پژوهشی تازه در جلوههای تأثیرپذیری از آیات قرآنی در مقامات حمیدی
الموضوعات :احمد خواجه ایم 1 , ریحانه صادقی 2
1 - دانشگاه حکیم سبزواری
2 - علوم انسانی گروه زبان و ادبیات فارسی
الکلمات المفتاحية: قرآن کریم, مقامات حمیدی, قاضی حمیدالدین, تأثیر آیات و مضامین, اسلوب و ساختار.,
ملخص المقالة :
مقامات حمیدی یکی از کتب ارزشمند نثر فنی و متکلف ادبیات فارسی است که قاضی حمیدالدین (ف.559) با دانش گستردهی خود در زمینههای گوناگون بدان همّت گمارده است. این متن به همت استاد و محقق فقید دکترانزابینژاد با تصحیح و افزودن تعلیقات به زیور طبع آراسته شده و هم اکنون از معتبرترین نسخ مورد استناد و در دسترس محقّقان و اساتید و دانشگاهیان است. در پژوهش حاضر تلاش گردیده تا با واکاوی متن مقامات با روش توصیفی و تحلیلی به بیان بازتاب مختلف آیات و مضامین قرآن کریم -که در هیچ مأخذی بدان اشاره نشدهاست- پرداختهشود. نتایج حاصل از پژوهش، بیانگر اشراف مصنف بر آیات در بهکارگیری مستقیم آیات و نیز بهرهگیری از مضامین و محتوای آیات، ترکیب چند آیه برای انتقال پیام خود و حتی استفاده از اسلوب ساختاری قرآن کریم است.
1. ...................... (1379). قرآن مجید. ترجمه¬ی محمّد مهدی فولادوند، چاپ اوّل، قم، دارالقرآن الکریم.
2. ابراهیمی، مختار؛ یاری، علی (1393). «نقدی بر تصحیح انزابینژاد بر مقامات حمیدی». متن¬شناسی ادب فارسی. سال 50، دوره جدید، سال 6، ش4، پیاپی 24، صص 84-69.
3. ابن بسام، ابوالحسن علی بن بسام الشنترینی. (1981) . الذخیره فی محاسن اهل الجزیره. المحقق: احسان عباس، تونس: الدار العربیه للکتاب
. 4. بلخی، حمیدالدین. (1365). گزیدهی مقامات حمیدی. به کوشش رضا انزابینژاد، چاپ اول، تهران: امیرکبیر.
5. ---------------. (1372). مقامات حمیدی. به تصحیح رضا انزابی نژاد، چاپ دوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
6. ---------------. (1395). مقامات حمیدی. به تصحیح رضا انزابی نژاد، چاپ پنجم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
7. ثعالبی، ابومنصور عبدالملک بن محمد بن اسماعیل . (بی¬تا) . الاعجاز و الایجاز. القاهره، مکتبه القرآن.
8. حسینی، سید مرتضی؛ گنجعلی، عباس. ( 1392). «مآخذ ابیات و عبارات عربی مقامات حمیدی (بخش اول) ». فصلنامه متنپژوهی ادبی، ش56، صص. 159-174.
9. حسینی، سیدمرتضی. (1397) . «مآخذ ابیات و عبارات عربی مقامات حمیدی(بخش دوم)» . ادب عربی، سال دهم، شمارهی دوم، صص. 313-332.
10. خطیبی، حسین (1390)، فنّ نثر در ادب فارسی، چاپ چهارم، زوّار، تهران.
11. خفاجی، شهابالدین احمد بن محمد بن عمر. (1386/1967) . ریحانهالبّا و زهره الحیاه الدنیا. المحقق: عبدالفتاح محمد الحلو، مطبعه عیسی البابی الحلب و الشرکاء.
12. فیاض، مهدی (1373)، شرح و بررسی مقامات حمیدی قاضی حمیدالدین ابوبکر عمربن محمود (محمودی) بلخی. پایاننامه کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، حسین خطیبی، دانشگاه تربیت مدرس: تهران.
سال سوم ، شماره 7، تابستان 1399
ISSN : 2645-6478
پژوهشی تازه در جلوههای تأثیرپذیری از آیات قرآنی در مقامات حمیدی
ریحانه صادقی1
دکتر احمد خواجه ایم2
تاریخ دریافت :28/11/1398
تاریخ پذیرش نهایی : 27/03/1399
(از ص4 تا ص 20 )
20.1001.1.26456478.1399.3.7.5.7
چکیده
در پژوهش حاضر تلاش گردیده تا با واکاوی متن مقامات حمیدی به بیان بازتاب مختلف آیات و مضامین قرآن کریم -که در هیچ مأخذی بدان اشاره نشدهاست- پرداختهشود. گردآوری دادهها به روش کتابخانهای و به صورت توصیفی و تحلیلی انجام شدهاست. نتایج حاصل از پژوهش، نشان میدهد که قاضی حمیدالدّین بلخی با اشراف بر آیات قرآن کریم به خوبی قادر بوده تا در بهکارگیری مستقیم و نیز بهرهگیری از مضامین و محتوای آیات، متنی استوار و بیبدیل پدید آورد. همچنین وی برای انتقال پیام خود به مخاطب با ترکیب چند آیه و نیز استفاده از اسلوب ساختاری قرآن کریم موجب تنوع محتوای بعضی از مقامهها شدهاست.
کلیدواژگان: قرآن کریم، مقامات حمیدی، قاضی حمیدالدّین، تأثیر آیات و مضامین، اسلوب و ساختار.
1. مقدّمه
مقامات حمیدی یکی از کتب ارزشمند نثر فنی و متکلّف ادبیات فارسی است که قاضی حمیدالدّین (ف.559) با دانش گستردهی خود در زمینههای گوناگون و به تقلید از مقامات عربی نویسانی چون بدیعالزّمان همدانی و ابوالقاسم حریری در (551ق.) نگاشتهاست. این اثر در قالب 23 یا 24 مقامه نوشته شدهاست. متن کتاب، به همّت استاد و محقّق فقید دکترانزابینژاد با تصحیح و افزودن تعلیقات به زیور طبع آراسته شده و هم اکنون از معتبرترین نسخ مورد استناد و در دسترس محقّقان و استادان و دانشگاهیان قرار گرفتهاست. مقامات حمیدی در زبان فارسی تنها کتابی است که گذشته از صورت، که بر پایهی سجع و موازنه و صنایع لفظی و معنوی بدیع و ایراد لغات مهجور متروک و استشهاد به آیات و احادیث و امثال قرار دارد، از جنبهی محتوا نیز قابل اعتناست (ر.ک. فیاض، 1373: 1-13). این اثر را دکتر انزابینژاد بر اساس نسخهی سال 668 و با تلاش و همّتی بزرگوارانه و با مقابله با شش نسخهی معتبر در سال 1365 با تصحیح و افزودن تعلیقات به زینت طبع آراست.
