایه و عدم نفوذ آن در لایه فوقانی
رخسارههای دیستال به سمت حاشیه در این کانسارها بهطور معمول شیلهای سیاه غنی از سولفید و مواد آلی، چرت و شیل میباشند (Emsbo et al., 2016). اگرچه غنیشدگی از کوارتز در کانسنگهای چینهسان بهصورت چرت و شیلهای سیلیسی معمول هستند اما ارتباط پدیدههای مؤثر در تشکیل کوارتز و سامانههای کانهزا بهطور معمول دارای ابهام است (Leach et al., 2005)؛ بااینحال این مسئله را نباید از نظر دور داشت که تشکیل سینژنتیک کانسنگ و هر لایه دیگری در یک سنگ میزبان نیازمند تأمین سیال یا عوامل زمینشناختی دیگری با منشأ یکسان میباشد. بهمنظور شناخت ماهیت فیزیکوشیمیایی سیالات کانهساز و بررسی روند تغییرات شیمیایی-دمایی این سیالات در زمان تشکیل کانسار کوشک، در مجموع هفت مقطع دو بر صیقل از لایههای سیلیسی که همروند با لایهبندی و دارای روابط پاراژنتیک با فاز اصلی کانهزایی سولفیدی میباشند، تهیه شده است. سیلیس بهصورت نازک لایه و همروند با لایههای شیلی در درون توالی کانهدار حضور چشمگیری دارد (شکل 5). بنابراین میتوان نتیجه گرفت که منشأ لایههای سیلیسی و منشأ ماده معدنی، از نزدیکی قابل توجهی برخوردار است. گفتنی است که زایش سیلیس در کانسار کوشک به دو صورت غالب دیده میشود؛ یکی نازک لایههای سیلیس که بهصورت همزاد با لایههای شیلی و بین این لایهها تشکیل شدهاند و دیگری رگههای سیلیس که در برخی از موارد پس از تشکیل کانسنگ، تزریق شده و بهوضوح جوانتر از لایههای شیلی و کانهزایی روی و سرب میباشند.
روش و ابزارهای آزمایشگاهی
بررسیهای ميكروسكوپي بر روي میانبارهای سیال در نمونههای دوبرصیقل4 انجام شد. اندازهگیری پارامترهای دمایی در آزمایشگاه کانیشناسی مركز تحقيقات فراوري مواد معدني ايران به کمک استیج (Stage:THMS600) گرمکننده و منجمدکننده با مدل Linkam که بر روی میکروسکوپZeiss نصب شده است، صورت گرفت. دامنه حرارتی دستگاه 196- تا 600+ درجه سانتیگراد است؛ همچنین این دستگاه مجهز به دو کنترلگر، گرمایش و سرمایش (LNP5)، مخزن ازت (برای انجماد) و مخزن آب (برای خنک کردن دستگاه در دمای بالا) است.
برای کالیبراسیون دستگاه از استانداردهای زیر استفاده گردید (کالیبراسیون دستگاه با تلورانس):
Heating : ±0.6, Freezing: ±0.2
Heating: Cesium nitrate, melting point: +414ºC
Freezing: n-Hexane, melting point: -94.3ºC
بررسی میکروسکوپی و پتروگرافی میانبارهای سیال
در مطالعه پتروگرافی، مشخصات نوری از قبیل شکل و اندازه میانبارهای سیال، ردهبندی ژنتیکی (اولیه، ثانویه و ثانویه کاذب)، محتویات میانبارهای سیال (L+V+S) نسبت V/L و نوع کانیهای نوزاد (با توجه به شکل بلورین و ریختشناسی ظاهری)، مورد بررسی قرار گرفت. در برخی از موارد، وجود پدیدههایی مانند باریکشدگی6 (شکل 5- الف) و نشت7 یا تراوش (شکل 5- ب) منجر به ایجاد عدم اعتماد به دادهها و نتایج میانبارهای سیال شده بنابراین از بررسی این نوع از میانبارها در حرارتسنجي صرفنظر شده است.
شکل 5. پدیده الف) باریکشدگی، ب) نشت در برخی از میانبارهای سیال از کانسار کوشک
تقسیمبندی میانبارهای سیال بر اساس شکل و تنوع فاز
از نظر شکل ظاهری، میانبارهای سیال در نمونههای انتخابی از ریزلایههای سیلیسی در کانسار کوشک را میتوان به ترتیب فراوانی بهصورت زیر تقسیمبندی کرد:
1- میانبارهای سیال با اشكال منظم (شکل6- الف)؛ 2- شکلهای کشیده و باریک (شکل 6- ب)؛ 3- شکلهای کروی و نامنظم (شکل 6- ج و د).
توزيع میانبارهای سیال (بهويژه میانبارهای ريز و از نوع ثانويه) در نمونهها فراوان بوده و برای مطالعات ریزدماسنجی8 از میانبارهای اوليه استفاده شده است زيرا میانبارهای ثانویه، نمایندهی سیالات پسین بوده که همواره بیارتباط با رشد اولیه هستند. بهطورکلی میانبارهای سیال دو تا 20 میکرون قطر دارند ( Shepherd et al., 1985). اندازه میانبارهای سیال مورد بررسی، از 5 تا 24 ميكرون متغیر است اگرچه میانبارهای بزرگتری نيز مشاهده شد كه به علت پديده باريكشدگي مورد بررسی قرار نگرفتند.
