بازخوانی حضور مراتب حیات در ساختهها با رجوع به خانههای تاریخی شهر یزد
الموضوعات :حسین مهدوی پور 1 , سید محمد کاظمی 2 , سید علی اکبر کوشش گران 3
1 - استادیار معماری، دانشکده هنر و معماری دانشگاه یزد، یزد، ایران
2 - پژوهشگر دکتری معماری، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه یزد، یزد، ایران
3 - استادیار معماری، دانشکده هنر و معماری دانشگاه یزد، یزد، ایران
الکلمات المفتاحية: طبقهبندی, حیات, مراتب حیات, خانههای سنتی, بافت تاریخی یزد,
ملخص المقالة :
عاﻟﻢ هستی، از موﺟودات زنده و غیرزنده تشکیل شده که در منظومه هستی هر یک به فراخور ظرفیت از مرتبهای حیات برخوردار میباشند. ساختههای انسان نیز از آن حیث که با تغییر و یا تثبیت در شرایط ماده امکانی را برای کشف و یا آفرینش فراهم میسازد، دارای این قابلیتی میشود که مرتبهای از حیات در آن ایجاد گردد. سازندگان نیز تلاش میکنند، آثار و ساختههایی را ایجاد کنند که تا حدودی به این صفت نزدیک باشد. صفتی که در بطن آن حس سرزندگی، دلبازی و مؤلفههای کیفی دیگر را تقویت میکند. بنابراین سؤال تحقیق بدین گونه مطرح میشود؛ چه طبقهبندی در رابطه با مراتب حیات در ساختهها میتوان در نظر گرفت؟ کیفیت فضایی خانههای سنتی شهر یزد با حضور مؤلفههای حیات چگونه محقق شده است؟ پژوهش حاﺿر در پی ارائه و ﻳا ﭘیشنهاد مرتبهبندی مفهوم حیات در ساختهها اﺳﺖ که در آن، ارزشها و وﻳﮋگﻲهای مرتبط با حیات ساختهها با شاﻳستگﻲ بیشتری بازگو شود. از همین رو به نظر میرسد این قابلیت در شهرهای دورهی سنت بیشتر قابل شناسایی میباشد. در همین رابطه به منظور شناخت دقیقتر با رجوع به بافت تاریخی شهر یزد الگوهایی از خانههای حیاط مرکزی، گودال باغچهدار و خانه باغ انتخاب و طبقهبندی نیز در آنها مورد واکاوی قرار میگیرد. روش تحقیق تحلیلی- توصیفی و روش جمعآوری اطلاعات اسنادی و میدانی میباشد. همچنین در چارچوبی مشخص ادبیات تحقیق جمعآوری گردیده و پس از تحلیل بر اساس اصل استقراء تلاش میگردد مطالب جمعبندی گردد. نتیجه آنکه در خانههای دوره سنت یزد شش منظومه کلی مرتبط با مقوله حیات قابل شناسایی میباشد؛ حیات به مثابه امری وجودی که در همه موجودات ساری است، حیات به مثابه وجهی استعاری، حیات به مثابه وجهی از انرژی، حیات به مثابه وجهی زیستی، حیات به مثابه وجهی روحی و در نهایت حیات به مثابه یک اندیشه تعالی بخش که این موارد استخوانبندی تحقیق را شکل میدهد.
الکساندر، کریستفر (1392)، سرشت نظم، ترجمه: سیروس صبری، انتشارات: پرهام، تهران.
الکساندر، کریستفر (1381)، معماری و راز جاودانگی، ترجمه: مهرداد قیومی بیدهندی، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران.
الکساندر، کریستفر (1393)، شهر یک درخت نیست، ترجمه: فرناز فرشاد و شمین گلرخ، انتشارات آرمانشهر، تهران.
ابن منظور، جمال الدین (1414)، لسان العرب، جلد چهارم، ناشر: داراحیاء، بیروت.
اردلان، نادر و لاله بختیار (1380)، حس وحدت، نشر خاک، تهران.
آنتونیادس، آنتونی سی (1381)، بوطیقای معماری، ترجمه احمد رضا آی، جلد دوم، چاپ هشتم، انتشارات: سروش، تهران.
بدوی، عبدالرحمن (1977)، افلوطین عند العرب، اثولوجیا، وكالة المطبوعات، كویت.
بحرینی، سیدحسین (1386). فرایند طراحی شهری، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
بهشتی، سید محمد (1394)، «بافت تاریخی یا پهنه تاریخی»، مجله چیدمان، سال چهارم، شماره 10، صفحات 18- 23.
بهشتی، سید محمد (1390)، «از خلع ماده تا درک ملکوت»، ماهنامه علمی تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت، سال ششم، شماره 9، صفحات 9-12.
بینش، مسعود (1388)، «زبان مجازی و تفکر استعاری»، تدبیر، شماره 209، صفحات 69-73.
شولتس، کریستین نوربرگ (1386)، معنا در معماری غرب، ترجمه: مهرداد قیومی بیدهندی، انتشارات فرهنگستان هنر، تهران.
شولتس، کریستین نوربرگ (1380)، پدیده مکان، ترجمه: نیر طهوری، مجله معمار، شماره 13، صفحات 4-9.
شولتس، کریستین نوربرگ (1388)، روح مکان (به سوی پدیدارشناسی مکان)، ترجمه: محمد رضا شیرازی، انتشارات رخداد نو، تهران.
راﻏﺐ اصفهانی، حسین ابن محمد (1412)، مفردات الفاظ قرآن، انتشارات: دارالقلم، دمشق.
رضوانی، علیرضا (1395)، «روح شهر؛ بازتعریفی از شهر، فضا، فضای شهری و تعیین شاخصهای روحبش»، فصلنامه معماری سبز، سال دوم، شماره چهار، صفحات 55-79.
راپوﭘورت، آیماس (1388)، انسانشناﺳـی مسکن، ترﺟنه: خسرو افضلیان، انتشارات حرفه هنرمند، ﭼاپ اول، تهران.
تهانوی، محمد علی (1996)، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، جلد 1، ناشر: مکتب لبنان ناشرون.
حکیم، نگار (1382)، «معماری بیونیک و اندیشههای گرگلین»، مجله معمار، شماره 23، صفحات 17-20.
حداد عادل، غلامحسین (1390)، دانشنامه جهان اسلام، جلد 15، انتشارات بنیاد دایره المعارف اسلامی، تهران.
دیبا، داراب و امیرهوشنگ اردلان (1377)، «آن سوی آب و گل»، نشریه آبادی، انتشارات وزارت راه و شهرسازی، شماره 28-27، صفحات 4-12.
سالینگروس، نیکولاس (1393)، ضد معماری و واسازی، ترجمه: زهیر متکی و همکاران، انتشارات سروش دانش، تهران.
سالینگاروس، نیکولاس (1394)، طراحی الگوریتمی پایدار، ترجمه حامد زرین کمری و مریم معیری نیا، ناشر: مترجمان، تهران.
شیعه، اسماعیل (1381)، «آینده شهرسازی ایران، روح زمانه»، فصلنامه معماری و شهرسازی، شماره 64- 65.
دیوگنس، لائرتیوس (1393)، فیلسوفان یونان، ترجمه: بهراد رحمانی، نشر مرکز. تهران.
صدرالمتألهین شیرازی (1381)، اسفار اربعه، ترجمه: محمد خواجوی، جلد 6، انتشارات بنیاد حكمت اسلامی صدرا. تهران.
طهوری، نیر (1381)، «سکونت شاعرانه و ساختن جاودانه (بررسی وجوه تشابه در آراء هایدگر و الکساندر)»، فصلنامه خیال، شماره 3، انتشارات فرهنگستان هنر، صفحات 70-113.
علیآبادی، محمد (1391)، «جایگاه عقل در مفهوم پایداری شهر(نگاهی دیگر به مبانی نظری معماری و شهرسازی اسلامی)»، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات معماری ایران، صفحات 25-37.
علیآبادی، محمد (1397)، «خلاصهای از نظریه (راه جاویدان در طراحی و ساخت در هنر و معماری اسلامی)»، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات معماری ایران، شماره سیزده، صفحات 149- 154.
فلامکی، محمد منصور (1367)، فارابی و سیر شهروندی در ایران، انتشارات نفره، تهران.
کلینی، محمدبن یعقوب (1369)، اصول کافی، ترجمه: سید جواد مصطفوی، جلد 1، روایت شماره 12، انتشارات: علمیه اسلامیه، تهران.
گلابچی، محمود و آیدا زینالی فرید (1392)، معماری آرکیتایپی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
مصطفوی، حسن (1360)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، جلد 2، ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
محمدی، مقصود (1384)، «تئوری جهان زنده و انعکاس آن در حکمت متعالیه»، فصلنامه خردنامه صدرا، شماره 40، صفحات 10- 15.
مولوی، جلالالدین (1384)، شرح مثنوی معنوی، تصحیح: محمد جواد شریعت، انتشارات اساطیر، چاپ 1، جلد چهار، تهران.
مؤذن سجاد، هادی ندیمی و رضا ابویی (1394)، «ادب حضور در محضر اثر تاریخی»، فصلنامه صفه، شماره 70، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، صفحات 5- 18.
نصر، طاهره (1393)، «واکاوی معنای هویت در سنجش پارادایم (تحلیل جایگاه هویت بخشی در بافت شهر)»، فصلنامه هویت شهر، سال هجدهم، شماره هشتم، صفحات 13-26.
ندیمی، هادی (1393)، یادداشتهایی بر معماری خوب، از کتاب ضد معماری و واسازی، انتشارات سروش دانش، تهران، صفحات 23-29.
نقی زاده، محمد (1395)، «فضای حیات طیبه: شهر آرمانی اسلام»، فصلنامه مطالعات معماری ایران، شماره 9، صفحات 193- 196.
نقرهکار، عبدالحمید، حیدر جهان بخش و مهدی حمزه نژاد (1396)، انسان طبیعت معماری، انتشارات دانشگاه پیام نور، تهران.
Portoghesi, P. (1974), Le Inibizioni Dell, Architettura Moderna. Roma: Bari.
Halparin, L (1972), cities, Massachusetts, the MIT press.
URL1: https://fa.wikipedia.org.
URL2: https://www.britannica.com/search?query=life.
