تعالیم اخلاقی و آموزه¬های تربیتی در مثنوی سلسله¬الذهب جامی
الموضوعات :برات محمدی 1 , مریم حداد خانشان 2
1 - دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه
2 - دانشگاه آزاد ارومیه
الکلمات المفتاحية: جامی, سلسله¬, الذهب, شعرتعلیمی, اخلاق, صوفی,
ملخص المقالة :
عبدالرحمان جامی از شاعران پرکار قرن نهم هجری است که پیرو شاعران پیشین خویش در ادب تعلیمی، عرفانی و غنایی شعر سروده است.در این مقاله، مثنوی سلسله الذهب وی به لحاظ دارا بودن مباحث تعلیمی و آموزه های اخلاقی بررسی شده است. نتیجه ی این بررسی نشان می دهد جامی همچون عارف و موعظه گر دینی سعی کرده تمامی تعالیم دینی و اخلاقی را به مخاطب بیاموزد، همچنین همچون جامعه شناس در اجتماعش ظاهر شده و سعی دارد با انتقاد از نابه سامانی های اجتماعی، دینی و عرفانی جامعه اش، تعالیم و آموزه های اخلاقی را به مخاطبش منتقل کند. اندیشه ی تعلیمی او با انتقاد همراه است و به صورت مستقیم و غیر مستقیم با حکایت های تمثیلی سعی دارد مفاهیم خود را به مخاطب القا کند. نگاه انتقادی او بیشتر متوجه صوفیان ظاهرپرست ریاکار است که با ظاهرپرستی در دین، اخلاق انسانی را تباه می کنند، پادشاهان نیز در دفتر سوم مورد توجه او هستند و جامی با حکایت ها و داستان هایی اصول اخلاقی را به آنها تعلیم داده است.
1. افصح¬زاد، اعلان(1378) نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی، تهران: مرکز مطالعات ایرانی
2. ترابی، علی¬اکبر(1376) جامعه شناسی ادبیات فارسی، تهران: انتشارات فروغ آزادی.
3. جامی، عبدالرحمان بن احمد (1386) مثنوی هفت اورنگ، تصحیح مرتضی مدرس گیلانی، تهران: اهورا ـ مهتاب.
4. جامی، عبدالرحمن(1386) نفحات الانس، تصحیح و تعلیقات محمود عابدی، تهران: سخن.
5. حکمت، علی¬اصغر(1363) جامی(متضمن تحقیقات در تاریخ احوال و آثار منظوم و منثور خاتم الشعراء)، تهران: توس
6. دانش¬پژوه، منوچهر(1388) نقد روان جامی(مروری بر زندگی و آثار نورالدین عبدالرحمان جامی) زیر نظر علیرضا مختارپور قهرودی، تهران: همشهری.
7. رزمجو، حسین(1372) انواع ادبي وآثارآن درزبان فارسي، مشهد: آستان قدس رضوی
8. رضی، احمد(1391) «کارکردهای تعلیمی ادبیات فارسی» پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، ش15: 97 ـ 120
9.¬زرین¬کوب، عبدالحسین(1387) دنباله¬ی جستجو در تصوف ایران، تهران:امیرکبیر.
10.¬زرین¬کوب، عبدالحسین(1388)آشنایی با نقد ادبی، تهران: سخن
11.¬سجادی، سید جعفر(1375) فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران: طهوری
12.¬سنایی، ابوالمجدودبن آدم (1387) حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، با مقدمه و تصحیح محمد روشن، تهران: نگاه.
13.¬شفیعی¬کدکنی،محمدرضا(1372)«انواعادبیوشعرفارسی»، نشریه¬ی رشدآموزشادب - فارسی،سال8،ش32: 119 ـ 96
14.¬صفا، ذبیح الله(1369) تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس
15.¬فروزانفر، بدیعالزّمان (1367) شرح مثنوی شریف. تهران: زوّار.
16.¬کاشانی، عزّالدّین محمود. (1381)مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه،تصحیح جلالالدّین همایی. تهران: هما.
17.¬مایلهروی،نجیب(1377) جامی،تهران: طرحنو.
18. یلمه¬ها، احمدرضا(1395) «بررسی خاستگاه ادبیات تعلیمی منظوم وسیرتطوروتحول آن درایران»، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، سال8،ش29
سال دوم ، شماره 2 ، بهار 1398
ISSN : 2645-6478
بررسی تعالیم اخلاقی و آموزههای تربیتی در مثنوی سلسلهالذهب جامی
دکتر برات محمدی1
مریم حداد خانشان 2
تاریخ دریافت : 08/12/1397
تاریخ پذیرش نهایی :28/01/1397
20.1001.1.26456478.1398.2.2.10.5
چکیده
عبدالرحمان جامی از شاعران پرکار قرن نهم هجری است که پیرو شاعران پیشین، در ادب تعلیمی، عرفانی و غنایی شعر سروده است. در این مقاله، مثنوی سلسلهالذهب وی به لحاظ دارا بودن مباحث تعلیمی و آموزههای اخلاقی بررسی شده است. سؤالات اصلی پژوهش این است که بینش تعلیمی جامی چگونه است، کدام قشر جامعه را بیشتر تعلیم داده است و از چه روشی برای تعلیم استفاده کرده است. بررسی کتاب نشان میدهد: جامی در دو چهره عارف موعظهگر و جامعهشناس در اجتماع ظاهر شده و سعی دارد با انتقاد از نا بهسامانیهای اجتماعی، دینی و عرفانی جامعهاش، تعالیم و آموزههای اخلاقی را به مخاطب منتقل کند. صوفیان و پادشاهان مهمترین قشری هستند که جامی از آنها انتقاد میکند؛ وی معتقد است صوفیان ظاهرپرست ریاکار با ظاهرپرستی در دین، اخلاق انسانی را تباه میکنند. پادشاهان نیز با ظلم و بیعدالتی. هر دو قشر را به رعایت اصول و مبادی اخلاق توصیه میکند. مهمترین آموزههای تعلیمی شاعر عبارت از توصیه به خداپرستی، انجام فرایض دینی، رعایت ادب و علم آموزی، دوری از بخل و خساست، رعایت عدالت، مهربانی و احسان، نکوهش عیبجویی، ذمّ پرخوری و پرخوابی است.
