مقایسۀ مفاهیم و شیوههای آموزش در شاهنامه فردوسی بر پایۀ آموزههای زال و بزرگمهر
الموضوعات :
1 - دانش آموخته دکترای دانشگاه تهران-مدرس دانشگاه تهران
الکلمات المفتاحية: شاهنامه فردوسیبزرگمهرآموزشاخلاق فردیاخلاق اجتماعی,
ملخص المقالة :
شاهنامۀ فردوسی از جمله متون شاخص ادبیات فارسی است که در قالب داستانها، مفاهیم آموزشی و اخلاقی را هم بیان میکند. از این روی برخی بخشهای شاهنامه همچون متون ادب تعلیمی کاربرد آموزشی دارد. یکی از این بخشها مجالس بزرگمهر در دورۀ پادشاهی نوشینروان است. مجلسگویی یکی از شیوههای پند و اندرز است که عموماً در دربار شاهان مورد استفاده بوده و در رأس آن فردی دانا حضور داشته که با نصایح خود حاضران را بهرهمند میساخته و این پندها برای بهرهمندی دیگران ثبت میشده است. اندرزهای بزرگمهر با موضوع اخلاق فردی و اجتماعی، به صورت مدون و با استفاده از شگردهای سخنوری (که سخنش را تأثیرگذارتر میکند)، بیان میشود. در این مقاله محتوای مجالس بزرگمهر را با نگاهی توصیفی، تقسیمبندی و تحلیل کردهایم. همچنین به بیان جایگاه آموزشی اخلاق آموزشی و آموزش اخلاق در شاهنامه پرداختهایم.
سبزیانپور، وحید، (1388)، تاثير پندهاي انوشروان و بزرگمهر در گلستان سعدي، زبان و ادبیات فارسی (مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه خوارزمی)، دوره 17، ش 64، صص 91-124.
عوفی بخارایی، محمد، (1361)، تذکرۀ لباب الالباب، به اهتمام: محمد عباسی، تهران: فخر رازی.
فردوسی، ابوالقاسم، (1394)، شاهنامه، پیرایش: جلال خالقی مطلق، ج 1و2، چ اول، تهران: سخن.
غلامرضایی، محمد، (1387)، مجلسگویی و شیوههای آن در مجالس سبعۀ مولوی، پژوهشنامۀ علوم انسانی، ش57، صص 257-278، تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
غلامی، فاطمه و نجف جوکار، (1390)، بررسی و تحلیل «هفت بزم انوشیروان» در شاهنامه به عنوان نمودی از «مجلسگویی» در ایران پیش از اسلام، پژوهشنامه زبان و ادب فارسی(گوهر گویا)، س 5، ش 19، صص 79-98.
نظامی عروضی سمرقندی، احمد بن عمر، (1388)، چهارمقاله و تعلیقات، به سعی و اهتمام و تصحیح: محمد قزوینی، با اهتمام: محمد معین، چاپ اول، تهران: صدای معاصر.
سال چهارم، شماره 11، تابستان 1400
ISSN : 2645-6478
مقایسۀ مفاهیم و شیوههای آموزش در شاهنامه فردوسی بر پایۀ آموزههای زال و بزرگمهر
نیلوفر سادات عبدالهی1
تاریخ دریافت :21/09/1399 تاریخ پذیرش نهایی :06/03/1400
(از ص 118 تا ص 139 )
نوع مقاله : پژوهشی
20.1001.1.26456478.1400.4.11.1.8
چکیده:
شاهنامۀ فردوسی در میان ایرانیان به عنوان اثری با محتوای پهلوانی مشهور شده است. این نکته موجب شده تا مفاهیم دیگر همچون مسائل آموزشی و اخلاقی کمتر مورد توجه مخاطبان قرار گیرد. هرچند این مطالب در کنار رخدادهای پهلوانی کمرنگتر جلوه مییابند ولی نقش مهمی در ایجاد پیوندهای مفهومی در ابیات دارند. زمانی که چهرهای خردمند در داستان حضور دارد، میتوان شاهد آموزش در دل داستان بود.
از بخشهایی که مفاهیم آموزشی و اخلاقی بیشتر در آن جلوهگر شده است، مجالس بزرگمهر است. مجلسگویی یکی از شیوههای پند و اندرز است که عموماً در دربار شاهان مورد استفاده بوده و در رأس آن فردی دانا با نصایح خود حاضران را بهرهمند میساخته و این پندها برای بهرهمندی دیگران ثبت میشده است. علاوه بر این در بخش پهلوانی شاهد حضور زال هستیم که به عنوان چهرهای فرهیخته دیگران را از نصایح خود بهرهمند میکند.
