پایداری فرهنگی، تراکم و گونهشناسی مسکن؛ مطالعهی موردی: نمونههایی از عرصههای مسکونی کلانشهر تبریز
الموضوعات :اسلام کرمی 1 , مجتبی رفیعیان 2 , علی جوان فروزنده 3 , روشنک سخی نیا 4
1 - استادیار گروه معماری، دانشگاه آزاد اسلامی، اردبیل، ایران و دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه صنعتی شاهرود، سمنان، ایران
2 - دانشیار گروه شهرسازی، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
3 - استادیار گروه معماری واحد اردبیل، دانشگاه آزاد اسلامی، اردبیل، ایران
4 - پژوهشگر دکتری گروه معماری واحد اردبیل، دانشگاه آزاد اسلامی، اردبیل، ایران
الکلمات المفتاحية: پایداری فرهنگی, مسکن, گونه شناسی, تراکم کالبدی, Spacemate,
ملخص المقالة :
با آگاهی از مولفه های پایداری فرهنگی، صورت و سیرت معمارانه ی یک بنا می تواند به مثابه یک محصول فرهنگی جلوه کند.در این پژوهش سعی بر آن است که با کمک ابزاری برای مطالعه ی تراکم کالبدی و گونه شناسیِ مسکونی و با تکیه بر ابعاد فرهنگی، مفهوم فرهنگ را به ویژه در راستای انطباق با ارزش های سنتی و اسلامی با ماهیت کیفی در عرصه ی نظری و عملی به مفهوم پیچیده و کاربردیِ تراکم کالبدی با ماهیت کمّیپیوند زده و از این طریق، راهکاری برای حضور مستمر فرهنگ در شهرهای معاصر و به ویژه عرصه های مسکونی باماهیتی کمّی- کیفی فراهم آورد. نمودار spacemate ابزاری است بر اساس رابطه ی تراکم و فرم ساختارها در مقیاس مورد مطالعه که می تواند راهنمای معماران، برنامه ریزان و طراحان شهری در تصمیم گیری و طراحی باشد. چهار شاخص کمّی تراکم در آن به طور هم زمان دخالت داده می شود. در این پژوهش هم کاراییِ این ابزار در حیطه ی سنجش پایداری مورد آزمون قرار می گیرد و هم از آن به عنوان روشی در تعریف رابطه ی گونه ها و پایداری استفاده می شود. پس از مروری اجمالی بر ادبیات موضوع در سه حوزه ی مفهومیِ گونه شناسی، تراکم و پایداری فرهنگی تلاش شده است ارتباط این سه با تعریف شاخص های کیفی پایداری فرهنگی و شاخص های کمّی تراکم کالبدیِ منتهی به گونه های مختلف مسکن روشن گردد. نگرش گونه شناسانه به مسکن در پیوند با مباحث فرهنگی از آن جهت می تواند مفید باشد که در تجویز راه حل ها و برنامه ها می توان به روشنی از گونه های معینی حمایت کرد یا آن ها را منع یا محدود نمود. برای استخراج ابعاد و شاخص های پایداری فرهنگی، مفاهیم کیفی پایداری فرهنگی مسکونی با استفاده از روش دلفی طی دو مرحله مصاحبه و پرسشنامه با شرکت ده تن از صاحبنظران در معرض قضاوت و انتخاب قرار گرفته است. از این میان، 6 مفهوم به عنوان مهم ترین مفاهیم تشخیص داده شده و در تحلیل ها مورد استفاده قرار گرفته است. یازده نمونه از نقاط مختلف عرصه های مسکونی شهر تبریز نیز به نمایندگی ازگونه های متفاوت و با در نظر گرفتن توزیع جغرافیایی و فرهنگی در سطح شهر برای تحلیل برگزیده شده است. پس از محاسبات و تحلیل های آماری، میزان پایداریِ فرهنگی هر نمونه به عنوان نتیجه ی تحقیق بر روی نمودار spacemate پیاده و تفسیر شده است.
اخوت، هانیه (1391)؛ «بازشناسی مولفه هاي هویتی مسکن سنتی براساس آیات قرآن وروایات ائمه معصومین»، دوفصلنامه پژوهش های میان رشته ای قرآن، دوره 3، شماره 2، صص 67 - 86.
اخوت، هانیه؛ نینا الماسی فر و محمدرضا بمانیان (1389)؛ معماري وشهرسازي سنتی درکشورهاي اسلامی، تهران، انتشارات هله.
امین پور، احمد؛ رامین مدنی؛ حامد حیاتی و محمد علی دلداده (1394)؛ «بازشناسی مفاهیم مسکن و سکونت بر اساس آموزه های اسلامی»، فصلنامه مدیریت شهری، شماره 40، صص، 47-60.
حجتی، نگین و مرجان نعمتی مهر (1396)؛ «کاربست برنامه ریزی فرهنگی در شهر جدید هشتگرد»، صفه، دوره 27، ش. 77، صص 79-98.
دهداری، مصطفی(1395)؛ تحلیل فضایی گونه شناسی مسکن شهری، مطالعه موردی: شهر گرگان، پایان نامه کارشناسی ارشد منتشر نشده، با راهنمایی دکتر جعفر میر کتولی، دانشگاه گلستان، دانشکده جغرافیا و برنامه ریزی شهری.
راهب، غزال (1394)؛ «واکاوی مفهوم گونه در مسکن بومی و تبیین رویکردی برای دسته بندی گونه های مسکن روستایی در ایران»، مسکن و محیط روستا، شماره 150، صص. 3-18 .
شفایی، مینو و رامین مدنی (1392)؛ «راهکارهای طراحی عرصه میانه با رویکرد جبران سازی مسکن حداقل در ایران»، فصلنامه معماری و شهرسازی آرمانشهر، شماره 11، صص. 153-165.
صالحی میلانی، ساسان و مریم محمدی(1389)؛ «اهداف و شاخص های تحقق پایداری فرهنگی»، نامه معماری و شهرسازی، دو فصلنامه دانشگاه هنر، شماره 5، صص، 81-97.
ضرغام فرد، مسلم، ابوالفضل مشکینی، احمد پوراحمد و بنیامینو مورگانتی (1398)؛ «تدقیق نماگرهای مسکن شایسته از دیدگاه مکتب اسلام»، فصلنامه مطالعات شهر ایرانی-اسلامی، سال نهم، شماره 35، صص، 45-33.
عسگری رابری، اباصلت ؛ شهاب عباس زاده و علی اصغر آبرون (1394)؛ «بررسی عناصر فضایی - کالبدی تاثیرگذار بر مسکن روستایی»، مجله پژوهش و برنامه ریزی روستایی، سال چهارم شماره 4، زمستان 94، صص 177-193.
عیسی زاده، کوثر (1395)؛ «تحلیل شناخت تأثیر فرهنگ بر کالبد و طراحی شهرها با تأکید بر نظریه های فرهنگی طراحی مجتمع های زیستی»، مدیریت شهری، شماره 46، صص، 71-96.
عینی فر، علیرضا (1389)؛ «گونه شناسی مجتمع های مسکونی تهران با معیار فضای باز»، آرمانشهر، شماره 5 پاییز، صص، 35-45.
فیاض انوش، ابوالحسن وعباسعلی سنائی راد (1391)؛ «شاخص هاي کالبد و فرهنگ خانه در منابع اسلامی»، مجموعه مقالات نخستین همایش آرمان شهر اسلامی، دانشگاه اصفهان، صص، 315 - 332.
میرکتولی، جعفر و مصطفی آریان کیا (1396)؛ «بررسی مولفه های تاثیر گذار در شکل گیری کالبد مسکن شهری از دیدگاه گونه شناسی با تاکید بر تراکم ساختمانی و تعداد طبقات (مطالعه موردی: شهر گرگان)»، نشریه مطالعات نواحی شهری دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال چهارم، شماره1،پیاپی10، صص.131-148.
نشاط، اکبر؛ مجید نیکایی و محمدحسین شریف زادگان (1392)؛ «پیش بینی مسکن کم درآمد با تحلیل طرف عرضه و تقاضا (مطالعه موردی: شهر دامغان)»، فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهش های جغرافیای انسانی، دوره 45، شماره 3، صص، 147-168.
نقره کار، عبدالحمید (1387)؛ درآمدي برهویت اسلامی درمعماري و شهرسازي، انتشارات شرکت طرح و نشر پیام سیما.