کلیدواژهها: جامی، سلسلهالذهب، ادب تعلیمی، صوفی، پادشاه
مقدّمه
ادب تعلیمی یکی از بخشهای اصلی ادبیات فارسی است که در طول قرنها، وجود داشته است و خواهد داشت، «منظور از «ادبیات تعلیمی»، ادبیاتی است که نیکبختی انسان را در بهبود منش اخلاقی او میداند و همت خود را متوجه پرورش قوای روحی و تعلیم اخلاقی انسان میکند. ادبیات تعلیمی، طیف وسیعی از ادبیات فارسی را تشکیل میدهد. پند و اندرز، آموزه های زهدآمیز و اخلاقیات، گونه های رنگارنگ ادبیات تعلیمی فارسی است»(مشرف،1389: 9) علاوه بر اینکه به عنوان یک نوع ادبی مشخص است، در هر نوع ادبی و در قالب هر اندیشهای نیز، قابل مشاهده است. تعالیم یا به صورت مشخص و مجزا آمدهاند یا در ورای اندیشهها پنهان شدهاند و با ابزارهای ادبی مثل تفسیر و تأویل اشعار و گشایش رمزپردازیهای شاعر میتوان بدان دست یافت. با این دید اگر بنا باشد برای ادبیات گرانسنگ فارسی چند کارکرد بیان کنیم، بیشک یکی برجستهترین آنها کارکردهای تعلیمی است؛ این کارکردها متنوّع است و میتوان در چندین قسمت خلاصه کرد که عبارتنداز: 1ـ بازنمایی واقعیتها و حقایق که آداب و رسوم و باورهای یک ملت هستند 2ـ تعلیم و تربیت3ـ اطلاعرسانی و تبلیغ اثربخش که مثل یک رسانه عمل میکند 4ـ سرگرمی و تفریح5 ـ تمهید و آمادهسازی برای ایجاد تغییرات در انسانها و جوامع از طریق برانگیزانندگی یا بازدارندگی 6 ـ درمان ناهنجارهایی روانی(رضی،1391: 102 ـ 103).
منشأ تمامی این کارکردها نیز با جامعهی شاعر در ارتباط است.شاعران با توجّه به نیاز جامعه و ارزشهای اخلاقی آن جامعه، شعر تعلیمی سرودهاند. چنانکه در واکاوی ادب تعلیمی در طول قرنها متوجّه میشویم که اهمیت تعلیم و تربیت با فرهنگ و نوع زندگی ایرانیان بیارتباط نیست. نوع نگاه شاعران به ادب تعلیمی آمیختهای از فرهنگ ایرانیاسلامی است که از همان قرون آغازین ادب فارسی تا به امروز ادامه یافته است.آنچه از اشعار شاعران نمایان است، رسالت شاعران در طول این قرنها، این بوده که مردم را ـ از هر صنفی که باشند ـ به اخلاق انسانی فرا بخوانند و از اخلاق غیرانسانی دور کنند. این امر در کارکردهای تعلیمی مطابق با کارکرد شماره 5 است که شاعران با تعلیم به دنبال برانگیختن انسان به اعمال نیک و بازداشتن آنها از اعمال بد هستند؛ بر این اساس باید گفت «ماهیت اصلی ادب تعلیمی، نیکی(خیر)، حقیقت و زیبایی است»(شفیعیکدکنی، 1372: 81)همین امر باعث شده که ادبیات ما پیشتاز صلح و دوستی در جهان باشد. شاعران هرکدام با تفاوتهای سبکی و نگرشی ـ که در هر دورهای متفاوت است ـ به دنبال سوق دادن انسان به نیکبختی هستند.
در این مقاله، مثنوی سلسلهالذهب نورالدین عبدالرحمان جامی به لحاظ آموزههای اخلاقی و اجتماعی بررسی شده است، جامی (817 ه ق ـ 898) از شاعران پرکاری است که در تمامی زمینههای ادبی، کتاب دارد. او را خاتمالشعراء نامیدهاند زیرا ظاهراً پس از اوکسی با این گسترهی علمی ـ ادبی درتاریخ ادبیات فارسی ظهورنکرده است.(مایل هروی، 1377: 134) در مقام شاعری«باآنکه مقام شاعریاش همتای قلّههای شعر فارسی نیست اما بزرگترین شاعری است که قلل شعر فارسی را پیموده است.»(دانشپژوه، 1388: 13) در نگاه تعلیمی به اشعار او باید گفت جامی منتقد و موعظهگر است، همچون جامعهشناسی به جامعه و افراد آن دقّت کرده و نقاط منفی را شناخته و نکتههای تعلیمی را در آن نقاط ضعف قرار داده است.او قباحتهای جامعهی ستمگر و نقصانهای معنوی افراد بشر را درک کرده و از راه نصیحت، ترغیب صفتهای خوب و مذمت خصلتهای بد میخواهد که در رواج اخلاق حمیده و برکندن ریشهی اخلاق رذیلهی افراد جامعه کمک رسان باشد. در این راه وی ادامه دهندهی سنّتهای انساندوستانهی رودکی، فردوسی، ابوعلی سینا، ناصرخسرو، نظامی، سعدی، جلالالدین مولوی و ... بوده است.(افصحزاد، 1378: 280)
مثنوی سلسلهالذهب یکی از آثار عرفانی جامی است که در آن از شریعت، طریقت، عشق و نبوت از دیدگاه عرفانی سخن رفتهاست. ساختار منظومه در سه دفتر تنظیم شده است، دفتر اول اصول عقاید اسلامی و مذهب اشعری را به درخواست فرزند خواجه عبیدالله احرار که از مشایخ نقشبندیه است، سروده و مفاهیم خداشناسی و هستیشناسی دارد. دفتر دوم، ادامهی دفتر اول در معارف و اسرار عشق معنوی سخن گفته و دفتر سوم در موضوع کشورداری و رعیتپروری است .(جامی 1386، مقدمهی مصحح: 27) در هر سه دفتر نیز آموزههای اخلاقی و تعلیمی آمده است، از آنجا که جامی مشربی عرفانی و تعلیمی دارد، در این کتاب، اقشار مختلف جامعه را پند و اندرز داده است، برای شناخت شخصیت شعری وی و شناخت جامعه شاعر، ضرورت ایجاب میشود که این مثنوی به لحاظ ادب تعلیمی مورد بررسی قرار گیرد.