در مقالهی حاضر، نویسندگان برآنند تا با بررسی مقامات حمیدی، تأثیر جلوههای گوناگون آیات قرآن کریم را در متن، که تاکنون از منظر پژوهشگران دورماندهاست، معلوم نمایند. مصنّف با اشراف بر آیات و نیز مضامین و محتوای کلام وحیانی قادر بوده خلاقانه و بیتکلف با ترکیب محتوای چند آیه و یا بهرهگیری از ساختار و سبک قرآن، پیام خود را از طریق مقامهنویسی به مخاطب انتقال دهد. این شیوه به گونهای است که گاه در وهلهی اول، توجه خواننده را به خود جلب نمیکند و تنها با بازخوانی متن، میتوان بدان دست یافت. بهرهگیری از سبک و سیاق آیات قرآن را نیز باید به عنوان روش مبدعانهی قاضی حمیدی به شمار آورد. در این شیوه، پیوند و ساختار کلمات عربی با پیروی از ساختار قرآن به شکلی است که مخاطب در تشخیص متن عربی از آیات به غلط میافتد. برای مثال، در مقامهی اوّل این عبارت به چشم میخورد: «يَا قَوْمِ قَد نَصَحْتُکم الیومَ وَ السَّلام (بلخی، 1395 :29 ). ساختار بسیار شبیه به آیاتی از قرآن کریم است. با مراجعه به متن قرآن با آیاتی از سورهی مبارکهی اعراف (79 و 93) و شریفهی طه (47) مواجه میشویم: «يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ (الاعراف: 93). «وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى» (طه:47). نویسنده در عبارت دوم اشارهای به پایان کلام خود و اتمام حجّت با مستمعان دارد. این مطلب نظیر گفتار حضرت موسی (ع) پس از بیان ادله به فرعون است که در آیهی مذکور از آن سخن به میان آمدهاست.
نویسندگان این نوشتار، پس از بررسی و بازخوانی مکرّر متن مقامات حمیدی، شواهد و مستندات فراوانی را از تأثیرپذیریهای متنوع مصنّف در متن جمعآوری نمودهاند که در تحقیقات پیشین، بدان پرداخته نشدهاست. نسخهی مورد پژوهش به شرح زیر است:
مقامات حمیدی(1395)، به تصحیح رضا انزابی نژاد، چاپ پنجم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی. با این وصف، گاه ضرورت داشت به جهت عدم تکرار برخی شواهد که در نسخهی مورد نظر ما ثبت نشده، ولی در نسخ دیگر به کار رفتهبود، از نسخ دیگر و گزیدههای مقامات نیز نامی بردهشود که در فهرست منابع بدان اشاره شدهاست. لازم به تذکر است که تنها به ترجمهی آیاتی در متن پرداختهایم که ذکر آن در تبیین فحوای جملات قاضی حمیدی مؤثر است و از ترجمهی کل آیات کاربردی در متن به دلیل سهلالوصولبودن آن یا پرهیز از اطالهی کلام چشم پوشیدهایم.
1-1. پیشینهی تحقیق
در زمینهی بررسی مآخذ قرآنی آیات در مقامات حمیدی، برخی پژوهشگران بدان اشاراتی داشتهاند. افزون بر مواردی که انزابینژاد در تعلیقات کتاب بدان اشارهنموده (انزابینژاد:1395)، حسینی و گنجعلی نیز در «مآخذ ابیات و عبارات عربی مقامات حمیدی(بخش اول)» (1392 :159-174) به موارد دیگری از مآخذ ابیات و عبارات عربی و آیات قرآنی اشارهکردهاند که مصحح بدان روینیاوردهاست. حسینی در «بخش دوم» پژوهش خود با همین عنوان که اخیرا به چاپ رسانده، به چند مورد دیگر از مآخذ ابیات عربی که اقتباس از آیات قرآن است، اشاره نمودهاست (حسینی، 1397: 313-332). با این وصف، حجم بسیار کمی از مقاله دربارهی مآخذ قرآنی ابیات عربی اختصاص دارد. بنابراین، تا آنجا که منابع مورد بررسی قرار گفت، تا کنون پژوهشی جداگانه دربارهی مآخذ قرآنی مقامات حمیدی صورت نگرفتهاست.
2. بحث
این بخش مقاله به بیان آیاتی میپردازیم که حمیدالدّین بلخی آن را متأثر از قرآن کریم در متن مقامات به کار گرفتهاست و در نسخهی انزابینژاد بدان اشارهای نشدهاست. مصنّف، گاه بخشی از آیه را با عبارات عربی تلفیق مینماید و جملات جدیدی ابداع میکند و گاه با اقتباس از آیه آن را در تکمیل یا تتمیم سخن خود بهکار میبرد. قاضی حمیدالدّین از آیات قرآن به اشکال مختلف در مقامات بهره بردهاست. این تأثیرپذیری نشان از ارتباط و پیوستگی و آمیختگی آیات با ذهن و زبان او دارد. استفاده از آیات به طور کامل به طریق اقتباس و یا بخشی از آن، کاربرد اسامی قرآنی همچون نام انبیا و به کارگیری مفردات و یا ترکیبات قرآنی از شیوههای دیگر تأثیرپذیری اوست. وی همچنین در متن خود از سبک و اسلوب قرآن نیز بهره بردهاست؛ بدان معنا که بدون اقتباس از واژگان قرآنی از ساختار و اسلوب کلام وحی بهره گرفتهاست.
2-1. اقتباس
ذکر و کاربرد مستقیم آیات قرآن و احادیث در اقسام مختلف متون نثر از آغاز قرن ششم هجری قمری راه یافت. مواضع کاربرد اقتباس در متن متفاوت بود. گاه این روش تنها در دیباچه و آغاز کتب و یا ترسّلات مورد استفاده قرار میگرفت و جنبهی فنی داشت و گاه در نثر قصص و تواریخ در بالاترین حدّ تکلف دیده میشد (خطیبی، 1390: 200و208). این روش در متون دینی و عرفانی آنچنان تکلف و صناعتی نداشت و بیشتر به صورت نقل قول و یا همراه با ترجمه و شرح بود و برای مخاطبان و سالکان، جنبهی معرفتی و موعظه داشت نه لفّاظی و اظهار فضل. در مقامات حمیدی اقتباس آیات مذکور علاوه بر توجه به لفظ و صناعت، برای تتمیم معانی هم آمدهاست:
- «نه اول تابوتی است که از بیوت فنا به حانوت بقا نقل کردهاست. قوله تعالی: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ»؛ آن را که آدمیان و عالمیان را به طفیل وجود او بر مائدهی حیات نشاندند، این شربت بدادند» (بلخی، 1395:199). آیه، اقتباسی است از سورهی آلعمران:144.