نقی زاده، محمد (1387)، شهر و معماری اسلامی، تهران، نشر مانی.
نوربرگ شولتز، كريستيان (1381)؛ مفهوم سكونت، به سوي معماري تمثيلي، ترجمه محمود امير ياراحمدي، تهران، آگه.
وثیق، بهزاد وآزاده پشوتنی زاده (1388)؛ «مفهوم سکونت درآیات وروایات اسلامی»، مسکن و محیط روستا، شماره 129صص، 50-65.
وثیق، بهزاد (1395)؛ «شناخت معماري سکونتگاه براساس آیات قرآن»، پنجمین کنفرانس الگوي اسلامی ایرانی پیشرفت: الگوی پایه پیشرفت، تهران.
Alexander, E.R. (1993); “Density measures: a review and analysis”, Journal of Architecture and Planning Research, 10(3), pp. 181-202.
Ayyildiz,Sonay , F.Erturk , S.Durak and A.Dulger (2017); “Importance of Typological Analysis in Architecture for Cultural Continuity…”, IOP Conference Series: Materials Science and Engineering,vol. 245, issue 7, (072033), pp. 1-15.
Beatley, Timothy and Kristy Manning (1997); “The Ecology of Place; Planning for Environment, Economy and Community”, Island Press, Washington D.C.
Berghauser Pont , M. and Haupt , P. (2009); Space Density and Urban Form, Published Ph.D. Thesis, Netherlands, Technical University of Delft, Faculty of Architecture, Department of Urbanism.
Berghause Pont, Meta and Haupt, Per (2005); “The Spacemate: Density and theTypomorphology of the urban fabric”, Nordisk Arkitektur Forskning, 2005: 4, pp. 55-68.
De Mauro, Tullio (1985); Tipologia, Casabella, 509-510, pp. 88-91.
Forsyth A. (2003); Measuring density: Working definitions for residential density and building density” Design Brief ,8, Design Center for American Urban Landscape, University of Minesota.
Guney, Yasemin I.(2007); Type and typology in architectural discourse, BAÜ FBE (9) (1), pp. 3-18.
Hawkes, J (2001); The Fourth Pillar of Sustainability: Cultures Essential Role in Public Planning. Melbourne: Common Ground.
Mercer, Colin (2006); Cultural Planning for Urban Development and Creative Cities, in Shanghai Cultural Planning Paper doc.
Postalci, Ikbal Ece and Guldehan Fatma Atay (2019); “Rethinking on Cultural Sustainability in Architecture…”, Sustanability(journal), 2019,11,1069.
Prescott , Allen, R., (1995); Assessing rural sustainability, International Unionfor Conservation of Nature and Natural Resources - World Conservation Union; london.
Stevenson, Debora (2003); Cities and Urban Cultures, Open University Press.
پایداری فرهنگی، تراکم و گونهشناسی مسکن
(مطالعهی موردی: نمونههایی از عرصههای مسکونی کلانشهر تبریز)
چکیده
با آگاهی از مولفههای پایداری فرهنگی، صورت و سیرت معمارانهی یک بنا میتواند به مثابه یک محصول فرهنگی جلوه کند.در این پژوهش سعی بر آن است که با کمک ابزاری برای مطالعهی تراکم کالبدی و گونهشناسیِ مسکونی و با تکیه بر ابعاد فرهنگی، مفهوم فرهنگ را به ویژه در راستای انطباق با ارزشهای سنتی و اسلامی با ماهیت کیفی در عرصهی نظری و عملی به مفهوم پیچیده و کاربردیِ تراکم کالبدی با ماهیت کمّیپیوند زده و از این طریق، راهکاری برای حضور مستمر فرهنگ در شهرهای معاصر و به ویژه عرصههای مسکونی باماهیتی کمّی- کیفیفراهم آورد. نمودار spacemate ابزاری است بر اساس رابطهی تراکم و فرم ساختارها در مقیاس مورد مطالعه که میتواند راهنمای معماران، برنامهریزان و طراحان شهری در تصمیمگیری و طراحی باشد. چهار شاخصکمّی تراکم در آن به طور همزمان دخالت داده میشود. در این پژوهش هم کاراییِ این ابزار در حیطهی سنجش پایداری مورد آزمون قرار میگیرد و هم از آن به عنوان روشی در تعریف رابطهی گونهها و پایداری استفاده میشود. پس از مروری اجمالی بر ادبیات موضوع در سه حوزهی مفهومیِ گونهشناسی، تراکم و پایداری فرهنگیتلاش شده است ارتباط این سه با تعریف شاخصهای کیفی پایداری فرهنگی و شاخصهای کمّی تراکم کالبدیِ منتهی به گونههای مختلف مسکن روشن گردد. نگرش گونهشناسانه به مسکن در پیوند با مباحث فرهنگی از آن جهت میتواند مفید باشد که در تجویز راه حلها و برنامهها میتوان به روشنی از گونههای معینی حمایت کرد یا آنها را منع یا محدود نمود.برای استخراج ابعاد و شاخصهای پایداری فرهنگی، مفاهیم کیفی پایداری فرهنگی مسکونی با استفاده از روش دلفی طی دو مرحله مصاحبه و پرسشنامه با شرکت ده تن از صاحبنظران در معرض قضاوت و انتخاب قرار گرفته است. از این میان، 6 مفهوم به عنوان مهمترین مفاهیم تشخیص داده شده و در تحلیلها مورد استفاده قرار گرفته است. یازده نمونه از نقاط مختلف عرصههای مسکونی شهر تبریز نیز به نمایندگی ازگونههای متفاوت و با در نظر گرفتن توزیع جغرافیایی و فرهنگی در سطح شهر برای تحلیل برگزیده شده است. پس از محاسبات و تحلیلهای آماری، میزان پایداریِ فرهنگی هر نمونه به عنوان نتیجهی تحقیق بر روی نمودار spacemate پیاده و تفسیر شده است.
کلمات کلیدی: پایداری فرهنگی- مسکن- گونهشناسی- تراکم کالبدی- Spacemate
Cultural Sustainability, Density and Housing Typology
(Case study : Residential Areas of Tabriz Metropolis)
Abstract
By drawing onthe tool of studying physical density and residential typology with reference to cultural dimensions, this study aims to examine the concept of culture,with particular emphasis on traditional and Islamic values (with qualitative nature), within both theoretical and practical domains and bring it together with the complex and practical concept of physical density(with quantitative nature). In doing so, this study attempts to find strategies to guarantee the perpetual presence of culture in contemporary cities and particularly in residential setups (with qualitative/quantitative nature). TheSpacemate is a tool based on the relation between density and structural forms in any scale under study which can assist architects, planners, and urban designers in their decision-making and design projects, where four quantitative indices of density can get involved simultaneously. In this study, not only this tool would be examined in relation to sustainability but also it will be used as a method in defining the relation between the types and sustainability itself. After a brief review on the related literature in three fields of typology, density and cultural sustainability, the study attempts to clarify the relationship between these three fields and the definition of qualitative indices, cultural sustainability and quantitative indices of physical density which relate to different types of residences. A typological approach to the issue of housing with regards to cultural debates can be instrumental because while proposing solutions and programming it can indicate which specific types are to be supported and which types to be prevented or restricted. In order to extract the dimensions and indices of cultural sustainability, qualitative concepts of residential sustainability in the domain of culture was surveyed and by utilizing the Delphi method, during two stages, the questionnaires completed by tens of experts in the field were assessed and selected. From among these concepts, six were detected as the most important concepts and were used during the analysis. Eleven samples from various points of residential spaces in the city of Tabriz were selected for the analysis as representatives of the different types while considering the geographical and cultural distribution of the city. After calculation and statistical analysis of the data, the degree of cultural sustainability of each sample was transferred to Spacemate and was interpreted.