شکل 6. شکلهای مختلف میانبارهای سیال در نمونههای انتخابی، الف) نمایی از یک میانبار سیال با شکل منظم، ب) نمایی از یک میانبار سیال باریک، ج) نمایی از یک میانبار سیال با شکل کروی، د) نمایی از یک میانبار سیال با شکل نامنظم
از نظر تنوع فازی نیز میانبارهای موجود در نمونهها شامل انواع زیر هستند:
1: میانبارهای تك فاز گاز9 G (بندرت مشاهده شد)؛
2: میانبارهای تک فاز مایع10 L؛
3: میانبارهای دو فازي مايع-گاز11 L+V(شکل 7- الف)؛
4: میانبارهای دو فازي گاز-مايع12 V+L (شکل 7- ب)؛
5: میانبارهای چند فازي (L+V+Ha+S (?)) (شکل 7. ج و د).
میانبارهای سیال موجود در نمونهها از نظر فراواني بيشتر از انواع سه و پنج بوده و اندازهگيري پارامترهاي دمايي بر روي آنها صورت گرفت. گفتنی است که فاز CO2 مشاهده نشد.
شکل 7. الف) نمایی از یک میانبار سیال چند فازي با نسبت بالای مایع به بخار، ب) نمایی از یک میانبار سیال اوليه دوفازي LV با نسبت بالای بخار به مایع، ج) میانبار سیال با سه فاز مایع آب، بخار آب و نمک، د) میانبار سیال پنج فازی
مطالعات ریزدماسنجی
بخش اساسی بررسیهای تجربی در زمینه اطلاعات به دست آمده از میانبارهای سیال، از طریق اِعمال مراحل سرمایش و گرمایش میانبار که به دنبال هم انجام میشوند، در محیط و در داخل دستگاههای مورد استفاده و در شرایط کنترل شده با حساسیت بالا میباشد. در مرحله گرمایش، دمای تشکیل میانبار سیال و درصد نمکها و در مرحله سرمایش، نوع و میزان نمکهای میانبار سیال را میتوان مشخص کرد (کریمپور و سعادت، 1389). در نمونههای مورد بررسی از کانسار کوشک، کمینه دمای مورد استفاده برای میانبارهای سیال، 100- درجه در نظر گرفته شد تا انجماد كليه فازها صورت گيرد. سپس افزایش دما بهآرامی صورت پذیرفت تا زمانیکه اولين نقطهي ذوب يخ13 در محدودهي 30- تا 21- درجه سانتیگراد آشكار شد. این دما، دمای نقطه اوتکتیک میباشد. براساس این دما میتوان ترکیب نمکهایی را که در میانبار سیال موجود است مشخص کرد (جدول 1). بهعبارت دیگر، تغییر در این دما، به مفهوم و متناسب با تغییر در ترکیب نمکهایی است که در میانبار سیال وجود دارند و هر نقطه یا محدوده دمایی، خاص یک نوع نمک مشخص میباشد. براین اساس، ترکیب شیمیایی موجود در میانبارهای سیال در این پژوهش اغلب از نوع ترکیبات با غلبه واضح NaCl میباشند. با افزايش دما، يخهاي موجود در میانبار سیال ذوب شده است. به دمای ذوب آخرین بلور یخ، دمای نهایی14 گفته ميشود كه نشاندهنده مقدار شوري (برحسب درصد وزني NaCl) است.
جدول 1. دمای نقطه اوتکتیک آب و املاح مختلف (کریمپور و سعادت، 1389)
فازهای جامد | درجه اوتکتیک (C°) | سیستم نمک |
Ice+MgCL2.12H2O | -33.6 | H2O-MgCl2 |
Ice+NaCl.2H2O | -23.5 | H2O-NaCl-KCl |
Ice+NaCl.2H2O+NaSO4.5H2O | -21.7 | H2O-NaCl-Na2SO4 |
Ice+NaCl.2H2O+NaHCO4 | -21.8 | H2O-NaCl-NaHCO3 |
Ice+NaCl.2H2O+Na2CO3.10H2O | -21.4 | H2O-NaCl-Na2CO3 |
Ice+NaCl.2H2O | -21.2 | H2O-NaCl |
Ice | -10.6 | H2O-KCl |
Ice+NaHCO3+Na2CO3.10H2O | -3.3 | H2O-NaHCO3-Na2CO3 |
Ice+NaHCO3 | -2.3 | H2O-NaHCO3 |
Ice+Na2CO3.10H2O | -2.1 | H2O-Na2CO3 |
Ice+Na2SO4.10H2O | -1.2 | H2O-Na2SO4 |
بعد از رسيدن به دماي اتاق، عمليات گرمايش شروع شد. افزايش دما تا زمانی ادامه مییابد كه حباب بخار موجود در نمونه همگن شود. به این دما، دماي همگنشدن15 ميگويند. در جدول 2، نتایج فیزیکوشیمیایی نهایی بررسی میانبارهای سیال ارائه شده است. در شکل 8 نمودار ترکیبی میزان شوری و دمای همگنشدگی به تعداد میانبارها و در شکل 9 نمودار میلهای فراوانی دمای همگنشدگی به میانبارهای سیال نشان داده شده است.