- «فابسط لنا هذا البساط وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ» (بلخی، 1395 :57 )؛ مأخوذ از آیهی 22 سورهی «ص» است که در ادامهی جملهی عربی و مقارن با آن آوردهاست.
در عبارت زیر، آیهی 13 سورهی الصّف را به عنوان پارهی دیگر بیت خود انتخاب نمودهاست:
- وبادروا بالملـــتقی نالکم // نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ (بلخی، 1395 :42 ).
مصنّف در جای دیگر با استفاده از روش تلفیقِ دو آیه با ضمیر «هو» یا «و» عبارتی ابداع کرده است:
- لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ هُوَ الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ (بلخی، 1395 :19). تلفیق دو آیه است از دو سوره: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ...» (الصّافات:35)؛ «...الْكَبِيرُ الْمُتَعَالِ» (الرّعد:9).
گفت: بِسمِ اللهِ الَّذی ... يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ و يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ (بلخی، 1395 :137 ).
- «إنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ » (المائده: 1)؛ «إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ» (الحج:18) و نیز (آل عمران 40).
2-2. ترکیبات و عبارات قرآنی
قاضی حمیدالدّین، از ترکیبات و عبارات قرآن در متن کتاب بهره جسته، در پی آن مقامات را در جهت اهداف مورد نظر خویش تکمیل میکند. این ترکیبات گاه در جملاتی اشارهی مستقیم به آیه است و گاه با تغییرات جزیی. در برخی مواضع نیز چند ترکیب قرآنی را در یک عبارت به هم میآمیزد و پیام خود را به مخاطب منتقل میکند. در ادامه به این نمونهها اشاره میکنیم:
- ... چون صرح ممرّد در جوشن مزرّد (بلخی، 1395 :21)؛ برگرفته از آیهی «صَرْحٌ مُمَرَّدٌ» (نمل: 44). به این آیه تنها در گزیدهی مقامات اشاره شدهاست (ر.ک. انزابینژاد، 1365)
- و اگر خواهی که بدانی به عینالیقین دست درکن و ببین (بلخی، 1395:158) که برگرفتهاست از آیهی «ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ» (تکاثر: 7) که ترجمۀ آیه چنین است: «سپس آن را قطعا به عيناليقين درمى يابيد».
- فَاسْتَمِعُوا یا رُفقةَ المُسلِمینَ وَ نُخبَةَ المُؤمِنین فَانَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ (بلخی، 1395 :26). با توجه به فحوای این عبارت، به نظر میرسد، اشارهای به آیهی294 سورهی اعراف دارد: «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» و قسمت دوم نیز برگرفتهاست از: «وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ» (الاعراف:68) که تأثیرپذیری از اسلوب و سبک ساختار قرآن نیز مشخص است.
- نبینی که آنجا دُری به دو طبق نهادهاند و مُهر الصُّمتُ حکمٌ بر وی زده، باز در عالم سمع دری گشادهاند و ندای فَاسْتَمِعُوا درداده (بلخی، 1395 :89 ).
انزابینژاد در گزیده مقامات احتمال دادهاند که «فَاسْتَمِعُوا» در این عبارت به «يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ...» (الحج:73) اشاره داشتهباشد (بلخی،1365 :70).
- ...از اولوالالباب آثار و اخبار اغتراب استماع کردم (بلخی، 1395 :25). «...يَا أُولِي الْأَلْبَابِ...» مأخوذ از: (البقره: 179).
- چون آفتاب محسوب به اجل مضروب رسید و ایّام معدود به شب معهود کشید از آن اصناف اضیاف و کرام اشراف من الفلق الی الغسق بر یک نهج و نسق به دروازهی مضیف تازهروی جمع شدند (بلخی، 1395 :64 ).
بهرهگیری از آیات «أَيَّامًا مَعْدُودَةً» (البقره: 80 و184)؛ «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ» (الاسراء: 78) مشهود است. وی این موضوع را در موارد دیگر باز هم بهکار بردهاست.
- و فرّقهم ریبالمَنون (بلخی، 1395 :27 ).
برگرفتهاست از: «أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ» (الطّور:30).
- سَیُدرَک الکَوکَبُ الدُّریُّ بِالنَّظَرِ |
| وَ غُرّة الشَّمسِ لایَخفی عَلی البَصَرِ |
(بلخی، 1395 :46)
اشاره دارد به فرازی از آیهی نور«...كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ...» (النور: 35).
در ابیات زیر، «جنت عدن» یادآور ترکیب قرآنی است. البته این ترکیب در آیات مختلف قرآنی، تنها به صورت «جنات عدن» به کار رفتهاست:
- در سرکشیده شاخ شجرهای او حلل |
| پنداشتم که جنّت عدن است از خوشی |
(بلخی، 1395 :161)
- ای بندهی خرقهی کبودت |
| در جنّت عدن حلّهپوشان |
(همان :85).
«جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ» (مریم: 61). (و نیز: ر.ک. کهف:31؛ نحل:31 و...).
- رویشان درکشی چو حورالعین(بلخی، 1395 :165 ). برگرفته شده از آیهِی«وَحُورٌ عِينٌ» (واقعه:22).
ترکیب «روضاتالجنّات» در بیت زیر، تداعیگر آیهای است که در قرآن کریم، فقط یکبار بهکار رفتهاست و از آنجا که نویسنده در وصف زیبایی و مسرّتبخشی سرزمین بلخ سخن میراند، به نظر میرسد پیوند ذهنی با این آیه در نظر نویسنده برقرار بودهاست؛ چرا که آیهی مذکور در وصف پاداش نیکوکاران است:
- یا ارض بلخ و یا روضات جنّات |
| اروضة انت ام ارض المسرّات |
(بلخی، 1395 :166 ).
«وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ» (الشّوری:22).
ترکیب«جَنّتُ المَأوی» نیز در عبارت زیر ملهم از قرآن است:
روزی چند در این جنّت المأوی مقرّ و مثوی سازم (بلخی، 1395 :162 ) که فقط در آیهی پانزدهم سورهی نجم به صورت «عِنْدَهَاجَنَّةُ الْمَأْوَى» مذکور است.
نیز ترکیبات «بُعدَالمَشرِقَین» و «جَمع بَین الاُختَیَین» در عبارت زیر نیز قابل تأمل است:
«به هر حال تنعّم امشب فرو باید گذاشت و این مائده از پیش بر باید داشت که شرط میان من و این مطعوم بُعدالمشرقین است و جمع میان من و این معلوم جمع بینالاختیین است...» (بلخی، 1395:67).
