خوانش فضا بر مبنای نظریات فضا - قدرت فوکو؛ مطالعه موردی: میدان نقش جهان در عصر صفوی
الموضوعات :سمر حقیقی بروجنی 1 , سید عباسآقا یزدانفر 2 , مصطفی بهزادفر 3
1 - استادیار گروه معماری، دانشکدۀ فنی و مهندسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران
2 - دانشیار گروه معماری، دانشکدۀ مهندسیِ معماری و شهرسازی، دانشگاه علم و صنعت ایران، تهران، ایران
3 - دانشگاه علم و صنعت ایران
الکلمات المفتاحية: فضای شهری, قدرت, میشل فوکو, تحلیل محتوایی, میدان نقش جهان,
ملخص المقالة :
از دهه 60 میلادی با اهمیت پیدا کردن مؤلفههای اجتماعی، فرهنگی و منافع انسانی در همۀ ابعاد، مفاهیمی نظیر قدرت در مباحث اجتماعی مطرح و به تبع آن وارد حوزه طراحی و برنامهریزی محیط مصنوع نیز شد. در بررسی مطالعات جامعه شناختیِ انجام شده در مورد پیوند فضاهای ساخته شده و روابط قدرت، در قلمروی نظری نتایج گسترده و متنوعی به دست میآید؛ لیکن آنچه در این میان توسط پژوهشگران معماری و شهرسازی کمتر مورد توجه قرار گرفته کاربست این نظریات در تحلیل محتواییِ فضاهای ساخته شده است. این مقاله با هدف ایجاد ارتباطی کارا میان نظریات جامعه شناختیِ فضا و قدرت و تحلیل محتواییِ فضاها در مطالعات شهری شکلگرفته و رویکرد نظریِ آن مبتنی بر آرای میشل فوکو1 دربارۀ قدرت و فضا است. دستاورد این پژوهش چارچوبی تحلیلی است، با استفاده از نظریات فوکو در این حوزه، که با رویکرد شناخت شیوههای نفوذ در فضا توسط صاحبان قدرت، به عنوان ابزاری در فهم معانیِ مستتر در یک فضای شهری مورد استفاده قرار گرفته است. به نظر میرسد مکانیسمهای فضایی2 که خود مشتمل بر دو شیوۀ 1) نظارت و کنترل بر ساختار کالبدیِ فضا و 2) تعریف الزامات عملکردیِ صریحِ آشکار یا غیر آشکار است، مهمترین ابزارهای طبقه قدرت در نفوذ به فضا و بازتولید قدرتِ حکومت هستند. این مکانیسم ها در تحلیل محتواییِ میدان نقشجهان اصفهان در دوران شاه عباس صفوی، به آزمون گذاشته شدهاند. این مقاله رویکردی کیفی دارد که فنِّ گردآوریِ دادههای آن بررسیِ اسناد و مشاهده است. دادهها در بخش نظری، از طریق مطالعۀ منابع کتابخانهای و در مورد وضعیت میدان نقشجهان در زمان شاه عباس نیز با استفاده از فنون مشاهده و مطالعۀ منابع تاریخیِ دسته اول و دوم گردآوری شدهاند. پژوهش از نظر شیوۀ تحلیل دادهها نیز یک پژوهش تاریخی محسوب میشود.
اسکندربیک ترکمان منشی (1378)، عالم آرای عباسی، به اهتمام ایرج افشار، امیرکبیر، تهران.
اولئاریوس، آدام (1379)، سفرنامه آدام اولئاریوس (اصفهان خونین شیخ صفی)، ترجمه حسین کردبچه، انتشارات هیرمند، تهران.
توسلی، محمود (1369)، شهر در سرزمین های دوره اسلامی. هفتاد مقاله، ارمغان فرهنگی به دکتر غلامحسین صدیقی، به کوشش یحیی مهدوی و ایرج افشار، نشر اساطیر، تهران.
جنابادی، میرزا بیگ بن الحسن الحسینی (1378)، روضهی الصفویه، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
حبیبی، سید محسن (1387)، از شار تا شهر، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
حقیقی، سمر و دیگران (1396)، «مداخلات طبقه قدرت و تاثیر آن در ساختار شهر اصفهان»، تحقیقات تاریخ اجتماعی (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، سال هفتم، شمارۀ دوم.
دریفوس، هیوبرت و رابینو، پل (1378)، میشل فوکو: فراسوی ساختارگرایی و هرمنوتیک، ترجمه حسین بشیریه، نشر نی، تهران.
دلاواله، پیترو (1370)، سفرنامه، ترجمه شجاع الدین شفا، انتشارات علمی فرهنگی، تهران.
رازی، حسین (1374)، «مشروعیت، دین و ناسیونالیسم در خاورمیانه»، ترجمه حسین حجاریان، مجله فرهنگ توسعه، سال چهارم، ش 18.
سانسون (1377)، سفرنامۀ سانسون: وضع کشور ایران در عهد شاه سلیمان صفوی، ترجمه محمد مهریار، نشر گلها، اصفهان.
سلدن، رامان و ویدوسون، پیتر (1384)، راهنمای نظریه ادبی معاصر، ترجمهی عباس مخبر، چاپ سوم، انتشارات طرح نو، تهران.
شاردن، ژان (1375)، سفرنامه، ترجمه اقبال یغمایی، انتشارات توس، تهران.
طباطبایی، سید جواد (1380)، دیباچه ای بر نظریه انحطاط ایران (تاملی درباره ایران، جلد اول)، انتشارات نگاه معاصر، تهران.
عزیزی، محمد مهدی؛ زبردست، اسفندیار ؛ اکبری، رضا (1397). «واکاوی تبلور عدالت محیطی در اندیشه آرمانشهری اسلامی جهت کاربست در شهرسازی اسلامی»، مطالعات شهر ایرانی-اسلامی، سال نهم، شماره 34.
فوکو، میشل (1378)، مراقبت و تنبیه: تولد زندان، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. نشر نی، تهران.
فوکو، میشل (1389)، تئاتر فلسفه: گزیدهای از درسگفتارها، کوتاهنوشتها، گفتگوها و...، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی، تهران.
فیگوئرا، دن گارسیا دسیلوا. (1363)، سفرنامه فیگوئرا سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول، ترجمه غلامرضا سمیعی، نشر نو، تهران.
کلانتری خلیل آباد، حسین؛ صالحی، سید احمد؛ رستمی، قهرمان (1389)، «نقش تاریخی وقف در شکل گیري شهر اسلامی )مطالعه موردي شهر اصفهان)»، مطالعات شهر ایرانی اسلامی، سال اول، شماره اول.
محمودی، سمیرا و دیگران (1397)، «چیستی آرمانشهر شیعی در آرای ملاصدرا و آیت الله جوادی آملی»، مطالعات شهر ایرانی-اسلامی، سال هشتم، شماره 32.
مطراقچی، نصوح (1379)، بیان منازل در سفر عراقین، ترجمه رحیم رئیس نیا، سازمان میراث فرهنگی، تهران.
مکچسنی، رابرت د. (1386) «وقف و سیاست ملی در دوره صفویه 1023 - 1011 ق - 1614 - 1602 م.» ترجمه گیتی عمادزاده، وقف میراث جاوید، شماره 57.
منجم یزدی، ملاجلالدین محمد (1366)، تاریخ عباسی (روزنامه ملاجلال)، به کوشش سیف الله وحیدنیا، چاپ اول، انتشارات وحید، تهران.
نژادستاری، سعیده (1390)، «نقش میدانهای شهری و بررسی عواقب ناشی از تنزل جایگاه آن در شهرهای امروز با تاکید بر شهرهای ایران»، مطالعات شهر ایرانی-اسلامی، سال اول، شماره سوم.
نولز، رونلد (1391)، شکسپیر و کارناوال پس از باختین، ترجمۀ رویا پورآذر، چاپ اول، انتشارات هرمس، تهران.
یوسفی، یوسف؛ آزاد، میترا و سلطانی محمدی، مهدی (1396)، «مطالعۀ چگونگی ارتباط مراسم آیینی عزاداری ایام محرم و شهر نایین»، مطالعات شهر ایرانی-اسلامی، سال هشتم، شماره 29.
Alemi, Mahvash, (2007), “Princley Safavid Gardens, Stage for Rituals of Imperial Display and Political Legitimacy” in Michel Conan (Ed.), Middle East Garden Transitions: Unity and Diversity: Questions, Methods and Resources in a Multi-Cultural Perspective, Harvard University Press.
Babaie, Sussan. (2008). Isfahan and its Palaces: Statecraft, Shi`ism and the Architecture of Conviviality in Early Modern Iran, Edinburgh University Press, Edinburgh.
Cerasi, Maurice (2008), “Istanbul 1620-1750 change and Tradition”, in The City in Islamic World, Eds. Salma Khadra Jayyusi and others, Brill Online Books and Journals.
Evans, Robin (1971), “Bentham’s Panopticon: An Incident in the Social History of Architecture”, Architectural Association quarterly, volume 3, issue 2.
Falahat, Somayeh. & Shirazi, M. Reza (2012), “New Urban Development in Safavid Isfahan Continuity or Disjunction”, Planning Perspectives, Vol.27, No. 4.
Falahat, Somayeh. (2013), Re-imaging the City: A New Conceptualisation of the Urban Logic of the Islamic City, Springer Vieweg, Wiesbaden.
Fokdol, Josefine (2008) Power and Space: Appropriation of Space in Social Housing in Copenhagen, LIT Verlag Münster, Copenhagen.
Foucault, M (1986), Space, Knowledge and Power, in the Foucault’s Reader, Rabinow, P. (ed.), Penguine, Harmondsworth.
Foucault, M. (1980), Power/Knowledge. ed. BY C.Gordon, Pantheon, New York.
Newman, andrew j. (2009). Safavid Iran: Rebirth of a Persian Empire, I.B. Tauris, New York.
Rahimi, Babak (2011). Theater State and the Formation of Early Modern Public Sphere in Iran: Studies on Safavid Muharram Rituals, Brill, Leiden.
Rinaldo, R.(2002) “Space of Resistance: the Puerto Rican Cultural Center and Humboldt Park”, Cultural Critique, vol. 50.
Rizvi, Kishwar (2010), The Safavid Dynastic Shrine (Architecture, Religion, and Power in Early Modern Iran) I.B.Tauris & coltd, London.
Walcher, Heidi A. (1998), “Between Paradise and Political Capital: The Semiotics of Safavid Isfahan”, Middle Eastern Natural Environment, Lessons and Legacies, Bulletin 103.
Zieleniec,Andrzej (2007), Space and Social Theory, Sage, UK.
خوانش فضا بر مبنای نظریات فضا-قدرت فوکو
(نمونه موردی میدان نقش جهان در عصر صفوی)
نویسندگان:
سمر حقیقی بروجنی*: استادیار گروه معماری، دانشکدۀ فنی و مهندسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران.