عنوان مقاله: بازخوانیحضور مراتب حیات در ساختهها با رجوع به خانههای تاریخی شهر یزد1
حسین مهدوی پور2، سید محمد کاظمی3، سید علی اکبر کوشش گران4
چکیده:
ﻋﺎﻟﻢﻫﺴﺘﯽ،ازﻣﻮﺟﻮداتزﻧﺪه و غیرزنده تشکیل شده که در منظومه هستی هر یک به فراخور ظرفیت از مرتبهای حیات برخوردار میباشند. ساختههای انسان نیز از آن حیث که با تغییر و یا تثبیت در شرایط ماده امکانی را برای کشف و یا آفرینش فراهم میسازد، دارای این قابلیتی میشود که مرتبهای از حیات در آن ایجاد گردد. سازندگان نیز تلاش میکنند، آثار و ساختههایی را ایجاد کنند که تا حدودی به این صفت نزدیک باشد. صفتی که در بطن آن حس سرزندگی، دلبازی و مؤلفههای کیفی دیگر را تقویت میکند. بنابراین سؤال تحقیق بدین گونه مطرح میشود؛ چه طبقهبندی در رابطه با مراتب حیات در ساختههامیتوان در نظر گرفت؟کیفیت فضایی خانههای سنتی شهر یزدبا حضور مؤلفههای حیات چگونه محقق شده است؟
پژوهش ﺣﺎﺿﺮدرپیاراﺋﻪوﻳﺎﭘﻴﺸﻨﻬﺎدمرتبهبندی مفهوم حیات در ساختههااﺳﺖﻛﻪدرآن،ارزشﻫﺎووﻳﮋﮔﻲﻫﺎی مرتبط باحیات ساختهها ﺑﺎﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲﺑﻴﺶﺗﺮیﺑﺎزﮔﻮﺷﻮد. از همین رو به نظر میرسد این قابلیت در شهرهای دورهی سنت بیشتر قابل شناسایی میباشد. در همین رابطهبه منظور شناخت دقیقتر با رجوع به بافت تاریخی شهر یزد الگوهایی از خانههای حیاط مرکزی، گودال باغچهدار و خانه باغ انتخابو طبقهبندی نیز در آنها مورد واکاوی قرار میگیرد.روش تحقیق تحلیلی- توصیفی و روش جمعآوری اطلاعات اسنادی و میدانی میباشد. همچنین در چارچوبی مشخص ادبیات تحقیق جمعآوری گردیده و پس از تحلیل بر اساس اصل استقراء تلاش میگردد مطالب جمعبندی گردد.نتیجه آنکه درخانههای دوره سنت یزد شش منظومه کلی مرتبط با مقوله حیاتقابل شناسایی میباشد؛ حیات به مثابه امری وجودی که در همه موجودات ساری است، حیات به مثابه وجهی استعاری، حیات به مثابه وجهی از انرژی، حیات به مثابه وجهی زیستی، حیات به مثابه وجهی روحی و در نهایت حیات به مثابه یک اندیشه تعالی بخش که این موارد استخوانبندی تحقیق را شکل میدهد.
واژگان کلیدی: طبقهبندی، حیات، مراتب حیات،خانههای سنتی، بافت تاریخی یزد.
[1] - این مقاله مستخرج از رساله دکتری معماری دانشکده هنر و معماری دانشگاه یزد با عنوان "احصاء مؤلفههای کالبدی حیات ازبازخوانی حیاط معماری خانههای دوره سنت یزد" میباشد، که با راهنمایی دکتر حسین مهدوی پور و دکتر سید علی اکبر کوششگران در حال انجام است.
[2] - نویسنده مسئول: استادیار معماری، دانشکده هنر و معماری دانشگاه یزد، یزد، ایران hmahdavi@yazd.ac.ir
[3] - پژوهشگر دکتری معماری، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه یزد، یزد، ایران Sm.kazemi@sau.ac.ir
[4] - استادیار معماری، دانشکده هنر و معماری دانشگاه یزد، یزد، ایران a.koosheshgaran@yazd.ac.ir
Review the Levels of Life in Constructions referring to the Historical Houses of Yazd1
Seyed Mohammad Kazemi2, Hossein Mahdavipour3, Seyed Ali Akbar Kooshegaran4
Abstract
The universe is made up of living and non-living beings, based on its capacity each has level of life. Human creations because of the change or stability in the conditions of matter make it possible to discover or create, therefore, to have the ability to create levels of life. The builder’s attempt to create works and structures which is somewhat close to this characteristic. Characteristic in which the sense of vitality, kindness and other qualitative components are strengthened.Therefore, the research leads to questions as;what classification can be considered in relation to the levels of life in constructions? How has the spatial quality of traditional houses in Yazd achieved success with the presence of life components?
The present article seeks to present or propose the concept of life classification in structures in which more properly is expressed the values and characteristics related to the life of structures. Therefore, it seems that this feature is more recognizable in traditional cities. In this regard, in order to understand precisely in reference to the historical texture of Yazd city, the patterns of the central courtyard houses, sunken garden and garden house are selected and classified.The research is based on analytical-descriptive method along with documentary and field data collection. Also, in a precise framework, research literature was collected and analyzed based on the principle of induction, and an attempt made to summarize the document.The result shows that, in the traditional houses of Yazd, six general systems related to the category of life can be identified.Life as an empirical thing that exists in all beings, life as a metaphorical aspect, life as an aspect of energy, life as a biological aspect, life as a spiritual aspect, and finally life as an inspiring idea which forms the structure of the research.
Keywords: Classification;Life;Levels of Life;Traditional Houses;Historical Texture of Yazd.
- مقدمه:
ساختهها حاصل اندیشه و تفکراتی است که طی سدههای متمادی سهمی زمینه را برای تحقق نحوه بهتر حضور انسان در این گیتی فراهم نموده است. از همین روی سازندگان تلاش داشتند تا کیفیتهایی را در ساختهها بکار گیرند و آثار و بناهایی را خلق کنند که انسان از بودن در آن احساس سرزندگی و رضایت کند. تلاشهای گستردهای در جهت کیفیت بخشیدن به ساختهها نیز طی سدههای متمادی صورت گرفته است که نتایج موفق و بعضاً نیز ناموفق را بهمراه داشته است. بهرهگیری از صفات و یا مؤلفههایی که تلقی انسان از کیفیت بودن و حیات در فضای زیستی را نشان میدهد. شولتز معتقد است: نویسندگان بسیاری از جمله، اوتزن، پیتیلا و فن مایس نشان دادهاند معماری مفاهیم زندگی و حیات را بیان میکند و این نشان میدهد که فهم بسیار عمیقتری از بودن در جهان لازم است (شولتس، 1380 :8). بر همین اساس یکی از مهمترین مقولات که در ادبیات پسامدرن معماری و شهرسازی مورد توجه برخی نظریهپردازان قرار گرفته، موضوع کیفیت حیات و حیاتمند کردن ساختهها میباشد. "حیات کیفیتی است که در ذات فضا نهفته است و برای هر آجر، هر سنگ، هر فرد و هر نوع ساختار فیزیکی که در فضا ظاهر میشود، به کار میرود. هر چیز، حیات خود را دارد" (الکساندر، 1392: 30). اینکه ممکن است ساختهها قادر باشند علاوه بر جسم روحیات ما را با آرامش عجین کنند و خود نیز روایتگر مرتبهای از حیات شوند، دور از ذهن نیست.
این مقوله کانون توجه اندیشمندان، حکما و فلاسفه بوده و دو جنبه ماده و فراماده مبنای تعریف این واژه میباشد. از یک سو با خصیصه، آثار و علائمی چون؛ رشد و تغذیه، قوه و انرژی مرتبط است و از سوی دیگر با مقولات؛ وجود، جوهر، نفس و روح در ارتباط میباشد. اینکه همة موجودات جهان حتی جمادات دارای حیات و شعور هستند (صدرالمتألهین، 1381: 105) و یا اجزاء عالم از یكدیگر متأثر میشوند و مانند اعضای پیكر یك موجود زنده، تأثیر یكدیگر را حسّ میكنند (بدوی، 1977: 213-212) و یا تحقیقات جدید علمی– تئوریهای فیزیك كوانتوم و نسبیت و یا فرضیه گایا- این نظریه را که جهان هستی دارای یک سیستم زنده است را تأیید میكنند (محمدی، 1384: 15 و سالینگروس،1393: 49) نظریات و سخنان متعدد دیگر، بیانگر وجود مقولهای با عنوان حیات در موجودات زنده و غیرزنده میباشد.
ساختهها نیز از این مقوله جدا نیست و لذا تلاشهای گستردهای توسط طراحان طی چند دهه گذشته انجام گرفته تا نشان دهند ساختهها قادراند اندیشه و روحیات انسان را از خود متأثر سازند. لذادراینپژوهشسعیمیشود،باتأملبرنظریات یا جملاتبرخی نظریهپردازان نظیر؛ شولتس، الکساندر و اندیشمندان دیگر ومقایسهوتحلیلمضمونیآنهامراتبی از حیات که بخشی از مبانی نظری معماری و شهرسازی به آن مرتبط میباشد، شناسایی،نامگذاریومختصر شرحدادهشود.
از سوی دیگر آثار و ابنیه شهرهای دوره سنت طی قرون متمادی نشان داده که مقولاتی چون؛ سکونت و روح مکاننسبتهایی را با حیات جسمی و روحی داشته و در تحقق آرمان بهتر زیستن رابطهی مستقیم داشته است.به همین سبب آنچه در مقیاس شهری در کنار ابنیه عمومی و عام المنفعه حضور پررنگتری داشته، مقوله سکونت میباشد تا پیوند نیازهای جسمی، روحی و معنوی را نیز محقق سازد. اینگونه به نظر میرسد که طراحان یا سازندگان برای تحقق یک خانهی ایدهآل و مطلوب همزمان به معیارهایی اندیشیدهاند و آن را در ساختهها به ودیعه نهادهاند تا تحقق یک زندگی آرمانی را جامهی عمل بپوشاند. البته چنین گمانی را نیز در ذهن تقویت میسازد که گویی مشی زنده بودن و زندگانی داشتن فراتر از نًفس کشیدن و حیات جسمی ساکنین در طراحی و ساخت خانهها ترتیب داده شده است.لذا با رجوع به خانههای دوره سنت، دور از تصور نباشد که سرنخی از پیوند میان حیات -جسمی و روحی- ساکنین با کالبد فضاها را در الگوهایی بتوان پیگیری کرد.