«بُعدَالمَشرِقَین» مقتبس از فراز آیهی 38 سورهی زخرف و «جَمع بَین الاُختَین» یادآور بخشی از آیهی 23شریفهی نساء؛ یعنی«... وَأَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ...» است. محتوای کلی دو عبارت از احتراز و دوری و منع سخن میگوید. «بُعدَالمَشرِقَین» به معنای نهایت فاصله و دوری که به تصور میگنجد، در بیان نفرت و بیزاری نسبت به کسی یا چیزی بهکار میرود که در کریمهی«قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ» (الزخرف:38) در وصف تجسم اعمال در صحنهی قیامت آمدهاست. بهطوریکه به گفتهی مفسران آیه، همهی عذابها از یکسو و مجالست با همنشین بد و شیطانی- که چون هر بار بدو مینگرد، خاطرات گمراهی و شقاوت در نظرش مجسم میشود (مکارم، 1373:ج21/66)- از سوی دیگر، او را عذاب میدهد. این ترکیب به همراه «جمع بینالاختین» که در تحریم و منع ازدواج و جمع بین دو خواهر، نازل شدهاست، در عبارت زیر در جهت بیان غایت نفرت از خوراک از زبان پیر در مقامهی ششم (فی السّکباج) به کار رفتهاست.
- اَلقِنَا فی سُلوکِ هَذا البِساط واهدِنا سَواءالصِّراطِ (بلخی، 1395 :129 ). متأثر است از: «وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ» (ص:22).
در عبارت دیگر، از آغاز مقامهی چهاردهم (فیالعشق و المعشوق والحبیب و المحبوب)، دو واژهی «استبرق» و «عبقری» در وصف طبیعت، چنین آمدهاست:
- وقتی از اوقات که سیمای عالم، غض و طری بود و بساط هامون استبرق و عبقری... (بلخی، 1395 :133 ).
هر یک از کلمات، به طور جداگانه، برگرفته از آیهای است: «استبرق» مأخوذ از :«مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ» (الرّحمن: 54 )؛ (و نیز ر.ک.: کهف:31؛ دخان:53؛ انسان:21) و «عبقری» مقتبس از: «مُتَّكِئِينَ عَلَى رَفْرَفٍ خُضْرٍ وَعَبْقَرِيٍّ حِسَانٍ» (الرحمن :76) میباشد. این دو واژه در قرآن در وصف پاداش بهشتیان و نیکوکاران بهکار رفتهاست. «استبرق» به معنی «حریر ضخیم برّاق» (قرشی،1352:ج1/ذیل: برق) و «عبقریّ»، «نوعی از فرش است که گفتهاند خداوند آن را نمونه و مثلی برای فرشهای بهشتیان قراردادهاست» (راغب، 1374: ج2/ذیل: عبقر).
دیگر ترکیبات و مفردات قرآنی را در عبارات زیر فهرستوار، میآوریم:
- قدم در قید و انکال و دست در سلاسل و اغلال (بلخی، 1395 :143 ).
«إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا» (الانسان :4).
- در خلقت ملکوت السّموات بخواندم (بلخی، 1395 :54 ).
«أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (الاعراف:185).
- انظروا یا اهل الامصار واعتبروا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ (بلخی، 1395 :50 ).
نویسنده، در عبارت اخیر از سبک و اسلوب ساختار و موسیقی این آیه هم بهره برده: «فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ» (الحشر:2).
- فَلا تَقطَعوا عَن اعتیاضِ الاحسانِ امَلاً فانّ اللهَ لا یُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا (بلخی،1395 :27).
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا» (کهف: 30).
- واعلموا انّما الدّنیا طریق العابرین (بلخی، 1395 :42 ).
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ». (حدید:20).
- وارتقبوا فَتحًا قریب الجنی (بلخی، 1395 :42 ).
«وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ» (هود: 93).
2-3. اشارات قرآنی و کاربرد اسلوب و ساختار قرآن کریم
هنر قاضی بلخی در زمینهی تأثیرپذیری از اسلوب و ساختار نحو و جملات قرآن کریم نیز قابل تأمل است. او با استفاده از این روش، متن مقامه را زیبا و دلانگیز مینماید. حمیدالدّین با بهرهگیری از اسلوب و ساختار قرآن کریم، قادر بوده تا عبارات تازهای را ابداع کند. در این روش، کاربرد عبارات عربی به گونهای است که میتوان آن را به لحاظ وزن یا ساختار، تداعیگر آیهای از قرآن دانست. وی در «نیکپیوستن نظم به نثر از نظر لفظ و معنی هنر و مهارت خاصی دارد. در مورد اقتباس در بیشتر قطعات نثری، از مضامین آیات و احادیث به صورت حل» (خطیبی، 1390: 585) بهره میگیرد. گاه این بهرهگیری متضمّن کاربرد مستقیم واژگان قرآن و گاه بدون اقتباس از آن صورت میپذیرد. او در شکل اوّل، با تلفیق جملات عربی خود با آیات و واژگان قرآنی، عباراتی متأثر از سبک و سیاق قرآن میآفریند. مصنّف در این روش ممکن است از چند آیه، یک مفهوم را القا نماید یا با تغییراتی در واژگان، آن را با هدف خود هماهنگ کند. برای نمونه، دربارهی تلفیق چند آیه برای یک عبارت میتوان به عبارات زیر اشاره کرد:
- الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي شَرَّفنا بالعلم الرّاسخ... ایمان من اعْتَرَف بِذُنُوبه... (بلخی، 1395 :19).
کاربرد «الحمدلله الّذی...» استفادهای است از سبک آیهی «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ... الَّذِي اَحَلَّنا...» (فاطر:34)، و بالعلم الراسخ (بلخی، 1395 :19) از «وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» ( آل عمران:7) اخذ شدهاست و مَنِ اعتَرَفَ بِذُنوبِه (بلخی، 1395 :19) اشاره دارد به «وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ» (توبه: 102).
- الذّاهبین فی سَبیل الله و المُهاجرین و الانصار فی دینِ الله و سَلّم تَسلیمًا کثیرًا (بلخی، 1395 :19).
عبارات مذکور، به ترتیب مأخوذ است از «إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ» (الصّافات:99)؛ «لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ...» (توبه: 117) و... «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا» (الاحزاب: 56).
-اَلا فَاصْفَحْ وَدَعْ هذی الحکایة |
| فقد یشکوالمریض بالشکایة |
(بلخی، 1395 :176).
یادآور: «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ» (الزّخرف:89) و نیز: «وَدَعْ أَذَاهُمْ...» (الاحزاب:48) است که در هر دو مورد از رهاکردن و روی برگرداندن و گذر از موضوع یا کسی است.
- يَا قَوْمِ قَد نَصَحْتُکم الیومَ وَ السَّلام.. (بلخی، 1395 :29 ).
«يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ» (الاعراف: 93). «وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى» (طه:47). در عبارت دوم اشارهای به پایان کلام و اتمام حجت است، نظیر آنچه حضرت موسی (ع) پس از بیان ادلّه به فرعون اظهار داشت.
حمیدالدّین، گاه متأثر از یک آیه، با ایجاد تغییراتی در صورت صرفی یا نحوی آن آیه، عبارتی خلق میکند که درون خود سجع و جناس را هم جای میدهد:
- فی هَذا الجَمع وَ التَّفریق انَّه حَسْبُنَا وَنِعْمَ الرَّفیق (بلخی، 1395 :23) مأخوذ است از «وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» (آل عمران:173).
- فقلتُ لقَلبی والرّفاق أَفَاضوا ... (بلخی، 1395:54). «أفاضوا» از ریشهی «فیض» به معنای پرشدن، جاریشدن (قرشی، 1354:ج5/ذیل فیض) و آب زیاد است. همچنین، در معنای کوچکردن نیز آمده است (همانجا). در عبارت فوق در معنای پراکندهشدن و کوچکردن کاربرد دارد و یادآور آیهی «ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ» (بقره:199) است که همین معنا را نیز افاده میکند.
- یا مَعشَرَ المُسلِمینَ قُومُوا |
| لاتعذلونی و لا تلوموا |
(بلخی، 1395 :54 ).
ملهم از: «فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ (ابراهیم:22) است.
- پیر گفت: ...عین الله علیکم وَأَحْسِنوا كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْکم (بلخی، 1395 :57). بهرهگیری از آیهی «وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ» (القصص:77) به روشنی دریافت میشود.
حمیدالدّین، در بیتی به عدم اعتماد به دوستان بیوفا اشاره دارد و در آن از عبارتی سود میجوید که فرازهای قرآنی را به خاطر میآورد؛ مثلا « فلاتَرْكن الی...» در بیت زیر:
اخوک الذی واساک فی البؤس و الرَّخا |
| و الّا فلاتَرْكــــــن الـــی ذلک الاخـــا |
(بلخی، 1395 :111 )
ذهنِ خواننده را به سمت و سوی سیاق آیهی 113 سورهی هود (ع) در توصیه به عدم اعتماد و میل و گرایش به ستمگران سوق میدهد: «وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ ...».
دیگر موارد تأثیرپذیری از آیات فهرستوار به صورت زیر است:
- لا تَلْتَفِتْ بخطوب الحبّ ان نزلت (بلخی، 1395 :116).
«وَلَا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ» (هود:81)؛ (حجر:65).
- کم قد هجرتُ و نَارُ القلب مُوقَدَة (بلخی، 1395 :128).
«نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ» (همزه: 6).
- فلما نَجَوت من هذا الحبل المسد... (بلخی، 1395 :72 ).
«فِي جِيدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ» (المسد: 5).
- ...و خصمی أَلَدُّ فی الْخِصَامِ مُریب (بلخی، 1395 :157 ).
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ» (البقره: 204).
- گفت رَحِم الله امرء ... یُجازی الاحسان بالاحسان (بلخی، 1395 :138 ).
«هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ» (الرحمن:60).
- دانستم که ازدحام عوام درنگی ندارد و امتحان ایشان سنگی نیارد. العوام کالانعام (بلخی، 1395 :163). «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ» (فرقان44).
- ...و اتاک الامر لیلا و نهارا (بلخی، 1395 :169 ).
مأخوذ است از مضمون و ساختار آیهی «أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا» (یونس24:).
-چندین سخن ناسنجیده و دروغ ناآفریده نباید گفتن «والله یَعلَمُ مَا فِی السَّرائِر و یُدرِکُ مَا فی الضّمائر» (بلخی، 1395 :181) که ملهم است از آیهی «وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ» (نحل:19).
- گفتم ایُّها القاضی اَصلِح بَینَهُما علَی التَّراضی (بلخی، 1395 :159).
«وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا» (الحجرات:9).
- این عهد اسلام و دین است و لاتنقُض مِن بَعدِ المیثاق. (بلخی، 1395 :73).
وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا» (النّحل:91)؛ یادآور «الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ» (الرعد:20).
- رَبِح المُوحِّدون و خَسِرالمُلحِدونَ (بلخی، 1395 :46 ).
متأثر از سبک و ساختار: «وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ» (غافر: 78).
- الفلک المُستدیر سقف |
| و هُــو باَرجائِها یَحُــــوم |
(بلخی، 1395 : 185).
متأثر از اسلوب: «وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ» (الحاقه: 17).
2-4. کاربرد ترجمه و واژگان قرآن در عبارات فارسی
شکل دیگر بهرهگیری از رویکرد قرآنی قاضی حمیدالدّین، چنان است که از ترجمه یا مفردات و واژگان قرآنی در جهت تکمیل مفاهیم ذهنی خود با موضوعات متفاوت برای مخاطب سود میجوید و عبارات فارسی را بدینگونه مزین به مضامین قرآنی مینماید:
-.... ندای عالم غیرت به در آید که به بند و زنجیرش بسته دارید و عنان مرکبش آهسته دارید که محیط دنیا و بسیط گیتی توسع گذار قدم عاشقان ندارد... (بلخی، 1395 :146 ) در این عبارت از مقامهی پانزدهم (فیالمجنون)، خطابِ بستن به بند و زنجیر ترجمهای است مأخوذ از: «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ... ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ» (الحاقه: 30-32): [گويند] بگيريد او را و در غل كشيد، ... پس در زنجيرى كه درازى آن هفتاد گز است وى را در بند كشيد.
در مقامهی دهم (فیالوعظ) آنجا که پیر، مستمعان را موعظه میکند، چنین میآورد:
-بدانید که امروز را فردایی است ...و هریک را مرجعی و مآبی (بلخی، 1395 :106 ). مرجع و مآب، تداعیگر فرازی از آیات زیر است:
«إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ» (الغاشیه:25): (در حقيقت بازگشت آنان به سوى ماست)؛ ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ (یونس:23).
ترکیبات و واژگان دیگری چون «میقات معلوم، بضاعت مزجات، حور عین، غدو و رواح»، نیز ار جملهی تأثیرپذیریهای بینامتنی حمیدالدّین بلخی در مقامات است که در عبارات زیر، مشهود است:
- با یکی از آن طایفه...میقاتی معلوم و میعادی مرقوم بنهاد (بلخی، 1395 :64 ).
«فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقَاتِ يَوْمٍ مَعْلُوم»ٍ (الشعراء: 38): پس ساحران براى موعد روزى معلوم گردآورى شدند.
-شباب بضاعتی مزجات است (بلخی، 1395 :35 ).
«وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ» (یوسف:88): و سرمايه اى ناچيز آورده ايم.
- شهرشان از خوشی چو خلد برین |
| رویشان در کشی چو حورالعین |
(بلخی،1395: 165).