شمارۀ تماس: 09125228109
پست الکترونیک: haghighi.samar@khuisf.ac.ir
آدرس: اصفهان، خیابان جی، میدان ارغوانیه، دانشگاه آزاد اصفهان (خوراسگان)، ساختمان معماری
سید عباس یزدانفر: دانشیار گروه معماری، دانشکدۀ مهندسیِ معماری و شهرسازی، دانشگاه علم و صنعت ایران، تهران، ایران.
شمارۀ تماس: 09121125098
پست الکترونیک: yazdanfar@iust.ac.ir
آدرس: تهران، نارمک، خیابان فرجام، دانشگاه علم و صنعت ایران، دانشکده معماری و شهرسازی
مصطفی بهزادفر: استاد گروه شهرسازی، دانشکدۀ مهندسیِ معماری و شهرسازی، دانشگاه علم و صنعت ایران، تهران، ایران.
شمارۀ تماس: 09123726354
پست الکترونیک: behzadfar@iust.ac.ir
آدرس: تهران، نارمک، خیابان فرجام، دانشگاه علم و صنعت ایران، دانشکده معماری و شهرسازی
Authors:
Samar Haghighi Boroojeni*: professor assistant in Architecture department, Faculty of engineering, Isfahan (khorasgan) Branch. Islamic Azad University. Isfahan, Iran.
Sayed Abbas Yazdanfar: Associate Professor in Architecture department, Faculty of Architecture and Urban Design, Iran University of Science and Technology, Tehran, Iran
Mostafa Behzadfar: Professor in Urban Design Department , Faculty of Architecture and Urban Design, Iran University of Science and Technology, Tehran, Iran
چکیده: از دهه 60 میلادی با اهمیت پیدا کردن مؤلفههای اجتماعی، فرهنگی و منافع انسانی در همۀ ابعاد، مفاهیمی نظیر قدرت در مباحث اجتماعی مطرح و به تبع آن وارد حوزه طراحی و برنامهریزی محیط مصنوع نیز شد. در بررسی مطالعات جامعه شناختیِ انجام شده در مورد پیوند فضاهای ساخته شده و روابط قدرت، در قلمروی نظری نتایج گسترده و متنوعی به دست میآید؛ لیکن آنچه در این میان توسط پژوهشگران معماری و شهرسازی کمتر مورد توجه قرار گرفته کاربست این نظریات در تحلیل محتواییِ فضاهای ساخته شده است. این مقاله با هدف ایجاد ارتباطی کارا میان نظریات جامعه شناختیِ فضا و قدرت و تحلیل محتواییِ فضاها در مطالعات شهری شکلگرفته و رویکرد نظریِ آن مبتنی بر آرای میشل فوکو1 دربارۀ قدرت و فضا است. دستاورد این پژوهش چارچوبی تحلیلی است، با استفاده از نظریات فوکو در این حوزه، که با رویکرد شناخت شیوههای نفوذ در فضا توسط صاحبان قدرت، به عنوان ابزاری در فهم معانیِ مستتر در یک فضای شهری مورد استفاده قرار گرفته است. به نظر میرسد مکانیسمهای فضایی2 که خود مشتمل بر دو شیوۀ 1) نظارت و کنترل بر ساختار کالبدیِ فضا و 2) تعریف الزامات عملکردیِ صریحِ آشکار یا غیر آشکار است، مهمترین ابزارهای طبقه قدرت در نفوذ به فضا و بازتولید قدرتِ حکومت هستند. این مکانیسم ها در تحلیل محتواییِ میدان نقشجهان اصفهان در دوران شاه عباس صفوی، به آزمون گذاشته شدهاند. این مقاله رویکردی کیفی دارد که فنِّ گردآوریِ دادههای آن بررسیِ اسناد و مشاهده است. دادهها در بخش نظری، از طریق مطالعۀ منابع کتابخانهای و در مورد وضعیت میدان نقشجهان در زمان شاه عباس نیز با استفاده از فنون مشاهده و مطالعۀ منابع تاریخیِ دسته اول و دوم گردآوری شدهاند. پژوهش از نظر شیوۀ تحلیل دادهها نیز یک پژوهش تاریخی محسوب میشود.
کلمات کلیدی: فضای شهری، قدرت، میشل فوکو، تحلیل محتوایی، میدان نقش جهان
Reading Spaces Based on Focult's Theory of Power-Space
(Case Study of Naghsh e Jahan Square in Safavid Era)
Abstract: Space is a multi-dimensional concept that is at once economic, political, semiotic and experiential, and in this sense it is an integral component of social interaction and an indispensable vector for critical theories. After 1980's knowledge of space has become critical to understanding the production and transformation of power relations, and in this regard the built environment is an important concept for any endeavor in social analysis. This paper explores the possibilities for development of social theories of space-power based on the theories of Michelde Foucault, coupled with methods of content analysis of urban spaces.The aim of this article is to explore how political poweris constructed in urban spaces, and how these construction processes might be conceptualised and analysed. The paper begins by exploring the Foucault theories of power-space to analyse and interpret the relationship between urban space and political power: how political powers implement to shape urban spaces, and improve their authority and legitimacy through spaces, in turn. These strategies can be defined in spatial technologies through founding of spatial structural and functional principles.Grounded on this analythical and interpretative study of Foucault theories of space and power relations, this paper seeks to demonstrate a conceptual framework which can be adapted to urban spaces content analyzing. The achievement of this research is to develop an appendant analysing method to elaborate a tool for the meaning analysis of spaces in architecture and urban design studies. This methodology is applied in a case study sample. The main strategies which are explored in the theoretical-based part of this study are tested in Naghsh e Jahan Squere', a historic squerein the city of Isfahan, during Safavid era, specially the reign of Shah Abbas.
Key words: urban spaces, power, Foucault theories of space-power, content analysing, "Naghsh e Jahan" square
مقدمه
سازماندهي فضاهای شهری تحت تاثیر سازوکار پیچیدهای از نیروهای سیاسی، اقتصادی، بافت اجتماعي و فرهنگي، نیروهای خارجي و نقاط عطف تاريخي شکل میگیرد. از این رو فضای شهری جايي است که نقش نیروهای اجتماعي و انديشههای حاکمیتی بر آن حک ميشود. به نظر میرسد بررسیِ شهرها دینامیک این نیروها را آشکارتر میسازد. جریانهای قدرت، نابرابریهای طبقاتی و ... با مکانیسم خاصي خود را بر فضای هر شهر منعکس ميکنند. عصر صفوی و به خصوص دوران شاه عباس اول نقطۀ عطف مهمی در تحول فضاهای شهر اصفهان محسوب میشود. حبیبی معتقد است که شکلگیریِ دولت قاهر مرکزی و استیلای سیاسی- عقیدتی در عصر صفوی، سبب گشته تا این دولت به شهر چون نماد تجسم و تجسد کالبدی-فضاییِ مفاهیم عقیدتی-سیاسی، فرهنگی و اقتصادی-اجتماعی، بنگرد (1387: 94). به نظر میرسد اثر چنین تفکری را در فضاهای شهریِ بخش نوساختۀ صفوی میتوان دنبال کرد.
این مقاله تلاش میکند با تمرکز بر میدان نقش جهان به عنوان یکی از فضاهای شهریِ بزرگ مقیاس و ساخته شده در زمان شاه عباس اول به این پرسش اساسی پاسخ دهد که حکومت صفوی از چه تکنولوژیهای فضایی در تولید و بازتعریف فضاهایِ شهری استفاده کرده تا این فضاها را به صحنههای مناسب برای بازتولید مناسبات قدرت این حکومت بدل گرداند. رویکرد نظریِ این پژوهش مبتنی بر آرای میشل فوکو3 در مورد چگونگیِ جریان قدرت در فضا است. فوكو به طرح یک نظریۀ عام فضا-قدرت نپرداختهاست. با این حال طرحِ معروف او از پیدایش «جامعهی انضباطی» از بطن تعدادی از حِرَف و فعالیتهای همبسته در سدۀ نوزدهم فرصتی را برای پژوهش در استفاده از مفهومِ قدرت و نیز اهمیتِ بُعدِ فضایی در فهم او از روابط اجتماعی فراهم میآورد .او یکی از نخستین نظریه پردازانی است که به تشریح مکانیسمهای فضایی که به دست تولیدکنندگان فضا به تدریج شکل گرفتهاند و ابزارهای فضایی برای جادهی به بدنهای انسانی، استقرار انضباط و درونی سازی کنترل اجتماعی، میپردازد.
در انتها به نظر میرسد که اگرچه فاکتورهای بسیاری مانند اعتقادات مذهبی، تحولات اجتماعی، مالکیت اراضی و ... میتوانند ساختار و عملکرد این میدان را تحت تاثیر قرار داده باشند اما نمیتوان اثر بازنماییِ قدرت سیاسیِ صفوی و تلاش شاه عباس برای بازتولید قدرت خود از خلال فضا را به عنوان یکی از اصلیترین عوامل تاثیرگذار انکار کرد. انتخاب این میدان به عنوان نمونه موردی بدین دلیل بوده که مطالعات متعددی در مورد آن انجام شدهاست؛ لذا تحلیل مجدد آن، از زاویهای متفاوت، میتواند ظرفیت چارچوب نظریِ موردنظر را در کشف معانیِ جدید و فهم کاملترِ مفاهیم موجود از یک فضای یکسان، روشن سازد.
پیشینه
ساختار فیزیکیِ شهرها تحت تاثیر نیروهای متعددی در طول زمان شکل میگیرد. لیکن گاهی همچون شهر اصفهان در عصر شاه عباس، ساختار شهر دچار نوعی دگردیسی در بازۀ زمانیِ کوتاهی میشود. این سطح از تحول را میتوان تحت تاثیر عوامل متعددی همچون نیروهای اجتماعی (کلانتری خلیل آباد و دیگران، 1389)، سیاسی (حقیقی و دیگران، 1396)، سرعت ساخت (Falahat & Shirazi, 2012) و ... دانست. در مورد ساختار فضاهای شهریِ اصفهان به خصوص میدان نقش جهان و چهارباغ منابع متعددی وجود دارد اما اغلب این پژوهشها عوامل تاثیرگذار در شکلگیریِ چنین سازماندهیِ فضایی را کمتر مورد توجه قرار دادهاند. در این میان منابعی نیز وجود دارند که به تاثیر تفکرات سیاسیِ خاندان صفوی بر معماری و شهرسازیِ این دوران پرداختهاند (Walcher 1998; Babaie 2008; Alemi 2007; Rizvi 2010)، لیکن آنچه در این قسم از پژوهشها نیز کمتر دیده شدهاست، سازوکار طبقۀ قدرت در تولید چنین فضاهایی است که بتواند در خلال استفادۀ شهروندان از آنها به بازتولید مناسبات خود دست پیدا کند.