به همین سبب سعی گردیده با رجوع به بافت تاریخی شهر یزد الگوهای فضایی از برخی خانههای دوره سنتی یزد که شامل؛ خانههای حیاط مرکزی، گودال باغچهدار و خانهباغ میباشد مورد مطالعه، واکاوی و تحلیل قرار گیرد. تلاش میشود کیفیتهای فضایی که در کالبد این ابنیه حضور پررنگتری داشته و تا حدودی حس برانگیزش انسان را در فضا ایجاد میکند، معرفی گردد.
طبیعیاستکهاندیشهپشتیبانوجهانبینیاسلامیمحققدراینتحلیل،نقشیزمینهایداشته است. همچنین لازم به ذکر است، اصلتدوینونامگذاریاینمراتبماحصلتحلیلهاوبرداشتهاینگارندگانازمطالعهکتابخانهای و بررسی نمونههای موردیبودهوادعاییدرذکرجامعمراتبحیات وجودندارد.
1- پیشینه تحقیق:
نتیجهی برخی تحقیقات صورت گرفته نشان میدهد؛ مقولهی حیات به جهت همسو بودن با مبانی و حکمت، پای هستیشناسی و معرفتشناسی را در ساختهها باز میکند و از همین روی جنبههای متفاوتی از زندهانگاشت مکان مطرح میگردد. در همین رابطه پژوهشهایی انجام شده است و نظریات اندیشمندانی چون؛ شولتس، الکساندر و دیگر پدیدارشناسانی مطرح بوده که با ابزاری چون؛ استعاره، تمثیل و مفاهیم به مقولهی سکونت و حیات(زندگانی) پرداختهاند. مفهوم و تمثیل سکونت (راپوپورت، 1388)، روح مکان (شولتس، 1388)، کیفیت بینام و سرشت نظم (الکساندر، 1392) و مفاهیم دیگر دستمایههای نظری است که این محققین به گونهای کیفیت زیستن و مواجه انسان با محیط پپرامون را در این گزارهها مورد واکاوی قرار دادهاند. کتاب چهار جلدی سرشت نظم1 و نیز نبرد برای زندگی و زیبایی زمین2 تا حدودی نگاهی نو به مفهوم حیات در ساختهها را مطرح میکند. در همین رابطه نیز معرفی پانزده خصلت بنیادین پدیدههای زنده (الکساندر: 1392، 197-109)، تلاش جهت تعیین شاخصهها و نیز ارزیابی ساختهها بر مبنای مقولهی حیاتمند نمودن آنها میباشد. پر تلاشترین محققین این حوزه الکساندر میباشد که در همین رابطه وی کتاب معماری و رازجاودانگی را نگارش نموده و سعی داشته تا تحقق یک معماری خوب را با مقولهی زنده بودن مرتبط کند و نیز خلق الگوها را برای دستیابی به زندگی آرمانی در این فرایند تأثیر گذار قلمداد میکند (الکساندر، 1381). در مقیاس بافت شهری نیز خانم طاهره نصر به گردآوری و تحلیل برخی نظریات محققین داخلی و خارجی پرداخته که از این تحلیلها معرفی مؤلفههای کیفی حیات بخش میباشد و متعاقب آن نیز تقویت جایگاه هویت شهری را مطرح میکند (نصر، 1393: 13-26). افرادی چون محمد علی آبادی از زاویه عقل و حکمت، جایگاه انسان را در نسبت با ساختهها مورد واکاوی قرار داده و حیات شهر را با میزان استمداد از مقولهی اندیشه مرتبط و واجد اعتبار دانسته است (علی آبادی، 1391: 25- 37). نظریه فضای حیات طیبه؛ شهر آرمانی اسلام،که توسط محمد نقیزاده مطرح گردیده نیز تلاش دارد تا اصلیترین ویژگی شهر آرمانی اسلام را که بتواند مرجعی برای تجلی بخشیدن به مقولات متعدد و از جمله کالبد ساختهها باشد را محقق سازد (نقی زاده، 1395: 193-196).
رپوپورت، نیزگرایشهایمعناگرایانهبهمعماریومفهومسکونترامطرح ساخته است که به طور خاص در فرضیهخود به ارزشهای فرهنگی، آداب و رسوم و سنتها در کنار عوامل فیزیکی خانهها میپردازد (راپوپورت، 1388: 83).پیشینهتبیینمعناگرایانهموضوعهاییهمانند؛فضا،مکان،سکونتوخانهرادرفرهنگاسلامینیزمیتوانپیگرفت،ازجملهدرآراء ابنسینادرتعریفمکان (حداد عادل، 1390: 10-4) و یافارابینیزدرتوضیحشهرآرمانی،رویکردفلسفیرادرزمینهمکانشهرمطرحنمودهاست (فلامکی،1367:160-139). همچنینابنخلدون، بانگاهیاجتماعشناختیبناهایساختانسانراذیلمفاهیمشهر،آبادی،اقالیمهفتگانهونیزسکونتگاهبهاقلیمهایگوناگونبررسیکردهاست (حداد عادل، 1390).ولی مطالعات به انجام رسیده توسط اینان، تنها تلاشی در جهت بازخوانی بخشی از ویژگیها، مؤلفهها و صفاتی است که در ساختههای دوره سنت حضور داشته و کیفیتهایی را در فضا به ارمغان آورده است. ضمن آنکه هنوز میتوان لایههای دیگری از این اتمسفر سنگین و غنی معمارانه را همچنان احصاء نمود و به قواعدی درخور برای زندگی امروز معرفی کرد.
2- روش تحقیق:
در گام اول روش تحقیق تحلیلی- توصیفی بوده که بر اساس مطالعه کتابخانهای و جستجو پیرامون آراء و نظریات برخی اندیشمندان معمار و شهرساز، ادبیات تحقیق جمعآوری میگردد. سپس این نظریات دستهبندی شده و پس از روش "تحلیل" بر اساس اصل "استقراء" تلاش میگردد رابطهای معنادار میان آنها کشف گردد.گام دوم با روش تحقیق میدانی و رجوع به بافت تاریخی شهر یزد میباشد که سعی میگردد،برخی از خانههای تاریخی مورد مطالعه و تحلیل قرار گیرند و مبانی استخراج شده از گام اول با اسناد میدانی تطبیق و سپس نتیجهگیری میشود.
3- مبانی نظری:
ﺣﯿﺎتدرﻟﻐﺖ،درﻣﻘﺎﺑﻞ"ﻣﻮت"ﺑﻪﮐﺎرﻣﯽرودوﺑﻪﻣﻌﻨﺎیزﻧﺪهﺑﻮدنمیباشد (اﺑﻦﻣﻨﻈﻮر، 1414: 211 وﻣﺼﻄﻔﻮی،1360: 335). معانی دیگری نیز برای این واژه برشمردهاند که شامل: ﻧﯿﺮوىرﺷﺪدﻫﻨﺪةﮔﯿﺎﻫﺎنوﺣﯿﻮانات،ﻧﯿﺮوىﺣﺲﮐﻨﻨﺪه،ﻗﻮهوﻧﯿﺮوىﻋﻤﻞﮐﻨﻨﺪةﻋﺎﻗﻠﻪ،ﺷﮑﻮﻓﺎﯾﻰوﺷﺎداﺑﻰﭘﺲازاﻧﺪوه،ﺣﯿﺎتﺟﺎوداناﺧﺮوى،ﺻﻔﺘﯽﮐﻪﺧﺪاىﺗﻌﺎﻟﻰﺑﺎآنﺗﻮﺻﯿﻒﻣﻰﺷﻮد (راﻏﺐاﺻﻔﻬﺎﻧﯽ، 1412: 268).بررسی مفهوم حیات از دیدگاه قرآن کریم مبانی هستیشناسانه را معرفی میکند. حی، حیات، ممات، احیاء و مشتقات آن بیش از 570 بار و مکرراً در برخی آیات قرآن بکار رفته و علاوه بر حیات جمادی، به حیات مادی، معنوی و در مرتبهای بالاتر به تأله اشاره دارد که ریشه در بینش و عمل صالح انسان داشته و معیاری برای دستیابی به کمال و حیات جاودان تلقی میگردد. در همین رابطه قرآن مجاری متداول برای شناخت حیات را دادههای حسّی، تفکر و شهود معرفی میکند. همچنین با رجوع به کتاب کشاف اصطلاحات، حیوۀ3 به معنای زندگی و ضد مرگ و حی به معنای زنده ترجمه شده است (تهانوی، 1996: 724-721). در فرهنگ لغت وبستر واژه Life معانی زیادی برای آن طرح شده که این مقاله معانی بودن، وجود و زنده بودن را مورد استفاده قرار میدهد. در مجموع این واژه گستره مفهومی بالایی در عرفان، فلسفه، ادیان را پیش روی محققین قرار میدهد. با توجه به مطالب فوق، در حیطهی این مفهوم ما قادریم حیات را به دو صورت با ساختهها مرتبط بدانیم؛ 1- زیستن و زنده بودن 2- بودن و در حوزه مکان و زمان حضور داشتن میباشد.
اینکه معماری پدیدهای است ملموس شامل: منظرها، سکونتگاهها، بناها و بیان کننده شخصیت آنها؛ پس واقعیتی زنده میباشد (شولتس،1386: 1). انسانها تلاش میکنند با ساختن و آباد کردن مرتبهای از زنده بودن را تجربه کنند و آن را به منصه ظهور رسانند.
3-1- حیات در ساختهها:
شهرهایسنتیایرانازنمونههایبارزشهرهایزندههستندکه زندگی در تمامیت آن قابل ادراک میباشد. از مؤلفههای مهم این شهر زنده تبعیت ازقانونتوزیعمقیاسبندیوتوزیعاندازههادرآنها میباشد کهبهوضوحبهچشممیآید (سالینگاروس،1394: ۵۵ و ۵6).
تصویر شماره 1: خصلتهای حیاتمند بودن پدیدهها بر مبنای نظریه الکساندر (منبع: الکساندر، 1381) |
وقتی درباره شهری فکر میکنیم، عناصر شکل دهندهی آن چون؛ بازار، میدان شهر، خیابانها و کوچههای پیچ در پیچ و تنگ، ردیف خانههای به هم چسبیده، بامها و موارد متعدد دیگر تداعی کننده رفتارها و زندگی مردم شهر میباشد. این عناصر اجزای مرده معماری و بنا نیست. هر یک حیاتی دارد که کاملاً وابسته به آن است (همان: 60 ). البته پیداست که فقط در صورتی میتوانیم این الگوی رویدادها را بفهمیم که آنها را عناصری زنده در فضایشان تلقی کنیم. آنچه زنده است و نفس میکشد خود فضا میباشد.