پیشینۀ تحقیق
مثنوی سلسلهالذهب در پژوهشها چندان مطرح نشده است، تحقیق مستقل علمیپژوهشی از آن در مجلات موجود نیست. اما در همایشها و پایاننامههای دانشجویی در کنار آثار دیگر جامی بررسی شده است. در ارتباط با موضوع مقالهی حاضر، امینی مفرد(1387) در مقاله «گذری بر مضامین حکمی و اخلاقی در هفت اورنگ جامی» مضامین اخلاقی مثل نیایش، تهذیب نفس، دادگری، صدق و راستی، طلب علم، جود و انفاق، فروتنی، نکوهش حرص و آز را بررسی کرده است. محمودی(1391) در مقاله «دیدگاههای اخلاقی و تربیتی در مثنوی هفتاورنگ» مضامینی تربیتی از دیدگاه دینی، جسمانی، عقلانی اجتماعی مثل صدق و راستی، توصیه به نیکی و دوری از ظلم، اخلاص در عمل، توصیه به شنیدن پند، دانش آموزی را بررسی کرده است که در ضمن آن نمونههایی از سلسلهالذهب نیز ذکر شده است. همچنین یک مقاله با عنوان «فروغ اخلاق در مثنوی سلسلهالذهب جامی» از عبدالرحمان دیوسالار وجود دارد که در همایش بینالمللی«زبان و ادبیات فارسی» ارائه شده است که نگارنده مضامین تعلیمی ادب، تواضع، جود، حفظ زبان، دوست خوب، ستایش عدالت، فضیلت عمل، قناعت، فضیلت همت، نام نیک و یاری به دیگران را بررسی کرده است. با توجه به این پیشینهها، باید گفت، بینش تعلیمی اجتماعی جامی در آنها دستهبندی نشده و تکیه اصلی تحقیقات بر دفتر سوم و ذکر فضایل و رذایل اخلاقی مبتنی بر اخلاق فردی است. در مقالهی حاضر با تبیین بینش اجتماعی جامی، سعی بر این شده به صورت منسجم، آموزههای اخلاقی در دیوان او در ارتباط با اقشار مختلف و اخلاق دینی، فردی و اجتماعی بررسی گردد.
بینش تعلیمیاجتماعی جامی
قبل از اینکه به دنبال ادب تعلیمی در مثنوی سلسلهالذهب باشیم، باید این نکته را در نظر گرفت که نگرش تعلیمی جامی در این مثنوی از چه چیز نشأت گرفته است، گفتهاند «خاستگاه ادبیات تعلیمی دوشاخصهیکلی دارد: الف) منِ شاعر یا نویسنده ب) اجتماع وگفتمان غالب و رایج»(یلمهها، 1395: 86). بنابراین اینکه شاعر چه تفکری دارد و در چه جامعهای زندگی کرده، مهم است، زیرا شعر از جامعه تأثیر گرفته است، زیرا ادبیات و جامعه هر دو در حال تحوّل و تحرّک میباشند و در یکدیگر تأثیر متقابل مینمایند (زرینکوب،1388: 73) ادب تعلیمی نیز ارتباط تنگاتنگی با جامعهشناسی ادبیات دارد«ادب تعلیمی ازشرایط اجتماعی وام میگیرد وآن را درشکل پندهاي اخلاقی یانهیهاي انسانی بازنمایی میکند»(یلمهها، 1395: 86) بیشک تعالیم اخلاقی دیوانهای شاعران از نبود آن اخلاق در جامعه حکایت دارد، زیرا آنها به دنبال پند و موعظهی اخلاقی هستند که میبینند در جامعه رو به زوال رفتن است و بدین ترتیب ادب تعلیمی با جامعهشناسی مرتبط میشود؛ جامعهشناسی «شرایط و مقتضیات محیط اجتماعی دربرگیرنده و پرورندهی شاعر و نویسنده، جهانبینی و موضع فکری و فرهنگی آنان، مباحث و موضوعات و سفارشهای اجتماعی مورد توجّه در آثار ادبی را مورد مطالعه قرار میدهد»(ترابی،1376: 5).
زمانۀ زندگی جامی مربوط به دورهی تیموریان است، وی بیشتر عمرش را در هرات گذراند که پایتخت سلاطین تیموری بود، در دورهی زندگی او امنیت سیاسی وجود داشت. سلاطین تیموری نیز به فرهنگ و ادب اهمیت میدادند و جامی در پرتو توجه آنها بالیده است اما بعد از مرگش، هرات به وسیلهی صفویان فتح شد و کار تیموریان به زوال رسید. در این دوره جامعه با اینکه در امنیت سیاسی بود ولی به لحاظ اجتماعی، آشوبهایی داشت، مهمترین آن مناقشهی میان اهل تشیع و تسنن بود.شهر هرات «نیز محل امتزاج و نزاع میان شیعیان خراسان عراق و سنیان افغانستان و ترکستان بود»(حکمت، 1363: 134) از طرفی در پیروی سنّتهای دینی سختگیری میشد و ظاهرپرستی باعث شده بود عدهای صوفینما رشد کنند که عرصه را بر عارفان واقعی تنگ کنند. جامی در چنین اوضاعی به عنوان یک فرد عالِم و فرهیخته در نظر دارد که یک شهر آرمانی در اشعارش ایجاد کند.
از طرفی جامی به لحاظ بُعد شخصیتی، یک شاعر عارف است که اندیشههایش از تعلیمات دینی و قرآنی سرچشمه گرفته است؛ در مقام عرفانی او گفتهاند:«عرفان ایرانی را که در عهد وی به ابتذال میگرایید درپایه و اساس عالمانه نگاه داشت و از این راه توانست در صف بزرگترین مؤلفان و شاعران عارف و صوفی مشرب فارسی جای گیرد»(صفا، 1369: 353) بینش عرفانی که در اندیشهی او وجود داشت، خود به خود او را به سوی ادب تعلیمی سوق داده است زیرا عرفان عمدهترین سهم را در ادبیات تعلیمی دارد.(رزمجو، 1372: 79) شاعران عارف با توجه به رسالتی که بر دوش خود حس میکردند، وظیفه میدانستند که تعالیم اخلاقی را به مردم بگویند و از اینرو ادب عرفانی ما سرشار از مضامین تعلیمی است. جامی نیز پیرو شاعران پیشین در تمامی آثارش این رسالت را آورده است.