Key Words:Cultural Sustainability, Housing, Typology, Physical Density, Spacemate
مقدمه
رشد جمعیت، تورم و مهاجرت به شهرها و تغییر شیوهی زندگی در سالهای اخیر، برنامهریزان را به سوی مسکن انبوه، حداقل و متراکمسازی سوق داده است (شفایی و مدنی، 1392: 154).بر این اساس فروش تراکم در دهههای اخیر افزایش یافته و همین امر باعث شکلگیری فضا و فرصتی مناسب برای فعالان بخش ساختوساز مسکن شده است (میر کتولی و آریان کیا، 1396: 135)، که به توسعهی عمودی شهرها انجامیده بدون اینکه برنامهریزی مناسبی در این رابطه صورت بگیرد که این امر سبب بروز مشکلات بسیاری برای ساکنان شده است (دهداری، 1395: 107). تأثیر این تراکم و فشردگی با تبعات زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعیای که در پی دارد، بر عوامل حساسی چون فرهنگ و ارزشهای اجتماعی- هویتی چیست؟ و چه سهمی از آن به معماری اختصاص مییابد؟ سوالاتی از این دست را دانشمندان حوزههای گوناگون از علوم اجتماعی، جامعه شناسان، جغرافیدانان و ... مطرح نموده و در صدد یافتن پاسخهای قانعکننده برای آن بودهاند. اینکه معماری (به ویژه معماری مسکونی) در تعامل با میزان تراکم(در اینجا تراکم کالبدی) تا چه حد ممکن است بر پایداری فرهنگی- اجتماعی تأثیرگذار باشد، در حوزهی پژوهش معماران و شهرسازان قرار میگیرد. اگر افزایش تراکم مسکونی اجتنابناپذیر فرض شود، تأثیرات متنوع آن از جمله تاثیرات فرهنگی و اجتماعی بر جوامع زیستی نیز گریزناپذیر است. از همینرو تأثیر انواع افزایش تراکم، که مستقیماً به گونههای ساختماتی نیز مرتبط میگردد، بر اصول و معیارهای فرهنگی و اجتماعی باید مورد کنکاش قرار گیرد. گونههای مسکونی بر اساس شاخصهای تراکم کالبدی آنها، و نقششان در سبک زندگی، رفتار، تعاملات خانوادگی و همسایگی و نظایر آن بر حفظ و انتقال فرهنگ و تأمین پایداری فرهنگی تاثیر میگذارد.فرمولها و روشهای کلی را نمیتوان و نباید به تمام بسترهای فرهنگی، اجتماعی و جغرافیایی تعمیم داد و باید توجه داشت که روشهای مطالعه و نتایج حاصل از آنها میتواند متمایز و منحصربه فرد باشد. از اینرو نمیتوان یک روش و رویکرد واحد و فراگیر برای تحلیل و شناخت در تمام موارد ارائه نمود و بر اساس آن، پیشنهادها و راهحلهای همسانی برای همهجا تجویز کرد.
مرور ادبیات نظری
پایداری فرهنگی و مسکن
فرهنگ به عنوان بُعدی از پایداری، تا دههی اخیر، به نحوی سنتی به عنوان بخشی از ابعاد اجتماعی پایداری محسوب میشد(صالحی میلانی و محمدی، 1389: 84). اما کمکم به علت پیچیدگی مباحث فرهنگی و مهمتر از آن، ورود به دورهی جهانیشدن، بعد فرهنگ از دل مفهوم کلی پایداری اجتماعی خارج شده و به عنوان یک زمینهی مستقل در توسعهی پایدار به رسمیت شناخته شد .در دو دههی گذشته کوششهای جامعی در جهت ترجمان تعریف گستردهی پایداری در قالب برنامهریزی و توسعهی محلی و منطقهای صورت گرفتهاست(Beatley & Manning,1997).«هاوکس» نقش ضروری فرهنگ را به عنوان «رکن چهارم پایداری» در برنامهریزی مطرح کرد. وی نیاز به نگرش فرهنگی را در سیاستگذاریها و برنامهریزیها با استفاده از ابزارهای عملی خاطر نشان میسازد و بیان میکند که فرهنگ در تکوین شهرها و و جوامع سرزندهی دلخواه برای زندگی و کار، نقش مهمی ایفا میکند و بر سلامت اجتماعی و اقتصادی آنها تاثیر میگذارد(Hawkes,2001). پایداری فرهنگی در قالب حفظ هویت فرهنگی،رواداری تغییر در انطباق با ارزشهای فرهنگی مردمان تعریف میشود.درک و تعریف ما از فرهنگ با زمان تغییر میکند. بنابراین پژوهشگران و نظریهپردازان رویکردهای متفاوتی را در قبال این مفهوم مطرح کردهاند، چرا که این امر با جنبههایی از باورها و تجربیات فرهنگی و حفظ سنتها و میراث فرهنگی مرتبط است که خود نیز با پیشرفت تکنولوژی دستخوش تحول میگردد (Postalci and Atay,2019:3). در کشورهایی چون ایالات متحده، استرالیا و کانادا، نظریهپردازان متعددی از جمله مرسر(Mercer,2006) و استیونسون (Stevenson,2003) در زمینهی برنامهریزی فرهنگی در شهرها به معرفی ابعاد، مولفهها و شاخصهای برنامهریزی فرهنگی بصورت عام پرداختهاند و ضمن تعریف، ضرورت انجام آن را بیان و هم راستا با اهداف مدنظر، راهبردهایی را ارائه کردهاند. در ایران نیز شورای عالی انقلاب فرهنگی، عالیترین نهاد تصمیمساز و تصمیمگیر فرهنگی کشور، به معرفی شاخصهای فرهنگی به صورت عام مبادرت کرده است که قابلیت سنجش و ارزیابی در قلمرو شهرهای ایران را ندارند.نتایج تحقیقاتی در حوزهیکاربست برنامهریزی فرهنگی در شهرهای جدید، که طی آنابعاد پرتکرار فرهنگیدر کشورهای مختلف و ایران ارزیابی شده استنشان میدهد کهپایداری فرهنگی و هویت به منزلهی بعدی پرتکرار در خارج و داخل کشور، سرزندگی و تنوع فرهنگی به عنوان ابعاد پرتکرار در خارج از کشور و عدالت به عنوان یکی از ابعاد پراهمیتِ فرهنگی در داخل کشور مطرح است(حجتی و نعمتی مهر،1396 :79).
محصول مادی هر جامعه نشانگر فرهنگ آن جامعه میباشد و مهمترین محصول مادی یک جامعه، محیط کالبدی و معماری شهری آن است. در این میان، مسکن اصلیترین کالبدی است که جامعه برای خود میسازد تا در آن رشد و نمو کرده و فرهنگ را از نسلی به نسل دیگر منتقل کند، کالبد نه تنها متأثر از فرهنگ بلکه تاثیرگذار بر انتقال فرهنگ نیز است (عیسیزاده، 83:1395). مسکن جزء اصلی ساختار فضایی شهر است که در روند توسعهی پایدار شهری نقش اساسی ایفا میکند و شناخت کامل نسبت به آن، از اهمیت به سزایی برخوردار است (نشاط و همکاران، 1392: 148)، نیازی است که در محیطهای طبیعی و انسانساخت پاسخهای متفاوتی داشته و هر جامعه به فراخور نیازها و امکانات و محدودیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش بدان شکل خاصی بخشیدهاست.عدم توجه به انسان، نحوهی کار، شیوهی زندگی، خواستهها و تجارب او در طراحی مسکن امروز و روی آوردن به معماری وارداتی، پایین آمدن کیفیت زندگی مسکونی، از بین رفتن حیات، سرزندگی و تحرک، بحران مسکن و همچنین بحران هویت را بهدنبال داشته است(عسگری رابری و همکاران، 1394: 178).
نگرش گونهشناختی
«گونه» از اواخر قرن نوزدهم مفهومی فراتر از یک واژه به خود گرفت و به «تفکر گونه» بدل شد که یک نظریهی انتزاعی و فراگیر در زمینههای علمی مختلف از جمله دیرین ـ قومشناسی، روانشناسی، پزشکی، زبانشناسی و جامعهشناسی محسوب میگردد. با گذشت زمان موضوعی مشترک و یک روش تفکر بنیادین در ریاضیات، علوم اجتماعی و فرهنگی، علوم طبیعی و رشتههای فنی شد Guney, 2007:6)به نقل از(De Mauro, 1985. گونهشناسی یک مطالعهی نظاممند شامل مجرد کردن، اختصار و الگووارهسازی به منظور شفاف ساختن ماهیتِ موضوعِ مورد بررسیِ پژوهشگر است. بحثی در مورد صورتِ خاصِ یک شیء که توسط ذهن، تعمیم داده میشود .(Ayyildiz et.al,2017:3) از منظر معماری، «شولتز» حضور گونهها را تضمین کنندهی پایداری و ثبات مکان، درعین تغییر میداند (نوربرگ شولتس،1381: 149). تکوین تاریخی مفاهیم گونه و گونهشناسی در معماری از نظر روششناسی و تکامل آن شامل سه مرحلهی عمده است.اولینرویکردازفلسفهیخردگراییعصرروشنگریسرچشمهمیگیرد،دومیازتفکرمدرنیسمو سومی از نو خردگرایی بعد از سالهای 1960 میلادی.