در این مقاله به مقایسۀ مفاهیم و شیوههای آموزش در آموزههای این دو چهرۀ خردمند در شاهنامه پرداختهایم.
کلمات کلیدی: شاهنامه فردوسی، آموزش، اخلاق، بزرگمهر حکیم، زال.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مقدمه:
شاهنامۀ فردوسی همواره به عنوان متنی حماسی به مخاطبان شناسانده شده است و تصور بیشینۀ مردم از اثر فردوسی اشتمال آن بر مفاهیم جنگاورانه محض است. حال آنکه در این کتاب وجوه روانشناسانه و مفاهیم والای انسانی هم مورد توجه قرار گرفته است. به گونهای که گاه ذکر نکات فرهنگی و آموزش مخاطب بیش از نقل ماجراهای نبرد، اهمیت پیدا میکند. این نکته در بخش تاریخی با صراحت و تأکید بیشتری جلب نظر میکند. هرچند دوران پهلوانی هم از مفاهیم معنوی خالی نیست. میتوان یکی از علتهای این مسئله را حضور شخصیتهای حقیقی دانست که از وجود آنها به واسطۀ قرائن تاریخی اطمینان داریم. 1علت دیگر، ایجاز فردوسی در بیان است که در بخش تاریخی شاهنامه نمود بیشتری دارد.
فردوسی آنگاه که به نقل تاریخ میرسد، بستری برای اغراقهای جنگاورانه و نقل اوصاف نمیبیند و از آنجا که به منبع خود برای نقل رخدادهای تاریخی وفادار است، سخن را با حشوهای لفظی پُر نکرده و بیانی موجز دارد. این گونۀ بیانی نسبت به بیان مشحون از وصف و توضیح در بخش حماسی کمی ملالافزا به نظر میرسد. درمقابل از حیث صراحت و درک آسانتر مفاهیم برتری دارد. از مفاهیمی که در بخش تاریخی مورد اعتناست، مسئلۀ آموزش و پرداختن به اخلاقیات است. به سبب عبرتآموز بودن تاریخ، داستان هر یک از افراد میتواند بستری برای یادگیری روش صحیح زندگی و عبرت باشد. علاوه بر این، در ماجراهای تاریخی گاه از سخندانان و دانایان درخواست میشود که حاصل دانش و عمر خود را در قالب نصیحتهایی بیان کنند. یکی از این دانایان بزرگمهر حکیم است که در دربار نوشینروان (انوشیروان) ساسانی به بیان اندرزها میپردازد. در دوران پهلوانی هم افراد صاحبنام به ویژه پادشاهان نیاز به راهنمایی و آموزش دارند. مضاف بر این که حماسۀ ملی ایران مانند بسیاری از ملتها داستان جنگ و یاغیگری نیست. بلکه داستان سازگاری و سازواری است. در نقل رخدادهای پهلوانی هم شخصیتهای خردمند عهدهدار این آموزش هستند.
شیوۀ بیان فردوسی در بخش مجالس بزرگمهر علاوه بر ایجاز از نظم و ترتیب خاصی پیروی میکند. بهگونهای که ابتدا به مهمترین ویژگیهای انسانی میپردازد و کمکم مسائل مرتبط با اخلاق فردی، ارتباط با خانواده و فرزند و در آخر ارتباط مردم و پادشاه را مطرح میکند. هر یک از این نصیحتها با بیانی صریح و گاه تمثیلی ارائه میشود تا میزان تأثیرگذاری در مخاطب را به بیشترین حد برساند. زال، فرزند سام، هم به عنوان نمونۀ فردی دانا از ابتدای جوانی تا اواخر عمر معرفی میشود. او که از دانش ماورایی برخوردار است، بسیاری از مشکلات را با نصیحت و آموزش حل میکند.