مثنوی سلسلهالذهب را با این هدف سروده است که راهگشایی برای مردم در جهت اخلاق فردی و اجتماعی باشد، اگر شعر او را با نگرش جامعهشناسی ادبی بسنجیم «جامی در آثار خویش قبل از همه به فاش نمودن علتهای زمان فئودالی، قباحت و بینظامی آن، ظلم پیشگی و بیمروتی اهل آن، تصویر وضع نکبتبار، تنقید ترتیبات آن زمان فئودالی، مذمت اهل ظلم و محکوم کردن ستم و تعدّی پرداخته، سرچشمهی جفا و جور، منبع رذالت و فساد و اخلاق و ناآدمیت را از زمان و اهل آن یعنی طبقۀ حاکم (عملداران و روحانیون) میداند»(افصحزاد، 1378: 261)
با توجه به محتوای سلسلهالذهب، آموزههای تعلیمی و اخلاقی آن در ارتباط با سه صنف از مردم است که عبارتنداز:صوفیان و زاهدان2- پادشاهان 3- مردم عادی جامعه
رویکرد تعلیمی شاعر در صنف صوفیان و زاهدان، انتقادی و تنبیهی است، در پادشاهان توصیه و مدح و برای مردم عادی انتقاد و تعلیم توأمان است. با توجّه به این اصناف و نگرش عرفانی و اجتماعی شاعر میتوان ادب تعلیمی ویرا در سه دستهی زیر تقسیم بندی کرد:
الف: ادب تعلیمی در ارتباط با اخلاق دینی: در این موضوع شاعر متوجّه آموزههای دینداری، آداب شریعت و مهمتر از همه زوال دینداری و آمیخته شدن ریا و ظاپرستی در دین بوده و افراد مورد تعلیمش تمامی مردم و در بخش زوال دین، صوفیان ریاکار است. بخشی از تعالیم دینیاش نیز مربوط به جدال میان اهل تسنّن و تشیّع است که در جامعه رواج داشته است.
ب: ادب تعلیمی در ارتباط با اخلاق اجتماعی: در این موضوع شاعر متوجّه فرهنگ منفی جامعه است وبه آداب اجتماعی که در جامعه در معرض دگردیسی منفی و زوال ارزشهای اجتماعی قراردارند، توجّه کرده که طبیعتاً با اخلاق انسانی همراه است.
ج: ادب تعلیمی در ارتباط با اخلاق فردی: این موضوع در ارتباط با ویژگیهای اخلاقی است که هر انسان متعالی و با فرهنگ باید داشته باشد.
این موارد را در بررسی بهتر و مشخصتر در بخشهای زیر میتوان بیان کرد
تعالیم دینی
خداجویی و خداپرستی
مهمترین بحث در عرفان، بحث خداشناسی است که در اندیشهی تمامی عارفان وجود دارد.جامی نیز از شاعرانی است که قبل از هر چیزی به مسأله خداجویی و خداشناسی پرداخته است. مثنوی سلسلهالذهب را با حمد الهی آغاز کرده است، در بخشی با عنوان «اشاره تنزیه و تقدیس حضرت حق سبحانه» با تکیه بر ویژگی «منزه بودن» و یگانگی خدا بر اساس آیهی «لا اله الا هو» (نیست خدایی غیر از او)، یگانگی، منزه بودن از کم و کیف در ذات، خارج بودن از محدودهی فهم عقلی، بیچون و چرا بودن، جمال و جلال و لطف و قهرش را وصف کرده و بر مبنای خداشناسی عرفانی، به مخاطب توصیه میکند، در مورد ذات احدیت اگر به دنبال سئوال و جواب است، لا همان نفی غیر خدا و هو همان اثبات ذات احدیت است. جامی توصیه میکند انسان باید لا و هو را ورد زبان خود کند که این دو، او را به عالم لاهوت میبرد؛ زیرا با لا هرچه غیر خدای است را کنار میگذارد با هو به خدا میرسد. اما باید بتواند از لا بگذرد و به هو برسد؛ بدین ترتیب انسان در راه خداجویی و رسیدن به ذات حق باید از خود بگذرد :
جل من لااله الا هو |
| لا تقل کیف هو و لا ما هو |
همچنان در ابیاتی در وصف خدای تعالی آورده است که دو جهان نمودی از وحدت الهی است؛ تمامی جهان در وی پنهان است و کل و عین، خود خدواند است و درک این سخن سخت است. (جامی، 1386: 4 ـ5 ) در یک بخش مجزا با عنوان «اشاره به صفات سبحانه»، صفات حیات، علم، ارادت، قدرت، سمع و بصر و کلام را توضیح داده است.(همان: 172 ـ 174) انسانها را در شناخت حقتعالی شامل سه دسته گروه فیلسوفان، عارفان اهل مکاشفه و عارفان اهل مشاهده تقسیم کرده است و بالاترین مقام را متعلق به اصحاب مشاهده، معرفی کرده است. در انتقاد از اهل فلاسفه، در اشعار متعدّد پیوسته بیان کرده که با عقل نمیشود خدا را شناخت؛ فلاسفه در این راه بازماندند و تلاش آنها در نهایت چیزی جز وهم و گمان نیست (همان: 209 ـ 211) اما عارفان با کشف و شهود به خدا میرسند، برای نمونه در ابیات زیر گفته است :
حبذا عارفی ز خود رسته |
| به مقامات قرب پیوسته |
بخش دیگر خداجویی، توجّه به فرمانپذیری و انقیاد از خداست. این مسأله را با ابیاتی که در طلب مغفرت دارد، به وضوح نشان داده است.به عنوان نمونه در شعر زیر، خود را کمترین گدای خدا معرفی کرده و تمنا دارد خداوند نفس و شیطان را از وی دور سازد:
ای خدا کمترین گدای توام |
| چشم بر خوان کبریای توام |
توجه به عالم بعد از مرگ
جامی در بخشی با توصیف مرگ انسان به مسألهی عذاب قبر و سوال نکیر و منکر در شب اول قبر توجّه کرده و میگوید هر کس که از این دنیا میرود، در قبر دو فرشته نزد او میآید و از خدا و پیامبر و دینداری وی میپرسند. این همان چیزی است که مسلمانان به آن اعتقاد دارند:
هر که را زیر خاک شد منزل |
| دو فرشته به صورتی هایل |