روش پژوهش
تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کاربردی است. در مورد رویکرد آن نیز باید گفت که توجه به معانی، دیدگاهها و ادراکات برای فراتر رفتن از لایههای سطحی و درک بینشی عمیقتر از موضوع، تأکید بر واقعیتهای تجربی و مشاهده از مهمترین ویژگیهای یک پژوهش کیفی است که به همین منظور رویکرد انتخابی در این پژوهش میباشد. بر اساس رویکرد طرح شده جهت تحقیق، دادههای مورد استفاده در حوزۀ ادبیات نظری بـا رجوع به اصلیترین کتب فوکو در باب موضوع مورد بحث و آثار دیگر فوکوگرایان، گردآوری شدهاند. در مواجه با تحلیل میدان نقشجهان دادهها با استفاده از متـون، منابـع و اسـناد تصویـریِ تاریخی و دست اول و دوم از یک سو و مشاهده و حضور در میدان از سویی دیگر به دست آمدهاند. در ابتدا شیوههای نفوذِ طبقۀ قدرت در فضا از خلال نظریات فوکو استخراج شده و در مرحلۀ تحلیل، ویژگیهای کالبدی و عملکردیِ میدان نقش جهان اصفهان در دوران شاه عباس اول (996-1038 هـ ق) از منظر چارچوب نظریِ به دست آمده مورد بررسی قرار گرفتهاند.
1. چارچوب نظریِ پژوهش
فوکو قدرت را به معنای شیوه انجام عمل روی اَعمال دیگران تعریف میکند، چیزی متمایز از زور و اجبار. کسی که دست و پایش زنجیر است و کتک میخورد تابع زور است نه قدرت (فوکو، 1389: 429). او معتقد است که باید از توصیف همیشگی اثرات قدرت در قالب واژههایی منفی نظیر قدرت طرد کننده، سرکوبگر، سانسورگر، پنهان کننده و ... دست کشید. در واقع قدرت تولیدکنندۀ واقعیتها و قلمروهای ابژهها و حقیقت است و خرد و شناختی که در هر دوره میتوان به دست آورد به این تولید بستگی دارد (فوکو، 1378: 242). آنچه اینجا كاویده میشود «گفتمانهایی انضباطی» هستند كه پرکتیسهای پراكندۀ قدرتِ جاری و ذاتی در بازنماییهای شکلهای فضا را که بخشِ اصلیِ نظریهی اجتماعیِ فوكو است وضوح میبخشند.
از نظر او در سدههای اخیر در اَشکال اِعمال قدرت تحولاتی رخ دادهاست به این صورت که قدرت، در قرون هفدهم و هجدهم از شکل حاکمیت و سرکوب به شکل قدرت مشرف بر حیات با هدف تأمین رفاه و سلامت فرد و جمع، درآمد و در سدۀ نوزدهم به شکل آناتومی سیاسی بدن با تأکید بر بکارگیری تکنولوژیِ انضباطی ظاهر شد (دریفوس و رابینو، 1378:30). فوکو در خصوص قدرت، درك سلسله مراتبی ساده را رد میكند و معتقد است قدرت یك مفهوم ساده دستوری و از بالا به پایین نیست، بلكه حالت شبکهای دارد (1389: 429). بنابراین او اعتقاد دارد که سوژه قدرت میتواند با فعالیت های اجتماعیش فضاهایی خلق کند که در تضاد با روابط غالب قدرت در آن محیط است. بنابراین فضا برای فوکو استعاره ایست برای ظرف قدرت های متضاد (Fokdol, 2008: 23). با این وجود در بحث از فضا و چگونگیِ سیطرۀ قدرت بر فضا فوکو بر خلاف دوسرتو4 بیشتر بر روی جریان قدرت از بالا به پایین متمرکز شده است.
رویکرد فضاییِ فوکو را میتوان در مکانها، قلمروها و سایتهای مشخص به عنوان موضوع تحلیلهایش ردیابی کرد. فوکو معتقد است که "اواخرِ سدۀ هیجدهم میلادی، معماری کمکم درگیر مسائلِ (تمركز) جمعیت، سلامت و مسالۀ شهر شد … (معماری) به موضوع استفاده از آرایش فضا5 برای اهدافِ اقتصادیـسیاسی تبدیل شد "(Foucault, 1980: 148). از نظر او در سدۀ هیجدهم میتوان پیشرفتی را در تأمل دربارۀ معماری به عنوانِ کارکردی از اهداف و تكنیكهای ادارۀ جوامع دید (Foucault, 1986: 239, 240, 241). او فهم اندیشههای خود را از رابطه فضا و قدرت از طریق جلب توجه به رشد نهادهای اجتماعی در اروپا از قرن هجدهم میلادی تاکنون میسر میسازد. طبق نظر فوکو، شکلگیری دانش جدید در عصر روشنگری، طی قرن های گذشته با تکوین صورتهای جدیدی از مناسبات قدرت همراه بودهاست که با محو شدن صورتهای آشکار سلطه، زیر نقاب آزادی در سایه پوشانده شده و از نظرها مخفی ماندهاند (Foucault, 1980). او ظهور این صورتبندىهای جدید از قدرت را با تاسیس موسسات جدیدى چون تیمارستانها، درمانگاهها و بیمارستانها همزمان مىداند.
به طور مثال او با اشاره به طرح معماری بنای سراسربین6 (شکل یک)، آن را نقطه اوجی در تاریخ استفاده از فضا برای درونیسازی کنترل اجتماعی در سوژههای انسانی به شمار میآورد. این بنا براساس طرحی حلقوی و برجی دیدهبانی با پنجرههای باریک دور تا دور، در مرکز و ردیف سلولهای پیرامونی با پنجرهای به سمت برج و پنجرهای رو به بیرون، طراحی شده است. «حال کافی است که مراقبی در برج مرکزی جا گیرد و در هر سلول یک دیوانه، بیمار، محکوم، کارگر یا دانش آموز حبس شود. بر اثر تابش نور از پشت، میتوان از برج که کاملاً رو به نور است، سایههای اسیر در سلولهای پیرامونی را زیر نظر داشت... در سراسربین اصل سلول تاریک وارونه شد. به عبارت بهتر از سه کارکرد آن یعنی حبسکردن، محرومیت از نور و پنهان کردن، فقط اولی حفظ شد. روشنایی کامل و نگاه یک مراقب بیشتر از تاریکی که نهایتاً محافظت میکند، در اسارت میگیرد. رویت پذیری یک دام است.»(فوکو، 1378: 248-249) فوکو این بنا را نوعی تکنولوژی انضباطی به شمار میآورد که نوعی جادهی بدنها در مکان است. نوعی توزیع بدنها که بدون بکارگیری هیچ ابزار فیزیکی جز معماری و هندسه به طور مستقیم بر افراد اثر میگذارد (فوکو، 1378: 256). «چنین سازوکاری مهم است چون قدرت را خودکار و غیر فردی میکند. اساس این قدرت... بیشتر بر نوعی توزیعِ تنظیم شدۀ بدنها، سطحها، روشناییها و نگاهها استوار است. بر مجموعهای از دستگاهها که سازوکارهای درونیشان مناسباتی را تولید میکنند که افراد در آن گرفتارند...» (فوکو، 1378: 260)
تکنولوژی انضباطی در نظر فوکو با نگاه خُردبینانهاش و با توجه به جزئیات، میخواهد زندگی روزمره افراد را سامان ببخشد. توزیع و طبقهبندی افراد در مکان و جداسازی بدنها از یکدیگر از نخستین تکنیکهایی است که تکنولوژی انضباطی از آن برای رؤیتپذیر کردن افراد و آنچه درون فضا میگذرد، بهره میبرد. این همان است که فوکو هنر توزیعها7 میخواند. بنابراین فضا برای فوکو بیش از آنکه محملی برای مفاهیم انتزاعی و ایدئولوژیها باشد، در درجه اول جایی است که گفتمانهای قدرت و دانش تبدیل به مناسبات واقعی قدرت میشود. بر همین اساس به تعبیر فوکو فضا در هر شکلی از زندگی اجتماعی مقولهای بنیادی است و اساس هر اعمال قدرتی است (1986:256). فوکو همین پروتوتایپهای فضای انضباطی را در ساختمان نهادهایی چون بیمارستان و کارخانه نیز بررسی میکند. در نهایت او با مقایسه این بناها تصویری از انضباط در اروپا ارائه میدهد. مکانیسم انضباط8 که با سریعتر کردن، سبکتر کردن و کاراتر کردن اعمال قدرت، کاربست آن را بهبود میبخشد (فوکو 1378: 260).
پیوند فضا و روابط قدرت را میتوان در مفهوم قدرت مشرف بر حیات9 فوکو نیز دنبال کرد. او در این خصوص ضمن تشریح مفهوم انضباط بر تمایل سیستم کنترل اجتماعی به استفاده بهینه از فضا به منظور تربیت بدنها و اذهان انسانی تکیه میکند. او از مفهوم مکانیسم فضایی در توضیح این پدیده استفاده میکند. مکانیسم فضایی شیوههای خاصی از سازماندهی فضایی است که طی فرایندهای تاریخی به دست معماران به تدریج تکوین یافتهاند و طیف متنوعی از ابزارهای فضایی را برای جادهی به بدنهای انسانی، استقرار انضباط و درونی سازی کنترل اجتماعی توسعه دادهاند (فوکو، نقل شده در دریفوس و رابینو، 1378: 270). وی در آثار خود نشان میدهد که تکنولوژیهای انضباطی چگونه با استخدام حرفههای تولیدگر فضا شیوههایی هرچه صرفهجویانهتر، فنیتر، مشخصتر و کاراتر را برای سازماندهی اجتماع ایجاد کردهاند.
علاوه بر بحث تکنولوژیهای انضباطی و مکانیسمهای فضایی فوکو به الزامات عملکردی و فعالیتها نیز اشاره دارد. از دید فوكو فضا با الزاماتِ كارکردیِ قدرت مرتبط است. در نتیجه، آنچه مفهومپردازی میشود، پیدایش مجموعۀ نوینی از اعمال و رویههای بهطورِ خاص فضایی است كه شدیداً به پرورش شهر و آنچه او حكومتمندی10 مینامد پیوند میخورد (Zieleniec, 2007: 212). حكومتمندی به بیان ساده بیانگرِ بسطِ شگفتآورِ گسترۀ عملِ حكومت است كه به باور او از میانۀ سدۀ هیجدهم آغاز شد و تا به امروز به رشد خود ادامه داده است. این بسط، تمام آن فعالیتها و سپهرهای کنشگری انسانی، چه به عنوان اشخاصِ منفرد و چه بهطور جمعی را دربرمیگیرد كه باید ساختاریابی، دستكاری یا كنترل شوند. بنابراین تجویز و تحدید فعالیتهای مشخصِ سیاسی، اجتماعی، فراغتی و تفریحی و نیز تجویز و تحدید برخی گروههای اجتماعی نسبت به برخی دیگر، فضا را به عرصهای بالقوه برای ستیز تبدیل میكند، عرصهای كه در آن ارزشهای هنجارساز به واسطۀ منضبطسازی، نظمبخشی و تنظیم فضا دنبال میشود. شكل، ساختار و كاركرد عمیقاً در آن فضاهای (عمومی) اجتماعی به هم پیوند میخورند كه عرصههای روزمره و عامی را بازنمایی میكنند كه در آنها تولیدِ فضا روابط قدرت را دربرمیگیرد؛ روابط قدرتی را كه بهطور مادی بر چشمانداز حك میشوند اما در معرض ارزشها، معانی و استفادههای متضاداند(Zieleniec, 2007: 115)..