جدول (1) خلاصهی نظریههای «گونه» و «گونهشناسی» از منظر تاریخی (:15 Guney 2007،بازنویسی: نگارنده)
1 |
نظریهی گونه در عصر روشنگری | معمار عصر روشنگری به اولین سرپناه به عنوان اولین «گونه»ی مسکن مینگرد. |
2 |
نظریهی گونه در تفکر مدرنیسم | تئوری مدرنیستی گونه بر مبنای ساختار اجتماعی در حال تغییر و نیاز به تولید انبوه دورهی پس از جنگ جهانی استوار است. |
3 |
نظریهی گونه در دیدگاه نوخردگرایی | رویکرد نوخردگرایی تداوم فرم و تاریخ را در برابر گسستگی حاصل از برداشت مکانیکی از گونهشناسی را مورد تأیید قرار میدهد |
از نیمهی دوم قرن بیستم تلاشهای متعددی برای ارائهی یک چارچوب مفهومیِ کارا برای گونهشناسی وآرایهبندی مسکن صورت پذیرفته است.به عنوان مثال به طور سنتی سه گونه شکل اصلی در این خصوص مطرح شده است که عبارتند از آرایهبندی کوشکی به صورت مجموعههای مجزا از هم (pavilion)، آرایهبندی خیابانی (street) یا مجموعههای خطی و آرایهبندی مبتنی بر حیاطِ محصور میانییا پیرامونی(court). بر حسب نیازهای تحقیق و پیشینهی شکلگیری الگوهای مسکن در کشورهای مختلف، گونهشناسی مسکن از مقیاس مجموعه تا بلوک، شامل فضای داخلی واحدها و کل واحد مسکونی با معیارهای مختلفی صورت گرفته است(عینیفر و قاضیزاده،1389: 37). معیارهایی همچون بُعد خانوار، ارتفاع، وضعیت قطعه زمین، فضای باز، نحوهی دسترسی و نحوهی اتصال واحد به زمین و نظایر آن. تحقیقات مختلف انجام شده در خصوص گونهشناسی، هر یک اهداف خاصی را دنبال کرده و ساختار خود را بر اساس آن شکل دادهاند(راهب،1394: 7). نگرش گونهشناسانه به مسکن در پیوند با مباحث فرهنگی از آن جهت میتواند مفید باشد که در تجویز راه حلها و برنامهها میتوان بر اساس آن به روشنی از گونههای معینی حمایت کرد یا آنها را منع یا محدود نمود.به همین ترتیب از نگرش گونهشناسانه میتوان در مرحلهی آسیب شناسی و مقاصد توصیفی و طبقهبندی اولویتها بهره جست.
تراکم
برداشتهاي فردي و خاص از مفهوم تراكم، ممكن است به كلي با معناي تخصصي آن متفاوت باشد. اين معاني هر يك موضوعي متفاوت از ديگري است و نمیتوان تحليلهاي يك حوزه را براي نتيجهگيري در حوزهي ديگر به كار گرفت. در اين بحث، صحبت از وجه كالبدي- فضايي تراكم است، یعنی بررسيِ شاخصهاي فيزيكي و قابل اندازهگيريِ بناها و نواحي شهري مدنظر است كه خود، جزو عناصر گونهشناسانهای هستند كه به لحاظ كمّي قابل سنجشاند. در گذشته براي سنجش تراكم فيزيكي يا كالبدي، شاخصهاي متعددي تعريف و به كار برده شده است. اين شاخصها خارجِ قسمت كسري را مدّ نظر قرار ميدهند كه مخرج آن مساحتِ كلِ زميني است كه تراكم در آن سنجيده ميشود، در حاليكه صورت كسر ميتواند شكلهاي مختلفي به خود بگيرد، مثلاً خانهها، ساكنين، اتاقها، كل سطح قطعه زمين، كل مساحت زيربنا و نظاير آن. به رغم امتیازات و فواید عملی مفهوم تراکم شهری در برنامهریزی و طراحی شهری، برخی از منتقدان براین باور بودهاند که کاربرد تراکم در موارد و مقاصد غیرآماری پرسش برانگیز است ، چرا که به عنوان مفهومی بسیار انعطافپذیر قلمداد میشود که کیفیات فضایی نواحی شهری را به درستی و با دقت لازم منعکس نمیکند. حرفهمندان نیز همانند پژوهشگران، گاه بر این باورند که سنجهی تراکم، مستقل از سایر مشخصات کالبدی است: «طرحهای فیزیکی متفاوت میتوانند تراکمهای یکسانی داشته باشند.تحلیلها نشان میدهند که میزان تراکم معین از سایر عوامل کالبدی به کلی مستقلاند»(Alexander,1993:184).«اغلب اوقات ، مردم تراکم را با گونههای ساختمانها اشتباه میگیرند و گمان میکنند که به عنوان مثال خانههای منفصل، دارای تراکم کمتری نسبت به خانههای متصل هستند. با این که این حرف در کلیت صحیح است اما در تمام موارد صادق نیست. یک برج بلند مرتبه با واحدهای مسکونی بزرگ دریک محوطهی وسیع پارک مانند، ممکن است تراکم کمتری نسبت به خانههای منفصل و مستقلی که بر قطعات زمین کوچک ساخته شدهاند داشته باشد»(Forsyth,2003:4). با وجود تمام این نقد و نظرها ، مفهوم تراکم ، اطلاعات با ارزشی دربارهی شکل ساختارهای شهری در خود نهفته دارد که اگر بتوان آنها را استخراج کرد، میتواند شیوهای را در اختیار ما قراردهد که به واسطهی آن امکان شناخت روابط میانِ برنامهها و نتایج شکلی آنها فراهم گردد. پلی میان کیفیت و کمیت لازم است و به بیان سادهتر، رابطهی تراکم با شکل روشن کند. نمودار«Spacemate» با دخالت دادن شاخصهای مختلف تراکم چنین امکانی را با دقت قابل استنادی فراهم میکند.
روش تحقیق
در این پژوهش با توصیفی نظاممند، وضعیت فعلی عناصر بررسی، و بنا به مورد در مقاطع لازم به بررسی ارتباط بین متغیرها و شناسایی دقیقتر آنها توجه میشود. روش کاردر دو مسیر و به موازات هم پیش رفته و در انتها، نتایج آنها با هم ادغام شده است.
در مسیر اول، برای استخراج ابعاد و شاخصهای پایداری فرهنگی، مفاهیم کیفی پایداری مسکونیمرتبط به فرهنگ، با استفاده از روش دلفی طی دو مرحله مصاحبه و پرسشنامه با شرکت ده تن از صاحبنظران در معرض قضاوت و انتخاب قرار گرفته است. از میان این مفاهیم 6 مفهوم به عنوان مهمترین مفاهیم تشخیص داده شده و در مرحله سوم با استفاده از تکنیک «شانون» وزن هر مفهوم و ارزش آنارزیابی گردیده است.برای تعیین میزان پایداری فرهنگی نمونههای مورد مطالعه،این شش مفهوم با گویههایی به شکل دقیقتر در قالب پرسشنامه به ساکنین عرضه و نتایج آن جمعبندی و تحلیل شده است، با شیوهی نمونه گیری از نوع غیر تصادفی و به صورت نمونه گیری(snow ball sampling). پایایی تحقیق نیز با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه و ضریب بدست آمده بالای 9/0 می باشد، که از پایایی قابل قبولی برخوردار است.در تحلیل این نتایج از آزمونtتکنمونهای و آزمونK-S (کولموگوروف- اسمیرنوف) بهره برده شده است. سطحبندی پایداری نمونهها نیز بر مبنای مدل طبقهبندی پرسکات الن که برای تبدیل محاسبات کمّی به مقادیر کیفی به کار میرود، انجام شده است.