سپس در ادامه نفخه صور و برپایی قیامت و رسیدگی به اعمال انسان را توضیح میدهد و بیان میکند انسانها بعد از انتظاری، نامههای اعمالشان آماده میشود و هرکس که بهشتی است، نامهاش را به دست راست و هر کس که جهنمی است نامهاش را به دست چپش میدهند.(جامی،1386: 180 ـ 181)
لزوم پیروی از پیامبر اکرم (ص)
توجّه به وجود مبارک حضرت رسول(ص) و ستایش حضرت بعد از ستایش حق تعالی، رسم متدوال تمامی شاعران ادب فارسی است. جامی نیز در سلسلهالذهب بعد از حمد الهی، به نعت پیامبر اکرم(ص) پرداخته است.در ادامه نیز مخاطب را توصیه کرده که در زندگیاش پیرو شرع و آیین محمد(ص) باشد. در ابیات زیر با طلب شفاعت از حضرت میخواهد نظر لطفش را به شاعر بیندازد:
یا نبی الله السلام علیک |
| انما الفوز و الفلاح لدیک |
ترغیب به دوستداری آل پیامبر(ص)
جامی به لحاظ مشرب دینی، پیرو اهل تسنّن بوده و در فضای اجتماعی مطابق با عقاید اهل تسنّن زندگی کرده است. همانطور که عنوان شد در دورهی زندگیاش در جامعه، مناقشات بسیاری میان اهل تشیّع و تسنّن وجود داشت. بررسی آثار و نگرش او در اینباره نشانگر این است که جامی اهل تعصب صرف نیست، پژوهشگران در مورد او گفتهاند:«جامی به مناسبت اقتضای محیط در عداد بزرگان علماء عامه و از دانشمندان اصول تسنّن شمرده میشود معذالک نسبت به مبادی شیعه اثنی عشریه، حرمت بسیار مینهاده است»(حکمت، 1363: 6) در بخش اعتقادنامه از عقاید سنّی خود سخن گفته است ولی احترام اهل تشیع را نیز بیان داشته و طبق عقیدهی سنّیان متعصب آن زمان نرفته است.«مردی است سنّی ولی با دلی خالی از تعصب و خاطری متمایل به عقاید امامیه»(حکمت، 1363: 138) در طریقت صوفیانه نیز از پیروان طریقه نقشبندیه است؛ فرقهی نقشبندیه یکی از سلسلههای مهم صوفیه در قرن هشتم هجری است، این سلسله با اینکه دنبالهی سلسلهی خواجگان قرن ششم هجری است، به سبب انتساب به بهاءالدین محمد نقشبند (متوفی 791) به نقشبندیه معروف شدند. بانیان این فرقه سنی مذهب هستند لیکن از تعصبات خشک این مذهب برکنار بودند. «مشایخ نقشبند هم که قبل از ظهور صفویه در ماوراءالنهر و خراسان بودند و به مذهب تسنّن پایبندی نشان میدادند و نسبت به آل علی غالباً اظهار تولی میکردند»(زرینکوب، 1387: 225) جامی پیرو این طریقت، هیچگاه چون متعصبان اهل سنت سخن نگفته است، اما در این مثنوی سخنان تأمل برانگیزی در مورد عقاید دینیاش اظهار کرده است، او با ستایش حضرت علی(ع) در نظر دارد، مقام خلفای راشدین را نیز حفظ کند.ابیات زیر را در ستایش حضرت آورده و بیان داشته که در جهان رهبری چون او نیست:
بود ختم رسل نبی وز پی |
| شد علی خاتم خلافت وی |
در اشعار متعدد دیگر امامان معصوم را نیز ستوده است. در این مثنوی در مدح امام سجاد(ع) شعر دارد(جامی،1386 :141 ـ 142) و قصیدهی فرزدق را در مدح امام(ع) توصیف کرده است (همان: 143 ـ 144) او مدح اهل بیت پیامبر(ص)را یک مدحی بیان میکند که اشکالی ندارد (همان: 145 ـ 146)در ادامه نیز جدال تشیع و تسنن را در دوستی اهل بیت آورده است. آنچنان که از سخنانش پیداست، خواستار این است که تشیع نیز به خلفای راشدین احترام بگذارد و بپذیرد که آنها اصحاب پیامبر(ص) بودهاند و در همه حال با او همراه شدند، تسنّن نیز اهل بیت پیامبر را دوست بدارد و هیچ وقت قلبشان از حب عل(ع) خالی نشود (146 ـ 151)در ابیاتی به افرادی که با وصل کردن نسب خود به پیامبر به دنبال افتخارند میتازد و میگوید نسب دینی درست نیست و این نسب باید باطنی باشد.(همان:152)
تأکید بر پیروی از شریعت
جامی در اشعارش از آموزههای شرعی بسیار سخن گفته است.اهمیت شرع نزد او چنان است که میگوید برای انجام هرکاری ابتدا باید آن را با شریعت مطابقت دهی و سپس آن را انجام دهی:
اول آن را به شرع سازی راست |
| آنگه آری به جای بی کم و کاست |
در توصیه به شریعتمداری گفته است که وجود شریعت برای این است که انسان مطابق هوای طبع خود نرود و شرع را پیشوای خود بکند و بدین ترتیب اصل را از فرع تشخیص دهد:
حق ازان صورت شریعت بست |
| که شود عادت طبیعت پست |
افرادی که شرع را بهانه آزار مردم کردند، نکوهش میکند. این افراد، افرادی هستند که کارهای باطل خود را دینداری تلقی میکنند و بر مردم سخت میگیرند. شاعر معتقد است این افراد پایهی شریعت را پست کرده وتیره ساختند؛ آنها همان کسانی هستند که برای دنیا، دینفروشی میکنند:
روی در خلق و پشت بر مولی |
| دینفروشی کند پی دنیی |
جامی درد این را دارد که در جامعهاش شریعت با ریاکاری ها تباه میشود لذا دعای او این است که :
گردگارا به حق صاحب شرع |
| که بلند است از و مناصب شرع |
از فرایض دینی تمامی آداب دینی را توصیه کرده است. همچنین در ابیاتی عقاید بهاءالدین نقشبند را در مراقبه و تذکر ماضی و تفکّر مستقبل آورده است.(همان:31 ـ 33). در نقد افراد دیندار نیز اشعاری دارد؛ طایفهای را که در ظاهر دین گرفتارند و در دینداری وسواس نماز و وضو دارند نکوهش میکند. این افراد را اشخاصی میداند که اصل دین را رها کرده و در ظواهر گرفتارند و آنها را به مردی تمثیل زده که دزد دستار و جامههایشان برده و شلوارش را در آورده و در سر بسته تا سرش برهنه نباشد(همان: 57- 59) این افراد در همان نماز نیز دچار وسواس هستند و هیچ وقت جمعیت حال ندارند.(همان: 59))