«وَحُورٌ عِينٌ» (الواقعه:22): و حوران چشمدرشت
- زاغ غدو و رواح در سلسلهی کافور و رباح (بلخی، 1395 :40).
«وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ» (سبا: 12): و باد را براى سليمان [رام كرديم] كه رفتن آن بامداد يك ماه و آمدنش شبانگاه يك ماه [راه] بود.
2-5. توصیف طبیعت با الهام از قرآن کریم
قاضی در مقامات، آنجا که به توصیفاتی نظیر طلوع و غروب خورشید و آغاز شب روی آورده، از واژگان قرآنی «دلوک، غسق، غاسق» بهره میگیرد:
-آفتاب فلک عزم دلوک(بلخی، 1395 : 190)؛ آفتاب عزم او از طلوع روی به سوی دلوک کرد (همان :89)؛ خورشید کودکی قصد دلوک (همان:155)؛ نزول آفتاب در شتاب دلوک (همان:113)؛ شب غاسق (همان:149)؛ مِن الفَلق الَی الغَسَقِ (همان:40)؛ میان شب غاسق و صبح صادق... (همان:35) که مأخوذ است از آیهی: «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ» (الاسراء: 78).
2-6. تأثیر از مفاهیم و مضامین قرآن کریم
مهارت و اشراف قاضی حمیدالدّین در بهرهگیری از مضامین و مفاهیم قرآنی چنان است که ممکن است در بادی امر به نظر خوانندۀ متن، خطور ننماید؛ چرا که نثر وی از حیث کاربرد کمّی تمثیلات و تشبیهات و اسجاع و آهنگ کلمات، مجالی در بررسی رویکردهای دینی نویسنده برای مخاطب نخواهد گذاشت؛ با این وصف، بازخوانی عبارات مقامات نشان میدهد که وی در بیان مفاهیم ذهنی اثر خود، از مفاهیم کلام وحیانی بسیار مایه گرفتهاست. شواهد و مثالهای زیر مؤید این مطلب است:
-دنیا سرای گذشتنی است (بلخی، 1395 :28) متأثر است از «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ» (النّحل:96): آنچه پيش شماست تمام مىشود و آنچه پيش خداست پايدار است (و نیز ر.ک. یونس:24).
-دقایق شرعه و دینه ... (بلخی، 1395 :19)؛ شارع شریعت را به ما نمود (همان:20)، متناسب است با «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ» (الشّوری: 13): از [احكام] دين آنچه را كه به نوح درباره آن سفارش كرد براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم... .
- بر ما کشید رقم بندگی...گوهر جان در نهاد ما نهاد بیضنّتی ...خلعت ایمان بر سر ما افکند بیمنتی... خاتم انبیا را دلیل راه...کرد...(بلخی، 1395 :20). بخش اوّل، برگرفته از «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (ذاریات:56): و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.
قسمت دوم هم به آیهی «بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» (حجرات:17): از اينكه اسلام آوردهاند بر تو منت مىنهند بگو بر من از اسلامآوردنتان منّت مگذاريد بلكه [اين] خداست كه با هدايتكردن شما به ايمان بر شما منت مىگذارد اگر راستگو باشيد. در آیهی مذکور اشاره دارد که پروردگار نعمت ایمان را بر بندگان منّت نهاد؛ در حالیکه حمیدالدّین آورده که ایمان را «بیمنّتی» بر ما نهاد. و خاتم انبیا به: «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ» (احزاب: 40) اشاره دارد.
نویسنده در مقدّمه، با انتقاد از عیبجویان چنین مینویسد:
دنیا خانهی عیبجویان است و خانهی غیبگویان...همه عالم نقاد اخفش و صرّاف اعمشاند که شهر خود گم کرده و برزن دیگران میجویند و جو خود نایافته ارزن دیگران میطلبند؛ به شب تاریک، خس باریک در دیدهی یاران دیده و به روز روشن کوه معایب خود نادیده (بلخی، 1395 :22).
این عبارات متناظر است به آیهی «أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (بقره:44): آيا مردم را به نيكى فرمان مىدهيد و خود را فراموش مىكنيد با اينكه شما كتاب [خدا] را مىخوانيد آيا [هيچ] نمىانديشيد.
در عبارت فوق با لحنی مفیدِ تنبیه و هشدار و تحذیر در قالب جملات پرسشی مخاطب را به دیده فروبستن به گریبان خویش فرامیخواند.
- سلسلهی صفها در هم پیوسته گشت و رکاب مبارزان در هم بسته شد (بلخی، 1395 :41).
یادآور است از آیهی «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ» (الصّف:4): در حقيقت خدا دوست دارد كسانى را كه در راه او صف در صف چنانكه گويى بنايى ريخته شده از سرباند، جهاد مىكنند.
-کواکب ثواقب آسمانی، سر از روزن دخانی بیرون کردند (بلخی، 1395 :43).
دود بودن آسمان در آغاز خلقت ملهم است از آیهی «ثُمَّ استَوی اِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخَانٌ» (فصّلت: 11): سپس آهنگ [آفرينش] آسمان كرد و آن بخارى بود. این مطلب را نیز در مقامهی هشتم (فی التّصوف) آوردهاست:
-آن روز که فلک سیّاح را خرقهی کبود در سر افکندند به زبان حال گفت: این جامهی اهل ماتم است به من چرا رسید؟ گفتند آهسته باش که هرکه را تکوین و تخلیق از بخار و دود بود، شعار و دثار او سیاه و کبود بود (بلخی، 1395 :86).
آفرینش انسان از گل سیاه نیز از دیگر موارد تأثیرپذیری نویسنده از قرآن کریم است:
-آن که از گِل سیاه گل و گیاه بر دماند، احیای این اجسام هم تواند و داند (بلخی، 1395 :46).
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (الحجر: 26): و در حقيقت، انسان را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو آفریدیم. این موضوع در سورههای دیگر قرآن نیز مذکور است.
در مقامهی چهارم (فیالربیع)، پس از آن که به مذمت مخالفان و ملحدانی که منکر معاد و رستخیزند میپردازد، مینویسد: «هر آینه این مظلمه را استماعی خواهدبود و این تفرقه را اجتماعی» (بلخی، 1395 :46). گویی منکران باور ندارند که سخنان و اسرار درونشان مورد استماع قرار نمیگیرد، بر این پایه نویسنده با لحنی مؤکد بیان میدارد که چنین نیست. در جملات مذکور، مضمون این آیه استنباط میشود: «أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ» (الزّخرف :80): آيا مىپندارند كه ما راز آنها و نجوايشان را نمىشنويم چرا و فرشتگان ما پيش آنان [حاضرند و] ثبت مىكنند.