به طور مثال فوکو معتقد است که کارناوالها در حقیقت همان جشنهایی هستند که مردم در خلال آنها به قلمروِ آرمان شهریِ آزادی، برابری و وفور نعمت وارد میشوند (به نقل از نولز 1391: 10). جشن هایی که نیرویی رهایی بخش برای قشر یا تفکر سرکوب شده هستند. در چنین شرایطی است که به اعتقاد فوکوگرایان جشنها همچون سوپاپ اطمینان و یا نوعی بیان کنترل شده عمل میکنند که با تمسخر قدرت مسلط تنها در جهت تحکیم آن بر میآیند (سلدن و ویدوسون، 1384: 212). در چنین تجمعهایی، در توزیع و چیدمانشان، توزیع و آرایش فعالیتها و افراد داخل و پیرامونِ معماری و محیط است كه بُعدِ فضایی عملکرد قدرت، ملموس میشود. فضا از دید فوكو جایی است كه گفتمانهای قدرت و دانش، به جای آنكه صرفاً در مفاهیم و ایدئولوژیهایی انتزاعی ساكن شوند به روابط بالفعل قدرت تبدیل میشوند.
بنابراین فوکو به آگاهی از نیاز به پرورش شیوهها و وسایلی نوین برای فهم و در نتیجه كنترل و سازماندهی فضا و ملازم با آن، افراد و گروههایی بود كه در این فضا ساكن بودند، اشاره میکند و توصیف میكند که این اتفاق چگونه به شیوههایی متفاوت حاصل شده. نخست این كه انضباطبخشی از سازماندهی افراد در فضایی آغاز شد كه تكنیكهای چندی در آن به كار بسته میشدند. گاهی لازم بود تا فضا برای تصریحِ این كه یک مکان، مكانِ یك شغل یا عملکرد خاص است محصور شود، برای مثال در پادگانها، مدرسه، زندان یا كارخانه. فضا گاهی باید به منظورِ شناخت، تسلط و استفاده از آن تفكیك میشد. بهطوریكه هر فرد بتواند به مكانی اختصاص یابد و از مكانش درون نظم محصور نهاد یا سپهرِ انضباطی آگاهی یابد. همانطور كه فوكو میگوید:
"فضای انضباطی گرایش به آن دارد تا به تعدادِ بخشهایی كه برای توزیع بدنها یا مولفهها وجود دارد، تقسیم شود. باید آثار/پیامدهای غیردقیق توزیعها، ناپیداییِ كنترلنشدهی افراد، گردشِ پراكندهی آنها، و لختیِ استفادهناپذیر و خطرناكشان را از بین بُرد؛ این نوعی رویه برای مقابله با فرار از كار، ضدِ ولگردی و ضدِ تمركز بود. هدف این رویه، پایهریزی حضور و غیاب بود، آگاهی از اینكه افراد كجا و چگونه [در فضا] مستقر شدهاند، ایجاد ارتباطاتِ سودمند و ممانعت از سایر ارتباطات، فراهمکردن امکان نظارت بر رفتار هر یک از افراد در هر لحظه، ارزیابی رفتارها، قضاوت دربارۀ این رفتارها و سنجش ویژگیها و مزایایشان. در نتیجه، این رویهای بود كه به دنبال شناختن، مسلطشدن و استفادهکردن بود. (Foucault, 1980: 143)."
آنچه مشخص است نظریات اجتماعی درک بدیهی و خنثای فضا را به فضایی که تولید میشود، تغییر میدهند و بر نقش آن در ساخت و دگرگونی حیات اجتماعی و ماهیت عمیقاً مبتنی بر قدرت آن تأکید مینمایند. با توجه به آنچه در باب دیدگاه فوکو نسبت به رابطۀ فضا و قدرت شرح دادهشد، میتوان شیوههای اصلیِ سیطرۀ قدرت بر فضا را اِعمال مکانیسمهای فضایی، تکنولوژیهای انضباطی و کنترل فعالیتها دانست. خلاصهای از نظریات قدرت-فضای فوکو در جدول یک آورده شدهاست. در حقیقت اصحاب قدرت در این روش با استخدام حرفههای تولیدگر فضا شیوههایی هرچه صرفهجویانهتر، فنیتر، نامشخصتر و کاراتر از اعمال زور را برای سازماندهی اجتماع از طریق فضا به کار میبندند. لذا در این شیوه طبقۀ حاکمه میتواند با اِعمال نظارت مستقیم بر فرایند برنامهریزی و طراحیِ فضا یعنی از طریق کنترل ویژگیهای کالبدیِ فضا از یکسو و تعریف عملکردهای مناسب برای آن از سویی دیگر، از شیوههایی پنهانیتر و در عین حال کاراتر برای دستیابی به اهدافی نظیر تاکید بر قدرت و هیبت، تغلّب و برقراریِ نظم اجتماعی، کنترل مالکیتهای اراضی، توزیع هدفمند طبقات اجتماعی، ارائهی تصویری از کارایی و ... بهره جوید. اگرچه فوکو نظریات خود را بیشتر در مورد اروپای قرن 18 و 19 میلادی مطرح میسازد لیکن به نظر میرسد ردِّپای ایده های او را میتوان در ایران عصر صفوی نیز دنبال کرد.
جدول یک (نظریات فضا-قدرت فوکو)
شیوههای اعمال قدرت در تولید فضا | بسط شیوه | قالب | ابزارهای معمارانۀ قابل استفاده | هدف |
تکنولوژی های انظباطی | توزیع بدنها | تامین رفاه و سلامت فرد و جامعه | - هندسه - طبقهبندی و جداسازیِ افراد - تنظیم روشنایی - توزیع سطوح - محصورسازی - توزیع عملکردها | درونیسازی کنترل اجتماعی |
توزیع نگاهها | ||||
رؤیتپذیر ی | سبکتر کردن و کاراتر کردن اعمال قدرت | |||
مکانیسم فضایی | آرایش و سازماندهیِ فضا | |||
ساختاریابی یا کنترل فعالیتها | توزیع و آرایش فعالیتها در قالب فعالیتهای جمعی | |||
کنترل و سازماندهی افراد |
2. میدان نقش جهان و تکنولوژی های فضاییِ قدرت
شاه عباس صفوی تحت شرايطي بر تخت نشست که توقع حکومتي بلندمدت براي وي امري بسيار بعيد مينمود. در صحنه داخلی طی دوازده سال که از مرگ شاه طهماسب میگذشت، قدرت پادشاه به نحو چشمگیری کاهش یافته و اختلافات گستردهای در داخل به وجود آمده بود (اسکندربیک، 1378: 1100). از نظر سیاست خارجی نیز تقریبا تمام ایالات غربی و شمال غربی به اشغال عثمانیان درآمده بود و در شرق هم نیمی از ولایت خراسان مورد تاخت و تاز ازبکان بود (اسکندربیک، 1378: 1100). گفتگو از مباحث عقيدتيِ دولت صفوي، از بحث این مقاله خارج است ولی مهم، تلاش براي کسب مشروعيت و اقتداری است که بنا بر دلایل گفته شده در زمان شاه عباس توسعه يافت. مشروعيت صفويه يا همان درک و شناخت عامه از حق عضو خاندان صفوي در به کارگيري اقتدار سياسي، تا حد زيادي بر پايه ارتباطات عمومی مؤثر استوار بود (مکچسنی، 1386: 113). ارتباطات عمومی مؤثر به این معنا بود که حکومت پادشاهي بايست تعهدات خود در قبال احترام به آداب و سنن ایران باستان و آداب شیعی در زندگی مردم و شاه را دائما تصدیق و اثبات مينمود.
شاه عباس پس از انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت، تلاش خود را برای عظمت و شکوه آن آغاز کرد. اگرچه به نظر میرسد که اندیشۀ احداث میدان نقش جهان و عناصر شاخص اطرافش متأثر از نمونه های پیشین خود (میادین صاحبآباد تبریز، شاه قزوین و کهنۀ اصفهان) بوده اما به لحاظ وسعت، شکوه ابنیه پیرامونی، حضور پررنگ بازار در تمامی اضلاع از یک سو (شکل 2) و از طرفی به دلیل ارتباط قوی آن با استخوان بندی شهر قدیم و جدید اصفهان در زمان خود، میتوان میدان نقش جهان را نمونۀ تکامل یافتۀ میادین شهری در ایران دانست. بنابر آنچه در چارچوب نظری مشخص شد، ویژگیهای میدان نقش جهان در ادامه در دو قالب نظارت و کنترل بر ساختار کالبدیِ فضا و تعریف عملکردهای رسمیِ صریح یا غیر صریح برای این فضا مورد بررسی قرار میگیرد.
2-1 نظارت و کنترل بر ساختارِ کالبدیِ فضا
در این بخش با تمرکز بر ویژگیهای کالبدیِ میدان نقش جهان به آن شاخصههایی پرداخته میشود که طبقه قدرت آشکارا به منظور افزایش قدرت حکومت مرکزی،کنترل و نظمدهی به شهروندان در این میدان از آنها بهره برده است. در این حوزه میتوان به ویژگیهای زیر اشاره نمود:
2-1-1 عظمت در مقیاس
به نظر میرسد استفاده از فضاهای بزرگ مقیاس یکی از شیوههای بازتولید قدرت در این عصر بودهاست. این شیوه از اعمال نفوذ در معماری سبقۀ طولانی دارد به طوریکه هر زمان حکومتی سعی در انعکاس اقتدار کمنظیر خود داشته از این ابزار استفاده کردهاست. به طور مثال میتوان به بناهای عظیم و مرتفعی اشاره کرد که در عهد ایلخانان و تیموریان و برای نمایش قدرت و بزرگیِ حکومتی غیر ایرانی در ایران ساختهشدهاند، اشاره کرد. ممکن است درک ابعاد نمایشیِ میدان نقشجهان، برای کاربران امروزی که نگاهشان با بناهایی در مقیاس فراانسانی انباشته شده است، آسان نباشد؛ اما میتوانسته این وضعیت برای کاربران حاضر در قرن یازدهم (هـ .ق.) متفاوت بودهباشد.