انتقاد از صوفیان و تأکید بر پاسداشت تعالیم اخلاقی
انتقاد از صوفیان از همان زمان که سنایی عرفان را وارد شعر کرد، سنایی از اولین کسانی است که در شعر، صوفیان ظاهرپرست و ریاکار جامعه را مورد وطعن و هجو قرار داد. این انتقادها در نثرهای عرفانی شروع شده بود، اما با ظهور سنایی با شدت بیشتری نمود پیدا کرد. برای نمونه در ابیات زیر سنایی در اعتراض به صوفیان، آنها را بندهی آب و نان دنیایی دانسته و به آنها میگوید اگر خواهان سیر در ره حق هستند از خلق کناره بگیرند و به حق بپیوندند:
تو ای صوفی نهای صافی اگر مانند تازیکان |
| بدام خوبی و زشتی ببند آبی و نانی |
جامی نیز پیرو شاعران پیشین به سنّت نکوهش صوفیان ادامه داده است. البته که در جامعهی زندگیاش نمونههای این صوفیان ریاکار و متظاهر به فراوانی دیده میشد و از چشم تیزبین شاعر دور نمانده بود. بخشی از این انتقادها نیز به پیروی از مکتب نقشبندیه است؛ معتقدان این فرقه گرچه سخت پایبند و معتقد به سنّت و شریعت بودند و با هرگونه بدعت و نوآوری در دین و شریعت مخالفت میکردند، اما در انجام اعمال طریقت سخت نمیگرفتند و همین شریعت آنان را با طریقت عرفانی پیوند میداد. مثلاً آنها معتقد به چلهنشینی، عزلت و دوری از اجتماع آن چنان که رسم صوفیان قبلی بود، نبودند. از سخنان بهاءالدین است که «میفرمودند طریقهی ما صحبت است و در خلوت شهرت است و در شهرت آفت. خیریّت در جمعیّت است و جمعیّت در صحبت به شرط نفی بودن در یکدیگر و آنچه آن بزرگ فرموده است که تعال نُومنُ ساعه، اشارت به آن است که اگر از طالبان این راه با یکدیگر صحبت دارند در آن خیر و برکهی بسیار است، امید است که ملازمت و مداومت بر آن منتهی به ایمان حقیقی شود»(جامی، 1382: 393).
خانقاهنشینی، دورویی، ریاکاری، پرخوری، شکمبارگی، نداشتن نور معرفت، ظاهرپرستی در دین و... از انتقادهای جامی نسبت به صوفیان است. انتقاد او به صورت مستقیم و غیرمستقیم در قالب حکایتهای تمثیلی است. در حکایتی آورده که صوفیان به خاطر اینکه ارادتشان نزد مردم و پادشاه زیاد شود، اعمال را طولانی میکنند. در این باره قصهی شیخی را میگوید که وقتی فلان خواجه یا امیر به دیدن او میرود، عمداً در عالم کشف فرو میرود و نعره میزند و خرقه چاک میکند.(جامی،1386 :23) در وصف این صوفیان حکایت سیر در لوزینه را آورده و آنها را به سیری در لوزینه تشبیه میکند(همان) او میان مکاشفهی اهل حال(عارفان واقعی) و صوفینمایان فرق میگذارد و میگوید صوفینمایان وقتی مصلحت ببینند سماع را رها کرده و طعامهایی می خورند که همه از حق مردم است؛ نان آن را شحنهی شهر از فقیران به قهر گرفته، گوسفندش را از ترک یغمایی ربوده و میوهی آن از بوستان بیوهزنان است. (همان:24 ـ 25) در حق آنها میگوید
باد انفاسشان ز نفس تباه |
| چون نیابد به سوی بالا راه |
همچنین در بخشی که به کمال انسان تأکید دارد، صوفیان ظاهرپرست را نقد کرده است و میگوید شیخ خیال میکند که کمال انسانی در این است که در خانقاه و صومعه بنشیند و سجاده بگستراند و چندین ابله نیز گرد او برآیند و او را بر مردم دیگر مقدّم بدارند و کرامتها به نام او بسازند و وی را مقتدای زمانه کنند اما این شیخ با درون خبیث و نفس سفیه با گله خران(مریدان) عمر خود را صرف نفس خود و بیع و شری کرده است(همان:72 ـ 73) بعد از مذمت این صوفیان ظاهرپرست به مخاطب توصیه میکند به فکر شکمبارگی نباشند و در عالم فقر قدم بگذارند:
شو علم در فنا و فقر و قدم |
| نه به ملک قدم به طبل و علم |
تأسّف میخورد که در جامعهاش هنوز به انسان واقعی نرسیده است همگی ظاهر انسان دارند، او منتظر است انسان واقعی بیابد تا خاک پای او گردد(همان: 75- 76) وی بر باور است که عارف نباید فقط به خودش فکر کند بلکه باید در اندیشهی همنوعان و افراد جامعه نیز باید باشد و در راه نجات آنها نیز بکوشد.(همان:103 ـ 104) معتقد است صوفیای که دو جهان را برای خدا باخته، صوفی واقعی است(همان:176) این صوفیان، عارف عشقآئین هستند که در دنیا جز خدا نمیبینند:
چشم عارف که تیزبین باشد |
| در شهود جهان چنین باشد |
تعالیم به پادشاهان
جامی از شاعران صاحب نفوذی است که همواره مورد احترام شاهان تیموری بوده و پیوسته باآنها مراوده و مکاتبه داشته است. در دفتر سوم مثنوی به تعالیم پادشاهان پرداخته است. انتقاد تند و مستقیمی نسبت به شاهان ندارد.توصیههای او با پند و داستانهای حکیمانه همراه است. در این داستانها از شیوهی نگرش مثبت و آموزش توأم با مهربانی استفاده کرده است. حکایتهایی آورده که شخصیتهای پادشاهی آن مهربان است و همگی با رعایت اخلاق سرانجام خوش دارند. با این حال او از هر مجال استفاده کرده و مطالبی را به پادشاهان زمانه گوشزد میسازد که در اینجا به چند مورد اشاره میشود.