پیشینۀ پژوهش:
اگر بخواهیم به مقولۀ مجلسگویی به عنوان شیوهای آموزشی بپردازیم، میتوان به عنوان پیشینۀ پژوهش در این موضوع به موارد زیر اشاره کرد:
بیش از توجه به مجالس بزرگمهر به مجالس صوفیان و اندرزهای آنها توجه شده است. مقالۀ «مجلسگویی و شیوههای آن در مجالس سبعۀ مولوی»(غلامرضایی: 1387) نمونهای برای این نوع بررسیها میباشد. در مقالاتی از این دست، توجه مؤلفان بیشتر بر وجوه ادبی و کیفیت تألیف مجالس به صورت مکتوب بوده است. در مورد مجالس بزرگمهر مقالهای با عنوان «بررسی و تحلیل «هفت بزم انوشیروان» در شاهنامه به عنوان نمودی از «مجلسگویی» در ایران پیش از اسلام» (غلامی و همکار: 1390) نگاشته شده است که نگاه تاریخی و فرهنگی پیش از اسلامی به این دست مجلسها دارد و به اختصار مطالب بیان شده در مجالس را با نمونههای ادب عربی مقایسه میکند. اثرگذاری پندهای انوشیروان و بزرگمهر بر دیگران در قالب مقالهای با عنوان «تأثیر پندهای انوشروان و بزرگمهر در گلستان سعدی»(سبزیانپور: 1388) بررسی میشود که منبع اصلی حکمتهای سعدی را سنت پیش از اسلام میشمارد و او را وامدار حکمای عرب نمیداند. درخصوص مسئلۀ آموزش، شیوهها و مفاهیم در شاهنامه میتوان به برگزاری همایش ملی شاهنامه و تعلیم و تربیت اشاره کرد. این همایش با محوریت مقولات آموزشی به شاهنامه نگاهی نو داشت. از نمونۀ مقالاتی که در این مجموعه به موضوع موردنظر ما نزدیکتر هستند، به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
«تحلیل و بررسی مبانی تربیتی در پندهای پدرانه شاهنامه فردوسی» (فریدونی فروزنده: 1397) در این مقاله به مفاهیم پندهای مطرح شده در شاهنامه پرداخته شده است. مقالۀ «متون دیروز، انسان امروز، چشمانداز فردا: بررسی ظرفیتهای حماسۀ ملی در آفرینش ادبی با محور تعلیم و تربیت فرد انسانی و شهروند اجتماعی» (مهراد: 1397) به موضوع اهمیت مفاهیم اخلاقی شاهنامه و کاربردی سازی آنها پرداخته است. نگارندگان مقالۀ «مبانی خرد سیاسی در هفت بزم انوشیروان و بزرگمهر در شاهنامۀ فردوسی»( حافظی و همکار: 1397) در قالب توجه به بزمها و مجلسگویی به موضوع سیاستمداری در این بزمها پرداخته است. موضوع تطبیق مفاهیم و شیوههای آموزش در دوبخش مجزای شاهنامه موضوعی است که تاکنون بدان پرداخته نشده و در این مقاله به شرح آن خواهیم پرداخت. شیوۀ این تحقیق کتابخانهای و با محوریت ویراست دوم شاهنامه به تصحیح دکتر خالقی مطلق بوده است.
بحث:
شاهنامۀ فردوسی از قدیمترین ایام تاکنون نمونۀ اعلای بلاغت ادبیات فارسی و در شمار اثرگذارترین آثار منظوم بودهاست.
«بیست و پنج سال در آن کتاب مشغول شد که آن کتاب تمام کرد، و الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن را به آسمان علّیین برد و در عذوبت به ماء معین رسانید و کدام طبع را قدرت آن باشد که سخن را بدین درجه رساند که او رسانیده است...»(نظامی عروضی، 1388: 78)
شاهنامه تنها گردآوری تعدادی داستان پهلوانی نیست، بلکه مجموعهای از مفاهیم فرهنگی و اخلاقی ایران باستان در قالب اثری ادبی است. شیوۀ بیان دلانگیز و اشاره به مضامین گزیده درکنار شور و حال حماسی از نکات مهم مؤثر در ماندگاری شاهنامه است.
«احاطۀ فردوسی بر اساطیر و تاریخ ایران و توران و رسم و آئین پارسیان و تازیان و رزم و بزم و آرایش سپاه و آداب سخن و آگاهی از ادیان و مذاهب و اندیشههای ژرف فلسفی و توجه به مبانی اخلاقی و تشویق به دانشاندوزی و هنرآموزی که در جایجای شاهنامه از آنها یادکردهاست، او را در بلندگاهی از فصاحت و بلاغت و مقتدای ارباب صنعت و پیشوای خداوندان فطنت قرار دادهاست.» (عوفی، 1361: 519)
یکی از اهمّ موضوعاتی که فردوسی در شاهنامه به حفظ آن اهتمام میورزد، مسائل اخلاقی و آموزشی است. مقولۀ آموزش در شاهنامه به چند شیوه صورت میپذیرد و این شیوهها به فراخور محتوای آموزشی (موضوع آموزش)، آموزگار و آموزنده است. مسئلۀ آموزش در بخش تاریخی شاهنامه نمود بیشتری دارد. مجالس انوشیروان و بزرگمهر از نمونههای اختصاصی پرداختن به اندرزهاست که مخاطب آن در مرتبۀ نخست شاهان و صاحبمنصبان و در مرحلۀ بعد طبقات دیگر مردم هستند.