زمانی که در اشارات کاربران تاریخیِ این فضاها تدقیق شود، فهم این عظمت و تاثیر آن بر نظام ادراکیِ مخاطبِ خود، دشوار نخواهد بود. توصیفات تاریخیِ به جامانده از میدان نقش جهان با استفاده از واژگانی نظیر پهناور، بزرگ، وسیع و ... عظمت و بزرگیِ مقیاس آن را که توجه هر بیننده را جلب میکرده، خاطرنشان میشوند (جنابادی، 1378:714؛ شاردن، 1375: 1400). به طور مثال اولاریوس اشاره میکند که میدان بزرگ تجارت و تفریح آنقدر بزرگ است که نظیر آن را در هیچ جا ندیدیم (1379: 239). انتخاب این ابعاد نمایشی را میتوان تدبیری در جهت افزایش شکوه و فرّ پادشاهی از یک سو و افزایش ابهّت و قدرت سلطانی و در نتیجه افزایش مشروعیت و متعاقباً اقتدار حکومت مرکزی دانست. چنین نقش مهمّی با در نظر گرفتن عملکردهای متنوع این فضای شهری نمود بیشتری پیدا خواهد کرد؛ زمانی که بدانیم به طور مثال میدان نقشجهان نه یک میدان شهریِ ساده بلکه میدانی است با سه کارکرد اصلیِ ملاقات مردم با شاه، استقبال از سفرا و حضور تُجّار جهانی مانند تُجّار پرتغالی، هندی، ارمنی، عربی، روسی و...، اهمیت تاکید بر شکوه پادشاهی و هیبت سلطانی در این میدان مشخص خواهد شد.
2-1-2 هندسۀ منظم
استفاده از هندسۀ منظم در طراحیِ فضاهای شهری میتواند یکی از ابزارهای طراحان در تحت تاثیر قرار دادن مخاطب خود معرفی شود. هندسۀ منظم یادآور نظمی مسلط و اقتداری خدشه ناپذیر است. مثالهای متعددی از چنین تفکری در طراحی وجود دارد مانند طرح نوسازی پاریس توسط بارون هوسمان و یا طرح اصلاحات رضاشاهی در اکثر شهرهای ایران. هندسۀ منظم میدان نقشجهان نیز میتواند برای مخاطب امروزی چندان مورد توجه نباشد؛ لیکن هندسۀ این میدان در عصری که به دلیل رشد و توسعۀ تدریجیِ شهرها، اغلب فضاهای شهری به خصوص در سرزمینهای اسلامی از نظم ارگانیک تبعیت میکردند (Falahat, 2013: 123)، میتوانسته مورد توجه قرار گیرد. به طوریکه در استانبول حتی تا سالها بعد، به جز حیات مساجد بزرگ و کولیهها هیچ فضای شهریِ دیگری از نظم هندسی برخوردار نبودهاست (Cerasi, 2008: 465). چنین ساختاری تا حدّی شاخص بوده که اغلب بازدیدکنندگان این فضاها در توصیفات خود به آن اشاره کردهاند (به طور مثال جنابادی 1378: 714؛ شاردن 1375: 1400؛ دلاواله 1370: 37). این هندسۀ قائم الارکان را میتوان همچون عظمت مثال زدنیِ میدان، در جهت نقش هندسۀ غیر ارگانیک در باشکوهتر جلوه کردن یک فضا در راستای افزایش فرِّ پادشاهی و در نتیجه افزایش اقتدار حکومت مرکزی ترجمه کرد.
2-1-3 افزایش کیفیت بصریِ مکان
شکوه و عظمت یک فضا تنها ماحصل بزرگیِ مقیاس آن نخواهد بود بلکه به نظر میرسد که زیبایی و غنای بصری نیز شرط لازم برای افزایش این کیقیت در آن فضا است. اگر بیان قدرت را یکی از کارکردهای معماری به شمار آوریم، میتواند با استفاده از نمادگرایی در تزیینات، انتخاب موقعیت کالبدی بناها و نوعی صحنه پردازیِ معمارانه و گاه از طریق استفادۀ انسانی از فضا در خلال مراسمی باشکوه مکان را در ناخودآگاه کاربران خود به تجسمی از قدرت بدل کند. در چنین شرایطی است که جدارههای فضاهای شهری اصفهان اهمیتی بسیار پیدا میکند. به طوریکه دلاواله در توصیف این میدان مینویسد: "ميتوان از دو محل نام برد كه به نظر من نه تنها نظير آنها در قسطنطنيه نيست بلكه با بهترين آثار مسيحيت برابر و حتي بدون ترديد بر آنها مزيت دارند. یکی از اين دو محل ميدان شاه است... دور تا دور اين ميدان را ساختمانهاي مساوي و موزون و زيبا فراگرفته كه سلسلهی آنها در هيچ نقطه قطع نشده است. درها همه بزرگ و دكانها همسطح خيابان و پُرامتعه هستند و بالاي آنها ايوانها و پنجرهها و هزاران تزئينات مختلف، منظرهی زيبايي به وجود آورده است. اين حفظ تناسب در معماري و ظرافت كار باعث تجلي بيشتر زيبايي ميدان ميشود و با وجودي كه عمارتهاي ميدان ناوونا در رم بلندتر و غنيتر هستند، اگر جرأت اين را داشته باشم بايد بگويم ميدان شاه را به دلايل مختلفي بر آنها ترجيح ميدهم." (1370: 37)
میدان نقش جهان با آنكه الگوي خود را از ميدان كهنه اصفهان، ميدان حسن پادشاه تبريز و ميدان عاليقاپویِ قزوين ميگيرد ولي اين الگوي كهن را نظمي منطقي ميبخشد و با دقت به تركيب و تنظيم هندسيِ عناصر پيراموني آن ميپردازد. در این میدان برای اولین بار معماریِ جداره، با تعریف پیرامون و محیط میدان که از ترکیب صفحه شکل گرفته و میدان را از فضاهای مجاور جدا میکند (نژادستاری، 1390: 60)، در برابر معماریِ میانۀ میدان از اهمیت بیشتری برخوردار میشود. این تناسب و هماهنگیِ جدارهها چنان مورد تاکید شاه عباس بوده که فیگوئرا ذکر میکند:"به فرمان شاه در اطراف میدان، بناهاي بزرگ نساختهاند تا تناسب این حجرات کوچک که همگی ارتفاع مساوي دارند بهم نخورد" (1363: 212). چنین جدارهسازیهای نمایشی را میتوان همچون دو ویژگیِ قبل در راستای افزایش شکوه و زیبایی پایتخت و در نتیجه افزایش هیبت و قدرت حکومت مرکزی توصیف کرد. به طوریکه جنابادی اشاره میکند "چون این بلدۀ طیبۀ معزز به دارالملک شاهنشاهی گردید، هر آینه استعداد آن را داشته باشد که محل قوایم سریر عرش نظیر خلافت گردد" (1378: 759) زمانی که بدانیم اهمیت برقراریِ ارتباط با دول بیگانه تا چه حد برای شاه عباس زیاد بوده، چنین صحنه آرایی در راستای دیالوگی که این فضایِ شهری با مخاطبان خود که همانا سفرا، تجار خارجی و ملاقات کنندگان با شاه بودهاند، برقرار میکرده است، پرمعنا خواهد بود. به طوری که دلاواله مینویسد: "شاه بسیار مشتاق است ... تا حد امکان با تعداد بیشتری از دول غرب رابطه برقرار سازد و با آنها به تجارت پردازد و به سکونت در خاک ایران تشویقشان کند." (1370 : 117)
همچنین دیالوگی که چنین نمایشی از جلال و شکوه با کاربران داخلی میتوانسته برقرار سازد را میتوان در قالب نمایش رونق و آبادانی معنا کرد. اگر چه مشروعیت، معطوف به مقولهای ارزشی و هنجاری و کارآمدی معطوف به مقولهای ابزاری است، ولی اگر جامعهای، نسبت به کارآیی حکومت در سطوح مختلف احساس رضایت نماید بحران مشروعیت بوجود نخواهد آمد (رازی، 1374: 18). در چنین شرایطی نمایش کارایی از طریق تلاش برای آبادان جلوه دادن شهرها، به خصوص پایتخت، میتواند در چارچوب افزایش مشروعیت و در نتیجه اقتدار حکومت مرکزی مورد بررسی قرار گیرد.
2-1-4 استفاده از نشانههای شاخص
"محل قابل توجه دیگری که در اصفهان دیدم اولین مدخل قصر شاهی است که شاه معمولاً سفرای خارجی و مهمانان را در آنجا میپذیرد و ضیافتها را در آن محل برپا میدارد...در داخل میدان و بالای اولین مدخل (که آن را محترم می شمارند و هیچکس پا روی آستانه چوبی آن که قدری بالاتر از سطح زمین است نمیگذارد و حتی در مواقع مخصوصی مانند اماکن مقدس آن را میبوسند) عمارت کوچکی است که ... مورد استفاده آن را ذکر کردم."(دلاواله، 1370: 43)
برای انتخاب چنین محلی به عنوان محل استقرار شاه و برگزاری ضیافتهای شاهانه میتوان کارکردی دوگانه درنظر گرفت. اول، همانطور که فوکو در توصیف زندان سراسربین و تکنولوژی های انضباطی تاکید دارد، اینجا فضاهای شهری و مخاطبانش همواره تحت نظارت و کنترل مستقیم خواهند بود. چنین نظارتی علاوه بر تاثیر عینیِ خود مبنی بر کنترل کردارهای اجتماعیِ کاربران، نظام ادراکیِ آنها را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد. شاه به عنوان سایه خدا بر زمین ناظر بر کلیۀ اعمال و رفتار بندگان خود خواهد بود. لیکن کارکرد دیگر چنین موقعیتیابی را میتوان در یکی دیگر از ارکان قدرت صفویان یعنی نیابت امام زمان جستجو کرد. مشروعیت شاه عباس در گروِ حفظ ارتباط تنگاتنگ با مظاهر دین بود. بدین شکل موقعیت کاخ شاهی در مقابل مسجد شیخ لطفالله و در موقعیّتی فرعیتر نسبت به محور اصلیِ میدان، نمایشی است خود خواسته از موقعیت شاه صفوی در برابر دین. همچنین موقعیت کاخ شاهی در محلهایی که مکان آمد و شد روزانۀ مردم است، شاید در نگاه نخست نکته خاصی را به ذهن متبادر نسازد؛ لیکن در آن شرایط تاریخی، با پایان عصر زرین تمدن اسلامی و ضعیف شدن بازدارندههای دینی احتیاج به ابهت سلطانی بیشتر احساس میشد در حالیکه ویژگیهای ناشایست فردیِ پادشاهان با کاستن از هیبت سلطانی سبب بینظمی در جامعه میشد، متفکران اهل سنت ضرورت پرده نشینی و فاصله بین سلطان و رعایا را مطرح کردند (طباطبایی، 1380: 315). به همین دلیل در سایر سرزمینهای اسلامی با مذهب رسمیِ سنّی کاخهای شاهی با استفاده از ابزارهایی نظیر فاصله از شهر، حصارها، قلعهها، دیوارهای تو در تو و ... به نمادی از دستنیافتنی بودن شاهان بدل میشدند. به طور مثال میتوان به مقایسۀ موقعیت و طرح سردر ورودیِ کاخ توپکاپی11 (محل اقامت سلاطین عثمانی) و قلعۀ قرمز آگرا12 (محل اقامت شاهان گورکانی) و دولتخانۀ صفوی (در تصاویر 3و4و5و6و7و8) پرداخت. اینکه چطور شاه عباس با پیوند حکومت خود با مفهوم امامت در مذهب تشیّع و معرفیِ خود به عنوان نایب امام زمان میبایست برخلاف سایر حکومتهای اسلامی نمایشی از نزدیکی، سخاوت و قابل دسترس بودن را برای مردم عادی اجرا میکرد. همانطور که در شرایطی که سلاطین عثمانی لقب "مروارید درون صدف" و شاهان گورکانی لقب "خورشید حقیقت" را یدک میکشیدند، شاه عباس خود را "کلب آستان علی" مینامید. لذا میتوان تصور کرد که انتخاب چنین موقعیتی برای اقامتگاههای شاهی تا چه اندازه میتوانسته در راستای تامین اهداف مشروعیت طلبانۀ شاه عباس تعبیر شود.