جدول 2. اندازه، نوع فاز، دمای همگنشدگی و میزان نمک در تعداد 55 نمونه از میانبارهای سیال
شکل 8. نمودار فراوانی میزان شوری و دمای همگن شدگی به تعداد میانبارها
شکل 9. نمودار ستونی فراوانی دمای همگنشدگی به میانبارهای سیال
در تمام موارد، همگنشدن فاز بخار به فاز مايع رخ داد (V V+L). اين دماي همگنشدن، حداقل دماي تشكيل كاني میزبان میانبار را نشان ميدهد. همچنين در مواردي، تعداد معدودی از انكلوزيونهاي با حباب بخار بزرگ (VL) نيز تعيين دما شدند. بااینحال به علت بزرگ بودن حباب بخار (با درجه پرشدگي 1/0 تا 2/0 )، تنها دماي همگنشدن (به فاز مايع) ذكر شده است و محاسبه شوري امكانپذير نشد (بهعلت بزرگ بودن حباب بخار، مشاهده تغييرات انجماد بهسختی امکانپذیر بوده و يا مقدور نميباشد). هيدروهاليت نيز در تعداد اندكي از انكلوزيونها مشاهده شد. در مطالعه چند فازيها، تنها عمليات گرمايش صورت گرفت كه دماي همگنشدن حباب بخار و انحلال فاز (يا فازهاي) نوزاد ثبت شد. در بيشتر موارد، فاز نمك هاليت بوده (از روی نقطه اوتکتیت نیز مشخص شد) كه از مشخصات نوري و ریختشناسی ظاهري قابل شناسايي است. فاز جامد اپك شاید از نوع هماتيت (؟) و همچنين یک فاز ناشناخته (S?) است. بيشتر اندازهگيريهاي حرارتسنجي در میانبارهای چندفازي (بهويژه سه فازي) صورت گرفته است. در مشاهدات پتروگرافي بیشینه فازهاي مشاهده شده شامل پنج يا شش فاز است اما در مواردي، در مطالعات حرارتسنجي، تعيين دقيق تعداد فازها بهدليل اندازه كوچك ابعاد انكلوزيونها و واضح نبودن فازها امکانپذیر نشد.
تعیین منشأ میانبارهای سیال و نوع کانهزایی
براساس دادههای بهدستآمده در این پژوهش، اغلب دادههای میانبارهای سیال در کانسار کوشک بهطور میانگین دارای 8/27 درصد وزنی معادل نمک طعام و متوسط درجه حرارت همگنشدگی 61/197 درجه سانتیگراد میباشد. بااینحال دامنه دمایی بسیار گسترده است و دارای گسترهای از 110 تا 345 درجه سانتیگراد است (شکل 10). بااینحال نوعی دو دستگی در میزان شوری میانبارهای سیال در این سامانه کانهزایی بهخوبی مشخص میباشد. بهعبارتدیگر دو جمعیت مشخص با یک گستره ناپیوسته از نظر شوری برای دادههای بهدستآمده، قابل تشخیص است. براساس دادههای موجود، تنها فرایند دخیل در رخداد این پدیده، اختلاط دو سیال با شوریهای متفاوت در شرایط (کموبیش) همدما16 میباشد. بااینحال بهمنظور بررسی دقیقتر موضوع، دو جمعیت آماری بهصورت جداگانه نیز مورد بررسی قرار گرفت. بدین منظور، این دو جمعیت دادهای بهصورت دو جمعیت بهطور کامل منفک در نظر گرفته شدند. جمعیت یا دسته اول شامل میانبارهایی است که کمتر از 48/15 (متوسط 46/4) درصد وزنی معادل نمک طعام شوری دارند و دسته دوم مربوط به میانبارهایی است که بیشتر از 48/32 (متوسط 8/38) درصد وزنی معادل نمک طعام شوری نشان میدهند و هیچ میانباری، شوری بین دو عدد مزبور را نشان نمیدهد. ارتباط موقعیت دما-شوری برای دو گروه مذکور نشان میدهد که با وجود تغییر در میزان شوری دو مجموعه، تغییری در دمای همگنشدگی نیز مشاهده میشود. این روند در بعضی از موارد در سامانههای متأثر از پدیده جوشش مشاهده میشود؛ بااینحال، انفکاک دو دسته میانبار سیال در دو محدوده بهطور کامل مجزا و از طرف دیگر نبود (یا رخداد بسیار محدود) میانبار با فاز گازی بزرگ از شواهد دیگری است که رخداد پدیده جوشش حداقل در این بخش از کانسار کوشک را بسیار کماهمیت جلوه میدهد. مطالعه میانبارهای سیال در دهههای اخیر به یکی از ابزارهای بنیادین برای درک منشأ کانسارهای گرمابی تبدیل شده است. این مسئله بدان علت است که میانبارها تنها ابزار دستیابی به خصوصیات محلولهای کانهزا هستند و در بسیاری از موارد دقیقترین زمین دماسنجها و زمین فشارسنجهای در دسترس هستند (Wilkinson, 2001). بر روی نمودار مورد استفاده برای تعیین منشأ میانبارهای سیال (شکل 10) موقعیت کانسارهای تیپ دره میسیسیپی، کانسارهای تیپ سولفید تودهای آتشفشانزاد، کانسارهای روی و سرب تیپ سدکس، و همچنین موقعیت ترکیبی-دمایی شورابههای ماگمایی، دگرگونی و سطحی تفکیک شدهاند. بر روی این نمودار، نمونههای مورد بررسی در دو موقعیت جداگانه قرار گرفتهاند که همانطور که پیشتر گفته شد، دارای اختلاف قابل توجه در شوری میباشند بیآنکه دامنه دمای همگنشدگی در هر دو گروه از میانبارهای سیال، تغییر چندانی کرده باشد. بهعبارتدیگر، تغییرات عمده در مقدار و در نتیجه در محور شوری اتفاق افتاده است. بررسی شکل 10 بهوضوح نشان میدهد که عامل اصلی در همراهی دو نوع میانبار سیال با شرایط دمایی و شوری متفاوت، اختلاط دو سیال میباشد یعنی پدیدهای که بهعنوان عامل اصلی و بالقوه در تشکیل ریزلایههای سیلیسی و در نتیجه کانسنگ سولفیدی همراه با ریزلایههای سیلیسی میتوان در نظر گرفت.