جدول(2) طبقات پنجگانه پرسکات آلن برای طبقهبندی سطوح پایداری(Prescott Allen,1995)
سطوح | حالت های پایداری | ارزش |
اول | ناپایدار | 39-0 |
دوم | ناپایداری بالقوه(ضعیف) | 49 - 40 |
سوم | متوسط | 59 - 50 |
چهارم | پایداری بالقوه(خوب) | 79 - 60 |
پنجم | پایدار | 100 - 80 |
در مسیر دوم، ابتدا دادههای نمونههای موردیِ انتخاب شده، اندازهگیری، برداشت و گردآوری شده (با استفاده از نرمافزارهایGIS و Autocadو نیز برداشت میدانی) و چهار شاخص از شاخصهای کمّیِ تراکم با محاسبات مربوطه بهدست آمد و بر روی نمودار Spacemate پیاده شد، تا محل گونههای تراکمی تعیین شود. هر نقطه نمایندهی یک گونه بر روی نمودار است و گونههایی که تشابه قابل توجهی دارند در نزدیکی هم قرارگرفته و حوزههایی را تعریف میکنند. در صورت اثبات ارتباط گونهها با پایداری فرهنگی، در واقع این حوزهها را میتوان حوزههای پایداری فرهنگی نام نهاد.
نمودارspacemate ابزاری است بر اساس رابطهی تراکم و فرم ساختارها در مقیاس مورد مطالعه و در پژوهش حاضر برای اولین بار در حوزهی پایداری فرهنگی مورد آزمون قرار گرفته است. چهار متغیر برای ارزیابی تراکم در این نمودار به طور همزمان به کار میرود. تركيب اين چهار متغير براي هر پروژه يك «اثر انگشت فضايي» منحصر به فرد ایجاد میکند كه با يك نقطه بر روي نمودار مشخص ميشود، که نشان دهندهی سطح و سهم هر متغیر در ساختار مورد مطالعه است (Berghauser Pont and Haupt, 2009:99). برای اختصار این چهار شاخص در جدول (3) نشان داده شده است. شاخص FSI(شاخص تراکم ساختمانی) در رابطه با تراکم، اصلیترین شاخص به حساب میآید، اما اگر بخواهیم با استفاده از آن در گونهشناسی مفید عمل کنیم برای معرفی دقیق طرحها و الگوهای فضایی مختلف به تنهایی کارایی ندارد. برای دقیق کردن تحلیلها متغییرهایی چونOSR(شاخص فضای باز)، GSI (شاخص سطح پوشش) و L(شاخص ارتفاع) باید در محاسبات دخالت داده شوند. (نحوهی محاسبهی هر کدام از متغییرها و شاخصهای این نمودار بسیار دقیق بوده و در این مقال نمیگنجد، برای آگاهی رجوع شود به منبع پیشگفته. برای نمونه بخشی از محاسبات مربوط به یکی از موارد مطالعهی موردی در شکل(2)آورده شده و در مورد بقیهی نمونهها، نتایج نهایی بر روی نمودار در شکل(3) نشان داده شده است).
جدول (3) معرفی شاخصهای کمّی تراکم
(Berghauser Pont and Haupt,2005, 2009)ماخذ: گردآوری و تلخیص نگارنده بر اساس
شاخصهای کیفی پایداری فرهنگی
در اصول ساخت شهر اسلامی به تمامی اجزا توجه گردیده که مسکن هم از این قاعده مستثنا نیست، اما اسلام به طور مستقیم چگونگی برنامهریزی و ساخت مسکن را آموزش نمیدهد، لیکن دستورها و رهنمونهایی ارائه داده که به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مسکن مرتبطاند(ضرغام فرد و همکاران، 41:1398). با بررسی دستورها و رهنمونها، معیارها و مفاهیم مطرح در ساختار مقدماتی ، از میان جستجو در مجموعه مفاهیم موجود در پژوهشهای متخصصین از جمله، سیفیان(1376،1377)، ابوالقاسمی (1383)، مهدوی نژاد(1383)، بهشتی(1386)، نقی زاده(1387)، نقره کار(1387)، اخوت(1389،1391)، فیاض انوش(1391)، امین پور(1394) و وثیق(1395)... اهم مولفههای مفهومی استخراج گردیده که در جدول (4) از سال 1387 به بعد آورده شده است.
جدول(4): اهم مولفههای مفهومی معماری مستخرج از آموزههای اسلامی در تحقیقات پژوهشگران (گردآوری نگارنده)
محقق و منبع مربوطه | موضوعات مفهومی استخراج شده |
نقی زاده(1387) | توجه به انسان- امنیت و ایمنی- محرمیت- آرامش- خلوت- امکان ارتباط با طبیعت- میانهروی- احترام به حقوق دیگران- وحدت جامعه- احترام به خانواده |
نقرهکار(1387) | انعطافپذیری- درونگرایی- وحدت و کثرت- نظم و بینظمی- گوناگونی و یکنواختی- مرکزیت- ابهام و ایهام- تعادل- تنوع- هماهنگی با طبیعت- عدم اسراف- خلوت |
اخوت وهمکاران(1389) (1391)اخوت | هنر- اخلاق- شفافیت- نور- رنگ- طبیعت- فضای تهی- هندسه و تناسبات- سلسله مراتب- حریم- انعطاف پذیری |
فیاض و سنائیراد(1391) | آرامش و ایمنی- محرمیت و حجاب- نکوهش ارتفاع زیاد- عدم اشراف-لاضرر و لاضرار- سلسله مراتب- عدالت و مساوات- حق همسایگی- تواضع در خانه |
امینپوروهمکاران(1394) | امنیت- حفظ حریم- پاکی و طهارت- سلسله مراتب- ارضاء نیازهای مادی و معنوی- بهرهگیری از طبیعت و حفظ آن |
وثیق و پشوتنیزاده(1388) (1395)وثیق | ذکر الهی- صله رحم- توجه به امور تربیتی- سلام و کسب اجازه- عدم وجود مال غصبی- عدم بروز تضاد اجتماعی- پرهیز از خودنمایی- رعایت و حفظ حریم- عدم ایجاد مزاحمت- نیت پاک- حق همسایه- توجه به مهمان- عدالت- توجه به محیط- صرفه جویی و عدم اسراف |
پس ازتحلیل داده ها، ابعاد کلی در شش دسته استخراج گردید. در مرحلهی نهایی ساختار شاخصهای کیفی، علاوه بر امتیاز دهی متخصصین، جهت معتبرسازی و مشخص شدن اولویت ابعاد و مولفههای بدست آمده ، از تکنیک شانون استفاده گردیده است. که در (جدول5) شاخص های هر دسته و میانگین وزن هر دسته، آورده شده است.