«اگرچه هفت بزم بزرگمهر در شاهنامه، حماسۀ فرهنگ و تمدن و نمونۀ والای ادب آموزشی دورۀ ساسانی است. اما فردوسی در این قسمت از شاهنامه نیز، از هدف اصلی شاهنامه که ارائۀ راه و رسم جهانداری است، غافل نمانده است. او از زبان بزرگمهر در جلسات هفت گانه در جواب پرسشهای طولانی، نیک و بد اخلاق و رفتار، راه و رسم زیستن و آیین جهانداری و مردمداری را بیان میکند.» (حافظی و همکار، 1397: 424)
چهرۀ دیگر که با بهرهگیری از خرد و ارتباط با ماوراء به ارائۀ اندرز میپردازد، زال است. زال در دوران پهلوانی خردمندترین چهره است که در تصمیمگیریهای مهم برای پند دادن به پادشاهان از او دعوت میشود. نصایح زال از نظر شیوۀ بیان و محتوا به اندرزهای پدرانه شبیه است درحالی که در مجالس بزرگمهر شاهد برخورد استادگونۀ این حکیم هستیم. نصیحتهای زال گاه در مفهوم پدرانه هستند و گاه به فرزند حقیقی زال یعنی رستم است.
«نصیحتهای زال به فرزندش 11 مورد از 185 مورد نصیحتهای پدر و فرزندی را تشکیل میدهد. این تعداد 5.9% از کل نصیحتهای پدرانه است که از حیث فراوانی، نسبت به دیگر شخصیتهای بخش پهلوانی در صدر قرار دارد.» (تلخیص از فریدونی فروزنده، 1397: 225)
در ادامه به شیوهها و مفاهیم مشترک اندرزگوییهایی بزرگمهر و زال در شاهنامه میپردازیم. نصیحتگویی این دو چهرۀ خردمند به عنوان نموداری از کل جریان آموزش در حماسۀ ملی ایران است.
1)شیوههای بلاغی آموزش در شاهنامه
آموزش در شاهنامه هرچند در دل داستانهای جنگ و نبرد و ماجراهای سلحشورانه، موردی فرعی بشمار میرود ولی بهرهگرفتن فردوسی از فنون بلاغت موجب شده تا به منزلۀ قوامبخش ماجراها و تلطیف فضای خشن درگیریها باشد. در خواندن ابیات شاهنامه درمییابیم: اندرزگویان برای تأثیر بیشتر سخنان در مخاطبان خود از شیوههای مختلف بیان بهره میبرند. به فراخور موقعیت، گاه سخن را کوتاه و موجز بیان میکنند و گاه برای فهم و درک بهتر، بیشتر توضیح میدهند. آنگاه که مفهوم برای مخاطب ناآشنا و جدید است برای او نمونههایی از زندگانی روزمره یا داستانهای مشهور میآورد تا مطلب را در ذهنش تثبیت کند. بزرگمهر و زال هم در بیان مطالب از اینگونه شیوهها بهره میگیرند.
1-1) ذکر نمونۀ متضاد
این شیوۀ بیانی که وامدار استعارۀ تهکّمیه، تمسخر و تعریض است، در بخشهای دیگر شاهنامه (غیر از مجالس بزرگمهر و داستانها با حضور زال) هم سابقه دارد. آنگاه که رستم با اشکبوس کشانی روبرو میشود در قالب رجزخوانی به صفات متضاد اشاره میکند. (ر.ک: فردوسی، 1394: 1/ 567) بزرگمهر هم برای درک دقیقتر مفهوم از این شیوه بهره میبرد. تا مخاطب را از مفهوم دقیق قصدشدۀ خود آگاه کند. در ابیات زیر از صفات منفی که موجب نکوهش میشود، میگوید:
که کوتاه گوید به معنی بسی |
| «بدو گفت: روشنروان آن کسی |
(فردوسی،1394: 2/ 664-669)
در داستان کاوس زمانی که او قصد رفتن به مازندران و فتح آنجا را دارد و هیچکس نمیتواند او را از رایش برگرداند، زال به درخواست بزرگان نزد شاه آمده و او را پند میدهد که هیچیک از شاهان پیش از تو به مازندران نرفتهاند. بیان زال در اینجا متضاد است ولی تضادی که مخاطب را به نتیجۀ مشابه هدایت میکند.