شکل 10. موقعیت میانبارهای سیال از کانسار کوشک بر روی نمودار شوری در برابر دمای همگنشدگی و موقعیت کانسارهای مختلف بر روی این نمودار (Roeder, 1984; Wilkinson, 2001؛ غارسی و دیگران، 1397).
بحث
کانسارهای رسوبی-متصاعدی روی و سرب شامل کانسارهای تشکیلشده در محیطهای رسوبی میباشند که میزبان اسفالریت و گالن بهعنوان کانههای اصلی میباشند. بررسی منشأ کانهزایی روی و سرب در سامانههای نوع سدکس، موضوع مورد بحث در بسیاری از نوشتههای علمی در سالهای اخیر بوده است (Emsbo et al., 2016; Manning and Emsbo., 2018). منشأ کانهزایی در کانسار کوشک بر پایه اطلاعات بهدستآمده از میانبارهای سیال در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته است. همانطور که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت، میزان شوری میانبارهای سیال پیوستگی ثابت ندارد و با وجود دمای همگنشدگی کموبیش مشابه، دارای دو گستره شوری بسیار متفاوت میباشد. این مسئله بهوضوح دو منشأ مختلف را برای کانسار حداقل در زمانی که ریزلایههای سیلیسی در حال تشکیل بودهاند، ارائه میدهد. اندازهگیری شوری ابزاری بسیار کارآمد در استنباط حضور دو سیال و تخمین میزان اختلاط بین آنهاست (Wilkinson, 2001). گفتنی است که ریزلایههای سیلیسی در همه جای کانسار حضور یکنواخت ندارند و بیشتر از کمرپایین کانسار شروع شده و تا بخشهایی از ماده معدنی اصلی و بهصورت سینژنتیک با لایههای دارای اسفالریت و گالن ادامه مییابند و به سمت کمربالای کانسار و عبور از واحدهای دولومیتی کاهش کموبیش محسوسی مییابند. این پدیده نشان میدهد که زایش سیلیس میتواند یا در ارتباط ژنتیکی با تودههای آذرین باشد که در اعماق و در زیر سنگ میزبان کانسار کوشک و بهصورت تودههای ریولیتی حضور دارند و یا آنکه حاصل تزریق محلولهای سیلیسدار با منشأ مکانی نامعلوم از اعماق حوضه و هدایتشده توسط راهروهای گسلی باشد. دمای پایین همگنشدگی در حدود 200 درجه سانتیگراد است که نسبت به دماهای همگنشدگی در میانبارهای سیال در سامانههای ماگمایی حداقل 300 درجه سانتیگراد کمتر است. این مسئله نشان میدهد که اگرچه منشأ این میانبارهای سیال ممکن است با منابع ماگمایی ارتباط داشته باشد اما فاصله مکانی زیادی بین منبع سیال و محل تهنشینی آن یعنی کانسار روی و سرب تشکیل شده در سنگ میزبان شیلی وجود داشته است. در هر صورت شواهد کمی در تأیید اهمیت سنگهای آتشفشانی در تشکیل کانسارهای نوع سدکس وجود دارد. بااینحال، نظر به حضور واحدهای ریولیتی در ستون چینهشناسی منطقه و قرارگیری این ریولیتها در زیر واحدهای میزبان کانسنگ سولفیدی، این واحدها بهعنوان منشأ احتمالی سیالات در بخشی (نه کامل) از میانبارهای سیال با درجه شوری بالا میتوانند مطرح باشند؛ اگرچه بهطور سنتی، نقش حوضه رسوبی در تأمین بخش اعظم سیالات شور، بیبدیل دانسته میشود. نحوه تغذیه این سیالات میتوانسته ساختارهای گسلی پلکانی در کف حوضه در حال فرونشست باشد. با آنکه سیلیس بیشتر حالت ریزلایه دارد اما در برخی از نقاط نیز حضور لایههای سیلیس با ضخامت بیشتر، حاکی از وجود یک منبع (شاید) مرتبط با سامانههای آتشفشانی است. بخصوص که در دورههای جوانتر، رگهها و رگچههایی از سیلیس در کانسنگ تزریق شدهاند. بهطورکلی رگهها از تجمع کانیهایی تشکیل میشوند که از محلولهای آبگین داغ تهنشین شدهاند (Robb, 2005). کانسار کوشک همانطور که اشاره شد در سنگ میزبان شیل و ماسهسنگ قرار دارد. بیشترین احتمال در تأمین این سیالات را میتوان به فرایندهایی نسبت داد که در ارتباط با واحدهای آتشفشانی تشکیل شده در محیطهای قبل از تشکیل سامانه کانهزای کوشک یعنی سنگهای ریولیتی بودهاند. بهعبارتدیگر اگرچه کانسار کوشک در محیط رسوبی تشکیل شده است اما این رسوبات، بر روی بستر ریولیتی تشکیل شدهاند که در زمانهای پیشتر، بخشی از یک سیستم آتشفشانی ناحیهای را تشکیل میدادهاند. این ریولیتها در