توصیف شاردن از کاخ عالیقاپو به خوبی گویای ارتباط چنین موقعیتیابی با نظام ادراکیِ مخاطبان است:"ایرانیان آستانه و در (کاخ شاهی) را جملگی مقدس میشمارند. در فاصله پنج یا شش قدم سمت داخل درگاه... دو تالار کوچک... است که به آنها کشیکخانه میگویند و محل اقامت قورچیان یا نگهبانان است. امّا شخص شاه در ایران چندان محترم و مقدس است که نه تنها در تمام مدت روز هیچ نگهبان در کشیکخانه حضور ندارد بلکه شبها همچنان که در خانه خود آسوده میخوابند در آنجا با خیال راحت استراحت میکنند. حتی در تمام طول شب و روز در بزرگ باز است، و هرکس میتواند به دلخواه خود در آن درآید، یا بیرون شود...و هرگز هیچ اتفاق سویی رخ نمیدهد. این درگاه پناهگاهی مقدس و مصون از تعرض است، و جز شاه هیچکس نمیتواند کسانی را که بدین در پناه آوردهاند و بست نشستهاند براند. همه ورشکستگان و تبهکاران تا زمانی که رسیدگی به کارشان پایان نیافته بدین درگاه پناه میجویند." (1375، ج4: 1445)
2-1-5 توجه به توزیع بناها
حکومت صفوي براي اثبات دائمي تعهدات خود از راههاي متعدد از جمله اجراي اعمال نمادين استفاده ميکرد. به همین دلیل نیز رحیمی در توصیف این حکومت از واژۀ دولت تئاتری بهره میجوید و معتقد است وجه نمایشیِ دولت صفوی برای پیشبرد اهداف مشروعیتطلبانه بهقدری قوی است که کلیۀ شئون اجتماعیِ آن عصر را تحت تاثیر قرار میدهد (2011: 2). بدین منظور فضاهای جمعیِ اصفهان که به عنوان صحنههای برپاییِ چنین نمایشهای عظیمی در نظرگرفته شدهبودند، الزامات کالبدیای را میطلبیدند که فضا محیای توقف و تماشا گردد. در میدان نقشجهان نیز وجود درختان حاشیه میدان، ایوان رو به میدان کاخ شاهی13 و طاقنماهای طبقه دوم را میتوان تمهیدات سازندگان میدان برای ایجاد چنین فضای نمایشی در نظر گرفت.
از سویی دیگر موقعیت کالبدی و نحوۀ چیدمان چهار عنصر شاخص مسجد جامع عباسی، سردر بازار شاهی، کاخ عالیقاپو و مسجد شیخ لطف الله، در اطراف میدان را میتوان با توجه به مفهوم بازتولید قدرت در فضای شهری، بازخوانی کرد. نحوۀ قرارگیری و شاخصسازیِ این چهار بنا به گونهایست که نظام ادراکیِ مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. در این شکل از ساختار سعی شده تا همۀ مبانیِ مشروعیت صفویه تجسّم کالبدی و عینی پیدا کنند. کاخ شاهی نمایشدهنده حقّ پادشاهی، مسجد شاه که در این دوران به مهمترین مرکز دینیِ شهر بدل شده بوده به عنوان نشانهای از حکومت نایب امام زمان، بازار به نمایندگی از رفاه و امنیت اقتصادی در ایران و کاراییِ حکومت و مسجد شیخ لطف الله تجلّیِ عینیِ رابطۀ حیاتیِ حکومت صفوی با علما.
2-2 توجه به الزامات عملکردی
فوکو معتقد است که نميتوان تصور کرد که افراد، پذيرندگان منفعل فضاها هستند. بنابراین کالبد نميتواند صد درصدِ رفتار را تعیین کند. در حقیقت فضا و رفتار بر همديگر تأثیر و تأثر دارند و یکدیگر را کامل میسازند (1986). به نظر میرسد تعریف عملکردهای مناسب و برنامهریزی برای آنها نیز یکی دیگر از تکنولوژیهای فضایی و حوزههای نفوذ قدرت میتواند باشد. قدرتی که نه به شیوۀ عینیِ کیفر و پاداش بلکه به شیوۀ ذهنیِ اقناع و شرطی کردن در فضا نفوذ کرده و سعی در بازتولید خود دارد. در این شیوه طبقه قدرت میتواند از طریق تعریف مجموعهای از الزامات عملکردی برای طراحان، به شکل مستقیم بر تجربۀ کاربران اثر گذاشته و با تاثیر غیر مستقیم بر فضای ذهنیِ آنها به تولید قدرت و بازتولید اقتدار حکومت مرکزی دستیابد. این الزامات عملکردی از یکسو میتوانند استقرار نظم و کنترل اجتماعی را به دنبال داشته باشند و از سویی دیگر با تحت تاثیر قرار دادن نظام ادراکیِ مخاطبان خود به طور مثال منجر به افزایش هویت جمعی و یا نمایش هیبت و اقتدار حکومت مرکزی گردد. برخی از این الزامات عملکردی که در میدان نقش جهان به کار گرفته شدهاند در ادامه تشریح میگردند.
2-2-1 برگزاریِ رویدادهای رسمی
یکی از شیوههای بازتولید اقتدار حکومت مرکزی از طریق الزامات عملکردی را میتوان برگزاریِ رویدادهای رسمی عمومی و ملّی در فضاهای شهری دانست. بررسی معناییِ میدان نقشجهان بدون توجه به دیالوگی که مخاطب عصر عباسی با این فضای شهری برقرار میکرده، کامل به نظر نمیرسد. در حقیقت معنای فضاها بیرون از کاربران باقی نمیماند بلکه حوزه تماس کاربر و فضا، غنی و تولیدکنندهی معانی است و در فرایند تعاملیِ تولید معانی که در این منطقه اتفاق میافتد، کاربر حدودی از معانی و ارزشهای آن را درونی میکند. این درونیات سپس به بخشی از عکس العملهای بعدیِ کاربر بدل میگردد و به این صورت معانیِ حاصل از فضا را دوباره شکل میدهد14. بدین شکل به نظر میرسد برگزاریِ مراسم حکومتی نظیر استقبال از سفرا، بدرقه و استقبال از شاه و تمرینهای نظامی در این میدان میتوانسته مفاهیم ذهنیِ مخاطبان صفوی را تحت تاثیر قرار داده و معنایی دوباره ببخشد.
در این شرایط قلمداد کردن میدان نقشجهان به عنوان مکانی صرفاً تجاری، جمعی و تفریحی میتواند فهم ناقصی از آن ارائه دهد. همانطور که پیش از این نیز اشاره شد، تلاش برای افزایش هیبت سلطانی یکی از ویژگیهای مشترک سلطنت شیعی و سنی است. زیرا در شرایطی که در اندیشه ایرانشهری مفهوم فرّ یا انسان-خدا بودن سلطان مطرح میشود و از این رو پادشاه مبنای ایزدی داشته و خرمی و تباهیِ روزگار به اراده و نیت او صورت میگرفته است، مسلمان کمتر میتوانستند از مفهوم فرّ ایزدی استفاده کنند. اگرچه متفکران مسلمانان از این مفاهیم فاصله گرفتند اما نمیتوانستند لزوم وجود سلطانی شوکتمند را منکر شوند. بنابراین سلاطین سعی کردند که در حفظ هیبت و حیثیت خویش مبالغه کنند. آخرین و شاید مهمترین زمینه هیبت سلطانی زور و اقتداری است که همواره میبایست از آن مراقبت میشد. یکی از راهحلهای افزایش اقتدار حکومت مرکزی برای صفویان را میتوان در نمایش عظمت و شکوه دربار و هیبت سلطانی، جستجو کرد. به نظر میرسد ورود سفرا به شهر، به حضور رسیدن آنها و تحویل هدایایشان به شاه، یکی از فرصتهای مناسب برای نمایش چنین عظمتی بودهاست. به طوریکه دلاواله مینویسد: "او (شاه) به منظور نشان دادن عظمت دربارش مایل است ورود سفرای خارجی و سایر تشریفات را به مهمانها (اتباع خارجی که در اصفهان ساکن بودهاند) نشان دهد." (1370: 35) و در جایی دیگر مینویسد: "این هدایا (هدایای سفرا و میهمانان) مورد درخواست پادشاهان ایران است زیرا آنان میخواهند به این نحو عظمت خود را نشان دهند... این رسم به اندازهای اهمیت دارد که وقتی پادشاهی پیشکشی دریافت میکند سعی میکند آن را به معرض تماشای عموم بگذارد." (1370: 231)
یکی دیگر از مراسم قابل توجهی که در این میدان برگزار میشده بازیِ چوگان است. چوگان، بازیِ شاهان است که به گواه تاریخ ریشهای ایرانی دارد. در رسالۀ پهلویِ کارنامه اردشیر بابکان آمده که اردشیر و پسرش شاپور در چوگان سرآمد بودهاند (به نقل از متینی 1377: 191). در سایر منابع تاریخی15 و شاهنامه نیز به کرّات از این بازی یاد شدهاست16. اگرچه این بازی پس از اسلام نیز میان ایرانیان و اعراب انجام میشده و در بسیاری از متون ادبی به آن اشاره شدهاست، لیکن در عهد صفوی است که چوگان مجدداً رواج پیدا میکند و بعضي سياحان آن زمان مثل شاردن آن را وصف کرده (1375، ج2: 783) و حتی اشاره میکند که این بازی را ایرانیان از نیاکان پارتیِ خود به یادگار دارند (1375، ج4: 1425). به نظر میرسد برپاییِ متناوب چنین نمایش عظیمی از یک بازی شاهانه که اسامیِ بزرگانی چون سیاوش و اردشیر را یدک میکشد، آن هم در میدانِ عمومیِ شهر که محل به حضور پذیرفتن سفرا و نمایندگان کشورهای خارجی نیز هست، میتواند در پسِ اهداف مشروعیت طلبانۀ شاه عباس جستجو شود. تلاش شاهان صفوی برای اثبات وجود فرّ پادشاهی در خود از طریق یادآوریِ وجود خون سلطنتی در رگ های شاه اسماعیل از طریق انتساب خود به یزدگرد سوم17 و پادشاهان یونانی18 (Newman, 2009: 11)، را میتوان در راستای توجیه مشروعیت سیاسیِ حکومتشان معنا کرد. بدین منظور است که پادشاهان صفوی به خصوص شاه عباس، بقا و استمرار آیینهای پادشاهیِ ایران باستان را برای تاکید بر جانشینی آن پادشاهان در دستور کار خود قرار دادند19.