از آنجا که معماری از عناصر زنده و الگوهای مشخص رویدادها در فضا ساخته شده است، میتوان نتیجه گرفت که آنچه در نظر اول کالبدی مرده مینماید که بنا یا شهر میخوانیمش، در واقع چیزی با روح و سیستمی زنده میباشد. زیرا مجموعهای از الگوی رویدادهایی را مشخص میکند که در تعامل با یکدیگر بارها و بارها تکرار میشود (همان: 62-60). زمانیکهیکشهربهعلتخصلتیمشخصماراخشنودمیسازد،معمولاًبدینعلتاستکهاکثریتبناهایشبهشیوهاییکسانبهزمینوآسمانمرتبطاند؛بهنظرمیرسدکهآنهاشکلمشترکیاززندگیرابیانمیکنند... بدینسانآنهاروحمکانراکهاینهمانسازیانسانیراممکنمیسازد،شکلمیدهند (شولتس،1388: 97). دربرخیازآنهانیروهایزمینودربرخیدیگرقدرتنظمدهندهآسمان بهشدتاحساسمیشوند (همان: 113). نمود این قرارگاههای انسانی در شهرها و بافتهای تاریخی دوره سنت قابل ردگیری میباشد. بویژه که این پیوند علاوه بر مکانهای عمومی و عامالمنفعه در خانهها بیشتر قابل ادراک میشود. شاهد این مدعا گرایش به مرکز که در ساختار حیاط خانههای دوره سنت نهفته شده است قابل مشاهده میباشد. الگوی حیاط نمودی از گرایش به کیفیت زندگی و درک حیات داشتن در فضای خانهها است، زیرا امکانی را فراهم میآورد تا از یک سو بیقراری محیط بیرون را به قرار و آرامش در محیط درون مبدل سازد و از سوی دیگر راهکار این آرامش را در آفرینش مرکز و رو نمودن فضاهای زیستی به آن دانسته و پیوندی از طبیعت و آسمان را در این الگو نهادینه و به ارمغان میآورد و چنین میتوان متصور شد که روح زندگی در حیاط خانه با آمیختن ساختهها و نساختهها شکل میگیرد. البته مؤلفههایی چون؛ پویایی فضا، تقویت حس تعلق به مکان، تنوع بنا و فضا و نیز عناصر هویت بخشی به بافت شهری به عنوان چهار مؤلفهی حیات بخش در نظریهی برخی اندیشمندان شهرساز و معمار مطرح میباشد که دستیابی به مرتبهای از زنده بودن ساختهها را تقویت میکند (نصر، 1393: 21).در جداول زیر به بررسی نظرات و اندیشه معماران و شهرسازان در خصوص مقولهی حیات در ساختهها میپردازیم.
جدول شماره 1: تحلیلی بر مراتب حیات در ساختهها بر مبنای برخی نظریات و سخنان اندیشمندان خارجی (منبع: نگارندگان)
اندیشمند | سخن یا نظریه اندیشمند | منبع | برداشت از نظریه | مرتبه |
الکساندر | ارائه تعریفی جدید در نگرش به جهان هستی که در آن هر چیز واجد مرتبهای از حیات میباشد. | (الکساندر؛ 1392: 35) | ساختهها قادراند واجد مرتبهای از حیات باشند و متعاقب آن نیز سطحی از کیفیت را در زندگی انسان ایجاد کنند. | رفتارها، کالبد و روح فضا |
مامفورد | (ساختهها) یک ارگانیسم زنده میباشند. آنها همانند موجود زنده؛ موقعیتمند، رشدپذیر، انعطاف پذیر، پیوند پذیر و... میباشد. | (رضوانی، 1395: 79-55) | نظریه مامفورد عمدتاً به بیان انرژی، مادهی مرده و تولید مثل بیولوژیکی، که عوامل کمیّ و ابزاری مستقر در شهر هستند تأکید دارد. همچنینبه فرم، فرهنگ، نمادهای زندهی هنری و خلاقیت اجتماعی که اینها شاخصهای انسانی و کیفی میباشد نیز تأکید میکند. | کالبد و روح فضا |
مارسل پوئت | (ساختهها) به مثابه موجود زندهای میباشد که باید گذشته آن دیده شود و تا جایی که ممکن است، مصور گردد تا نظم کهن جایگزین بینظمی جاری شود. | (نصر، 1393: 19) | با تکیه بر الگوهایی که ریشه در گذشته تاریخی و فرهنگی دارندمیتوان ساختهها را حیاتمند نمود. | کالبد و روح فضا |
گِرگ لین | این معمار و نظریهپرداز آمریکایی، علاقهمند به خلق آثاری است که همچون موجود زنده دارای گونههای متمایز و انعطافپذیر میباشد. همزیستی با شرایط محیط از لحاظ فرم یا رنگ نیز از شاخصههای این نگاه میباشد. | (حکیم، 1382: 18)
| با بررسی فرایندهای زنده در موجوداتی نظیر؛ انسان، حیوان و گیاه بستری فراهم میشود تا با اقتباس از آنها به خلق اثر معماری پرداخت. تلاش در جهت تعامل ساختهها با طبیعت زنده در این فرایند نقش کلیدی دارد.
| زیست فنی |
ﻫﺎﻟﭙﺮﯾﻦ | ﻧﻘﺶﻣﺮدمدرزﻧﺪهﻧﮕﻪداﺷﺘﻦﺷﻬﺮﻧﻘﺸﯽﺣﯿﺎﺗﯽوﻣﺆﺛﺮاﺳﺖواﺟﺰایﺷﻬﺮرادرﺳﺎﺧﺘﺎریﻫﻤﺎﻫﻨﮓ،زﻧﺪه ﻓﺮضﻣﯽﮐﻨﺪ. ویزﻧﺪﮔﯽﺷﻬﺮراﻣﺪﯾﻮنﺣﻀﻮرﺷﻬﺮوﻧﺪانآنﻣﯽداﻧﺪ. | (هالپرین،1972 و رضوانی، 1395: 72) | زنده بودن دو حامل دو شاخصه مهم میباشد؛ یکی رفتارها و دیگری حضور افراد در ساختهها است. | رفتارها و حضور در فضا |
جدول شماره 2: تحلیلی بر مراتب حیات در ساختهها بر مبنای برخی نظریات و سخنان اندیشمندان داخلی (منبع: نگارندگان)
اندیشمند | سخن یا نظریه اندیشمند | منبع | برداشت از نظریه | مرتبه |
سید حسین بحرینی | برای طراحی و ساخت شهری زنده پیشنهاداتی مطرح میشود که خلاصه آن شامل: متکی به فرایند میباشد، عرصهها در آن نقش دارد، حس مکان، مقیاسمندی، فرهنگ، زمان، تاریخ، فعالیتها و موارد متعدد دیگر در آن دیده شود. | (بحرینی، 1386: 451). | منظومهای از مؤلفههای مؤثر در کالبد، عملکرد و مفهوم در حیات بخشی به ساختهها و محیط نقش ایفا میکنند. | رفتار، کالبد و روح مکان |
سید محمد بهشتی | کیفیتی از زندگی که دلالت بر وجوه تاریخی، فرهنگی و طبیعی داشته باشد، قادر است حیات شهر را رقم زند. | (بهشتی، 1394: 19) | حیات دلالت بر کیفیتی از مکان زیستی دارد که منظومهای از مؤلفهها در شکلدادن به آن مؤثر میباشد. | کالبد، رفتار و روح مکان |
اسماعیل شیعه | روح شهر در وجود سرزندگی و رفاه و آرامش روانی جمعیت آن تجلی میکند... چنانچه روح چنین شهری سالم باشد، کالبد آن نیز سالم خواهد بود. | (شیعه، 1381: 57 و رضوانی، 1395: 19).
| رابطهی مستقیم میان روح فضا و کالبد آن وجود دارد. حیات ساختهها با همنشینی این دو محقق میشود. | کالبد، رفتار و روح مکان |
محمد علی آبادی | زنده بودن یک شهر و معماری که در سایه عقل محقق میشود، ضرورتاً منوط و مشروط به زنده بودن روح است. شهریکهاندیشههایکمالیافتهبرزندگیساکنانآنهاحاکموجاریاست،شهرانسانهایعنیشهرزندگیوزندگانیاست. | (علیآبادی،1391: 32-34) | اندیشه معیار زنده بودن و یا نبودن ساختهها است. اگر عقل رشد یافته حاکم بر ساختهها شود، میتوان انتظار داشت ساختهها زندگی انسان را حیاتمند کنند. | اندیشه هدفمند |
محمود گلابچی | معماریزندهعبارتستاززندهبودنفضابهحسحیاتوزندهبودنمخاطبانوبرقراریارتباطنزدیکآنهابافضا.
| (گلابچی،1392: 1)
| فضایی زنده استکهمردمدرآنحسزندهبودن داشتهباشند.اگر این ارتباط ایجاد نشود،آن معماریمحکومبهمرگمیباشد. | رفتارها و روح مکان |
محمد نقی زاده | نظریهای در شهر اسلامی مطرح میشود تحت عنوان حیات طیبه که لازمه تحقق شهر و [معماری] آرمانی اسلام قلمداد میشود. | (نقیزاده، 1395: 196-193) | بکارگیری عقل سلیم و تکیه بر معرفت دینی است که حیات واقعی را میآفریند و قادر است تا ساختهها را به آرمان حقیقیسوق دهد. | اندیشه و رفتار |
عبدالحمید نقرهکار | منظور از حیات معماری زنده بودن زیستشناسانه نیست. انسان میتواند در ساختههایش حیات ایجاد کند. حیات مقولهای معنوی و وجودی است. | (نقرهکار، جهان بخش و حمزه نژاد، 1396: 14).
| ساختهها را میتوان به مراتبی از کیفیت حیات نائل نمود. حیات هدیهای از طرف انسان به مکان معماری است. | وجود |
4- یافتههای تحقیق:
تصویر شماره 2- شاخصترین مؤلفه های اثربخش در مقوله حیات (منبع: نگارندگان) |
4-1- حیات کالبدی:
سابقهی این نگاه مربوط به قرون گذشته است. انگارةجهانزنده و حتی وجود حیات در جمادات(صدرالمتألهین، 1381:105) مقولهای است که در همین رابطه توسط برخی اندیشمندان نیز مطرح میشود.حیات کالبدی در وحله ی اول ناظر بر ظاهر پدیده میباشد و به عبارتی در بردارنده پیامی میشود که قادر است کیفیتی را که در جسم و فیزیک بنا وجود دارد و قابلدرک میباشد به مخاطب مخابره کند. این پیام در مواجه مستقیم و یا غیر مستقیم مخاطبین با اثر یا بنا به آنها منتقل شده و نشانهی آن میتواند حس برانگیزشی باشد که در وجود افراد تقویت میشود. اما بخش قابل توجهی از انتقال پیام بواسطهی وجود مرتبهای از کیفیت حضور آن پدیده در عالم خلقت است که در ذات آن به ودیعه گذاشته شده است. از همین رو حیات کالبدی، ناظر بر "هستی و بودن" پدیدهها و وجود حقیقتی در ذات آن پدیده میباشد.میتوان چنین متصور شده که؛ فرایند تبدیل خاک به خشت یا آجر و در مرتبهای دیگر چینشی که منجر به خلق اشکال و صورتها در کالبد میشود،منظومهای از حیات ماده را خلق میکند.