واحدهای آتشفشانی رسوبی کامبرین زیرین در ایران مرکزی قرار دارند و در این واحدها، لایههای تبخیری نیز حضور دارند که بررسی نقش احتمالی این واحدهای تبخیری در تأمین سیالات شور در کانسار کوشک در زمان تشکیل، نیاز به بررسیهای مجزایی دارد. درهرصورت عدم تکرار حضور سنگهای ریولیتی در حوضه کوشک نشاندهنده حاکمیت یک رژیم زمینساختی در حال افول در این ناحیه است که با گسلش ناحیهای و کانهزایی نوع سدکس دنبال شده است. بنابراین سنگهای آتشفشانی ریولیتی قابلیت پیشنهاد برای منشأ میانبارهای سیال (در کنار واحدهای تبخیری) با شوری بالا را دارند. در این حالت تودههای سنگی ریولیتی میتوانستهاند نقش موتور حرارتی را نیز برای چرخش آبهای درون حوضهای ایفا کنند. گروه دیگر میانبارها دارای شوری پایین میباشند. دمای همگنشدگی در این نوع بسیار نزدیک به دمای همگنشدگی در میانبارهای سیال با شوری بالاست که ذکر شد. ضمن آنکه لایهها و ریزلایههای کوارتزی میزبان این نوع میانبارها نیز بهطور کامل و مانند گروه اول دارای روابط سینژنتیکی با کانسنگ سولفیدی میباشند. بنابراین تنها عامل جدایش این دو نوع میانبارهای سیال، میزان شوری است. اختلاط سیال عاملی است که بهعنوان فرایند اصلی در رخداد این پدیده در کانسار کوشک مطرح میباشد که در آن یک سیال با شوری زیاد حاوی کلریدهای فلزی و با منشأ عمیق و درون حوضه هدایتشده توسط گسلهای عمقی با یک سیال با شوری کمتر مانند آبهای دریا و یا آبهای سطحی مخلوط شده و منجر به تشکیل سولفیدهای فلزی شده است. در بسیاری از کانسارها، فرایندهای فیزیکی بهویژه جدایش فازی و اختلاط سیال، بهعنوان مهمترین سازوکارها در تشکیل تمرکزهای اقتصادی مطرح میباشند (Skinner, 1997; Faure et al., 2002; Zhong et al., 2017). پدیده اختلاط بدون شک باعث تغییر هر دو سیال هم از نظر فیزیکی یعنی دما و هم از نظر شیمیایی یعنی ترکیب نمکها و میزان شوری میشود. کاهش دما منجر به کاهش پایداری و در نهایت ناپایداری کمپلکسهای کلریدی عناصر کالکوفیل میشود (Richards, 2011). اختلاط نیز اغلب با کاهش غلظت لیگاند همراه است و در برخی از سامانههای کانهزایی منجر به کاهش دما نیز میشود. این پدیدهها در نهایت منجر به تشکیل کانسنگ میشوند. بررسیهای نظری نشان داده است که احتمال انتقال مقادیر قابل توجهی از فلزات و سولفید توسط یک سیال واحد، مشکل است (Sverjensky, 1984; Wilkinson, 2001). نقش بیبدیل کمپلکسهای کلریدی بهعنوان حامل اصلی عناصر کالکوفیل در کانسارهای سدکس و سولفید تودهای آتشفشانزاد شناخته شده است. این لیگاند بهطور طبیعی در سیال شورتر، غلظت بالاتری دارد و میتواند نقش حامل مقادیر قابل توجهی از روی، سرب و حتی آهن را ایفا کند. سیال با شوری کمتر اغلب در ارتباط با محیط کف حوضه است که با توجه به دمای مشابهی که نسبت به سیال با شوری کمتر دارد، ممکن است خود بهطور محلی در تماس کمی با آب دریا بوده باشد. با این حال منشأ گوگرد در بسیاری از سامانههای مشهور در زمین، آب دریا دانسته شده است. ازآنجاییکه هم لایههای کوارتز میزبان میانبارهای سیال با شوری زیاد و هم لایههای کوارتز میزبان میانبارهای با شوری کم دارای روابط تشکیل همزمانی با کانیهای سولفیدی متعلق به فاز اصلی کانهزایی در کانسار کوشک هستند میتوان نتیجه گرفت که اختلاط سیال بهعنوان یکی از عوامل بنیادین در تشکیل کانسنگ سولفیدی مطرح میباشد. از شواهد دیگر مبنی بر اختلاط میتوان به حضور بافت برشی و عیار بالای کانسنگ در نقاطی اشاره کرد که دارای ارتباط مکانی با صفحات گسلی هستند که تنها آثاری از آنها (گسلها) در تونلهای اکتشافی در کانسار کوشک دیده میشود. در معدن روباز این کانسار نیز آثاری از ساختارهای شبیه به هورست و گرابنهای کوچک تشکیل شده در محیطهای کششی مشاهده میشود که در یک مورد بارز (شکل 11- الف) رخداد واحدهای ریولیتی (کلریتی و رسیشده) زیرین بهصورت هورست با گسلهای پلکانی