2-2-2 برگزاریِ جشنها و کارناوالها
گزارشهای متعدد مبنی بر برگزاریِ جشنها و کارناوالهایی در عصر صفوی در فضاهای اصلیِ شهر وجود دارند که نمونهای از شاخصترین آنها را میتوان جشنهای آبریزان، شاطر و گل دانست (شاردن 1375: 196؛ فیگوئرا 1363: 345-347؛ دلاواله 1370: 87؛ منجم یزدی 1366: 192)20. در مورد کارناوالها21 و نقش سیاسیِ آنها در دو دهه اخیر تحقیقات بسیاری صورت گرفته است. میتوان گفت دو رویکرد عمده نسبت به رابطه قدرت-سیاست و کارناوال وجود دارد. گروهی آن را فضای آزادی و طغیان مخالفان، علیه نظامهای سیاسی و یا اجتماعیِ حاکم میدانند و گروهی برعکس آن را فضایی تحت کنترلِ تفکر حاکم برای تخلیۀ هیجانات تفکر سرکوبشده میدانند.
با توجه به آنچه گفتهشد و با در نظر گرفتن این مساله که کلیۀ این جشنها در زمان اقامت شاه در اصفهان، در حضور وی و کلیۀ بزرگان دربار و حتی سفرا و میهمانان خارجی برگزار میشده است (فیگوئرا 1363: 346)، به نظر میرسد که این کارناوالها همان تصویر برنامهریزی شدۀ آرمانشهری آزاد به همراه برابری و عدالت باشند. همانطور که عدالت را یکی از اصول دستیابی به آرمانشهرها میدانند (عزیزی و دیگران، 1397: 5 و محمودی و دیگران، 1397: 10). توضیحات دقیق شاردن از جشن شاطر نشاندهندۀ نظم و سازماندهی دقیقی است که در پس ظاهر مغشوش و نامنظم چنین کارناوالی وجود دارد (1375: 196-197). لذا میتوان ادعا کرد که برگزاریِ تعمّدیِ چنین مراسمی با نفوذ به حوزهی فضای زیسته در تلاش برای کنترلِ پنهانیِ اعتراضات طبقهی سرکوبشده، شکل گرفتهاست. رحیمی به تفصیل در باب چنین تفکرات معترضی در دوره صفویه سخن گفته و البته رشد کمّیِ گسترده قهوهخانهها را در این دوران به عنوان گونه جدیدی از فضای اجتماعی در واکنش به چنین اعتراضاتی میداند (2011).
نتیجه گیری
به نظر میرسد که با توجه به اهمیت تحلیلهای محتواییِ فضا در علوم معماری و شهرسازی و همچنین اهمیت درک و نقد چگونگیِ جاری شدن قدرتهای سیاسی در یک فضا، تلاش برای برقراریِ پیوند میان عمل و نظر در این حوزه ضروری به نظر میرسد. بدین معنا که چگونه معماران و شهرسازان میتوانند با استفاده از چارچوبهای نظریِ موجود در حوزۀ فضا و قدرت به بررسی و تحلیل شیوههای نفوذ و کنترل طبقۀ قدرت در یک فضای به خصوص بپردازند. در این راستا پژوهش حاضر سعی کرد تا با استخراج چارچوب مفهومیِ آرای فوکو در این حوزه به ساختاری مدوّن برای جهت دادن به تحلیلهای محتواییِ میدان نقشجهان از منظر قدرت، دست یابد.
همانطور که اشاره شد، بررسی و تحلیل میدان نقشجهان از دریچهی یافتههای نظریِ پژوهش صورت گرفت. بدین شکل که قدرت حاکمه چگونه و برای دستیابی به چه اهدافی اقدام به دخل و تصرف در فضا و ایجاد چنین میدانی در شهر کردهاست. لذا دادههای تاریخی از منظر به کارگیریِ استراتژیهای فضاییِ قدرت مورد بررسی قرار گرفتند. بدین معنا که با تمرکز بر ویژگیهای کالبدیِ فضاهای شهری، آن شاخصههایی یافت شد که طبقه قدرت آشکارا به منظور افزایش قدرت حکومت مرکزی،کنترل و نظمدهی به شهروندان در این فضای به خصوص از آنها بهره برده است. در این حوزه میتوان ویژگیهای عظمت در مقیاس، استفاده از هندسۀ منظم، افزایش کیفیت بصریِ مکان، استفاده از نشانههای شاخص و توجه به ابنیۀ پیرامونی و ارتباط ریزفضاها و ساختمانها با یکدیگر را از جنس مکانیسم هایفضاییِ قدرت در این میدان دانست.
در بخش دوم از استراتژیهای فضایی آن دسته از الزامات عملکردی شفاف که طبقه قدرت توانسته از طریق تعریف صریح آنها برای طراحان، به شکل مستقیم بر تجربۀ زیستۀ کاربران اثر گذاشته و با تاثیر غیر مستقیم بر فضای ذهنیِ آنها به تولید قدرت و بازتولید اقتدار حکومت مرکزی دستیابد، مورد بررسی قرار گرفتند. این الزامات عملکردی از یکسو استقرار نظم و کنترل اجتماعی را به دنبال داشتند و از سویی دیگر با تحت تاثیر قرار دادن نظام ادراکیِ مخاطبان خود به طور مثال منجر به افزایش هیبت و اقتدار حکومت مرکزی شدهبودند. از این دست عملکردها برگزاریِ برخی از رویدادهای رسمی و برگزاری مراسم استقبال از شاه، سفرا و سایر میهمانان، مورد بررسی قرار گرفتند.
در انتها میتوان گفت که از تحلیل تاریخیِ مداخلات و نفوذ قدرت در فضای شهریِ مورد نظر بر اساس چارچوب نظریِ اتخاذ شده، نتایج زیر حاصل گشت. میدان نقشجهان در عصر عباسی تحت تاثیر ضرورت سیاسیِ مشروعیتیابی، در خدمت پروژه دولتی قرار گرفته و با سازوکاری پنهانی به پشتیبانی از حفظ مشروعیت خاندان صفوی و در نتیجه افزایش اقتدارِ امپراطوریِ شیعی-ایرانیِ صفویه منجر شدهاست. به طوریکه این فضا جهت نمایش اقتدار شاهانه در خلال مناسکی باشکوه و تبدیل مکان به تجسمی از اقتدار سیاسیِ حکومت صفوی در ناخودآگاه ساکنان شهر، نسبت به نمونه های پیشین خود تغییراتی بنیادین یافتهاست. به علاوه این میدان، از طریق نحوه انتخاب و چیدمان ابنیه شکلدهنده به جدارهها و طراحیِ نوعی صحنهپردازی، مکانها را در حضور ناخودآگاه کاربرانشان به تجسمی از قدرت بدل میسازد. آنچه در جدول یک آمده را میتوان خلاصهای از آزمون چارچوب پیشنهادیِ این پژوهش بر روی این میدان در عصر عباسی دانست.
جدول (دو) مکانیسمهای فضاییِ قدرت در میدان نقشجهان |
شیوههای نفوذ قدرت در فضا | توضیح شیوه | نحوه اثرگذاری بر تولید و بازتولید قدرت | |
---|---|---|---|
استفاده از مکانیسمهای فضایی | از طریق نظارت و کنترل بر ساختارِ کالبدیِ فضا | بازتولید قدرت از طریق تاثیر بر نظام ادراکیِ مخاطب (در جهت افزایش مشروعیت حکومت مرکزی) | -مقیاس، هندسه و طراحیِ جدارهها -ابیهی پیرامونی به عنوان ارکان مشروعیتساز حکومت -موقعیت کاخ شاهی به عنوان نایب امام زمان |
استفاده از تکنولوژیهای انضباطی | از طریق توزیع نگاهها و القای حس رویت پذیری | تولید قدرت از طریق افزایش نظارت و کنترل بر جامعه | موقعیت مقرّ شاه در میدان با تاکید بر نظارت و کنترل دائمی |
ساختاریابی و کنترل فعالیتها | از طریق تعریف مجموعهای از الزامات عملکردی برای کاربران | بازتولید قدرت از طریق نمایش هیبت و اقتدار حکومت مرکزی | برگزاریِ مراسمی چون استقبال از سفرا و پادشاه |
تولید قدرت از طریق افزایش نظارت و کنترل بر جامعه | تعریف یکپارچه و قابل کنترل مراکز قدرت چون محل دولتخانه، مسجد جامع و بازار بزرگ | ||
بازتولید قدرت از طریق تجمُّعاتی که همچون سوپاپ اطمینان و یا نوعی بیان کنترل شده عمل کرده و با تمسخر قدرت مسلط تنها در جهت تحکیم آن بر می آیند | -برگزاریِ مراسمی چون جشن شاطر - برگزاریِ مراسمی چون چراغانی، آذینبندی و آتشبازی |
منابع و مآخذ
1. اسکندربیک ترکمان منشی (1378)، عالم آرای عباسی، به اهتمام ایرج افشار، امیرکبیر، تهران.
2. اولئاریوس، آدام (1379)، سفرنامه آدام اولئاریوس (اصفهان خونین شیخ صفی)، ترجمه حسین کردبچه، انتشارات هیرمند، تهران.
3. توسلی، محمود (1369)، شهر در سرزمین های دوره اسلامی. هفتاد مقاله، ارمغان فرهنگی به دکتر غلامحسین صدیقی، به کوشش یحیی مهدوی و ایرج افشار، نشر اساطیر، تهران.
4. جنابادی، میرزا بیگ بن الحسن الحسینی (1378)، روضهی الصفویه، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
5. حبیبی، سید محسن (1387)، از شار تا شهر، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
6. حقیقی، سمر و دیگران (1396)، "مداخلات طبقه قدرت و تاثیر آن در ساختار شهر اصفهان"، تحقیقات تاریخ اجتماعی (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)، سال هفتم، شمارۀ دوم.
7. دریفوس، هیوبرت و رابینو، پل (1378)، میشل فوکو: فراسوی ساختارگرایی و هرمنوتیک، ترجمه حسین بشیریه، نشر نی، تهران.
8. دلاواله، پیترو (1370)، سفرنامه، ترجمه شجاع الدین شفا، انتشارات علمی فرهنگی، تهران.
9. رازی، حسین (1374)، "مشروعیت، دین و ناسیونالیسم در خاورمیانه"، ترجمه حسین حجاریان، در مجله فرهنگ توسعه، سال چهارم، ش 18.