اما از منظر دیگر، این حیطه حکایت از وجود یک منظومه معرفتشناسانه نیز میکند که سابقهی طولانی در ادیان مقدس داشته است. به تعبیر دیگر؛ پدیدهها ممکن است بیانگر حالت یا حالاتی باشند که انسان بدلیل محدودیت و ظرفیت وجودی، با چشم سر قادر به شناخت چنین کیفیتی از مرتبه حیات را نداشته باشد4. حمد و تسبیح موجودات، واکنش پدیدهها به وقایع و شهادت موجودات از جمله مواردی است که در تفاسیر کتب مقدس و عقاید دینی به آن اشاره شده که حاکی از وجود حیات در موجودات میباشد.
4-2- حیات استعاری:
استعارهتوصیفیاستکهازطریقتشبیهیکپدیدهبهپدیدهایدیگرکهباهموجهمشترکیدارند؛بهروشنشدنذهنوشناختناشناختههاکمکمیکند. استعاره یک شکل خلاقانه برای توسعه ادراک ما محسوب میشود.همچنینپدیدآوردناینهمانیبیندوپدیدهایاستکهنمیتوانبهطورطبیعیآنرامعادلتصورکرد (بینش،1388: 72).این نگاه در حوزههای مختلف هنر و از جمله ادبیات، گسترهای از مفاهیم را پیشروی مخاطبین قرار میدهد. به عنوان مثال؛ سعدی در کتاب گرانسنگ گلستان از گِلی خوشبو سخن به میان میآورد و از همنشینی آن با گُل، حکایتگر شمیم خوش میشود5و یا در شعر مولانا "نی" وسیلهای که واجد حیات میشود6 و به عنوان واسط و ابزاری در دست هنرمند سخن از سِر درون میگوید و حکایتگر و راوی کلام میشود. هرچندبرحسبظاهر،جماداتدرقیاسباجاندارانوانسانبهرهکمیازحیاتمیبرند،اما انسان قادر است مرتبهای از کیفیت حضور را که در جمادات میباشد، در حیاتبخشیدن به ساختهها نیز بخدمت گیرد."هربخشازفضاازمرتبهایحیاتبرخورداراستکهبهطورعینیوجودداردوقابلمشاهدهواندازهگیریاست" (الکساندر،1392: 62). کالبد بناها با بهرهگیری از نقش، طرح و رنگ و موارد متعدد دیگر قابلیت بیان را به ماده میدهند و انگارهای از حیات را تداعی میکنند. این مشی فکری با بخدمت گرفتن؛ رنگ، نقش، بافت گونهای از استعاره در زنده انگاشت ماده را تجلی میدهد. در کالبد بناهایی نظیر؛ مساجد، مدارس، مقابر و مکانهای مختلف دیگر از شهر و ابنیه تاریخی دوره سنت نیز این قابلیت به چشم میخورد. به عنوان مثال؛ گنبد شکلی است واجد تصویرپردازی زنده و حیاتی، دیگر اینکه اندیشهئی است که به میانجی امکانات ماده تجلی مییابد و یا چهارطاقی جنبهای از زندگی دنیوی به عالم تخیل عرضه میکند که بنیادیاند و ظاهراً استوارترین جنبههای این حیات سپنجی را نمایان میسازند (اردلان و بختیار، 1380: 75). در معماری مسجدی که از آجر ساخته شده، دیگر وجه معماری، آجر بودن آجر را نمیبینیم. گویی آجر خلع ماده میشود و به جای آن سایه روشن رنگ را میبینیم. پس در نظر معمار میان صورت و ماده مصالح با وجه ملکوتی آن فاصلهای وجود دارد (بهشتی، 1390: 10)7.
کیفیات متعالی سطح از طریق اصالت و غنای فطری خودِ مادهها، از طریق نقشبندی و آرایش سطح یا از طریق اثرات تلفیقی مادههائی اصیل که نقشبندیهائی روی سطحها پدید میآورند، محقق میشود (اردلان و بختیار، 1380: 33).بنابراین مرتبهای از حیات را میتوان به مدد بهرهگیری و بخدمت گرفتن ماده و تغییر در شکل ظاهر جماد تحقق بخشید تا تقرب به باطن و لایهی دیگر از آن نیز محقق گردد و آنگونه که سازنده از جهان اندیشه و انتظار دارد، با سبک و سیاقی از طرح و نقش واقع شود.
4-3- حیات حرکتی- رفتاری:
این حیطه که انرژی و نیرو به عنوان منشاء حیات تلقی گردیده با نشانههایی مادی و یا فرامادی شناخته میشود و از قرون متمادی در فلسفه و اسطورهها و نیز تمدنهای گذشته واجد ارزش بوده است (دیوگنس لائرتیوس، 1393: 44 ). زنده انگاری عناصر اربعه و یا جوش و خروش امواج دریا، شعله آتش و وزش باد در نظر برخی فلاسفه و اندیشمندان میتوانست دلالت داشته باشد بر اینكه آنها زنده هستند و ازاینرو همواره در تكاپو و جوش و خروش میباشند. حرکت مقولهای که واسطه میشود تا وجود مرتبهای از حیات در پدیدهها شکل گیرد. عنصری مانند آب یک پدیدهای بیش نیست، اما هنگامی که فراز و فرود را که با حرکت همراه است در خود داشته باشد، برای انسان قدرت برانگیزش ایجاد نموده و حیات بخش و محرک قلمداد میشود. بنابراین وجود جریان و حرکت در پدیدهها و انتقال آن به ساختهها به طوری که موجب درک و حسی تازه توسط انسان گردد، مرتبهای از حیاتمندی را پدیدار کرده و آن را معنادار میسازد. این قاعده در ساختهها نیز بکار گرفته میشود به طوری که فقدان انرژی و نیرو به منزله نبود حیات تلقی شده است.
4-4 -حیات زیست فنی:
معمارانوشهرسازانبسیارینظیرالکساندر،شولتز،کریر،بیکنساختهها و خصوصاًشهررامشابهموجوداتی زنده دانستهاند که در عالمطبیعت وجود دارند وحتیبهانسان نیزتشبیهکردهاند. هرساختمانآدمیاستدرمقیاسبزرگباهمانخصوصیات (دیبا و اردلان،1377).
تشریحساختارشهر و شبکهعناصرکالبدیشهربهدرخت(الکساندر، 1393) و یا بهرهگیری از علوم زیستی و الگوگیری از خطوط و اشکال موجود در نظام طبیعت و یا اقتباس ازنظام بیولوژیک موجودات زنده (گلابچی و زینالی فرید، 1393)دغدغهای بوده که در دوره مدرن بدنبال تحقق مقوله حیات بخشی به ساختهها ایجاد شده است. مهمترینمسئله این بوده کهساختمانبتواند"زندهبودن"خود را القاء کند (رضوانی، 1395: 72). در واقع اندیشه مبتنی بر ساختهها به مثابه موجود زنده با ﺗﻘﻠﻴﺪ،اﻟﮕﻮﭘﺬﻳﺮی واﻟﻬﺎمﺟﻮﻳﻲ (آنتونیادس، 1381: 427-401)ازﻃﺒﻴﻌﺖسعی دارد، زندهانگاشت از ساختهها را در جهت تحقق آرمان معماری دوره مدرن و انتقال آن به نظام زیستی را فراهم سازد. اما از سوی دیگر همانگونه که میدانیم در شهرهای دوره سنت توجه به فضای زیستی یا فضاهای عامالمنفعه،تلاش شده تا نگرش بومگرایانهکه همسو با ظرفیتهای محیط و طبیعت زنده میباشد را محقق سازد.
4-5- حیات روحی:
این نگاه که زیستن انسان را در مرتبهای فراتر از بودن و یا زیستن حیوانی و یا نباتی متصور است به کیفیتی از حیات در ارتباط با انسان و ساختهها اشاره میکند که بواسطه ارزشها، رفتارها و اهداف، تلاش برای زنده بودن را محقق میسازد. از جمله مهمترین مقولاتی که مورد توجه میباشد؛روحمکان،کیفیتبینام8ومفاهیمدیگر است کهسرمنشاء "کیفیتزیستنومراتبیازبودنانسان" رانشانمیدهد9.
روح مکان و کیفیات تجلی یافته در آن دلیل بقا و حیات اثر معماری میباشد. از همین رو"ماناگزیربهگوشسپردنبهمکانوکوششبرایدرکروحآنهستیم"(portoghesi,1974:154). ﺭﻭﺡﻣﻜﺎﻥﺍﺯﻣﻴﺮﺍﺙﻣﻠﻤﻮﺱ(ﺳﺎﻳﺖﻫﺎﻯﺗﺎﺭﻳﺨﻰ،ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥﻫﺎ، ﻣﻨﺎﻇﺮ،ﺭﺍﻩﻫﺎ و...)ﻭﻣﻴﺮﺍﺙﻧﺎﻣﻠﻤﻮﺱ(ﺁﺋﻴﻦﻫﺎ،ﺁﺩﺍﺏﻭﺭﺳﻮﻡ،ﺩﺍﻧﺶﺳﻨﺘﻰ،ﺑﺎفت، ﺭﻧﮓﻭﺑﻮ و ...)ﺳﺎﺧﺘﻪﺷﺪﻩﺍﺳﺖ،ﻛﻪﻫﻤﻪﺑﻪﻃﻮﺭﻗﺎﺑﻞﺗﻮﺟﻬﻰﺑﻪحیاتﻣﻜﺎﻥﻭﺭﻭﺡﺩﺍﺭﺷﺪﻥﺁﻥﻛﻤﻚﻣﻰﻛﻨﺪ (مؤذن و همکاران، 1394: 8 ).