مشاهده میشود و لایههای شیلی-سیلتی میزبان کانسنگ روی و سرب نیز در محیط گرابنی شکل مشاهده میشوند (اگرچه این گستره تاریخ زمینشناسی ساختاری پیچیدهای در طول زمان داشته است). از خصوصیات قابل ذکر میتوان به رخداد کانهزایی روی و سرب بهصورت اکسیدی با عیار بالا (حدود 10 درصد روی) در این بخشهای گسلیده اشاره کرد که بسیار بیشتر از عیار این عناصر در کانسنگ لایهای با فاصله از این گسلها است (در حدود چهار درصد روی) که میتواند حاکی از نقش این ساختارهای گسلی در تأمین مسیر عبور سیال در زمان تشکیل کانسنگ باشد که امکان برخورد دو سیال مورد نظر (در این پژوهش) را فراهم میآورد. مستعدترین محل برخورد دو سیال مذکور، محل برخورد گسلهای پلکانی خاص محیطهای کششی (مانند حوضههای کششی پشت قوسی) است که با ایجاد راهروهای عمیق، محل عبور سیال شور از عمق به سطح را ایجاد کرده و منجر به اختلاط دو سیال در محل تماس با محیط تهنشینی شیل در حوضه رسوبی کف دریا میشود (شکل 11- ب). بااینحال در مورد زمان تشکیل حوضههای کششی در ایران مرکزی، اتفاق نظر وجود ندارد بهعنوان مثال (2012) Kargaranbafghi et al پیشنهاد کردهاند که تشکیل حوضههای مزبور در نتیجه کشش مرتبط با ارتباط با بالاآمدگی17 (پسافرسایشی) مجموعه دگرگونی چاپدونی بهعنوان یکی از کمپلکسهای با گسترش زیاد در منطقه ایران مرکزی میباشد. بااینحال وابستگی محرز تشکیل کانسنگ کوشک به عوامل ساختاری و سن بالای کانسار (کامبرین زیرین) از این قاعده حمایت نمیکند.
شکل 11. الف) وضعیت ماده معدنی و سنگ بستر ریولیتی و همچنین وضعیت ساختاری در بخش شمالی کانسار کوشک به همراه موقعیت زونهای کانهزایی اکسیدان در محل گسل بین واحد ریولیتی و کانسنگ، ب) مدل سادهشده منشأ احتمالی سیال با شوری زیاد و اختلاط آن با آب کف حوضه در کانسار کوشک
از ویژگیهای دیگر میانبارهای سیال در این پژوهش آن است که در هیچکدام از آنها، فاز CO2، مشاهده نشد. کانسار کوشک گرایش زیادی به سامانههای کانهزای نوع سدکس (Aftabi et al., 2009) و یا سولفید تودهای با میزبان شیل (Rajabi et al., 2020) دارد (اگرچه تعریف سولفید تودهای با میزبان شیل در اساس همان تعریف کانهزایی نوع سدکس است) و با آنکه کانسنگ سولفیدی با فاصله از سنگهای ریولیتی و آذرآواریها در ستون چینهشناسی قرار گرفته است اما در مرحله افول فعالیت آتشفشانی و دوره گسترش حوضههای رسوبی تشکیل شده است. از شواهد دیگر مبنی بر عدم فعالیت آتشفشانی مؤثر میتوان به وجود فعالیتهای ریزیاختگی و نقش عوامل زیستشناختی در کانهزایی روی و سرب در کانسار کوشک اشاره کرد اگرچه این فعالیتها امروزه در نزدیکی مناطق فعال آتشفشانی و در محیطهای با دماهای بالا نیز گزارش شدهاند. وجود بافتهای متعدد حاصل از فعالیتهای باکتریایی بویژه آثار ریز کرمیشکل و همچنین بافتهای کلوفرم و فرامبوئیدال نشان میدهد که در بخشهایی از کانسار کوشک شرایط دمایی به حدی مساعد بوده که امکان زیست باکتریها را فراهم ساخته است.
مطالعه نسبتهای ایزوتوپی پایدار گوگرد، نشان میدهد که فرامبوئیدهای پیریتی تشکیل شده در محیطهای واجد باکتریهای شناور در رسوبات، منشأ زیستزادی دارند و خصوصیات فرامبوئیدهای پیریتی مانند هستهزایی، رشد و کرویت بستگی به شرایط موجود در لایههای میکروبی و وراثت شکل طی جانشینی گریجیت کروی دارد (Popa et al; 2003). همانطور که پیشتر ذکر شد، گستره دمایی تشکیل کانسنگ سولفیدی در کانسار کوشک در این پژوهش در حدود 110 تا 350 درجه سانتیگراد بهدستآمده است. نزدیک به حد پایینی این گستره دمایی برای برخی از گونههای باکتریایی قابل تحمل بوده و امکان فعالیت آنها در این شرایط وجود دارد (Druschel et al., 2002). گسترش بافتهای کلوفرم و فرامبوئیدال نشان میدهد که دما در برخی از شرایط میتوانسته به پایینتر از 100 درجه سانتیگراد نیز برسد که حاصل برخورد پالسهای مختلف سیال کانهزا با آب دریای سرد بوده است.