10. سانسون (1377)، سفرنامۀ سانسون: وضع کشور ایران در عهد شاه سلیمان صفوی، ترجمه محمد مهریار، نشر گلها، اصفهان.
11. سلدن، رامان و ویدوسون، پیتر (1384)، راهنمای نظریه ادبی معاصر، ترجمهی عباس مخبر، چاپ سوم، انتشارات طرح نو، تهران.
12. شاردن، ژان (1375)، سفرنامه، ترجمه اقبال یغمایی، انتشارات توس، تهران.
13. طباطبایی، سید جواد (1380)، دیباچه ای بر نظریه انحطاط ایران (تاملی درباره ایران، جلد اول)، انتشارات نگاه معاصر، تهران.
14. عزیزی، محمد مهدی؛ زبردست، اسفندیار ؛ اکبری، رضا (1397). "واکاوی تبلور عدالت محیطی در اندیشه آرمانشهری اسلامی جهت کاربست در شهرسازی اسلامی"، مطالعات شهر ایرانی-اسلامی، سال نهم، شماره 34.
15. فوکو، میشل (1378)، مراقبت و تنبیه: تولد زندان، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده. نشر نی، تهران.
16. فوکو، میشل (1389)، تئاتر فلسفه: گزیدهای از درسگفتارها، کوتاهنوشتها، گفتگوها و...، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، نشر نی، تهران.
17. فیگوئرا، دن گارسیا دسیلوا. (1363)، سفرنامه فیگوئرا سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول، ترجمه غلامرضا سمیعی، نشر نو، تهران.
18. کلانتری خلیل آباد، حسین؛ صالحی، سید احمد؛ رستمی، قهرمان (1389)، "نقش تاریخی وقف در شکل گیري شهر اسلامی )مطالعه موردي شهر اصفهان)"، مطالعات شهر ایرانی اسلامی، سال اول، شماره اول.
19. محمودی، سمیرا و دیگران (1397)، "چیستی آرمانشهر شیعی در آرای ملاصدرا و آیت الله جوادی آملی"، مطالعات شهر ایرانی-اسلامی، سال هشتم، شماره 32.
20. مطراقچی، نصوح (1379)، بیان منازل در سفر عراقین، ترجمه رحیم رئیس نیا، سازمان میراث فرهنگی، تهران.
21. مکچسنی، رابرت د. (1386) "وقف و سیاست ملی در دوره صفویه 1023 - 1011 ق - 1614 - 1602 م." ترجمه گیتی عمادزاده، وقف میراث جاوید، شماره 57.
22. منجم یزدی، ملاجلالدین محمد (1366)، تاریخ عباسی (روزنامه ملاجلال)، به کوشش سیف الله وحیدنیا، چاپ اول، انتشارات وحید، تهران.
23. نژادستاری، سعیده (1390)، "نقش میدانهای شهری و بررسی عواقب ناشی از تنزل جایگاه آن در شهرهای امروز با تاکید بر شهرهای ایران"، مطالعات شهر ایرانی-اسلامی، سال اول، شماره سوم.
24. نولز، رونلد (1391)، شکسپیر و کارناوال پس از باختین، ترجمۀ رویا پورآذر، چاپ اول، انتشارات هرمس، تهران.
25. یوسفی، یوسف؛ آزاد، میترا و سلطانی محمدی، مهدی (1396)، "مطالعۀ چگونگی ارتباط مراسم آیینی عزاداری ایام محرم و شهر نایین"، مطالعات شهر ایرانی-اسلامی، سال هشتم، شماره 29.
26. Alemi, Mahvash, (2007), "Princley Safavid Gardens, Stage for Rituals of Imperial Display and Political Legitimacy" in Michel Conan (Ed.), Middle East Garden Transitions: Unity and Diversity: Questions, Methods and Resources in a Multi-Cultural Perspective, Harvard University Press.
27. Babaie, Sussan. (2008). Isfahan and its Palaces: Statecraft, Shi`ism and the Architecture of Conviviality in Early Modern Iran, Edinburgh University Press, Edinburgh.
28. Cerasi, Maurice (2008), "Istanbul 1620-1750 change and Tradition", in The City in Islamic World, Eds. Salma Khadra Jayyusi and others, Brill Online Books and Journals..
29. Evans, Robin (1971), "Bentham’s Panopticon: An Incident in the Social History of Architecture", Architectural Association quarterly, volume 3, issue 2.
30. Falahat, Somayeh. & Shirazi, M. Reza (2012), "New Urban Development in Safavid Isfahan Continuity or Disjunction", Planning Perspectives, Vol.27, No. 4.
31. Falahat, Somayeh. (2013), Re-imaging the City: A New Conceptualisation of the Urban Logic of the Islamic City, Springer Vieweg, Wiesbaden.
32. Fokdol, Josefine (2008) Power and Space: Appropriation of Space in Social Housing in Copenhagen, LIT Verlag Münster, Copenhagen.
33. Foucault, M (1986), Space, Knowledge and Power, in the Foucault's Reader, Rabinow, P. (ed.), Penguine, Harmondsworth.
34. Foucault, M. (1980), Power/Knowledge. ed. BY C.Gordon, Pantheon, New York.
35. Newman, andrew j. (2009). Safavid Iran: Rebirth of a Persian Empire, I.B. Tauris, New York.
36. Rahimi, Babak (2011). Theater State and the Formation of Early Modern Public Sphere in Iran: Studies on Safavid Muharram Rituals, Brill, Leiden.
37. Rinaldo, R.(2002) "Space of Resistance: the Puerto Rican Cultural Center and Humboldt Park", Cultural Critique, vol. 50.
38. Rizvi, Kishwar (2010), The Safavid Dynastic Shrine (Architecture, Religion, and Power in Early Modern Iran) I.B.Tauris & coltd, London.
39. Walcher, Heidi A. (1998), "Between Paradise and Political Capital: The Semiotics of Safavid Isfahan", Middle Eastern Natural Environment, Lessons and Legacies, Bulletin 103.
40. Zieleniec,Andrzej (2007), Space and Social Theory, Sage, UK.
پینوشت
[1] Michel Foucault
[2] Spatial Mechanisms
[3] Michel Foucault
[4] Michel De certeau
[5] Disposition
[6] Panopticon : طرحی از جرمی بنتام (Jeremy Bentham) به منظور ساخت زندانی ایده آل (1787م.)
[7] Art of Distributions
[8] Discipline
[9] Biopower
[10] governmentality
[11] Topkapı Sarayı
[12] Red Agra Fort
[13] اگرچه در زمان شاه عباس اول ایوان کاخ عالیقاپو در وضعیت فعلی خود نبودهاست و در دورههای بعدی تکمیل گشتهاست، لیکن در زمان شاه عباس اول نیز عمارت سردر دولتخانه صفوی برای برگزاریِ ضیافت، پذیرایی از میهمانان و تماشای مراسم جاری در میدان به کار برده میشده است (دلاواله، 1370: 43).
[14] صاحبنظران بسیاری دربارة تعامل بین آیینهای جمعی و شهر به ویژه شهرهای تاریخی مطالعه کردهاند برای اطلاع از برخی از این دیدگاهها رجوع کنید به (یوسفی و دیگران، 1396: 37-52).
[15] از قديميترين كتبـي كه به اين بازي پرداخته است، ميتوان به كارنامه اردشير بابكان، شـاهنامه فردوسـي، تاريخ طبري، رساله پهلوي خسرو و ريدك، آيينالضرب بالصوالجه للفرس، قابوسنامه و آدابالحرب و الشجاعه و َ الاوامرالعلئيه في الامور العلئيه (تاریخ ابن بیبی) اشاره كرد.
[16] به طور مثال در مبارزه افراسیاب و سیاوش و در قسمتِ بخش کردن خسرو پادشاهی خود را ولشکر فرستادن به مرزهاي ایران
[17] از طریق ازدواج دختر یزدگرد سوم با امام حسین
[18] مادربزرگ مادری شاه اسماعیل (دسپینا) دختر جان چهارم پادشاه بیزانسیِ تریبزون (Byzantine John IV of Trebizond) بود.
[19] به طور مثال شاه اسماعیل در دیوان شعرش خود را احیا کننده دلاوران گذشته فرهنگی ایران میداند و نیز برای تاکید بر جایگاه برحق صفویان در سلسله پادشاهان ایرانی، دستور به تهیه یکی از ممتازترین نسخ خطی از شاهنامه فردوسی میدهد. همچنین در این راستا میبینیم که مورخی چون جنابادی در توصیف قدرت شاه عباس تعمداً وی را با شاهان ایران باستان چون فریدون و خسروپرویز مقایسه میکند (1378: 759).
[20] شاردن جشن شاطر در میدان نقشجهان را چنین توصیف میکند “میدان شاه خلوت و تمیز و بمانند تالار بال بود. درجلو عالي قاپو، چادري برافراشته بودند که به درازاي هشتاد و به پهناي سي پا و به بلندي متناسب با این عرض و طول بود " چنان که شاردن مي گوید در درون میدان فیل و حیوانات وحشي دیگر در قسمت جنوب آن جا داده مي شوند و ...“ قسمت شمالي نیز داراي دسته هاي تفریحي و نمایش بود: از قبیل گروهان رقاصه ها، و گروهان شاطران، که آماده رقص بودند؛ هیأت هاي معرکه گیر با صد گونه شعبده و شیادي؛ حقه بازان، شمشیربازان، خیمه شب بازان، و فواصل تمام این دسته ها با گروهان موسیقي آراسته بود. ...از هندیان که تعدادشان دو یا سه هزارنفر مي شد در یک قسمت از میدان استقراریافته بودند. طبقه ارامنه بهمین شماره دریک قسمت دیگر. آتش پرستان در بخشي،یهودیان در بخش دیگر" بنا به گفته شاردن بزرگان نیز همگي در مراسم مزبور حاضرند (1375: 196-197)
[21] اگرچه ممکن است واژۀ کارناوال، مفهومی مصطلح در تاریخ ایران نباشد، لیکن برخی از چشنهای دورۀ صفوی همچون آبریزان و گل با اغلب مولفههایی که برای کارناوالها برشمرده میشوند، هماهنگ هستند. به طوریکه دلاواله در مورد جشن گل چنین توضیح میدهد"مراسمی است که در فصل گل در بهار اجرا می شود و تا موقعی که گل سرخ وجود دارد به طول می انجامد. این مراسم که جشن گل سرخ خوانده می شود عبارت است از رقص و آوازهای نامانوس شبانه روزی در اماکن عمومی ... رویهمرفته این مراسم را میتوان به کارناوال تشبیه کرد..." (1370: 87) (برای مطالعه بیشتر در مورد مولفههای کارناوال ر.ج. کنید (دانشگر، آذر (1395) بررسی مؤلفه های کارناوال باختین در شعرحافظ، مجلۀ تخصصی تفسير و تحليل متون زبان و ادبیات فارسی، شمارۀ 30: 173-195)