خدمتگیری افراد کاردان
در بخشی از تعالیم به پادشاهان، در اشعاری نیاز پادشاه را به افراد کاردانی چون وزیر، عالم دینی، طبیب، منجم بیان کرده است(جامی، 1386: 289 ـ 298)
پادشاهان و رعایت مسائل اخلاقی
مهمترین تعالیم جامی به پادشاهان، توصیهبه عدالت، مهربانی و پاسداری از مردم است.در ابتدای منظومه بعد از خطاب زمین بوس پیامبر اکرم (ص) در خطاب به پادشاهان، آنان را به مهربانی و رعایت حال رعایا پند داده است :
حق ز شاهان به غیر عدل نخواست |
| آسمان و زمین به عدل به پاست |
سپس در ابیاتی جداگانه عدل را توصیف کرده و آن را میزان معدلت شرع دانسته است (همان:17)، در ادامه قصهی شفقت ورزیدن حضرت موسی(ع) به برهی گریخته را آورده و گفته این مهربانی باعث شد وی به پیامبری برسد(همان:15 ـ 16) به همین منوال حکایتهایی از شاهان، امرا و انبیاء پیشین در مهربانی و عدالتورزی آورده است. در اهمیّت حقالناس در یک حکایت آورده که پدر عمر به خواب او میآید و میگوید دوازده سال در مضایقهی حقوق مردم بوده است(همان:274) حکایتی از غازانخان میآورد که برای برقراری عدالت، آتش در خرمن ظالمی انداخت، وی در شکار دید که یکی از سپاهیان به زور از یک دهقان توبره کاه گرفت، سپاهیان او را منع کردند که به خاطر کاه بر او سخت نگیرد اما شاه گفت الان کاه ولی فردا جو خواهد گرفت؛ دستور داد خرمن او را آتش بزنند (همان:275) حکایتی از خسروپرویز آورده است که وقتی از شهر خارج شد به اطرافیان گفت، بر کشتزار مردم پانگذارید اما یک سپاهی با اسب از کشتزار رد شد و کسری گوش او را برید (همان:275 ـ 276)، در حکایتی آورده محمود با لباس مبدّل میان مردم میچرخید و از خوبی و بدی خودش میپرسد و به این طریق بدیها را کنار میگذاشت و بر نیکیاش اضافه میکرد.(همان:278)حکایت زیبایی از انوشیروان آورده است که وقتی میبیند پیرزن فقیر همسایه آفتابه ندارد و با کوزه دست و صورت میشوید به او آفتابه میبخشد اما برای اینکه پیرزن متوجّه نشود که وی میداند او آفتابه ندارد، دستور میدهد چهل آفتابه زر به فقیران همسایه ببخشند که پیرزن شکی نکند. (همان:285 ـ 286) جامی در توصیه به عدالت شاهان میگوید:
دل را زاد راه فردا کن |
| ظلم را همنشین عنقا کن |
در بخشی نیز شهوت را به عنوان عامل سقوط پادشاهی و دولت نکوهش کرده است و به شاهان توصیه میکند دست از شهوت بردارد اگر پادشاه شهوت پرست باشد، پادشاهی و دین از دست میرود:
دل شه چون هوا پرست بود |
| ملک دین را ز وی شکست بود |
در ادامه حکایتهایی آورده که شاهان توانستند با توسل به شریعت و دین از شهوت رها شوند. به عنوان نمونه در حکایتی آورده شاه ترمذ گرفتار کنیزکی شده بود، دعا کرد و با دعاکردن از این عشق رها شد(همان:279 ـ 280)
توصیهی دیگرش این است که شاهان حرص و آز دنیا را کنار بگذارند. میگوید طمع ورزیدن دردی است که با عدل منافات دارد. (همان17) در حکایتی نیز آورده، مأمون به فرزند خویش پند می دهد که حرص دنیا را نداشته باشد که آفت پادشاهایی است(همان) یکجا نیز توصیه میکند از خشم و غضب دوری کنند (همان:281) احسان و کرم ویژگی دیگری است که شاه باید داشته باشد.جامی در توصیه و تحریک به احسان گفته است:
رفت حاتم ازین نشیمن خاک |
| ماند نامش کتابهی افلاک |
آموزههای اخلاقی
ستایش ادب و ترغیب به علمآموزی
رعایت ادب و خوش خلقی در معاشرت با مردم، مورد توجّه جامی بوده است. اشعارزیبایی در ستایش ادب گفته است و آن را رعایت شرع و اخلاق نیکو معرفی کرده است که فرد با ادب در برابر خدا تعظیم میکند؛ موازین شرعی را انجام میدهد و با خلق خدا مهربان است. در ابیات زیر عنوان داشته که ادب مایهی دولت ابد است و این است که به موازین شرعی عمل کنیم و با حق ، خلق ، شیخ ،رفیق و ... رفتار مناسب داشته باشیم:
ادبوا النفس ایها الاصحاب |
| طرق العشق کلها آداب |
نکوهش عیبجویی
ذمّ عیبجویی از مردم بعد از رعایت ادب برای جامی بسیار مهمّ است. وی توصیه میکند که به جای عیبجویی از همدیگر، به عیب خود بپردازیم و نظر بر عیب دیگران نیندازیم. در نکوهش افرادی که عیب خود را رها کرده و به دنبال عیبجویی از دیگران هستند گفته است :
پای تا فرق جمله عیبی و عار |
| چه کنی عیب عمر و زید شمار |
جامی سفارش میکند در یک جمع باید کوشش کرد تا عیبهای هم را رفع کنیم نه اینکه عیبجوبی کنیم .(همان:166)
ذمّ پرخوری و خواب
در اشعاری، شکمبارگی و حرص بر طعام را نکوهش کرده و توصیهی او به کمخوری است. در این رابطه حکایت خردمند و عارفی را آورده که خردمند به عارف میگوید خداوند طعامهای گوناگون و میوههای رنگارنگ را برای آدمی خلق کرده است که بخورد .عارف در جواب او میگوید خدا اینها را برای آدمی آفریده ولی آدمی را برای آنها نیافریده است. در ادامه میگوید گرسنگی شیوهی عارفان است و چیزی زشتتر از این نیست که در جهان خود را طفیل دل و شکم کنی.