نتیجهگیری
بررسی شرایط فیزیکوشیمیایی بهدستآمده از میانبارهای سیال برگرفته از ریزلایههای سیلیسی در کانسار کوشک در منطقه ایران مرکزی نشان میدهد که دو نوع سیال در تشکیل کانسنگ سولفیدی نقش داشته است. یکی سیال با شوری زیاد که منشأ آن، آبهای حوضهای عمیق میباشند که دارای مقادیر بالای کلرید سدیم هستند و شاید از اعماق و متأثر از تودههای ریولیتی عمیق، گرم شده و در یک جریان همرفتی به سمت بالا و اعماق کمحرکت کرده و بهنگام خروج از ساختارهای گسلی و در برخورد با رسوبات عمیق مانند شیل (و ماسهسنگ) و در اثر کاهش غلظت کمپلکس کلریدی و کاهش حرارت، محتوای فلزی خود را رها میسازند. سیال دیگر نیز با محتوای شوری پایین میباشد که در کف حوضه حضور دارد و دارای محتوای بالای گوگرد حاصل از آب دریاست. این سیال نیز دارای دمایی مشابه در هنگام برخورد با سیال قبلی است که شوری بالایی داشته است. بنابراین و براساس مشاهدات بهدستآمده از این پژوهش، اختلاط سیال یکی از عوامل اصلی در تشکیل بخش اصلی کانسنگ سولفیدی در کانسار کوشک میباشد. این اختلاط بهاحتمال زیاد در محل گسلهای پلکانی خاص محیطهای کششی و در محل برخورد سطوح این گسلها با محیط تهنشینی شیل در کف دریا اتفاق افتاده است. اگرچه دمای کانسار براساس اطلاعات بهدستآمده از میانبارهای سیال بیشتر از 100 درجه سانتیگراد میباشد اما فراوانی اسفالریت و وجود شواهد بافتی از جمله بافت فرامبوئیدال و کلوفرم به همراه آثار کرمیشکل در کانسنگ سولفیدی حاکی از حاکمیت دماهای پایینتر در دورههای محدود و مساعد بودن شرایط برای فعالیت باکتریهاست که اجازه زیست در این محیط را به آنها داده است و با نرخ تولید مقادیر بالایی از گوگرد احیایی مورد نیاز برای کانهزایی روی و سرب همراه بوده است.
سپاسگزاری
بدینوسیله از زحمات هیئت تحریریه فصلنامه زمینشناسی ایران و داوران محترم مقاله حاضر که با نقد سازنده خود، نویسندگان را در جهت بهبود رسایی مطالب، شیوایی بیان و نیز انطباق متن علمی با یافتههای علمی جدید یاری نمودند، صمیمانه قدردانی میگردد.
منابع
آذرآيين، ح.، 1382. الگوي کانهزايي متصاعدي- رسوبي سرب- روي- آهن در منطقه معدني کوشک و بافق، يزد. پاياننامه کارشناسي ارشد، دانشگاه شهيد باهنر کرمان، 293. ##آفتابی، ع.، 1378. کانسارهای رسوبی. دانشگاه شهید باهنر کرمان، جزوه درسی، 656. ##آقانباتی، ع.، 1385. زمینشناسی ایران. انتشارات سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، 586 . ##زند، م. م.، 1392. بررسی کنترلکنندههای ساختاری- معدنی بر پایه مطالعات سیالات درگیر و اکتشافات معدنی در منطقه کیل- کوشک در زیر پهنه متالوژنی بافق استان یزد. پاياننامه کارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، 235. ##غارسی، م.، رسا، ا. و یزدی، م.، 1397. بررسی کانی سازی اسکارن مزرعه، شمال اهر، با تکیه بر میانبارهای شاری. مجله بلورشناسی و کانیشناسی ایران، 26 ،1، 229-244. ##فخریدودوئی، ع. و علیپوراصل، مسعود.، 1399. کانیشناسی، ژئوشیمی، میانبار سیال و ژنز کانهزایی مگنتیت-آپاتیت در جنوب غرب جزیره هرمز، ایران. فصلنامه زمینشناسی ایران، 56، 1-19. ##قاسمیسیانی، م. و عیسیآبادی، ف.، 1399. کانیشناسی و شیمی کانیها در ناحیه معدنی سرب-نقره (روی-مس-باریت) راونج، شمال دلیجان. فصلنامه زمینشناسی ایران، 55، 107-127. ##کریمپور، م. ح. و سعادت، س.، 1389. زمینشناسی اقتصادی پیشرفته. انتشارات ارسلان، 535. ##نیرومند، ش.، تاجالدین، ح. و حقیری قزوینی، س.، 1399. زمینشناسی و کانهزایی طلا در محدوده غرب کسنزان، جنوب سقز، استان کردستان. فصلنامه زمینشناسی ایران، 55، 81-94. ##Aftabi, A., Mohseni, S., Babeki, A. and Azaraien, H., 2009. Fluid inclusion and stable isotope study of the esfordi apatite–magnetite deposit - A discussion. Economic Geology, 104, 137-143. ##Borumandi, H., 1973. Petrographische und Lagerstittenkundli Untersuchungen der Esfordi-Formation Zwischen Mishdovaund Kushk bei Bafq (Zentraliran). Unpublished Ph.D. Thesis, Aachen, Germany, Rheinisch-Westfalische Technisch Hochschule, 174. ##Diersch, H.J.G., 2014. FEFLOW: Finite Element Modeling of Flow, Mass and Heat Transport in Porous and Fractured Media. Springer Publishing Co., New York, USA. ##Druschel, G.K., Labrenz, M., Thomsen-Ebert, T., Fowle, D.A. and Banfield, J.F., 2002. Geochemical Modeling of ZnS in Biofilms: An Example of Ore Depositional Processes. Economic Geology, 97, 1319-1329. ##Emsbo, P., Seal, R.R., Breit, G.N., Diehl, S.F. and Shah, A.K., 2016. Sedimentary exhalative (sedex) zinc-lead-silver deposit model. U.S. Geological Survey Scientific Investigations Report, 2010–5070–N, 57. ##Faure, K., Matsuhisa, Y., Metsugi, H., Mizota, C. and Hayashi, S., 2002. The Hishikari Au-Ag epithermal deposit, Japan: oxygen and hydrogen isotope evidence in determining the source of paleohydrothermal fluids. Economic Geology. 