سخنهای بایسته را درگشاد |
| «از آن پس یکی داستان برگشاد |
(فردوسی، 1394: 1/203 )
1-2) بیان مستقیم
گاهی موضوع بیان شده آنقدر برای بزرگمهر اهمیت دارد که از بیان مستقیم بهره میبرد. گویی نصیحتشنو چارهای جز پذیرش سخن ناصح ندارد و اگر سخن او را به بازی و مسخره بپندارد، بلایی سخت گریبانگیر او خواهد شد. نمونۀ این مورد وصف دانایی و نادانی است که با صراحت و دقت تمام بیان میشود. با این اوصاف مخاطب اینگونه افراد را چنان دقیق تصور میکند، گویی آنان را به چشم میبیند:
وزین پنج عادت نباشد به رنج، |
| «خوی مرد دانا بگوئیم پنج |
(فردوسی، 1394: 2/671)
زال نیز زمانی که با موضوعی مهم مواجه میشود و مخاطبی همپایه یا پایینتر از خود دارد، از شیوۀ مستقیم بهره میبرد. در مقابل مواجهه با افراد والا بیانی غیرمستقیم میطلبد. این شیوۀ زال در مواجهات او با فرزندش رستم بسیار جالب توجه است. در داستان رستم و اسپندیار نمونهای از پنددادن زال به فرزند را میبینیم:
پراندیشه شد جان مرد کهن |
| «چو بشنید دستان ز رستم سخن |
(فردوسی، 1394: 2/172)
1-3) ذکر تمثیل و نمونه
ذکر نمونه و مثال آشنا برای ذهن مخاطب، بیش از هرگونه آموزش مستقیم و ارائۀ صریح مطلب میتواند بر ذهن او اثرگذار باشد. ارائۀ تمثیل و داستان موجب میشود: نصیحت تمثیلی تا سالها در خاطر باقی مانده و ضامنی برای انتشار و نقل قولهای بسیار باشد. به این صورت آموزش به افراد بیشتری منتقل میشود. بسیاری افراد ممکن است تلقی آموزش غیررسمی از شیوۀ تمثیلی داشته باشند، حال آنکه اثرگذاری اهمیت بیشتری دارد و درکنار زیبایی برای کلام اثربخشی به ارمغان میآورد. در مجالس بزرگمهر میخوانیم:
نبوید، نروید گل از خار خشک... |
| «وگر ناسزا را بسایی به مُشک |
(فردوسی، 1394: 2/ 667-671)
زال در ابتدای جوانی و برای نمایش میزان خردمندی به شماری از پرسشهای موبدان پاسخ میدهد. این جنبه از پرسش و پاسخ جنبۀ رمزگشایی از برخی سوالهای تمثیلی دارد که زال با هوشمندی به آنها پاسخ میدهد. در این ماجرا زال هرچند در نگاه اول آموزندۀ دانش و فردی مورد آزمون و امتحان است، در ادامۀ داستان به قدری کامل به پرسشها پاسخ میدهد که گویی خود آموزگار است. نکتهگویی زال در این داستان از جمله موارد منحصر بفرد از نمایش خرد و دانش جوانان در شاهنامه است.
برآورد یال و بگسترد پر |
| «زمانی پراندیشه شد زال زر |
(فردوسی، 1394: 1/144)
2)مفاهیم آموزشی در مجالس بزرگمهر و اندرزهای زال
بزرگمهر حکیم در مجالسی که در حضور پادشاه برگزار میشده، حاصل زندگانی و عصارۀ دانش خود را به لفظ اندک و معنیّ بسیار در اختیار مخاطبان قرار میدهد. به اندازهای که همگان در مجلس پادشاه، بزرگمهر را به سبب محتوا و شیوۀ ارائۀ مطالب ارزشمند ستایش میکنند. این حکیم دانا در مجالس با شیوۀ ارائۀ اندرز و نصیحت مطالبی پرمغز را نغز و دلنشین بیان میکند و مطالب اخلاقی را آموزش میدهد. در مقابل زال شخصی است که در کودکی به کوه افکنده میشود و سیمرغ عهدهدار پروردن اوست. این شخص اگرچه مرغپرورد است ولی به سبب همنشینی با سیمرغ که منبع الهامی ماورائی برای او بشمار میرود، زمانی که از البرزکوه به شهر بازمیگردد در دانایی همچون حکیمان است و آموزههای خود را در موقعیتهای مقتضی به مخاطب ارائه میکند. آنچه این افراد به مخاطب میآموزند را میتوان به دو دستۀ اخلاق فردی و اجتماعی تقسیم کرد.