- این همه در مشکلات وحدانیت مستدلّان و معلّلانند و در چمن بندگی مسبّحان و مهلّلان (بلخی، 1395 :50). برگرفتهاست از محتوای آیه44سورهی الاسراء:
«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ»: آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست او را تسبيح مىگويند و هيچ چيز نيست مگر اينكه در حال ستايش تسبيح او مى گويد، ولى شما تسبيح آنها را درنمىيابيد.
مصنّف در ابیات زیر بیان میدارد که وجود هر پدیده، نشان و دلیلی بر اثبات وجود خداست. بنابراین، آیات و نشانههای فراوانی در برابر دیدگان آدمی قرار دارد که او به خاطر غفلت و یا اعراض از آن متوجه نیست. در قرآن کریم نیز به وجود فراوان نشانههایی در آسمان و زمین اشاره دارد که انسان از آن غافلانه میگذرد. مثلا میتوان به آیهی «وَكَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ» (یوسف:105) رجوع کرد به معنای: و چه بسيار نشانهها در آسمانها و زمين است كه بر آنها مىگذرند در حالى كه از آنها روى برمىگردانند.
اذا رُمـــتَ نــصّــــاً علـــی کَــونِـــهِ |
| فَفــــی کُــلِّ شَــــیءٍ لَــــهُ آیَـــةٌ |
گر همی در کوی وحدت آشنایی بایدت |
| ور همی در معرفت رویی و رایی بایدت |
ساکن و جنبندهی عالم گواهی میدهند |
| گر همی بر هستی صــانع گوایی بایدت |
از وجود این صنایع چشم را کحلی بساز |
| گر همی در چشم عبرت توتیایی بایدت |
(بلخی، 1395 :50 ).
در جملات زیر از مقامهی چهارم (فیالربیع)، متأثر از آیهی 20 شریفهی الحدید و با الگوپذیری از ساختار آغازین آیه (بدانید: اعلموا) در بیاعتباری زندگی دنیا سخن میراند:
-ای دوستان، بدانید که کاس غرور دنیای دنی بیصفاست و این سیمبران را خزان در قفاست (بلخی، 1395 :50 ).
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ»: بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است [مثل آنها] چون مثل بارانى است كه كشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن كشت] خشك شود و آن را زرد بينى آنگاه خاشاك شود و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست.
مفهوم سرافکندگی و سرافرازی بندگان به وسیلهی خداوند در مقامهی پانزدهم (فیالمجنون) به مفهوم آیات قرآنی در این خصوص اشارت دارد:
- کی پست شود آنکه بلندش تو کنی... (بلخی، 1395 :145).
«تُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ» (آل عمران: 26): هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى.
محتوای جملات زیر که از حسابرسی دقیق اعمال در سرای دیگر سخن میگوی با مضمون سورههای لقمان: 16،کهف: 49و الانبیاء: 47 تناسب دارد:
- هر آینه این مظلمه را استماعی خواهد بود و این تفرقه را اجتماعی هر صاعی را صاعی و هر قفیزی را قفیز (بلخی، 1395 :46 ).
«يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ» (لقمان:16): اى پسرك من اگر [عمل تو] هموزن دانه خردلى و در تخته سنگى يا در آسمانها يا در زمين باشد خدا آن را مىآورد.
تنفس صباح، نزغات شیطان نیز در مقامهی ششم (فیالسّکباج) ملهم از قرآن کریم است:
- از وقت تنفس صباح تا گاه تغلس رواح... (بلخی، 1395 :68 ). «وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ» (التکویر: 18): سوگند به صبح چون دميدن گيرد.
- پس بر نزغات شیطانی و عثرات نفسانی حمل کردم (بلخی، 1395 :69 ).
«وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (الاعراف:200) (و نیز فصّلت:36؛ الاسراء: 53؛ یوسف:100): و اگر از شيطان وسوسهاى به تو رسد به خدا پناه بر زيرا كه او شنواى داناست.
خلقت بشر از آب بیمقدار نیز از نمونههای دیگر تأثیرپذیری بلخی از آیات الهی است. در بخشی از مقامهی دهم که با محتوای پند و اندرز به نگارش آمدهاست میخوانیم:
- ای از دخول آبی موجود شده و به خروج بادی معدوم گشته، این چه باد ریاست است و آتش سیاست؟ (بلخی، 1395 :106 ).
«آبی» با وند «ی» که نشانگر تحقیر و ناچیزی آب است، در این جملات اشاره دارد به آیاتی در این زمینه که آفرینش انسان را از «ماء مهین»: (آب پست و بیمقدار)، (الّسجده:8)؛ (المرسلات:20) بیان میکند: «ثم جَعلَ نَسلَهُ مِن سُلالةٍ مِن ماءٍ مَهین (السّجده:8): ... سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبى پست مقرر فرمود.
- خواستم که دیده را از نظر دوم بگردانم وَلاتُتبِعِ النَّظرَة النَّظرة برخوانم، اما سلطان قوّت نفسانی رابطهی مطیّهی روحانی گسستهبود (بلخی، 1395 :134 ). ضربالمثل «وَلاتُتبِعِ النَّظرَة النَّظرة» که نگاه را از پی نگاه نهی میکند، ناظر بر دیدنی است ممتدّ و متوالی که ناشی از توجه خاص است. این موضوع در قرآن کریم در مورد «مدّ عین» مذکور است و میفرماید در امور دنیوی آنچه به کسی دادیم نگاه ممتد نداشتهباشید: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ» (طه:131): و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنياست تا ايشان را در آن بيازماييم، ديدگان خود مدوز. (و نیزر.ک: الحجر:88).
کاربرد دوستان غاری، در مقامهی نهم (فیالمناظره بینالسّنّی و الملحد) اشاره دارد به یار غار حضرت رسول صلواتالله علیه و آله که در سورهی التّوبه از آن سخن به میان آمدهاست:
-با چنین یاران کاری دوستان غاری راه میسپردم (بلخی، 1395 :94).
«إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاتَحزَن اِنّاللهَ مَعَنا (التّوبه:40): اگر او [پيامبر] را يارى نكنيد قطعا خدا او را يارى كرد هنگامى كه كسانى كه كفر ورزيدند او را [از مكه] بيرون كردند و او نفر دوم از دو تن بود آنگاه كه در غار [ثور] بودند وقتى به همراه خود مىگفت اندوه مدار كه خدا با ماست. حمیدالدّین «یار غار» را در مقامههای چهاردهم (فیالعشق و المعشوق)، هجدهم (فی اوصافالبلخ) نیز بهکار بردهاست:
- همه را رفیق طریق و یار غار و دوست یکپوست و صدیق صادق و خلّ موافق یافتم (بلخی، 1395 :166).
- در این غار، بی یار نتوان غنود (همان:135).