4-6- حیات هدف مند:
هدف در لغت به معنای، مقصد، غایت و آرمانی است که انسان تلاش میکند تا با عمل به آن دست یابد. حیات هدفمند نیز با چاشنی نیت و خلوص باطن همراه میشود تا مسیر را برای کمال انسان تسهیل سازد. در واقع این هدف است که راه را هموار نموده و به پدیده حیات میدهد.
این هدفمندی در صحبتازمعماریوشهرآرمانیآییناسلام نیز دیده میشود کهبنابهآموزههایقرآنی،آنرا "فضایحیاتطیبه" اطلاقمیکنند.تجلیشهرومعماریمطابقباشریعتاسلامیدرعالیترینصورتآن،شهروساختههاییرامطرحمیسازدکهدرآن،انسانهابتوانندمطابقارتباطات (بایدهاونبایدها) کهازچشمه "وحی" اخذوتدوینشدهاند،بهخلقمحیطوکالبدیبپردازندکهآنمحیطشایستگی "حیاتطیبه" بودنراداراباشد (نقیزاده، 1395: 194-193).
از همین روی تحقق حیات هدفمند و طیب از یکسو با مؤلفهی فطرتو از سوی دیگر با تکیه بر عقل میسر میشود. این عقل که عقل رشد یافته و اصیل یا ریشهمند است (علیآبادی، 1397: 151) و آن نیز تعبیر به رسول باطنی شده است (کلینی، 1369: 16 و آیه 164 سوه بقره) میتواند کلید حیات طیبه محسوب گردد.امانهعقلانیتمدرنکهبریدهازحقاستبلکهعقلانیتحقمدارکهمشخصهآندیدنوحدتدرپسجلوههاییکثرت،ژرفنگری،جامعنگریوبریدهازهویپرستیومنفعتطلبیاست (ندیمی،1393: 29). بنابراین ساختههایمردمجاهلکهازاندیشهخوداستفادهنمیکنندساختهیمردگاناست. اما ساختههایی کهکالبدآنبراساسمبانیفکریاسلام،اصولزندگیاسلامیوالگوهایرفتاریشریعتمحمدیشکلبگیردورفتارهایانسانیوعقلانینیزدرجایجایهریکازفضاهایآنجریانداشتهباشد،ساختهایزندهتلقی میگردد (علیآبادی،1391: 33-32).
5- تحلیل یافتهها:
بررسیها و شواهد موجود از بافت تاریخی و خانههای دوره سنتی شهر یزد حکایت از حضور و کاربست مؤلفههای کیفی میکند که به نظر تا حدی قادراند حس زنده بودن، زندگی کردن، زیستن و مفاهیم کیفی دیگر را به ذهن مخاطب منتقل نماید. خصلتهایی که احتمالاً برانگیزش و سرزندگی را نیز در وجود ساکنین تا حدی تقویت میسازند. اما این خصلتها خود به خودی شکل نمیگیرد بلکه به نظر شناخت از ظرفیتهای وجودی (دانشی و بینشی) سازندگان ونیز استعداد سرزمیننقش مؤثری در این فرایند داشته است.شاهد این مدعا در بررسی الگوی خانههای بافت تاریخی یزدقابل ردگیری میباشد که به نظر سازندگان تلاش داشتهاند تا منظومهای از صفات را در مکان زیستی گردهم آورند و بدنبال آنوجوهیمتفاوت از کیفیت شکل میگیرد. بررسیها نشان میدهد، بخشی از این صفات در کالبد نمود مییابد.از همین رو وجه کالبد خانهها آیینه تمام نمای ظهور و تحقق این تلاش از سوی بانیان میباشد و عمده هنر سازندگانبا کاربست مؤلفههای برانگیزش محقق شده که بر روی سطوح بچشم میآید (جدول شماره 3).از سوی دیگر بخشی از قواعد برانگیزش ریشه در مفاهیمی دارد که از صدههای گذشته در سنت معماری وجود داشته ودر طرح مایه خانهها نیز از آن بهره گرفته شده که در نمونههای موردی بررسی شده قابل شناسایی میباشد. این مفاهیم یا استعارهها میتواند؛ اعتقادی- آیینی یا فرهنگی باشد (جدول شماره 4).شواهد نشان میدهد وجه دیگرحیاتبخشی به خانهها را در مقوله حرکت میتوان پیگیری کرد. عاملی که منجر به کشف الگوهایی در فضاهای زیستی شده است. این مقوله وجه آسایش و آرامش را تقویت نموده و علاوه بر اینکه رابطهی انسان با طبیعت- که در حیاط خانهها نمود بیشتری یافته- به نظر تلاشی در همین رابطه بوده تا پذیرای بخشی از نیروهای حیات بخش طبیعت باشد (جدول شماره 5). مشاهدات میدانی بیانگر آن است که وجه دیگر این حیات بخشی به مدد بهرهگیری از استعداد سرزمین و ظرفیتهای بومی محقق شده است. به عبارت دیگر دانش سازندگان از زمینه موجب شده تا راهکارهایی خلاقانه از آن استخراج شده و در این فرایند تکنیک نیز به کار گرفته شده و نتیجه آنکه آبادانی شهر برای شهروندان و سرزندگیبه ساکنینهدیه داده میشود (جدول شماره 6).اما وجه دیگر روح فضا است، مقولهایکه حس بودن در فضا و زندگی کردن را در وجود انسان شعلهور میکند؛ تأثیر پذیری و تأثیرگذاری فضا بر ساکنین میباشد. بررسی نشان میدهد در این خانهها قوهی ادراک و بهرهگیری از حواس علاوه بر جسم، روح را نیز حیاتمند میسازد. از همین رو بررسیهای میدانی حکایت از آن دارد که معمارباشیها به خوبی درک از حیات را در ارتباط با طبیعت، زمین و آسمان و پیوند میان آنها را در محیط خانه برای ایجاد حس و روح مکان و کیفیتهایی دیگرفراهم ساختهاند (جدول شماره 7). در این میان آنچه با رجوع به بافت تاریخی و خانههای دوره سنت به نظر قابل ادراک میباشد، تلاش در جهت نمود دادن اندیشهای زنده و پویا مبتنی بر فطرت است. رعایت ارزشها و کرامت انسانی در نسبت با ساختهها نشان از بینشی داشته که ساز و کارهایی با دانش محقق و پیوند خورده و تلاش شده تا زندگی و زیستن با هدف دنبال شود (جدول شماره 8).
جدول شماره 3: بخشی از مؤلفههای مؤثر در حیات بخشی به کالبد خانههای دوره سنتی |
- چینش مصالح بر روی سطوح مانند: تنوع و ترکیب در بافت آجری (کف، دیوار و سقف)، ترکیب چوب و شیشه و ایجاد گرههای هندسی و یا گچ و خاک جهت خلق نقوش و گچبری روی سطوح - ایجاد ریتم و آهنگ فضایی - بهرهگیری از سلسله مراتب مقیاس روی سطوح مانند؛ در و پنجرهها یا قاببندی دیوارها - ایجاد کانونهای نیروبخش مانند؛ تالار، بادگیر، حیاط - بهرهگیری از هندسه و اشکال خوب مانند؛ مربع، مستطیل، کلیل، قوس و... - ایجاد مرز و یا تقویت لبهها به منظور تأکید و تشخیص سطوح |
تصویر شماره 3: نقش مؤلفههای بنیادین که در پویایی و ایجاد مرتبهای از حیات فیزیکی خانهها مؤثر میباشد (خانه رسولیان، منبع: نگارندگان) تصویر شماره 4: تغییر در چینش آجرها تنوع را به فضا هدیه داده و انگار نظمی حیاتبخش را در کالبد فضای زیستی به همراه آورده است (خانه رسولیان، منبع: نگارندگان).
|
|
تصویر شماره 5: نقش هندسه و اشکال خوب در ایجاد حس سرزندگی به کالبد فضا (خانه ارجمند ترقی، منبع: نگارندگان) تصویر شماره 6: گوشهسازی در فضای زیستی با بهرگیری از چینش آجرها و پویا نمودن کالبد فضا (خانه کلاهدوزها، منبع: نگارندگان) |
جدول شماره 4: بخشی از مؤلفههای مؤثر در حیات استعاری خانههای دوره سنتی |
- عناصر فضایی چون؛ حوض آب، باغچهها و یا کشش به آسمان و در مجموع ارتباط با طبیعت؛ نسخهی صغیر از بهشت به عنوان جایگاه حیات ابدی میباشد. - هندسه فضاها از جمله؛ مربع نشانی از زمین و ثبات آن، پوشش یا آهیانه نشانی از آسمان، شکل چلیپا نشانی از چهار جهت اصلی و موارد متعدد دیگر مفاهیم و استعارههایی است که در جانمایه، طرحمایه و ساختمایه فضاها بکار گرفته میشود. - نور منشاء حیات مادی و معنوی بوده و در فضاهای عبادی نشانی از حضور خالق میباشد. - نقوش روی سطوح؛ علاوه بر تزیین، جایگاهی جهت بیان اعتقادات مذهبی میباشد.
|
تصویر شماره 7: نقش عناصر فضایی در حیاط و ایجاد استعاره بهشت صغیر (خانه کلاهدوزها، منبع: نگارندگان) تصویر شماره 8: کشش و رو کردن عناصر کیفی حیاط به سوی جهات اصلی که جلوهی حقیقی عناصر طبیعت میباشد (خانه مرتاض، منبع: نگارندگان)
|
تصویر شماره 9: انعکاس اعتقادات مذهبی در تزیینات روی سطوح (خانه کلاهدوزها، منبع: نگارندگان) تصویر شماره 10: برخی الگوهای هندسی ثباتمند که در حیاط خانهها به چشم میخورد به ترتیب از چپ به راست؛ ارجمندی، رسولیان، کلاهدوزها، علومی، دانشمندی و مرتاض (منبع: نگارندگان) |
تصویر شماره 11:جلوهی حضور نور که در مرکز هندسی فضا واقع شده و موجب روشنایی بخشیدن به فضا میشود (خانه رسولیان، منبع: نگارندگان).