2-1) اخلاق فردی
مهمترین نکات اخلاق فردی در آموزههای بزرگمهر و زال به شرح زیرست:
2-1-1) آموختن علم و هنر
تلاقی آموزش و اخلاق بیش از همه در این مورد جلوهگر میشود. دانشاندوزی و کسب علم از اهمّ مواردی است که بزرگمهر بر آن تأکید میورزد. وی مظهر همۀ خوشبختیها را دانش و آگاهی میشمارد و در عینحال همگان را به آموختن و اندوختن فضیلتها دعوت میکند. هنرها (فضیلتهای اکتسابی) در دیدگاه فردوسی موجب ارزندگی افراد و بیخردی موجب گمنامی شمرده شده است. در عین حال علم و عمل را باید با هم همراه کرد.
که گیتی سپنجست و ما بر گذر... |
| «هنرجوی و تیمار بیشی مخور |
(فردوسی، 1394: 2/664-670)
زال، برای اثرگذاری بیشتر سخنش بر مسئلۀ خردورزی تأکید میکند و کیخسرو را داناترین فرد در میان شاهانی که به یاد دارد برمیشمارد. او قصد دارد از این شیوه برای دعوت کیخسرو به اعمال مطابق خرد استفاده کند و از کارهای بیخردانه دور کند.
که: باشد که شاه آمد از گاه سیر |
| «بدیشان چنین گفت زال دلیر |
(فردوسی، 1394: 1/894)
2-1-2) سنجیدهگویی
از دیدگاه بزرگمهر بخشی از دانایی و آگاهی، در گرو گفتار سنجیده است. این نکته که فرد چه زمانی باید سکوت کند یا به بیان مطلبی بپردازد، در دانا شمرده شدن او نقش مهمی دارد. سخن باید گزیده و مجمل بیان شود. پُرسخنی مذموم است و باید از گفتار بیهوده پرهیز کرد تا جایی که گاهی باید سکوت را بر سخنگفتن ترجیح داد. خرد و دانش با سنجیدهگویی همراستاست و علاقهمندی به دانش ملازم سنجیدهگویی و پروردن سخن است.
که کوتاه گوید به معنی بسی |
| «بدو گفت: روشن روان آن کسی |
(فردوسی، 1394: 2/ 664-665)
در مقابل زال خود به عنوان نمونۀ فردی که سنجیده و بجا سخن میگوید مطرح است و در موقعیتهای حساس با زبانآوری از حق خود یا دیگران دفاع میکند. در ابیات زیر در مجمع بزرگان، از شخصیت و حیثیت خود و خاندانش دفاع میکند و خدماتش را برای ایران برمیشمارد:
که تا من به مردی ببستم کمر |
| «چنین گفت با مهتران زال زر |
(فردوسی، 1394: 1/185)
2-1-3) خداشناسی
آموختن معارف الهی و آگاهی از وجود دانای لایزال از جمله ویژگیهای فردی است که در این مجالس بسیار بر آن تأکید ورزیده میشود. بزرگمهر مهمترین راستی را خداشناسی میداند. وی معتقد است: خردمند در عالم عِلوی ساکن است و شناخت حق تعالی موجب ایمنی فرد خردمند از گزند روزگار است. توجه به برکات الهی موجب یافتن انگیزه است و در صدر کارها باید توجه به خداوند و رضای او را قرار داد. زیرا مردم همگی در فرجام جهان روی به سوی خداوند دارند.
چو دانستیش، زو نترسی بدست... |
| «سر راستی دانش ایزدست |
(فردوسی،1394: 2/ 664-680)
زال هرچند جوانی مرغپرورد است و به دور از جامعه رشد یافته، از شناخت مفاهیم معنوی و خداشناسی بیبهره نیست. نمایش این بهرهمندی و آگاهی را میتوان در نامهای که پس از بازگشتش از دامان سیمرغ به پدرش مینویسد دریافت. نامۀ او با نام و یاد خداوند آغاز میشود.