جدول(5): یافته های نهایی روش دلفی با تکنیک شانون در تعیین شاخص های پایداری فرهنگی(مأخذ: نگارنده)
میانگین وزن دسته | وزن شاخص (تکنیک شانون) | بار اطلاعاتی شاخص | میانگین دسته | میانگین | جمع نمره | شاخص ها | مولفه | بعد |
034480/0 | 03453/0 | 99750/0 |
04/4 | 6/4 | 46 | مردم نگری | لاضرر و لاضرار | عدالت و مساوات |
03455/0 | 99812/0 | 2/4 | 42 | رعایت فینا | ||||
03453/0 | 99745/0 | 8/3 | 38 | بهینه در ارتفاع |
تعادل در نظم | |||
03450/0 | 99653/0 | 7/3 | 37 | بهینه در پوشش فضایی | ||||
03428/0 | 99017/0 | 9/3 | 39 | هماهنگی با واحدها | ||||
034487/0 | 03446/0 | 99550/0 |
18/4 | 2/4 | 42 | زیبایی شناسی | فضای سبز | ارتباط با طبیعت |
03453/0 | 99734/0 | 4/4 | 44 | آرامش و آسایش | ||||
03445/0 | 99505/0 | 3/4 | 43 | نور و سایه | اقلیم | |||
03447/0 | 99555/0 | 5/3 | 35 | خط آسمان | دید و منظر | |||
03453/0 | 99734/0 | 5/4 | 45 | ارتباط بصری با بیرون | ||||
034505/0 | 03450/0 | 99653/0 |
04/4 | 8/3 | 38 | یکپارچگی در کالبد و منظر | نظم | تناسبات و هندسه |
03450/0 | 99653/0 | 7/3 | 37 | سلسله مراتب |
سازماندهی | |||
03446/0 | 99550/0 | 1/4 | 41 | دسترسی پذیری بصری | ||||
03452/0 | 99726/0 | 0/4 | 40 | آسانی جهت یابی | ||||
03453/0 | 99750/0 | 6/4 | 46 | تناسبات انسانی | مردم واری | |||
034506/0 | 03453/0 | 99750/0 |
25/4 | 6/4 | 46 | ضرورت اختفاء حضور | محرمیت | حریم و محرمیت |
03453/0 | 99734/0 | 4/4 | 44 | ضرورت عدم طلاع از درون | ||||
03449/0 | 99623/0 | 1/4 | 41 | ضرورت اطلاع از بیرون | قلمروپایی | |||
03447/0 | 99580/0 | 9/3 | 39 | ضرورت اعلام حضور | ||||
034444/0 | 03449/0 | 99456/0 |
12/4 | 1/4 | 41 | حس مکان و تعلق | امنیت روانی | ایمنی و امنیت |
03453/0 | 99750/0 | 6/4 | 46 | تقویت نظارت | ||||
03438/0 | 99299/0 | 9/3 | 39 | مدیرت بحران عوامل طبیعی | امنیت فیزیولوژیک | |||
03438/0 | 99299/0 | 9/3 | 39 | مدیریت بحران عوامل غیر طبیعی | ||||
034474/0 | 03443/0 | 99456/0 |
06/4 | 8/3 | 38 | فرم فضاها |
اجنماع پذیری | مشارکت و تعامل |
03446/0 | 99550/0 | 2/4 | 42 | کافی بودن فضاها | ||||
03455/0 | 99812/0 | 2/4 | 42 | تنوع فضاها | ||||
03447/0 | 99580/0 | 9/3 | 39 | خلوت و ازدحام مناسب | ||||
03447/0 | 99580/0 | 9/3 | 39 | نظارت بصری(اشرافیت) | ||||
03444/0 | 99485/0 | 4/4 | 44 | فضای سبز |
همانگونه که مشاهده میشود و در شکل(1)نیز آورده شدهاست؛ شاخص «حریم» بیشترین میزان تاثیر بر پایداری فرهنگی را داراست و پس از آن به ترتیب شاخصهای «تناسبات و هندسه»، «ارتباط با طبیعت»، «عدالت»، «مشارکت و تعاملات» قرار دارند و کمترین میزان تاثیر مربوط به «ایمنی و امنیت» است.
شکل(1): مدل نهایی شاخصهای پایداری فرهنگی (ماخذ: نگارنده)
شاخصهای کمّی
پیشتر به شاخصهای کمّیِ تراکم مورد استفاده در این پژوهش اشاره رفت.دادههای اولیهی نمونههای موردی از روی نقشههای پایهی طرحهای جامع و تفصیلی، استخراج و پس از طبقهبندی دادههای گردآمده، چهار شاخص اصلی مورد نیاز برای تعیین مکان هندسی نمونهها در نمودارspacemate مطابق فرمولهای مربوطه محاسبه شد.
معرفی نمونههای مورد مطالعه
انتخاب نمونههای موردی با تکیه بر تقسیمبندی موجود در طرح جامع انجام گرفته است، تا با تشخیص عرصههای مسکونی مختلف به تعیین نمونههای مناسبتری برای تحلیل اقدام گردد.یازده نمونه از نقاط مختلف عرصههای مسکونی شهر تبریز به نمایندگی ازگونههای متفاوت و با در نظر گرفتن توزیع جغرافیایی و فرهنگی در سطح شهر برای تحلیل برگزیده شده است. این نمونهها در شکل (4) آمده است.
تفسیر ومرور یافتهها
پس از بررسی مطالعهی موردی، اطلاعات گردآوری شده از طریق روشهای پیمایشی و اسنادی مرتبط با هر یک از شاخصها، در دو بعد کمی و کیفی استخراج و پس از ترکیب و تلفیق، با استفاده از ابزارهای سنجش مربوطه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.شاخصهای کمّیِ بهدست آمده از محاسبات مربوطه به تک تک نمونهها استخراج و بر روی نمودار Spacemate پیاده شد و با توجه به همجواری نقاطِ بهدست آمده، نمونهها حوزهبندی شدند. (شکل(2) نمونهای از محاسبات شاخصها و مکانیابی روی نمودار را نمایش میدهد).
شکل (2)دادههای تصویری، شاخصهای مستخرج و مکانیابی یکی از نمونهها(نمونه 6) بر روی نمودار spacemate (ماخذ: نگارنده)
نمونههای 1 و 2 با توجه به نزديكي ارقام شاخصهاي فيزيكيشان در يك حوزهي گونهشناسی قرار ميگيرند. در اين دو نمونه متوسط تعداد طبقات نزديك به هم (از 15/1تا 38/1) بوده و شاخص سطح پوشش از 55/0 تا 58/0 متغير است كه بسيار نزديك به هماند. دو شاخص ديگر يعني شاخص تراكم ساختماني (FSI)و شاخص نسبت فضاي باز (OSR)نيز اختلاف فاحشي را نشان نميدهند. بدين ترتيب اين دو نمونه با بافتی سنتی و خانههای متصل با ارتفاعی کم در يك حوزه قرار ميگيرند كه داراي خصلتهاي مشابهاند. اين منطقه برروي نمودار با نام حوزهي «F1 » نشان داده شده است.
نمونههاي 3 و 4هر دو با بافتی طراحی شده يك حوزه جاي ميگيرند، كه در روي نمودار با نام حوزهي «F2» مشخص شده است. علاوه بر متصل بودن آرایش خانهها، ويژگيهاي اين دو نمونه مشابهتهاي نزديكي دارند. متوسط تعداد طبقات در آنها به ترتیب 3/2 و 9/2 است. شاخص GSI بسيار نزديك به هم است و نسبت فضاي باز آنها با هم برابر و معادل 46/0 است. شاخص FSI نيز 2/1 و 1/1 ميباشد.درصد فضاي باز نيز بسيار شبيه به هم است و هر دو تا حدود زيادي به لحاظ ظاهر و سيماي بدنهها نيز همچهره به نظر ميرسند.نمونههاي 5 و 6 نیز ويژگيهاي نسبتاً مشابهي دارند. ارتفاع هر دو مجموعه متوسط محسوب ميشود (5/4 و 6 طبقه) و شاخص سطح پوشش آن نزديك به هم است و هيچكدام به طور كامل خطي محسوب نميشوند. اين دو نمونه نيز در حوزهي يكساني قرار گرفتهاند كه با نام حوزهي «F3» برروي نمودار مشخص است.
نمونههای7 و 8 از نظر شاخصهاي كمّي مشابه هماند و به راحتي در يك حوزهي مستقل گنجانده ميشوند. اين نمونهها تقريباً داراي سازماندهي نقطهاي با ارتفاع متوسطي هستند. مقادير عددي شاخصها، حتا بيش از ساير نمونهها به هم نزديكاند. اين دو مجموعهي مسكوني درحوزهي «F4» برروي نمودار نشان داده شدهاند.
نمونهي شماره 9 نيز خود در گونهشناسي متفاوتي جاي ميگيرد. اين مجتمع با ارتفاع بلند و تراكم ساختمانيِ (FSI) نسبتاّ بالا (در حدود 3/1) در قسمت بالاي نمودار و در حوزهي «F5» جاي ميگيرد.
نمونهي 10 را با توجه به تفاوتهايي كه شاخصهاي آن نسبت به مجتمعهاي مسکونی قبلي دارد، ميتوان در دستهاي مستقل گنجاند. آرايش بلوكها در اين مجتمع به صورت خطي بوده و تعداد طبقات آن 4 است، كه جزو گونههاي مسکونی با ارتفاع متوسط محسوب ميگردد. اين نمونه در حوزهي «F6» برروي نمودار نشان داده شده است.
نمونهي شماره 11 به عنوان بلوك نقطهاي كم ارتفاع نيز در حوزهي مستقلي گنجانده ميشود. اين نمونه با بيشترين نسبت فضاي باز و تعداد طبقات 1، در پايين نمودار و ابتداي آن قرار دارد. ويژگي ديگر اين محدوده، تساوي شاخص سطح پوشش و تراكم ساختماني آن است. اين ساختار در حوزهي «F7» نشان داده شده است.برای ارزیابی میزان پایداریِ نمونههای موردی، بر اساس شاخصهای بهدست آمده که در شش دستهی کلی (عدالت و مساوات، ارتباط با طبیعت، تناسبات و هندسه، حریم و محرمیت، امنیت و ایمنی، مشارکت و تعاملات) بیان گردید.دادههااز پرسشنامههایی که محتوای آنها با توجه به تاثیر شاخصهای فرهنگی از شاخصهای تراکمی در نظر گرفته شده، استخراج و با استفاده از آزمونهای آماری که پیش از این ذکر شد مورد تحلیل قرار گرفت.