|
جدول شماره 5: بخشی از مؤلفههای مؤثر در حیات حرکتی رفتاری خانههای دوره سنتی |
- جهتگیری فضاها به سمت نور یا باد مطلوب به عنوان نیروهای حرکتی طبیعت (دعوت باد به فضا با استقرار بادگیر به عنوان عنصر دعوت کننده که بر فراز بام قرار میگیرد و چرخش هوای مطلوب و انتقال خنکای آن به مکان زیستی مصداقی از مقوله حرکتی رفتاری میباشد.) - درک زمان (ساعات شب و روز) بواسطه حرکت خورشید و ماه در قاب آسمان خانه و ایجاد سایه روشنها - قرارگیری حوض آب در کانون و مرکز ثقل فضا که به پویایی فضای زیستی افزوده و علاوه بر آن در محوریت دادن به مکان مؤثر میباشد. - تقویت حس برانگیزش به ساکنین با ایجاد بازشوهای سرتاسری و گشادگی فضایی (دعوت نور و ایجاد تلألؤ رنگ در تقویت و پویایی فضایی) - درک فصول، بواسطه حضور طبیعت در حیاط خانه در کنار درک رشد و حیات حرکتی گیاهان و همچنین حضور پرندگان در فضا |
تصویر شماره 12:دعوت از باد، آب و نور به عنوان عناصر حرکتی در فضای زیستی (خانه مرتاض، منبع: نگارندگان) تصویر شماره 13: ایجاد حس برانگیزش به مخاطب بواسطه حضور مؤلفههای کیفی چون؛ نور و رنگ در فضای زیستی (خانه کلاهدوزها، منبع: نگارندگان) |
تصویر شماره 14: جهتگیری بناها به سمت نیروهای حرکتی طبیعت (منبع: مرکز اسناد دانشکده معماری دانشگاه یزد) |
جدول شماره 6: بخشی از مؤلفههای مؤثر در حیات زیست فنی (بوم گرا) خانههای دوره سنتی |
- بهرهگیری از ظرفیت بستر (بکارگیری خاک حاصل از گودبرداری مکان زیستی جهت ساخت مصالح) - بکارگیری الگوهایی که آرامش و آسایش را در فضای زیستی تقویت میکند.(الگوی گودال باغچه و حیاط مرکزی که ضمن ارتباط با طبیعت کمک در ایجاد طرح بیواقلیم در مقیاس فضای زیستی نیزمحسوب میگردد). - بهرهگیری از تکنولوژی قنات در استعصال آب از عمق زمین و متعاقب آن ایجاد و گسترش شریان حیاتی در شهر جهت آبادانی - تکنیکهای پیشرفته پوشش فضاها (تیرپوش، طاقپوش) در طول و عرض وسیع با بهرهگیری از مصالح بوم آورد. - فضاسازی در عمق زمین و ایجاد فضاهایی مطلوب برای زیستن در فصل گرم و توجه به آسایش جسمی ساکنین |
تصویر شماره 15: از چپ به راست؛ پلان گودال باغچه خانه ارجمند ترقی و حیاط مرکزی خانه رسولیان، گودال باغچه خانه علومی، حیاط مرکزی خانه پیرنیا (منبع: نگارندگان). |
تصویر شماره 16: انتقال آب قنات به حوضچهای در زیرزمین خانههابه نام پایاب و متعاقب آن ایجاد فضایی مطلوب و خنک در فصل تابستان (خانه کلاهدوزها، منبع: نگارندگان). تصویر شماره 17: تکنیک حفر قنات و تصویری از فضای داخل قنات (ural1)
|
جدول شماره 7: بخشی از مؤلفههای مؤثر در ایجاد حیات روحی خانههای دوره سنتی |
- میراث ملموس مانند؛ بافتﺗﺎﺭﻳﺨﻰ،ابنیه سنتی، دید و منظر فضایی و موارد دیگر موجب حضور و تقویت کیفیتهایی در مکان زیستی میگردد. - میراث ناملموس مانند؛ ایجاد طیف نور، رنگ و یا بهرهگیری از عناصری که حضور آنها را در فضا با جلوههایی ویژه همراه میسازد. عطر فضا (شمیم خوش گل و گیاهان)، صوت مکان (صدا و آواز پرندگان، طنین صوت اذان و قرآن در فضای شهر)، برگزاری آیینهای فرهنگی و مذهبی در فضای خانه (عزاداری محرم و صفر، مراسم عروسی، تدارک نزورات) که همه موجب ایجاد حس خاطرهانگیزی و یا نوستالژیا در فضا میشود. |
تصویر شماره 18:بخشی از میراث ملموس و ناملموس خانههای تاریخی یزد، تصاویر از چپ به راست؛ خانه حسینیان، هتل کهن کاشانه، خانه ارجمند ترقی، و خانه رسولیان (منبع: نگارندگان) |
جدول شماره 8: بخشی از مؤلفههای مؤثر در حیات هدفمند خانههای دوره سنتی |
- رعایت حریم (سلسله مراتب دسترسی به فضاها، درونگرایی با ساخت حیاطهای اندرونی و بیرونی، کنترل دید از درون به بیرون فضاها و بلعکس). - پرهیز از اسراف در ساختمایه - رعایت حد ساختن و نساختن -آزادی،اختیار و رعایت کرامت انسانی - سادگی و آرامش درون |
تصویر شماره 19:برش طولی از مجموعه خانههای تاریخی یزد و نمایش رعایت حریمهای فضایی (منبع: نگارندگان).
|
تصویر شماره 20:رعایت حریمها و حد ساختن و نساختن در بافت تاریخی شهر یزد (منبع: نگارندگان).
|
- نتیجهگیری:
برای تحقق حیات رابطهای چند سویه بین انسان به عنوان سازنده، ساختهها و محیط که بستررابرای پیوند فراهم میسازد،میتواند مورد شناسایی قرار گیرد.
شهر و ساختههایی زنده، نه خیال و تصور زندهانگاشت پدیدهها بلکه واقعیت و بودن مرتبهای از حیات در پدیدهها میباشد که عقل و فطرت سنگ بنای آن است و در جهتمندی به نیازهای انسان نقش اساسی دارد. از همین رو است که با رجوع به شهر دورهی سنتی شاهد ایجاد ظرفیتهایی در ساختهها میباشیم. در شهر دوره اسلامی سعی شده مرتبهای ازحیات در بطن فضاها به ودیعه گذاشته شود. به عبارتی دیگر توجه سازندگانبه منظور حیاتبخشی به ساختهها صرفاً به یک جنبه از مبانی و قواعد معطوف نمیشود. مقوله حیات در ساختهها از جنبههای متفاوتی قابل ردگیری میباشد.از یک سوارزش ساختهها در دوره سنت در فرم و کالبد آن نیست بلکه در صورت آن است. در وحلهی اول کالبد مقدمهای برای حیات فیزیکی شهر و ساختهها تلقی میگردد. از سوی دیگر سکونت گزیدن در دوره سنت صرفاً با مفاهیم و استعارهشکل نمیگیرد بلکه انسان سعی میکند تا بازتاب بودن و سکناگزینی خویش را به مکان گره زده و با بیان مفاهیم و استعاره حیات خویشتن را تحقق بخشد. اما وجه دیگر حیاتبخشیدن به ساختهها با مقوله پویایی و حرکت عجین و محقق میشود. از همین رو سازندگان با دعوت و کاربست عناصر طبیعت محورو نیروهائی چون؛ آب، باد، نورخورشید که در مجموع حضور اینها در فضای حیاط خانهها تبلورمییابد، سعی نمودهاند ساختهها را زنده و پویا نمایند. حیات فنی یا بومگرائی نیز وجه دیگری از زندهانگاری در ساختهها است که طی قرون متمادی تلاش سازندگان در تحقق همگنی و کاربست ظرفیت موجود در محیط یا بسترنمود پیدا کرده و اینگونه به نظر میرسد که بهرهگیری از این قواعد ساختهها را حیاتمندمینماید. وجود مقولهای بنام روح مکان و یا تعابیر و گزارههای دیگر در مکان زیستی که ادراک انسان را از بودن در فضا تقویت میسازد،حکایت از وجه دیگری از مرتبهی حیات در ساختهها و کیفیت سکناگزینی میباشد.
اما وجه دیگر حیات، تحقق زندگی آرمانی اسلامی با تمسک به ارزشهای والای انسانی چون؛ رعایت حریم، پرهیز از اسراف، رعایت حد ساختن، دوری از تفاخر و موارد متعدد دیگر محقق میشود. ساختههایی که از مجاری عقل بریده از هوس و تمایلات نفسانی گذر کند به نور، پاکی و صفای باطن نائل میشود. در مجموع میتوان چنین انگاشت که تا حدودی در ساخت خانههای دوره سنت تلاش شده تا مراتبی از حیات کالبدی، روحی، استعاری، حرکتی- رفتاری، نگرش به بوم و ظرفیتهای طبیعت و در نهایت هدفمندی در ساختهها مورد توجه قرار گیرد.البته باید یادآور شد که لازمه ورود به هر یک از این مراتب به منزله گذر از دیگری نیست و اینکه خانی نیست که الزاماً از آن باید گذر نمود تا به مرتبه بعدی یا قبلی دست یافت.به عبارت دیگر، خانههای دوره سنت بر حسب ظرفیت و قابلیت توسط معمارباشیها مرتبهای از کیفیت حیات را در خود به ودیعه نهادهاند. اما در پایان این مقوله بهانهای میباشد تا در ساختههای دوره معاصر نیز طراحان تلاش کنند تا از ظرفیتهای موجوددر ساختههای دوره سنتی برای ساخت شهرهای زنده دوره معاصر نیز بهره گیرند.
فهرست منابع و مراجع:
1. الکساندر، کریستفر (1392)، سرشت نظم، ترجمه: سیروس صبری، انتشارات: پرهام، تهران.
2. الکساندر، کریستفر (1381)، معماری و راز جاودانگی، ترجمه: مهرداد قیومی بیدهندی، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران.
3. الکساندر، کریستفر (1393)، شهر یک درخت نیست، ترجمه: فرناز فرشاد و شمین گلرخ، انتشارات آرمانشهر، تهران.
4. اﺑﻦﻣﻨﻈﻮر، جمال الدین(1414)، لسان العرب، جلد چهارم، ناشر: داراحیاء، بیروت.
5. اردلان، نادر و بختیار، لاله (1380)، حس وحدت، نشر خاک، تهران.
6. آنتونیادس، آنتونی سی (1381)، بوطیقای معماری، ترجمه احمد رضا آی، جلد دوم، چاپ هشتم، انتشارات: سروش، تهران.