چه ازین زشتتر بود به جهان |
| که طفیل شکم کنی دل و جان |
همچنین در اشعاری، خوابیدن بیش از حدّ را نکوهش کرده است. عارفان خواب را نوعی پیروی از نفس میدانند و پیوسته انسان را از خور و خواب دنیایی منع کردهاند. جامی نیز پیرو عقاید آنها در ابیات زیر گفته است که خواب دزد زندگانی است و اگر شب همه به خواب بگذرد، گویی عمر نصف میشود:
خواب مرگ و حیات بیداریست |
| صلح مرگ از حیات بیزاریست |
نکوهش بخل و ترغیب به احسان
جامی بخل را به عنوان یکی از نکوهیدهترین اخلاق انسانی مذمت کرده است.برای ذمّ بخل، جود را ستایش کرده است، حاتم را مثال زده است که با بخششی که داشت بعد از مرگ نام نیکش ماند :
تا بود دور گنبد گردان |
| ما و افسانه جوانمردان |
درحکایتی جذّاب نقل کرده که زنی روزه میگرفت و اعمال شرعی انجام میداد اما بخیل بود و بخششی نداشت. کسی این خبر را به گوش پیامبر اکرم(ص) میرساند، پیامبر میگوید کاش او آلودهی عیب بود اما بخیل نمیشد زیرا جود و بخشش عیبها، را میپوشاند.(همان:288)
نتیجهگیری
بررسی تعالیم و آموزههای اخلاقی در مثنوی سلسلهالذهب نشان میدهد که ادب تعلیمی در شعر او از نگرش و بینش اجتماعی سرچشمه گرفته است. جامی به عنوان یک جامعهشناس موعظهگر سعی کرده است تا با بیان معضلات اجتماعش، اهمیّت اخلاق فردی و اجتماعی را نشان بدهد و مخاطبش را به رعایت تعالیم اخلاقی فرابخواند. شیوهی او در ادب تعلیمی مستقیم و به صورت غیر مستقیم در قالب حکایتهای تمثیلی است. نگرش او تؤامان با مدح و انتقاد است؛مهمّترین افرادی که به فکر تعلیم آنها بوده، صوفیان و پادشاهان هستند. وی با انتقاد از صوفیان و نشان دادن ریاکاری آنها، آموزههای اخلاقی را به آنها داده تعلیم است، اما پاشادهان را با مدح وصف اخلاقهای خوب آنها و در قالب حکایتهای تمثیلی به صورت غیرمستقیم تعلیم داده است.در کنار این دو شاعر سعی دارد که به افراد جامعه و مخاطبان اشعارش، مهمترین اصول اخلاقی را تعلیم دهد. تعلیماتی همچون توصیه به خداپرستی، انجام فرایض دینی، رعایت ادب و علم آموزی ، دوری از بخل و خساست، نکوهش عیبجویی، ذمّ شکمپرستی از جمله مواردی است که جامی در اشعار خود آورده است.
فهرست منابع
افصحزاد، اعلانخان(1378) نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی، تهران: مرکز مطالعات ایرانی
ترابی، علیاکبر(1376) جامعه شناسی ادبیات فارسی، تهران: فروغ آزادی.
جامی، عبدالرحمان بن احمد (1386) مثنوی هفت اورنگ، تصحیح مرتضی مدرس گیلانی، تهران: اهورا ـ مهتاب.
جامی، عبدالرحمن(1382) نفحات الانس، تصحیح و تعلیقات محمود عابدی، تهران: سخن.
حکمت، علیاصغر(1363) جامی(متضمن تحقیقات در تاریخ احوال و آثار منظوم و منثور خاتم الشعراء)، تهران: توس
دانشپژوه، منوچهر(1388) نقد روان جامی(مروری بر زندگی و آثار نورالدین عبدالرحمان جامی) زیر نظر علیرضا مختارپور قهرودی، تهران: همشهری.
رزمجو، حسین(1372) انواع ادبي وآثار آن در زبان فارسي، مشهد: آستان قدس رضوی
رضی، احمد(1391) «کارکردهای تعلیمی ادبیات فارسی» پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، شماره15،صص97 ـ 120
زرینکوب، عبدالحسین(1387) دنبالهی جستجو در تصوف ایران، تهران:امیرکبیر.
زرینکوب، عبدالحسین(1388)آشنایی با نقد ادبی، تهران: سخن
سنایی، ابوالمجدودبن آدم (1387) حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، با مقدمه و تصحیح محمد روشن، تهران: نگاه.
شفیعیکدکنی،محمدرضا(1372)«انواع ادبی و شعرفارسی»، نشریهی رشدآموزش ادب - فارسی،سال8،شماره 32،صص119 ـ 96
صفا، ذبیح الله(1369) تاریخ ادبیات در ایران، تهران: فردوس
مایل هروی،نجیب(1377) جامی،تهران: طرح نو.
مشرف، مریم(1389) جستارهایی در ادبیات تعلیمی ایران، تهران:سخن
یلمهها، احمدرضا(1395) «بررسی خاستگاه ادبیات تعلیمی منظوم وسیرتطوروتحول آن درایران»، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، سال8،شماره29،صص 90 ـ 61
The study of Ethical Teachings and Educational instructions in the Mathnawi ofAl-Silsilah al-Dhahabof Jami
Barat mohammadi3
Maryam haddad4
Abstract
Abdul-Rahman Jami was one of the most influential poets of the 9th century who had worksin poetry and mysticism, following previous poets. In this paper, Mathnawi of Al-Silsilah al-Dhahabhas been studied in terms of teaching topics and moral instructions. The main questions of the research are how was the Jim's educational insight, which level of the community he taughtmore and which methodswere used by him to teach.The review of the book shows that Jami appearedboth asa preacher and sociologist in the community and tried to transfer moral teachings and instructions to the audience through criticizing the social, religious, and mystical aspects of his society. The Sufis and the Kings were the most important corps that have been criticized.He believed that the hypocritical Sufisin appearance ruin human morality through hypocritical religion. The kings also recommend the two corners follow the principles of ethics through oppressed and impolite. The most important inscriptions of the poet include advising on theology, religious practices, adherence to teaching and inscription, avoiding piety and mischief, observance of justice, kindness and goodness, condemning defamation, suppressing and oversleeping.
Keywords: Jami, Al-Silsilah al-Dhahab, Educational Literature, Sufi, King
[1] . استادیار دانشگاه آزاد اسلامی ارومیه، آذربایجان غربی ، ارومیه، ایران (نویسنده مسئول)// barat_mohammadi@yahoo.com
[2] . دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی ارومیه ، آذربایجان غربی ، ارومیه ، ایران// b.alisan1392@gmail.com
[3] . Assistant Professor of Persian Language and Literaure, Urmia branch of Islamic Azad University,Urmia, Iran.
[4] . PhD student of Persian Language and Literature, Urmia branch of Islamic Azad University, Urmia, Iran.