توصیف پایداری فرهنگی به تفکیک حوزههای بهدست آمدهروی نمودار
با توجه به روند سنجشی که برای شاخصهای پایداری توضیح داده شد،با تحلیل آماری دادهها، وضعیت پایداری نمونههای مورد مطالعه، مبتنی بر ابعاد و شاخصهای پایداری فرهنگی به دست آمدووضعیت پایداری حوزهها به تفکیک مشخص گردید.(در جدول(6) ، سنجش پایداری حوزه F1به عنوان نمونه آورده شده است).
جدول(6). آزمونهای t و K-S برای بررسی شاخصهای پایداری فرهنگی در نمونههای 1و2 حوزهیF1
|
| آزمون K-S | t آزمون | ||||
شاخصها | تعداد | Z | Sig | میانگین | انحراف معیار | t | Sig |
عدالت | 20 | 665/0 | 768/0 | 55/48 | 68/3 | 76/1- | 094/0 |
طبیعت | 20 | 763/0 | 605/0 | 25/33 | 41/6 | 68/11- | 000/0 |
تناسبات و هندسه | 20 | 756/0 | 616/0 | 69/46 | 56/5 | 66/2- | 015/0 |
حریم | 20 | 518/0 | 951/0 | 00/59 | 17/6 | 52/6 | 000/0 |
امنیت | 20 | 106/1 | 173/0 | 75/48 | 31/3 | 69/1- | 107/0 |
مشارکت و تعامل همسایگی | 20 | 525/0 | 945/0 | 21/33 | 29/5 | 19/14- | 000/0 |
مجموع (پایداری فرهنگی) | 20 | 813/0 | 523/0 | 91/44 | 78/1 | 76/12- | 000/0 |
به ترتیبِ همین مثال میانگین پایداری تمام حوزهها استخراج گردید (این ارقام به تفکیک در شکل (4) آمده است).
با توجه به میزان میانگین پایداری فرهنگی حوزهها میتوان چنین بیان نمود که حوزه «F3 » (مجموعه بلوکهای محیطی با ارتفاع متوسط)، بهترین وضعیت پایداری را دارد و میانگین هر شش شاخص پایداری در این حوزه که با توجه به تاثیرپذیری از تراکم، ارتفاع، سطح پوشش و میزان فضای باز ارزیابی گشته است در تعادل و هماهنگی نسبت به هم و با کمترین اختلاف نسبت به حد نهایی قرار دارند، همین امر باعث شده که این حوزه در بالاترین سطح نسبت به حوزههای دیگر قرار گیرد و از نظر گونه نیز مطلوبترین، برای حصول پایداری در راستای توسعه ردهبندی باشد. نمونهها با تغییر میزان تراکم، ارتفاع، سطح پوشش و میزان فضای باز، از حوزهای به حوزهی دیگر، ساختار کالبدی و گونهی متفاوتی دارند و همین امر بر روی شاخصهای فرهنگی مورد بررسی در راستای پایداری تاثیر میگذارد. مثلاً در حوزهی «F1» و تا حدودی «F2» که در ردهی بافتهای سنتی و طراحی شده قرار دارند و با ارتفاع کم شکل گرفتهاند و انتظار میرفت در وضعیت پایدار باشند، فشردگی زیاد و پایین بودن سطح اشغال منجر شده که میزان ارزش پایداری حوزهها در ردهی ناپایداری بالقوه (ضعیف) و پایداری متوسط قرار گیرند.این حوزههای پایداری در شکل(3) بر روی نمودار «spacemate» نمایش داده شده است:
شکل(3): وضعیت میزان پایداری فرهنگی حوزههای گونهشناختی F1الی F7 (ماخذ: نگارنده)
در نهایت، حاصل این فرایندها برای رعایت اختصار در شکل(4) گرد هم آمده است. این شکل حاوی نتایج نهاییتحلیلهای تحقیق و نیز دادههای گرافیکی نمونهها و گونهی مورد مطالعه بوده و وضعیت نسبی پایداری و رتبهی پایداری فرهنگی موارد مطالعه را بیان میکند.
شکل(4): شماتیک گونهها و رتبهبندی وضعیت پایداری فرهنگی نمونههای موردی (ماخذ: نگارنده)
ادامهی شکل (4)
نتیجهگیری
پایداری فرهنگی از ضروریات توسعهی پایدار به شمار میرود و تراکم به عنوان یک سیستم اندازهگیری، ضمن تعیین گونههای ساختمانی، از ابزارهایی است که میتواند به این امر کمک بسیاری نماید. افزایش تراکم و فشردهسازی هر چند از الزامات توسعهی پایدار به شمار میرود، اما استفاده از این راهکار باید با سنجش اثرات آن بر ساختار کالبدی و همچنین شرایط فرهنگی - اجتماعی در زمینههای مختلف همراه باشد. در پژوهش حاضر با تعریف و ارائهی شاخصهای تراکم از یک سو و همچنین با ارائه و تعریف شاخصهایی از پایداری فرهنگی از سوی دیگر، با معرفی و بهکارگیری نمودار «spacemate» به تحلیل فضایی و ارائهی گونههایی از مجتمعها و ساختارهای مسکونی مورد مطالعه در سطح شهر تبریز پرداخته شد. تجربهی این تحقیق نشان داد که نمودار«spacemate» قابلیت کاربرد در حوزهی گونهشناسی مرتبط با پایداری فرهنگی و نیز امکان انعطاف و سازگاری با موارد مطالعهی منتخب پژوهش را دارد. و به عنوان یک ابزار کّمی میتواند برای ارزیابی شاخصهای کیفی نیز مفید باشد. محل نقاطي كه نمايندهي تعدادی از ساختارهای مسکونی موجود شهري تبريز هستند، مشخص و میزان پایداری فرهنگی آن ها تعیین گردید. هر طرح جديدي كه قرار باشد بر شهر افزوده شود نيز ناگزیر نقطهاي خواهد بود بر روي نمودار، و در واقع طراح قادر است كه نقطههايي را كه نشان دهندهي گونههایی از ساختارهای مسکونی آيندهي شهري هستند، پيش از طراحي، با توجه به اهداف و خواستهها، برروي نمودار بسنجد و شاخصهاي كمّيِ آن را استخراج و پيش از طراحي تجويز نمايد. اینجا است که بررسی تاثیر تراکم ورای جنبهی صِرفاً کمّیِ آن،میتواند راهی برای برنامهدار کردن ساختارهای مجموعههای مسکونی باشد که با توجه به تحقیق انجام یافته، تابعی خواهد بود از عوامل و شاخصهای فرهنگی موثر در ارتباط با مفهوم پایداری. به دیگر بیان طراح قادر خواهند بود ساختار تراکمیِ مجموعههای مسکونی را به گونهای تدوین نمایندکه تاثیرات منفی به حداقل برسد.شاخصهایی بر اساس مفاهیم کیفی در طی این پژوهش ساخته شد و مورد آزمون قرار گرفت. دستیابی به چند شاخص پاسخگو در حوزهیهای کیفی-کمّی نیز از نتایج این مطالعه است. شاخصسازی بخش مهمی از فرایند رسیدن به مرحلهی کاربرد روشهای کمّی است و در این تحقیق شاخصهای برگزیده شده در مرحلهی آزمون کارایی مناسبی نشان دادند.
در مبحث پایداری فرهنگی یافتههای تحقیق گویای این است کهعواملی چون عدالت، امنیت و ... که در این نوشتار از مولفههای پایداری فرهنگی به شمار آمدهاند با مفهوم عملیِ تراکم در ارتباط است. و به همین سبب با تنظیم سیاستهای تعیین تراکم قابل دستیابی است. به بیان دیگر، بخشی از مؤلفههای پایداری فرهنگی در گونهها مستتر هستند. این مؤلفهها میتوانند با اصلاحِ تجویز تراکم فیزیکی و در نتیجه با معرفی گونههای حمایت کننده از این مفهوم، تا حدودی احیاء شده و در عمل، تأمین و تضمین گردد
نتایج این پژوهش در بررسی نمونههای موردی نیز نشان داد که گونهی «بلوکهای محیطی کم ارتفاع» بیشترین و گونهی «خانههای متصل شهری کم ارتفاع متعلق به بافت سنتی» کمترین میزان پایداری فرهنگی را نشان میدهند. گونههای «بلوکهای منفرد با ارتفاع متوسط»، «بلوکهای خطی با ارتفاع متوسط»، «بلوکهای منفرد یا نقطهای با ارتفاع زیاد» ، «بلوکهای منفرد کم ارتفاع» و «خانههای متصل شهری کم ارتفاع متعلق به بافت طراحی شده» به ترتیب نزولی بین آن دو جای میگیرند.