7. بدوی، عبدالرحمن (1977)، افلوطین عند العرب، اثولوجیا، وكالة المطبوعات، كویت.
8. بحرینی، سیدحسین (1386). فرایند طراحی شهری، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
9. بهشتی، سید محمد (1394)، بافت تاریخی یا پهنه تاریخی، مجله چیدمان، سال چهارم، شماره 10، صفحات 18- 23
10. بهشتی، سید محمد (1390)، از خلع ماده تا درک ملکوت، ماهنامه علمی تخصصی اطلاعات حکمت و معرفت، سال ششم، شماره 9، صفحات 9-12
11. بینش، مسعود (1388)، زبان مجازی و تفکر استعاری، تدبیر، شماره 209، صفحات 69-73
12. شولتس، کریستین نوربرگ (1386)، معنا در معماری غرب، ترجمه: مهرداد قیومی بیدهندی، انتشارات فرهنگستان هنر، تهران.
13. شولتس، کریستین نوربرگ (1380)، پدیده مکان، ترجمه: نیر طهوری، مجله معمار، شماره 13، صفحات 4-9
14. شولتس، کریستین نوربرگ (1388)، روح مکان (به سوی پدیدارشناسی مکان)، ترجمه: محمد رضا شیرازی، انتشارات رخداد نو، تهران.
15. راﻏﺐاﺻﻔﻬﺎﻧﯽ،حسین ابن محمد (1412)، مفردات الفاظ قرآن، انتشارات: دارالقلم، دمشق.
16. رضوانی، علیرضا (1395)، روح شهر؛ بازتعریفی از شهر، فضا، فضای شهری و تعیین شاخصهای روحبش، فصلنامه معماری سبز، سال دوم، شماره چهار، صفحات 55-79
17. راپوﭘﻮرت، آیماس(1388)، اﻧﺴﺎﻧﺸﻨﺎﺳـﯽﻣﺴـﮑﻦ،ﺗﺮﺟﻤـﻪ: ﺧﺴـﺮو اﻓﻀـﻠﯿﺎن، اﻧﺘﺸﺎراتﺣﺮﻓﻪﻫﻨﺮﻣﻨﺪ،ﭼﺎپ اول، ﺗﻬﺮان.
18. تهانوی، محمد علی (1996)، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، جلد 1، ناشر: مکتب لبنان ناشرون
19. حکیم، نگار (1382)، معماری بیونیک و اندیشههای گرگلین، مجله معمار، شماره 23، صفحات 17-20
20. حداد عادل، غلامحسین و همکاران (1390)، دانشنامه جهان اسلام، جلد 15، انتشارات بنیاد دایره المعارف اسلامی، تهران.
21. دیبا، داراب و امیرهوشنگ اردلان (1377)، آن سوی آب و گل، نشریه آبادی، انتشارات وزارت راه و شهرسازی، شماره 28-27، صفحات 4-12
22. سالینگروس، نیکولاس (1393)، ضد معماری و واسازی، ترجمه: زهیر متکی و همکاران، انتشارات سروش دانش، تهران.
23. سالینگاروس، نیکولاس (1394)، طراحی الگوریتمی پایدار، ترجمه حامد زرین کمری و مریم معیری نیا، ناشر: مترجمان، تهران.
24. شیعه، اسماعیل (1381)، آینده شهرسازی ایران، روح زمانه، فصلنامه معماری و شهرسازی، شماره 64- 65
25. دیوگنس، لائرتیوس (1393)، فیلسوفان یونان، ترجمه: بهراد رحمانی، نشر مرکز. تهران.
26. صدرالمتألهین شیرازی (1381)، اسفار اربعه، ترجمه: محمد خواجوی، جلد 6، انتشارات بنیاد حكمت اسلامی صدرا. تهران.
27. طهوری، نیر (1381)، سکونت شاعرانه و ساختن جاودانه (بررسی وجوه تشابه در آراء هایدگر و الکساندر)، فصلنامه خیال، شماره 3، انتشارات فرهنگستان هنر، صفحات 70-113
28. علیآبادی، محمد (1391)، جایگاه عقل در مفهوم پایداری شهر(نگاهی دیگر به مبانی نظری معماری و شهرسازی اسلامی)، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات معماری ایران، صفحات 25-37
29. علیآبادی، محمد (1397)، خلاصهای از نظریه (راه جاویدان در طراحی و ساخت در هنر و معماری اسلامی)، فصلنامه علمی پژوهشی مطالعات معماری ایران، شماره سیزده، صفحات 149- 154
30. فلامکی،محمدمنصور(1367)،فارابیوسیرشهروندیدرایران،انتشارات نفره،تهران.
31. کلینی، محمدبن یعقوب (1369)، اصول کافی، ترجمه: سید جواد مصطفوی، جلد 1، روایت شماره 12، انتشارات: علمیه اسلامیه، تهران.
32. گلابچی، محمود و آیدا زینالی فرید (1392)، معماری آرکیتایپی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
33. مصطفوی، حسن (1360)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، جلد 2، ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران.
34. محمدی، مقصود (1384)، تئوری جهان زنده و انعکاس آن در حکمت متعالیه، فصلنامه خردنامه صدرا، شماره 40، صفحات 10- 15
35. مولوی، جلالالدین (1384)،شرحمثنویمعنوی، تصحیح:محمدجوادشریعت، انتشاراتاساطیر،چاپ 1، جلد چهار،تهران.
36. مؤذن سجاد، ندیمی، هادی و ابویی، رضا (1394)، ادب حضور در محضر اثر تاریخی، فصلنامه صفه، شماره 70، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، صفحات 5- 18
37. نصر، طاهره(1393)، واکاوی معنای هویت در سنجش پارادایم (تحلیل جایگاه هویت بخشی در بافت شهر)، فصلنامه هویت شهر، سال هجدهم، شماره هشتم، صفحات13-26
38. ندیمی، هادی (1393)، یادداشتهایی بر معماری خوب، از کتاب ضد معماری و واسازی، انتشارات سروش دانش، تهران، صفحات 23-29
39. نقی زاده، محمد (1395)، فضای حیات طیبه: شهر آرمانی اسلام، فصلنامه مطالعات معماری ایران، شماره 9، صفحات 193- 196
40. نقرهکار، عبدالحمید، جهان بخش، حیدر و حمزه نژاد، مهدی (1396)، انسان طبیعت معماری، انتشارات دانشگاه پیام نور، تهران.
41. Portoghesi, P. (1974), Le Inibizioni Dell, Architettura Moderna. Roma: Bari.
42. Halparin,L. (1972), Cities, Massachusetts, the MIT press.
منابع اینترنتی:
43. URL1- https://fa.wikipedia.org
44. URL2- https://www.britannica.com/search?query=life
[1] This article is an extract from the doctoral dissertation on architecture, Faculty of Art and Architecture, Yazd University, entitled "Enumerating the physical components of life by reviewing the architectural courtyard of traditional Yazd houses” under the guidance of Dr. Hossein Mahdavipour and Dr. Seyed Ali Akbar Koosheshgaran, which is under progress.
[2] Ph.D. Research in Architecture, Faculty of Art and Architecture, Yazd University, Yazd, Iran Email: Sm.kazemi@sau.ac.ir
[3] Assistant Professor of Architecture, Faculty of Art and Architecture, Yazd University, Yazd, Iran Email: hmahdavi@yazd.ac.ir
[4] Assistant Professor of Architecture, Faculty of Art and Architecture, Yazd University, Yazd, Iran Email:a.koosheshgaran@yazd.ac.ir
[1] پینوشت:
- The Nature of Order
[2] - The Battle for the Life and Beauty of the Earth
[3] -در فرهنگ لغت بریتانیکا؛ حیات از جنبهای مادی و با سیستمهای فیزیولوژیکی، متابولیکی، بیوشیمیایی، ژنتیکی و ترمودینامیک مرتبط دانستهاند (https://www.britannica.com)
[4] - سنگ حجرالاسود به عنوان سنگ آسمانی میباشد که در ساخت کعبه بکار رفته است. سنگی که بیان میشود به مرور زمان تحت تأثیر رفتار انسانها از سبز به سیاه تغییر رنگ داده است. قداست آب زمزم، خاک (تربت) حضرت سیدالشهداء و واکنش آن بواسطه تجربه زیسته در صحرای کربلا نیز نمونهای دیگر از حیات جمادی قلمداد میشود. واکنش و تغییر رنگ به واسطهی درک واقعهی کربلا و روز عاشورا به نظر در ظاهر نمودی از این مرتبه حی بودن به شمار میرود. بکارگیری این خاک در معماری برخی بناها، نظیر محراب مسجد جامع یزد، حکایت از اعتقاد به ارزش دیگر آن مافوق جماد بودن داشته و بر اساس این اعتقاد، معمارباشی کاربست آن در فضا را منشاء فیض و رحمت تلقی میکند.
[5] - گِلی خوشبوی در حمام روزی، رسید از دست محبوبی به دستم... بگفتا من گِلی ناچیز بودم، ولیکن مدتی با گُل نشستم، کمال همنشین در من اثر کرد، وگرنه من همان خاکم که هستم (گلستان سعدی).
[6] - بشنو این نی چون حکایت میکند از جداییها حکایت میکند (مولوی، 1384).
[7] - سنگ مرمر نیز در بین دیگر سنگها شریفتر است. زیرا کدورت ندارد، صیقل پذیر است، نور را از خودش عبور میدهد و رنگ و نقش دارد. (بهشتی، 1390: 10). از همین روی معمار همواره سعی میکند گونههای متنوع از ماده – فلز، چوب، سنگ و... - که برخوردار از مراتبی از حیات میباشند در معماری بکار گیرد. پس در مجموع هدف معمار در کاربرد مصالح باید به خلع ماده و نشان دادن صورت ملکوتی خلاصه کرد.
[8] - واژهای که اغلب در بیان "کیفیت بی نام" الکساندر به کار میبرد، واژه "زنده" است (الکساندر، 1381: 25).
[9] - الکساندردائماًاز "زندهبودن" درمقابلسترونبودنسخنمیگویدولازمهزندهبودنواقعیراجدیگرفتنمرگواعتنابهداندرساختوسازمیداند. اگرساختنمعطوفبهزندگیبدوناعتنابهمرگباشد،بهساختهایخیالیوغیرواقعیوغیرزندهمنجرمیشود.(طهوری، ۱۳۸۱: ۱۱۳و۱۱۲).