97, 481–498. ##Ho, S.E., 1987. Fluid inclusions: their potential as an exploration tool for Archean gold deposits. Geology department university of western Australia publication. 11, 239–263. ##Kargaranbafghi, F., Neubauer, F., Genser, J., Faghih, A. and Kusky, T., 2012. Mesozoic to Eocene ductile deformation of western Central Iran: From Cimmerian collisional orogeny to Eocene exhumation. Tectonophysics. 564–565, 83-100. ##Kozina, N., Reykhard, L., Dara, O. and Gordeev, V., 2018. Framboidal pyrite formation in the bottom sediments of the South Caspian Basin under conditions of hydrogen sulfide contamination. Russian journal of earth sciences, doi:10.2205/2018ES000639. ##Lattanzi, P., 1991. Applications of fluid inclusions in the study and exploration of mineral deposits. European Journal of Mineralogy. 3, 689–701. ##Leach, D.L., Sangster, D.F., Kelley, K.D., Large, R.R., Garven, G., Allen, C.R., Gutzmer, J. and Walters, S., 2005. Sediment-hosted lead-zinc deposits – A global perspective. In: Hedenquist, J.W., Thompson, J.F.H., Goldfarb, R.J., Richards, J.P. (Eds.), Economic Geology – One Hundredth Anniversary. Society of Economic Geologists, Littleton, CO, USA, 561–607. ##Manning, H. M. and Emsbo, P., 2018. Testing the potential role of brine reflux in the formation of sedimentary exhalative (sedex) ore deposits. Ore Geology Reviews, 102, 862-874. ##Popa, R., Kinkle, B. K. and Badescu, A., 2003. Pyrite Framboids as Biomarkers for Iron-Sulfur Systems. Geomicrobiology Journal, 21(3), 193-206. ##Rajabi, A., Alfonso, P., Canet, C., Rastad, E., Niroomand, S., Modabberi, S. and Mahmoodi, P., 2020. The world-class Koushk Zn-Pb deposit, Central Iran: A genetic model for vent-proximal shale-hosted massive sulfide (SHMS) deposits-Based on paragenesis and stable isotope geochemistry. Ore Geology Reviews, 124, 1-23. ##Richards, J.P., 2011. Magmatic to hydrothermal metal fluxes in convergent and collided margins. Ore Geology Reviews, 40, 1-26. ##Robb L., 2005. Introduction to ore-forming processes, Blackwell publishing, 373. ##Roedder, E. and Bodnar, R.J., 1997. Fluid inclusion studies of hydrothermal ore deposits. In: Barnes, H.L. (Ed), Geochemistry of Hydrothermal Ore Deposits. Wiley, New York, 657-657. ##Samani, B.A., 1988. Metallogeny of the Precambrian in Iran. Precambrian Research, 39, 85–106. ##Shepherd, T.J., Ranbin, A.H. and Alderton, D.H.M., 1985. A Practical Guide to Fluid Inclusion Studies. Blackie, Glasgow, 239. ##Skinner, B.J., 1997. Hydrothermal mineral deposits: what we do and don’t know. In: Barnes, H.L. (Ed), Geochemistry of Hydrothermal Ore Deposits. 3rd edn. Wiley, New York, 1–29. ##Spooner, E.T.C., 1981. Fluid inclusion studies of hydrothermal ore deposits. In: Hollister, L.S., Crawford, M.L. _Eds.., Fluid Inclusions: Applications to Petrology. Mineralogical association of Canada, Short Course Handbook, 6, 209–240. ##Sverjensky, D.A., 1984. Oil field brines as ore-forming solutions. Economic Geology, 79, 23–37. ##Wilkinson, J.J., 2001. Fluid Inclusions in Hydrothermal Ore Deposits. Lithos, 55, 229-272. ##Whitney, D.L. Evans, B.W., 2010. Abbreviations for names of rock-forming minerals. American Mineralogist. 95(1), 185-187. ##Zhong, J., Chen, Y., Qi, J., Chen, J., Dai, M. and Li, J., 2017. Geology, fluid inclusion and stable isotope study of the Yueyang Ag-Au-Cu deposit, Zijinshan orefield, Fujian Province, China. Ore Geology Reviews, 86, 254-270.##
[1] * نویسنده مرتبط: G_mirzababaei@sbu.ac.ir
[2] . Sedimentary exhalative deposits
[3] . Syngenetic
[4] . Double polished thin section
[5] . Liquid nanoparticle production
[6] . Necking down
[7] . Leakage
[8] . Microthermometry
[9] . Gas
[10] . Liquid
[11] . Liquid rich
[12] . Gas rich
[13] . Tfm
[14] . Tm
[15] . Th
[16] . Isothermal mixing
[17] - Exhumation