موارد دیگر کاربرد مفاهیم آیات و تأثیرپذیری نویسنده را در عبارات زیر به طور اجمال میآوریم:
- هر حسنه را مکافاتی است و هر سیئه را مجازاتی (همان:106 ).
«إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» (الاسراء: 7): اگر نيكى كنيد به خود نيكى كردهايد و اگر بدى كنيد به خود [بد نمودهايد].
- منادی شرع در خروش است و واعظ شیب بر بناگوش (بلخی، 1395 :106 ).
«وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ» (ق:41): و روزى كه منادى از جايى نزديك ندا درمى دهد به گوش باش.
- چندین بشیر و نذیر بر تو آمد و انذار کرد و تو نپذرفتی(بلخی، 1395 :106 ).
«يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ» (الانعام: 130): اى گروه جن و انس آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند و از ديدار اين روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: ما به زيان خود گواهى دهيم [كه آرى آمدند] و زندگى دنيا فريبشان داد و بر ضد خود گواهى دادند كه آنان كافر بودهاند (و نیز: ابراهیم:9).
2-7. کاربرد اسامی خاص قرآنی:
به جز این موارد، قاضی حمیدالدّین به اسامی خاص مذکور در قرآن نیز اشاره دارد. از آن جمله «هاروت و ماروت»، (بلخی، 1395: 151) در: (البقره: 102). «داوود و جالوت» (همان: 151)، در: (البقره: 251). «قوم لوط»، (همان: 150)،در: (الشّعراء: 160)؛ «ذریّت داوود» (همان: 150)، در (الانعام: 84)؛ «موسی و ایّوب» (همان: 153) در (الانبیاء: 83) و (النّمل: 9) و... .
3. نتیجه
در پژوهش حاضر نویسندگان به واکاوی تأثیر آیات قرآن کریم در مقامات حمیدی روی آوردهاند که تا کنون در منابعی به طور جداگانه بدان پرداخته نشدهاست. در این نوشتار آشکار گردید که قاضی حمیدالدّین بلخی، مقامات را به شیوههای گوناگون با امتزاج به آیات قرآنی به اثری بیبدیل و هنری تبدیل کردهاست. وی با اشراف و مهارتی که در بهکارگیری آیات قرآن داشتهاست، قادر بوده تا کتاب مقامات را آیینهای از تجلّی گوناگون واژهها، مضامین و مفاهیم قرآنی نماید. مصنّف در بهرهگیری مستقیم آیات و نیز استفاده از مضامین و محتوای آیات به شکل غیر مستقیم، ترکیب چند آیه برای انتقال پیام خود و حتی استفاده از اسلوب ساختاری قرآن کریم استادانه عمل نمودهاست. مصنّف، گاه بخشی از آیه را با عبارات عربی تلفیق مینماید و جملات جدیدی ابداع میکند و گاه با اقتباس از آیه آن را در تکمیل یا تتمیم سخن خود به کار میبرد. او با استفاده از این روش، متن مقامه را زیبا و دلانگیز مینماید.
حمیدالدّین با بهرهگیری از اسلوب و ساختار قرآن کریم نیز قادر بوده تا عبارات تازهای را ابداع کند. در این روش کاربرد عبارات عربی به گونهای است که میتوان آن را به لحاظ وزن یا ساختار، تداعیگر آیهای از قرآن دانست. کاربرد اسامی خاص قرآنی، کاربرد ترجمهی آیات در متن، کاربرد مفردات قرآنی، از روشهای دیگر تأثیرپذیری از قرآن کریم به وسیلهی قاضی حمیدالدّین است.
منابع
...................... (1379). قرآن مجید. ترجمهی محمّد مهدی فولادوند، چاپ اوّل، قم، دارالقرآن الکریم.
بلخی، حمیدالدّین. (1365). گزیدهی مقامات حمیدی. به کوشش رضا انزابینژاد، چاپ اوّل، تهران: امیرکبیر.
---------------. (1372). مقامات حمیدی. به تصحیح رضا انزابینژاد، چاپ دوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
---------------. (1395). مقامات حمیدی. به تصحیح رضا انزابینژاد، چاپ پنجم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
حسینی، سید مرتضی؛ گنجعلی، عباس. ( 1392). «مآخذ ابیات و عبارات عربی مقامات حمیدی (بخش اول) ». فصلنامه متنپژوهی ادبی، ش56، صص. 159-174.
حسینی، سیدمرتضی. (1397) . «مآخذ ابیات و عبارات عربی مقامات حمیدی(بخش دوم)». ادب عربی، سال دهم، شمارهی دوم، صص. 313-332.
خطیبی، حسین (1390)، فنّ نثر در ادب فارسی، چاپ چهارم، زوّار، تهران.
راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، ترجمه تحقیق: سید غلامرضا خسروی حسینی، دورهی 4جلدی، چاپ دوم، تهران، مرتضوی.
فیاض، مهدی (1373)، شرح و بررسی مقامات حمیدی قاضی حمیدالدّین ابوبکر عمربن محمود (محمودی) بلخی،پایاننامهی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، حسین خطیبی، دانشگاه تربیت مدرس: تهران.
قرشی، سیدعلی اکبر (1352)، قاموس قرآن، (دورهی7جلدی)، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
مکارم شیرازی، ناصر (1374)، تفسیر نمونه، دورهی27جلدی، چاپ 32، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
New research on the effects of the Quranic verses On the HAMIDI MGHAMAT
Reyhaneh sadeqi3
DR.ahmad khajeim4
Abstract
HAMIDI MGHAMAT is one of the valuable books of technical prose in Persian literature that Judge Hamid al-Din (d. 559) has devoted his extensive knowledge to various fields. This text was adorned by the late professor and researcher of Dr. Anabzinejad correcting and adding suspensions to the ornament and is now one of the most authoritative manuscripts cited and available to scholars, professors and academics. The present study attempts to analyze the text of the authorities in a descriptive and analytical way to express different reflections of verses and themes of the Holy Quran which have not been mentioned in any source. The results of the study show that the verses of the verse are based on the verses in the direct application of the verses as well as the use of the content and content of the verses, the combination of several verses to convey their message and even the use of the structural style of the Holy Quran.
Keywords: Holy Quran, HAMIDI MGHAMAT, Hamid al-Din, Influence of verses and themes, Structure.
[1] . دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری ، سبزوار ، ایران .// Email : roohafza90@yahoo.com
[2] .استادیار دانشگاه حکیم سبزواری ، سبزوار ، ایران .//Email: khajehim1@yahoo.com
[3] . PhD student in Persian language and literature,Hakim Sabzevari University.sabzevar,Iran.//Email : roohafza90@yahoo.com
[4] . Assistant Professor Hakim Sabzevari University, Sabzevar, Iran.//Email: khajehim1@yahoo.com