وجود یک روش قابل اتکای کمّی که کیفیات پایداری را در خود جای دهد و بر اساس معیارهای قابل سنجش، بایدها و نبایدها را برای طراح و برنامهریز مشخص کند، موجب میگردد تا در تعیین و تجویز سیاستهای ساخت و ساز از اعمال سلیقههای فردی و موقتی، که درستی یا نادرستی آن قابل اثبات نیست، پرهیز گردد.
منابع
- اخوت، هانیه (1391)؛ «بازشناسی مولفههاي هویتی مسکن سنتی براساس آیات قرآن وروایات ائمه معصومین»، دوفصلنامه پژوهشهای میان رشتهای قرآن، دوره3، شماره2، صص67 – 86.
- اخوت، هانیه؛ نینا الماسیفر و محمدرضا بمانیان(1389) ؛ «معماري وشهرسازي سنتی درکشورهاي اسلامی»، تهران، انتشارات هله.
- امینپور، احمد؛ رامین مدنی ؛ حامد حیاتی و محمدعلی دلداده (1394)؛ «بازشناسی مفاهیم مسکن و سکونت بر اساس آموزههای اسلامی»، فصلنامه مدیریت شهری، شماره 40، صص. 47-60.
- حجتی، نگین و مرجان نعمتیمهر (1396)؛ «کاربست برنامهریزی فرهنگی در شهر جدید هشتگرد»، صفه، دوره 27، ش. 77، صص 79-98.
- دهداری، مصطفی(1395)؛ «تحلیل فضایی گونهشناسی مسکن شهری، مطالعه موردی: شهر گرگان»، پایاننامه کارشناسی ارشد منتشر نشده، با راهنمایی دکتر جعفر میر کتولی، دانشگاه گلستان، دانشکده جغرافیا و برنامه ریزی شهری.
- راهب، غزال (1394)؛ «واکاوی مفهوم گونه در مسکن بومی و تبیین رویکردی برای دستهبندی گونههای مسکن روستایی در ایران»، مسکن و محیط روستا، شماره 150، صص. 3-18 .
- شفایی، مینو و رامین مدنی (1392)؛ «راهکارهای طراحی عرصه میانه با رویکرد جبران سازی مسکن حداقل در ایران»، فصلنامه معماری و شهرسازی آرمانشهر، شماره 11، صص. 153-165.
- صالحی میلانی، ساسان و مریم محمدی(1389)؛ «اهداف و شاخصهای تحقق پایداری فرهنگی»، نامه معماری و شهرسازی،دو فصلنامه دانشگاه هنر، شماره 5، صص. 81-97
- ضرغام فرد، مسلم، ابوالفضل مشکینی، احمد پوراحمد و بنیامینو مورگانتی (1398)؛ «تدقیق نماگرهای مسکن شایسته از دیدگاه مکتب اسلام»، فصلنامه مطالعات شهر ایرانی-اسلامی، سال نهم، شماره 35، صص. 45-33
- عسگری رابری، اباصلت ؛ شهاب عباسزاده و علی اصغر آبرون (1394)؛ «بررسی عناصر فضایی - کالبدی تاثیرگذار بر مسکن روستایی» مجله پژوهش و برنامهریزی روستایی، سال چهارم شماره 4، زمستان 94، صص. 177-193
- عیسیزاده، کوثر (1395)؛ «تحلیل شناخت تأثیر فرهنگ بر کالبد و طراحی شهرها با تأکید بر نظریههای فرهنگی طراحی مجتمعهای زیستی»، مدیریت شهری، شماره 46، صص. 71-96
- عینیفر، علیرضا (1389)؛ «گونهشناسی مجتمعهای مسکونی تهران با معیار فضای باز» ، آرمانشهر، شماره 5 پاییز، صص. 35-45
- فیاضانوش، ابوالحسن وعباسعلیسنائیراد (1391)؛ «شاخصهاي کالبد و فرهنگ خانه در منابع اسلامی»، مجموعه مقالات نخستین همایش آرمان شهر اسلامی، دانشگاه اصفهان، صص. 315 - 332.
- میرکتولی، جعفر و مصطفی آریانکیا (1396)؛ «بررسی مولفههای تاثیرگذار در شکلگیری کالبد مسکن شهری از دیدگاه گونهشناسی با تاکید بر تراکم ساختمانی و تعداد طبقات (مطالعه موردی: شهر گرگان)»، نشریه مطالعات نواحی شهری دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال چهارم، شماره1،پیاپی10، صص.131-148.
- نشاط، اکبر ؛ مجید نیکایی و محمدحسین شریفزادگان (1392)؛ « پیشبینی مسکن کمدرآمد با تحلیل طرف عرضه و تقاضا (مطالعه موردی: شهر دامغان)»، فصلنامه علمی - پژوهشی پژوهشهای جغرافیای انسانی، دوره 45، شماره 3، صص. 147-168.
- نقرهکار، عبدالحمید (1387)؛ «درآمدي برهویت اسلامی درمعماري وشهرسازي»، انتشارات شرکت طرح ونشر پیام سیما
- نقیزاده، محمد (1387)، «شهر و معماری اسلامی»، تهران، نشر مانی
- نوربرگ شولتز، كريستيان (1381)؛ «مفهوم سكونت، به سوي معماري تمثيلي»، ترجمه محمود امير ياراحمدي، تهران، آگه
- وثیق، بهزاد وآزاده پشوتنیزاده (1388)؛ «مفهوم سکونت درآیات وروایات اسلامی»، مسکن و محیط روستا، شماره 129صص. 50-65.
- وثیق، بهزاد (1395)؛ «شناخت معماري سکونتگاه براساس آیات قرآن»، پنجمین کنفرانس الگوي اسلامی ایرانی پیشرفت: الگوی پایه پیشرفت، تهران
-Alexander, E.R. (1993) ;“Density measures: a review and analysis” , Journal of Architecture and Planning Research, 10(3), pp. 181-202.
- Ayyildiz,Sonay , F.Erturk , S.Durak and A.Dulger (2017) ; “Importance of Typological Analysis in Architecture for Cultural Continuity…”, IOP Conference Series:Materials Science and Engineering,vol.245,issue 7,(072033), pp.1-15
-Beatley, Timothy and Kristy Manning (1997);“The Ecology of Place; Planning for Environment, Economy and Community”, Island Press, Washington D.C.
- Berghauser Pont , M. and Haupt , P. (2009) ; “ Space Density and Urban Form”, Published Ph.D. Thesis , Netherlands , Technical University of Delft , Faculty of Architecture , Department of Urbanism
- Berghause Pont, Meta and Haupt, Per (2005) ;“The Spacemate: Density and theTypomorphology of the urban fabric”, Nordisk Arkitektur Forskning 2005:4, pp.55-68.
- De Mauro , Tullio (1985) ; “Tipologia” , Casabella 509-510, pp.88-91.
- Forsyth A. (2003) ;“Measuring density: Working definitions for residential density and building density” , Design Brief ,8, Design Center for American Urban Landscape, University of Minesota.
- Guney, Yasemin I.(2007) ;“Type and typology in architectural discourse” , BAÜ FBE (9) (1) , pp. 3-18.
-Hawkes,J (2001);.“The Fourth Pillar of Sustainability: Cultures Essential Role in Public Planning”. Melbourne:Common Ground.
-Mercer, Colin (2006); “Cultural Planning for Urban Development and Creative Cities”, in Shanghai Cultural planning Paper doc.
- Postalci,Ikbal Ece and Guldehan Fatma Atay (2019);“Rethinking on Cultural Sustainability in Architecture…”, Sustanability( journal),2019,11,1069
- Prescott , Allen, R., (1995);“Assessing rural sustainability”, International UnionforConservation of Nature and Natural Resources - World Conservation Union; london
- Stevenson, Debora (2003); “Cities and Urban Cultures”, Open University Press.