بررسي رابطه ميان مديريت دانش و اثربخشي بنگاههاي كوچك با فناوری پايين
الموضوعات :سعيد حسين رفيعي 1 , سمانه همايوني 2 , حبيبالله طاهرپور كلانتري 3
1 -
2 -
3 -
الکلمات المفتاحية: مديريت دانش بنگاههاي كوچك و متوسط فناوری اثربخشي,
ملخص المقالة :
با توسعه ادبيات مديريت، راهكارهاي متعددي جهت ارتقاء اثربخشي سازمانها معرفي گرديده است. مديريت دانش بهعنوان يكي از اين راهكارها مديريت دانش، بهطور گسترده مورد توجه قرار گرفته بهكارگيري آن بهعنوان يك روش نوين، از ضروريات مديريت سازمانها محسوب ميشود. اما بهنظر ميرسد اولا عليرغم نوين بودن ادبيات مديريت دانش، گونهاي از آن سالها به طور سنتي در سازمانها بهكار گرفته شده است و بهشكلي در روالهاي كليدي سازمان تنيده شده است كه هرگونه توسعهاي در مديريت دانش نوين سازمان، متاثر از اين روالها خواهد بود. ثانيا، مشاهده شده است كه در برخي موارد، راهكارهاي نوين مديريت دانش، فارغ از رابطه آن با اثربخشي سازمان بهطور مستقل داراي ارزش شدهاند و توسعه نظامهاي جامع مديريت دانش توسط مشاوران مديريت بهعنوان يك راهكار قطعي ارتقاء اثربخشي توصيه ميشوند. اين مقاله نتايج پژوهشي را منعكس مينمايد كه با دو هدف در سازمانهايي با اندازه كوچك و سطح فناوری پايين انجام شده است. هدف اول بررسي سطح مديريت دانش، به شكل سنتي آن، در اين سازمانها بوده و هدف دوم بررسي رابطه ميان اثربخشي اين بنگاهها و چرخه كامل مديريت دانش است.