در ادامه از تقدیر الهی یاد میکند که زال را به کوه البرز و دور از اجتماع افکند و لزوم گردننهادن به تقدیر را یادآور میشود:
دل آگنده بودش، همه برفشاند |
| «سپهبد نبیسنده را پیش خواند |
(فردوسی، 1394: 1/ 119-120)
2-1-4) سلامتجویی
مقصود از سلامتجویی زندگانی بسامان و با راحتی تن و جان است. انسان باید تنی سالم داشته باشد و از تنبلی دوری کند. همچنین از خیال و کار محال هم دوری بگزیند. صفاتی همچون خردمندی، صبر و کمآزاری موجب والاقدری افراد میشود.
ز سستی دروغ آید و کاستی... |
| «ز نیرو بود مرد را راستی |
(فردوسی،1394: 2/664-670)
زال در یکی از نصیحتهای پدرانه به فرزند خود، او را از نبرد جستن با اسپندیار برحذر میدارد. زیرا این نبرد و درگیری هم احتمال کشتار دارد و هم موجب بدنامی خواهد بود.
پراندیشه شد نامدار کهن |
| «چو بشنید دستان ز رستم سخن |
(فردوسی، 1394: 2/172)
2-1-5) دوری از حرص
در مجالس بزرگمهر حرص و آز نکوهیده شدهاست. حرص موجب آزار دانسته شده است، قناعت خود ثروتی بیهمتاست. باید با قناعت به بخشش و قسمت تعیینشدۀ خداوند رضا داد.
که تیمار جان باشد و رنج تن... |
| «به نایافت رنجه مکن خویشتن |
(فردوسی، 1394: 2/ 664-670)
زال در گفتگو با کاوس، پادشاه خودکامه و بیخرد، او را از فزون طلبی برحذر میدارد و در کلامی کوتاه عاقبت دردناک این کار را یادآور میشود.
چو تو بندۀ دادگر داورند |
| «گر این نامداران تو را کهترند |
(فردوسی، 1394: 1/204)
2-1-6) فروتنی
فروتنی را میتوان نکتهای مشترک میان اخلاق فردی و اجتماعی به شمار آورد. زیرا بیش از هر خلق پسندیدۀ دیگری موجب رضایت درونی و محبوبیت در میان مردم میشود. در شاهنامه فروتنی موجب توانایی میشود و خود از دانش نشأت میگیرد. همه صفات نیکو در کنار تواضع است که در یک نفر جمع میشوند و به نوعی لازمۀ دیدن عیوب خود و غفلت از عیبهای دیگران است که از فضیلتهای اخلاقی مهم بهشمار میرود.
به دانش بزرگ و توانا بود... |
| «فروتن بود شه که دانا بود |
(فردوسی، 1394: 2/ 665-667)
زال تلاش میکند مفهوم ارزشمند فروتنی را درحالی که بدان عمل میکند به مخاطب بیاموزد. او در مقابل مخاطبی که قصد توصیهکردن امری به او را دارد، متواضعانه سخن میگوید و از رهگذر این شیوه هم تواضع را بدو میآموزد و هم محتوای سخن را برای او دلنشین میکند. ممکن است در مواردی (همچون مواجهه با پادشاه بیخردی همچون کاوس) سخن زال تأثیر آنی نداشته باشد ولی او به گونهای از فنون سخنوری بهره میبرد که در آینده شنونده را به تفکر وادارد و به تحقق پیشبینی زال ایمان بیاورد. در ابیات زیر زال کاوس را از رفتن به مازندران منع میکند و در نهایت که نصیحتها در او اثری نمیگذارد به او میگوید: امیدوارم به حالتی دچار نشوی که پند من را به یاد آوری. (مقصود گرفتاری است)
ندید ایچ پیدا سرش را ز بن |
| «چون از شاه بشنید زال این سخن |
(فردوسی، 1394: 1/204)
2-2) اخلاق اجتماعی
مقصود از اخلاق اجتماعی، رفتار فرد در ارتباط با شغل و به نسبت جایگاه اجتماعی با سایر افراد جامعه است. اخلاق اجتماعی در مورد مردم عادی هم مصداقهایی دارد ولی چون نصایح بزرگمهر در حضور و مجلس پادشاه ساسانی ارائه میشود، روی سخن او بیشتر با صاحبمنصبان است. هدف از بیان نصیحتهای اینچنینی، اصلاح رفتار پادشاه و تذکر به اطرافیان اوست. تذکرهایی که میتواند ضامن بقای حکومت باشند. نکات اخلاق اجتماعی بر پایۀ صفات نیک زمامداران است که در ادبیات فارسی به جز شاهنامه هم سابقه دارند 2.
2-2-1) راستکرداری
وجود راستی و اخلاقمداری میتواند از ارکان سلامت در برخوردهای اجتماعی به شمار برود. در مجالس بزرگمهر راستکرداری موجب آبرومندی و اعتبار افراد شمرده شده و لازمۀ آن ترس از خدای تعالی است:
ز تاری و کژّی بباید گریست... |
| «همه روشنی مردم از راستیست |
(فردوسی،1394: 2/664-668)
زال در بیانی نمادین به اهمیت داشتن کردار راستین تأکید میورزد و آن را لازمۀ زندگانی عزتمند میشمارد.
گذرکرد باید سوی شارستان |
| «همه رنج ما مانده با خارستان |
(فردوسی، 1394: 1/145)
2-2-2) انصاف و مدارا
افراد در برخوردهای اجتماعی و منصبهای شغلی همچون رفتارهای خانوادگی نیازمند انصاف و دادگری هستند. اینگونه مدارا از خرد سرچشمه میگیرد. مدارا گاه نجاتدهندۀ افراد است تا جاییکه میتوان دشمن را با دوری از او و مدارا به آشتی دعوت کرد. در مشاغل خرد، انصاف در خرید و فروش و معاملات رکن مهمی بوده و موجب رواج این صفت پسندیده در جامعه میشود. ریشۀ سازگاری با مردم را باید در نفس کریم و والای افراد جستجو کرد و اینکه همواره خود را در جایگاه آنها احساس کند و آنچه برای خود نمیپسندد برای دیگران هم نپسندد.
خرد بر سرِ جان چون افسر بود... |
| «مدارا خرد را برادر بود |
(فردوسی، 1394: 2/665-669)
زال در بیانی آمیخته با احترام پدر خویش، سام، را به سوی دادگری و انصاف فرا میخواند. او با زمینهسازی هوشمندانه کلام خویش را میآغازد و در ادامه از پدرش دادخواهی میکند.
زمین را ببوسید و گسترد پر |
| «چو زال اندر آمد به پیش پدر |
(فردوسی، 1394: 1/132)
2-2-3) دانایی و حذاقت
دانایی در جایگاه یک صفت بیشتر ناظر به جنبۀ روحی و فردی است. و زمانی که با حذاقت(ماهر بودن و آگاهی) همراه میشود با اجتماع پیوند میخورد. نادانی و دانایی در انتخاب دوست اهمیت بسیاری دارد و این نکته از ابتداییترین آثار اجتماعی آن است. خرد و دانشوری ارزش و ارج انسان را نمایان میکند و در سختیها یاور او خواهد بود. در زندگانی اجتماعی دانایی و خردورزی ملاک ارتباطات اجتماعی است و باید قدر خرد، این عطای ایزدی را دانست و با بیخردی خود را از نعمتها محروم نساخت.
به از دوستمردی که نادان بود... |
| «چو دانا تو را دشمن جان بود |
(فردوسی، 1394: 2/ 665-679)
زال هم حذاقت و دانایی را لازمۀ برعهده گرفتن منصب شاهی برمیشمرد. زیرا نادانی و بیخردی در وجود شاه میتواند همۀ مردم مُلک را نابود سازد:
سخن گفت بسیار از افراسیاب |
| «شبی زال بنشست هنگام خواب |
(فردوسی، 1394: 1/180)
2-2-4) بخشندگی و کمکرسانی
در رخدادهای میان انسانها گذشت و عفو دیگران تأثیر بسزایی در ایجاد و دوام ارتباطات دوستانه دارد. مردمان به جهت کمک رسانیدن و بخشندگی درکنار یکدیگر زندگی میکنند. بخشندگی در میان افراد به بخشش اموال و درگذشتن از خطاهای دیگران است. اینگونه رفتار موجب عزتمندی و اعتبار فرد بخشنده میگردد و فرد شایسته هم به طرزی شایسته مورد نواخت قرار میگیرد.
ببخشد نه از بهر پاداش دست... |
| «فزونتر نکردن سرِ خویش پست |
(فردوسی،1394: 2/667-670)
بخشندگی و کمک به دیگران در اخلاق اجتماعی زال امری مهم تلقی میشود. او که در زندگانی خود کمتر فرصت نبرد کردن یافته و بیشتر با خرد و دانش خویش یاریگر دیگران بوده، از این نکته یاد میکند و حتی پدر خود را هم وامدار کمکهای بیدریغ خویش میشمارد. سام نیز پس از شنیدن سخنان زال بر کلام او صحّه میگذارد.
[1] .دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران – مدرس دانشگاه تهران، تهران، ایران.(نویسنده مسئول)// NSAbdollahy@ut.ac.ir